صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۹ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: تذکراتی راجع به محرم 5

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

محرّم و صفر از بس‌که ما «یا حجّة‌بن‌الحسن» می‌گوییم، گوش را کر می‌کنیم؛ والله، دروغ می‌گوییم. حالا من یک مثال برای شما می‌زنم، ببینید ما دروغ می‌گوییم یا نمی‌گوییم؟ اگر شما واقعاً آقا امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را قبول داری، او دارد گریه می‌کند، می‌گوید: اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه می‌کنم؛ آن‌وقت تو باید این‌قدر بخندی؟ آن‌وقت تو باید پای ویدیو بروی؟ آن‌وقت تو باید این‌جوری باشی؟ تو چه ارتباطی با آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) داری؟ [۲]

من قسم می‌خورم، یک‌ جوانی بود این‌قدر گریه کرد، من ناراحت شدم. گفت: من چند روزی که به محرّم داشتیم، خدمت آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رسیدم و گفتم: علی‌جان! من سرگردان هستم، کجا بروم؟ گفت: برو خانه حاج‌ حسین. والله، گفت: من آن‌جا را تأیید می‌کنم. به‌ دینم، اگر من این جوان را بشناسم. به او گفتم: تا حالا آمدی؟ گفت: یک‌ دفعه، دو دفعه جمعه آمده بودم. این‌قدر مثل باران گریه کرد و گفت: خدا از سر گناهان من می‌گذرد؟ من چه‌ کسی بودم که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را ببینم؟ من چه ‌کسی بودم که این‌طور بشود؟ آن‌وقت من قضیّه داوود را گفتم که خدا می‌گوید: من گنه‌کاران را بهتر از صدّیقین می‌خواهم. باباجان! کجا می‌خواهید بروید؟ چه‌ چیزی دیگر می‌خواهید؟ به ‌دینم، اگر من این جوان را بشناسم. من چیزی به او ندادم که تحریک شود یا من بگویم. چه‌ خبر است؟ [۳]

من به وعّاظ می‌گویم: شما الآن این حرف‌هایی که می‌زنید، دارید سنّی‌ها را تشویق می‌کنید. وعّاظ می‌آیند این‌جا، من به آن‌ها می‌گویم: شما از آن آدم‌هایید که منبر را چوب می‌کنید. منبری که حرف امام حسین (علیه‌السلام) و امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) رویش زده نشود، چوب است. روایتش را می‌خواهید؟ حضرت سجّاد (علیه‌السلام) به یزید گفت: من بروم بالای چوب‌ها؟ یزید خیلی منبر قشنگی داشت! اگر بدانی چقدر قشنگ بود! مثل این نبود که، این را هم والّا یک زن برای ما داده؛ اگرنه من می‌خواستم روی زمین بنشینم. تو حرف حقّ بزن! هر کجا می‌خواهی بزن! بنشین روی زمین و بزن! تو منبر را چوب می‌کنی!

چرا می‌گوید منبر را نسوزان؟ خدا رحمت کند حاج شیخ عباس را! می‌گفت منبر را وقتی می‌خواهند بشکنند، یک قدری بشکنید آن را، یا بریزید توی رودخانه، آن زمان آب می‌برد، آب آن را بِبَرد یا خاک کنید؛ منبر را مبادا بسوزانید! منبری که رویش از امام حسین (علیه‌السلام) گفته شود، به آن اثر می‌کند، مثل این‌که یک چوب نَم بکشد؛ اما چیز دیگر هم بگویی به آن اثر می‌کند؛ چون‌که ما منبر را چوب می‌کنیم. [۴]

روایت داریم: خانه امام صادق (علیه‌السلام) روضه بود، آخر حضرت همیشه روضه می‌خواند به‌ خصوص این دهه محرّم؛ فقط می‌زد روی زانویش، می‌گفت: جدّ مرا کشتند! جدّ مرا کشتند! مدام می‌زد روی زانویش و گریه می‌کرد، آن کاتب بنی‌امیّه که نزد امام صادق (علیه‌السلام) آمد، دید حضرت گریه می‌کند، یک ‌قدری که گریه‌هایش تمام شد. گفت: در دستگاه بنی‌امیّه کاتب بودم و نوشتم هفتاد هزار نفر به کربلا رفتند؛ من در قتل امام حسین (علیه‌السلام) اصلاً شرکت نکردم. دید گریه‌ حضرت زیادتر شد، هق‌هق گریه کرد. گفت: ما حرفی نزدیم، امام فرمود: آخر، یکی‌تان کاتب شدید، یکی‌تان اسب نعل کردید، یکی‌تان سوزن نخ کردید، جدّ مرا کشتید؛ یعنی شما وسیله ظلم را فراهم کردید.

چرا شما وسیله ظلم بعضی‌ها را فراهم می‌کنید؟ شما مشابه آن‌ها هستید، چرا فراهم می‌کنید؟ چرا می‌خندید؟ چرا همه‌جا می‌روید؟ چرا چیزی‌تان نمی‌شود؟ چرا غیرت پیدا نمی‌کنید؟ چرا حیا پیدا نمی‌کنید؟ چرا اندیشه ندارید؟ این ‌چه کارهایی است که می‌کنید؟ [۵]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: تذکراتی راجع به محرم 4

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۶]

خدا پهلوی را لعنت کند! حالا من به شما می‌گویم که حواس‌تان این‌طرف و آن‌طرف نرود، این آتش‌گرفته، وقتی‌که به سلطنت رسید، توی دسته‌ها می‌آمد و سینه می‌زد. یواش، یواش یک‌ قدری ‌که رشد کرد، روضه‌خوانی را قدغن کرد. آن‌موقع چادرها را در تکیه‌ها می‌زدند، حالا این‌طوری شده‌ است؛ آن‌وقت همه محلّه‌ها تکیه داشت که زن‌ها که یک عیب‌هایی داشتند، بتوانند آن‌جا بیایند. حالا الحمد لله همه دیگر پاک شدند، توی مسجدها هم می‌روند! آخ! آخ! آن‌وقت ما در طویله‌ها می‌رفتیم؛ یعنی یکی، یکی می‌شدیم و در طویله‌ها می‌رفتیم و «حسین» می‌گفتیم. خدا می‌داند آن حسین‌گفتن چه حسینی بود! مگر ما از حسین (علیه‌السلام) دست برداشتیم؟ هنوز هم آن مزه‌ای که در طویله‌ها، «حسین» می‌گفتم، در عروق بدنم هست.

عزیز من! مکان شرط نیست، خودت شرط هستی. چقدر من این مطلب ‌را بگویم؟ همه ‌شما دارید دنبال مکان و مقام می‌گردید، هر دوی این‌ها باطل است. مقام باطل است، مکان هم باطل است. [۷]

عزیز من! آدم باید بفهمد کجا برود، کجا نرود؟ ببین، پای من نرفته‌ است. من منبر پسر حاج ‌شیخ‌ عباس را دوست داشتم. یک ‌وقت بالای پشت‌بام خوابیده بودم، دیدم صدای منبرش می‌آید. بلند شدم، پایین آمدم. خانه این حاج‌ آقا جلال زرگر بود. توی آن خیابان که مدرسه هم هست. رفتم بروم توی خانه‌اش، دیدم نمی‌توانم بروم؛ آن‌موقع پدرمان یک باغ داشت و این‌جا بود. این حاج‌ آقا جلال برداشته ‌بود بشکه را بالای پشت‌بام برده ‌بود. آن‌موقع آب حوض می‌زد بالا، دور پشت‌بام خانه‌اش تخت گذاشته ‌بود. دیدم نمی‌توانم بروم، برگشتم آمدم. گفتم یک‌ چیزی هست که پایم نمی‌رود.

صبح درِ دکّان حاج‌ حسین بازرگان، زیر گذر سفید آب آمدم. گفت: حاج‌ حسین! این انگشتر چند می‌ارزد؟ گفتم: والله، نمی‌دانم، پنجاه یا شصت تومان می‌ارزد. خیلی انگشتر خوبی بود! گفت: من درِ دکّان حاج ‌آقا جلال بودم، این انگشتر را از یک زن، دو تومان خرید. گفتم: به‌ من بده! گفت: صد تومان می‌ارزد! حالا دارد روضه‌خوانی می‌کند. پسر حاج‌ شیخ‌ عباس را هم دعوت کرده، این‌ همه تشکیلات درست کرده ‌است.

کجا توی این مجلس‌ها می‌روید؟ آیا یک نصاری این ‌کار را می‌کند؟ آیا یک یهودی با زن مسلمان این‌ کارها را می‌کند که یک ‌چیز صد تومانی را دو تومان بخرد؟ دو تا ماچ به پاهایم کرد، گفتم: قربانت بروم ای پا که جایی نرفتی. تو باید پایت همه ‌جا نرود. حرف من این ‌است. اگر پایتان این‌جوری شد، این پا در صراط مستقیم است.[۸]

بعضی از روضه‌خوان‌ها خیلی بی‌ادب هستند. یکی از مدّاح‌های ممتاز قم یک ‌حرفی زد، من به او گفتم: صدایت بگیرد، صدایش گرفت. تا آخرش هم گرفت. خیلی بد روضه خواند. [۹]

روضه یعنی‌ چه؟ روضه یعنی ما جمع شویم و بگوییم این‌ها ظالم بودند، بیایید جمع شوید و برای مظلومیّت این‌ها گریه کنید! آقا! تو خودت ظالمی! من بی‌رودربایستی گفتم، هر چه می‌خواهید بگویید.

تو خودت ظالمی! ظالم! کجا می‌روی؟ آخر روضه یعنی ‌چه؟ همین آن‌جا نشسته و یک ریاستی می‌کند و بنشین و بلند شو و یک آش و پلویی هم درست کرده‌ است و این آقا هم می‌رود.

بابا! حالا نگو که حاج‌ حسین می‌گوید روضه نرو! اگر مجلس روضه باشد، جبرئیل و ملائکه‌ها اجازه می‌گیرند و به آن‌جا می‌آیند؛ اگر مجلس تمام شده باشد، پرهایشان را به سینه‌های دیوارها می‌مالند؛ امّا چه سینه‌ای؟ سینه‌ای که بخار ولایت به‌ قول ما عوام‌ها، به این سینه‌های دیوار مالیده شده‌ باشد، بال‌شان را به ولایت می‌مالند.

توجّه بفرمایید! بالش را به کجا می‌مالد؟ بالش را به ولایت می‌مالد. جبرئیل با ولایت آمده، با اسم علی (علیه‌السلام) از سی‌هزار سال راه آمده، حالا هم بالش را به دیوارها می‌مالد؛ یا این‌که بالش را به جنایت بمالد؟! جنایت‌کار! چه ‌چیزی فروختی؟! این‌قدر گران فروختی؟! چه‌ کار کردی؟! روضه می‌گیری؟! آره! حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) هم آن‌جاست؟! خاله‌اش خواب دیده که حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) آن‌جاست! یک بازی‌هایی هم در می‌آورد. آره! آره تو بمیری! به‌ قرآن مجید، می‌فرماید: یک عدّه‌ای هستند اعمال‌شان «هَباءً مَنثورا»[۱۰] است؛ یعنی به‌ دست نمی‌آید. [۱۱]

ای روضه‌خوان‌ها! اَی بی‌رحم‌ها! بیشتر روضه‌خوان‌ها متوجّهند که توهین به عُمَر نشود! منبرهایشان را گوش دادم، بی‌خودی حرف نمی‌زنم. آیا تو حاضری که داری توهین به ولایت می‌کنی؟! فردای قیامت هم با همان عُمَر محشور می‌شوی که می‌خواهی توهین به او نشود! ما نمی‌گوییم بد به عمر بگویید! آقای‌ بروجردی می‌فرمود: علناً لعنت نکنید! این‌ها [وهّابی‌ها] کسانی هستند که هفت ‌تا شیعه را می‌کُشند؛ امّا منبر می‌روی مواظب باش! بدان آدم فهمیده هم‌ پای منبر تو هست، مردم را حیوان حساب نکن! خیال بکن که دو تا انسان هم در بین این‌ها هست، فردا پیر می‌شوی و آن‌جا می‌اُفتی، آن انسان می‌گوید: تو همان بودی که آن حرف‌ها را زدی! شرافت خودت را از بین نبر! [۱۲]

این‌قدر خانمت را داخل خانه بگذار و تا نصف ‌شب او را اسیر کن! می‌گوید: کجا بودی؟ می‌گویی: روضه بودم! آره، تو بمیری! روضه بودی یا رفتی پیش رفقایت، آن‌جا بگویی و بشنوی و بخندی؟! قهوه‌خانه شده ‌است. من به عمرم قهوه‌خانه نرفتم. یادم می‌آید یک ‌وقت به تهران رفتیم، جایی کاری داشتیم، گفتند: بیا برویم یک دیزی بخوریم، من گفتم: من لب ‌جوی می‌نشینم، هر چه اصرار کردند، گفتم: من داخل نمی‌آیم. دیدم اگر این دفعه بروم، دو دفعه دیگر هم می‌روم، آن‌وقت قهوه‌خانه‌ای می‌شوم. آقاجان! شما هر کجا می‌خواهید بروید، باید بفهمید نتیجه رفتن شما چیست؟

روایت داریم، می‌گوید: هر شخصی که مردم را بگریاند، این اشکی که ریخته می‌شود، ذبح ‌العظیم است. آن‌موقع هر کسی‌که اشک ریخت، این منبری و گوینده ثواب ذبح عظیم می‌برد.

الآن شب عاشوراست، شما خودتان می‌توانید مستقلاً یک گوشه‌ای بروید و یک حالی پیدا کنید، یک اشکی برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) بریزید. اگر تو گوشه‌ای بروی و اشکی برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) بریزی، فوراً زهرای مرضیه (علیهاالسلام) آن‌جا حاضر می‌شود، دارد گریه می‌کند. امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) حاضر می‌شود، دارد گریه می‌کند. تو روضه‌خوان امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باش، نه این مدّاحی که بیاید این‌ها را به‌ هم بریزد، دعوا کنند و از روی لج و لج‌بازی مدّاح دعوت کنند. به حضرت‌ عباس، این‌ها غنیمت‌جمع‌کن‌های امام‌ حسین (علیه‌السلام) هستند. امام ‌حسین (علیه‌السلام) را کشتند، این‌ها دارند غنیمت جمع می‌کنند. چرا می‌گوید که خادمان ما جزء شِرار النّاس هستند، این‌ها هستند که من دارم می‌گویم. این‌ها که هدف‌شان پول است. این‌ها که می‌روند، دو به‌ هم زنی بکنند تا پول بیشتری بگیرند، این‌ها جزء شِرار النّاس هستند.

باید بفهمی عزادار باشی، غصّه‌دار باشی، غمگین باشی. چرا به شما می‌گوید اگر گریه‌ات نمی‌آید، تباکی کن؟ یعنی خودت را در حالت عزا قرار بده! حالا خسته هستی، از کارگاه و کارخانه آمدی و گریه‌ات نمی‌آید، می‌گوید: تباکی کن! یعنی خودت را به این‌ کار بزن! [۱۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

دیگر ببینید

تذکراتی راجع به محرم 1

تذکراتی راجع به محرم 2

تذکراتی راجع به محرم 3


بیتوته و نجوا با ولایت


اخلاق در خانواده


نگاه


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. حضرت یوسف، تذکر احکام، یقین ۷۳ (دقیقه ۲۰) و شب تاسوعای ۸۶ (دقیقه ۶۱) و هدایت ۸۴ (دقیقه ۱۷)
  2. تذکّر احکام، یقین؛ حضرت یوسف 73
  3. شب تاسوعای 86
  4. غدیر 86
  5. هدایت 84
  6. اربعین ۸۷ (دقیقه ۴۶) و عاشورا ۹۴ (دقیقه ۴۳) و امام حسین، شناخت ولایت ۷۶ (دقیقه ۴۹ و ۵۲)
  7. اربعین87
  8. عاشورای 94
  9. عاشورای 84
  10. (سوره الفرقان، آیه 23)
  11. شجره توحید 75
  12. حجّ ابراهیمی 78
  13. امام حسین، شناخت ولایت 76
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه