منتخب: بعد از شهادت امام حسین

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

حالا رفقای‌ عزیز! زینب (علیهاالسلام) همه شهداء دورش هستند، حالا نزدیک‌ ظهر، یک ‌قدری که آفتاب بالا می‌آید، تمام شهداء جلوی زینب (علیهاالسلام) هستند. این زینب (علیهاالسلام) است که این ‌همه عزیز است! امام‌ حسین (علیه‌السلام) همه شهداء را به خیمه برد؛ چون می‌دانست که لشکر ابن‌زیاد می‌آیند و اسب تازانی می‌کنند، می‌خواست این‌ها زیر سُم سُتوران نروند. [۲]

دیشب داشتم با خودم همین روضه را می‌خواندم. بعضی آخوندها دهان‌شان پُر از آتش بشود! حرف‌های ناجوری می‌زنند. چه‌ کسی می‌تواند به سکینه (علیهاالسلام) نگاه کند؟ چه‌ کسی می‌تواند به زینب (علیهاالسلام) نگاه کند؟ درود خدا به علمایی که معرفت ولایی داشتند، آن ولایت را آوردند. خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! هفده، هجده ‌سال ما پیش ایشان بودیم. گفت: وقتی امام‌ حسین (علیه‌السلام) شهید شد، خدا به‌ قدر صدها خورشید به این زن‌ها شعاع داد، اصلاً نمی‌توانستند به آن‌ها نگاه کنند.

حالا می‌خواهند آن‌ها را سوار کنند، نمی‌توانند. پیش حضرت ‌سجّاد (علیه‌السلام) آمدند و گفتند: ما از طرف عبیدالله بن زیاد آمدیم، باید این‌ها را به اسیری ببریم. شترها را حاضر کردیم، همه حاضرند. ما این‌ها را از دور می‌بینیم، وقتی نزدیک‌شان می‌رویم، پیدا نیستند؛ انگار یک پرده‌ای جلوی این‌ها کشیده‌ می‌شود. امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: بروید کنار! من به عمّه‌ام می‌گویم این‌ها را سوار کند. همه کنار رفتند، حضرت همه را سوار کرد؛ اما رقیّه و سکینه (علیهماالسلام) را در مَحمل خودش گذاشت، حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) دید این‌ها نسبتاً بچّه‌اند.

حالا وقتی می‌خواهد حرکت کند، یک ‌حرفی زد، رُو کرد به نهر علقمه و گفت: برادر! عباس! هر وقت می‌خواستم سوار شتر شوم، زانویت را خم می‌کردی، دست مرا می‌گرفتی؛ پایم را روی زانویت می‌گذاشتم و سوار شتر می‌شدم. عباس‌جان! خداحافظ!

یک خداحافظی هم با برادرش امام ‌حسین (علیه‌السلام) کرد و گفت:

چون چاره نیست می‌گذارمتای پاره‌پاره‌تن! به خدا می‌سپارمت

هرگز غم تو از دل خواهر بیرون نمی‌رود. دیشب گفتم: زینب‌جان! این حرف تو یک‌ قدری اشتباه ‌است، این حرفت یک ‌قدری خصوصی است. حرف، عمومی است، مگر ممکن ‌است شیعه، حبّ امام‌ حسین (علیه‌السلام) از دلش بیرون برود؟! باید بگویی برادر! حبّ تو از دل دوستانت بیرون نمی‌رود. دلی که حسین (علیه‌السلام) توی آن نباشد، ظلمت است. چرا؟ امام ‌حسین (علیه‌السلام) فرمود: قبر من در دل دوستانم است. [۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

  1. ‌عاشورای۸۸؛ ارتباط (دقیقه ۴۲) و اربعین ۸۵؛ کنار رفتن (دقیقه ۲۴)
  2. ارتباط، عاشورا 88
  3. اربعین 81 و 85
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه