منتخب: ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
وقتی آقا ابوالفضل (علیهالسلام) در ظاهر بهدنیا آمد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بنا کرد بازوهای آقا ابوالفضل را بوسیدن، امّالبنین (علیهاالسلام) گفت: آقاجان! مگر بازوهای فرزندم عیبی دارد؟! فرمود: نه! این بازوها و دستها را در کربلا جدا میکنند. این دستها فدای حسینم میشود. حالا خداوند دو بال به آقا ابوالفضل (علیهالسلام) داده، آن ارادةاللهی باز بهغیر از بال است، با بالش هر کجا بخواهد میرود؛ البته منظور از بالِ آقا ابوالفضل (علیهالسلام)، پَر و بال ملائکه نیست، بلکه منظور ارادةاللهی است؛ یعنی هر چه اراده کند انجام میدهد، امام (علیهالسلام)، آقا ابوالفضل (علیهالسلام) را مثل خودش قرار دادهاست. آقا ابوالفضل (علیهالسلام) ولیّ نبود، اما ولیّپرست و ولیّخواه بود، شما هم باید ولیّخواه باشید. متقی ارادةالله است، برای رفقا هم خواسته که ارادةالله شوند؛ از امامرضا (علیهالسلام) خواسته که جلوی اراده باطلشان را بگیرد، مستجابالدعوه شوند و خیرشان به مردم برسد.
وقتی آقا ابوالفضل (علیهالسلام) یکقدری در ظاهر رشد کرد، آن شبی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ظاهراً از دنیا میخواست برود، فرمود: عباسجان! اگر ایمانت خواست طعمه شیطان بشود، مبادا دست از حسین برداری. عزیز من! عباسجان! حسین دین توست، دست از دینت بر ندار! حسین امام و حجّتخدا بر توست. قربان معرفتش! حضرتعباس (علیهالسلام) قلب امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را شفا داد، گفت: پدرجان! من یک جان دارم، فدایش میکنم. اگر گرگهای بیابان و درندهها مرا بخورند، دست از برادرم برنمیدارم. حالا ببین آن رَجَزی که آقا ابوالفضل (علیهالسلام) میخوانَد، همان رجز امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. آقا ابوالفضل (علیهالسلام) میگوید:
افتادهاست ای لشکر دست یمینم | تا زندهام ای لشکر حامی دینم، دینم حسین است |
من هم تا زندهام، حامی ولایت هستم، هر کسی غیر از ولایت حرف بزند، تا جاییکه توان دارم با او مخالفت میکنم؛ در هر پُست و مقامی که میخواهد باشد؛ چونکه از خود امامحسین (علیهالسلام) خواستم، گفتم: تو حمایت از ولایت بهمن بده! الحمدلله دادهاست و همهجا هم سرافراز بودهام. ادیان به اینجا میآیند، علماءِ علم کلام و علم فلسفه اینجا میآیند، با باد میآیند و من بادشان را در میکنم و از اینجا بیرون میروند. یک سوزن بهمن دادهاند و گفتهاند به آنها فرو کن تا بادشان خارج شود؛ چونکه بادش بیخود است. باد را خلق به او زده، بادی که خلق بزند که بهدرد نمیخورد. لاستیکهای ماشین را میبینید، یکدفعه بادشان خالی میشود؛ فرقی نمیکند. رفقایعزیز! شما هم باید مثل آقا ابوالفضل (علیهالسلام) باشید، بگویید: ای دنیا! تا زندهایم، دینمان علی (علیهالسلام) است. من اینرا به شما بگویم: امروز همه دنیا جمع شدهاند، با ولایت خوب نیستند. الآن مثل زمان رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) است، حضرت میفرماید: هر چه در اُمم سابقه اتفاق افتاده، در آخرالزمان تکرار میشود؛ ولو موشی در سوراخی رفتهباشد. الآن همان زمان است، اینرا باید توجه کنید!
شما وقتیکه حاجتی داشتید، از حضرتزهرا (علیهاالسلام) یا آقا ابوالفضل (علیهالسلام) بخواهید تا حاجتتان برآورده شود. من خودم همینطور هستم، آقا ابوالفضل خیلی مقام دارد! گویا سؤال کردند: علم سلمان بالاتر است که دربارهاش گفته «سلمان منّا أهلالبیت» یا آقا ابوالفضل؟ حضرت فرمود: ابوالفضل، سلمان خلقکُن است؛ تو چه داری میگویی؟ سلمان، خلق میکند. چرا؟ دستهایش را در راه حسین داده، سلمان که ندادهاست. سلمان، آدم خوبی بوده، مطیع بودهاست. [۲]
دیگر ببینید
ارجاعات
- ↑ عاشورای 88؛ ارتباط (دقیقه 4 و 10) و شناخت جاذبه 87 (دقیقه 38) و تذکر جلسه 83 (دقیقه 5)
- ↑ کتاب حر و جامع ولایت و سخنرانی شناخت جاذبه 87 و تذکر جلسه 83 و تاسوعای 86