صفحهٔ اصلی
فرمایش منتخب: عمار یاسر
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
رفقای عزیز! تفکّر داشته باشید! ببینید چقدر خدای تبارک و تعالی ولیّ را احترام میکند. والله، روایت داریم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به عمّار گفت: یا عمّار! اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر، ذرّهای راجع به مخالفت علی تزلزل داشته باشند، خدا صد و بیست و چهار هزار پیامبر را میسوزاند. این پیامبرها همهشان اشجعیّت به خلق دارند، [یعنی نسبت به آنها افضل و شاخص هستند.] اگر نداشتند [که امرشان بر مردم آن زمان واجب نبود.] هر کسیکه نوح یا لوط یا موسی و عیسی را احترام نمیکرد، وارد جهنّم میشد. امر اینها برای امّت آن زمان واجب بود. پیامبرها، شاخصترین همه مخلوقات آن زمان بودند. حالا میگوید: اگر یک ذرّه راجع به ولایت و قبولی آن تزلزل داشته باشد، خدا او را میسوزاند. آیا تفکّر کردید این یعنی چه؟ من میگویم: مقصد خدا، ولایت است، مقصد خدا، امام زمان (عجلاللهفرجه) است.
آن زمان اگر نوح یا موسی را احترام نمیکردند، عذاب میشدند، الآن در این زمان، ما هم باید امام زمانمان را احترام کنیم. مگر به مسجد جمکران رفتی و خندیدی و دو رکعت نماز کردی، آیا امام زمان (عجلاللهفرجه) را احترام کردی؟ چه حادثهای پیش آمد و آنجا رفتی؟ آیا امر امام زمانت را اطاعت کردی؟ آیا زنی را دیدی، چشمت را هم گذاشتی؟ تو عادت کردی. تمام عبادتهای ما عادت است، نه اطاعت. [۱]
عزیزان من! بیایید در مکتب ولایت اسم نویسی کنیم! ببینید آصف از کجا نمره گرفت؟ سلمان و اباذر از کجا نمره گرفتند؟ میثم و عمّار یاسر از کجا نمره گرفتند؟ اویس قرن از کجا نمره گرفت؟ اینها امر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) را اطاعت میکنند. امر خدا را اطاعت میکنند. [۲]
به شما گفتم: دیدم که همه اینها با پرچم آمدند. تمام پرچمها محزون هستند؛ فقط پرچم ولایت محزون نیست. دلم میخواهد شما همه زیر پرچم ولایت باشید! سلمان، اباذر، میثم، مقداد، عمّار یاسر، جُبیر، تمام زیر پرچم علی (علیهالسلام) بودند. من تا جان دارم این حرفها را میزنم، مگر اینکه بیفتم. تا جان دارم میخواهم شما به یقین ولایت برسید! شما هدایت هستید؛ اما هنوز به یقین ولایت نرسیدید. یقین ولایت چیست؟ علی را کفواً احد بدانید. گفتم: علی «کفواً احد» است. خدا را نباید «کفواً احد» بدانید. خدا آنکسی است که «کفواً احد» را خلق کرده است، آن بالاتر است. [۳]
به حضرتعباس! از این حرفها مهمّتر هم هست؛ اما نمیتوانم بگویم؛ چون هیچکدام از شما توان آن حرفها را ندارید. همینقدر میتوانم بگویم که مواظب باشید به اعمال کسانیکه امام حسین (علیهالسلام) را کشتند، راضی نباشید و به آنجا که آنها را تأیید میکنند، شرکت نکنید! سلمان، اباذر، میثم، مقداد و عمّار کنار رفتند و مبتلا نشدند. تمام اینهایی که امام حسین (علیهالسلام) را کشتند، پیرو خلق شدند؛ یعنی به حرف شریح رفتند و به خون امام حسین (علیهالسلام) شرکت کردند. این مردم شعور ندارند. آخر، مگر پسر زهرا (علیهاالسلام) کافر میشود؟! ما به امام، کافر میشویم. هر کسی هر چه گفت، مثل گوسفند دنبالش میدوید. چیزی هم به شما نمیدهد؛ اما همینکه صدایتان کند، دنبالش میروید.
حضرت فرمود: در آنزمان دینشان را برای لقمه یا به هوای لقمه میدهند. کجایی عزیز من؟! برو کنار! کنار، رحمت است. کنار، ثواب است. کنار، هدایت است. تو که کنار نمیروی، هم مردمبین هستی و هم مردمخواه. نه خداخواهی، نه ولایتخواه و نه امرخواه. این است که میگوید در آخرالزّمان اگر یکی با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان، از تعجّب پشت دستشان را دندان میگیرند که چطور دینش را با خود آورد؟ [۴]
اینهایی که میگویند عمر و ابابکر، اصحاب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هستند، دروغ میگویند، کذّاب هم هستند. چرا؟ اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یا اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، سلمان، مقداد، اباذر و عمّار یاسر هستند که به حرف آنها بودند. چرا ما متوجّه نیستیم؟ عمَر و ابابکر پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند، نه اصحاب. یکی پیش کسی باشد که اصحاب نیست، اصحاب، کسی است که امر را اطاعت کند. [۵]
بعد از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، عمر و ابابکر رجال شدند، مردم طرف رجال رفتند. فقط سه نفر طرف رجال نرفتند. آنها که اهل تفکّرند، خیلی دارند دست و پا میزنند، میگویند پنج نفر که سلمان، اباذر، مقداد، عمّار یاسر و میثم هستند که طرف رجال نرفتند. هفت میلیون نفر طرف رجال رفتند. حالا تولید رجال چیست؟ حسینکُشی. عزیز من! تولید رجال امام حسینکُشی است! والله! بالله، رجال تولید دارد. [۶]
اعتقاد یقینی را کم کسی دارد، ببین هفتاد هزار نفر آن طرف رفتند، آنها اعتقاد ندارند. آن هفت، هشت نفر اعتقاد دارند: سلمان، اباذر، میثم، مقداد، عمّار یاسر و جبیر. الآن هم ما را افشا کرد و گفت: اگر یکی از شما با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجّب میکنند. [۷]
خیلی مشکل است، هفتاد هزار نفر طرف عمر و ابابکر رفتند، سلمان، اباذر، میثم، مقداد و عمّار یاسر طرف امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) رفتند. شما بیایید ششمین نفر باشید! بروید کنار! [۸]
همه شبهای احیا من اینجا بودم، میشنیدم. دو تا مسجد است، به قدری اینها دعای کمیل خواندند، به قدری اینها «الغوث، الغوث» کشیدند که این دعا را بخوانند و اسم اعظم خدا را درک کنند. ای آقایی که دعای کمیل میخوانی! میدانی اسم اعظم چیست که آن را میخواهی؟ پس چرا تو هر سال، بدتر از سال قبل هستی؟
اسم اعظم، اسم علی (علیهالسلام) است. اسم اعظم، اسم فاطمه (علیهاالسلام) است، اینقدر این اسم علی (علیهالسلام) مبارک است، اینقدر این اسم علی (علیهالسلام) کارگشاست، خدا دارد یاد تو میدهد، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به عمّار گفت: یا عمّار! خدا وقتی اراده کرد، عالمی را خلق کند، گفت: «علی!» [۹] چرا؟ علی (علیهالسلام) مقصد خداست. اسم مقصدش را آورده است. بیخود نیست که عیسی «علی» میگوید، مرده را زنده میکند، داوود «علی» میگوید، آهن در دستش نرم میشود، اوّل خدا گفته «علی!» [۱۰]
ای ولایتیها! بیایید از ولایتتان خجالت بکشید! اینجور باید علی را بشناسید! خدا وقتی میخواهد خلقت را بهوجود بیاورد، میگوید: «علی!» تو چه میگویی؟! این، ایمان به خداست، این ولایت است، سر تا پای تمام گلبولهای خونت باید علی (علیهالسلام) باشد، تمام مقصدت باید زهرا (علیهاالسلام) باشد، اگر اینجور نباشی، حیوان هستی، از حیوان هم پستتری. مگر قرآن نمیگوید: «بل هم أضلّ»؟ بیایید یکقدری گوشهای بنشینید و اندیشه کنید! فکر کنید! والله، بالله، اگر بخواهید فکر کنید، خدا به شما فکر میدهد، فکر خودش را به شما میدهد، ببین خدا دارد میگوید «علی!» چهوقت میخواسته خلقتها را ایجاد کند؟ پس علی (علیهالسلام) بوده که گفته «علی!» خدا، مقصدش «علی» است. [۹]
فرمایش منتخب: غلام امامحسین
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
شما وفای امام حسین (علیهالسلام) را ببین! به غلامش نوشت: غلامجان! آزادت کردم، برو عزیز من! تو غلام من بودی، اگر بخواهی خودت را بفروشی، خیلی با قیمت، تو را میخرند؛ اما من آزادت کردم. از تو عذرخواهی میکنم، ممکن است که با یک فکری آمده باشی، حالا اینجا باید خونت ریخته شود، من آزادت کردم، برو! امامحسین (علیهالسلام) این نامه را نوشت، امضا کرد و به او داد؛ برای اینکه مردم بدانند این غلام گریزان نیست! اینقدر غلام بامعرفت بود! فوراً امر را اطاعت کرد، چقدر باادب است! غلام رفت و با چشم گریان برگشت؛ میخواست تتمه عمرش در راه امام حسین (علیهالسلام) باشد. صدا زد: آقا! مولای من! چندین وقت غلامت بودم، همه جا مرا رهبری کردی، حالا انگار کم لطفی میخواهی بکنی، حسینجان! من یک فکری کردم، فکرم این است که هم رویم و هم خونم سیاه است، تو نمیخواهی قاطی شهدایت بشوم؛ چونکه دیشب گفتی همه کشته میشوند، طفل علیاصغرم هم کشته میشود، معلوم میشود که همه شهید میشوند، تو نمیخواهی من اینجوری باشم.
در تمام صحرای کربلا هیچکس مطابق غلام، امام حسین (علیهالسلام) را ناراحت نکرده است. خدا میداند این حرفی که غلام زد با جگر امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟! امام دید در جوّ این عالم، غلام از دستش ناراحت است. (تو چه شیعهای هستی؟! چرا این همه مردم را ناراحت و ناراضی میکنی؟! تو چه دوست امام حسین (علیهالسلام) و پیرو او هستی که این کارها را میکنی؟! مگر نباید رهبرت را اطاعت کنی؟! باید مثل امامت باشی! بیا حقیقت حسین (علیهالسلام) را عمل کن!) حالا غلام آمد و گفت: آقاجان! به من اجازه بده بروم جانم را فدایت کنم، به میدان آمد، اهل کوفه گفتند: حسین چقدر بیچاره شده که غلامش را هم به میدان فرستاده است! خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! گفت: در تمام صحرای کربلا امام حسین (علیهالسلام) صورت به صورت دو نفر گذاشت: یکی آقا علیاکبر (علیهالسلام) و دیگری غلامش گذاشت.
وقتی غلام شمشیر خورد و افتاد، جسارت میکنم امام حسین (علیهالسلام) مثل باز شکاری دید که تا غلام زنده است و جان دارد، باید بالای سرش برود، مبادا یک نفر زیر این آسمان از دستش ناراحت باشد. ببین امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ خم شد و صورت به صورتش گذاشت و او را سجده کرد. چرا؟ غلام فدای حسین (علیهالسلام) شد. حالا میخواهد یک چیز بالاتری به او بدهد. امام دارد امر را سجده میکند، میبیند که غلام جانفشانی کرد و فدای ولایت شد؛ جزء ذات شد؛ جزء خودش و پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و مادرش زهرای عزیز (علیهاالسلام) شد؛ آنوقت صورت به صورتش گذاشت. ببین وقتی غلام فدای ولایت شد، چه ارزشی پیدا کرد!
دقیقهای، ثانیهای امام حسین (علیهالسلام) به خودش اجازه نداد که تأمّل کند، فوراً بالای سر غلام آمد. چرا اینقدر سریع بالای سرش آمد؟ میخواست ببیند رویش سفید شده است. یک دفعه فرمود: خدایا! روی این غلام را در دو دنیا سفید کن! یک تصرّف به غلام کرد، دوباره جانش در بدنش آمد، غلام خیلی شهامت پیدا کرد؛ تا حتّی شاید نشسته باشد، دید رویش سفید شده است. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! گفت: غلام مثل صدها خورشید در میان شهداء میدرخشید، دید رویش سفید شده است. امام حسین (علیهالسلام) یک نگرانی داشت، اینجور آنرا از خودش دور کرد.
خدایا! روی ما هم سیاه است، خدایا! به حقّ امام حسین، روی ما را سفید کن! وقتی آدم یاد این حرفها میافتد، میفهمد که رویش سیاه است! خدایا! یک عمری به ما گفتی یک کاری بکن! ما نکردیم. گفتی نکن! ما کردیم. به حقّ آقا علیاکبر، به حقّ مقامی که به این غلام دادی، به ما هم بده!
خدایا! ما را جزء عزاداران امام حسین (علیهالسلام) قرار بده! ما از آن کسانی باشیم که میگویی اگر یک لکّه اشک برای امام حسین (علیهالسلام) ریختی، گناه انس و جنّ کرده باشی، از سر تمام گناهانت میگذرم؛ اما ولایت داشته باشی نه خباثت. ابن سعد هم گریه کرد؛ اما به جای ولایت، خباثت داشت. [۱۱]
فرمایش منتخب: ماه صفر 2
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
رفقا! این ماه، ماه صفر است، یک قدری صدقه بیشتر بدهید! چونکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسی به من بگوید که ماه صفر تمام شد، جایزه میدهم. من عقیده ولاییام این است: همه ماهها یکی است؛ اما در این ماه صفر قضایایی واقع شده که یک قدری ناجور بوده، حالا این ماه همچین خطرناک است که اینجوری شده؛ اگرنه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بیخود نمیگوید.
من یک مثال برای رفقای عزیز، نور چشم خودم، گیر زانویم بزنم، تا این مطلب را که میگویم، شما قبول کنید! اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسی به من تمامشدن ماه صفر را بگوید، به او جایزه میدهم. ماه که خوب است؛ اما یک چیزهایی در آن ماه قرار گرفته، یک قدری به ضرر ولایت و اسلام بوده است؛ [در این ماه بود که جلسه بنیساعده درست شد. در این ماه بود که زهرای عزیز (علیهاالسلام) را پهلویش را شکستند، طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) انداختند] حالا میگوید: این ماه، درست نیست؛ [نحس است].
اگر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خورهدار است، اگر ما توجّه نکنیم، فکر میکنیم که دنیا لغو است. نه! شما باید توجّه کنید! چه شد که دنیا به منزله استخوان خوک شد؟ در این دنیا حسین (علیهالسلام) را کشتند، زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، آقا امام رضا (علیهالسلام) را کشتند، ضربه به دین زدند؛ پس دنیا بیارزش شد. تمام ارزش دنیا مال این است که مردم، اطاعت ولایت میکردند. تمام ارزش دنیا این است که حسینِ ما را شهید نمیکردند، زهرایِ ما را سیلی نمیزدند و اذیّت نمیکردند. [۱۲]
حالا هیچ چیزی، این خطر را رفع نمیکند، مگر صدقه! بالأخره این ماه صفر مواظب باشید! یک صدقاتی بدهید که خدای تبارک و تعالی خودتان را، ماشینتان را، خانمتان را و آنهایی را که دوست دارید، حفظ کند! تاحتّی سخاوت، ولایت شما را هم حفظ میکند. مگر نبود آن شخصی که ولایت [صفات الله] داشت؛ کافر بود، آمد خلاصه سخاوت کرد و نجات پیدا کرد.
اصلاً من عقیدهام این است: سخاوت ولایتتان را هم حفظ میکند؛ اما شیطان هم دستتان را میگیرد، نمیگذارد سخاوت کنید. خود شیطان به نوح گفت: اگر صدقه میخواهی بدهی، زود بده! وگرنه من منصرفت میکنم. حالا اگر من را قبول ندارید، شیطان را که قبول دارید!
إنشاءالله باطن امام زمان، خدا هیچکدامتان را تهیدست نکند.
إنشاءالله امیدوارم که همیشه خدا شما را رهبر قرار بدهد؛ یعنی رهبرِ امر!
امیدوارم باطن امام زمان، این حرفها، القای آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) باشد، در تمام قلب و وجود شما وارد شود!
إنشاءالله امیدوارم که ما که کاری نکردیم، ماه صفر ما را جزء عزاداران امام حسین (علیهالسلام) قرار بده!
إنشاءالله جزء محبّین خودشان قرار بده! [۱۳]
خدایا! ماه محرّم طی شد، صفر است. خدایا! به حقّ مسافرین صحرای کربلا یعنی زینب کبری، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!
خدایا! هر محبّتی به دل ما به غیر محبّت خودت و ائمه (علیهمالسلام) است، بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما!
ما را از عزاداران امام حسین (علیهالسلام) قرار بد!.
خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به حقّ حضرت زینب، ما را بیامرز! [۱۴]
سخنی چند با خانمها
فهرست فهرست سخنی چند با خانمها
خانمهای عزیز! بیایید فکر کنید! وقتی امام حسین (علیهالسلام) را شهید کردند و خیمهها را آتش زدند، حضرت زینب (علیهاالسلام) پیش حضرت سجّاد (علیهالسلام) دوید. گفت: یا حجّة الله! آیا ما باید بسوزیم؟ ببینید حضرت زینب (علیهاالسلام) حرفی ندارد که در راه خدا بسوزد! یکوقت حضرت سجّاد (علیهالسلام) فرمود: عمّهجان! «علیکنّ بالفرار»؛ به بچّهها بگو فرار کنند. تمام این بچّهها سر به بیابان گذاشتند. در بیابانها همه والله، گرسنهاند و تشنه. حالا زینب (علیهاالسلام)، یک خیمه نیمه سوخته درست کرد، امام سجّاد (علیهالسلام) فرمود: عزیز من! برو بچّهها را جمع کن!
حالا زینب (علیهاالسلام) آمد، دید دو تا دختر دست گردن هم انداختند و از دست کفّار به یک بوته تیغ پناه بردند، تا عمّهشان را دیدند، گفتند: عمّهجان! معجر از سر ما کشیدند. نگفتند: مرا اینطوری کردند، تشنه هستم، گرسنه هستم، پدرم را کشتند، اوّل گفتند: معجر از سرم بردند. ببینید میخواهد خودش را حفظ کند. حجابی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفته در تمام خونش تزریق شده است. میگوید: چرا به من جسارت کردند؟ عزیزان من! شما که بیجسارت چادر از سرتان برداشتید! خانم عزیز! تو که همه چیز داری، چرا خودت را حفظ نمیکنی که دوش به دوش حضرت زینب و حضرت زهرا (علیهماالسلام) باشی؟[۱۵]
خانمها! این چادر، شما را حفظ میکند. همه جایت را حفظ میکند. اصلاً چادر، یعنی حفاظت. چادر، لباس ولایت است! چون حضرت زهرا (علیهاالسلام) چادری داشت که تا وقتی حرکت نمیکرد، متوجّه نمیشدند که رویش کدام طرف است، یعنی چادرش مثل خیمه بود. انگار زهرا (علیهاالسلام) داخل خیمه است. خانم! من نمیگویم اینطوری باش! لااقل رویت را بگیر! من همین توقّع را از شما دارم. حالا زمانی شده که میگوید اگر رویت را باز کنی، اشکال ندارد! خدا و پیامبر و امام تاکید میکنند که رویت را بگیر؛ اما یکی که میگوید عیب ندارد، همه حرف او را قبول میکنید. تمام روهایتان را باز کردید، والله، بههیچ عنوانی نمیتوانید جواب دهید. هر جوانی که نگاه به شما کند، گناه کردی. تو خانم! باعث گناه آن جوان میشوی. جوان شهوت دارد، جوان یک نیرویی دارد، تو باعث میشوی گناه کند. خوشا به حال آنموقعیکه زنها چادر کرباس داشتند، رویشان را میگرفتند. بترس از خدا! خودت را پنهان کن! از گناه توبه کن! [۱۶]
گول نخورید! نروید لباسهایی که خارجیها درست کردند بپوشید. خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتشی. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: در آخرالزّمان زنها پوشیدهاند؛ اما برهنهاند. آنها وضعشان درست نیست. خدا رحمت کند وعّاظ واقعی را؛ آقای انصاری میگفت: هشت آیه راجع به حجاب داریم. من دوباره تکرار میکنم، حجاب اصلی چادر است. عزیز من! چادر بپوش تا حفظت کند. بیا مثل زهرا (علیهاالسلام) بشو! زهرا (علیهاالسلام) رویش را میگرفت، زهرای عزیز چادر داشت، خودش را حفظ میکرد. چرا میروی خودت را مثل خانمهای انگلیسی و آمریکایی میکنی؟ خب با آنها محشور میشوی، بیا خودت را مثل زهرا (علیهاالسلام) کن تا با او محشور شوی. [۱۷]
من برای همه نوههایم یک چادر خریدم، از ولایت خواستهام آنهایی که من برایشان چادر خواستم، این چادر برایشان چادر ولایت باشد، مبادا چادر ولایت را بردارند. شما هم که چادر میخری، باید از خدا و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بخواهی این چادر، چادر ولایت باشد، نه مانتو. والله، مانتو، چادر انگلیسها و آمریکاییهاست. از خدا بخواه مبادا اینها مانتویی شوند، این مانتو چیست؟ آیا زهرا (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا زینب (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا مریم مانتویی بوده؟! مگر این ابراهیم نیست که زنش را در صندوق گذاشته؟! یک زن سیاه سوخته! مانتو یعنی آدم زنش را در دکور بگذارد. خدایا! آنهایی که شوهر ندارند، همسری به اینها بده که همسرش نگوید من زن مانتویی میخواهم! جوان عزیز! اگر گفتی من زن مانتویی میخواهم؛ یعنی زن به غیر ولایت میخواهی. [۱۸]
خدایا! این زنانی که الآن مانع چادر شدهاند، اگر هدایت میشوند، هدایتشان کن؛ اگرنه یک گرفتاری به آنها بده که از این کار دست بردارند. حالا من میخواهم هشدار به این خانم بدهم. خدا پهلوی را لعنت کند! من یادم است، چادر از سر زنها میکشید و چادرها را پاره میکرد. میگفت: چادر سر نکنید! خانم! الآن شما هم مشابه پهلوی هستی. او قلدر بود، چونکه میگفت: چادر نباشد، تو هم که میگویی چادر نباشد، مشابه همان هستی. آن شوهرت هم که به تو حرف نمیزند، مشابه توست! پهلوی اهل آتش است، تو هم اهل آتش هستی. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. تو به عمل پهلوی راضی هستی. حالا این کار تو یک امراض بدی دارد. تو وقتی خودت اینجوری شدی، دخترت هم همینجور میشود. توجّه کنید! شما وقتیکه اینجوری شدی، نسلت هم همینجور میشود، من غصّه نسل شما را هم میخورم. خانم! وقتی لاابالی شدی، دخترت هم لاابالی میشود؛ پسرت هم لاابالی میشود. تو باید شجره توحید درست کنی، شجره ولایت درست کنی، شجره ماورایی درست کنی، چرا گول میخوری؟ [۱۹]
بیتوته و نجوا با ولایت 19
من بارهها خدمتتان عرض کردم: والله، اگر دنیا را نبینید، امام زمان (عجلاللهفرجه) را میبینید، با امام زمانتان نجوا میکنید، به خودش قسم، به پدر و مادرش قسم، به جدّش رسول الله، به جدّش حسین، اینقدر امام زمان (عجلاللهفرجه) میخواهد با شما نجوا کند! ما اهل نجوا نیستیم.
رفقای عزیز! من زشت است این مطلب را بگویم؛ امّا میگویم. یکی از آنهایی که دُرست من را هم نمیشناختند، گفت: خواب دیدم آقا ظهور کرده، تو به هر کسی شمشیر میدهی. گفت: یکی دوتا آمدند، گفتند: بده! گفت: برو مِهر دنیا را از دلت بیرون کن! بابا! خواب این است، کسیکه مِهر دنیا دارد، یاور امام زمان (عجلاللهفرجه) نیست! حالا یک دانه شیعه دل آن را میبیند. اینقدر این مرد آدم خوبی بود، گفت: به من هم ندادی. خب بیا! آدم خوبی بود، گفت به من هم ندادی.
رفقای عزیز! اگر مجلس آقا امام حسین (علیهالسلام) باشد، ملائکهها میآیند خودشان را به در و دیوار میمالند؛ امّا مقصد حسین (علیهالسلام) باشد. خدا مقصدش ولایت است، عزیزم! تو هم مقصدت ولایت باشد! تو اگر اصحاب یمین باشی، احتیاج به جایی نداری که بروی، تو خودت روضه هستی. برو در بیابان! یک جایی را تهیّه کن! بگو حسین! اگر یک همچین مجلسی بود، بگو حسین! مبادا دست از امام حسین (علیهالسلام) بردارید! ببین میگوید سفینه نجات، حسین (علیهالسلام) است! یعنی در هر کجای خلقتید، باید در سفینه بیایید! یک حسین گفتن، خدا میداند به آن راهی که حاج شیخ عباس رفته، گفت: یک حسین (علیهالسلام) بگویید، هدایتید.
چرا صدها حسین (علیهالسلام) میگوییم، اما اهل آتشیم؟! مگر نمیگوید از هزار نفر، یک نفر بادین از دنیا برود، ملائکه تعجّب میکند؛ ما که همهاش داریم حسین (علیهالسلام) و علی (علیهالسلام) میگوییم؛ حسین (علیهالسلام) و علی (علیهالسلام) را پرچم مقصدمان کردیم. رفقای عزیز! بیایید دیگر عمر دارد به پایان میرسد.
خدا حاج شیخ عبّاس را رحمت کند! گفت: هر کجا بروید، عکسبرداری میشود، عکستان را برمیدارد. نمیتوانید حاشا کنید. میتوانید حاشا کنید؟! کارهای خدا تنظیم است. ما تنظیم بودنِ کار خدا را هنوز متوجّه نیستیم. خیلی باید مواظب باشید!
حالا میبینید همه جاها مجلسهایی هست و یک جورهایی است، میخواهی در آن مجلسها نروید، گفتم إنشاءالله که در ایران نیست، حالا برو یک گوشهای بنشین! یک حسین بگو! یک لکّه اشک بریز! خدا از سر گناهان گذشته و آیندهات میگذرد! خب در آن مجلس هم نرفتی. خدا راه را واسه ما باز کرده، عزیزان من! من نمیخواهم به شما بگویم، من یک پارهوقتها یک چهارپایه است، اینجا مینشینم؛ سلام میدهم به دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام). یک دفعه میگویم حسین! این اشک همینجور میآید، من برای چشمم هم ضرر دارد، این را به شما بگویم، بعد میگویم از بدبختیام است.
عزیز من! تو اتّصالیات را قطع نکن! اینقدر اینطرف، آنطرف نزن! تو اتّصالی به امام حسین (علیهالسلام)، تو اتّصالی به زهرای عزیز (علیهاالسلام) ، اتّصالیات را قطع نکن! نه اینکه هر جایی باشی. گولمان میزنند، گولمان زدند. زمان حضرت موسی هم بوده، هر کدامشان یک جوری میشدند، به امام حسین (علیهالسلام) متوسّل میشدند. [۲۰]
من اوّل چیزی که خواستم، گفتم: حسینجان، اگر نجسام پاکم کن! اگر گناهکارم، گناهم را بیامرز! عزیز من! اگر گمراهم، به راهم بیاور! حالا گفتم: چند تا چیز از تو میخواهم: اوّل دلم میخواهد با ولایت بروم. ولایتم اینجوری باشد. گفتم برای رفقایم هم میخواهم. میخواهم عزیز من! ولایتم یک جوری باشد وصل به ولیّ باشد تا زمانیکه امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید. حالا وقتی امام زمان آمد، با ولایت باشم؛ تا زمان رجعت.
حسینجان! الآن داریم قبرت را زیارت میکنیم؛ اما در زمان رجعت، رفقای عزیز! عزیزان من! ما باید امام حسین و امام حسن و امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) و همه اینها را زیارت کنیم. [۲۱]
اخلاق در خانواده 17
فهرست فهرست اخلاق در خانواده
تذکّراتی به همسران
امیدوارم که همیشه قلب مبارک آقایان و خانمها نزدیک به ولایت باشد. چه وقت نزدیک میشود؟ گذشت داشته باشید! با هم دوست باشید! اگر خانم حالا یک کاری کرد، دیگر کینه نکن که چند سال پیش این کار را کردی یا خانمهای عزیز! اگر مردشان یک کاری کرد که مطابق میل تو نیست، دیگر اینقدر دنبال نکن! اگر آن کاری که همسر شما کرد، مطابق دستور خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبود، مردت را نصیحت کن! تو هم آقای عزیز! اگر خانم یک کاری کرد مطابق امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبود، تذکّر به او بده، خیلی دنبال نکن! [۲۲]
همسرت از عایشه که بدتر نیست؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به عایشه میگفت: حمیرا! با من حرف بزن! دارد او را تحویل میگیرد. خانمِ خودتان را تحویل بگیرید! اینطوری ساخته شده است که شما به جهنّم نروید. با هم بسازید! رفیق باشید! ما روایت داریم، من بیحیایی نمیکنم؛ شما اگر با همسرتان مطابق نباشید، این جاذبه باید بین شما باشد؛ وگرنه فرزندی که به دنیا میآید، لت و لوث میشود. اغلب این بچّهها که لت و لوث میشوند، جاذبه نبوده است؛ یک طرف ناراضی بوده است. عزیز من! جاذبه داشته باشید! با هم خوب باشید و رفیق باشید! [۲۳]
این خانم آمده توی خانه، «من» دارد؛ آقا هم «من» دارد. من را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار، این بنده خدا میخواهد پدرش را مهمان کند، خانم میگوید: نه! چرا؟ مرا احترام نکرده، آمده برود، نمیدانم رویش را از من برگردانده. همینطور میگوید «من»! «من» را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار. آقا! به تو هم میگویم، شما هم همینطور، به خانم میگوید: «من» گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! «من» به تو گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! چرا «من» را احترام نکردی؟! آخر هر دو نفر «من» دارید!
خانم اگر ولایت را اطاعت کرد، یواش یواش به ولایت اتّصال میشود، آقا هم اگر مناش را کنار گذاشت، به ولایت اتّصال میشود. خانمها! بیاید محض خدا، محض امام شوهرانتان را بخواهید، همسرتان را محض خدا بخواهید. خدا گفته اطاعت کن! اگر یک لیوان آب دستِ او دادی، محض خدا بده! روایت صحیح داریم، می فرماید: کسیکه آب به یک مؤمن، یا به یک نفر بدهد، مثل این است که یکی از اولاد اسماعیل را خریده و در راه خدا آزاد کرده است. شما هم خانمهایتان را محض خدا بخواهید، والله، اگر محض شهوت، محض دیگری بخواهید، قیامت میگوید: تو خانمت را محض شهوت خواستی، جهاد اکبر قسمت تو نمیشود. اگر به زور به خانمت گفتی برو برایم آب بیاور! او هم ناراحت بود. با این آب نمیتوانی وضو بگیری، نمیتوانی آن را بخوری. «لا إکراه فی الدّین»[۲۴]: دین اکراه ندارد. ما چه کار میکنیم؟ بیایید زندگی علی (علیهالسلام) را ببینید! [۲۵]
این خانمها ناموس شما هستند، ناموس پرور باشید نه شهوت پرور! ناموست را حفظ کن! ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوق میگذارد، چند جایش را سوراخ میکند تا بتواند نَفَس بکشد. حالا عزیز من! لب گمرک میآید، از او میپرسد: این چیست؟ میگوید: هر چه قاچاق است، من میدهم. ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت، یک مُشت از این خاکها به او میداد. گفت: هر چه بگویی میدهم.
خبر به مَلَک [پادشاه] دادند: یک نفر آمده، نمیگذارد درِ صندوقش را باز کنیم. میگوید هر چه قاچاق است میدهم، هر چه بخواهی میدهم، دست به صندوق نزن! گفت: بدهید آن را بیاورند. تا آمد در صندوق را باز کرد، دید یک زن داخل آن است. (ناراحتی من این است که ابراهیم با این زن خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است!) گفت: میخواستی این زن را بکُشی؟ فلان فلان شده! این حاکم خیال خیانت کرد، حالا تا رفت حرف با او بزند، لال شد. رفت دست به او بزند، دستش روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد، سه دفعه دستش خشک شد.
باغیرت! تو ملّت از ابراهیم داری؟ کجا زنت را در ادارهها روانه میکنی؟ شیعهگی «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» است. ببین چقدر غیرت دارد؟ حالا مگر کسی جرأت دارد به خانمهای شما که در خانه هستند، نگاه کند؟ والله، دستش خشک میشود. خانمها که در خانه هستند، خودخواه نیستند، خودشان را میخواهند حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. خانمها! مگر تو به غیر از زن ابراهیم هستی؟ خدا تو را حفظ میکند، اگر میخواهی حفظ باشی، در خانه بنشین! اگر میخواهی آزاد باشی که خب، هر کاری میخواهی بکن. [۲۶]
- ↑ تذکر و الست 76
- ↑ اشراف و اذان 76
- ↑ مشهد 93؛ حرکت امامرضا از مدینه به طوس
- ↑ کتاب افشای احکام
- ↑ صفات اصحابیمین 1 77
- ↑ اصولدین و سلامتولایت 78
- ↑ عید غدیر 95
- ↑ جلوه و تجلی 80
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ قوملوط و حرامزادگی 76
- ↑ غلامان ولایت 76
- ↑ سخنرانی عاشورای 84 و مکان 77 و حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و غلامان ولایت 76 و تولی و برائت، فدا شدن 75 و کتاب حر
- ↑ مشهد 86؛ شناخت امام
- ↑ شب اربعین 81
- ↑ اربعین 84، نجات در ولایت است نه در عبادت
- ↑ اصول دین و سلامت ولایت 78 و اربعین 83 و اقیانوس ولایت 83 و عید مبعث 81 و میلاد امام حسین 82
- ↑ مشهد 86؛ ندا و عنایت پنجتن به شیعه 90 و کتاب گنجینه و نازله 88 و مشهد 82؛ اطاعت امر، زیارت معصومین است
- ↑ تفکّر در اشیاء (إنّا أنزلناه فی لیلة القدر) 84 و شهادت حضرت زهرا 85 و عدالت 85
- ↑ در نجف 85
- ↑ تذکّر 90 و اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت
- ↑ اتصال به امام حسین 78
- ↑ در کربلا 85
- ↑ گذشت خانمها 84
- ↑ جلوه ، تجلّی 80
- ↑ (سوره البقرة، آیه 256)
- ↑ خانواده 75
- ↑ شناخت امام 88