صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
− | {{فرمایش منتخب| | + | {{فرمایش منتخب|آقا علی اکبر}} |
نسخهٔ ۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۴
فرمایش منتخب: آقا علی اکبر
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
روایت داریم: اوّل کسیکه نزد امامحسین (علیهالسلام) آمد و گفت: پدرجان! اجازه بده به میدان بروم، آقا علیاکبر (علیهالسلام) بود؛ امامحسین (علیهالسلام) فرمود: علیجان! چه شده؟ آقا علیاکبر (علیهالسلام) با شهامت گفت: پدرجان! مگر ما بر حقّ نیستیم؟! ما که از مرگ نمیترسیم! امرت را اطاعت میکنم. ببین علیاکبر (علیهالسلام) حقّ را دارد میبیند و یقین دارد که این حرف را میزند و فدای حقّ میشود. فوراً امامحسین (علیهالسلام) به او اجازه داد؛ اما گفت: پسرم! قدری جلوی من راه برو! آخَر روایت داریم: به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) عرض کردند که یا رسولالله! آیا در دنیا خوشی هست؟ فرمود: نه! خدا خلق نکرده. گفتند: حالا که خلق نکرده، آیا مشابهی ندارد؟! فرمود: خوشیِ آدم وقتی است که یک جوان سالم، صالح، متدیّن و باتقوا داشتهباشد و جلویش راه برود. پرسیدند: یا رسولالله! اعظم مصیبت چیست؟ فرمود: خدا این جوان را از او بگیرد.
حالا آقا علیاکبر (علیهالسلام) قدری جلوی امامحسین (علیهالسلام) راه رفت. امامحسین (علیهالسلام) گفت: ای خدا! شاهد باش که من نور چشمم، گیر زانویم، علیاکبرم را که «خُلقاً، خَلقاً، علماً و منطقاً شبیهاً برسولالله» هست را فدای تو میکنم. خدایا! او را به سوی امر تو فرستادم. عقیده ولایتیام ایناست که امامحسین (علیهالسلام) میتوانست بگوید: خدایا! علیاکبرم را حفظ کن! والله! خدا او را حفظ میکرد؛ اما امام دارد او را در راه خدا میدهد، گفت خدا خودش میداند و اگر بخواهد حفظش میکند.
زهرایعزیز (علیهاالسلام) در واقعه عاشورا دو نفر را در بغل گرفت: یکی آقا ابوالفضل (علیهالسلام) و دیگری آقا علیاکبر (علیهالسلام). وقتی حضرتزهرا (علیهاالسلام) علیاکبر (علیهالسلام) را در بغل گرفت، همینطور میگفت: پسرم! پسرم! نگذاشت علی به زمین بخورد. وقتی فرق علی را شکافتند، خون جاری شد و تمام دهانش را گرفت، حالا که امامحسین (علیهالسلام) بالای سرش آمد، اگر به زمین خوردهبود، خونها بر لبش نبود. امام صدا زد: باباجان! با من حرف بزن! تو که مرا خیلی دوست داشتی، چرا با من حرف نمیزنی؟ امامت بهجای خود؛ اما امام یک حسّ بشریّت هم دارد، امامحسین (علیهالسلام) خونها را از لب و دندان علیاکبر (علیهالسلام) پاک کرد و دوباره فرمود: باباجان! با من حرف بزن! اما دید علی از دنیا رفتهاست.
امام هم حرف و هم امر دارد، اگر امر میکرد که پسرم! با من حرف بزن! خدا جان را به علیاکبر (علیهالسلام) برمیگرداند؛ ولی امر نکرد. حالا اینجا امام یک تصرّفی کرد و آقا علیاکبر (علیهالسلام) غم و غصّه تشنگی را از دل پدرش بیرون کرد. چطور؟ صدا زد: پدرجان! جدّم مرا سیراب کرد؛ اما ظرف آبی هم برای تو نگهداشتهاست؛ علی خداحافظی کرد. روایت داریم: امامحسین (علیهالسلام) رنگش پرید، فوراً بالای سر آقا علیاکبر (علیهالسلام) رفت. دید فرق شکافتهاست! چه علی؟! خدا حاجشیخعباس را رحمت کند! گفت: یکدفعه زینب (علیهاالسلام) دید که آقا علیاکبر شهید شده، گفت: مبادا برادرم، امامحسین (علیهالسلام) فُجأه [سکته] کند، در میان لشکر آمد. یکوقت امامحسین (علیهالسلام) دید که صدای زینب (علیهالسلام) میآید و همینطور میگوید: «وَلَدی علی! وَلَدی علی!» امامحسین (علیهالسلام) یکدفعه صدا زد:
جوانان بنیهاشم بیایید | علی را به خیمه رسانید | |
خدا داند که من طاقت ندارم | علی را بر درِ خیمه رسانم |
رفقایعزیز! این جریان، جریان اولادی نبود؛ چونکه روایت داریم: آقا علیاکبر (علیهالسلام) «منطقاً، شبیهاً، عِلماً، خَلقاٌ و خُلقاً» برسولالله (صلیاللهعلیهوآله) بود. امامحسین (علیهالسلام) میبیند که رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) را از دست دادهاست! توجه بفرمایید! چونکه وقتی آقا علیاکبر (علیهالسلام) به میدان آمد، لشکر کنار رفتند و گفتند که ما با پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) جنگ نداریم. ابنسعد گفت: این علیاکبر است.
خدایا! به حقّ حقیقت اینها، به ما حقیقت بده!
خدایا! بهحقّ آقا علیاکبر ،جوانان اسلام را حفظ کن! جوانان این رفقای من را حفظ کن! مطابق میلشان باشد. اگر یک نکتههایی، یک خلافهایی دارند، خدایا! رفع خلافهایشان بشود!
خدایا! این پدرها دلشان خوش باشد!
خدایا! اینها را به آنها ببخش! آنها را به اینها.
خدایا! به حقّ آقا علیاکبر تو را قسم میدهم، یک تجلّی در قلب پدرانشان و خودشان بکن!
خدایا! آن تجلّی تا آخر عمر دنبال ما باشد!
خدایا! ما را با محبّت خودت، محبّت اینها از دنیا ببر! [۲]
فهرست فرمایشات منتخب یا علی
اخلاق در خانواده 12
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۳]
جوان عزیز! هر چیزی باید برسد، شما ببین الآن سنجد اگر نرسد تلخ است. دستپاچه نشو! همه جوانها زن میگیرند، در فکر خودت کار نکن! خدا به فکرت است. روایت داریم: اگر کسی قسمتش باشد مغرب عالم، مشرق عالم به هم میرسند، با هم میشوند. دستپاچگی نکن! باید به امر پدر، مادرت این کار را بکنی. چرا میروی بیامری میکنی؟! چهار روز خاطرخواه هستی، آن خاطرخواهی تمام میشود. الآن یک بنده خدا در کوچه ما بوده، همینطور بوده، این دختر را خواسته، او هم خواسته، چند وقت که با هم بودند، حالا میگوید من او را نمیخواهم! [۴]
جوانان عزیز! تا میتوانید گناه نکنید! خانوادهای به اصفهان منزل قوم و خویششان رفتند. زنش کار به آب داشت، صبح شد، به صاحبخانه گفت: حمّام کجاست؟ گفت انتهای کوچه حمّام منجاب است، این زن رفت سؤال کرد؛ یک جوانی خانه خودش را نشان او داد، رفت داخل خانه و در را بست. آن مرد به آن زن گفت باید با من دوستی کنی، زن دید گیر افتاده، گفت حرفی ندارم. من غریب این شهر هستم، گرسنهام؛ برو یک چیزی بخر بیاور، این مرد هم رفت تا یک چیزی بخرد و بیاورد، زن متوسّل به آقا ابوالفضل (علیهالسلام) شد. چون آقا ابوالفضل (علیهالسلام) خیلی نجاتدهنده است. گفت ابوالفضلجان! من غریبم، اینجا آمدهام، این مرد میخواهد به من خیانت کند. خلاصه دری باز شد، این زن نجات پیدا کرد و رفت. آن مرد وقتی برگشت، دید آن زن رفته است، این در دلش نقش بست. بعد از بیست سال که میخواست بمیرد، گفت: خانم! حمّام منجاب اینجاست و مُرد. «خَسِر الدّنیا و الآخرة» شد. با عشق و محبّت همچین چیزی مُرد. نقش آن زن در دلش بود که گفت: خانم! حمّام منجاب اینجاست. شیطان در قالب آن نقش آمد و او هم نقش را پذیرفت و از دنیا رفت. مواظب باشید نقش بد در دلتان ایجاد نشود. [۵]
از گناه گذشتن خیلی خوب است! عابدی بود، سالهای سال در کوه عبادت میکرد، شاید نود سال و خُردهای، بیشتر سِنّش بود، رزقش هم میرسید. یک وقت قدری تشنه شد، از بالای کوه آمد سرِ یک دریاچهای بود، آمد که آب بردارد، دید جوانی کنار آن دریاچه است، گرما به اینها خیلی فشار آورد. آن عابد گفت: ای جوان! یک دعایی بکن که این دعا مستجاب شود و ابر بالای سرمان بیاید، این مسافتی که میخواهیم برویم از گرما سیاه میشویم، هوا خیلی گرم شده بود! گفت: باشد، من دعا کردم. ابر بالای سرش آمد.
آنجا که این جوان بود، قدری جلوتر رفت و آن عابد عقبتر، وقتیکه از هم جدا شدند، عابد دید ابر روی سرِ آن جوان است. عابد خیال کرد به خاطر خودش ابر بالای سرشان آمد؛ چونکه مقدّس بود! مقدّسها از این خیالها میکنند؛ نتوانست هضم کند. گفت: ای جوان! بیا! قسمش داد، گفت: تو چه کار کردی؟! گفت: وقتی من آمدم کنار دریا، زنی آمده بود که آب ببرد، من به طرفش رفتم، به من گفت: ای جوان! دامن مرا کثیف نکن! خدا ابر بالای سرت بیندازد! این است که عبادت خیلی فایده ندارد، نود سال عبادت کرده، پیرمرد هم شده، رزقش هم میآید؛ اما خدا این جوان که گناه نکرده را بهتر میخواهد! بیایید ای جوانان عزیز! از گناه بگذرید تا ابر بالای سرتان بیاید. [۶]
ببین ابنسیرین از آن امتحان در آمد، در صورتیکه عیسوی مذهب است، گویا شیعه نیست؛ اما امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صفات به او داد، پاکیزه شد و از آن گناه گذشت، یک عطری به او زدند که تا آخر عمرش بوی عطر میداد. [۷]
یا علی
ارجاعات
نگاه 26
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۸]
اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط میشود و در رگهای شما جریان پیدا میکند و شما به بیامری اتّصال میشوید. [۹] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبهاش در شما میآید و راه ولایت را سدّ میکند. [۱۰] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا میکند و گرفتار میشوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۱۱] اگر چشمت به همهجا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا میداند فردای قیامت چقدر پشیمان میشوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایتمان پرده کشیدیم؟! [۱۲]
اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب میکند. [۱۳] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۱۴] شیطان تو را مبتلا میکند. [۱۵] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۱۶]
چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا میکنی. عزیز من! تو مشابه آنهایی. آن بهرهای که به آن دو نفر داده، به تو هم میدهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۱۵] بدان که خدا تو را کنار زده است. مؤمن نیستی و سقوط کردهای، از زیارت امام زمان (عجلاللهفرجه) محروم هستی. [۹] بهشت و فردوس و جنّات را با یک نگاه از دست میدهی. [۴] اگر چشم ناپاک داشته باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۱۷] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر میآیی. [۱۸]
صورتهای کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف میکند، به لجن میکشد. نگاه نکن! حالا یک جلوههایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوهاش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک میکند. [۱۹] این بدچشمی عطای شیطان است. [۲۰] تو داری خواست شیطان را به جا میآوری، چشم تو دارد نجوا میکند. امر شیطان را اطاعت میکنی. نجوای چه میکنی؟ نجوای گناه میکنی. [۲۱] دیگر نمیتوانی ادّعای دوستی با امام زمان (عجلاللهفرجه) کنی. [۲۲]
عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا میشوی. امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیقهای عشقی و شبنشینیهای عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر میخورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین میکنیم. [۲۳]
چه کار کنیم که خدشه به ولایتمان نخورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّسگری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله میشوی. خانمهای عزیز! به شما هم میگویم: گول نخورید! این لباسهایی که خارجیها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتش هستی. چرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود در آخرالزّمان زنها پوشیده؛ اما برهنهاند؟! آنها وضعشان درست نیست، توجّه کن! نمیگویم ببین زهرای عزیز (علیهاالسلام) چهجور بوده؟ ببین مادرت چهجور بوده است؟ [۲۴] بیا دست بردار! به این حرفها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور میشوی، با تمام خلقت محشور میشوی. [۲۵]
یا علی
ارجاعات
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی (دقیقه ۲) و تولید حکومت الله، امر است (دقیقه ۵۱)
- ↑ سخنرانی اصول دین و سلامت ولایت 78 و تولید حکومت الله، امر است ۸۲ و در محضر خدا؛ در امر ولایت 87، در محضر خدا؛ در امر ولایت 87 و عاشورای 87 و امر امانت است 84 و حبل المتین ۸۱ و ارتباط و درخواست از امامرضا 89 و حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و عاشورای 77
- ↑ اربعین ۸۷ (دقیقه ۲۱) و سیر ماورائی (دقیقه ۲۲)
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ اربعین 87
- ↑ فُزت بربّ الکعبه 85 و سیر ماورائی 81 و کتاب افشای ولایت
- ↑ فتنه آخرالزّمان 81
- ↑ گریه 84
- ↑ وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلةالقدر (دقیقه ۳۲)
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ افشای ولایت
- ↑ جاذبه و تبلیغ 78
- ↑ احکام ولایت
- ↑ عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
- ↑ شناخت امام زمان 85
- ↑ ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ هدایت با خداست نه با خلق 81
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ صفات اصحاب یمین (2) 77
- ↑ شهادت امام حسن و امام رضا 85
- ↑ حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
- ↑ شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
- ↑ امام زمان و ذکر الله 79
- ↑ وابستگی 86
- ↑ إنا أنزلناه فی لیلةالقدر 84
- ↑ افشای شیعه 84