صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
--> | --> | ||
{{فرمایش منتخب|امام صادق 3}} | {{فرمایش منتخب|امام صادق 3}} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | {{فرمایش منتخب|بیتوته و نجوا با ولایت 13}} | ||
نسخهٔ ۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۳
فرمایش منتخب: امام صادق 3
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
شخصی خدمت امام صادق (علیهالسلام) آمده و میگوید: من میخواهم خدمت شما باشم، امام میفرماید: من یک وقت جایی میخواهم بروم، شما دهنه اسب و الاغ مرا بگیر! چند وقت آنجا بود. یک شخص خراسانی آنجا آمد که مجاور بشود، اینها دوتایی که در طوس بودند، اینشخص یک باغ خیلی عظیم داشت، یک خانه خیلی خوب هم داشت. آمد و به این شخص که چند وقت در خدمت امام بود، گفت: سر این الاغ را به من بده! این سِمَت را به من بده! من آن باغ و خانه را به شما میدهم. الآن هم میگویم که امام بنویسد.
این شخص فکرش کوتاه بود، آمد و گفت: یابن رسولالله! اگر ما بخواهیم ترقّی کنیم، شما حرفی دارید؟ این خراسانی اینجوری میگوید. امام فرمود: نه! این شخص رفت خراسانی را بیاورد، حضرت او را صدا زد و گفت: بیا! به او فرمود: تو چند وقت پیش ما بودی، به ما حقّ پیدا کردی. این نوکریِ ما، کمتر چیزی که خدا به تو بدهد، از آنجایی که خورشید میکند، تا آنجایی که غروب میکند، ثوابش بالاتر است. [۲]
خدمتکردن این است، این به غیر از این است که حالا هفتاد حجّ، هفتاد عمره به شما بدهد. شما الآن هم جوانها، هم شما سالمندها، هم کاملها خیلی دارید از این استفادهها میکنید. باید شکر خدا بکنید که خدای تبارک و تعالی به دست شما انفاق ایجاد کرده، شما الآن در اختیار ولایتید، دارید امر ولایت را اطاعت میکنید. آیا شما توجّه دارید؟ [۳] حالا چقدر کلاه سر ما میرود؟ به حضرت عباس یک میلیارد کلاه سر ما میرود؛ نه یک کلاه سر من برود. الحمد لله شکر ربّ العالمین من خوشبختم شما همه جاناً، مالاً دارید کمک به ولایت میکنید. میخواهم بگویم قدر این خدمت را بدانید! خدمت به ولایت مطلق است. ببین میگوید از اینجا که خورشید میزند، چه چیزی دیگر میخواهی؟ آخر دنیایت که دارد میگذرد، در فکر قیامت باش که آنجا این را به تو بدهد. به تمام آیات قرآن، اگر به من بدهد، بگوید به مردم بده! من خوشحالم. [۴]
یک نفر بود مرید امام صادق (علیهالسلام) بود. یک برادر داشت، برادرش قدری اوباش بود. رفت بردارش را نصیحت کرد و بالأخره او هم به قول ما یک پالتو بلندی پوشید و خودش را ظاهر الصّلاح نشان داد. آنوقت برادرش خبر خوشحالی را به امام صادق (علیهالسلام) داد. گفت: آقاجان! برادرم که بد بود، خوب شد و توبه کرد. امام فرمود: اگر خوب شده بود، در بلخ آن قضایا واقع نمیشد. صدها فرسخ تا بلخ فاصله است. در بلخ یک دریاچه بود. کنار بلخ با یک زنی دوستی کرده بود. ببین، امام خبر دارد. گفت: در بلخ آن قضایا واقع نمیشد. چه خبر است؟ تو را به حضرت عباس، کدام یک از شما امام زمان (عجلاللهفرجه) را اینطور میشناسید؟ همه شما پی کارتان هستید. آیا ما امام زمان (عجلاللهفرجه) را اینطور میشناسیم؟ [۵]
امام صادق (علیهالسلام) از در خانه بُشر میگذشت که دید دارد ساز و آواز میزند. کنیزی بیرون آمد. امام فرمود: این آزاد است یا بنده؟ گفت: آقا! این نوکر و کلفت دارد، آزاد است. امام فرمود: آزاد است که اینکارها را میکند. کاری نمیکرد، ساز میزد. بُشر هم پیاده دنبال امام صادق (علیهالسلام) دوید. ببین، هر کسیکه رئیسمذهب ما را احترام کند، تا حیوان ها او را احترام میکنند. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! گفت: آن حدودی که بُشر میآمد، دیگر گوسفند و گاو و خر سِرگین نمیانداختند. ببین، دوستی امام توی حیوانات اثر میکند. بیا امر را اطاعتکن تا حیوانات احترامت کنند. کجا اینکارها را میکنی؟ [۶]
حالا ببین امام صادق (علیهالسلام) چهکار میکند؟ اهلبیتش را دورش جمع کرد. گفت: عزیزان من! به کسی ظلم نکنید که بگوید خدا! خدا یک وقتی با او روبرو میشود. چقدر مردم ظلم و جنایت میکنند؟ عجیب است یکی از بچّههای برادر امام توی کوچه کارد کشید، میخواست امام صادق (علیهالسلام) را بکشد. حضرت فرمود: از ارث من، دو برابر به او بدهید! یک نفر بلند شد، گفت: آقاجان! این قاتل است. امام فرمود: میخواهم رحمیّت از طرف من قطع نشود. اینها دستور است که به ما دادهاند. اگر رحِمی دارید که از شما برگشت، یک وقت از روی فقر و فلاکت برگشته، اما مواظب باشید آن رحِم بدعتگذار دین نباشد. امام این کار را کرد؛ اما حضرت به او گفت: الهی خیر نبینی! او را نفرین کرد. آخر، او پیش منصور رفت، گفت: عموی من دارد شمشیر جمع میکند و چهکار میکند؟ میخواهد با تو بجنگد. وقتی میخواست برود، حضرت فرمود: ای فلانی! ای بچّه برادر! خون مرا گردن نگیر! وقتی رفت این کار را کرد، منصور حکم قتلش را داد. توجّه فرمودید من چه میگویم؟ عزیزان من! فدایتان بشوم، آنها خدا هستند. آنها ارحم الرّاحمین هستند. آنها رحمکننده به همه هستند. [۶]
حالا شما رفقای عزیز! قدردانی کنید که در مجلس ولایت میآیید. به حضرت عباس، حرفم این است: هر کدام از شما بخواهید که بالأخره کارشکنی کنید و از اینجا بروید، حضرت زهرا (علیهاالسلام) را ناراحت کردید. الآن به دینم، زهرای عزیز (علیهاالسلام) به شما افتخار میکند. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: دور هم جمع میشوید، حرف ما را بزنید، من به آن مجلس افتخار میکنم. والله، امام صادق (علیهالسلام) افتخار به همه این عالَم نمیکند، افتخار به آن مجلسی میکند که حرف زهرا (علیهاالسلام) درون آن زده شود؛ حرف علی (علیهالسلام) زده شود؛ حرف خودش زده شود؛ حرف خدا زده شود؛ مگر این جلسه به غیر از این حرفها، چیز دیگری هست؟
چرا ائمه (علیهمالسلام) میآیند سر میزنند؟ میآیند به خشت و گِلها سر بزنند؟ به شما دارند سر میزنند. همه شما اینجا جمع شدید، یک نفس میگویید علی! یک نفس میگویید خدا! هیچ حرف دیگری درون آن نیست. اصلاً اگر الآن کتابهای مرا بررسی کنید، اگر یک حرفی به غیر از علی (علیهالسلام) و زهرا (علیهاالسلام) درونش باشد، من به شما جایزه میدهم. آیا متوجّه شدید کجا مینشینید؟ به تمام آیات قرآن، شما روی پَر ملائکه نشستید. اصلاً شما روح این جلسهاید، هر کدام از شما بروید، از روح جدا شدید. عزیزان من! توجّه کنید! مواظب باشید! شکرانه کنید! خدا شما را پذیرفته، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) شما را پذیرفته، چرا میآید سر میزند؟ خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! میگفت: کسی بود هزار شتر سرخ مو داشت، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) آنجا نمیرفت، جایی میرود که حمایت از زهرا (علیهاالسلام) کند. [۷]
یا علی
ارجاعات
فرمایش منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 13
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۸]
خدا در قرآن میفرماید: «وَ اللهُ یهدی من یشاء إلی صراطٍ مستقیم»[۹] هر کسیکه بخواهد، خدا او را هدایت میکند. اگر ما بخواهیم هدایت شویم، راهش این است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: انجام واجبات، ترک محرّمات، انتظار الفرج، به خیر و شرّ مردم کاری نداشته باش، کناری برو و تفکّر کن. بگو: خدایا! من نمیدانم! آنوقت خدا کمکت میکند؛ چون خدا که دروغ نمیگوید، فرمود: اگر بخواهی، هدایتت میکنم. وقتی خدا بخواهد شما را هدایت کند، در پناه خودش راهتان میدهد، دیگر شیطان سگ کیست که به شما کار داشته باشد؟ این یعنی نجوا با خدا، اینکه از خدا بخواهی هدایت شوی، مثل این است که شما گرسنه هستی، نان میخواهی؛ هیچ چیز به غیر از نان، شما را شاد نمیکند. هدایت هم همینطور است، باید از خدا بخواهی تا شما را هدایت کند.
وقتی هدایت خواستی، خدا شادت میکند؛ نه اینکه این طرف و آن طرف بزنی! این درست نیست، این خواستن خدا نیست. دسترنجی که از ما صادر میشود را باید از خدا بدانیم و بگوییم که او این کار را کمک کرد. من والله، شبها میگویم: خدایا! اگر بهشت بروم تو کردی، تو این حرفها را یاد من دادی، نماز شب را تو یاد من دادی، بیتوته شب را تو یاد من دادی، کمک به فقرا را تو یاد من دادی، پس اگر بهشت بروم تو کردی. [۱۰]
آقا امام رضا (علیهالسلام) در عرش خداست؛ پس شما مشهد میروی، چه کار میکنی؟ نجوا میکنی. حالا که نجوا کردی، میگوید: اینقدر هم ثواب به تو میدهم؛ اما به چه کسی ثواب میدهد؟ به آن کسیکه با علی بن موسی الرّضا نجوا کرد، نه با کس دیگر. اگر با کس دیگری نجوا بکنی، با شیطان کردهای؛ امر شیطان را اطاعت کردی.
ای جوانان عزیز! فدایتان بشوم، تو داری درس میخوانی، با کتابت نجوا میکنی، رُمّان میخوانی، داری خواست شیطان را به جا میآوری، چشم تو دارد نجوا میکند. عزیزان من! نجوا خیلی بالاست، این چشم شما با چه کسی دارد نجوا میکند؟ چرا میگوید اگر قرآن خواندی، خدا ثواب به تو میدهد، نگاه به قرآن کردی، ثواب به تو میدهد؛ چون با قرآن داری نجوا میکنی، به خانه خدا نگاه کنی. مگر تو عبادت میکنی؟ داری نجوا میکنی. به صورت پدر و مادرت نگاه میکنی، داری نجوا میکنی. نجوا توأم با امر است. امر را اطاعت میکنی که نجوا میکنی. آنجا هم امر شیطان را اطاعت میکنی. نجوایِ چه میکنی؟ نجوای گناه میکنی. [۱۱]
خدایا! ما از آنهایی نباشیم که به علّت عدم شناخت و معرفت نسبت به حقّ حضرت معصومه (علیهاالسلام) زیارت میکنند قبر ایشان را، ولی اطاعت نمیکنند امر ایشان را. خدایا! زکریّا بن آدم، که از شیعیان خاصّ امام هشتم در قم بود، با مشاهده خدعه و نیرنگ یکنفر با یک حیوان، قصد ترک این شهر را میکند؛ اما به سفارش امام رضا (علیهالسلام) که به او میفرماید: زکریّا! بمان! قم به واسطه تو محفوظ است؛ در قم میماند.
خدایا! ما را یاری کن تا مرتکب گناهی نشویم که باعث رنجش خاطر شیعیان واقعی در این شهر گردد.
خدایا! ما از آنها نباشیم که عمری در این شهر زندگی کرده باشیم، ولی مشمول خطاب «إنّه لیس من أهلک»[۱۲] شویم.
خدایا! ما ساکنان حرم اهل بیت در حریم ناموس توییم. بر ما لازم است که حرمت ناموس دهر، حضرت معصومه (علیهاالسلام) را رعایت کنیم و در محضر ایشان گناه نکنیم. خدایا! کمکمان کن که در این شهر، مرتکب خلافی نشویم که قطعاً جرم آن در نزد تو سنگینتر از ارتکاب خلاف در شهرهای دیگر است. خدایا! موفّق به گناه نشویم.
باید مِهر دنیا نداشته باشید، وگرنه نجوایتان موقّت است و دنیا میبرد شما را. این حرفها همه درست است، باید یقین به این حرفها داشته باشید. باید اینقدر محبّت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درونتان زیاد باشد که هیچ محبّت دیگری نباشد وگرنه تمام حرفها «هباءاً منثوراً»[۱۳] است؛ یعنی مثل ذرّات گرد و غبار در هواست، به دست نمیآید. [۱۴]
یا علی
ارجاعات
اخلاق در خانواده 14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۵]
«إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۱۶] شما که میخواهی ازدواج کنی، به مادر عزیزت بگو: یک نفر که تقوا دارد، برای من بگیر! باید راجع به او و خانوادهاش تحقیق کنی. مواظب باش که پدر زنت هروئینی و تریاکی نباشد، مگر نداری ننگ است؟! بیتقوایی ننگ است! بیولایتی ننگ است! یکی از بندهزادههای ما میگفت: یکی از همسایه ما، مادرش خلاصه به خواستگاری دختری رفت. آن پسر گفت: مادر! این دختر پدر و مادرش خوب هستند، فقط این دختر زشت است. مادرش گفت: پس زشتها را چه کسی بگیرد؟! گفت: همین زشت را برایم بگیر!
من به قربان این پسر بروم، به حضرت عباس خیر میبیند، خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) تضمین کرده، تضمین دخترهای زشت را کرده. عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان بشوم، ببین من چه میگویم؟ شما مقصدتان خدا باشد، زن که میخواهید بگیرید، باید بخواهید انسانسازی بکنید، اگر از انسانسازی تجاوز کنید، تجاوز به چه کردید؟ به تنظیم. [۱۷]
قبل از ازدواج تحقیق کنید! این بچّه خوب باشد، کارکُن باشد، باسواد باشد، با کمال باشد، انسان باشد، رفیقباز نباشد، تریاکی نباشد، دائیاش چه جور باشد؟ عمویش چه جور باشد؟ ریشهدار باشد، هفتاد، هشتاد، نود سال میخواهی با این شخص زندگی کنی. [۱۸]
زن خواستید بگیرید خانه مَهرش نکنید! اگر هر حرف مرا نشنیدید، این حرف را بشنوید! گرفتارتان میکند. الآن خانه مَهرش کرده، آمده به شوهرش میگوید: این خانه را میخری یا آن را بفروشم؟ میگوید: من پول ندارم! گذشت آنموقعیکه خانه مَهر میکردند. آنموقع خانمها خانهگی بودند، حالا بازاری شدند. اینقدر پُررُو است! چقدر چیز برایش آوردی، حالا میرود مَهرش را اجرا میگذارد، خانه را اجرا میگذارد، پول را میگیرد، همه را توی بانک میگذارد، نزول میخورد، حالا میگوید خدا و رسول به تو لعنت میکند. خودش را جهنّمی میکند. این زنها که اینجوریاند، اهل جهنّمند. [۱۹]
خانم! از امر ولایت ساقط نشو! امر شوهرت والله، امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! این چه سنگ تفرقهای است انداختی توی خودت که میگویی مَهرِ مرا بده؟! اگر خودت در اختیار ولایت بودی، خدا روزیات را میدهد، شوهرت نوکر توست خانم عزیز! میرود با عرق جبین پیدا میکند، به تو میدهد؛ تو حافظ داری! شوهرت حافظت است! چرا این کار را میکنی؟! [۲۰]
جوان عزیز! اگر زن گرفتی، حالا مرد شدی؛ باید عین امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خیال کنی اصلاً زن در عالم به غیر از خانمت نیست. تو خانم! هم خیال کنی که دیگر مردی در عالم به غیر از شوهرت نیست. [۱۷]
ای دختر عزیز! ای جوان عزیز! همسرت از تو عکسبرداری میکند، میخواهد ببیند قابل هستی که هفتاد سال با تو زندگی کند. خانم! نگاه به دَرست نکن، اگر پیش پدر و مادرت، خودت را لوس میکنی، پیش همسر عزیزت لوس نکن! او دلش سرد میشود، الآن که به خانه میآید، بگو من دانشگاه بودم، فلانی درسش اینطوری بود، به او حسرت بردم، کوشش میکنم من هم مثل او بشوم.
چرا این همه زن و شوهریها به هم میخورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها میگویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت یا سرت درد میکند یا اینکه سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من میروم درس بخوانم، نمیتوانم درس بخوانم، فکرم اینجوری شده، او هم میگوید این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمیخورد! [۲۱]
خانم عزیز! تو که مادرت را قبول نداری، این مادر دارد میگوید: دخترم به حرفم نیست! میگوید: من دیپلم دارم! خب این دیپلم را چه کسی به تو داده؟! مافوق دیپلم را چه کسی به تو داده؟! بیایید تفکّر داشته باشید، این خدیجه «سلام الله علیها» است هفتاد هزار مَلک به استقبالش میآید، مبارک باد به او میگویند! اما عایشه سیهزار حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حفظ است. چرا اهل آتش است؟ این سواد دارد، چرا اهل آتش است؟! پس سواد نجاتدهنده بشر نیست، ولایت نجاتدهنده بشر است. [۲۲]
یا علی
ارجاعات
نگاه 28
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۲۳]
ما باید ملّت از ابراهیم داشته باشیم و غیرتمند باشیم. ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوقی میگذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن میکند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک میآید، به او میگوید: این چیست؟ ابراهیم میگوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من میدهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک آدم فقیری آمده و نمیگذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک زن سیاه سوختهاست! (ناراحتیِ من این است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است.) میفهمید من چه میگویم؟!
حالا مَلِک به او گفت: فلان فلان شده! میخواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه جا روانه میکنی؟! حالا خانمهای شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، میخواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. مگر کسی جرأت دارد به آنها نگاه کند؟! والله! خشک میشود. [۲۴]
اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۲۵] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشمتان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای نکرده بغض دارید. [۲۶] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۲۷]
شما ببین آقا امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمهها و حرمش بود. تو هم باید اینطور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام حسین (علیهالسلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده، در ظاهر افتاده، ابنسعد میگوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمههایش! امام حسین (علیهالسلام) سرِ پا با زانو بلند شد و فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دینتان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرتتان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول الله میروید؟! [۲۸] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادری آوردند، خیمهای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. [۲۹]
باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمیکنم؛ به اینها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلولههای خون من این است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر میدانی. [۳۰] اگر نگاه کردی به آنجا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان فروختی. عقیده ولایتیام این است که گناه چیزی نیست، آن پشتکردنی که به ولایت میکنی، گناه است. آن که ولایت را نمیبینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۳۱]
اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری، یک نگاه کردی، یک خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین میبری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده است. [۳۲] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک چیز گفته، به او بدبین میشوی. من نمیخواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۳۳]
یا علی
ارجاعات
- ↑ اذن الله (دقیقه ۳۰) و تارعنکبوت (دقیقه ۳۱) و تذکّر جلسه (دقیقه۲۶ و ۲۹ و ۳۰ )
- ↑ إذن الله و ایرادینبودن شیعه 75
- ↑ تاریخات 85
- ↑ تار عنکبوت 85
- ↑ اربعین 92
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ امام زمان، ذکرالله 79
- ↑ تذکّر جلسه 83
- ↑ شناخت نجوا ۷۷ (دقیقه ۱۲)
- ↑ (سوره النور، آیه 46)
- ↑ کتاب نجوا
- ↑ شناخت نجوا 77
- ↑ (سوره هود، آیه 46)
- ↑ (سوره الفرقان، آیه ۲۳)
- ↑ کتاب نجوا با ولایت
- ↑ تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۳۵) و ولایت و خانواده ۷۷ (دقیقه ۴۱)
- ↑ (سوره الحجرات، آیه 13)
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ تنظیم و تزویج 83
- ↑ حضرت خدیجه 77
- ↑ نیمه شعبان 87
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ ولایت و خانواده 77
- ↑ سواد 76
- ↑ شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
- ↑ شناخت امام 88
- ↑ افشای ولایت
- ↑ عاشورای 84
- ↑ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
- ↑ شیعه شفاعتکُن است 83
- ↑ اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80