صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
− | {{فرمایش منتخب|عنوان=گریه بر امامحسین|بخش=}} | + | {{فرمایش منتخب|عنوان=گریه بر امامحسین|بخش=دارد}} |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۵
فرمایش منتخب: گریه بر امامحسین
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
عاشورا بوده. انبیای سابق هم عاشورا را احترام میکردند، عاشورا که از زمان امام حسین (علیهالسلام) نیست. مگر آدم نبود که یک لکّه اشک برای امام حسین (علیهالسلام) ریخت و آمرزیده شد؟! همینطور روایت داریم که قوم موسی برای امام حسین (علیهالسلام) مجلس داشتند و گریه میکردند. [۱] هر کدام از آنها که دچار مشکلی میشدند، به امام حسین (علیهالسلام) متوسّل میشدند و مشکلشان حلّ میشد. [۲]
روایت داریم: وقتی منصور دوانیقی به امام صادق (علیهالسلام) زهر داد، تمام استخوانهای امام بر اثر زهر، آب شده بود، فقط استخوان سرش مانده بود. شخصی نزد امام آمد و گریه کرد. امام فرمود: برو به فکر آخرتت باش! برای جدّم حسین (علیهالسلام) گریه کن! ببین ائمه (علیهمالسلام) تا نَفَس آخر میگویند «حسین!» تا نَفَس آخر میگویند «علی!» اگر امام صادق (علیهالسلام) به این شخص میفرماید: برای جدّم حسین (علیهالسلام) گریه کن! به فکر نجات اوست؛ چون فقط گریه بر امام حسین (علیهالسلام) سبب آمرزش گناهان میشود؛ حتّی اگر گناه ثقلین را داشته باشد؛ اما شرطش این است که بدعتگذار یا طرفدارش نباشد، خدا او را نمیآمرزد، چون بدعتگذار با منیّتی که دارد در مقابل ولایت دکّان باز کرده است. [۳]
اینکه میگوید فقط برای امام حسین (علیهالسلام) داریم که عرش، بهشت، فردوس، جهنّم، زمین و آسمان گریه کردهاند، عقیده ولایتیام این است: همانطور که تمام خلقت باید ولایتِ امیرالمؤمنین داشته باشند، تمامشان باید به امام حسین (علیهالسلام) پناه بیاورند؛ تا خدا آنها را بپذیرد؛ درست است که تمام ائمه (علیهمالسلام) کشتیاند؛ اما سفینه نجات، امام حسین (علیهالسلام) است. [۴]
گریه آسمان، زمین، بهشت و جهنّم برای امام حسین (علیهالسلام) گریه هماهنگیاست؛ اما گریههای ما آمرزیدنی است. یک لکّه اشک بریزیم تا باعث آمرزش ما شود؛ البتّه گریه باید از روی ولایت باشد؛ وگرنه ابن سعد هم گریه کرد، او گریهاش از روی خباثت بود. ما باید بیچارگی خودمان را ببینیم و بگوییم: حسینجان! ما بیچارهایم! عاشورا نبودیم که جانمان را فدایت کنیم، زینبجان! نبودیم که از تو حمایت کنیم؛ حالا کاری که نمیتوانیم بکنیم، بیچاره بیچارهایم! گریه میکنیم تا فرزند عزیزت امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید و احقاق حقّ از دشمنان مادرت زهرای عزیز (علیهاالسلام) کند؛ این گریه، اتّصال به ولایت است.
کسیکه یک لکّه اشک برای امام حسین (علیهالسلام) با معرفت بریزد، جهنّم تعادلش را از دست میدهد؛ دلیلش این است که هیچ چیزی قدرتش مطابق قدرت گریه بر امام حسین (علیهالسلام) نیست. جهنّم عذاب است، گریه امام حسین (علیهالسلام) رحمت است؛ گریهای که چرا توهین به امام حسین (علیهالسلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) شد؟! آنوقت این لکّهاشک درونش محبّت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) است، «رحمةِ واسعه» است که در جهنّم میچکد و تمام عذاب نابود میشود. [۵]
من بعضیوقتها روی چهارپایه مینشینم، یک سلام به امام حسین (علیهالسلام) میدهم و همینطور میگویم «حسین! حسین!» اشک جاری میشود؛ ما نمیتوانیم عظمت امام حسین (علیهالسلام) را هضم کنیم. اینکه «یا حسین» میگویی، اشکت درمیآید؛ دیگر نیازی به روضه نداری. روایت داریم: اگر گوشهای بروی و اشکی برای امام حسین (علیهالسلام) بریزی، فوراً زهرای مرضیه (علیهاالسلام) و امام زمان (عجلاللهفرجه) آنجا حاضر میشوند و گریه میکنند؛ من میگویم بیایید روضهخوانِ امام زمان (عجلاللهفرجه) بشوید! [۶]
عظمت گریه بر امام حسین[۷]
روایت صحیح داریم: قوم حضرت موسی برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکردند. عاشورا بوده، امام حسین (علیهالسلام) هم میفرماید: هر روز عاشوراست. اینچه گریهای است که اگر پلک چشمت تَر بشود، خدا تمام گناهانت را میآمرزد؛ حتّی اگر به اندازه گناه جنّ و انس باشد؟ اینجا دارد عظمت حسین (علیهالسلام) را معلوم میکند. مگر تو هفتاد سالت نیست؟! هفتاد سال که گناه ثقلین نمیکنی! (آیا این حرفها در دلتان جلوه کرده؟ از این حرفها قدردانی کنید! والله، حرف من نیست.) از کجا میگویی دارد عظمت امام حسین (علیهالسلام) را معلوم میکند؟ مگر نمیفرماید هر کسی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۸] قبول نداشته باشد، عبادت ثقلین کند، او را میسوزانم؟! آخر چه کسی عبادت ثقلین میکند؟! خدا دارد عظمت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معلوم میکند؛ یعنی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) اینقدر عظمت دارد که یک محبّتش را به تمام عبادت ثقلین صلح میکند.
اینجا هم خدا دارد عظمت امام حسین (علیهالسلام) را معلوم میکند که میگوید هر کسی برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کند، گناه جنّ و انس را هم کرده باشد، او را میآمرزم. این به تو خیلی ربطی ندارد؛ اما ربطش چیه؟ ربطش این است که امام حسین (علیهالسلام) را بشناسی، ربطش این است که بدانی امام حسین (علیهالسلام) یعنی چه؟ ربطش این است که بدانی چقدر عظمت دارد که خدای تبارک و تعالی گناه ثقلین را کرده باشی و پلک چشمت به واسطه امام حسین (علیهالسلام) تَر بشود، تو را میآمرزد؛ اما اگر کسی حسین شناس باشد، گناه نمیکند.
قدر این حرف را بدانید! والله، اگر یک سال در این حرف کار بکنید، کار نکردید! اینقدر به نظر من این حرف اهمّیّت دارد که باید حسین شناس باشی و معرفت داشته باشی و گریه کنی. حالا من به شما میگویم تا این حرف را قبول کنید! عزیزان من! مگر ابن سعد گناه ثقلین کرد؟ نه! به خون امام حسین (علیهالسلام) شرکت کرد. اینقدر گریه کرد که از ریش نحس نجسش اشک میچکید، چرا اهل جهنّم است؟ چرا خدا او را نیامرزید؟ چون گریهاش از روی کفر بلند میشد؛ پس گریه باید از روی محبّت باشد؛ تا ارزش داشته باشد. توجّه بفرمایید!
درباره امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) داریم: وقتیکه شهید شد، منادی ندا داد: «ارکان خدا شکست»؛ اما حالا که امام حسین (علیهالسلام) شهید شده، درخت، ریگ، عرش، آسمان، بهشت، جنّات، جهنّم گریه میکند. حالا عزیز من! این گریهای که تو میکنی، باید اینجوری باشد. اگر تو برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کنی که گناهانت را بیامرزد، این گریه نتیجه ندارد، ارزش ندارد. چرا ارزش ندارد؟ این مثل این است که من الآن پنجاه هزار تومان قرض دارم، میگویم شما بیا پنجاه هزار تومان به من بده تا قرضم را بدهم. این ارزش ندارد، من تو را نمیخواهم که! پس برای چه تو را میخواهم؟ برای اینکه قرضم را بدهی و مشکلم را حلّ کنی؛ پس اگر برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کنی تا خدا گناهانت را بیامرزد، مثل همان است؛ [یعنی با خدا معامله کردی].
حالا ما باید چهجور باشیم؟ ما باید برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کنیم که چرا توهین به او شده؟! اگر تو اینجوری باشی، گناهانت هم آمرزیده میشود؛ یعنی معرفت درباره آقا امام حسین (علیهالسلام) داشته باشی.
قبلاً گفتم: ما سه نوع گریه داریم: گریه کفر به ولایت که برای بیچارگی اینها گریه کنیم. گریه عُقده که برای مشکلات خودمان گریه کنیم؛ اما یک گریهای است که امام زمان (عجلاللهفرجه) میکند؛ میفرماید: «صبح و شام گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؛ بهخاطر توهینی که به عمّهام شد.» تو باید معصوم باشی و گریه کنی، مصداق برای شما بیاورم: مگر بهشت و فردوس، آسمان، ریگ، جهنّم میخواهند آمرزیده شوند که گریه میکنند؟ نه! تو هم باید اینجور برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کنی؛ این است معرفت به امام حسین (علیهالسلام)! مگر آنها نسبت به خودشان معصوم نیستند؟! تو هم باید نسبت به امام حسین (علیهالسلام) معصوم باشی؛ نه اینکه گناه کنی و با گریه خدا گناهانت را بیامرزد! حیف از آن مرغهایی که میخوری!
حالا چرا تمام اشیای خلقت برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکنند؟ آیا میدانید چرا؟ وقتی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) شهید شد، منادی ندا داد: «ارکان خدا شکست»؛ اما نگفت تمام خلقت برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گریه میکند؛ فقط برای امام حسین (علیهالسلام) گفته؛ چونکه امام حسین (علیهالسلام) جسارتش افشا شد؛ یعنی اسب به بدن امام حسین (علیهالسلام) تازاندند، سرش را چهل منزل بردند. جنایتشان را افشا کردند، این مصیبت یک مصیبتی بود که اینها افشا کردند، خدای تبارک و تعالی هم افشا میکند. جسارت به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک ثانیه بود، شمشیر به فرق مبارکش زدند. جسارت به امام حسن (علیهالسلام) این بود که به او زهر دادند؛ اما جسارت به امام حسین (علیهالسلام) را افشا کردند، حالا خدا هم عظمت امام حسین (علیهالسلام) را افشا میکند و میگوید: «اگر پلک چشمت تَر بشود، خدا از تمام گناهانت میگذرد، حتّی اگر گناه جنّ و انس را کرده باشی؛ اما معصوم باشی، نه اینکه بخواهی گناهانت را بیامرزد.
عزیزان من! اگر شما هم با خدا باشید، خدا افشایتان میکند. چرا میگوید اگر توهین به یک مؤمن کردی، خانه مرا خراب کردی؟ دارد تو را هم افشا میکند. من نمیخواهم خودم را افشا کنم؛ اما یک چیزهایی را یادتان میدهم. من روز عاشورا که میشد، پابرهنه میشدم، سرِ باز میدویدم، یک چرخ هم داشتم، تا آنجا که میتوانستم در بیابان میرفتم که هیچکس نباشد. فقط برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکردم و سلام به امام حسین (علیهالسلام) میدادم. بعضیوقتها هم میگفتم آنها خاک بر سرشان میریختند، من هم میریختم، تا بعد از ظهر آنجا بودم. [۹]
امام حسین (علیهالسلام) سفینه نجات است. تمام خلقت؛ یعنی آسمان، لوح، قلم، بهشت و فردوس؛ تاحتّی جهنّم برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکند. یکی از علماء از من سؤال کرد: جهنّم که در غضب خداست، برای چه گریه میکند؟ گفتم: از روی هماهنگی گریه میکند، میخواهد با تمام خلقت هماهنگ باشد. بعد به این آقا گفتم: یک گریهای داریم که گریه ذوق است، یک گریههایی است که گریه بیاختیاری است، شما الآن یک دفعه چشمت به قبر آقا علی بن موسی الرّضا (علیهماالسلام) یا آقا امام حسین (علیهالسلام) میافتد، گریه میکنی؛ این گریه ذوق است. پدرت یا پسرت میخواهد به مکّه برود، یک مرتبه گریه میکنی، این گریه ذوق است. این گریهها تکذیبنشده؛ اما اگر میگوید برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کن! دارد به شما دستور میدهد که امام حسین (علیهالسلام) سفینه نجات است. شما وقتی حساب میکنی، میبینی که تمام اینها نور واحدند؛ یکی هستند، همهشان از نور خدا به وجود آمدهاند؛ اما خدا هر کسی را یک حسابی رویش میکند؛ پس هر گریهای که گریه نیست. گریهای که تأیید باشد، گریهای که از روی ولایت بلند شود، نه از روی نجاست. ابن سعد گریهاش از روی نجاست و خباثت بود؛ این گریه ارزش ندارد. گریهای ارزش دارد که از ولایت سرچشمه بگیرد.
روایت داریم که خود ولایت هم گریه میکند. چرا خود ولایت گریه میکند؟ خدای تبارک و تعالی مقصدش ولایت است، مقصدش علی (علیهالسلام) است، مقصدش حسین (علیهالسلام) است؛ اما خدا یک خواست دارد، حالا به خواست خدا جسارت شده است. خدا ناراحت است، حالا ولایت برای خواست خدا گریه میکند؛ چون به خواست خدا خدشه خورده است. به خواست خدا توهین شده است. میگوید اگر به یک شیعه توهین کنی، هیچ عبادتت را قبول نمیکنم؟ میگوید چرا توهین کردی؟ همانطور که میگوید اگر حبّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نداشته باشی، عبادت ثقلین کنی، تو را نمیآمرزم؛ پس این حرف صحیح است که خدا یک خواست دارد. حالا چرا اینها اینجورند؟ به عقیده ولایتی من دارند نجوا میکنند. [۱۰]
گریه خیلی جاها منع شده. فقط برای امام حسین (علیهالسلام) باید گریه کرد، ایراد میکنند که چطور پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در فوت پسرش ابراهیم گریه کرد؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گریهاش شکرانه بود. آقا امام حسین (علیهالسلام) روی زانویش بود، ابراهیم هم روی زانوی دیگرش بود، دست بر سر این دو میکشید و کِیْف میکرد. جبرئیل نازل شد: یا محمّد! کِیْف میکنی؟ یکی از اینها را باید قربانی یکی دیگر کنی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حساب کرد که چه کار کنم؟ اگر حسین (علیهالسلام) را قربانی کنم، زهرا (علیهاالسلام) ناراحت میشود، علی (علیهالسلام) ناراحت میشود، خودش ناراحت میشود، زینب (علیهاالسلام) هم ناراحت میشود. گفت: ابراهیم را فدا میکنم. حالا که ابراهیم را فدا کرده، گفت قبرش را محکم کن! بعد فرمود: «خدا رحمت کند کسی را که محکم کار کند.» اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گریه میکرد، گریهاش شکرانه بود؛ میگفت: خدایا! شکر، تا من رفتم یک ذرّه کِیْف کنم، جلوی مرا گرفتی. خدایا! شکر که من ابراهیم را فدای حسین (علیهالسلام) کردم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گریه شوق میکند؛ نه برای ابراهیم، جان ابراهیم در دستش است؛ اینکه گریه ندارد!
آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) درباره مادرش خیلی دخالت نمیکند، در صحرای کربلا هم خیلی دخالت نمیکند؛ اما میگوید گریه میکنم، اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؛ بهخاطر توهینی که به عمّهام زینب (علیهاالسلام) شد. رفقای عزیز! بیایید گریهای که امام زمان (عجلاللهفرجه) میکند را بکنید! گریههایی نکنید که از جیبتان میرود. [۱۱]
فرمایش منتخب: مجلس امام حسین 5
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
امام صادق (علیهالسلام) دو مرتبه غبطه میخورد: یک غبطه برای ظهور میخورد، میگوید: اگر من باشم، یمانی بیاید و حسنی بیاید، جانم را برای وجود امام زمان (عجلاللهفرجه) حفظ میکنم؛ اما یک وقت هم غبطه میخورد، میگوید: من خودم را حفظ میکنم؛ تا یک مجلسی باشد که حرف ما اهلبیت در آن زده شود، در آن مجلس حضور پیدا کنم. شما الآن به من میگویید که خب، امام که «وجه الله» است، «وجه الله» یک چیزی است، حضور امام حرف دیگری است. «وجه الله» در همه اینها نظر دارد؛ اما هیکل و حضور امام یک حرف دیگری است. میگوید کاش من در آن مجلس حضور پیدا میکردم.
چرا میگوید ملائکهها برای حضور در مجلس ولایت گریه میکنند؟ الآن ملائکهها والله، بالله، تالله دارند برای این مجلس گریه میکنند؛ چونکه تمام شما مؤمناید، تمام شما متدیّن هستید، تمام شما ولایت دارید، تمام شما اهلبیت در قلبتان است. ملائکه به کجا نزول کنند؟! در باغها بروند؟! در پارکها بروند؟! در مجلسهایی که زن و مرد قاطی است، بروند؟! کجا برود که بیامری نباشد؟! ملائکه نزول در امر میکند. والله، الآن اینجا من قسم میخورم، ملائکهها حضور پیدا میکنند. در مجلس واقعی امام حسین (علیهالسلام) میآیند؛ آخر ملائکه باید با امر باشند، ملائکه بیاجازه نمیتوانند جایی بروند؛ آنوقت الآن آنها اینجا میآیند، اجازه گرفتند.
وقتی میآیند، میبینند مجلس طی شده؛ حالا که مجلس تمام شده؛ پر و بال خودشان را به دیوارها میمالند؛ آنوقت میروند آنجا؛ میگویند: ماییم که در مجلس حسین (علیهالسلام) رفتیم. آنجا که حرف حسین (علیهالسلام) باشد، آنجا که حرف مادرش زهرا (علیهاالسلام) باشد؛ نه مجلس دیگر. آنها مجلس نیست، مجلس آنجایی است که اینها همه جمع شدند، حضور به هم رساندند. چرا میگوید «قلبُ المؤمن عرشُ الرّحمن»؟ آنها حضور دارند و در مجلس امام حسین (علیهالسلام) هم حضور دارند. عزیزان من! توجّه کنید! از خودتان قدردانی کنید! [۱۲]
منصور دوانیقی یک روزی را عید گرفت، خلاصه گفت: هدایا بیاورید! اصلاً امر کرد به تمام وزیر و وزراء و آنها که بودند، هر کسی خب یک هدایایی آورد، یک چیز مهمّی آورد. مثلاً مثل اینجا که نشسته بود، آنجا اتاقی تشکیل داد، هدایا را آنجا ریختند. حالا میخواست گویا به امام صادق (علیهالسلام) فخر بفروشد؛ یعنی بگوید من سخی هستم. گفت: یابن عمّ! اینها همه مال تو! گفت: مال من است؟ گفت: آره! این مال من نیست که بگویی از این گرفته، از آن گرفته. هدایا درست است، خودتان هم گفتید هدایا درست است. هدایا آوردهاند، مال تو.
یک نفر آمد، نگفت شعر خواند، یک مرثیه خواند. آخر مرثیه با شعر دو تاست. مرثیه؛ یعنی یک مصیبت از امام حسین (علیهالسلام) خواند. حضرت گفت: منصور! همه مال من است؟ همه را به او داد. تازه عذرخواهی هم از او کرد؛ یعنی یک مرثیه امام حسین (علیهالسلام) این همه ارزش دارد. آقاجان من! رفقای من! چرا مرثیه خلق را میخوانید؟ والله، در مقابل زهرا (علیهاالسلام) خجلزده میشوید! چرا مرثیه حسین (علیهالسلام) نمیخوانید؟! [۱۳]
خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! میگفت: مادرم در روضهها کفشها را جفت میکرد. وقتی مُرد، گفتم: مادر! آنجا چه کارهای؟! گفت: کفشدار حضرت زهرا (علیهاالسلام) هستم. حضرت زهرا (علیهاالسلام) به من گفت: کفشهای دوستان مرا که برای حسینم گریه میکردند، جفت کردی، بیا اینجا کفشدار من باش! [۱۴]
ما یک روایت صحیح داریم، عجیب است. خدا یک ماری را به نام مار غاشیه در جهنّم خلق کرده است. رزق آن مار، کسانی هستند که در مسجد حرف میزنند. تمام آنها را میبلعد. آن مار از آتش است. چه خبر است؟ [۱۵] آقای منبری! اینها چیست که میگویید؟! تو جایت توی دهان مار غاشیه است! تویی روضه خوان امام حسین (علیهالسلام)؟ اینها چیست که روی منبر میگویی؟ خانم عزیز! به تو هم میگویم: تو در مجلس میروی، چندتا غیبت میکنی؟! «الغیبةُ أشَدُّ مِنَ الزِّنا.» چندتا زنا پایت نوشتند؟! این چه مجلس حسینی است؟!
مجلس حسین (علیهالسلام) باید کلام قرآن تویش تولید بشود، کلام امام تویش تولید بشود، کلام خدا تویش تولید بشود؛ این مجلس است؛ آنوقت این مجلس، اگر اینجوری شد، ملائکههای آسمان افتخار میکنند، از خدا اجازه میگیرند؛ ما که نبودیم صحرای کربلا، ما که نبودیم امام حسین (علیهالسلام) را یاری کنیم، میخواهیم توی مجلسش برویم. گرد دیوار مجلس امام حسین (علیهالسلام) توحید است.
به دینم قسم، من حقیقت میگویم، این آقای موحّدی گفت: من خواب دیدم، از این اتاق شما نور، اینجور اینجوری نور توی همه قم پخش میشد. من به او گفتم این حرف را بزند؟! مجلس امام حسین (علیهالسلام) توی این خلقت نورفشانی میکند. حالا می آیند پرهایشان را میمالند به مجلس امام حسین (علیهالسلام)، ما هستیم که در مجلس امام حسین (علیهالسلام) رفتیم. [۱۶]
فرمایش منتخب: ماه صفر
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
رفقا! این ماه، ماه صفر است، یک قدری صدقه بیشتر بدهید! چونکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسی به من بگوید که ماه صفر تمام شد، جایزه میدهم. من عقیده ولاییام این است: همه ماهها یکی است؛ اما در این ماه صفر قضایایی واقع شده که یک قدری ناجور بوده، حالا این ماه همچین خطرناک است که اینجوری شده؛ اگرنه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بیخود نمیگوید.
من یک مثال برای رفقای عزیز، نور چشم خودم، گیر زانویم بزنم، تا این مطلب را که میگویم، شما قبول کنید! اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسی به من تمامشدن ماه صفر را بگوید، به او جایزه میدهم. ماه که خوب است؛ اما یک چیزهایی در آن ماه قرار گرفته، یک قدری به ضرر ولایت و اسلام بوده است؛ [در این ماه بود که جلسه بنیساعده درست شد. در این ماه بود که زهرای عزیز (علیهاالسلام) را پهلویش را شکستند، طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) انداختند] حالا میگوید: این ماه، درست نیست؛ [نحس است].
اگر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خورهدار است، اگر ما توجّه نکنیم، فکر میکنیم که دنیا لغو است. نه! شما باید توجّه کنید! چه شد که دنیا به منزله استخوان خوک شد؟ در این دنیا حسین (علیهالسلام) را کشتند، زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، آقا امام رضا (علیهالسلام) را کشتند، ضربه به دین زدند؛ پس دنیا بیارزش شد. تمام ارزش دنیا مال این است که مردم، اطاعت ولایت میکردند. تمام ارزش دنیا این است که حسینِ ما را شهید نمیکردند، زهرایِ ما را سیلی نمیزدند و اذیّت نمیکردند. [۱۷]
حالا هیچ چیزی، این خطر را رفع نمیکند، مگر صدقه! بالأخره این ماه صفر مواظب باشید! یک صدقاتی بدهید که خدای تبارک و تعالی خودتان را، ماشینتان را، خانمتان را و آنهایی را که دوست دارید، حفظ کند! تاحتّی سخاوت، ولایت شما را هم حفظ میکند. مگر نبود آن شخصی که ولایت [صفات الله] داشت؛ کافر بود، آمد خلاصه سخاوت کرد و نجات پیدا کرد.
اصلاً من عقیدهام این است: سخاوت ولایتتان را هم حفظ میکند؛ اما شیطان هم دستتان را میگیرد، نمیگذارد سخاوت کنید. خود شیطان به نوح گفت: اگر صدقه میخواهی بدهی، زود بده! وگرنه من منصرفت میکنم. حالا اگر من را قبول ندارید، شیطان را که قبول دارید!
إنشاءالله باطن امام زمان، خدا هیچکدامتان را تهیدست نکند.
إنشاءالله امیدوارم که همیشه خدا شما را رهبر قرار بدهد؛ یعنی رهبرِ امر!
امیدوارم باطن امام زمان، این حرفها، القای آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) باشد، در تمام قلب و وجود شما وارد شود!
إنشاءالله امیدوارم که ما که کاری نکردیم، ماه صفر ما را جزء عزاداران امام حسین (علیهالسلام) قرار بده!
إنشاءالله جزء محبّین خودشان قرار بده! [۱۸]
خدایا! ماه محرّم طی شد، صفر است. خدایا! به حقّ مسافرین صحرای کربلا یعنی زینب کبری، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!
خدایا! هر محبّتی به دل ما به غیر محبّت خودت و ائمه (علیهمالسلام) است، بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما!
ما را از عزاداران امام حسین (علیهالسلام) قرار بد!.
خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به حقّ حضرت زینب، ما را بیامرز! [۱۹]
ارجاعات
سخنی چند با خانمها 2
فهرست فهرست سخنی چند با خانمها
خانم عزیز! حضرت زهرا (علیهاالسلام) حجّت است از برای تو؛ نه اینکه بروی این لباسها را بخری و رویت را نگیری. روی تو را خدا باید ببیند، روی تو را زهرا (علیهاالسلام) باید ببیند، روی تو را امام زمان (عجلاللهفرجه) باید ببیند؛ نه مرد اجنبی! بگیر رویت را! خدا لعنت کند آن کسی را که گفت رویت را باز کن! خانم عزیز! رویت را بگیر! من هر خانمی که میبینم رویش را نگرفته، به آن کسیکه گفت رویت را نگیر! یک لعنت میکنم. اگر رویت را نگیری فساد دارد، خدا و امام زمان میگویند فساد قدغن! [۲۰]
والله، بالله، خانمهای عزیز، من دوست شما هستم. این حرفها را کسی به شما نمیزند، تازه شما را تشویق هم میکنند! بیا خودت را حفظ کن! بیا رویت را بگیر! مگر قانون خدا عوض میشود؟ قانون خدا عوض نمیشود، قانون را خلق عوض میکند. فردا به تو میگوید این قانون را خلق عوض کرد که گفت رویت را نگیر! چرا رویت را نگرفتی؟ زهرا (علیهاالسلام) گفت نگیر؟ علی (علیهالسلام) گفت نگیر؟ امام زمان (عجلاللهفرجه) گفت نگیر؟ [۲۱]
من الآن چند تا دوست دارم، به من میگویند: ما در آمریکا وقتی خانممان را پارک میبریم، چادر مشکی سر میکند، روبنده هم میزند؛ هیچکسی هم کارش ندارد! آیا مؤمن باید غصّه بخورد یا نخورد؟! آیا باید بیخوابی بکشد یا نکشد که چرا اینجا اینجوری شده؟! حالا نگویید آمریکاییها را میخواهد و تأیید میکند! لعنت خدا به کسیکه آمریکا را بخواهد! [۲۲]
بدانید! این صورتهای ماهرو، (زبانم لال شود!) میرود لای خاک. این صورت شما امانت خداست. تو خودت آیاتی، صورتت امانت است. این صورت ماهرو چروک میشود، مواظب باش! روایت داریم: صورتیکه نامحرم آن را ندیده باشد، هر چروکی که در آن بیفتد، مثل ناودانی از نور است. روی تو خانم امانت است، باید در اختیار همسرت بگذاری. [۲۳]
مگر این نیست که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: چه عبادتی است که از برای زن، افضل عبادت است؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خدمت حضرت زهرا (علیهاالسلام) آمد، با هم نجوا کردند. گفت: به پدرم بگو: نه او نامحرم را ببیند، نه نامحرم او را. روایت داریم: سه دفعه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بلند شد، فرمود: زهرا! پدرت به قربانت! زهرا! پدرت به قربانت! زهرا! پدرت به قربانت! یعنی پدرت به قربانت با این حرفی که زدی! چرا این حرفها پیش ما دِمُده شده است؟ [۲۴]
مگر این زهرای عزیز (علیهاالسلام) نیست که گریه میکند؟ فضّه میآید، میگوید: دختر پیامبر! خودت دیشب گفتی، پدرم گفته فرداشب مهمان مایی. ملائکه صفّ کشیدهاند، ائمه (علیهمالسلام) صفّ کشیدهاند، هفتاد هزار حوریّه همه دسته گُل در دست دارند که تو بیایی؟ گفت: فضّهجان! اینها را میدانم؛ اما چه کنم الآن که مرا میگذارید روی این تخته، جسمم پیداست؟ من غصّه این را میخورم، نمیخواهم یک نامَحرم جسم مرا ببیند. (خانم! مگر پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی؟ چرا مانتو میپوشی؟ این لباسها را میپوشی که تو را ببینند؟) فضّه گفت: زهراجان! ما که در ایران بودیم، تابوت بود. این تابوت از آن زمان عمومیّت پیدا کرد. حضرت زهرا (علیهاالسلام) بنا کرد خندیدن و دعا کردن به فضّه. فوراً حضرت علی (علیهالسلام) دستور یک تابوت داد و زهرای عزیز (علیهاالسلام) را در آن گذاشتند. [۲۵]
شخصی خیلی از حضرت زهرا (علیهاالسلام) تعریف میکرد. به او گفتم: تو که این را میگویی، چرا خانمت مثل حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیست؟ چرا مثل خارجیهاست؟! این چه حجاب و لباسی است که در جامعه وجود دارد؟ ما باید در دار الأمر باشیم؛ اما در دار الفسادیم! پس حرف حضرت زهرا (علیهاالسلام) را زدن، شرط نیست. اصل این است که امر حضرت را اطاعت کنیم. [۲۶]
تو حرف زهرا (علیهاالسلام) را میزنی، اما پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی. رویت را بگیر! جوراب کلُفت بپوش! یک جوراب نپوش که تمام پاهایت پیدا باشد. پاهایت را دکوری نکن! چادر سر کن! چرا چادرهایتان را برداشتید؟ این لباس اسلام را چه کسی درآورد؟ نگو این لباس اسلامی بود! خب چه اسلامی؟ اسلامی که خدا گفت؟ رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) گفت؟ قرآن گفت که شبیه کفّار شوی؟ شبیه کفّار شدن که حرام است. [۲۳]
خدا لعنت کند آن کسیکه حجاب اسلامی برای ما آورد! مگر ما حجاب نداشتیم؟ مگر ما یهودی و نصارا بودیم که تو برای ما حجاب اسلامی آوردی؟ تو بدبختی که هنوز اسلام اینها را قبول میکنی! اینکه میگوید: مؤمن، مثل سنگ نمک، دلش از غصّه آب میشود، درست است. نمیدانم تا چه موقع این غم و غصّه از دل من بیرون میرود؟ اصلاً آتش گرفتم! خدا میداند ما وقتی به مشهد آمدیم. دیدیم، به قدر پانصد نفر خانم آمدند، هیچکدام حجاب نداشتند؛ فقط سه تا زن و پیرزن، آنهم عصا داشتند و چادر داشتند. خدا پهلوی را لعنت کند! چادرهای این بیچارهها و بندگان خدا را پاره میکرد؛ اما اینها خودشان بیحجاب شدند. این پهلویپرست است، نه امام زمانپرست، نه امام رضاپرست!
اینها زنهای چه کسانی هستند؟ زنهای انگلیسیها هستند؟ زنهای آمریکاییها هستند؟ زنهای شما هستند که زیارتی هستید و به حساب، به امام رضا (علیهالسلام) اعتقاد دارید! [۲۷] ما در ماشین بودیم، داشتیم میآمدیم، دیدیم یک پیرزنی خودش رویش را گرفته است، یک دختر دارد هفده، هجده سالش است، بیحجاب است. به او گفتم: کسیکه به تو نگاه نمیکند، چادرت را به این دختر بده! گفت: آخر چه کنیم؟ این تهران بار آمده! گفتم: مگر زُرقان بار آمده؟! مگر توی بیدینها بار آمده؟! تو این دختر را اینطوری بار آوردی! من هر کجا بروم، حرف خودم را میزنم. [۲۸]
بیتوته و نجوا با ولایت 20
ما گفتیم ما داریم تمرین ولایت میکنیم، کاری به کار کسی نداریم؛ آمدیم اینجا از ماوراء گرفتیم تا حالا را میگوییم. امیدوارم که باطن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) توجّه داشته باشید، ولایت در قلبتان رشد کند. با خدا نجوا کنید! عزیزان من! نجوای با خدا، نجوای با امام زمان (عجلاللهفرجه) است. خدا آقای گلپایگانی را رحمت کند! خدمتشان رسیده بودند، گفته بودند: ما راجع به امام زمان (عجلاللهفرجه) چه کار کنیم؟ گفته بود: بنشین با او حرف بزن! اگر یکی را بشناسی، او را ببینی، خب با او حرف میزنی، بنشین با او حرف بزن! من حرف ایشان را قبول کردم، بنشین با امام زمانت حرف بزن! یک قدری آقاجان! آقاجان! بکن! خدا حاج شیخ عبّاس را رحمت کند! یک پاره وقتها داد میکشید: اربابجان! اربابجان! اربابجان! اربابجان! داد میکشید: ارباب من تویی!
یک قدری توی این حرفها فکر کنید! یک قدری اندیشه داشته باشید! والله، اگر توی این حرفها فکر کنید، روحش به شما دمیده میشود. این حرف ولایت روح دارد، جان دارد. قرآن جان دارد، روح دارد، حرف میزند، میبیند. این کلام ولایت هم میبیند، روح دارد؛ امّا یقین داشته باش! اگر یقین نداشته باشی، به غیر کاغذ و قلم چیز دیگر نمیبینی. خب کاغذ و قلم دیدیم که دست از آن برداشتیم! عزیزان من! فدایتان بشوم!
خدایا! تو را به حقّ امیرالمؤمنین قسم، روح ولایت را به این رفقای من بچشان!
خدایا! به حقّ امیرالمؤمنین قسم، ما از فقیر، فقیرتر هستیم؛ ما را غنی کن!
خدایا! تو میدانی به تو چه میگویم؟ غنی ولایت است، در ولایت ما را غنی کن! آقاجان! ما ضعیفیم، «یا لطیف! إرحم عبدک الضّعیف الذّلیل». در مقابل خلق کرنش نکنید! خلقِ متکبّر، خلقی که شما را میخواهد از ولایت کنار بزند، اگر تواضع کنید، ولایت فروش هستید. تواضع در مقابل مؤمن باید کرد؛ یعنی در مقابل ولایت! ببین دارم به شما چه میگویم؟ ببین امام زمان (عجلاللهفرجه) درباره امام حسین (علیهالسلام) میگوید: پدر و مادرم به قربانتان! یعنی میگوید به قربان هدفشان، به قربان مقصدشان! شما هم با هر کسی رفیق باشید، باید مقصدتان ولایتش باشد؛ آنوقت شما ولایت را سجده کردید. ولایت قربانتان بروم، امر خداست. [۲۹]
آنموقعی که جبرئیل نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد، جبرئیلِ امین، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را احترام کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: چرا [بقیّه] آنها را احترام نکردی؟ گفت: یا رسول الله! این امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سِمَت استادی به من دارد. اوّل خدا به من گفت: تو چه کسی هستی؟ من چه کسی هستم؟ گفتم: من مَلکَم و تو خدایی. سیصد سال گوشهای افتادم، تا دو مرتبه اینجور شدم. این آقا به من گفت: بگو من یک بنده خلق ضعیفی هستم، تو خدای قوی هستی! جبرئیل گفت: فوراً خدا گفت «أنت جبرئیل». پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: چه وقت بوده؟ گفت: هر ستارهای سیصد سال یکدفعه میزند. سیصد سال، سیصد دفعه همچین چیزی، من آن را دیدهام. چه خبر است؟! [۳۰]
همینطوری که جبرئیل در امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است، والله، در امر یک مؤمن هم هست، ما خبر داریم. آمد و گفت: میخواهی بمیری؟ گفتم: نه! اختیار با تو. گفت: اختیار با تو. گفتم: تا زمانیکه حاجت برادر مؤمن را میتوانم برآورم، نمیخواهم بمیرم؛ وقتی دیگر نتوانستم، آنوقت میگویم: لبّیک! لبّیک ای خدا! یک حاجت برادر مؤمن را والله، از عمر خودم بیشتر میخواهم، چرا؟ این بنده خدا خوشحال میشود، خشنود میشود، میگویم یک مؤمن خشنود شود، باز توی جوّ این عالم، آدم یک مؤمنی را خوشحال کند، عزیزان من! چرا؟ میگویم: خدا دلش میخواهد آدم، مؤمن را خوشحال کند، خدا دلش میخواهد آدم در اختیار ولایت باشد؛ اما ما میخواهیم ولایت در اختیارمان باشد. [۳۱]
اخلاق در خانواده 18
فهرست فهرست اخلاق در خانواده
خانمهای عزیز! بیاید شوهرتان را احترام کنید! دنیا میگذرد! او هم باید یک اندازهای مراعات شما را بکند، یک مشهدی، یک عمرهای شما را بِبَرد؛ البتّه اگر پول داشته باشد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میخواهد ما را ادب کند، دست زهرا (علیهاالسلام) را توی دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گذاشت. گفت: زهراجان! چیزی نخواهی که برای شوهرت امکان نداشته باشد، تمام عالَم امکان، امکانش به واسطه ولایت است، این را برای تو گفته خانم! که از شوهرت چیزی میخواهی که ندارد، باید برود از بانک وام بگیرد، نمیدانم از کجا برود بگیرد! حالا یک احتیاجی به تو دارد، تو هم احتیاج به خدا داری. اگر این شوهر الآن احتیاج به تو دارد، نگو شوهرم احتیاج دارد، امر مرا اطاعت میکند، امری که به شوهرت میکنی، باید امر خدا باشد؛ وگرنه قیامت خدا پدرت را در میآورد. [۳۲]
خانم عزیز! مشکلات مرد را بِکِش! خدا عوض به تو میدهد. عزیز من! تو هم مشکلات خانم را بِکِش! عوض به تو میدهد. باید شما در وحدت اسلام، در وحدت ولایت، لبّیک بگویید! راضیاش کن، نَرو دعوا کن! عزیز من! خانمت را بخواه! باید بخواهی. بچّهات را بخواه، باید بخواهی. پسر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) که از دنیا رفته بود، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) گریه می کرد. گفتند: یا رسول الله! گریه میکنی؟! گفت: پسرم است، دلم میسوزد، من حرفی نمیزنم که خدا ناراحت بشود. آن خواستنِ به غیر امر، تو را جهنّمی میکند، آن خواستنِ بچّهات، زنت، مالت؛ اگر به غیرِ امر باشد، والله جهنّمیات میکند. [۳۳] به طوری باید بشویم که اگر کسی را خواستیم، بخواهیم خدمت به او کنیم. اگر بچّهات، زنت را میخواهی، خدمت به او کن! ما یک خواستن داریم، یک پرستش داریم، ما بیشترمان داریم دنیا را میپرستیم. [۳۴]
شما اگر الآن خانمت درست میگوید، باید بگویی خانم! درست میگویی! قبول کنی. ایشان هم اگر شما درست میگویی، باید بگوید درست میگویی، قبول کند. بیعنادی، کسی که عناد ندارد، حقّ را باید بپذیرد. اگر کسی حقّ را نپذیرفت، این عناد دارد، بیایید رفقای عزیز! اگر عناد توی ما هست، بیرون کنیم! عناد خیلی بد چیزی است! عناد توی زنها بیشتر از مردهاست.
خانم! چرا نمیگذاری شوهرت برود سر به پدر و مادرش بزند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «هر کاری برگشتش به خودت است.» تو همینطوری که نمیگذاری او برود، پسفردا عروست نمیگذارد پسرت بیاید نگاه به تو کند، این بچّهای که دو روز تو او را نبینی، دَرهم بَرهم میشوی؛ نمیگذارد بیاید او را ببینی؛ آنوقت یک چشمت خون میشود و یکی اشک. مواظب باش خانم عزیز! بیا عناد نداشته باش!
حالا این پدر و مادر یک آه میکشد قربانت بروم، جوان عزیز! یا خدای نخواسته فقیر میشوی؛ یا به دردی مبتلا میشوی. والله، من یکی را سراغ دارم، این مادرش اشک میریخت، گریه میکرد، میگفت: من بچّهام را میخواهم ببینم، میگوید نرو! یک دفعه این جوان مریض شد و سِل سینه گرفت. با ما هم یک خویشی داشت، من روانهاش کردم، مریضخانه شوروی رفت. خلاصه ایشان بهتر شد و این خانم شوهرش را از پدر و مادرش جدا کرد. حالا به این آقا گفتند دیگر پیش خانمت نمیتوانی بروی، حالا چه کار کند؟ همینطور که جدا کرد، از او جدا شد. [۳۵]
چه کار کنیم که ما یک سکونتی در زندگیمان ایجاد شود؟ حرف اولی که به خانمتان زدید، نهی از منکر است. حرف دوم حرفتان لوث میشود. لوث یعنی چه؟ یعنی دیگر خیلی ارزش ندارد. سومیاش میشود عناد. [۳۶]
ولایت زنده است، امرش هم زنده است؛ البتّه تا زمانیکه اطاعت کنی؛ آنوقت این کالبد بدنت یک مملکت است، در این مملکت با آرامش زندگی میکنی. ولایت به تو آرامش میدهد، چطور آرامش میدهد؟ به تقدیر خدا راضی میشوی. والله، بالله، ولایت سکونت به تو میدهد، هر وقت دیدی سکونت نداری، بدان ولایتت خدشه به آن خورده است. [۳۷]
- ↑ منیت پرچم شیطان است
- ↑ اتصال به امامحسین 85
- ↑ اجازه گفتن 85 و ارتباط خلقت با امامحسین
- ↑ حر
- ↑ درباره حضرتزینب
- ↑ امامحسین؛ شناخت ولایت
- ↑ عظمت گریه با معرفت 81 (دقیقه 11 و 17 و 21 و 23) و گریه ولایت (دقیقه 30 و 38)
- ↑ (سوره المائدة، آیه ۳)
- ↑ عظمت گریه با معرفت 81
- ↑ گریه ولایت 77
- ↑ گریه 84
- ↑ در روستای وشاره 83
- ↑ میلاد امام حسین 82
- ↑ کتاب حضرت زهرا و توفیق و بکاء ونجوا 79
- ↑ وابستگی 86
- ↑ توفیق و بکاء و نجوا 79
- ↑ مشهد 86؛ شناخت امام
- ↑ شب اربعین 81
- ↑ اربعین 84، نجات در ولایت است نه در عبادت
- ↑ اقیانوس ولایت 83 و شهادت حضرت زهرا 85
- ↑ علی ولیّ الله، حجّة الله 82
- ↑ تذکّر 90
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ رمضان 83؛ رشد، معرفت به ولایت است؛ تفسیر سوره یوسف
- ↑ ماوراء در امر حضرت زهرا؛ نور ولایت (حضرت زهرا عصاره خلقت) 78 و تذکر 90
- ↑ مشهد 86؛ ندا
- ↑ کتاب گنجینه
- ↑ عنایت پنج تن به شیعه 90
- ↑ تفکّر در اشیاء 84
- ↑ عبادت بیولایت، عبادت خوارج است 78
- ↑ سیزده رجب 89
- ↑ اطاعت امر، زیارت معصومین است؛ مشهد 82
- ↑ رشد معرفت به ولایت است 83؛ تفسیر سوره یوسف
- ↑ تنظیم 83 و تولید حکومت الله امر است 82
- ↑ شناخت امام زمان 85
- ↑ عناد 76
- ↑ تذکّر و الست 76
- ↑ خدشه تفکّر 80