صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
 +
{{فرمایش منتخب|امیرالمؤمنین علی}}
 +
 +
 
{{فرمایش منتخب|شب قدر 5}}
 
{{فرمایش منتخب|شب قدر 5}}
  
  
{{فرمایش منتخب|شکستن ارکان خدا}}
+
{{فرمایش منتخب|سیزده فروردین}}
  
  

نسخهٔ ‏۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۳

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امیرالمؤمنین علی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

مصیبت این‌ نیست که علی (علیه‌السلام) را کشتند، مصیبت این‌ است که چرا علی (علیه‌السلام) را نشناختند؟! درباره امام‌ حسین (علیه‌السلام) هم نداریم که وقتی ضربت بخورد، بگوید ارکان خدا به‌هم ریخت! علی (علیه‌السلام) ارکان خداست؛ یعنی آنچه را که خدا خلقت دارد، ارکانش ولایت است. ما باید گریه کنیم که چرا توهین به علی (علیه‌السلام) شد؟! چرا علی (علیه‌السلام) را نشناختند؟! این‌قدر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) مراعات می‌کرد، حالا که در محراب ضربت خورده، اشاره فرمود که مرا به خانه ببرید! حالا یک‌ چیزی، چادر شبی، پارچه‌ای آوردند، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را در آن گذاشتند، امیرالمؤمنین دیگر توان ظاهری‌اش تمام شد؛ اما دَرِ خانه گفت: مرا زمین بگذارید! زیر بغل‌های مرا بگیرید! مبادا زینب ناراحت شود! علی‌جان! کجا بودی آن‌موقعی‌که خیمه‌های پسرت حسین (علیه‌السلام) را آتش زدند؟! حالا زینب (علیهاالسلام) پیش امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) آمده و عرض می‌کند که یا حجّة‌ الله! امّ‌السّلمه حرف‌ها را به‌من زده، آیا ما باید بسوزیم؟! ببین این‌قدر زینب (علیهاالسلام) آمادگی دارد! حرفی ندارد که در راه ولایتش حسین (علیه‌السلام)، بسوزد؛ این‌ است اطاعتِ ولایت؛ رفقای‌ عزیز! بیایید ولایت را اطاعت کنید! امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: عمّه‌جان! «علیکنّ بالفرار»: به بچّه‌ها بگو فرار کنند! حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) فوراً به بچّه‌ها دستور فرار داد. [۲]

حالا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به ظاهر در بستر افتاده، مردم صفّ کشیده‌اند و شیر می‌آورند. حضرت شیر این‌ها را قبول نکرد و فرمود: حسن‌جان! آخر این صفّ را دارم می‌بینم، یک زن است، شیر آورده و دارد گریه می‌کند، برو شیر او را بگیر و بیاور! حالا آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) نزد او رفته، سلام می‌کند، شیر او را می‌گیرد، آن‌ زن گریه می‌کند و می‌گوید: آقایت خوب می‌شود؟ چرا حضرت شیر بقیّه آن‌ها را نگرفت؟ می‌فهمد که اهل‌ کوفه، حسینش را می‌کشند. نمی‌خواهد این‌ها خدمت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بکنند که علی (علیه‌السلام) باید پاسخ آن‌ها را بدهد؛ می‌خواهد پاسخ‌شان را ندهد که شیر آن‌ها را نگرفت. توجّه فرمودید دارم چه می‌گویم؟ حالا وقتی شیر را برایش آوردند، فرمود: بروید آن‌را به ابن‌ملجم بدهید! من نترسیدم؛ اما او ترسیده‌ است.

عزیز من! قربانت بروم! ببین، کینه نداشته‌ باش! خانم‌های عزیز! کینه هم‌دیگر را نداشته‌ باشید. اگر تو پیرو زهرا (علیهاالسلام) هستی، پیرو علی (علیه‌السلام) هستی، گذشت داشته‌ باش! چرا ماه‌ مبارک رمضان گذشت نداری؟! مگر نمی‌گوید یک دوست‌ علی (علیه‌السلام) از دستت ناراحت باشد، خدا هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کند؟! عزیزان من! برادران عزیز! بیایید امروز مانند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بشویم! حالا آن آدمی که به تو تهمت زده، یا یک‌ کاری کرده، دیگر از ابن‌ملجم که بدتر نیست؛ گذشت داشته‌ باش! به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم همه‌اش گذشت کردم. فحش به‌من دادند، فحش ناموس به‌من دادند، باز هم می‌رفتم، سرِ راهش می‌ایستادم و سلام به او می‌کردم، با تعجّب نگاهم می‌کرد. می‌گفتم: بابا! حالا تو ناراحت بودی، دو تا فحش هم به ما دادی، چیزی نیست؛ چرا رویت را از ما بر می‌گردانی؟! می‌گفتم مبادا خجالت بکشد که این فحش‌ها را به‌ من داده و این‌کارها را کرده‌است. والله، همین در فکر من است، می‌گفتم این‌شخص یک‌ روز به‌ خاطر من ناراحت نباشد، این درست‌است. این دِل، دِل علی (علیه‌السلام) است. این دِل، دِل امر علی (علیه‌السلام) است. چرا ما با هم کینه داریم؟! متقی و اصحاب‌ یمین، باید گذشت داشته‌ باشد، هم مالش، هم خودش و هم امرش را انفاق کند، «من» نداشته‌ باشد.

حالا ببینید من می‌خواهم به شما چه بگویم؟ یک‌ روز امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ابن‌ملجم را آورد. به او فرمود: مُرادی! در یک جنگ می‌خواستند تو را بکشند، نگذاشتم. یادت هست یک حرکتی کرده‌ بودی، زندانیِ تو درآمده بود، نخلستانم را فروختم. مرا به حسینم قسم دادی، آمدم زندانت را خریدم. گفتی: علی‌جان! من چند وقت زندان بودم، چیزی ندارم، رفتم نخلستانم را فروختم، اسب و خورجین به تو دادم؛ من برایت چه‌ کارهایی کردم؟ اما تو این‌طوری کردی، ببینید ابن‌ملجم چه می‌گوید؟ علی‌جان! تو خیلی به‌من خدمت کردی، اما خباثتی که در من است را بیرون نبردی. [۳]

حالا وصیّتی که آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کرد، به آقا ابوالفضل فرمود: عباس‌جان! دست از حسین برنداری! عزیز من! حسین، دین توست، دست از دینت برندار! حالا ببین، آن رجزی که آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) در روز عاشورا می‌خواند، رجز علی (علیه‌السلام) است که می‌گوید:

افتاده‌ است ای لشکر! دست یمینمتا زنده‌ام ای لشکر! حامی دینم

دینم حسین است

رفقا! شما هم باید دین‌تان امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد. حالا مگر امام‌ حسین (علیه‌السلام) دست برمی‌دارد؟ ببین چقدر آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) حضرت‌ عباس (علیه‌السلام) را احترام می‌کند. شب‌ عاشورا آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: عباس‌جان! جانم فدایت! ببین لشکر چه می‌گویند؟ یک‌ شب از این‌ها مهلت بگیر! آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) آمده و می‌گوید: یک‌ شب به برادرم حسین وقت بدهید! حالا شمر برای آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) امان‌نامه آورده، می‌گوید: عباس! تو خودت و بچّه‌هایت در امان هستید. گفت: خدا تو را با آن کسی‌که این نامه را نوشته، لعنت کند! من دست از برادرم حسین بردارم؟

آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وصیّت کرد: حسن‌جان! حسین‌جان! عقب تابوت را بگیرید! حالا دارند می‌روند، یک‌ وقت دیدند که کسی جلوی تابوت را گرفت، تقریباً این‌طوری بگویم که خودم متوجّه بشوم، چه‌کسی هستی که جلوی تابوت را گرفتی؟ دیدند خود علی (علیه‌السلام) است. مگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را می‌شود کشت؟! مگر امام را می‌شود کشت؟! حالا فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! زینب‌جان! غصّه نخورید! من هستم، علی (علیه‌السلام) توی این خلقت هست. پس چه‌ کسی این‌طور شد؟ این بدن علیین است. ببین چه‌ کسی وصیّ رسول‌الله است؟ چرا بعضی‌ها یک حرف‌هایی می‌زنند؟! حالا وقتی دارند می‌روند، تابوت روی کوهی پایین می‌آید، تا آن‌جا را می‌کَنند، می‌گوید: این‌جا قبری است که نوح پیامبر از برای وصیّ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درست کرده‌ است. حالا شما وصیّ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول ندارید؟! توجّه می‌فرمایید که من چه می‌گویم؟! آقاجان من! قربان‌تان بروم! فدایتان بشوم! بیایید این حرف‌ها را راست، راستی قبول کنید! [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: شب قدر 5

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۵]

شب احیاء، باید دلت را احیاء کنی، به این‌که شما در یک مسجدی بروی و یک‌جایی بنشینی و «ألغوث» بکشی و قرآن سر بگیری و ذکر بگویی و وِرد بگویی، این، هدایت‌گر ولایت تو نیست. این همان‌است که می‌گویم کار است. اگر روایتش را می‌خواهی، شخصی شب ‌احیاء پیش حضرت آمد. گویا امام‌ صادق (علیه‌السلام) بود. گفت: امشب چه کار کنیم؟ حضرت فرمود: تحصیل علم بکن! نگفت تحصیل سواد؛ یعنی ما را بشناس! شناخت ما این جزا را به تو می‌دهد، به عبادتت جزا می‌دهد، به ‌قرآن سرگرفتن‌ات جزا می‌دهد، شناخت ما می‌دهد، نه عبادتت به تو جزا بدهد. عبادت که روح ندارد، عبادت کار است، عبادت تمرین است. حالا که تمرین کردی، تیراندازی‌ را یاد گرفتی، همه کارها را کردی، باید امر آن فرمانده را اطاعت کنی. فرمانده کلّ قوای تمام خلقت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است، وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. این باید به تو فرمان بدهد، نه این‌که فرمان کسی دیگر را ببری. تو این‌جایی، داری فرمان کسی دیگر را می‌بری، کاری به او نداری.

پس شب احیاء باید نفْس‌مان را احیاء کنیم، این نفْس سرکش، فکر و خیالات باطل و ناجور را احیاء کنیم. امشب شب ‌قدر است. اگر معامله ربوی کردی، بگو: خدایا! دیگر نمی‌کنم. اگر کسی از تو ناراضی است، بگو: ای‌خدا! تو گفتی: هر کسی از تو ناراضی باشد، هیچ‌عبادتت را قبول نمی‌کنم، چقدر مردم را اذیّت می‌کنند؟ چه‌کار می‌کنند؟ شب ‌احیاء و چه شعرهایی می‌خوانند؟! چه ‌کار دارند می‌کنند؟! تا نصف‌ شب «ألغوث» می‌کشند، «ألغوث، ألغوث، أدرکنی، أدرکنی» تو چه می‌گویی؟

پس احیاء بروید! من نمی‌گویم احیاء نروید! ببین، خود امام‌ صادق (علیه‌السلام) معلوم کرده‌ است. می‌گوید: دور هم می‌نشینید، حرف ما را بزنید؟ می‌گوید: آره! می‌گوید: من غبطه می‌خورم. احیاء باید جوری باشد که امام‌ صادق (علیه‌السلام) غبطه بخورد. این احیاء است. چرا امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌گوید حرف‌های ما را می‌زنید؟ می‌گوید: یعنی دارید تمرین ولایت می‌کنید، دارید امر ما را اطاعت می‌کنید، حرف دیگر نمی‌زنید، حرف لغو نمی‌زنید، حرف ما را دارید می‌زنید. حرف ما، امر خداست. آقا! اگر یک همچین احیایی گیر آوردید، خلاصه من درست نمی‌توانم بروم، با ماشین مرا ببرید.

پس بنا شد احیاء چه کنیم؟ خودمان را احیاء کنیم، خودمان را اصلاح کنیم. به ما عوضی گفتند، نفهمیدند، ما هم نفهمیدیم. چرا می‌گوید اگر کینه مؤمنی داشته ‌باشی، هیچ عبادتت قبول نمی‌شود؟ حالا تو برو احیاء! ببین، باباجانِ من! عزیزجان من! حالا می‌گوییم مؤمن، ببین مؤمن را کجا برده؟ او را مطابق امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کرده‌ است؟ می‌گوید: اگر علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته ‌باشی، به عزّت و جلالم، عبادت ثقلین کنی، تو را می‌سوزانم. می‌گوید: یک مؤمن هم از دستت راضی نباشد، هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کنم. خدا عبادت نمی‌خواهد، خدا اطاعت می‌خواهد، این مؤمن دارد اطاعت می‌کند. می‌گوید: مواظب باش! کسی را با چشمت، با خیالت، با چیزی ناراحت نکن! عزیز من! این خیلی ابعاد دارد. کسی‌که دارد غش‌ معامله می‌کند، دارد مؤمن را اذیّت می‌کند، کسی‌که دارد معامله ربوی می‌کند، این‌ها دارند خون مردم را می‌خورند؛ مگر مؤمن اذیّت‌کردن این‌ است که بروی چهار تا فحش به او بدهی؟ تو باطنش را داری از بین می‌بری.

کجا جمع شدید قرآن را سر گرفتید؟ «ألغوث، ألغوث» می‌کشید؟! آیا قرآن از تو راضی است؟ آیا ‌کاری کردی که قرآن از تو راضی باشد؟ آیا امر قرآن را اطاعت کردی؟ امر قرآن چیست؟ خدا قرآن را از برای افشای ولایت و افشای شیعه نازل کرده ‌است. مگر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جسارت نکرد، فوراً آیه نازل‌شد: اَبتر خودشان هستند، تو نیستی. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک و انحَر، إنّ شانئک هُوَ الأبتر»[۶] ای پیامبر! من به تو فاطمه (علیهاالسلام) دادم، کوثر به تو دادم، سَلسَبیل به تو دادم.

به علی قسم! از اوّل ماه ‌مبارک تا آخر ماه ‌مبارک رمضان کار کنید! ثلث این حرف‌ها را هم حالی‌مان نیست. ثلثش را، کجا توی مسجد می‌روی؟ بیا این حرف را بفهم! علی‌شناس شو! ما علی‌شناس که نیستیم، مقصد علی (علیه‌السلام) را می‌کشیم. اگر ابن‌ملجم علی (علیه‌السلام) را کشت، بعضی از ما مقصد علی (علیه‌السلام) را می‌کشند. تو مواظب مقصد علی (علیه‌السلام) باش! عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، برو احیاء، قرآن را هم سر بگیر! با چه می‌روی؟ تو باید خدا را بشناسی! امرش را هم بشناسی! با شناخت بگیر بخواب! با شناخت برو در بیابان! با شناخت واجباتت را به‌جا بیاور! والله! بالله! هفتاد هزار مَلَک می‌آید، می‌گوید: مؤمن! مبارک ‌باد! این ملائکه که به ‌وجود علی (علیه‌السلام) خلق شده، به نور علی (علیه‌السلام) خلق شده، تمام این‌ها مواظب شیعه هستند. هفتاد هزار تا از آن‌ها می‌آیند، این‌جا نوکرت می‌شوند؛ اما تو علی (علیه‌السلام) را بشناس! ولایت را بشناس!

آیا شب ‌احیاء، دل‌یکی را خوش کردی؟ آیا رضایت پدر و مادرت را حاصل کردی؟ آیا دل‌یکی را شکستی، رفتی دل آن شکسته را حداقل درست نمی‌کنی، بندش بزن! آیا انفاق کردی؟ آیا دو سال، دو سال، به این بنده‌های خدا سر نزدی، سر زدی؟ آیا اطاعت کردی؟[۷]

خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! از این شب‌های قدر ما را محروم نکن!

خدایا! ما گرفتیم خوابیدیم، نمی‌دانیم بالای سر ما گذاشتی یا نه؟ خدایا! اگر نگذاشتی بگذار!

خدایا! روایت داریم اگر ماه‌ مبارک رمضان، خدا تو را نیامرزد، وای به حال‌مان! خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! از سر گناه کوچک و بزرگ ما درگذر!

خدایا! ما را در ولایت ثابت قدم بدار! کسانی‌که در ولایت ثابت‌قدم هستند، روایت داریم در قیامت زانویشان نمی‌چندد. خدایا! ما از آن‌ها باشیم.

خدایا! قدرت‌مان را صرف نعمت تو کنیم. خدایا! این قدرت از برای ما نعمت باشد. اگر قدرت را صرف امر کنیم نعمت است، اگر نکنیم نقمت است. خدایا! این قدرت ما را صرف ولایت کن! خدایا! عاقبت‌تان را به ‌خیر کن!

خدایا! به ‌حقّ پیامبر، خُلْق عظیم به ما بده! خدایا! ما به‌ غیر از امر تو اصلاً ناراحت نشویم، خدایا! اگر ناراحت می‌شویم، از برای امر تو بشویم. خدایا! به‌ حقّ خُلُق‌ العظیم به ما خُلق عظیم بده! خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! به ‌قول پدرم، می‌گفت این دُرقه ما را از هم نپاش! یک ‌روز گفت: دُرقه، گفت همین جمعیّت که هستیم، از هم نپاشد. خدایا! دُرقه ما را از هم نپاش!

خدایا! پدر و مادر ما را بیامرز! پدر و مادر شما را هم بیامرز! آن‌ها هم که پدر و مادر دارند، به آن‌ها ببخش! آن‌ها هم که فرزند دارند، به پدر و مادرشان ببخش! همه ما را هم به امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) ببخش![۸]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: سیزده فروردین

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۹]

(قبلاً گفتیم که) امام‌ صادق (علیه‌السلام) عید نوروز را تأیید کرد و فرمود: این صفات‌ الله جمشید است؛ اما سیزده تکذیب می‌شود. امام فرمود: مبنای سیزده این‌ است که این‌ها درخت‌پرست بودند، درخت‌های سپیدار را می‌پرستیدند. این درخت‌ها خشک شد، گفتند: می‌دانید چرا؟ این نبیّ از بس‌که به ما گفت از این درخت دست بکشید! درخت قهر کرده‌ است. رفتند پیامبر خدا را گرفتند و پای این درخت، سرش را بریدند و بعد به تفریح رفتند. سرِ پیامبر خدا را بریدند که درخت با آن‌ها صلح کند. حالا شما ببین، روز سیزده باید چه‌کار کرد؟ من روز سیزده سرِ کار می‌رفتم. حاج‌ شیخ‌ عباس دستور می‌داد که سرِ کار بروید! تمام این بازار می‌بستند، من همین‌طور خسته می‌شدم. یک‌ نفر نبود که از توی بازار ردّ شود. همه از شهر بیرون می‌رفتند؛ پس سیزده خیلی تکذیب شده؛ اما عید تکذیب نشده‌است.

حالا عید چطور است؟ ما باید همین‌طور که عید می‌گیریم، دنبال یک عید دیگر هم باشیم. متوجّهید؟! این عید را که می‌گیرید، یک عید دیگر هم از خدا بخواهید و بگویید: خدایا! الآن که نوروز است، ما به آن عید هم برسیم.

عید ما روزی بُوَد، از مشرکین اسمی نباشدعید ما روزی بُوَد از منافقین اسمی نباشد

عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود (عجل‌الله‌فرجه) بیاید، آن‌روز، عید ماست. اما نوروز را هم باید عید بگیریم؛ چون‌که ببین، چقدر شست و شو می‌شود. اصلاً یک نظافتی در این خانه‌ها ایجاد می‌شود. آخر، بعضی‌ها کج‌سلیقه هستند. هر چیزی که ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) گفتند، ما باید آن‌ را بگوییم، امام‌ صادق (علیه‌السلام) آن‌را تأیید کرده‌ است. تو چه‌ کاره هستی که آن‌را تأیید نمی‌کنی؟! تازه حرف هم می‌زنی. تو از امام‌ صادق (علیه‌السلام)، عقلت بیشتر است؟! [۱۰]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


فرمایش منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 7

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۱]

باید دست از این کارهایتان بردارید تا بیتوته به قلب شما نور بدهد. چرا با خدا حرف‌زدن این‌قدر خوب است؟ یقین دارید که خدا و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) هست؛ اما مردم یقین ندارند که با آن‌ها حرف نمی‌زنند. وقتی خدا و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را دیدی و فهمیدی که از اعمال تو مطّلع هستند، جلویشان گناه نمی‌کنی. ما به امام‌ زمان‌مان یقین نداریم و پشت کرده‌ایم. همه از خدا و ولایت کنار رفتند.

بیایید همیشه با خدا حرف بزنید، خدا خیلی خوشش می‌آید. والله، خدا غریب است! هر طوری هم که با خدا حرف بزنید، قبول می‌کند. مگر آن چوپان نبود که با خدا عشق می‌کرد؟ می‌گفت: ای‌خدا! سوار الاغت شو! بیا این‌جا به ما یک ‌سری بزن! اگر کفشت هم پاره است، من می‌دوزم، سرت را هم شانه می‌کنم، این‌جا نهری است که اگر می‌خواهی می‌توانی خودت را بشویی. حالا موسی ردّ می‌شد. گفت: با چه‌ کسی هستی؟ گفت: با خدا. موسی گفت: تو کافر شدی، خدا که خر ندارد، خدا که کفش ندارد، خدا که چِرک نیست. گفت:

ای موسی! دهانم دوختیاز پشیمانی تو جانم سوختی

خدا خطاب کرد: یا موسی! این چوپان داشت با من عشق می‌کرد، چرا او را از من جدا کردی؟ برو رضایتش را حاصل کن؛ و گرنه از درجه پیامبری تو را می‌اندازم. شما هم با خدا عشق بکنید! خدا لب‌های به این قشنگی را به شما داده که با او حرف بزنید. [۱۲]

من می‌خواهم یک اشاره‌ای به روضه کنم. حضرت زینب (علیهاالسلام) آمد با امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) نجوا کرد. امام‌ حسین (علیه‌السلام) فدایش بشوم، آمد با اهل خیمه نجوا کرد. آمد اهل حرم را صدا زد. صدا زد: خواهر! خداحافظ؛ یعنی نجوا کرد. با تمام اهل حرم نجوا کرد؛ تا حتّی روایت داریم با فضّه هم نجوا کرد. در روز عاشورا حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) هم با امام‌ حسین (علیه‌السلام) نجوا کرد. چه نجوایی کرد؟ آمده می‌گوید: آیا تو حسین منی؟ آیا تو پسر مادر منی؟ در تمام بدن امام‌ حسین (علیه‌السلام) جایی نبود که زینب (علیهاالسلام) ببوسد. لبانش را روی گلوی بریده گذاشت، نجوا کرد. آخر هم دستانش را زیر این بدن انداخت. گفت: خدا! این قربانی را از آل‌ رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبول ‌کن!

حالا زینب (علیهاالسلام) با چه ‌کسی نجوا می‌کند؟ سرها را که جدا کردند، به نیزه زدند، همه اُسرا را سوار شتر کردند. زینب (علیهاالسلام) با این سرها نجوا می‌کند. حالا که دارند می‌روند، همه‌اش با سر امام‌ حسین (علیه‌السلام)، با سر علی‌اکبر (علیه‌السلام)، با سر بچّه‌های خودش نجوا می‌کند. روایت داریم: وقتی بچّه‌های خودش کشته‌ شدند، زینب (علیهاالسلام) از خیمه بیرون نیامد. گفتند: عزیز من! بچّه‌هایت این‌جوری شدند. گفت: می‌ترسم برادرم مرا ببیند، خجالت بکشد. حالا این‌ها را که حرکت دادند. زینب (علیهاالسلام) مرتّب دارد سرها را نگاه می‌کند و نجوا می‌کند.

حالا آمدند به یک راهبی رسیدند، این‌جا بارانداز کردند. راهب دید سرهای مُنیر است، مُنوّر است. آمد یک پول زیادی به این‌ها داد و گفت: امشب این سر پیش من باشد؛ آن‌وقت راهب تا صبح با سر امام‌ حسین (علیه‌السلام) نجوا کرد. آخرش گفت:

ای سرِ پاک، تو مگر یحیایی؟!به گمانم أبی‌عبداللهی؟!

آخر صبح شد، سر را تحویل داد و به این‌ها گفت: سر را به نی نزنید! [۱۳]

به امام ‌رضا (علیه‌السلام) گفتم: من هر چه خواستم، از عقل خودم است، اما اگر برایم صلاح نیست، نده.

گفتم: من گدا هستم. کمکم کن! تو سلطان سلاطینی.

از امام‌ رضا (علیه‌السلام) بخواهید، آقا! ما حضور شما و حضور خدا باشیم، نه حضور خلق و فکر خودمان؛ در حضور امر باشیم.

به امام‌ رضا (علیه‌السلام) گفتم: آنچه داری، خدا به تو داده، خب، به شما هم خدا می‌دهد؛ اما تو گناه می‌کنی، تسلیم نیستی، تو حرف‌های دیگر می‌افتی.

گفتم: امام رضا! هر چه داری، خدا به تو داده، از آن‌ها که خدا داده، به ما هم بده. تازه، خود امام را هم خدا به او داده‌ است. خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، که از او بالاتر نیست، می‌گوید: یا محمّد! من به تو داده‌ام.

به همسرم گفتم: اگر با خدا باشی، بچّه‌های مردم، بچّه‌هایت می‌شوند؛ ولی اگر با خدا نباشی، بچّه‌های خودت هم هروئینی و تریاکی می‌شوند.

به امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) گفتم: خدا تو را حجّت خودش قرار داده، من دوستت دارم. می‌خواهم کف پایت باشم؛ اما اصل خداست.

از امام ‌رضا (علیه‌السلام) خواستم: رفقا لذّت از ولایت ببرند، همیشه لب‌شان پُر خنده باشد.

یا امام‌ رضا! شما گفتی این‌ جوانان را راهنمایی کن! به این‌ها هم یک لیاقتی بده تا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) حرف‌هایش را در چاه نزند، به این‌ها بزند. [۱۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: ماه رمضان 7

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۵]

الآن ماه‌ مبارک رمضان دارد طی می‌شود، چه‌کار کردید؟ آیا یک افطاری به یک‌ نفر دادید؟ یک قوم و خویشی دارید، آیا یک مرغی، گوشتی درِ خانه‌شان بردید؟ آیا یک‌ شب درِ خانه فقرا رفتید؟ آیا دل‌ یکی را خوش کردید یا این‌که فقط به‌مسجد رفتید و قرآن سر گرفتید؟ به‌دینم قسم، آن قرآن به ما، به بعضی‌ها لعنت می‌کند. قرآن‌ مجید روح دارد، جان دارد. والله، الآن یک عدّه‌ای از وعّاظِ ما دارند اهل‌ تسنّن را تشویق می‌کنند. تمام شما هم این‌جوری کردید. می‌گوید: این‌جا این نماز را بکن! این‌جا هم ذکر بگو! این‌جا چهار تا صلوات بفرست! این عبادت را به‌ جا بیاور! آن‌وقت می‌روی بهشت. تمام این‌ها درست‌است؛ اما «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شرطش این‌ است که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۶] قبول داشته‌ باشی. حالا اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داری، باید امرش را اطاعت کنی. مگر نیست که امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) از دفن ظاهری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که برمی‌گردند، صدای گریه از خرابه‌ها می‌آمد؟! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن‌ها سر می‌زد. حضرت سه‌ روز، سه‌ روز نانش را نمی‌خورْد و به فقرا می‌داد. به تو می‌گوید تو آن نیستی، هم بخور و هم بخوران!

به ارواح پدر و مادرم، دارم در مجلس می‌بینم که ماه‌ مبارک رمضان از دستش رفته، تکان نخورده؛ فقط ذکر گفته و مسجد رفته‌ است. به‌دینم، دارم می‌بینم. عزیز من! تکان بخور! ببین من دارم به شما چه می‌گویم؟ این مالی که دست توست، بیت‌المال است. باید آن در امر تو باشد؛ نه این‌که تو در امرش باشی؛ [یعنی باید پولت را به امر خرج کنی]. هر کجا بخواهی خرج کنی، خدا پدرت را درمی‌آورد. خدایا! تو شاهد باش! من نزدیک به هشتاد سالم است، حجّت را بر مردم تمام می‌کنم. بیت‌المال که این‌ها درآوردند نیست. مالی که در اختیار توست، بیت‌المال است. مگر تو حقّ داری بروی یک چیزهای بی‌خودی بخری؟! پدرت را درمی‌آورد. در قرآن می‌فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره»[۱۷] خدا از تو بازخواست می‌کند که مالت را کجا خرج کردی؟ چرا خرج کردی؟ عزیزان من! «إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء» بیایید یک تکانی بخوریم! مگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیست که آمده می‌بیند یک گردن‌بندی در خزانه نیست. به آن خزانه‌دار می‌گوید چطور شده‌ است؟ می‌گوید: دخترت زینب (علیهاالسلام) می‌خواست به یک مجلس مهمّی برود، آمد آن‌را عاریه ذمّه گرفت؛ یعنی این گردن‌بند را به پول درآورد [قیمت‌گذاری کرد]، پولش را این‌جا گذاشت و آن‌ را با خودش برد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد و می‌گوید: اگر دخترم عاریه ذمّه نبرده‌ بود، به او حدّ می‌زدم. چه‌خبر است؟! حدّ می‌خورد که چرا آن‌ را بردی؟ [۱۸]

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، این ماه‌ مبارک رمضان بیامرز! روایت داریم، حضرت می‌فرماید: شقی‌ترین مردم کسی است که ماه‌ مبارک رمضان از او بگذرد؛ ولی آمرزیده نشود، بعد از حضرت سؤال می‌کنند: آقا! اگر آمرزیده نشدیم، چه‌ کار کنیم؟ می‌فرماید: در سرزمین منا بروید! چرا می‌گوید در منا بروید؟ چون وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) در آن‌جا ظهور دارد؛ یعنی هر جوری شده می‌آید تا هوای حاجیان را داشته‌ باشد، آن‌جاست؛ آن‌وقت دعا به‌ واسطه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) مستجاب می‌شود. خدایا! ما جوری باشیم که همین‌جا دعایمان مستجاب شود و ما را بیامرزی. [۱۹]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده 12

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۲۰]

جوان عزیز! هر چیزی باید برسد، شما ببین الآن سنجد اگر نرسد تلخ است. دست‌پاچه نشو! همه جوان‌ها زن می‌گیرند، در فکر خودت کار نکن! خدا به فکرت است. روایت داریم: اگر کسی قسمتش باشد مغرب عالم، مشرق عالم به هم می‌رسند، با هم می‌شوند. دست‌پاچگی نکن! باید به امر پدر، مادرت این کار را بکنی. چرا می‌روی بی‌امری می‌کنی؟! چهار روز خاطرخواه هستی، آن خاطرخواهی تمام می‌شود. الآن یک بنده خدا در کوچه ما بوده، همین‌طور بوده، این دختر را خواسته، او هم خواسته، چند وقت که با هم بودند، حالا می‌گوید من او را نمی‌خواهم! [۲۱]

جوانان عزیز! تا می‌توانید گناه نکنید! خانواده‌ای به اصفهان منزل قوم و خویش‌شان رفتند. زنش کار به آب داشت، صبح شد، به صاحب‌خانه گفت: حمّام کجاست؟ گفت انتهای کوچه حمّام منجاب است، این زن رفت سؤال کرد؛ یک ‌جوانی خانه خودش را نشان او داد، رفت داخل خانه و در را بست. آن‌ مرد به آن ‌زن گفت باید با من دوستی کنی، زن دید گیر افتاده، گفت حرفی ندارم. من غریب این شهر هستم، گرسنه‌ام؛ برو یک‌ چیزی بخر بیاور، این مرد هم رفت تا یک‌ چیزی بخرد و بیاورد، زن متوسّل به آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) شد. چون آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) خیلی نجات‌دهنده است. گفت ابوالفضل‌جان! من غریبم، این‌جا آمده‌ام، این مرد می‌خواهد به ‌من خیانت کند. خلاصه دری باز شد، این زن نجات پیدا کرد و رفت. آن‌ مرد وقتی برگشت، دید آن ‌زن رفته ‌است، این در دلش نقش بست. بعد از بیست ‌سال که می‌خواست بمیرد، گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست و مُرد. «خَسِر الدّنیا و الآخرة» شد. با عشق و محبّت همچین چیزی مُرد. نقش آن‌ زن در دلش بود که گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست. شیطان در قالب آن نقش آمد و او هم نقش را پذیرفت و از دنیا رفت. مواظب باشید نقش بد در دل‌تان ایجاد نشود. [۲۲]

از گناه گذشتن خیلی خوب است! عابدی بود، سال‌های سال در کوه عبادت می‌کرد، شاید نود سال و خُرده‌ای، بیشتر سِنّش بود، رزقش هم می‌رسید. یک وقت قدری تشنه شد، از بالای کوه آمد سرِ یک دریاچه‌ای بود، آمد که آب بردارد، دید جوانی کنار آن دریاچه است، گرما به این‌ها خیلی فشار آورد. آن عابد گفت: ای جوان! یک دعایی بکن که این دعا مستجاب شود و ابر بالای سرمان بیاید، این مسافتی که می‌خواهیم برویم از گرما سیاه می‌شویم، هوا خیلی گرم شده بود! گفت: باشد، من دعا کردم. ابر بالای سرش آمد.

آن‌جا که این جوان بود، قدری جلوتر رفت و آن عابد عقب‌تر، وقتی‌که از هم جدا شدند، عابد دید ابر روی سرِ آن جوان است. عابد خیال کرد به خاطر خودش ابر بالای سرشان آمد؛ چون‌که مقدّس بود! مقدّس‌ها از این خیال‌ها می‌کنند؛ نتوانست هضم کند. گفت: ای جوان! بیا! قسمش داد، گفت: تو چه کار کردی؟! گفت: وقتی من آمدم کنار دریا، زنی آمده بود که آب ببرد، من به طرفش رفتم، به من گفت: ای جوان! دامن مرا کثیف نکن! خدا ابر بالای سرت بیندازد! این است که عبادت خیلی فایده ندارد، نود سال عبادت کرده، پیرمرد هم شده، رزقش هم می‌آید؛ اما خدا این جوان که گناه نکرده را بهتر می‌خواهد! بیایید ای جوانان عزیز! از گناه بگذرید تا ابر بالای سرتان بیاید. [۲۳]

ببین ابن‌سیرین از آن امتحان در آمد، در صورتی‌که عیسوی مذهب است، گویا شیعه نیست؛ اما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صفات به او داد، پاکیزه شد و از آن گناه گذشت، یک عطری به او زدند که تا آخر عمرش بوی عطر می‌داد. [۲۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


نگاه 26

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۲۵]

اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط می‌شود و در رگ‌های شما جریان پیدا می‌کند و شما به بی‌امری اتّصال می‌شوید. [۲۶] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبه‌اش در شما می‌آید و راه ولایت را سدّ می‌کند. [۲۷] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا می‌کند و گرفتار می‌شوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۲۸] اگر چشمت به همه‌جا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا می‌داند فردای قیامت چقدر پشیمان می‌شوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایت‌مان پرده کشیدیم؟! [۲۹]

اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب می‌کند. [۳۰] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۳۱] شیطان تو را مبتلا می‌کند‌. [۳۲] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۳۳]

چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا می‌کنی. عزیز من! تو مشابه آن‌هایی. آن بهره‌ای که به آن دو نفر داده، به تو هم می‌دهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۳۲] بدان که خدا تو را کنار زده ‌است. مؤمن نیستی و سقوط کرده‌ای، از زیارت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) محروم هستی. [۲۶] بهشت و فردوس و جنّات را با یک‌ نگاه از دست می‌دهی. [۲۱] اگر چشم ناپاک داشته ‌باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۳۴] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر می‌آیی. [۳۵]

صورت‌های کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف می‌کند، به لجن می‌کشد. نگاه نکن! حالا یک‌ جلوه‌هایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوه‌اش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک می‌کند. [۳۶] این بدچشمی عطای شیطان است. [۳۷] تو داری خواست شیطان را به جا می‌آوری، چشم تو دارد نجوا می‌کند. امر شیطان را اطاعت می‌کنی. نجوای چه می‌کنی؟ نجوای گناه می‌کنی‌. [۳۸] دیگر نمی‌توانی ادّعای دوستی با امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کنی. [۳۹]

عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا می‌شوی. امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام ‌زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیق‌های عشقی و شب‌نشینی‌های عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر می‌خورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده‌ است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین می‌کنیم. [۴۰]

چه کار کنیم که خدشه به ولایت‌مان نخورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّس‌گری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله می‌شوی. خانم‌های عزیز! به شما هم می‌گویم: گول نخورید! این لباس‌هایی که خارجی‌ها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک‌ جوانی به تو نگاه کند، اهل ‌آتش هستی. چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود در آخرالزّمان زن‌ها پوشیده؛ اما برهنه‌اند؟! آن‌ها وضع‌شان درست نیست، توجّه کن! نمی‌گویم ببین زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) چه‌جور بوده؟ ببین مادرت چه‌جور بوده است؟ [۴۱] بیا دست بردار! به این حرف‌ها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور می‌شوی، با تمام خلقت محشور می‌شوی. [۴۲]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. شب‌قدر 76 (دقیقه 29 و 33) و ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 (دقیقه 32 و 39)
  2. شب‌قدر 76
  3. عبادت حجت نیست 82
  4. ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83
  5. روح خلقت ولایت است ۷۸ (دقیقه 43 و 56 و 60) و مغز بشر (روح تمام خلقت ولایت است) ۸۱ (آخر نوار)
  6. (سوره الكوثر، آیه ۱)
  7. روح خلقت ولایت است 78
  8. مغز بشر (روح تمام خلقت ولایت است) 81
  9. تفکر یا عمود نور 78 (دقیقه 53)
  10. تفکر یا عمود نور 78
  11. نجوا با ولایت ۷۷ (دقیقه ۴۳)
  12. کتاب افشای احکام
  13. شناخت نجوا 77
  14. کتاب نجوا با ولایت
  15. ولایت قدر است 82 (دقیقه 2 و 27) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه53)
  16. (سوره المائدة، آیه ۳)
  17. (سوره الزلزلة، آیه ۷)
  18. ولایت قدر است 82
  19. فتنه آخرالزمان 81
  20. اربعین ۸۷ (دقیقه ۲۱) و سیر ماورائی (دقیقه ۲۲)
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ اربعین 87
  22. فُزت بربّ الکعبه 85 و سیر ماورائی 81 و کتاب افشای ولایت
  23. فتنه آخرالزّمان 81
  24. گریه 84
  25. وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر (دقیقه ۳۲)
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ افشای ولایت
  27. جاذبه و تبلیغ 78
  28. احکام ولایت
  29. عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
  30. شناخت امام‌ زمان 85
  31. ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ هدایت با خداست نه با خلق 81
  33. کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
  34. صفات اصحاب ‌یمین (2) 77
  35. شهادت امام ‌حسن و امام‌ رضا 85
  36. حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
  37. امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
  38. شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
  39. امام ‌زمان و ذکر الله 79
  40. وابستگی 86
  41. إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر 84
  42. افشای شیعه 84
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه