صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|حمزه عموی پیامبر}}
+
{{فرمایش منتخب|داستان متقی}}
  
 
{{فرمایش منتخب|عبدالعظیم حسنی}}
 
  
  

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۵۰

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: داستان متقی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

رفقای‌ عزیز! می‌خواهم داستانم را برای شما بگویم. من حساب کردم که روزی شخصی پیش پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت: یا محمّد! من از طرف قومم آمده‌ام؛ یک‌ کلام مختصری به ما بگو تا هدایت شویم. حضرت فرمود: یک «لا إله إلّا الله» بگویی، هدایت هستی! این مرد بیرون آمد و خوشحال بود، در راه به عمر برخورد؛ تا به او گفت، عمر توی گوشش زد. این مرد هم با گریه خدمت رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و گفت: عمر مرا زده، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عمر گفت: مگر این مرد به تو نگفت که من این کلام را به او گفته‌ام؟ عمر گفت: آقاجان من! به یک کلامی که «لا إله إلّا الله» بگوید، دیگر به احکام عمل نمی‌کند! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: اگر این‌ را بگوید و یقین کند، رستگار است.

من فهمیدم که دنبال هیچ‌کسی نباید رفت، باید دنبال خدا و رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بروم، یقین کردم که یک «لا إله إلّا الله» بگویم؛ یعنی به‌ غیر از خدا مؤثّری نیست. تمام خلقت، تمام عالَم، کوچک و بزرگ را احترام می‌کنم؛ اما هیچ‌کسی را مؤثّر ندانستم و نمی‌دانم. «لا مؤثّر فی‌ الوجود إلّا الله» خدا مؤثّر است، علی (علیه‌السلام) مؤثّر است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مؤثّر است، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) مؤثّر است. کجا دنبال خلق می‌روید؟! از آن‌ طرف هم خدا می‌گوید: هدایت با من است، یقین کردم که از هیچ‌ خلقی، هدایت نخواهم. خلق می‌تواند ما را نصیحت کند، نه این‌که هدایت کند. نصیحتش را باید احترام کرد؛ اما مطابق حدیث و روایت باشد، مطابق آیه قرآن باشد.

عزیزان من! باید امروز در سنگر ولایت باشیم نه در سنگر خلق. سرتان را تکان دهید تیر می‌خورید. شیطان آن تیر را به شما می‌زند. به این‌جا رسیدم که باید گناه نکنم، گناه ما را از ولایت جدا می‌کند. تصمیم گرفتم که گناه نکنم؛ حالا حرم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) می‌رفتم و می‌گفتم: ای دختر حجّت‌ خدا! ما در خانه تو هستیم، اگر کسی در خانه‌ام بیاید و به‌ من پناه آورد، حفظش می‌کنم، مرا حفظ‌ کن! من به تو پناه آورده‌ام. بی‌بی‌جان! زشت است که در خانه‌ات باشم و مجازاتم کنی، کمکم کن گناه نکنم و خدا نگهم دارد! ما به خودی‌خود نمی‌توانیم گناه نکنیم، باید کمک بخواهیم، تا دست و قلب‌مان را بگیرد، آن توجّه به ما بشود و گناه نکنیم.

یقین کردم خدا خلقت را که خلق کرده، گفته: ««ألا لَهُ الخَلقُ و الأمر»»[۲]: من خلق کردم و امر روی آن گذاشتم. دیدم که با امر خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جایی می‌رسم، امر خلق را در هر پُست و مقامی که بود، رها کردم. بعد یقین کردم که خدای تبارک و تعالی بهشت و جهنّمی دارد، ما را از برای این‌جا خلق نکرده، ما را در دنیا آورده تا امتحان کند و هر کسی از گناه سرپیچی کند، تأییدش می‌کند و به او نمره می‌دهد. مواظب نمره خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بودم. مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نمی‌فرماید که من صفات‌ الله را پاسخ می‌دهم؟ من توی صفات امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بودم. وقتی یقین کردی بهشت و جهنّمی هست، خدا بهشت و جهنّم و جنّات را نشانت می‌دهد. همه این‌ها را یقین کردم؛ اما خدا گفت بهشت مهمان‌خانه است، باید کارت علی (علیه‌السلام) داشته‌ باشی، کارت امر داشته‌ باشی. خواب دیدم: جای خیلی بزرگی بود که همه ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) آن‌جا بودند، وقتی وارد شدم، به‌ من گفت: آقا! کجا می‌روی؟ کارت می‌خواهد. گفتم: این کارت علی (علیه‌السلام) است، گفت: بیا برو بالا! به‌ وجود امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) راست می‌گویم، ببین دارم قسم می‌خورم، من نمی‌خواهم برتری به شما داشته‌ باشم، این‌قدر شما را دوست دارم و در مقابل‌تان تواضع می‌کنم. اگر این حرف‌ها را دارم می‌زنم، می‌خواهم بیدار شوید. تواضع یک‌ حرفی است، بیداری حرف دیگری است.

با یقین درِ خانه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را می‌زنم. اگر به‌ غیر از راه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و ولایت، راه دیگری پیدا نکنید، راه‌تان می‌دهد؛ اما باید تمام راه‌ها در نزدتان مسدود باشد. در قیامت از شما کارت می‌خواهد، با خود چه می‌برید؟ کارت تلویزیون و ویدیو، کارت هوا و هوس، کارت دنیا، کارت خیانت و جنایت؟! کارت علی (علیه‌السلام) از من می‌خواهد، می‌گوید همه این‌ها را دور بریز! خدا می‌داند این کارت علی (علیه‌السلام) چقدر قیمت دارد! از کجا کارت بگیریم؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را اطاعت کنید! مگر سلمان و اباذر و میثم و مقداد و اویس کارت نداشتند؟ اصلاً ما در این فکرها نیستیم! کارت علی (علیه‌السلام) یعنی‌ چه؟ انشای ولایتم این‌ است که خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ایمان شما را امضا کرده که در بین مردم سرافراز باشید. شما را در بین مردم افشا می‌کند که کارتِ علی (علیه‌السلام) کارساز است! اگر آن‌ را داشته‌ باشید، حیوانات و درنده‌ها، تا حتّی آتش جهنّم به امر شما می‌شود.

من باور کردم که این بهشت و جنّاتِ با عظمت، مقصد خدا نیست، نعمت خداست؛ همه این‌ها را برای انسان کامل خلق کرده. حالا چطور کامل شویم؟ با ولایت و توحید کامل می‌شویم. حساب کردم که خلق، دنیا، پول، عشق و علاقه بی‌خودی، تلویزیون و ویدیو باعث می‌شود که انسان سقوط کند؛ والله، به قلّه ولایت نمی‌رسد. تمام این‌ها را پاک کردم، تا به قلّه ولایت رسیدم. تمام این‌ها مشابه است و به خدا احتیاج دارد، بهشت یک دعوت‌خانه است. والله، بالله، به‌دینم، اگر کسی آرزوی بهشت کند، به این عنوان که حوریه به او بدهند و خوش باشد، به ولایت توهین کرده؛ یعنی ولایت را نشناخته‌ است. شناخت ولایت این‌ است: ما بهشت برویم که زیر سایه ائمه (علیهم‌السلام) باشیم. اصلاً بهشت و فردوسِ بی‌علی (علیه‌السلام) زشت است؛ من زشتی‌اش را دارم می‌بینم. چرا؟ بهشت و جنّات به نور درخت طوبی خلق شده‌اند؛ یعنی ولایت مافوق این‌هاست. مافوق ولایت، فقط خداست؛ چون خدا یک مقصد دارد، مقصدش امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است.

اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در قلب‌تان جلوه کند، تمام این‌ها، تا حتّی بهشتش ظلمت است، نه این ظلمتی که من و شما حساب کردیم، در مقابلِ اصل ولایت، ظلمت است؛ یعنی اگر واقعاً ولایت را بخواهی، باید او بهشت و جنّات را به تو عطا کند. این خلقت را که می‌بینید، خدا از همه خلقتش یک نتیجه دارد و آن «علی‌ بن‌ أبی‌طالب» (علیه‌السلام) است. به روح تمام انبیاء، دارم می‌بینم و این حرف را می‌زنم؛ هر خلقی، هر خلقتی را که دیدم، علی (علیه‌السلام) در آن‌ است؛ یعنی ای عالم! ای اهل‌ دنیا! ای اهل‌ تسنّن! ای اهل‌ کتاب! ای کسانی‌که بعد از رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را تنها گذاشتید! ای خلفاء! ای نوح! ای سلیمان! ای ابراهیم که در آخرالزّمان تو را حجّت‌ خدا خواندند! ای جبرائیل که تا «قاب قوسین أو أدنی»[۳] بیشتر نتوانستی بروی! ای مکّه! ای عرش! ای جنّ! ای إنس! بدانید و آگاه باشید که خدا در تمام خلقتش یک نتیجه دارد و آن‌هم «علی‌ بن‌ أبی‌طالب» (علیه‌السلام) است.

من ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را هنوز حرفش را نزده‌ام، ما داریم تمرین ولایت می‌کنیم، آن مقداری را برای شما می‌گویم که علی (علیه‌السلام) را با خلق فرق بگذارید و دنبال خلق نروید و بهشت بروید! بیشتر از آن نمی‌توانم بگویم؛ چون کشش ندارید. توان دارم و بی‌توانم؛ کسی را سراغ ندارم که توانش را صرف مقصدم؛ یعنی ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کند. فقط از شما می‌خواهم از من بپذیرید که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است و فاطمه‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. نه که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را با ممکنات بتوان مقایسه کرد، علی (علیه‌السلام) مافوق تمام خلقت است. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) موجود نیست، وجود است. «بِوُجودِهِ وُجود»، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وجود خلق‌کُن است. علی (علیه‌السلام) مانند ندارد، آن‌چه خدا خلقت دارد، مثل علی (علیه‌السلام) نیست. تمام کُون و مکان خدا، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است؛ یعنی آنچه هست خلق است؛ اما علی (علیه‌السلام) خلق نیست. [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده 14

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۵]

«إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۶] شما که می‌خواهی ازدواج کنی، به مادر عزیزت بگو: یک نفر که تقوا دارد، برای من بگیر! باید راجع به او و خانواده‌اش تحقیق کنی. مواظب باش که پدر زنت هروئینی و تریاکی نباشد، مگر نداری ننگ است؟! بی‌تقوایی ننگ است! بی‌ولایتی ننگ است! یکی از بنده‌زاده‌های ما می‌گفت: یکی از همسایه ما، مادرش خلاصه به خواستگاری دختری رفت. آن پسر گفت: مادر! این دختر پدر و مادرش خوب هستند، فقط این دختر زشت است. مادرش گفت: پس زشت‌ها را چه کسی بگیرد؟! گفت: همین زشت را برایم بگیر!

من به قربان این پسر بروم، به حضرت عباس خیر می‌بیند، خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) تضمین کرده، تضمین دخترهای زشت را کرده. عزیز من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، ببین من چه می‌گویم؟ شما مقصدتان خدا باشد، زن که می‌خواهید بگیرید، باید بخواهید انسان‌سازی بکنید، اگر از انسان‌سازی تجاوز کنید، تجاوز به چه کردید؟ به تنظیم. [۷]

قبل از ازدواج تحقیق کنید! این بچّه خوب باشد، کارکُن باشد، باسواد باشد، با کمال باشد، انسان باشد، رفیق‌باز نباشد، تریاکی نباشد، دائی‌اش چه جور باشد؟ عمویش چه جور باشد؟ ریشه‌دار باشد، هفتاد، هشتاد، نود سال می‌خواهی با این شخص زندگی کنی. [۸]

زن خواستید بگیرید خانه مَهرش نکنید! اگر هر حرف مرا نشنیدید، این حرف را بشنوید! گرفتارتان می‌کند. الآن خانه مَهرش کرده، آمده به شوهرش می‌گوید: این خانه را می‌خری یا آن را بفروشم؟ می‌گوید: من پول ندارم! گذشت آن‌موقعی‌که خانه مَهر می‌کردند. آن‌موقع خانم‌ها خانه‌گی بودند، حالا بازاری شدند. این‌قدر پُررُو است! چقدر چیز برایش آوردی، حالا می‌رود مَهرش را اجرا می‌گذارد، خانه را اجرا می‌گذارد، پول را می‌گیرد، همه را توی بانک می‌گذارد، نزول می‌خورد، حالا می‌گوید خدا و رسول به تو لعنت می‌کند. خودش را جهنّمی می‌کند. این زن‌ها که این‌جوری‌اند، اهل جهنّمند. [۹]

خانم! از امر ولایت ساقط نشو! امر شوهرت والله، امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! این چه سنگ تفرقه‌ای است انداختی توی خودت که می‌گویی مَهرِ مرا بده؟! اگر خودت در اختیار ولایت بودی، خدا روزی‌ات را می‌دهد، شوهرت نوکر توست خانم عزیز! می‌رود با عرق جبین پیدا می‌کند، به تو می‌دهد؛ تو حافظ داری! شوهرت حافظت است! چرا این کار را می‌کنی؟! [۱۰]

جوان عزیز! اگر زن گرفتی، حالا مرد شدی؛ باید عین امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) خیال کنی اصلاً زن در عالم به غیر از خانمت نیست. تو خانم! هم خیال کنی که دیگر مردی در عالم به غیر از شوهرت نیست. [۷]

ای دختر عزیز! ای جوان عزیز! همسرت از تو عکس‌برداری می‌کند، می‌خواهد ببیند قابل هستی که هفتاد سال با تو زندگی کند. خانم! نگاه به دَرست نکن، اگر پیش پدر و مادرت، خودت را لوس می‌کنی، پیش همسر عزیزت لوس نکن! او دلش سرد می‌شود، الآن که به خانه می‌آید، بگو من دانشگاه بودم، فلانی درسش این‌طوری بود، به او حسرت بردم، کوشش می‌کنم من هم مثل او بشوم.

چرا این همه زن و شوهری‌ها به هم می‌خورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها می‌گویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت یا سرت درد می‌کند یا این‌که سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من می‌روم درس بخوانم، نمی‌توانم درس بخوانم، فکرم این‌جوری شده، او هم می‌گوید این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمی‌خورد! [۱۱]

خانم عزیز! تو که مادرت را قبول نداری، این مادر دارد می‌گوید: دخترم به حرفم نیست! می‌گوید: من دیپلم دارم! خب این دیپلم را چه کسی به تو داده؟! مافوق دیپلم را چه کسی به تو داده؟! بیایید تفکّر داشته باشید، این خدیجه «سلام الله علیها» است هفتاد هزار مَلک به استقبالش می‌آید، مبارک باد به او می‌گویند! اما عایشه سی‌هزار حدیث از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حفظ است. چرا اهل آتش است؟ این سواد دارد، چرا اهل آتش است؟! پس سواد نجات‌دهنده بشر نیست، ولایت نجات‌دهنده بشر است. [۱۲]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


نگاه 28

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۳]

ما باید ملّت از ابراهیم داشته ‌باشیم و غیرت‌مند باشیم. ابراهیم می‌خواهد زنش را از این شهر به یک ‌جای دیگر ببرد، او را در صندوقی می‌گذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن می‌کند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک می‌آید، به او می‌گوید: این چیست؟ ابراهیم می‌گوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من می‌دهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پول‌دار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک ‌آدم فقیری آمده و نمی‌گذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک ‌زن سیاه سوخته‌است! (ناراحتیِ من این‌ است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، این‌قدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه‌ است.) می‌فهمید من چه می‌گویم؟!

حالا مَلِک به او گفت: فلان‌ فلان شده! می‌خواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه ‌دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه‌ جا روانه می‌کنی؟! حالا خانم‌های شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، می‌خواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آن‌ها را حفظ می‌کند. مگر کسی جرأت دارد به آن‌ها نگاه کند؟! والله! خشک می‌شود. [۱۴]

اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۱۵] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشم‌تان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای‌ نکرده بغض دارید. [۱۶] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۱۷]

شما ببین آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) چه کار می‌کند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمه‌ها و حرمش بود. تو هم باید این‌طور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیه‌السلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام ‌حسین (علیه‌السلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده‌، در ظاهر افتاده‌، ابن‌سعد می‌گوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمه‌هایش! امام ‌حسین (علیه‌السلام) سرِ پا با زانو بلند شد و ‌فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دین‌تان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرت‌تان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول‌ الله می‌روید؟! [۱۸] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام‌ حسین (علیه‌السلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام ‌حسین (علیه‌السلام) گریه کرد. بنی‌اسد رفتند چادری آوردند، خیمه‌ای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آن‌جا نشست. [۱۹]

باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمی‌کنم؛ به این‌ها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلوله‌های خون من این ‌است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر می‌دانی. [۲۰] اگر نگاه کردی به آن‌جا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان‌ فروختی. عقیده ولایتی‌ام این‌ است که گناه چیزی نیست، آن پشت‌کردنی که به ولایت می‌کنی، گناه است. آن که ولایت را نمی‌بینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۲۱]

اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته‌ باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری‌، یک‌ نگاه کردی، یک ‌خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین می‌بری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده ‌‌است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده‌ است. [۲۲] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک ‌چیز گفته، به او بدبین می‌شوی. من نمی‌خواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۲۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. هدایت با خداست نه با خلق 81 (دقیقه 41 و 43 و 44 و 46 و 47 و 49 و 50 و 54)
  2. (سوره الأعراف، آیه ۵۴)
  3. (سوره النجم، آیه ۹)
  4. کتاب جامع ولایت و سخنرانی هدایت با خداست نه با خلق 81
  5. تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۳۵) و ولایت و خانواده ۷۷ (دقیقه ۴۱)
  6. (سوره الحجرات، آیه 13)
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ تنظیم و تزویج 83
  8. حضرت خدیجه 77
  9. نیمه شعبان 87
  10. میلاد صاحب الزّمان 83
  11. ولایت و خانواده 77
  12. سواد 76
  13. شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
  14. شناخت امام 88
  15. افشای ولایت
  16. عاشورای 84
  17. جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
  18. شیعه شفاعت‌کُن است 83
  19. اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
  20. کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
  21. کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت‌
  22. کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
  23. ولایت در خلقت کفو ندارد 80
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه