صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
--> | --> | ||
{{فرمایش منتخب|عنوان=چگونه واقعه کربلا بهوجود آمد؟|بخش=}} | {{فرمایش منتخب|عنوان=چگونه واقعه کربلا بهوجود آمد؟|بخش=}} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
نسخهٔ ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۴
فرمایش منتخب: چگونه واقعه کربلا بهوجود آمد؟
فهرست امام حسن عسکری
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟ از آتش زدن درِ خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) شروع شد. حرفم این است: یک کاری که میخواهد انجام شود، یک جوّی را به وجود میآورند تا آن کار انجام شود. از کجا این جوّ به وجود آمد؟ اوّل کسیکه اینها را خلق حساب کرد و میخواست از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بیعت بگیرد، عمر و ابابکر بود که درِ خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) را آتش زدند. این خلق حساب کردن ادامه پیدا کرد تا اینکه خیمههای امام حسین (علیهالسلام) را هم آتش زدند. اصل و اساس، تقصیر این دو نفر بود که جلسه بنیساعده را درست کردند و از خودشان حرف زدند. [۲]
عقیدهام این است که هر جلسهای که غیر از امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشد و بخواهند از خودشان حرف بزنند، آن جلسه بنیساعده است. من یک اشارهای کردم که این زمان شما هم مثل همانها هستید، جلسهای تشکیل میدهید که جلوی انفاق را میگیرد و صدقاتتان به امر نیست. فقط خانه متقی صدقاتش به امر است؛ چون به کسانی میدهد که دستشان را به غیر از ائمه طاهرین (علیهمالسلام) جلوی کسی دراز نمیکنند. [۳]
امام حسین (علیهالسلام) میفرماید: من کشته جلسه بنیساعدهام. این جلسه توطئهگری بود که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و زهرای عزیز (علیهاالسلام) از آن راضی نبودند. عمر گفت: تا حالا پیامبر بر سر ما حکومت میکرد، از این به بعد میخواهد دامادش را به جای خودش بگذارد؛ پس ما باید کمک کنیم که این کار صورت نگیرد. همه، حرف عمر را تأیید کردند. این خلق حساب کردن جا افتاد، تا اینکه هشتم ذیالحجّه که امام حسین (علیهالسلام) از مکّه به کربلا حرکت کرد، شریح قاضی گفت: اگر کسی مثل امشب حرکت کند، پشت به خانه خدا کرده، کافر و خونش هدر است؛ اما این خلق است که اگر پشت به خانه خدا کند، پشت به امر کرده؛ اما امام حسین (علیهالسلام) خودش امر است. صدها میلیارد خانه خدا، فدای حسین! این مردم اندیشه نداشتند که حسین ما را خلق حساب کردند. [۴]
پس چه چیز باعث شد که امام حسین (علیهالسلام) را شهید کردند؟ اینکه عمر و ابابکر ائمه (علیهمالسلام) را خلق حساب کردند، حالا که خلق حساب کردند، اینها بین مردم خلق هستند. [۵]
ارجاعات
بیتوته و نجوا با ولایت 18
در روایت نگفته شما زیارت عبدالعظیم حسنی بروی، ثواب زیارت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد، نگفته زیارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) بروی، زیارت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) دارد؛ گفته بهشت بر تو واجب میشود؛ اما میگوید: یک مؤمن را بروی زیارت کنی، ثواب زیارت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد. من میگویم: باباجان! عزیز من! این چه آدمی است؟ این کسی است که از وجودش نجوا میریزد. ما به کسی کار نداریم. عزیزان من! ما باید متوجّه باشیم. چرا میگوید اگر خودت را شناختی، خدا را شناختی؟ نجوا یعنی این؛ شما اینقدر مُعظم [بزرگ] هستید؛ اما مُعظمیِ خودت را باید در مقابل امر خدا، در مقابل نجوای خدا خُرد کنی.
عزیز من! همینطور که شما خودتان را در اختیار ائمه (علیهمالسلام) گذاشتید، آنها هم خودشان را در اختیار شما میگذارند. نمیخواهم شما را ناراحت کنم. حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم روز قیامت همین را میخواهد، همینطور که من خواستم و سر امام حسین (علیهالسلام) را در اختیارم گذاشت؛ حضرت میفرماید: خدا! میخواهم بچّهام را، امام حسین (علیهالسلام) را ببینم. زهراجان! تو طاقت نداری. زهرا (علیهاالسلام) مقصد دارد. رفقای عزیز، اسمتان را اینطوری میکنید، بفهمید زهرا (علیهاالسلام) یعنی چه؟ حالا میگوید: نگاه کن در صحنه محشر، امام حسین (علیهالسلام) را میبیند؛ حسین (علیهالسلام)، سر ندارد. زهرا (علیهاالسلام) صیحهای میزند و غَش میکند.
حالا زهرای عزیز (علیهاالسلام) در ظاهر به هوش نمیآید، زهرا (علیهاالسلام) مقصد دارد. فریاد میکشد: زهراجان! چه میخواهی؟ شفاعت امّت پدرم را میخواهم. میگوید میخواهم آنها که به حسینِ من خدمت کردند را شفاعت کنم. اینها گنهکارند، شاید همه اینها را در محشر شفاعت میکند. ببین زهرا (علیهاالسلام) چه میگوید؟ باباجان! عزیزان من! بیایید خودتان را در اختیار ائمه (علیهمالسلام) بگذارید، تا آنها هم خودشان را در اختیار شما بگذارند. عزیز من! کجا میروی؟ فدایتان بشوم، اینکه چیزی نیست؛ از این بالاتر است. تو راست بگو من امام حسین (علیهالسلام) را میخواهم، راست بگو میخواهم آن منظره را ببینم. آخر، آن منظره را که دیدی، دیگر نگاه به جایی نمیکنی. والله، ما پیش نرفتیم، خیال میکنیم پیش رفتیم. پیشرفته آن است که تمام محبّت دنیا را از دلش بیرون کند؛ فقط و فقط در تمام گلولههای خونش محبّت اینها باشد. شما جزء آنها میشوید. [۶]
رفقای عزیز! گفتیم که عاشورا ما تجدید بیعت کنیم، بگوییم: حسینجان! یک سال است تو گفتی عاشوراست؛ اما یک عاشورایی داریم که به عرض سال، آن خون تو، آن زحمتهای تو به وجود میآید. ما باید بگوییم: حسینجان! ما آمدیم تجدید کنیم؛ یعنی حسینجان! ما از کسانی نبودیم که برویم خلقپرست بشویم، ما از کسانی نبودیم که دنبال ساز و آواز و لهو و لعب برویم، ما از کسانی بودیم که امرت را اطاعت کردیم، امرت وجود مبارک امام زمانِ ماست. ما همینطور که شهدای کربلا امرت را اطاعت کردند، ما هم اطاعت کردیم؛ اما حسینجان! میخواهیم حالا نگهمان داری که ما همینطور باشیم.
عاشورا تجدید بیعت است، نه اینکه خب حالا سینه بزن و این کارها را بکن؛ اما باطنت باید تجدید کنی که حسینجان! إنشاءالله ما را نگهدار تا سال دیگر باز همینطور باشیم، مبادا دین ما طعمه شیطان شود.
مبادا ما از امر تو خارج بشویم، مبادا از امر وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) خارج بشویم. قربانتان بروم، شما باید خلاصه زیارت عاشورا را بخوانید و این طرز با امام حسین (علیهالسلام) صحبت کنید! والله، امام حسین (علیهالسلام) جوابتان را میدهد. [۷]
خدایا! عاقبتتان را به خیر کن!
خدایا! ما را بیامرز!
خدایا! تو را به حقّ امام حسین قسمت میدهم، عشق و محبّت امام حسین (علیهالسلام) را در قلب و جان ما تزریق کن!
خدایا! هر محبّتی به دل این حضّار مجلس است، به غیر از محبّت خودت و اینها بیرون کن!
خدایا! ما را با اینها محشور کن!
خدایا! تو را به حقّ امام زمان قسمت میدهم، ما را بیامرز!
خدایا! من از زبان حضّار مجلس میگویم: خدایا! ما با امام حسین (علیهالسلام) تجدید میکنیم، دست به دست امام حسین (علیهالسلام) میدهیم. امام زمان! شاهد باش! ما دست به دست دادیم که دیگر امام حسین (علیهالسلام) را، امرش را اطاعت کنیم! ما دیگر گناه نکنیم! ما از حسین (علیهالسلام) و بچّههایش جدا نشویم! ما همیشه با عشق اینها باشیم نه با عشق گناه!
خدایا! یا امام زمان! تو را به حقّ جدّت حسین، ما را قبول کن! ما را در خانهات راه بده!
خدایا! والله، من قسم میخورم، روح این حضّار را میبینم، اینها عمداً گناه نمیکنند؛ اما گناهانشان را بیامرز! ما، اینها از این عاشورا بیگناه باشند.
خدایا! حالا توفیق بده دیگر هم گناه نکنیم! [۸]
اخلاق در خانواده 16
فهرست فهرست اخلاق در خانواده
اگر میگوید آقا امام حسین (علیهالسلام) سفینه نجات است، از اوّل سفینه بوده، تا آخر هم که در دنیا، در ظاهر اجزای بدنش بود، نصیحت میکرد، امر به معروف میکرد، مگر سر امام حسین (علیهالسلام) نیست که میگوید: «أم [حَسِبت] أنّ أصحاب الکهف و الرّقیم [کانوا من آیاتنا] عجباً»[۹] بابا! یک شیعه هم باید اینطور باشد. با بچّههایت دورهم بنشینید! با هم حرف بزنید! من یک نوار دارم راجع به منیّت صحبت کردم. «من» را بگذار کنار! چطور میشود از در خانه که آمدی، یک سلام به زنت بکنی؟! آیا ولایتت میرود؟! دینت میرود؟! چه چیزی از تو میرود؟! فقط تکبّرت میرود. خب، یک دفعه یک سلام به زنت بکن! این بنده خدا میخواهد کار کند، تو هم پاشو! با او کار کن! با هم صفا کنید! وفا داشته باشید!
من نمیخواهم بگویم، خیلی برایم مشکل است بگویم. من یک وقت یک تلفن یک جایی زدم، یک دوستی داشتم، با تلفن از خانمش سراغ گرفتم. یک حرفی زده است اصلاً مرا زیر و رو کرده. من به آن آقا نگفتم و به او هم نمیگویم. من خیلی مشکلم هست تلفن به یک خانواده بزنم؛ تاحتّی میخواستم تلفن بزنم، به فلانی گفتم تو بزن! خیلی مشکلم است؛ اما ایشان یک حرفی زد. گفت: ایشان میخواهد مسافرت برود، من هم میخواهم با او بروم. دلیلش این است: اگر ایشان طوری شد، من هم بشوم. من بعد از ایشان دیگر زندگی را نمیخواهم.
خدا میداند من گریهام گرفت. گفتم: خدایا! اینها را به هم ببخش! خدایا! وفای اینها را زیاد کن! توی لیلا رفتم. حالا که امام حسین (علیهالسلام) کشته شد، دیگر به خانه نرفت، زیر سایه نرفت. سر قبر امام حسین (علیهالسلام) بود. دیدم این زن بوی او را میدهد. من که نمیخواهم با زن مردم حرف بزنم. گفتم: یک وقت اگر استخاره کنم، به همسرش میگویم قدر این زنت را بدان! او دارد اینطور میگوید، من دارم گریه میکنم. حالا فلان آقا هم تلفن میزند و با یک زن حرف میزند. او دارد این را میگوید؛ اما من دارم گریه میکنم. من توی قضایای لیلا رفتم. ببین اگر در ولایت بروی، اینطور میشوی. نامحرمی را نمیبینی، زنی را نمیبینی. صدایی، چیزی نیست. هیچ چیزی لذّت پیش تو ندارد. همهاش وِزر و وَبال است. نرسیدید که ببینید من چه میگویم؟ میسوزم و میگویم. [۱۰]
اگر امام حسین (علیهالسلام) میفرماید قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این، امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیام حرمش است. ناراحتم این حرف را بزنم. به قلب امام حسین (علیهالسلام) تیر خورده. ابنسعد میگوید اگر حسین خدعه کرده، رُو به خیمههایش بروید! حالا رُو به خیام حرمش میروند. سر زانو بلند میشود و میگوید: «یا شیعیان ابوسفیان! دینُکم دینارُکم.» شما که دینتان را به دینارتان دادید، غیرتتان کجا رفته؟ کجا رُو به حرم رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) میروید؟
حالا رُباب، خانم عزیزش هم پاسخ داد. روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادر آوردند، برای ایشان خیمه زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. ما چه میگوییم؟! ببین اینها چه کار دارند میکنند؟ ولایت یعنی این. کجاییم ما؟! چرا فکر نمیکنیم؟! چرا اندیشه نداریم؟! اگر شما اطاعت کنی و «من» را کنار بگذاری، زندگیات، زندگی شیرینی میشود. مگر ما چه میخواهیم؟! خانم عزیز! زندگی خیلی ناجور شده، مردت بیرون میرود، چقدر با مشکلات برخورده. حالا که در بیت خدا آمده، او را نوازش کن! [۱۱]
نگاه 30
فهرست فهرست نگاه
همه شما را که میگوید آخرالزّمان بیدین میروید، چطور حالا دیندار شدید و به مسجد جمکران میروید؟! چون مطابق شهوت شماست. بیشتر ما شهوتپرستیم، نه حسینخواه، نه زهراخواه، نه علی بن موسی الرّضا خواه؛ ما شهوت میخواهیم. شهوت آن نیست که شما فکر میکنید؛ کاری که بیامر شد، شهوت است. آن شهوت یک حرف دیگری است. جانم! قربانتان بروم، تو شهوتت به حرکت درمیآید، گناه میکنی. آرام! آرام! آرام باش! برو کنار! [۱۲] اینقدر به امام رضا (علیهالسلام) گفتم: این نیرویی که جوانها دارند خرج امر خودت شود. نیرویت را خرج امر کن! نه نیرویمان را خرج خلق کنیم، نه نیرویمان را خرج شهوت کنیم، نه نیرویمان را خرج غیر امر کنیم. [۱۳]
یکی از خدا بخواهید: تتمه عمرتان در راه شیطان و شهوت و غیر امر نباشد، در راه خدا باشد. [۱۴] دل شما باید طوری باشد که اصلاً در نباشد که شیطان واردِ آن شود، شهوت واردِ آن شود، پول واردِ آن شود، غیر امر واردِ آن شود. ولایت، باید دل مبارک شما را، قلب مبارک شما را بشکافد و وارد شود. الآن وارد شده است که شما اینجا جمع شدهاید. [۱۵]
ببین ائمه (علیهمالسلام) چطور اطاعت میکردند، جان خودشان را دادند، تو هم باید جانت را فدا کنی تا سنخه آنها در ولایت بشوی، ما نمیگوییم که جانت را فدا کن! عزیز من! بیا خیالت را فدا کن! هوست را فدا کن! شهوتت را فدا کن! عنادت را فدا کن! آن شبنشینیها را فدا کن! الآن چه خبر است؟! چه شبنشینیهایی هست؟! مگر من خبر ندارم؟ [۱۶]
من شوخی که میکنم سرور در قلب مؤمن است، حضرت فرمود: هر کسیکه سرور در قلب مؤمن ایجاد میکند، خدای تبارک و تعالی همه گناهانش را میریزد؛ اما نه رقّاصی باشد. حالا یک عدّهای هستند که میگویند باید مردم خوشحال باشند؛ نه! سرور باید شرعی باشد، سروری که خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگویند؛ نه رقاصی کنی و بگویی این سرور است و مردم خوشحال میشوند، نه شهوت. مثل همین حرفها؛ یک مرتبه یک چیزی بگویید و رفقای عزیز بخندند. [۱۷]
شب قدر، شب توبه است. بگو: خدا! مرا درست کن! چشمم نگاه به نامحرم کرده، درست کن! [۱۸] حتّی در جلسه ولایت، اگر جای دیگران را تنگ میکنی، توبه کن! [۱۹] ما باید بدانیم که روزی پیش کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآن مجید باید برویم؛ آنوقت او از ما سؤال میکند. [۲۰]
اگر بخواهید مرتبط با امام حسین (علیهالسلام) باشید، باید با تلویزیون و ویدیو و ماهواره شریک نباشید، دست از گناهانتان بردارید و توبه کنید! بگویید: خدایا! روی ما هم سیاه است، خدایا! به حقّ امام حسین، روی ما را در دنیا و آخرت سفید کن! وقتی آدم یاد این کارها [یعنی کربلا و اصحاب امام حسین (علیهالسلام) مثل جون غلام سیاه] میافتد، میفهمد رویش سیاه است! خدایا! یک عمری به ما گفتی یک کاری بکن! ما نکردیم، گفتی نکن! ما کردیم، به حقّ آقا علیاکبر، به حقّ مقامی که به این غلام دادی، به ما هم بده! [۲۱]
از خدا بخواهیم: خدا ما را شفتهریزی کند که توان ولایت داشته باشیم، ولایت به ما نازل گردد. اگر اینطور شویم؛ دیگر جلوههای لهو و لعب و شیطان اثر ندارد. [۲۲]
چیزی که گناه را از بین میبرد، سخاوت است. تا میتوانید سخی باشید. [۲۳]
- ↑ تاسوعای 86 (دقیقه 15) و عید غدیر 79؛ غدیر و فتنه آخرالزمان (دقیقه 5)
- ↑ تاسوعای 86
- ↑ تاسوعای 86 و کتاب جامع ولایت
- ↑ مشهد 94 و توفیق و بکاء و نجوا 79 و حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و عید غدیر 79؛ غدیر و فتنه آخرالزمان
- ↑ شب تاسوعا ۸۶
- ↑ شناخت نجوا (نجوا با ولایت) 77
- ↑ حضرت ابوالفضل 85
- ↑ عاشورای 85
- ↑ (سوره الكهف، آیه 9)
- ↑ إذن الله شدن و ایرادی نبودن شیعه (إذن الله) 75
- ↑ اخلاق در خانواده؛ من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ وداع امام حسین، مشهد 93
- ↑ حضرت زهرا، اعتقاد؛ مشهد 91
- ↑ ارتباط 87
- ↑ نازله 88
- ↑ فتنه آخرالزّمان 81
- ↑ عظمت شیعه، شب قدر 86
- ↑ کتاب نجوا
- ↑ اربعین 87
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ کتاب حرّ
- ↑ شکرانه ولایت 82
- ↑ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97