منتخب: شب قدر 4
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
امشب، شب قدر است. شب قدر؛ یعنی قدردانی کنید! شب قدر؛ یعنی با آقا امام زمانتان بیعت کنید! امام زمان! آقاجان! امشب یک قلم عفو روی اعمال ما بکش! ما با شما بیعت میکنیم که دیگر طرفدار بدعتگذار نباشیم، دیگر دروغ نمیگوییم، دیگر وابسته به کسی نیستیم، ما دیگر وابسته به شما هستیم. آقاجان! راهمان بده!
کجا میروید؟ عزیز من! قربانت بروم، بیا با امام زمانت نجوا کن! بیا و این حرفها را دور بینداز! امشب بخواه که هر محبّتی به غیر از خدا و ائمه (علیهمالسلام) است را از دلت بیرون کند. والله، بالله، اگر کسی ولایت در دلش باشد و یک قدری ولایتش کامل شود، اصلاً گناه نمیکند. اگر گناه کرد، گردن من است. ما هر چه گناه میکنیم، از ناقصی ولایت است. آیا سلمان گناه کرد؟ میثم گناه کرد؟ شاه عبدالعظیم حسنی گناه کرد؟ اویس گناه کرد؟ اینها ولایتشان کامل بود. اینها از گناه استفراغ میکنند، از گناه بدشان میآید. اصلاً گناه سراغ آنها نمیآید. جوان! چرا سراغ تو میآید؟ تو میخواهی که سراغت میآید. تو باید بخواهی که هدایت شوی. اگر بخواهی هدایت شوی، خدا تو را هدایت میکند. ما امشب بخواهیم هدایت شویم. امشب خدا را به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قسم بدهید که خدایا! ولایت ما را کامل کن! خدایا! ما ناقص هستیم. من به خدا اینطور گفتم:
خدایا! اگر نجسم، پاکم کن!
اگر گنهکارم، گناهانم را بیامرز!
اگر گمراهم، مرا به راه راست هدایت کن!
تو همه کاری میتوانی بکنی. من در خانه عاجز نیامدم، من در خانه تو آمدم که خاک را آدم کردی. من که الآن نسبتاً آدم هستم. من که الآن یک وجودی هستم که جان دارم و تو این کارها را کردی؛ اما تو خاک را آدم کردی. باید اینطوری حرف بزنی؛ ولی اینطوری حرفزدن یک توفیق میخواهد. میگویم: خدایا! من نمیگویم تو با من معامله انسانی بکن! مانند کار نجاست با من بکن! تو نجاست را حالی به حالی میکنی، میشود گلابی، تو مرا امشب حالی به حالی کن! میتوانی بکنی، بکن!
شما باید اینطوری با خدا حرف بزنید! اما باز هم نگاهت این طرف و آن طرف است، هنوز از این فسادها بریده نشدی. عزیز من! تو بِبُر! ببین میشوی یا نمیشوی؟ اینطور باید با خدا حرف بزنی. ببین خدا این کار را میکند یا نمیکند؟ تو الآن که داری با خدا حرف میزنی، حواست جای دیگر است. روایت میخواهید؟ این است: حضرت موسی آمد برود، دید شخصی اینقدر در سرزمین منا گریه میکند، زمین را اشکی کرده است. در خاکها میغلطد. گفت: خدایا! اگر این بنده من بود، من حاجتش را برآورده میکردم. گفت: به عزّت و جلالم، برآورده نمیکنم. (ببین، این شخص وابسته است.) گریهاش را اینجا آورده؛ ولی حواسش جای دیگر است.
عزیز من! امشب باید مُحرم باشی. بگو خدایا! ما امشب مُحرم شدیم. مُحرم؛ یعنی کسیکه لباسش را در میآورد و آنجا میاندازد. اما مُحرم باید خیالش را دربیاورد و آنجا بیندازد؛ نه مثل حاجیها که لباسشان را در میآورند و وقتی برمیگردند، همان کارهای قبل را میکنند. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! میگفت: اگر مکّه یا عمره رفتی، اگر برگشتی و عوض شدی، درست است؛ ولی اگر عوض نشدی، همان که هستی، هستی. کدامیک از ما عوض شدیم؟
خدایا! عاقبتتان را به خیر کن!
خدایا! این حرفها که من زدم، در کالبد اینها اثر کند.
علیجان! این حرفها در دل حضّار مجلس تزریق شود! کسانیکه نوار مرا میشنوند، تزریق شود، شیطان آنها را وسوسه نکند.
امیدوارم إنشاءالله خدا قبولی کلام ولایت را به ما بدهد.
امیدوارم ما دلی داشته باشیم که ولایت را بپذیریم، گناه را نپذیریم.
خدایا! تو را به حقّ امام زمان قسم میدهیم که هر لحظه ما را خواستی از این دنیا ببری، با ولایت سالم و بدن سالم، جان ما را بگیر! [۲]