منتخب: سیزده رجب 3
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
فاطمه بنتاسد سهروز در خانهخدا رفت. حالا چهکار کرد؟ نورفشانی میکند، مگر آنها مثل زنان ما هستند؟ به تمام آیات قرآن! دارد نورفشانی میکند. سهروز در خانه است، حالا تمام مکّه متحیّرند. کعبه دیگر در ندارد، آن در هم که داشت، بستهشد. ببین به شما چه میگویم؟ این مطلب را کسی هنوز نگفته، آن در هم بستهشد. رفتند که در خانهخدا بروند، دیدند در بستهاست. [۲] حالا این مطلب را میخواستم به شما بگویم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی پا به خانهخدا؛ یعنی کعبه گذاشت، مردم یکطوری شدند که بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. مگر امامحسین (علیهالسلام) نیست که گفتند هشتم ذیالحجّه پشت به خانهخدا کرده، او را کشتند. حالا فاطمه در خانه خدا آمدهاست و آنها هم که امام را نور نمیدانند، امام را جسم میدانند. وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهدنیا آمد، همه مردم مکّه بُهتزده شدند؛ وگرنه فاطمه بنتاسد را میکشتند. چرا؟ چون حکماء و علماء و دانشمندانِ آنزمان، حکم را میفهمند، ولی امر را نمیفهمند. آنها حکم بیعلی را میدانند. والله! با حکم نمیشود به بهشت رفت، با امر میشود به بهشت رفت. علی (علیهالسلام) امر خداست. چرا توجّه ندارید؟ [۳]
خدایا! شاهد باش که نمیخواهم به سلمان جسارت کنم؛ میخواهم شما را آگاه کنم که آنقدر ولایت سطحش بالاست! کسیکه دربارهاش میگوید: «سلمانُ مِنّا أهلالبیت» کشش واقعیّت ولایت را ندارد! وقتی طناب گردن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انداختند، سلمان یکدفعه نگاه کرد، دید این هماناست که خورشید را برگردانده؛ امّا الآن طناب گردنش انداختند؟ مگر خورشید همیناست که تو میبینی؟! صدها هزاران کُرات است! خورشیدِ تمامِ کُرات را برگردانده! عَمرو بن عَبدود که مطابق هزار سوار بود، در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیچاره شد! هفتقلعه خیبر که بههم اتّصال بودند را رویهم ریخت! سلمان یکذرّه رفت حرفی بزند، گردنش تا آخر عمرش زخم شد. یکذرّه تزلزل داشت که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که هستیِ تمام خلقت بهوجود اوست، چرا اینطوری طناب گردنش انداختهاند و او را میکِشند؟! آن طنابی که گردن علی (علیهالسلام) است، امر خداست. سلمان شجاعت علی (علیهالسلام) را دید، نه اطاعتش را! اطاعت امام را دیدن خیلی مشکل است؛ مگر اینکه خودش در قلب شما جلوه کند! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همینطور که طناب گردنش است، میگوید: «رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک» امامحسین (علیهالسلام) هم همینطور است؛ وقتی در قتلهگاه افتاده، شخصی گفت بروم ببینم مبادا حسین (علیهالسلام) نفرین کند و دنیا بههم بخورد! تا آمد، دید میگوید: «رِضاً برضائک، تسلیماً بأمرک» خدایا! امرت را اطاعت کردم. [۴]
من میخواهم معلوم کنم ایننیست که شما علی! علی! میکنی، علی (علیهالسلام) را میشناسی! خودِ سلمان هم راجع به علی (علیهالسلام) شناسایی ماورایی ندارد. نمیتواند، نمیشود داشتهباشد مگر خدا. حالا شما میخواهید شناخت ماورایی داشتهباشید، چهجور بشوید؟ چطور بشود که آنرا داشتهباشید؟ همین است که خدا میگوید: اگر سخی باشی، من صفاتم را به تو میدهم. صفات خدا، شناسایی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. حالا چطور بشود که شناسایی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتهباشی؟ یعنی در وجود شما این باشد، من در وجودم همین است، (قسم حضرتعباس هم میخورم، به قرآن و خدا هم قسم میخورم:) صد و بیست و چهار هزار پیامبر را میبینی، ملائکهها، آسمان، تمام خلقت را میبینی، بدان که تمام دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است، علیشناختن یعنی این. هیچکس توان ندارد که مستقلّ باشد، همه دستشان پیش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دراز است، حالا او را قبول داری؛ کفواً احد یعنی این. كفواً احد یعنی تمام خلقت دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است. چرا؟ خدا گفت: «بهعزّت و جلالم! اگر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را نخواهی، عبادت انس و جنّ کنی، تو را با صورت در جهنّم میاندازم»؛ پس تمام انس و جنّ باید او را قبول داشتهباشند و من میگویم دستشان پیش علی (علیهالسلام) دراز است. هیچکس در دنیا این حرف را نزدهاست.
«وَحدَه وحده أنجَز وَعدَه نَصَرَ عَبدَه عَزَّ جُنده فَلَه المُلک و لَه الحَمد» آن کسیکه جان به او میدهد، تمام مالکالمُلک دستش است، این حرف را میزند و تعریف علی (علیهالسلام) را میکند، تمام اینها در مقابل علی (علیهالسلام) شکست دارند. اگر علی (علیهالسلام) را قبول داری، شکستناپذیر هستی، خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم میگوید: «یا علی! من در دنیا و آخرت به تو احتیاج دارم.»
من هر روز یک دور تسبیح «یا لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کُنتُ مِن الظّالمین»[۵] میگویم. بعد میگویم: خدایا! همه مردم ایندنیا، غیر علی (علیهالسلام) میگویند، تو خودت ما را نجات بده! آنهایی که با تو نیستند و راجعِ علی (علیهالسلام) وسوسه میکنند را از ما دور کن! آنهایی که با تو هستند و علی (علیهالسلام) را به ما نزدیک میکنند، به ما نزدیک کن! [۶]