صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: دهه محرم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی [۱]

یکی دو سه‌ روز به ماه‌ محرّم کار داریم. رفقای‌ عزیز! من دلم می‌خواهد یک بهره‌ای از دهه‌ محرّم یا ماه‌ محرّم ببریم، نه بهره‌ای که تا حالا به ما نگفته‌اند یا ما تا حالا نفهمیده‌ایم؛ چون کسی‌که حرف ولایت می‌زند، باید ولایت در قلبش خطور کند. اگر خطور نکند و یک ولایت خیالی باشد، مبنای قرآن و مبنای امام را نمی‌داند. مبنای امام و مبنای قرآن یکی است. بیشتر ما، دهه‌ محرّم که می‌شود سیاه می‌پوشیم. به‌ اصطلاح، خودمان را شبیه عزادار می‌کنیم و گریه می‌کنیم، زنجیر می‌زنیم و سینه می‌زنیم. خب، همه این‌ها درست‌است؛ اما برای چه‌ کسی زنجیر و سینه می‌زنی؟ برای امام‌ حسین (علیه‌السلام)؟! آیا ما امام‌ حسین (علیه‌السلام) را شناختیم یا نه؟ امروز، برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) سینه می‌زنیم، پس‌ فردا، برای کسی دیگر می‌زنیم. امروز، برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) گریه می‌کنیم، پس‌ فردا برای یکی‌ دیگر گریه می‌کنیم. هیچ فرقی نمی‌کند؛ یعنی مغز ما کشش ولایت ندارد. پدرمان این‌جور می‌کرده، ما هم می‌کنیم. آن خانم، مادرش گریه می‌کرده، دائم به سینه‌اش می‌زده، او هم می‌زند. من دلم می‌خواهد که رفقای‌ عزیز، یک اندازه‌ای گوش بدهند و تفکّر داشته‌باشند.

این نوحه‌خوان‌ها، روضه‌خوان‌ها، وقتی محرّم می‌آید، خوشحال هستند. روضه‌خوان‌ها از غنیمت‌جمع‌کن‌های کربلا هستند. یک منبری پیش من آمده، من دیدم دارد می‌رقصد. به‌ من می‌گوید: حاج‌ حسین! فلان‌جا این‌قدر پول گرفتم، فلان‌جا آن‌قدر گرفتم. داشت می‌رقصید، غنیمت‌جمع‌کن است. اوّل‌محرّم که می‌شود، (ما نمی‌گوییم این عیب دارد) مردم سیاه می‌پوشند و سینه می‌زنند و زنجیر می‌زنند. همه این‌ها درست‌است؛ اما ما باید امام‌ حسین (علیه‌السلام) را بشناسیم و ببینیم امام‌ حسین (علیه‌السلام) برای چه کربلا آمده‌است؟ [۲]

محرّم آمد و ماهم عزا شدحسینم وارد کرب‌وبلا شد

این دهه‌ محرّم، مصیبت، مثل ولایت بر قلب دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نازل می‌شود. این ناراحتی به تمام ائمه (علیهم‌السلام) به عرشیان، آسمان، ملائکه، بهشت و فردوس و جهنّم نازل می‌شود. توجّه کنید که به شما هم نازل بشود؛ آن‌وقت لکّه‌ اشکی بریزید، هر گناهی داشته‌ باشید، آمرزیده می‌شوید؛ اما به دشمنان زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) و اهل‌ تسنّن نازل نمی‌شود. اگر خنده و شوخی بی‌امر کردید، آن نازل نشده. مؤمن باید قلبش ناراحت و مریض باشد؛ تا وقتی‌که امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید و قلبش را با احقاق حقّ شفا بدهد. والله، بالله، آن مصیبت خودِ قرآن است که به قلب شما نازل می‌شود. «أنا قرآن‌النّاطق» الآن محرّم است، یک گوشه‌ای بروید! اشکی برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) بریزید! آن «ذبح‌ العظیم» می‌شود. اصلاً تو خودت روضه هستی، بنشین و با امام‌ حسین (علیه‌السلام) حرف بزن! من عاشورا به بیابان می‌رفتم، جایی‌که کسی نبود، می‌نشستم و با امام‌حسین (علیه‌السلام) حرف می‌زدم و گریه می‌کردم، حالی داشتم. به شما می‌گوید: بُکاء داشته‌باش! گوشه‌ای بنشین و ناراحت باش! این دهه را فرق بگذار؛ تا حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) برایت فرق بگذارد و تو را با غمش که غم امام‌ حسین (علیه‌السلام) است شریک کند. زینب اسیر است، گریه می‌کند، به‌ حساب زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) بگذار! بگو: زهراجان! بچّه‌هایت در بیابان هستند، گریان‌اند. ما این دهه، تلویزیون و ویدیو و ماهواره را کنار گذاشتیم. [۳]

رفقای‌ عزیز! هر عزا و غمی، مرگ هر عزیزی تمامی دارد، این‌ها عزاهای خلقی است که یک‌ سال یا دو سال یا سه‌ سال است. اما عزای امام‌ حسین (علیه‌السلام) خلقتی است که در قلب پیرزن‌ها و پیرمردها و بچّه‌ها می‌جوشد و تمامی ندارد. مثل ولایت که در تمام خلقت قسمت‌بندی است، عزای امام‌ حسین (علیه‌السلام) هم به آسمان و زمین، ملائکه، عرش و فرش، جنّ و انس داده شده‌ است. [۴] عزاداری یعنی این‌که عزا داشته‌ باشید که ائمه (علیهم‌السلام) را نمی‌شناسید. روضه یعنی تمام روزنه‌هایی که به دین شما حمله می‌کند، از خیال و منیّت، حسادت و بخل، کینه و طمع و دروغ، به‌ خصوص نگاه بد و دنبال خلق‌ رفتن را کور کنید؛ باید مواظب این روزنه‌ها باشید. [۵]

عاشورا بوده. این عاشورا که جلو می‌آید برای من و شماست که پولی بدهیم تا آمرزیده‌ شویم. از زمان آدم هم نقل بوده، عاشورا نجات من و شماست. عاشورا که تمام نشده، شما تمام شدید که کمک به کسی نکردید، دل کسی را خوش نکردید. این حرف‌ها را بایگانی نکنید، هر دفعه این پرونده‌ها را جلو بیاورید. یک‌ وقت امام‌ حسین (علیه‌السلام) و اسیری حضرت‌ زینب (علیهاالسلام)، یک‌ وقت آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) و حضرت‌ قاسم، آقا علی‌اکبر و آقا علی‌اصغر، سکینه و رقیّه؛ ببین تمام این‌ها فدای ولایت شدند. این دهه با این‌ها بیتوته داشته‌ باشید. یک‌ وقتی برای خودتان داشته‌ باشید که با این‌ها حرف بزنید! نتیجه بیتوته رشد ولایت، رشد امام‌شناسی، رشد متقی‌شناسی، رشد علی‌خواهی و افشای علی (علیه‌السلام) است.

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات



فرمایش منتخب: آقا ابوالفضل 3

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۶]

آقا فقه و اصول می‌گوید، کفایه هم نوشته و خوانده، حالا زیارت آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) نمی‌رود، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گویا ایشان فرمود: بیایید به ولایت تعظیم کنیم! بیایید جلوی ولایت خم شویم! حالا می‌گوید چرا زیارت آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) نمی‌روی؟ می‌گوید: ایشان کفایه نخوانده‌ است. بفرما! این کفایه است که من می‌گویم روح ندارد. خودش را از آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) بالاتر می‌داند. حالا امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) چه می‌گوید؟ می‌گوید: عمویم عباس (علیه‌السلام)، علم اوّلین تا آخرین دارد. تو چه علمی داری؟ یک کفایه، علمش را خواندی. [۷]

باباجان! ائمه (علیهم‌السلام) اگر دست به تو بزنند، تصرّف کنند، شما عالِمِ دَهر می‌شوی؛ آن‌وقت مردک در نجف دارد درس می‌خواند، مرجع ‌تقلید است، فتوا داده؛ می‌گوید: زیارت آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) می‌آیید؟ می‌گوید: نمی‌رویم! چرا؟ ابوالفضل (علیه‌السلام) کفایه نخوانده! هشتاد سال است دارد درس می‌خواند؛ امّا نفهمیده که اصلاً ولایت چیست؟! (می‌ترسم یک حرف‌هایی از دهانم بیرون بزند!) حواسش پیش درسش بوده، در مرجعیّتش بوده، می‌خواهد سلام و علیک با او بکنند و دستش را ببوسند! [۸]

حضرت‌ ابوالفضل (علیه‌السلام) با تمام قدرتش جانش را داد. عزیز من! یک پاره‌وقت‌ها می‌گویم: قدرت خود‌تان را در مقابل امر بشکنید! شبیه او بشوید! قدرتش را شکست، روایت داریم: هفتاد هزار لشکر از آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) می‌ترسیدند؛ چون‌که یک جنگی بود، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) را روانه کرد، خیلی زیاد بودند، آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) در زمان پدرش، تمام آن‌ها را پَرت و پلا کرد. از آن‌ زمان از او می‌ترسیدند. با تمام قدرتش ببین دارد چه ‌کار می‌کند؟

حالا آقا امام‌ صادق (علیه‌السلام) فرمود: عمویم عباس (علیه‌السلام)، دو بال دارد که به هر کجا بخواهد می‌پرد. اگر گفتید چرا دو بال دارد؟ تمام شهداء درست هستند، شهدای اُحد، شهدای کربلا؛ اما ما نداریم بگوید شهدای کربلا بال دارند. خدا یک برتری در تمام شهداء به آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) داده‌ که به او پر داده ‌است تا بپرد. یک برتری به آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) داد؛ وگرنه بهشت در اختیار آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) است.

یک ‌نفر بود در منا، امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را در عالم رؤیا دید، گفت: آقاجان! ما این‌جا چه کنیم؟ چه‌ کار کنیم که رضایت شما باشد؟ فرمود: برای عمویم عباس (علیه‌السلام) گریه کن! این‌جا نگفت برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) گریه کن! فرمود: برای عمویم عباس (علیه‌السلام) گریه کن! چقدر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، عباس (علیه‌السلام) را می‌خواهد! چرا این‌قدر عزیز شد؟ (من دلم می‌خواهد شما در این حرف‌ها بروید! نه در حرف‌های موهومی که تمام اشیاء من آتش می‌گیرد. باید در این حرف‌ها بروید! در این مبناها بروید! با این مبناها نجوا کنید!) مگر محمّد بن حنفیّه برادر امام نیست، چرا این‌طوری است؟ البتّه نه این‌که محمّد تکذیب باشد. محمّد، یک‌ وقت‌هایی یک‌ قدری ایراد هم می‌کرد. به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، پدرش گفت: بابا! چرا همیشه ما را در جنگ‌ها روانه می‌کنی؟ چرا حسن و حسین (علیهماالسلام) را روانه نمی‌کنی؟ فرمود: عزیز من! آن‌ها بچّه پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند، تو بچّه من هستی.

حالا محمّد بن حنفیّه خیلی شجاع بود. یک‌ وقت زِره آوردند، بلند بود، زِره را این‌طوری کرد، پاره کرد، به او چشم [زخم] زدند. خیلی قدرت داشت، دیگر نتوانست کربلا بیاید؛ چون‌ وقتی‌که اهل‌بیت از کربلا می‌آمدند، گفت: یک تختی بگذارید من بروم جلوی این‌ها، عمّه‌ام را ببینم. تختی گذاشتند. محمّد بن حنفیّه آمد، روی تخت خوابیده ‌بود که اهل‌بیت آمدند. برای محمّد بن حنفیّه از این حرف‌ها هست؛ اما محمّد بن حنفیّه کجا و ابوالفضل کجا؟! از کجا به این‌جا رسید؟ از آن‌جایی که از ریشه دلش، تمام جانش این‌ است که فدای حسین (علیه‌السلام) بشود. جان آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) به تمام خلقت می‌ارزد. حالا جانش را فدای برادرش کرد، می‌گوید:

افتاده‌است ای لشکر! دست یمینمتا زنده‌ام ای لشکر! حامی دینم

دینم حسین است. [۹]

وقتی‌که در عصر عاشورا می‌خواستند کاروان اهل‌بیت امام حسین (علیه‌السلام) را به سمت کوفه حرکت بدهند، حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) همه را سوار شترها کرد و خودش که می‌خواست سوار شتر شود، نگاهی به نهر علقمه کرد، گفت: برادر! عباس! کجایی؟! هر وقت من می‌خواستم سوار شتر شوم، تو زانویت را خم می‌کردی، پایم را روی زانویت می‌گذاشتم. حضرت زینب (علیهاالسلام) با آن معرفت و ادب برادرش نجوا می‌کند. بدن مبارک آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) تکان خورد؛ اما زینب (علیهاالسلام) گفت: من خداحافظی می‌کنم. والله، اگر اراده می‌کرد بدن مبارک حضرت عباس (علیه‌السلام) بلند می‌شد؛ چون ارادة الله شد. عیسی علی (علیه‌السلام) می‌گفت و مُرده زنده می‌کرد؛ این چطور نمی‌تواند؟! [۱۰]

امام حسین (علیه‌السلام) تا لحظه آخر می‌فرمود: «إالهی رضاً برضائک، تسلیماً لأمرک» هفتاد هزار لشکر را نمی‌دید، خدا را می‌دید. خدا گفت چه؟ گفت: «یا ثار الله و ابن ثاره» ای خون من! خدا به هیچ کس نگفته؛ تاحتّی به انبیاء هم نگفته؛ به حسین (علیه‌السلام) گفته ای خون من! کجا می‌روید؟ چه کار می‌کنید؟ (در روایت می‌فرماید: اگر گریه‌تان نمی‌آید، تباکی کنید؛ یعنی هماهنگ شوید با گریه‌کنندگان بر امام حسین (علیه‌السلام)!) آخر حسین که دیگر اکبر ندارد! اصغر ندارد. حسین (علیه‌السلام) دیگر کسی را ندارد! یا اصغرا! یا اکبرا! یا برادر عباس‌جان!

امام حسین (علیه‌السلام) این‌ها را، همه را یاد می‌کند. آخ! صدا زد: عباس! ای حامی خیمه‌های من، عباس! کجا رفتی؟! عباس حامی خیمه‌ها بود، شب که می‌شد دور خیمه‌ها می‌گشت. حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) عباس (علیه‌السلام) رفته، صدایش می‌زند. به تمام آیات قرآن، یک دفعه این‌ها تکان خوردند، این‌ها گفتند بلند می‌شویم، همه بلند شدند. امام حسین (علیه‌السلام) گفت: بخوابید! بخوابید! چه خبر است؟ حالا یاد می‌کند عباس (علیه‌السلام) را، ای حامی خیمه‌های رسول الله! حالا آمدند خیمه‌های رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را چه کار کردند؟ غارت کردند. چه کسی کرد؟ مسلمان‌ها! «لا إله إلّا الله» هم می‌گفتند! الآن زمانِ ما، بد زمانی شده! یک کاری بکنید که امام حسین (علیه‌السلام) صدایتان بزند! زینب (علیهاالسلام) صدایتان بزند! زهرا (علیهاالسلام) صدایتان بزند! کجا صدایتان می‌زنند؟ گناه نکنید! گناه نکنید! قربان‌تان بروم، من دوباره تکرار می‌کنم: من با گناه مخالفم. [۱۱]

خدایا! به ‌حقّ آقا ابوالفضل، ما را بیامرز!

خدایا! به‌ حقّ آقا ابوالفضل که دستش را در راه خدا داد، خدایا! ما یک ‌جوری بشود که ما در راه این‌ها باشیم، ما هم دفاع از ولایت کنیم، ما هم دفاع از حقیقت کنیم.

خدایا! به‌ حقّ آقا ابوالفضل، ما را در این خط نگه‌دار! اصلاً خطی نبینیم که برویم، کسی را نبینیم که برویم. ما را در صراط مستقیم نگه‌دار! صراط مستقیم، صراط علی (علیه‌السلام) است، صراط آقا اباالفضل (علیه‌السلام) است، صراط امام‌ حسین (علیه‌السلام) است. این صراط مستقیم است. مستقیم؛ یعنی می‌روی به خدا می‌رسی. اما بی‌علی (علیه‌السلام) نمی‌رسی، بی‌عباس (علیه‌السلام) نمی‌رسی. می‌گوید: بیا در صراط! بیا توی این‌ها! علی (علیه‌السلام) می‌آید و می‌رساند تو را. [۱۲]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


بیتوته و نجوا با ولایت 17

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۳]

من به رسول‌ الله قسم، خانه این حاج‌ آقا رفتم، یک اتاق در خانه‌اش دیدم، حسرت به این شخص می‌بردم، گفتم: کاش می‌رفت و در آن اتاق بیتوته می‌کرد. قربانت بروم، فدایت بشوم، بریز همه را دور! من این‌قدر از آن اتاق کوچکش خوشم آمد. نه زیرزمینش را می‌خواهم، نه آن‌ اتاق‌های دیگرش را، نه میزش را و نه صندلی‌اش را. اتاق کوچکش را می‌خواهم. گفتم: اگر این‌جا مال من بود، این‌جا را اتاق بیتوته قرار می‌دادم، یک خدا می‌گفتم، یک علی (علیه‌السلام) می‌گفتم، یک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌گفتم، اتّصال می‌شدم.

بیتوته‌ کردن اوّلش این ‌است: باید بروی بنشینی! خدا می‌خواهد امتحانت کند؛ می‌گوید: چه ‌کار داری؟ الآن شما مثلاً با من خیلی بد هستی، می‌خواهی تجربه کنی؟ الآن می‌آیم و درِ خانه‌ات را می‌زنم، دوباره می‌زنم، سه‌ باره می‌زنم، خانواده‌ات می‌گوید: خب پاشو! برو جوابش را بده! بابا! درِ خانه‌ خدا را بزن! علی (علیه‌السلام) می‌گوید: جوابش را بده! امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌گوید: جوابش را بده!

برو توی آن اتاق بنشین! یک‌ قدری بنشین! یک ‌قدری نگاه کن و ببین رؤسا کجا رفتند؟ سلاطین کجا رفتند؟ سرکش‌های عالَم کجا رفتند؟ به چه فتنه‌ای گرفتار شدند؟ ریاست شما را گول نزند، پول شما را گول نزند، تمام این‌ها فانی می‌شود؛ آن‌وقت خدا می‌داند که چقدر لذّت می‌بری!

به رسول‌الله قسم! به ‌طوری لذّت می‌بری که پشیمان می‌شوی که چرا تا حالا من این‌جوری نبودم؛ اما این‌طوری که دارم به تو می‌گویم، خودت را خارج کن و برو توی این اتاق! نه این‌که محبّت این‌ و آن‌ را داشته‌ باشی. هر وقت با محبّت این‌ها بروی، توی آن هستی. گفتم: وقتی می‌خواهی مُحرم شوی، این لباس را که کَندی، دنیا را بریز کنار! برو توی این اتاق! ببین چه ‌جور می‌شود؟ حالا تو این‌ کار را بکن! اگر به ‌من دعا نکردی!

من روی شخص ایشان حساب نمی‌کنم، هر کدام‌تان باید یک اتاق بیتوته داشته ‌باشید. چرا؟ روایت داریم، می‌گوید: وقتی‌که آدم می‌خواهد جان بدهد، آن‌جا که عبادت کرده، او را بگذارید؟ معلوم می‌شود اثر دارد. چرا؟ این زمین دارد می‌گوید: روی من بیتوته کرده، نماز کرده، ذکر گفته، یا علی گفته، یا حسین گفته.

به نکیر و منکر شهادت می‌دهد. جانت را خوب می‌گیرد، یادت می‌دهد چه بگویی؟ همان‌جا برایت حافظ است، حالا تو آن‌جا ویویو و ماهواره گذاشتی، رقّاصی درآوردی، آن‌جا شیطان هم برایت حافظ است! توجّه فرمودید که من چه می‌گویم؟ اگر خدا یک زندگی به تو داده، عزیز من! این زندگی را به تو داده که یک ‌ذرّه استراحت کنی، بعد برو آن‌جا در اتاق بیتوته، بگو: چه ‌کسی این ‌را به‌ من داده؟ [۱۴]

بیایید با امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نجوا کنید! بیایید با زهرای عزیز (علیه‌السلام) نجوا کنید! بیایید با قرآن نجوا کنید! از کجا نجوا می‌کنید؟ امر آن‌ها ‌را اطاعت‌ کنید! شما اگر بخواهید به جایی برسید، باید با امر نجوا کنید! اگر علی (علیه‌السلام) گفتید، باید بدانید دارید یک کرات را صدا می‌زنید، اگر علی‌بن‌موسی ‌الرّضا (علیه‌السلام) گفتید، باید بدانید که یک کرات تماماً در اختیار علی‌بن‌موسی‌ الرّضا (علیه‌السلام) است.

اگر خدا گفتید، ببین، علی‌بن‌موسی ‌الرّضا (علیه‌السلام)، دوازده‌ امام (علیهم‌السلام)، در اختیار خدا هستند. این‌جور باید بگویید: «السلام علیک یا علی‌بن‌موسی ‌الرّضا»! شما چه می‌گویید؟ حالا خدا نکند ما جدا شویم، وقتی گناه کردید، جدا می‌شوید. جوانان‌ عزیز! قربان‌تان بروم، اگر گناه کردید، باز هم توبه کنید، وصل می‌شوید. [۱۵]

لذّت را خدا می‌دهد؛ آن‌وقت هر کسی مطابق آن روح ملکوتی که دارد و درخواست‌هایی که از خدا کرده‌ است، خدا درخواست‌هایش را تأیید می‌کند. من هیچ وقتی بهتر از این نیستم (‌که بیشتر وقت‌ها هم مال خود مردم است) من به یکی چیزی بدهم. امروز یک‌ جوری شد. به حاج ابوالفضل گفتم، بابا! باقی که نیاوردی؟ گفت: نه، باباجان! نمی‌دانم تا کجا رفته؟ گفتم: بابا! تو رفتی، من کِیفش را کردم. چرا؟ خدا صفات ‌علی (علیه‌السلام) را به تو داد، صفات شیعه‌گی را به تو داد، می‌خواهد صفات خودش را به تو بدهد. صفات خودش چیست؟ انفاق به مردم است. [۱۶]

نجوا: خدا، خدا گفتن تنها نیست. بلکه در حال نجوا، باید به‌ فکر فقرا باشی و درباره آن‌ها نجوا کنی که دست یک بیچاره‌ای را بگیری. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: من صفات ‌الله را پاسخ می‌دهم، اگر کافر هم باشد، به او جزا می‌دهم. چرا یک کافر این‌جوری است؟ چون ثانیه‌ای یا دقیقه‌ای نجوا کرده، حالا کفرش به ‌جای خودش، مگر حاتم‌ طایی نیست که آن‌جا در بهشت نیست؛ اما نمی‌سوزد!؟ چرا؟ چون‌که همیشه با فقرا نجوا می‌کرد.

شما وقتی خوابیدی و به ‌فکر سخاوت باشی؛ یعنی در فکر برآورده شدن حاجت مؤمن هستی؛ داری نجوا می‌کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: مؤمن که سرش را روی بالش می‌گذارد، اگر به‌ فکر این نباشد که حاجت برادر مؤمن را برآورد، از ما نیست؛ یعنی نجوا نکرده ‌است و ارتباط ندارد. [۱۷]

خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! آن حقیقت امام‌ حسین (علیه‌السلام) در قلب ما جلوه کند.

خدایا! ما جابرش را هم خیلی قبول نداریم که قدم‌هایش را کوچک ‌کوچک می‌گذاشته، خدایا! ما حسین‌ خواه باشیم نه بهشت‌خواه.

خدایا! ما وجود مبارک امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را بخواهیم نه بهشت را. آن بهشتی را به ما بده که عنایت او باشد؛ ما آن بهشت را می‌خواهیم. [۱۸]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده 15

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۹]

چرا این همه زن و شوهری‌ها به هم می‌خورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها می‌گویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت درد می‌کند یا سرت درد می‌کند یا سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من الآن که می‌روم دانشگاه، نمی‌توانم درس بخوانم، فکرم این‌طوری شده، می‌گوید این فکری شده، این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمی‌خورد! [۲۰]

وقتی کشتی نوح به زمین آمد. نوح دید یک آدم موقّری است، ظاهر الصّلاح و مقدّس! گفت: پس تو غرق نشدی؟! گفت: نه! گفت: تو کیستی؟ گفت: من شیطانم، آمده‌ام از تو تشکّر کنم. نوح گفت: وای بر من! از من تشکّر کنی؟! (والله، روایت داریم نوح تا آخر عمرش گریه کرد.) گفت: آره! تو مرا خوشحال کردی، من یکی یکی این‌ها را گول می‌زدم، تو همه این‌ها را نفرین کردی، اهل جهنّم شدند، مُردند. حالا بیا سه تا حرف یادت بدهم، فوراً وحی رسید: ای نبیّ من! اگرچه شیطان است، گوش به حرفش بده!

شیطان گفت: یکی با زن اجنبی خلوت نکن! یکی جلوی غضبت را بگیر! یکی هم صدقه می‌خواهی بدهی، زود بده که من دستت را می‌گیرم، منصرفت می‌کنم، نمی‌گذارم این به درد ماورایت بخورد. [۲۱] این‌که شیطان گفت با زن اجنبی خلوت نکن! این را بیشتر آقایان آورده‌اند روی خودت، خلوت این نیست، این یا غیرممکن است یا خیلی کم ممکن است که یک زنی یک جایی باشد و یک نامحرم هم باشد؛ این منظور خلوت دل است.

مواظب خلوت دل باشید! عزیزان من! خیال نکنید این نجواها و این حرف‌ها، هر چه تویش بروید و تدیّن پیدا کنید، شیطان‌تان بزرگ‌تر می‌شود، خیال نکنید شیطان ول‌تان می‌کند، می‌بیند دارید هدایت می‌شوید، شیطان توی سرِ خودش می‌زند! [۲۲]

جوان عزیز! بلند شو! نمازت را که خواندی، برو یک گوشه‌ای، بگو:

خدایا! شکر که خانم زیبا به من دادی.

خدایا! شکر پدر زن خوب به من دادی.

خدایا! شکر برادر زن خوب به من دادی.

خدایا! شکر تن ساز به من دادی.

یک روایت برای شما بگویم: یک نفر بود به نام جدیر یا جبیر، دماغش گنده بود، آبله‌رو هم بود، قدش هم کوتاه بود؛ مثل شما ماه‌رو نبود. این آمده بود توی مسجد و نماز می‌خواند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او گفت: چطوری جدیر یا جبیر؟! گفت: الحمد لله! گفت: متأهل هستی؟ گفت: آقا! کسی زن به ما نمی‌دهد، ما توی فامیل‌مان اگر دختر باشد، کسی دختر به ما نمی‌دهد. این جبیر دایی‌اش دختر داشت، صاحب قبیله بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او نامه نوشت: فلانی! به رسیدن کاغذ من، شما دخترتان را به ایشان بده! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یک امضا پایین نامه زد، جبیر هم رفت.

تا جبیر پیش دایی‌اش رفت، دایی خیلی هاج و واج شد! آخر دید قد که ندارد، دماغش هم که گنده است! آبله‌رو هم که هست! به دخترش گفت: حاضر هستی؟ گفت: بابا! اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته، من حاضرم؛ اگر نگفته، تنبیه‌اش کن تا دیگر از این حرف‌ها نزند. فوراً دایی آمد و با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تماس گرفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او گفت: باید دخترت را به او بدهی. به دخترش گفت: دخترجان! این مطلب را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته، دختر هم گفت: باشد.

حالا آن‌موقعی که می‌خواستند عروسی کنند، (شما جوان‌ها! زود عروسی نکنید! پدرتان درمی‌آید! خانه و زندگی‌ات درست نیست. فهمیدید؟ ملاحظه کنید! باید این‌ها درست شود.) دختر دید خبری نیست! امشب خبری نیست! به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: بابا! به دماغش ساختیم! به لپ‌هایش ساختیم! چرا این‌طوری است؟! پبامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او پیغام داد که بیا ببینمت! وقتی آمد، گفت: یا رسول‌الله! من هیچ‌ چیز نداشتم. حساب کردم؛ اوّل حسابی که کردم،دیدم مورد عنایت تو قرار گرفتم. (چرا توجّه نداریم مورد عنایت ولایت قرار می‌گیریم؟ چرا شکرانه نمی‌کنید؟) بعد هم آمدم، دیدم خدا یک‌ چنین خانمی به‌ من داده‌ است، یک‌چنین جایی به‌ من داده‌ است؛ من نذر کردم سه‌روز، روزه بگیرم، عبادت خدا بکنم. (چرا شکرانه نمی‌کنید؟) حالا ببین، از همین آدمی که این‌طوری است، یک‌روایت داریم: گویا خدا چهار تا پسر به او داد. در آن‌زمان آن پسرهایی که اوّل بودند در موقعی‌که جنگ صفّین بود و این جنگ‌ها بودند، شهید شدند، بعد هم یکی دوتایشان در کربلا بودند؛ از شجاعان عالم شدند. این دختر هم با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) محشور شد. [۲۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


نگاه 29

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۲۴]

به دینم قسم، به علی قسم، اصلاً اگر مؤمن یک ‌مقدار چیز کند، شهوت درونش نیست، مگر به غیر این‌که رضایت خداست، اصلاً حرکت ندارد. من جدّاً دارم این حرف را می‌زنم، چرا؟ مؤمن این همه که دست و جوارح خودش را در اختیار خدا گذاشته، این دستش، دست خداست، پایش، پای خداست، اصلاً شهوت درونش نیست. [۲۵] ما جوان بودیم. وقتی به کربلا رفتم فوری پیش آقا موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) رفتم. گفتم: آقاجان! همه چیزم دست توست، شهوتم را بگیر! بعد که از زیارت آمدم، به من بده! همین‌طور سر و ساده گفتم. اصلاً ما خُوجه خُوجه [مثل عقیم] بودیم. در کرمان‌شاه که داشتیم می‌آمدیم، یک ‌مقدار به ما برگرداند. بابا! من عقلم می‌رسد که بگویم شهوتم دست توست؛ امام‌شناسی این ‌است. [۲۶]

عزیزان من! یک ‌قدری توی این حرف‌ها فکر کنیم. حالا خدا تو را حاکم می‌کند. دستت به امر خودت است، چشمت به امر خودت است، شهوتت به امر خودت است، تمام این هیکل و بدنت را به امرت می‌گذارد. دیگر اصلاً تا بروی کاری کنی، می‌بینی امر گفته نکن! تا یک ‌کاری می‌خواهی بکنی، امر می‌گوید: نکن! امر، رهبر توست. تو هم حاکم هستی؛ آن‌وقت دیگر گناه نمی‌کنی. [۲۷]

ببین خدا چقدر شما را دوست دارد! می‌گوید: اگر در جوانی عبادت کردی، وقتی پیر شوی و نتوانی و مثل من بشوی؛ می‌گوید: ای ملائکه! بنویس این بنده من تا توانست در خط من بود، در خط اشتباه بدعت‌گذار نرفت، غیر از این نرفت، این قدرت را صرف من کرده ‌است، من خدای باقدرت می‌گویم: این‌ها را پای او بنویس! پس پیری هم خوب است؛ اما پیری که جوانی‌ات را با امر خرج کرده‌ باشی. چقدر خدا خوب است! الآن این‌جا خوابیدی، دارد تند، تند پای تو ثواب می‌نویسد؛ اما باید ثواب کرده ‌باشی، در خط خدا باشی، نه در خط شهوت و معصیت و گناه. [۲۸]

تو برو آلمان! آلمان توی توست. تو برو آمریکا! آمریکا توی توست. آمریکا توی توست؛ یعنی آمریکا به تو تأثیر نگذارد. تو چنان ولایتت تجلّی کند، آمریکا را خاموش کند، شهوت را خاموش کند، ولایت، خیال‌ها را خاموش کند. والله، ولایت خاموش‌کن است. [۲۹]

الآن در دنیا، شیطان است، شهوت است، دنیاست، صورت‌های زیباست، پول هست، مقام هست، این‌ها که خودتان بهتر از من می‌دانید؛ ما گول می‌خوریم. [۳۰] کلاًّ این مردم، مگر یک عدّه کمی باشد، یک عدّه قلیلی باشد، دل‌شان می‌خواهد اسلام با ولایت، مطابق عنادشان باشد، مطابق خیال‌شان باشد، مطابق شهوت‌شان باشد، مطابق عشق‌شان باشد؛ آن‌وقت قبول می‌کنند. این اسلام و این ولایت را عُمر و ابابکر دارد؛ برو دنبالش! [۳۱] اگر ولایت درون شما پیاده شود که اصلاً صادرات تو، آن چیزی که از تو خارج می‌شود، امر ولایت است؛ اما چه کار می‌کنی؟ تو شیطان را هم راه می‌دهی، هوس و شهوت را هم راه می‌دهی، همه این‌ها را راه می‌دهی، این‌ها صادرات توست. باباجان من! راه نده! خدا تو را مخیّر کرده‌ است. [۳۲]

خدا حاج ‌شیخ‌ عباس را رحمت کند! ما می‌خواستیم کربلا برویم. گفت حسین! نروی آن‌جا دارایی بخواهی. دارا خیلی مشکل است که هدایت شود. آن‌جا می‌گوید دین روی دوش سه عدّه است: عالم ربّانی، دارای سخی، فقیر صابر؛ اما خیلی مشکل است! خیلی مشکل است که این دارا دین را روی دوشش بگذارد، پول را روی دوشش می‌گذارد، شهوت را روی دوشش می‌گذارد، خیال را روی دوشش می‌گذارد، مقدّس می‌شود. [۳۳]

حالا تو می‌شوی «أحسن الشّیطان»، از «أحسن الخالقین» می‌روی کنار. چرا؟ می‌روی امر شهوتت را اجرا می‌کنی؛ در صورتی‌که داری کار خیر می‌کنی و نمی‌دانم شربت و غذا می‌دهی؛ توی کالبد تو گناه است، هیچ ‌کدام از آن‌ها به درد نمی‌خورد. آن هماهنگی، هماهنگی شیطان است. آن هماهنگی باید هماهنگی رحمان باشد. [۳۴]

آن‌موقع که امام حسین (علیه‌السلام) گفت برای چه مرا می‌کشید؟ اهل کوفه گفتند: بُغضاً لأبیک این‌ها از اوّل بغض امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داشتند؛ نه حبّ، در صحرای کربلا بروز کرد. ما باید حبّ داشته باشیم. عزیز من! قربانت بروم، «حبّ» کار می‌کند. وقتی «حبّ» داشته ‌باشی، می‌گوید برو انفاق کن! برو حاجت برادر مؤمن را برآورده کن! تو کارساز «حبّ» می‌شوی؛ اما اگر بغض داشته‌ باشی، کارساز شیطان می‌شوی، کارساز شهوت می‌شوی. مگر می‌گذارد؟! به شما بگویم: از پول‌ گذشتن خیلی مهمّ است! [۳۵]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. شناخت امام‌حسین و محرم 74 (اول نوار و دقیقه 3 و دقیقه 12 و دقیقه 62) و عاشورای 88؛ ارتباط (دقیقه24)
  2. شناخت امام‌حسین و محرم 74
  3. کتاب حر
  4. عاشورای 88؛ ارتباط
  5. کتاب جامع ولایت
  6. قدردانی از جلسه ۸۵ (دقیقه ۴۰ و ۳۶) و عاشورای ۹۶ (دقیقه ۳۶)
  7. رمضان 76، شب احیاء و پاداش ولایت 76
  8. عبادت و اطاعت، درباره خمس 73
  9. قدردانی از جلسه 85 و حرکت امام حسین از مدینه به مکّه 83
  10. زیارت عرفه، معرفت و شناخت ولایت است 78 و کتاب نجوا و کتاب حرّ
  11. عاشورای 96
  12. درکربلا 85
  13. تذکّر، شب نشینی و خلوت دل ۷۸ (دقیقه ۴۲) و علی علی (مشهد) ۸۴ (دقیقه ۳۶)
  14. تذکّر، شب نشینی و خلوت ‌دل 78
  15. علی، علی (مشهد 84)
  16. صادرات مؤمن اطاعت امر است 81
  17. کتاب نجوا
  18. اربعین 83
  19. تمرین ولایت، تربیت ولایت (ولایت و خانواده) ۷۷ (دقیقه ۴۱) و تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۲۰)
  20. تمرین ولایت، تربیت ولایت (ولایت و خانواده) 77
  21. غدیر 84
  22. تذکّر 78
  23. تنظیم و تزویج 83 و مقدّسی ۸۰
  24. وابستگی ۸۶ (دقیقه ۴۹) و آفات ولایت ۸۱ (دقیقه ۴۱) و شب تاسوعا ۸۶ (دقیقه ۳۰)
  25. قوم‌ لوط و حرام‌زادگی 76
  26. صفات اصحاب ‌یمین (2) 77
  27. صادرات مؤمن، اطاعت امر است ۸۱
  28. وابستگی 86
  29. تبرّی و تنظیم در خلقت 79
  30. تذکّر و الست 76
  31. ولایت در خلقت کفو ندارد 80
  32. حاکمیت شیعه 80
  33. آفات ولایت 81
  34. شناخت امام‌ زمان 85
  35. تاسوعا 86
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه