صفحهٔ اصلی
فرمایش منتخب: امامهادی
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
امام علی النّقی، امام هادی (علیهالسلام) مریض شده، یک حاجب میگیرد و به او میگوید: برو زیر قُبّه جدّم امام حسین (علیهالسلام) به من دعا کن. حاجب میگوید: یابن رسول الله! حجّت خدا شمایید! امام میگوید: چه کار کنم؟! جدّم گفته که آنجا برو! حالا آن حاجب رفت و دعا کرد و حضرت خوب شد.
رفقای عزیز! من همیشه میگویم در این حرفها تفکّر و اندیشه داشته باشید. ببین امام است، تمام ممکنات به امرش است، اِشراف به کلّ خلقت دارد، تمام این خلقت در قبضه قدرتش است؛ بهقول آقا امام حسین (علیهالسلام) که به زَعفر گفت نَفَسی که اینها میکشند، در اختیار من است. به تعبیر عوامانه من، امام از کلّ خلقت بزرگتر است؛ چونکه خودِ خدا حدّ این خلقت را میداند که چقدر است، اما خدا و ولایت حدّ ندارد. مگر نیست که هر کسیکه میمیرد یا میخواهد به دنیا بیاید، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بالای سرش میآید، پس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از خلقت بزرگتر است!
حالا ببین امام چه میگوید؟! میگوید برو زیر قُبّه جدّم امام حسین (علیهالسلام) به من دعا کن. این یعنی چه؟ مبنایش چیست؟ یعنی ای بشر! بیا «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ یا أیّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً»[۲] را قبول کن! امام هم دارد امر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) را اطاعت میکند؛ دارد میگوید که من هم در امر هستم و جدّم را اطاعت میکنم؛ چونکه جدّش گفته زیر قُبّه امام حسین (علیهالسلام) دعا مستجاب است. [۳]
***
یک روز متوکّل امام هادی (علیهالسلام) را به قصر خود فراخواند و از ایشان خواست که شعری برای او بخواند. امام هادی (علیهالسلام) فرمود: ما از شعر بهرهای نداریم! متوکّل گفت: نه! باید بخوانی! امام هم شعری خواند که در آن آمده بود: «این آفتاب درخشان یک روز به قصر پادشاهان و سلاطین در قلّههای کوهها میتابیده؛ اما عزرائیل آنها را به زیر خاک کشید و امروز به قبر آنها میتابد.» متوکّل با همه خباثتش بسیار گریه کرد؛ اما این گریه از دریچه ولایت نبود، از روی خباثت بود؛ امام را به قتل رساند.
عزیزان من! ما هم باید به این بیندیشیم که روزی این آفتاب به خانه و مال و اموال ما که اینقدر به آنها علاقه داریم و به قبر ما خواهد تابید؛ پس قدری فکر کنیم، درصد کمی احتمال بدهیم که ما هم میمیریم. همه دارئیمان را فدای زندگی دنیاییمان نکنیم. بدانیم که دنیا فانی است! به چه کسی وفا کرده که به ما وفا کند؟! یک قسمتی را هم برای آخرتمان بگذاریم. همچنین مثل متوکّل ساعتی نباشیم که از شعر امام ناراحت شد و گریه کرد! ساعتی بودن فایدهای نداد؛ باید دائمی باشیم؛ یعنی دائم به ولایت اتّصال باشیم. به کلام خودت توجّه کن! والله، بالله، این حرف القای خداست که به شما میگویم. [۴]
***
عبدالعظیم حسنی پیش امام هادی (علیهالسلام) آمد و گفت: آقاجان! من میخواهم عقایدم را به شما بگویم؛ میفرماید: بگو عزیزم! میگوید: من خدا را به یگانگی قبول دارم، واجبات را بهجا میآورم و محرّمات را ترک میکنم. شما را امام و حجّت خدا میدانم، زیر این آسمان، حجّتی به غیر از شما نمیبینم. خدا امر شما را به من واجب کرده، امرِ شما امرِ خداست. سیبی یا اناری از درخت بچینم و شما بگویی نصفش حلال و نصفش حرام است. نیمه حلالش را میخورم و نیمه حرامش را دور میاندازم. امام هادی (علیهالسلام) فرمود: ما هم عقایدمان همین است، عبدالعظیم! إنشاءالله به آخر برسانی.
عبدالعظیم با قبولیِ امام هادی (علیهالسلام) که به او گفت عقایدت درست است؛ نجوا کرد و کنار رفت و کنار ماند، نه اینکه از یک جای دیگر سر دربیاورد؛ قانع و راضی بود. او دربست در اختیار امام بود. حالا خدا به او عظمت داد. در روایت میفرماید: زیارت شاه عبدالعظیم حسنی مطابق با زیارت امام حسین (علیهالسلام) است. آیا زیارت خلق، مطابق با زیارت امام حسین (علیهالسلام) میشود؟ نه والله، عجیب این است که میگوید زیارت قبرش مطابق با زیارت امام حسین (علیهالسلام) است، نه خودش!
عظمت عبدالعظیم به خاطر آن عقیدهای است که به امام هادی (علیهالسلام) داشت، برای آن امری است که اطاعت میکرد، برای آن تواضعی است که با امام هادی (علیهالسلام) داشت؛ پس شما آن امر را زیارت میکنید، نه جسم عبدالعظیم را.
عزیزان من! از اطاعت به اینجا میرسید نه از خیال خودتان، نه از مشابه درست کردن، نه از امیدواری به خلق پیدا کردن و دنبالش رفتن! عبدالعظیم به واسطه ولایت به اینجا رسید، نه به واسطه عبادت. به امامش یقین داشت و امرش را اطاعت میکرد. او حجّت شناس بود. امروز اغلب مردم حرف حجّت را میزنند؛ اما حجّت شناس نیستند! [۵]
*** اگر شما خودت را در مقابل خدا و امام زمان (عجلاللهفرجه) تقصیرکار بدانی، به تمام آیات قرآن هم خدا به تو نظر میکند، هم امام زمان (عجلاللهفرجه) و هم حضرت زهرا (علیهاالسلام)! آنوقت تمام غم و غصّه دنیا را از دلت بیرون میبرد. روایت داریم: کسی بود که بیست سفر مکّه رفته بود. خدمت امام هادی (علیهالسلام) آمد و حضرت تمام آنها را ردّ کرد و فرمود که تو اوّلاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر اینکه سخی نبودی و اینها را از خودت میدانستی؛ این است که تمام اینها ردّ است؛ پس دسترنجی که از ما صادر میشود را باید از خدا بدانیم و بگوییم که او این کار را کمک کرد.
والله، من شبها میگویم: خدایا! اگر من بهشت بروم، تو کردی، تو این حرفها را یادم دادی، نماز شب را تو یادم دادی، بیتوته شب را تو یادم دادی، کمک به فقرا را تو یادم دادی؛ پس اگر بهشت بروم، تو کردی. [۶]
دیگر ببینید
یا علی
ارجاعات
فرمایش منتخب: ماهرجب
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۷]
رفقایعزیز! این ماه، ماهرجب است. رجب یعنی متعلّق به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. ماهشعبان را میگویند متعلّق به رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآله) است و ماهرمضان متعلّق به خداست. [۸] خدا در قیامت میگوید: «أینالرّجبیّون؟» کجا هستند کسانیکه در ماهرجب عبادت کردند؟ بیایند من به آنها بهشت بدهم. ای کسانیکه پیرو علی (علیهالسلام) هستید! ای کسانیکه پیرو زهرا (علیهاالسلام) هستید! ای کسانیکه پیرو امام زمان (عجلاللهفرجه) هستید! ای کسانیکه پیرو این دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) هستید! هر چه به شما بدهم، حقّ شما را ادا نکردم؛ مگر فردوس. تازه فردوس که چیزی نیست، یک باغی است؛ اما این حرفها یقین میخواهد. این حرفها زدنش درستاست، یقین میخواهد. یقین آنهم عمل است. [۹]
چرا خدا میفرماید: «أینالرّجبیّون؟» رجبیّون بیایند! مگر ماهشعبان، ماهپیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیست؟ چرا نمیگوید «أینالشّعبانیّون؟»: شعبانیّون بیایند؟ مگر ماهمبارک رمضان، ماهخودش نیست؟ چرا نمیگوید «أینالرّمضانیّون؟»: رمضانیّون بیایند! چرا میگوید «أینالرّجبیّون؟» صدایت میزند. اوّل، ماهرجب است. والله! ما مبنایش را نفهمیدیم. او را دارد صدا میزند، دارد میگوید: کجایند آنهایی که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را اطاعت میکردند؟ کجایند آنهایی که «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۰] را قبول کردند؟ خدا امتیاز میدهد، میگوید: کسیکه از درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) داخل رفته، بیاید تا من مزدش را بدهم.
هیچقدرتی توان ندارد مزدی که از درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) داخل بشوی را به تو بدهد. هیچقدرتی به غیر از خدا توان ندارد که مزد ولایت را بدهد. چه کسی میتواند بدهد؟ تمام خلقت، تا حتّی انبیاء، کُمیتشان راجع بهولایت لنگ است. چرا ترکاولی دارند؟ پس خدا میگوید: «أینالرّجبیّون؟» ای کسانیکه از درِ علی (علیهالسلام) آمدید! ای کسانیکه محبّت علی (علیهالسلام) را داشتید! ای کسانیکه «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۰] را قبول داشتید و عمل میکنید؛ اینطرف و آنطرف نرفتید، بیایید تا من مزدتان را به شما بدهم! [۱۱]
حالا ببینید من چه میگویم؟ همینطور که خدا گفت: «أینالرّجبیّون؟» پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم میفرماید: «أنا مدینةالعلم و علیٌ بابُها». ماهرجب هم همین است، با تمام گلبولهای خونم این حرف را میزنم: این ماهرجب عین «أنا مدینةالعلم و علیٌ بابها» است. باید از این در؛ یعنی درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بیایید؛ از درِ رجب هم باید وارد بشوی؛ نه اینکه اینکار را بکنی، ثواب است؛ آنکار را بکنی، ثواب است. «أینالرّجبیّون؟» کیست که در ماهرجب، از درِ علی (علیهالسلام) وارد شدهاست؟ بیاید! من هر چه بخواهد، به او میدهم. اگر از این در آمدید؛ آنوقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را قبول دارید، خدا را هم قبول دارید. اگر از این در نیامدید، آنها را مصنوعی و رودربایستی و ساختگی قبول دارید، شناسنامهای و اسماً قبول دارید. ما چهکار کنیم؟ چه بگوییم؟ [۱۲]
خدای تبارک و تعالی، فقیرخواه است. از آنجا میگوید: «أینالرّجبیّون»، از اینجا هم میگوید «أینالفقراء؟» به تمام آیات قرآن! خدای تبارک و تعالی از هیچکس تشکّر نکردهاست؛ از انبیاء، اولیاء و اوصیاء تشکّر نکرده، از علمای ربّانیّ و فقهاء تشکّر نکرده؛ البتّه فقهای واقعی نه قلّابی، فقط از فقراء تشکّر کردهاست. در قیامت به آنها میفرماید: ای فقرا! ببخشید! هر چیزی میخواهید، به شما میدهم. خدا به چهکسی گفته که هر چه میخواهید، به شما میدهم؟ فقط به فقرا گفتهاست. به چهکسی گفته؟ بهمن بگویید! شما که باسوادید، دبیر هستید، معلّم هستید، مهندس هستید، دانشمند هستید، بهمن بگویید! اگر نیست، جلوی دهانم را بگیرید! اما نمیتوانید بگیرید! قدرت ندارید؛ چونکه نیست.
حالا میگوید هر چه میخواهید، به شما میدهم. عذرخواهی هم میکند و میفرماید: من شما را فقیر کردم. (ببین چقدر خدا شما اغنیاء را میخواهد! خدا فروگذار نمیکند؛ هم فقراء را تأیید میکند و هم شما اغنیاء را، میگوید:) من میخواستم که اغنیاء به شما کمک کنند و سالم باشند. چقدر خدا شما را میخواهد! عزیز من! قربانت بروم، کجایی؟ [۱۳]
خدا روز قیامت به فقرای صابر ندا میدهد: «أینالفقراء؟» از آنطرف میگوید: «أینالرّجبیّون؟» کیست که در ماهرجب، کمک به مستضعفین کرده؟ کیست که صبر کرده و دستش را جلوی نامرد دراز نکرده است؟ به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم دستم را پیش هیچکس، تا حتّی پدرم دراز نکردم. آن دستی که جلوی کسی دراز نشود، زهرایعزیز (علیهاالسلام) با او مصافحه میکند. بهدینم! راست میگویم، اما بهدینم! شما هم باور نمیکنید. آن دست، دست خداست. مگر نمیگوید یکچیزی به یکی دادی، دستت را ببوس؟ چون خدا میگوید: آنرا بهمن دادی. کجا اینکارها را میکنید؟! ماهرجب گذشت و یک شاهی به مردم نداده است! همینجور، زُلزُل نگاه میکند. آخر این مالت را میخواهی چه کار کنی؟! [۱۴]
یا علی
اخلاق در خانواده 14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۵]
«إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۱۶] شما که میخواهی ازدواج کنی، به مادر عزیزت بگو: یک نفر که تقوا دارد، برای من بگیر! باید راجع به او و خانوادهاش تحقیق کنی. مواظب باش که پدر زنت هروئینی و تریاکی نباشد، مگر نداری ننگ است؟! بیتقوایی ننگ است! بیولایتی ننگ است! یکی از بندهزادههای ما میگفت: یکی از همسایه ما، مادرش خلاصه به خواستگاری دختری رفت. آن پسر گفت: مادر! این دختر پدر و مادرش خوب هستند، فقط این دختر زشت است. مادرش گفت: پس زشتها را چه کسی بگیرد؟! گفت: همین زشت را برایم بگیر!
من به قربان این پسر بروم، به حضرت عباس خیر میبیند، خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) تضمین کرده، تضمین دخترهای زشت را کرده. عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان بشوم، ببین من چه میگویم؟ شما مقصدتان خدا باشد، زن که میخواهید بگیرید، باید بخواهید انسانسازی بکنید، اگر از انسانسازی تجاوز کنید، تجاوز به چه کردید؟ به تنظیم. [۱۷]
قبل از ازدواج تحقیق کنید! این بچّه خوب باشد، کارکُن باشد، باسواد باشد، با کمال باشد، انسان باشد، رفیقباز نباشد، تریاکی نباشد، دائیاش چه جور باشد؟ عمویش چه جور باشد؟ ریشهدار باشد، هفتاد، هشتاد، نود سال میخواهی با این شخص زندگی کنی. [۱۸]
زن خواستید بگیرید خانه مَهرش نکنید! اگر هر حرف مرا نشنیدید، این حرف را بشنوید! گرفتارتان میکند. الآن خانه مَهرش کرده، آمده به شوهرش میگوید: این خانه را میخری یا آن را بفروشم؟ میگوید: من پول ندارم! گذشت آنموقعیکه خانه مَهر میکردند. آنموقع خانمها خانهگی بودند، حالا بازاری شدند. اینقدر پُررُو است! چقدر چیز برایش آوردی، حالا میرود مَهرش را اجرا میگذارد، خانه را اجرا میگذارد، پول را میگیرد، همه را توی بانک میگذارد، نزول میخورد، حالا میگوید خدا و رسول به تو لعنت میکند. خودش را جهنّمی میکند. این زنها که اینجوریاند، اهل جهنّمند. [۱۹]
خانم! از امر ولایت ساقط نشو! امر شوهرت والله، امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! این چه سنگ تفرقهای است انداختی توی خودت که میگویی مَهرِ مرا بده؟! اگر خودت در اختیار ولایت بودی، خدا روزیات را میدهد، شوهرت نوکر توست خانم عزیز! میرود با عرق جبین پیدا میکند، به تو میدهد؛ تو حافظ داری! شوهرت حافظت است! چرا این کار را میکنی؟! [۲۰]
جوان عزیز! اگر زن گرفتی، حالا مرد شدی؛ باید عین امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خیال کنی اصلاً زن در عالم به غیر از خانمت نیست. تو خانم! هم خیال کنی که دیگر مردی در عالم به غیر از شوهرت نیست. [۱۷]
ای دختر عزیز! ای جوان عزیز! همسرت از تو عکسبرداری میکند، میخواهد ببیند قابل هستی که هفتاد سال با تو زندگی کند. خانم! نگاه به دَرست نکن، اگر پیش پدر و مادرت، خودت را لوس میکنی، پیش همسر عزیزت لوس نکن! او دلش سرد میشود، الآن که به خانه میآید، بگو من دانشگاه بودم، فلانی درسش اینطوری بود، به او حسرت بردم، کوشش میکنم من هم مثل او بشوم.
چرا این همه زن و شوهریها به هم میخورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها میگویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت یا سرت درد میکند یا اینکه سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من میروم درس بخوانم، نمیتوانم درس بخوانم، فکرم اینجوری شده، او هم میگوید این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمیخورد! [۲۱]
خانم عزیز! تو که مادرت را قبول نداری، این مادر دارد میگوید: دخترم به حرفم نیست! میگوید: من دیپلم دارم! خب این دیپلم را چه کسی به تو داده؟! مافوق دیپلم را چه کسی به تو داده؟! بیایید تفکّر داشته باشید، این خدیجه «سلام الله علیها» است هفتاد هزار مَلک به استقبالش میآید، مبارک باد به او میگویند! اما عایشه سیهزار حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حفظ است. چرا اهل آتش است؟ این سواد دارد، چرا اهل آتش است؟! پس سواد نجاتدهنده بشر نیست، ولایت نجاتدهنده بشر است. [۲۲]
یا علی
ارجاعات
نگاه 28
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۲۳]
ما باید ملّت از ابراهیم داشته باشیم و غیرتمند باشیم. ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوقی میگذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن میکند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک میآید، به او میگوید: این چیست؟ ابراهیم میگوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من میدهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک آدم فقیری آمده و نمیگذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک زن سیاه سوختهاست! (ناراحتیِ من این است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است.) میفهمید من چه میگویم؟!
حالا مَلِک به او گفت: فلان فلان شده! میخواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه جا روانه میکنی؟! حالا خانمهای شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، میخواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. مگر کسی جرأت دارد به آنها نگاه کند؟! والله! خشک میشود. [۲۴]
اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۲۵] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشمتان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای نکرده بغض دارید. [۲۶] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۲۷]
شما ببین آقا امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمهها و حرمش بود. تو هم باید اینطور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام حسین (علیهالسلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده، در ظاهر افتاده، ابنسعد میگوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمههایش! امام حسین (علیهالسلام) سرِ پا با زانو بلند شد و فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دینتان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرتتان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول الله میروید؟! [۲۸] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادری آوردند، خیمهای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. [۲۹]
باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمیکنم؛ به اینها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلولههای خون من این است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر میدانی. [۳۰] اگر نگاه کردی به آنجا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان فروختی. عقیده ولایتیام این است که گناه چیزی نیست، آن پشتکردنی که به ولایت میکنی، گناه است. آن که ولایت را نمیبینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۳۱]
اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری، یک نگاه کردی، یک خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین میبری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده است. [۳۲] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک چیز گفته، به او بدبین میشوی. من نمیخواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۳۳]
یا علی
ارجاعات
- ↑ گریه ولایت 77 (دقیقه 33) و شناخت امر 82 (دقیقه 13)
- ↑ (سوره الفاتحة، آیه )
- ↑ سخنرانی شناخت عید 76 و گریه ولایت 77
- ↑ کتاب سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت و سخنرانی شناخت امر 82 و عیدی ما ولایت 76 و نیمه شعبان 84
- ↑ کتاب ترجمه احکام و افشای احکام و سخنرانی مزد ولایت و اسم اعظم 83 و عظمت شیعه و احتیاج ماورائی بشر اطاعت امر است 81 و ولایت عمل صالح است 78 و شناخت امام
- ↑ کتاب ترجمه احکام
- ↑ یتیم آلمحمّد (دقیقه ۲۲ و ۶) و أینالرّجبیّون (دقیقه ۱۲) و عنایت پنجتن به شیعه ۹۰ (دقیقه ۱۷)
- ↑ تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 76
- ↑ یتیم آلمحمّد 78
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑ شناخت ولایت، أینالرّجبیّون 76 و خلقپرستی و فامیلپرستی 86
- ↑ یتیم آلمحمّد 78 و تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 79
- ↑ عنایت پنجتن به شیعه 90
- ↑ سیزدهرجب 93
- ↑ تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۳۵) و ولایت و خانواده ۷۷ (دقیقه ۴۱)
- ↑ (سوره الحجرات، آیه 13)
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ تنظیم و تزویج 83
- ↑ حضرت خدیجه 77
- ↑ نیمه شعبان 87
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ ولایت و خانواده 77
- ↑ سواد 76
- ↑ شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
- ↑ شناخت امام 88
- ↑ افشای ولایت
- ↑ عاشورای 84
- ↑ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
- ↑ شیعه شفاعتکُن است 83
- ↑ اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80