صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام‌حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

فهرست سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

امام حسن

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

امام رضا

حضرت معصومه

امام صادق

داستان متقی

عبدالعظیم حسنی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

حضرت خدیجه

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

امام حسن عسکری

صلح امام حسن

پیامبر اکرم

تولی و تبری

حضرت سکینه

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

امام حسین دفاع کرد نه قیام

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

وقتی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امر خدای تبارک و تعالی، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را معرّفی کرد، درست‌است که عمر و ابابکر، اوّلین کسانی بودند که بَخٍ‌بَخٍ [تبریک] گفتند و در ظاهر با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت کردند؛ اما در اوّلین فرصت جلسه‌ای به‌نام جلسه بنی‌ساعده درست کردند. جبرئیل هم نازل‌شد: یا رسول‌ الله! این‌ها جلسه‌ای به‌ نام بنی‌ساعده درست کردند و گفتند ما زیر بار علی نمی‌رویم. عمر هم گفت: تا حالا خودِ پیامبر به‌سر ما حکومت کرده، پسر که ندارد، می‌خواهد دامادش را به‌جای خودش بگذارد؛ پس ما باید کمک کنیم و نگذاریم این‌کار صورت بگیرد. ببین عمر نگفت که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبیّ بوده، گفت حکومت کرده؛ پس همین‌جا هم کافر شد! همه تأیید کردند.

این جلسه به‌ قدری بد و سَم‌آور بود که تولیدش امام‌کُشی شد. چرا؟ عمر و ابابکر، امام را جزء خلق حساب کردند و این خلق حساب‌ کردن جا افتاد. این‌جا افتادن یعنی‌ چه؟ وقتی امام‌ حسین (علیه‌السلام) دید که حاجیان زیر احرام‌شان شمشیر پنهان کرده‌اند و می‌خواهند او را بکشند، هشتم ذی‌الحجّه از مکّه حرکت کرد، شریح‌ قاضی فتوا داد: اگر کسی مثل امشب حرکت کند، پشت به خانه‌ خدا کرده و خونش هَدَر است؛ اما این خلق است که اگر پشت به خانه‌خدا کند، انگار پشت به امر کرده؛ امام‌ حسین (علیه‌السلام) خودش امر است، نه این‌که پشت به امر کند. صدها میلیارد خانه‌خدا فدای حسین (علیه‌السلام)! این‌ مردم اندیشه نداشتند که ائمه (علیهم‌السلام) را جزء خلق حساب کردند و عادی شدند! مثل همه مردم شدند! عمر و ابابکر، حریم ولایت را شکستند و به خلیفه‌ای که خدا معلوم‌کرده، گفتند: بیا با خلیفه مردمی بیعت کن! [۱]

این جلسه، منبع بی‌عدالتی بود که آن‌ را در دنیا و عالَم پخش کرد. والله، بالله، به‌ دینم قسم! اگر بعد از رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عدالت بود، زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) را نمی‌زدند، محسنش زیر پا نمی‌رفت. طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نمی‌انداختند. بی‌عدالتی این‌قدر اوج گرفت که حسینِ ما را کُشتند، زیر سُم اسب کردند! آیا این بی‌عدالتی نیست؟! والله، اگر محسن زیر پا نمی‌رفت، علی‌اصغرِ ما را تیر به گلویش نمی‌زدند و علی‌اکبرِ ما را شهید نمی‌کردند!

حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) دارد ما را ادب می‌کند، سر بریده‌اش می‌فرماید: «أم حَسبتَ أنّ أصحاب‌ الکهف و الرّقیم کانوا مِن آیاتنا عجباً»[۲] ای خواهر! تمام این وقایع که صورت گرفت، از جلسه بنی‌ساعده شد، من کشته جلسه بنی‌ساعده‌ام؛ یعنی دور هم نشستند و از خودشان حرف زدند و مرا کُشتند؛ پس دنبال مردم نروید. این جلسه توطئه‌گری بود که خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) از آن راضی نبودند.

والله، عقیده ولایتی‌ام این‌ است، کسی به‌ من نگوید که سندش کجاست؟ سندش در قلب من است؛ هر کجا دور هم نشستید و حرف خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ولایت نزدید، حرف لغو زدید، آن جلسه بنی‌ساعده است. چرا؟ الآن روایتش را می‌گویم: امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: دور هم می‌نشینید، حرف ما را بزنید، من غبطه به آن مجلس می‌خورم؛ پس امام‌ صادق (علیه‌السلام)، مجلس را هم روی عدالت معلوم کرده‌ است.[۳]

رفقای‌ عزیز! یک‌ حرفی می‌خواهم بزنم که نسبتاً تازه است! عمر، جلسه بنی‌ساعده درست کرد و امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: من کشته جلسه بنی‌ساعده‌ام. مگر نمی‌گوید «قلب‌المؤمن عرش‌الرّحمن»؟! قلب تو عرش رحمان است، تا زمانی‌که مانند عرش خدا از آن اطلاعیّه نازل شود. همان‌طور که از عرش، اطلاعیّه به تمام خلقت و کُرات نازل می‌شود، از قلب تو هم باید اطلاعیّه نازل شود، باید در قلبت ولایت را ایجاد کنی. حالا اگر از خودت حرف بزنی، دلت جلسه بنی‌ساعده است؛ او امام‌ حسین (علیه‌السلام) را کشته، تو امر را می‌کشی. خدا هم به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: اگر از خودت حرف بزنی، رگ دلت را قطع می‌کنم. عزیز من! تو خودت مملکت هستی! چرا از خودت حرف می‌زنی؟! چرا توجّه نمی‌کنی که چه‌کسی هستی؟! چرا خودت را ارزان می‌فروشی؟! [۴]

فهرست فرمایشات منتخب


فرمایش منتخب: حضرت رقیه

فهرست سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

امام حسن

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

امام رضا

حضرت معصومه

امام صادق

داستان متقی

عبدالعظیم حسنی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

حضرت خدیجه

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

امام حسن عسکری

صلح امام حسن

پیامبر اکرم

تولی و تبری

حضرت سکینه

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

امام حسین دفاع کرد نه قیام

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

حالا بعد از چند روزی که اهل‌بیت در آن بارانداز بودند، یک‌ شب حضرت‌ رقیّه (علیهاالسلام) خواب پدرش را دید. این‌جور که در ظاهر معلوم است، حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) به آن‌ها گفته‌ بود که پدرتان به مسافرت رفته‌ است. این‌جور که بالأخره به ما گفته‌اند، دیگر کم و زیادش نکنیم.

رقیّه (علیهاالسلام) مرتّب می‌گفت: عمّه! خواب بابایم را دیدم، مرا روی زانویش گذاشت و می‌بوسید. بابایم چطور شد؟! من او را می‌خواهم، فریاد می‌کشید. همه گریه می‌کردند، زینب (علیهاالسلام) و امّ‌کلثوم (علیهاالسلام) هیچ‌ چاره‌ای نداشتند! فقط چاره‌شان گریه بود. یزید شراب‌خوار از خواب بیدار شد، بلند شد، دید که همه دارند گریه می‌کنند. گفت: چه شده؟ بروید ببینید که چه‌خبر است؟ جاسوس آن‌جا گذاشته‌ بود که مبادا کسی به این‌ها تمایل پیدا کند. گفتند که دختر امام‌ حسین (علیه‌السلام)، خواب پدرش را دیده، گفت سرِ پدرش را پیشش ببرید! بچّه که تشخیص ندارد. ببین این مردک مست است! بچّه‌ای که گریه می‌کند، باید یک‌ اسباب‌بازی، یک‌ چیزی بیاوری، او را بغل کنی و نوازشش کنی؛ شاید فراموش کند!

یک‌ روپوش روی سر انداخته‌ بودند، تا آن‌ را آوردند، گفت: عمّه‌جان! من که طعام نمی‌خواستم. گفت: عمّه‌جان! مقصد تو همین‌ است. تا روپوش را پس کرد، دید سر پدرش امام‌ حسین (علیه‌السلام) است. سر را به دامن گرفت و بنا کرد بوسیدن؛ به سینه‌اش می‌چسباند. قدری بابا بابا کرد! بعد گفت: پدرجان! چه‌ کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟! پدرجان! چه‌ کسی رگ‌های بدنت را جدا کرد؟! عمّه‌ام گفت که تو مسافرت رفته‌ای! یک همهمه‌ای شد. حالا حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) و اُمّ‌کلثوم (علیهاالسلام) چه‌ کار کنند؟! نمی‌توانند سر را از رقیّه (علیهاالسلام) بگیرند! تا این‌که دیدند حضرت‌ رقیّه (علیهاالسلام) احترام کرد و روی زمین افتاد، جسارت می‌کنم، سر هم از دستش افتاد. این‌ها خیال کردند که حضرت خوابش برده؛ مرتّب حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) صدا می‌زد: عزیز مادر! عزیزم! اما جوابی نشنید! دیدند که از دنیا رفته و جان به‌ جان تسلیم کرده‌ است.

حالا کسی‌که سر را پیش رقیّه (علیهاالسلام) آورده‌ بود، رفت و گفت: یزید! خانه‌ات خراب‌ شود! رقیّه از دنیا رفت! این‌که بعضی می‌گویند زن غسّاله آورد و بدن رقیّه (علیهاالسلام) سیاه بود، اشتباه‌ است؛ آخر شهید که شستن ندارد![۵] حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) چه‌ کار کند؟ مگر این‌جا دوستی دارد؟! حسابش را کرد و آن‌جا قبری کَند، دید سردابه‌ای است، خدا می‌داند که این سردابه چقدر تمیز است! تاحتّی شاید تختی آن‌جا بوده؛ چه‌ کسی این سردابه را درست‌کرده؟ این مانند همان سردابه جدّش امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است که نوح پیامبر آن‌ را درست کرده‌ بود. حالا حضرت‌ رقیّه (علیهاالسلام) را با عبایش، آن‌جا گذاشتند. باید در خرابه دفن شود، صدها میلیون نفر بیایند و آمرزیده‌ شوند. این‌ها قبر ندارند، قبرشان «رحمةٌ لِلعالمین» است؛ محلّی را می‌روی زیارت می‌کنی.

در چند سال پیش هم قبرش را آب گرفت. به خواب یک‌ نفر آمد و گفت: دورِ مرا آب گرفته. وقتی کَندند، دیدند هنوز آن عبایی که پوشیده‌ بود، تازه است. آخَر او را کفن نکردند. یک شبانه‌روز روی دست یک‌ نفر بود، جنبه‌ مغناطیسی حضرت‌ رقیّه (علیهاالسلام) به او اثر کرد، نه گرسنه و نه تشنه‌اش شد؛ تا این‌که دوباره او را در قبر گذاشتند. [۶]

حالا می‌خواهد حرکت بکند، یک‌ دفعه زینب (علیهاالسلام) رُو به خرابه کرد، صدا زد: رقیّه‌جان! عزیز من! من جواب بابایت را چه بدهم؟ بلند شو! حرکت کن! با هم برویم.

چون چاره نیست می‌گذارمتای عزیز! به خدا می‌سپارمت

یک‌ حرف است که خیلی مرا رنج می‌دهد، در اربعین وقتی حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) به کربلا آمد؛ همین‌طور زمین را بو کرد، قبر برادرش را پیدا کرد و گفت: این قبر برادرم است، خودش را روی قبر انداخت و گفت: برادر! حسین‌جان! متحیّر بودم چه‌ کار کنم؟ تا رقیّه‌ را در خرابه شام دفن کردم، من عذرخواهی می‌کنم. وقتی بچّه‌های من شهید شدند، جلو نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی! تو هم سراغ‌ رقیّه (علیهاالسلام) را از من نگیر! اما برادر! وقتی می‌خواستم بیایم، با رقیّه (علیهاالسلام) خداحافظی کردم، اما خواهرم اُمّ‌کلثوم (علیهاالسلام) گفت من نمی‌آیم، پیش‌ رقیه (علیهاالسلام) می‌مانم.

خدایا! ما را بیامرز! خدایا! ماه‌ محرّم طی شد، ماه‌ صفر است. خدایا! به حقّ مسافرین صحرای‌ کربلا؛ یعنی زینب‌ کبری (علیهاالسلام)، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!

خدایا! هر محبّتی به دل ما به‌ غیر محبّت خودت و ائمه (علیهم‌السلام) است، را بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما! ما را از عزاداران امام‌ حسین (علیه‌السلام)قرار بده!

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به‌ حقّ حضرت‌ زینب، ما را بیامرز! [۷]


فرمایش منتخب: ماه صفر 2

فهرست سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

امام حسن

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

امام رضا

حضرت معصومه

امام صادق

داستان متقی

عبدالعظیم حسنی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

حضرت خدیجه

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

امام حسن عسکری

صلح امام حسن

پیامبر اکرم

تولی و تبری

حضرت سکینه

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

امام حسین دفاع کرد نه قیام

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

رفقا! این ماه، ماه‌ صفر است، یک‌ قدری صدقه بیشتر بدهید! چون‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به‌ من بگوید که ماه‌ صفر تمام شد، جایزه می‌دهم. من عقیده ولایی‌ام این ‌است: همه ماه‌ها یکی است؛ اما در این ماه‌ صفر قضایایی واقع ‌شده که یک‌ قدری ناجور بوده، حالا این ماه همچین خطرناک است که این‌جوری شده؛ اگرنه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بی‌خود نمی‌گوید.

من یک مثال برای رفقای‌ عزیز، نور چشم خودم، گیر زانویم بزنم، تا این مطلب را که می‌گویم، شما قبول کنید! این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به‌ من تمام‌شدن ماه‌ صفر را بگوید، به او جایزه می‌دهم. ماه که خوب است؛ اما یک‌ چیزهایی در آن ماه قرار گرفته، یک‌ قدری به ضرر ولایت و اسلام بوده‌ است؛ [در این ماه بود که جلسه بنی‌ساعده درست شد. در این ماه بود که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) را پهلویش را شکستند، طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) انداختند] حالا می‌گوید: این ماه، درست نیست؛ [نحس است].

اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است، اگر ما توجّه نکنیم، فکر می‌کنیم که دنیا لغو است. نه! شما باید توجّه کنید! چه شد که دنیا به منزله استخوان خوک شد؟ در این دنیا حسین (علیه‌السلام) را کشتند، زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، آقا امام‌ رضا (علیه‌السلام) را کشتند، ضربه به دین زدند؛ پس دنیا بی‌ارزش شد. تمام ارزش دنیا مال این‌ است که مردم، اطاعت ولایت می‌کردند. تمام ارزش دنیا این‌ است که حسینِ ما را شهید نمی‌کردند، زهرایِ ما را سیلی نمی‌زدند و اذیّت نمی‌کردند. [۸]

حالا هیچ‌ چیزی، این خطر را رفع نمی‌کند، مگر صدقه! بالأخره این ماه ‌صفر مواظب باشید! یک صدقاتی بدهید که خدای تبارک و تعالی خودتان را، ماشین‌تان را، خانم‌تان را و آن‌هایی را که دوست دارید، حفظ کند! تاحتّی سخاوت، ولایت شما را هم حفظ می‌کند. مگر نبود آن شخصی که ولایت [صفات الله] داشت؛ کافر بود، آمد خلاصه سخاوت کرد و نجات پیدا کرد.

اصلاً من عقیده‌ام این ‌است: سخاوت ولایت‌تان را هم حفظ می‌کند؛ اما شیطان هم دست‌تان را می‌گیرد، نمی‌گذارد سخاوت کنید. خود شیطان به نوح گفت: اگر صدقه می‌خواهی بدهی، زود بده! وگرنه من منصرفت می‌کنم. حالا اگر من را قبول ندارید، شیطان را که قبول دارید!

إن‌شاءالله باطن امام‌ زمان، خدا هیچ‌کدام‌تان را تهی‌دست نکند.

إن‌شاءالله امیدوارم که همیشه خدا شما را رهبر قرار بدهد؛ یعنی رهبرِ امر!

امیدوارم باطن امام‌ زمان، این حرف‌ها، القای آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد، در تمام قلب و وجود شما وارد شود!

إن‌شاءالله امیدوارم که ما که کاری نکردیم، ماه‌ صفر ما را جزء عزاداران امام‌ حسین (علیه‌السلام) قرار بده!

إن‌شاءالله جزء محبّین خودشان قرار بده! [۹]

خدایا! ماه محرّم طی شد، صفر است. خدایا! به‌ حقّ مسافرین صحرای‌ کربلا یعنی زینب ‌کبری، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!

خدایا! هر محبّتی به دل ما به‌ غیر محبّت خودت و ائمه (علیهم‌السلام) است، بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما!

ما را از عزاداران امام‌ حسین (علیه‌السلام) قرار بد!.

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به ‌حقّ حضرت ‌زینب، ما را بیامرز! [۱۰]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


سخنی چند با خانمها

خانم‌های عزیز! بیایید فکر کنید! وقتی امام‌ حسین (علیه‌السلام) را شهید کردند و خیمه‌ها را آتش زدند، حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) پیش حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) دوید. گفت: یا حجّة ‌الله! آیا ما باید بسوزیم؟ ببینید حضرت زینب (علیهاالسلام) حرفی ندارد که در راه خدا بسوزد! یک‌وقت حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: عمّه‌جان! «علیکنّ بالفرار»؛ به بچّه‌ها بگو فرار کنند. تمام این بچّه‌ها سر به بیابان گذاشتند. در بیابان‌ها همه والله، گرسنه‌اند و تشنه‌. حالا زینب (علیهاالسلام)، یک خیمه نیمه سوخته درست‌ کرد، امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: عزیز من! برو بچّه‌ها را جمع‌ کن!

حالا زینب (علیهاالسلام) آمد، دید دو تا دختر دست گردن هم انداختند و از دست کفّار به یک بوته تیغ پناه بردند، تا عمّه‌شان را دیدند، گفتند: عمّه‌جان! معجر از سر ما کشیدند. نگفتند: مرا این‌طوری کردند، تشنه هستم، گرسنه‌ هستم، پدرم را کشتند، اوّل گفتند: معجر از سرم بردند. ببینید می‌خواهد خودش را حفظ کند. حجابی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته در تمام خونش تزریق شده ‌است. می‌گوید: چرا به ‌من جسارت کردند؟ عزیزان من! شما که بی‌جسارت چادر از سرتان برداشتید! خانم عزیز! تو که همه ‌چیز داری، چرا خودت را حفظ نمی‌کنی که دوش به دوش حضرت‌ زینب و حضرت زهرا (علیهماالسلام) باشی؟[۱۱]

خانم‌ها! این چادر، شما را حفظ می‌کند. همه جایت را حفظ می‌کند. اصلاً چادر، یعنی حفاظت. چادر، لباس ولایت است! چون حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) چادری داشت که تا وقتی حرکت نمی‌کرد، متوجّه نمی‌شدند که رویش کدام طرف است، یعنی چادرش مثل خیمه بود. انگار زهرا (علیهاالسلام) داخل خیمه است. خانم! من نمی‌گویم این‌طوری باش! لااقل رویت را بگیر! من همین توقّع را از شما دارم. حالا زمانی شده که می‌گوید اگر رویت را باز کنی، اشکال ندارد! خدا و پیامبر و امام تاکید می‌کنند که رویت را بگیر؛ اما یکی که می‌گوید عیب ندارد، همه حرف او را قبول می‌کنید. تمام روهایتان را باز کردید، والله، به‌هیچ عنوانی نمی‌توانید جواب دهید. هر جوانی که نگاه به شما کند، گناه کردی. تو خانم! باعث گناه آن جوان می‌شوی. جوان شهوت دارد، جوان یک نیرویی دارد، تو باعث می‌شوی گناه کند. خوشا به حال آن‌موقعی‌که زن‌ها چادر کرباس داشتند، رویشان را می‌گرفتند. بترس از خدا! خودت را پنهان کن! از گناه توبه کن! [۱۲]

گول نخورید! نروید لباس‌هایی که خارجی‌ها درست کردند بپوشید. خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتشی. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: در آخرالزّمان زن‌ها پوشیده‌اند؛ اما برهنه‌اند. آن‌ها وضع‌شان درست نیست. خدا رحمت کند وعّاظ واقعی را؛ آقای انصاری می‌گفت: هشت‌ آیه راجع ‌به حجاب داریم. من دوباره تکرار می‌کنم، حجاب اصلی چادر است. عزیز من! چادر بپوش تا حفظت کند. بیا مثل زهرا (علیهاالسلام) بشو! زهرا (علیهاالسلام) رویش را می‌گرفت، زهرای ‌عزیز چادر داشت، خودش را حفظ می‌کرد. چرا می‌روی خودت را مثل خانم‌های انگلیسی و آمریکایی‌ می‌کنی؟ خب با آن‌ها محشور می‌شوی، بیا خودت را مثل زهرا (علیهاالسلام) کن تا با او محشور شوی. [۱۳]

من برای همه نوه‌هایم یک چادر خریدم، از ولایت خواسته‌ام آن‌هایی که من برایشان چادر خواستم، این چادر برایشان چادر ولایت باشد، مبادا چادر ولایت را بردارند. شما هم که چادر می‌خری، باید از خدا و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بخواهی این چادر، چادر ولایت باشد، نه مانتو. والله، مانتو، چادر انگلیس‌ها و آمریکایی‌هاست. از خدا بخواه مبادا این‌ها مانتویی شوند، این مانتو چیست؟ آیا زهرا (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا زینب (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا مریم مانتویی بوده؟! مگر این ابراهیم نیست که زنش را در صندوق گذاشته؟! یک زن سیاه سوخته! مانتو یعنی آدم زنش را در دکور بگذارد. خدایا! آن‌هایی که شوهر ندارند، همسری به این‌ها بده که همسرش نگوید من زن مانتویی می‌خواهم! جوان عزیز! اگر گفتی من زن مانتویی می‌خواهم؛ یعنی زن به غیر ولایت می‌خواهی. [۱۴]

خدایا! این زنانی که الآن مانع چادر شده‌اند، اگر هدایت می‌شوند، هدایت‌شان کن؛ اگرنه یک گرفتاری به آن‌ها بده که از این کار دست بردارند. حالا من می‌خواهم هشدار به این خانم بدهم. خدا پهلوی را لعنت کند! من یادم است، چادر از سر زن‌ها می‌کشید و چادرها را پاره می‌کرد. می‌گفت: چادر سر نکنید! خانم! الآن شما هم مشابه پهلوی هستی. او قلدر بود، چون‌که می‌گفت: چادر نباشد، تو هم که می‌گویی چادر نباشد، مشابه همان هستی. آن شوهرت هم که به تو حرف نمی‌زند، مشابه توست! پهلوی اهل آتش است، تو هم اهل آتش هستی. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. تو به عمل پهلوی راضی هستی. حالا این کار تو یک امراض بدی دارد. تو وقتی خودت این‌جوری شدی، دخترت هم همین‌جور می‌شود. توجّه کنید! شما وقتی‌که این‌جوری شدی، نسلت هم همین‌جور می‌شود، من غصّه نسل شما را هم می‌خورم. خانم! وقتی لاابالی شدی، دخترت هم لاابالی می‌شود؛ پسرت هم لاابالی می‌شود. تو باید شجره توحید درست کنی، شجره ولایت درست کنی، شجره ماورایی درست کنی، چرا گول می‌خوری؟ [۱۵]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت 19

من باره‌ها خدمت‌تان عرض کردم: والله، اگر دنیا را نبینید، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را می‌بینید، با امام ‌زمان‌تان نجوا می‌کنید، به خودش قسم، به پدر و مادرش قسم، به جدّش رسول ‌الله، به جدّش حسین، این‌قدر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌خواهد با شما نجوا کند! ما اهل نجوا نیستیم.

رفقای عزیز! من زشت ‌است این مطلب را بگویم؛ امّا می‌گویم. یکی از آن‌هایی که دُرست من را هم نمی‌شناختند، گفت: خواب دیدم آقا ظهور کرده، تو به هر کسی شمشیر می‌دهی. گفت: یکی دوتا آمدند، گفتند: بده! گفت: برو مِهر دنیا را از دلت بیرون کن! بابا! خواب این ‌است، کسی‌که مِهر دنیا دارد، یاور امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) نیست! حالا یک دانه شیعه دل آن را می‌بیند. این‌قدر این مرد آدم خوبی بود، گفت: به من هم ندادی. خب بیا! آدم خوبی بود، گفت به من هم ندادی.

رفقای عزیز! اگر مجلس آقا امام حسین (علیه‌السلام) باشد، ملائکه‌ها می‌آیند خودشان را به در و دیوار می‌مالند؛ امّا مقصد حسین (علیه‌السلام) باشد. خدا مقصدش ولایت است، عزیزم! تو هم مقصدت ولایت باشد! تو اگر اصحاب یمین باشی، احتیاج به جایی نداری که بروی، تو خودت روضه هستی. برو در بیابان! یک ‌جایی را تهیّه کن! بگو حسین! اگر یک همچین مجلسی بود، بگو حسین! مبادا دست از امام ‌حسین (علیه‌السلام) بردارید! ببین می‌گوید سفینه نجات، حسین (علیه‌السلام) است! یعنی در هر کجای خلقتید، باید در سفینه بیایید! یک حسین گفتن، خدا می‌داند به آن راهی که حاج شیخ عباس رفته، گفت: یک حسین (علیه‌السلام) بگویید، هدایتید.

چرا صدها حسین (علیه‌السلام) می‌گوییم، اما اهل آتشیم؟! مگر نمی‌گوید از هزار نفر‌، یک نفر بادین از دنیا برود، ملائکه تعجّب می‌کند؛ ما که همه‌اش داریم حسین (علیه‌السلام) و علی (علیه‌السلام) می‌گوییم؛ حسین (علیه‌السلام) و علی (علیه‌السلام) را پرچم مقصدمان کردیم. رفقای عزیز! بیایید دیگر عمر دارد به پایان می‌رسد.

خدا حاج ‌شیخ‌ عبّاس را رحمت کند! گفت: هر کجا بروید، عکس‌برداری می‌شود، عکس‌تان را برمی‌دارد. نمی‌توانید حاشا کنید. می‌توانید حاشا کنید؟! کارهای خدا تنظیم است. ما تنظیم بودنِ کار خدا را هنوز متوجّه نیستیم. خیلی باید مواظب باشید!

حالا می‌بینید همه جاها مجلس‌هایی هست و یک‌ جورهایی است، می‌خواهی در آن مجلس‌ها نروید، گفتم إن‌شاءالله که در ایران نیست، حالا برو یک گوشه‌ای بنشین! یک حسین بگو! یک لکّه اشک بریز! خدا از سر گناهان گذشته‌ و آینده‌ات می‌گذرد! خب در آن مجلس هم نرفتی. خدا راه را واسه ما باز کرده، عزیزان من! من نمی‌خواهم به شما بگویم، من یک پاره‌وقت‌ها یک چهارپایه است، این‌جا می‌نشینم؛ سلام می‌دهم به دوازده ‌امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام). یک ‌دفعه می‌گویم حسین! این اشک همین‌جور می‌آید، من برای چشمم هم ضرر دارد، این ‌را به شما بگویم، بعد می‌گویم از بدبختی‌ام است.

عزیز من! تو اتّصالی‌ات را قطع نکن! این‌قدر این‌طرف، آن‌طرف نزن! تو اتّصالی به امام ‌حسین (علیه‌السلام)، تو اتّصالی به زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) ، اتّصالی‌ات را قطع نکن! نه این‌که هر جایی باشی. گول‌مان می‌زنند، گول‌مان زدند. زمان حضرت ‌موسی هم بوده، هر کدام‌‌شان یک ‌جوری می‌شدند، به امام حسین (علیه‌السلام) متوسّل می‌شدند. [۱۶]

من اوّل چیزی که خواستم، گفتم: حسین‌جان، اگر نجس‌ام پاکم کن! اگر گناه‌کارم، گناهم را بیامرز! عزیز من! اگر گمراهم، به راهم بیاور! حالا گفتم: چند تا چیز از تو می‌خواهم: اوّل دلم می‌خواهد با ولایت بروم. ولایتم این‌جوری باشد. گفتم برای رفقایم هم می‌خواهم. می‌خواهم عزیز من! ولایتم یک‌ جوری باشد وصل به ولیّ باشد تا زمانی‌که امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید. حالا وقتی امام زمان آمد، با ولایت باشم؛ تا زمان رجعت.

حسین‌جان! الآن داریم قبرت را زیارت می‌کنیم؛ اما در زمان رجعت، رفقای ‌عزیز! عزیزان من! ما باید امام‌ حسین و امام‌ حسن و امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) و همه این‌ها را زیارت کنیم. [۱۷]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


اخلاق در خانواده 17

تذکّراتی به همسران

امیدوارم که همیشه قلب مبارک آقایان و خانم‌ها نزدیک به ولایت باشد. چه وقت نزدیک می‌شود؟ گذشت داشته باشید! با هم دوست باشید! اگر خانم حالا یک کاری کرد، دیگر کینه نکن که چند سال پیش این کار را کردی یا خانم‌های عزیز! اگر مردشان یک کاری کرد که مطابق میل تو نیست، دیگر این‌قدر دنبال نکن! اگر آن کاری که همسر شما کرد، مطابق دستور خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود، مردت را نصیحت کن! تو هم آقای عزیز! اگر خانم یک کاری کرد مطابق امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود، تذکّر به او بده، خیلی دنبال نکن! [۱۸]

همسرت از عایشه که بدتر نیست؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عایشه می‌گفت: حمیرا! با من حرف بزن! دارد او را تحویل می‌گیرد. خانمِ خودتان را تحویل بگیرید! این‌طوری ساخته شده‌ است که شما به جهنّم نروید. با هم بسازید! رفیق باشید! ما روایت داریم، من بی‌حیایی نمی‌کنم؛ شما اگر با همسرتان مطابق نباشید، این جاذبه باید بین شما باشد؛ وگرنه فرزندی که به‌ دنیا می‌آید، لت و لوث می‌شود. اغلب این بچّه‌ها که لت و لوث می‌شوند، جاذبه نبوده ‌است؛ یک‌ طرف ناراضی بوده‌ است. عزیز من! جاذبه داشته‌ باشید! با هم خوب باشید و رفیق باشید! [۱۹]

این خانم آمده توی خانه، «من» دارد؛ آقا هم «من» دارد. من را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار، این بنده خدا می‌خواهد پدرش را مهمان کند، خانم می‌گوید: نه! چرا؟ مرا احترام نکرده، آمده برود، نمی‌دانم رویش را از من برگردانده. همین‌طور می‌گوید «من»! «من» را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار. آقا! به تو هم می‌گویم، شما هم همین‌طور، به خانم می‌گوید: «من» گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! «من» به تو گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! چرا «من» را احترام نکردی؟! آخر هر دو نفر «من» دارید!

خانم اگر ولایت را اطاعت کرد، یواش یواش به ولایت اتّصال می‌شود، آقا هم اگر من‌اش را کنار گذاشت، به ولایت اتّصال می‌شود. خانم‌ها! بیاید محض خدا، محض امام شوهران‌تان را بخواهید، همسرتان را محض خدا بخواهید. خدا گفته اطاعت کن! اگر یک لیوان آب دستِ او دادی، محض خدا بده! روایت صحیح داریم، می فرماید: کسی‌که آب به یک مؤمن، یا به یک نفر بدهد، مثل این است که یکی از اولاد اسماعیل را خریده و در راه خدا آزاد کرده است. شما هم خانم‌هایتان را محض خدا بخواهید، والله، اگر محض شهوت، محض دیگری بخواهید، قیامت می‌گوید: تو خانمت را محض شهوت خواستی، جهاد اکبر قسمت تو نمی‌شود. اگر به زور به خانمت گفتی برو برایم آب بیاور! او هم ناراحت بود. با این آب نمی‌توانی وضو بگیری، نمی‌توانی آن را بخوری. «لا إکراه فی الدّین»[۲۰]: دین اکراه ندارد. ما چه کار می‌کنیم؟ بیایید زندگی علی (علیه‌السلام) را ببینید! [۲۱]

این خانم‌ها ناموس شما هستند، ناموس پرور باشید نه شهوت پرور! ناموست را حفظ کن! ابراهیم می‌خواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوق می‌گذارد، چند جایش را سوراخ می‌کند تا بتواند نَفَس بکشد. حالا عزیز من! لب گمرک می‌آید، از او می‌پرسد: این چیست؟ می‌گوید: هر چه قاچاق است، من می‌دهم. ابراهیم پول‌دار بود، علم کیمیا داشت، یک مُشت از این خاک‌ها به او می‌داد. گفت: هر چه بگویی می‌دهم.

خبر به مَلَک [پادشاه] دادند: یک نفر آمده، نمی‌گذارد درِ صندوقش را باز کنیم. می‌گوید هر چه قاچاق است می‌دهم، هر چه بخواهی می‌دهم، دست به صندوق نزن! گفت: بدهید آن را بیاورند. تا آمد در صندوق را باز کرد، دید یک زن داخل آن است. (ناراحتی من این است که ابراهیم با این زن خانه خدا را ساخته، این‌قدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است!) گفت: می‌خواستی این زن را بکُشی؟ فلان فلان شده! این حاکم خیال خیانت کرد، حالا تا رفت حرف با او بزند، لال شد. رفت دست به او بزند، دستش روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد، سه دفعه دستش خشک شد.

باغیرت! تو ملّت از ابراهیم داری؟ کجا زنت را در اداره‌ها روانه می‌کنی؟ شیعه‌گی «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» است. ببین چقدر غیرت دارد؟ حالا مگر کسی جرأت دارد به خانم‌های شما که در خانه هستند، نگاه کند؟ والله، دستش خشک می‌شود. خانم‌ها که در خانه هستند، خودخواه نیستند، خودشان را می‌خواهند حفظ کنند، خدا آن‌ها را حفظ می‌کند. خانم‌ها! مگر تو به‌ غیر از زن ابراهیم هستی؟ خدا تو را حفظ می‌کند، اگر می‌خواهی حفظ باشی، در خانه بنشین! اگر می‌خواهی آزاد باشی که خب، هر کاری می‌خواهی بکن. [۲۲]

فهرست فرمایشات منتخب


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. عید غدیر 79؛ غدیر و فتنه آخرالزمان و حرکت امام‌حسین از مدینه به مکه 84 و عاشورای 77
  2. (سوره الكهف، آیه ۹)
  3. ولایت و عدالت 79 و مشهد 94 و شهادت حضرت‌زهرا 85 و توفیق و بکاء و نجوا 79
  4. قدردانی از جلسه 85
  5. کتاب وقایع عاشورا
  6. درباره حضرت‌زینب 75 و اربعین 83
  7. اربعین 86؛ تذکر درباره زیارت و اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت
  8. مشهد 86؛ شناخت امام
  9. شب اربعین 81
  10. اربعین 84، نجات در ولایت است نه در عبادت
  11. اصول دین و سلامت ولایت 78 و اربعین 83 و اقیانوس ولایت 83 و عید مبعث 81 و میلاد امام حسین 82
  12. مشهد 86؛ ندا و عنایت پنج‌تن به شیعه 90 و کتاب گنجینه و نازله 88 و مشهد 82؛ اطاعت امر، زیارت معصومین است
  13. تفکّر در اشیاء (إنّا أنزلناه فی لیلة القدر) 84 و شهادت حضرت زهرا 85 و عدالت 85
  14. در نجف 85
  15. تذکّر 90 و اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت
  16. اتصال به امام حسین 78
  17. در کربلا 85
  18. گذشت خانم‌ها 84
  19. جلوه ، تجلّی 80
  20. (سوره البقرة، آیه 256)
  21. خانواده 75
  22. شناخت امام 88
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه