صفحهٔ اصلی
فرمایش منتخب: ورود امام رضا به نیشابور 2
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
ببین چهطور علیبنموسی الرّضا (علیهماالسلام) ارکان را احترام میکند؟ در صورتیکه والله، خودش ارکان دین است؛ اما ارکان را احترام میکند. چهجور ارکان را اطاعت میکند؟ حالا در نیشابور آمده، خلاصه تمام میلیونرها، میلیاردرها یا کمتر و زیادتر، با تشریفات جلوی حضرت آمدند، همه میگویند: خانه ما بیا! حضرت فرمود: هر کجا شترم برود، میروم. اشاره کرد به شتر کجا برو؟ توی خانه یک بچّه یتیم رفت، فرمود: یا اُمّاه! اجازه میدهی به خانهات بیایم؟! ببین علیبنموسی الرّضا (علیهماالسلام) چهکار دارد میکند؟ آن آدمی که خلاصه تمام اهل نیشابور به او توهین کردند، این بنده خدا را به هیچ عنوانی لا [تحویل] نگرفتند، آقا علیبنموسی الرّضا (علیهماالسلام) به خانهاش میرود و دلش را خوش میکند.
کجا ما ارکان خدا را حفظ کردیم؟! والله، اگر یک قوم و خویش داشته باشی که از اولیای خدا باشد، در عقد دختر و پسرت دعوتش نمیکنی. اینها خودشان ارکاناند؛ اما دارد ارکان خدا را به ما دستور میدهد، از آنطرف هم به این مردم نادان دارد میگوید که به هر کسی امام نگویند! به هر کسی خلیفه نگویند! خلیفه خدا، تمام امکانات عالم در قبضه قدرتش است، رشد درخت در قبضه قدرتش است، میوهها باید با اجازه او بیاید، والله، برگهای درخت باید با اجازه امام زمان (عجلاللهفرجه) بریزد، برگهای درخت با اجازه امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید رشد کند. حالا امام سیبی میخورد و هستهاش را آنجا در باغچه خانهاش خاک میکند، فوراً میوه میدهد. هر کسی از این میوه بخورد، شفا میگیرد؛ در صورتیکه من شنیدم برگ این درخت را حیوان میخورد، هر حیوانی که میخورد و یک دردی داشت، خوب میشد! باباجانِ من! ما باید اماممان را بهتر بشناسیم! حالا یک کسی را شفا داده، ببین چه کار میکند؟ درختی که امام رضا (علیهالسلام) آن را نشانده، شفا میدهد، کجاییم ما؟! چرا معرفت به اماممان نداریم؟! درختی که نشانده، دارد شفا میدهد، دست حضرت به آن خورده است.
حالا میخواهد به سمت طوس حرکت کند، همه میگویند: کلامی بگو که جدّت پیامبر گفته، میفرماید: «لا إله إلّا الله حِصنی، فَمَن دَخل حَصنی أمِن مِن عذابی، بِشرطها و شُروطها وَ أنا مِن شُروطها»؛ شرط «لا إله إلّا الله» ماییم. خب حالا اگر یک فضولی بگوید: «لا إله إلّا الله» که بالاتر است! نه بابا! «لا إله إلّا الله» مقصد خدا علی (علیهالسلام) است، مقصد خدا زهرا (علیهاالسلام) است، مقصد خدا علیبنموسی الرّضا (علیهالسلام) است. حالا شما «لا إله إلّا الله» گفتی، وارد قلعه شدی؛ والله، کارساز نیست. خدا قبولت نمیکند. «لا إله إلّا الله» گفتی، امام رضا (علیهالسلام) قبولت کرد و تو را در قلعه ولایت آورد، کارساز نیست! کارساز چیست؟! کارساز این است که علیبنموسی الرّضا (علیهالسلام) را به امام هشتم قبول داشته باشی و او را واجب الإطاعة بدانی.
حالا وقتیکه قبول کردی، خدا پاداش به تو میدهد. پاداشش چیست؟ میگوید: به عزّت و جلال خودم قسم! اگر علی (علیهالسلام) را قبول نداشته باشی و عبادت ثقلین هم بکنی، میسوزانمت؛ پس بدان که «لا إله إلّا الله» تو را کفایت نمیکند. اهل تسنّن «لا إله إلّا الله» میگویند؛ اما آنها امام ندارند، آن کفایت نمیکند؛ اهل آتش هستند. خدا میگوید، میگوید: هر کسیکه مقصد مرا؛ یعنی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را قبول نداشته باشد، او را به رُو در جهنّم میاندازم. [۲]
ما توجّه به لا إله إلّا الله نکردیم! مبادا به شما جسارت کنم، من الآن عرض میکنم: همینطور که امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: شروط «لا إله إلّا الله» ما هستیم، آنوقت خود خدا هم یک شروطی دارد. شروط خدا چیست؟ عدالت است. عدالت مافوق عمل بشر است. اگر عدالت درون عمل بشر نباشد، تمامش باطل است؛ نه اینکه بگوییم عدالت مافوق است، به این معنی است که مافوق عمل بشر است. باید هر کاری بشر میکند، عدالت داشته باشد. خدا عمر را لعنت کند که عدالت را با امامت کنار زد. اگر میخواهید توجّه کنید، میگوید: شرط اوّل یک عالم و امام جماعت شیعهگی است، بعد عدالت است. آقاجان! اگر عدالت نداشته باشد و پشت سرش نماز بروی، اطاعت نکردی. آن عالم باید عدالت داشته باشد. عدالت، شرط خداشناسی و شرط ولایت است؛ پس اگر خدا گفتی؛ باید عدالت داشته باشی. باید در هر جایی عدالت داشته باشی.
شرط ولایت، سخاوت است؛ شرط سخاوت هم عدالت است. اگر عدالت داشته باشی، بهفکر مردم هستی. اگر عدالت داشته باشی، تجاوز نمیکنی. اگر عدالت داشته باشی، به ماوراء اعتقاد داری. والله، اگر عدالت نداشته باشی، به ماوراء اعتقاد نداری؛ آنوقت جنایت میکنی، خیانت میکنی؛ اما عزیز من! اگر عدالت حُکمروا باشد، کسی کار بیامر نمیکند؛ پس ما باید عدالت را احترام کنیم. شرط ولایت، شرط خداشناسی، شرط وحدت، شرط عصمت، شرط کمال تمامش عدالت است. اگر عدالت نباشد، هیچ چیز نیست. [۳]
شرط شیعهگی این است: ولایت، عدالت، سخاوت. هر غلطی میخواهد بکند میگوید محبّت امام زمان (عجلاللهفرجه) را دارم. این نیست که! محبّت شرط و شروط دارد. تو اگر محبّت به یک نفر داشته باشی، تبعیّت محبّت است، نه محبّت تبعیّت. این خیلی قشنگ است! [۴]
هدایت یعنی یک تجلّی در قلبت میکند؛ اما «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها»، شرط و شروط را قبول کنی، پی شرط و شروط خلق نروی. حالا وقتی تجلّی کرد، تو ولایت را تشخیص میدهی، قرآن را تشخیص میدهی؛ یعنی آنکه تجلّی کرد، یک نوری است که قرآن را میبینی، خدا را میبینی، امام زمان (عجلاللهفرجه) را میبینی. چه میبینی؟ امرش را میبینی، امرش خودش است. حالا وقتیکه واقعاً شما اینجوری شدی؛ آنوقت خدا به تو مدال میدهد، تو را تأیید میکند، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) هم تو را تأیید میکند. [۵]
ما توجّه به «لا إله إلّا الله» نکردیم. آقا امام رضا (علیهالسلام) میگوید: «لا إله إلّا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشرطها و شروطها و أنا من شروطها»، حضرت ابراهیم به خدا گفت: خدایا! آخر چه کسی به مکّه میآید؟ گفت: یا ابراهیم! ندا بده! هر کسی از ذرّات تا قیامقیامت به ندای ابراهیم لبّیک گفت، به مکّه میآید؛ اما «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها»؛ شرط قبولی حجّ، علی (علیهالسلام) است. ندای ابراهیم صحیح است؛ اما یک شرط و شروط دارد. آنکه ابراهیم ندا کرد، درست است، خیلی قشنگ است؛ اما باید شرط و شروطش را بگوید.
شرط و شروطش، دوستی علی (علیهالسلام) است. اگر این نیست، مگر اهل تسنّن مکّه به جا نمیآورند، عمره به جا نمیآورند، نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، جهاد نمیروند؟ اینقدر قرآن را احترام میکنند، دیدم قرآن را به زمین گذاشت، گفت: «لعن علی أبوک»: لعنت به پدرت! چرا قرآن را زمین گذاشتی؟ چرا خدا اینها را لعنت میکند؟ پس شرط قبولیِ ندای ابراهیم، ولایت است. امام رضا (علیهالسلام) میگوید: «بشرطها و شروطها، أنا من شروطها» شرطش، ولایت است. [۶]
«أنا من شروطها»، شروط هر عبادتی، شروط هر اطاعتی، شروط هر کاری، شروطش؛ ائمه طاهرین (علیهمالسلام) هستند، این یعنیچه؟ یعنی با اجازه اینها حرف بزنی، آنها با اجازه خدا حرف میزنند، تو با اجازه اینها حرف بزنی. امروز شروط را برای شما معلوم کردم؛ یعنی با شروط حرف بزنی، به امر خودت حرف نزن! با «من» خودت حرف نزن! با خیال خودت حرف نزن! با سواد خودت حرف نزن! با کمال خودت حرف نزن! خودت را در ولایت نیاور! حرفت را در ولایت نیاور! کار خودت را در ولایت نیاور! ولایت چیزی به آن نمیچسبد؛ یعنی ولایت در تمام این خلقت ممتاز است.
تو یک چیزی که درست میکنی، ممتاز نیست، این خیال خودت است. آیا خیال خودت ممتاز است؟ آیا فکر تو ممتاز است؟ تأیید نشده، تو که تأیید نشدی! آقاجان من! تو تکذیب شدی. با تمام آن کتابها که نوشتی، تکذیب شدی؛ نه تأیید. مگر آن کتابی که نوشتی، به امر ائمه (علیهمالسلام) باشد، آنها را تشویق کند، عظماییت آنها را بنویسی، نه عظماییت خودت را؛ آنوقت کتابت روح دارد؛ وگرنه روح ندارد. تأیید ولایت روح میدهد، نه تکذیب ولایت. ولایت تو را تکذیب کرده است، روحش کجاست؟
تأیید خلق اشتباه بوَد | تأیید دست ماوراء بوَد |
تأیید دست رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بوَد. آنها هر کسی را تأیید کردند، درست است. [۷]
عزیزان من! تمام حرفهایتان باید شرط و شروط داشته باشد. الآن میخواهی یک کاری بکنی، با شرط بکن! شرط، شرایط است. شرایط را به امر اینها بکن! اگر میگوید: «لا إله إلّا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی، بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شروط لا إله إلّا الله ما هستیم؛ یعنی اگر با شروط کار نکنی، والله، «لا إله إلّا الله» نگفتی. هر کاری که میخواهی در این عالم بکنی، با شروط بکن! شروط یعنی چه؟ با امام رضا (علیهالسلام) شرط کن! این دید ولایتِ من است. شرط کن: آقاجان! ما دیگر امرت را اطاعت میکنیم. [۸]
خدایا! ما به شرط «لا إله إلّا الله» عمل کنیم. عضو ائمه (علیهمالسلام) باشیم، نه جزء. [۹]
دیگر ببینید
یا علی
ارجاعات
بیتوته و نجوا با ولایت 16
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۰]
اگر خدا یک چیزی به تو داد، بیت المال است! مگر تو میتوانی پولت را بیخودی خرج کنی؟! مگر میتوانی ماشین بگیری؟! مگر میتوانی این کارها را بکنی؟! منِ بدبخت هم همینجورم. حالا مگر من غیر از آن هستم؟! هر چیزی جا دارد، هر چیزی امر رویش است، تو امر را اطاعت نمیکنی. باید امر را اطاعت کنی! این پولی که به تو میدهد، باید بدانی به چه کسی میدهی؟ کجا میدهی؟ با آن چه کار میکنی؟ خیلی مشکل است! برای مردم مشکلات به وجود میآورد.
عزیز من! قربانتان بروم، کار هم که میکنید همین است، خدا امر کرده. این مالی که در اختیار ماست، اختیارش را نداریم؛ پس این آیه «فمن یعمل مثقال ذرّةٍ خیرًا یره، و من یعمل مثقال ذرّةٍ شرّاً یره»[۱۱] چیست؟ حساب از تو میکشد. هر چند ریا میشود میگویم، به دینم قسم، از اوّلش که یک ذرّه عقلم رسید، هر کجا رفتم روی حساب رفتم. اگر مهمانی رفتم روی حساب رفتم، بیرون رفتم روی حساب رفتم، توی بازار رفتم روی حساب رفتم، توی بیابان رفتم روی حساب رفتم. جوری رفتم که اگر ملَک الموت مرا قبض روح کند، توی خط خدا باشم.
همه ما باید اینجور باشیم. اصلاً ما خط نداریم به غیر صراط مستقیم. رفقای عزیز! ببینید من چه میگویم؟ والله، بالله، آبروی خودم را بردم؛ امّا شما آبرودار باشید! هر کجا میروید باید روی حساب باشد که اگر در راه جوری شد، شما در صراط خدا باشید، در صراط امر خدا باشید، در امر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) باشید! باید اینجور باشید! اگر شما اینجور شدید؛ آنوقت چه هستید؟ اصحاب یمین هستید. اصحاب یمین جدا نیستند از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، اصحاب یمین جدا نیستند از امر، امری ندارند. کجا میرویم؟! عزیزان من!
من دوباره تکرار میکنم: قدمی که برمیدارید، هر راهی که رفتید، باید رضایت خدا باشد، اگر توی رضایت خدا باشید، خدا سلام به تو میدهد، خدا تقبّل الله به تو میگوید، علی (علیهالسلام) در آغوش میگيرد تو را، حسین (علیهالسلام) در آغوش میگیرد تو را. رفقای عزیز! اگر اینجوری باشی، تو داری دائم با خدا نجوا میکنی. والله، بالله، از نجوا ساقط نیستی. عزیزم! یک قدری فکر بکن! ببین من درست میگویم یا نمیگویم؟ تو توی صراط مستقیمی، خدا هم امرش را میخواهد. رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هم امرش است، تو توی امری، تو اصلاً جدا نیستی از خدا! آیا ما متوجّه میشویم؟! خیلی والله، قشنگ است! هر کجا میخواهی بروی با تفکّر باش! [۱۲]
اگر مطیع امام شدی، تمام اشیاء مطیعت میشوند. حالا اشیاء چطور مطیعت میشوند؟ خدا به آنها میگوید مطیع باش! مگر آصف نبود که تخت بلقیس مطیعش شد؟ اما مطیع بودن، تو باید مطیع ولایت باشی. اگر مطیع ولایت شدی، آن ولایت به اشیاء امر میکند مطیع این باش! قدردانی کنید که خدای تبارک و تعالی به تمام اشیاء میگوید: مرا عبادت کنید؛ اما یک دفعه میگوید: علی (علیهالسلام) را اطاعت کنید، حالا اگر تو با علی(علیهالسلام)، واقعی باشی آن وقت شما عضو شدی، دیگر اشیاء اگر اطاعت تو را کرد چیزی نیست که، اشیاء چیزی نیست؛ اما خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید هم میگوید: اشرف مخلوقات، تو اصلا خدا خلقِ تو را اشرفیّت داده به تمام مخلوقات، چرا؟ تو مخیّر هستی، ولایت را میپذیری، خدا را میپذیری؛ آنها باید بپذیرند، مخیّر نیستند. تمام ارزش بشر برای مخیّر بودنش است، شما خودت را در اختیار امر بگذاری، وقتی در اختیار امر گذاشتی، دیگر کاری نمیکنی؛ عزیز من! فدایت بشوم!
اصلاً جایگاه ما آسمان است، جایگاه ما زمین نیست، اگر تو را روانه کرده روی زمین، تو را سِیر داده، تو باید از آن سیر با امر بیرون بیایی، دوباره میروی همانجا، اصلاً اعمال تو منتظر توست، اعمال نیک تو آنجا انبار شده، مگر علی (علیهالسلام) نیامد سر قبرستان گفت: مُردهها! چطور هستید؟ گفت: ما بگوییم یا تو؟ گفت: تو بگو علی جان! گفت: زنهایتان شوهر رفت، اموالتان هم قسمت شد، گفت: من بگویم، آن را که دادیم اینجاست، ما به آن ملحق شدیم. پس تو آسمانی هستی، عزیز من! آسمانی بودی و هستی، دوباره باید پرش کنی به آسمان، چرا خودت را پایبند این عالم میکنی؟
تو بلبل باغ ملکوتی نه از عالم خاک، چند روزی در این دیر خراب آباد هستی، چند روزی در اینجا زندگی میکنی، باید بروی، روح تمام شماها در آسمان تجلّی میکند، در آسمان جای شماست؛ اما آنجا به اعمال خودت ملحق میشوی. خوشا به حال آن کسیکه اطاعت اعمالش را کرده؛ یعنی اطاعت اعمال خوبش را کرده؛ چون خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگویند اعمال خوب بکن! خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تو را مخیّر کرده، اما گفته «ألا له الخلق و الأمر»[۱۳]؛ پس تو آسمانی هستی، عزیز من! زمینی نیستی. مگر نگفتم که هر کسی برزخ جایی دارد؟ تو جایگاهت آنجاست اصلاً، اما خدا آورده تو را توی این دنیا که سِیرت بدهد، باید از سِیر دنیا خوب درآیی.
یک زمانی بچّه بودی، در رحِم مادرت خون حیض میخوردی، به تو گفته بیا اینجا در دنیا. روایت داریم: بچّه که به دنیا میآید، گریه میکند؛ میگوید: چرا مرا از آن برآوردی و جدا کردی؟ یعنی از آن خون حیض که میخوردم. والله، دنیا هم همینطور است، آن حیض شکم مادرت است، خود دنیا هم حیض است. هنوز توجّه به آنجا نکردی که اینجا پابندی، حالا هم از اینجا میخواهی بروی گریه میکنی؛ اما میفرماید: جبرئیل گفت چرا اینها برای مُرده گریه میکنند؟ او که سعادت دارد؟ گفت یا أخا جبرئیل، اینها نمیدانند من از زندان میروم رضوان. جبرئیل گفت: اینها عقل دارند؟ گفت: میگویند عقل داریم. آنجا رحِم مادر عزیز من! زندان توست، دنیا هم زندان مؤمن است. چرا؟ مؤمن از اینجا پرش میکند. [۱۴]
خدایا! قدرت به ما بده! این قدرت را صرف قدرت کنیم؛ قدرتِ تمام قدرتها امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، زهرای عزیز (علیهاالسلام)، امام حسین (علیهالسلام) و متقی است؛ صرف آنها کنیم.
خدایا! تو را به حقّ امام زمان، این رفقای من محبّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستند، از محبّ بالاتر نیست؛ این محبت را از آنها نگیر!
خدایا! به ما عُمرِ با سلامت بده، عمری که علی (علیهالسلام) و زهرا (علیهاالسلام) و حسین (علیهالسلام) و متقی داشته باشیم. عُمری که بخواهیم دنبال خلق برویم، آن را قطع کن! [۱۵]
ارجاعات
یا علی
اخلاق در خانواده 14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۶]
«إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۱۷] شما که میخواهی ازدواج کنی، به مادر عزیزت بگو: یک نفر که تقوا دارد، برای من بگیر! باید راجع به او و خانوادهاش تحقیق کنی. مواظب باش که پدر زنت هروئینی و تریاکی نباشد، مگر نداری ننگ است؟! بیتقوایی ننگ است! بیولایتی ننگ است! یکی از بندهزادههای ما میگفت: یکی از همسایه ما، مادرش خلاصه به خواستگاری دختری رفت. آن پسر گفت: مادر! این دختر پدر و مادرش خوب هستند، فقط این دختر زشت است. مادرش گفت: پس زشتها را چه کسی بگیرد؟! گفت: همین زشت را برایم بگیر!
من به قربان این پسر بروم، به حضرت عباس خیر میبیند، خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) تضمین کرده، تضمین دخترهای زشت را کرده. عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان بشوم، ببین من چه میگویم؟ شما مقصدتان خدا باشد، زن که میخواهید بگیرید، باید بخواهید انسانسازی بکنید، اگر از انسانسازی تجاوز کنید، تجاوز به چه کردید؟ به تنظیم. [۱۸]
قبل از ازدواج تحقیق کنید! این بچّه خوب باشد، کارکُن باشد، باسواد باشد، با کمال باشد، انسان باشد، رفیقباز نباشد، تریاکی نباشد، دائیاش چه جور باشد؟ عمویش چه جور باشد؟ ریشهدار باشد، هفتاد، هشتاد، نود سال میخواهی با این شخص زندگی کنی. [۱۹]
زن خواستید بگیرید خانه مَهرش نکنید! اگر هر حرف مرا نشنیدید، این حرف را بشنوید! گرفتارتان میکند. الآن خانه مَهرش کرده، آمده به شوهرش میگوید: این خانه را میخری یا آن را بفروشم؟ میگوید: من پول ندارم! گذشت آنموقعیکه خانه مَهر میکردند. آنموقع خانمها خانهگی بودند، حالا بازاری شدند. اینقدر پُررُو است! چقدر چیز برایش آوردی، حالا میرود مَهرش را اجرا میگذارد، خانه را اجرا میگذارد، پول را میگیرد، همه را توی بانک میگذارد، نزول میخورد، حالا میگوید خدا و رسول به تو لعنت میکند. خودش را جهنّمی میکند. این زنها که اینجوریاند، اهل جهنّمند. [۲۰]
خانم! از امر ولایت ساقط نشو! امر شوهرت والله، امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! این چه سنگ تفرقهای است انداختی توی خودت که میگویی مَهرِ مرا بده؟! اگر خودت در اختیار ولایت بودی، خدا روزیات را میدهد، شوهرت نوکر توست خانم عزیز! میرود با عرق جبین پیدا میکند، به تو میدهد؛ تو حافظ داری! شوهرت حافظت است! چرا این کار را میکنی؟! [۲۱]
جوان عزیز! اگر زن گرفتی، حالا مرد شدی؛ باید عین امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خیال کنی اصلاً زن در عالم به غیر از خانمت نیست. تو خانم! هم خیال کنی که دیگر مردی در عالم به غیر از شوهرت نیست. [۱۸]
ای دختر عزیز! ای جوان عزیز! همسرت از تو عکسبرداری میکند، میخواهد ببیند قابل هستی که هفتاد سال با تو زندگی کند. خانم! نگاه به دَرست نکن، اگر پیش پدر و مادرت، خودت را لوس میکنی، پیش همسر عزیزت لوس نکن! او دلش سرد میشود، الآن که به خانه میآید، بگو من دانشگاه بودم، فلانی درسش اینطوری بود، به او حسرت بردم، کوشش میکنم من هم مثل او بشوم.
چرا این همه زن و شوهریها به هم میخورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها میگویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت یا سرت درد میکند یا اینکه سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من میروم درس بخوانم، نمیتوانم درس بخوانم، فکرم اینجوری شده، او هم میگوید این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمیخورد! [۲۲]
خانم عزیز! تو که مادرت را قبول نداری، این مادر دارد میگوید: دخترم به حرفم نیست! میگوید: من دیپلم دارم! خب این دیپلم را چه کسی به تو داده؟! مافوق دیپلم را چه کسی به تو داده؟! بیایید تفکّر داشته باشید، این خدیجه «سلام الله علیها» است هفتاد هزار مَلک به استقبالش میآید، مبارک باد به او میگویند! اما عایشه سیهزار حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حفظ است. چرا اهل آتش است؟ این سواد دارد، چرا اهل آتش است؟! پس سواد نجاتدهنده بشر نیست، ولایت نجاتدهنده بشر است. [۲۳]
یا علی
ارجاعات
نگاه 28
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۲۴]
ما باید ملّت از ابراهیم داشته باشیم و غیرتمند باشیم. ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوقی میگذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن میکند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک میآید، به او میگوید: این چیست؟ ابراهیم میگوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من میدهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک آدم فقیری آمده و نمیگذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک زن سیاه سوختهاست! (ناراحتیِ من این است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است.) میفهمید من چه میگویم؟!
حالا مَلِک به او گفت: فلان فلان شده! میخواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه جا روانه میکنی؟! حالا خانمهای شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، میخواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. مگر کسی جرأت دارد به آنها نگاه کند؟! والله! خشک میشود. [۲۵]
اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۲۶] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشمتان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای نکرده بغض دارید. [۲۷] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۲۸]
شما ببین آقا امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمهها و حرمش بود. تو هم باید اینطور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام حسین (علیهالسلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده، در ظاهر افتاده، ابنسعد میگوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمههایش! امام حسین (علیهالسلام) سرِ پا با زانو بلند شد و فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دینتان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرتتان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول الله میروید؟! [۲۹] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادری آوردند، خیمهای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. [۳۰]
باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمیکنم؛ به اینها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلولههای خون من این است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر میدانی. [۳۱] اگر نگاه کردی به آنجا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان فروختی. عقیده ولایتیام این است که گناه چیزی نیست، آن پشتکردنی که به ولایت میکنی، گناه است. آن که ولایت را نمیبینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۳۲]
اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری، یک نگاه کردی، یک خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین میبری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده است. [۳۳] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک چیز گفته، به او بدبین میشوی. من نمیخواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۳۴]
یا علی
ارجاعات
- ↑ شناخت ارکان خدا ۷۶ (دقیقه ۶) و ولایت پیاده کننده عدالت در خلقت ۷۹ (دقیقه ۲)
- ↑ شناخت ارکان خدا 76
- ↑ ولایت پیاده کننده عدالت در خلقت 79
- ↑ نیمه شعبان 82
- ↑ حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی، جلسه چهارم) 80
- ↑ ضربه به ولایت، پیروی از بدعتگذار (ضربه به ولایت جبران ندارد) 81
- ↑ روح خلقت ولایت است 78
- ↑ کامپیوتر جهانی (جلسه سوم) 80
- ↑ کتاب معرفت و ادب زیارت
- ↑ خدشه به ولایت ۷۸ (دقیقه ۵۶) و اطاعت امرزیارت معصومین است ۸۲ (دقیقه ۱۸ و ۳۴)
- ↑ (سوره الزلزلة، آیه 7)
- ↑ خدشه به ولایت 78
- ↑ (سوره الأعراف، آیه 54)
- ↑ اطاعت امر، زیارت معصومین است 82
- ↑ کتاب حضرت زهرا
- ↑ تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۳۵) و ولایت و خانواده ۷۷ (دقیقه ۴۱)
- ↑ (سوره الحجرات، آیه 13)
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ تنظیم و تزویج 83
- ↑ حضرت خدیجه 77
- ↑ نیمه شعبان 87
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ ولایت و خانواده 77
- ↑ سواد 76
- ↑ شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
- ↑ شناخت امام 88
- ↑ افشای ولایت
- ↑ عاشورای 84
- ↑ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
- ↑ شیعه شفاعتکُن است 83
- ↑ اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80