صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام باقر

فهرست امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

فقه و اصول از برای امام‌ صادق (علیه‌السلام) و امام‌ باقر (علیه‌السلام) است؛ اما فقه و اصولی که به ولایت وصل نباشد، جهنّم است. فقه و اصول را باید در اختیار ولایت گذاشت؛ یعنی باید به امر ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) باشی و از خودت حرف نزنی. اگر از خودت حرف بزنی، برای فقه و اصول مشابه درست کردی. [۱] چرا به حضرت، باقر العلوم می‌گویند؟ چون علم را شکافت. یک‌ مدّت زمانی بنی‌امیّه با بنی‌عبّاس دعوا می‌کردند و درگیری پیدا کردند، این دو امام یک‌ ذرّه فرصت پیدا کردند؛ تا یک اندازه‌ای علم را بشکافند. هر چه داریم از افشای این دو بزرگ‌وار داریم. یک اندازه‌ای توانستند اسلام و ولایت را افشا کنند. چهارصد شاگرد از برای امام‌ صادق (علیه‌السلام) نوشته‌اند، رئیس‌ مذهب شیعه است. حالا باز چه‌ کسی مانع شد؟ بنی‌عبّاس. [۲]

اگر شما به ولایت یقین کنید، بو دارید. آدم، بوی آن‌ را هم می‌شنود؛ اما مشام دنیایی شما باید کنار برود. آن‌هایی که قبول نکردند، چرا بوی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را نمی‌شنیدند؟ چرا بوی حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را نمی‌شنیدند؟ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) را زدند و طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) انداختند. اگر شما ولایت داشته‌ باشید؛ آن‌وقت سنخه ولایت را می‌فهمید، بو دارد، ولایت آن بو را می‌کِشد. امام‌ صادق (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد و می‌فرماید که عدّه‌ای از یمن، نزد پدرم، امام‌ باقر (علیه‌السلام) آمدند. پدرم این‌ها را در آغوش می‌گرفت، می‌بوسید، بو می‌کرد و می‌گفت: صادق‌جان! این‌ها بوی بهشت می‌دهند. بوی بهشت بوی ولایت است! چه‌ کسی این بو را می‌شنود؟ امام‌ باقر (علیه‌السلام) و امام‌ صادق (علیه‌السلام). آقاجان! بیا مشامت را از بوی دنیا خالی کن! تا کِیْ نگاه به این تلویزیون و ویدیو و اسباب قمار می‌کنی؟! این‌ها که بو ندارند، بوی ظلمت دارند. خدایا! ما را مطهّر کن! با ولایت باشیم و بوی ولایت دهیم. خدایا! ما در اختیار ولایت باشیم؛ نه این‌که بخواهیم ولایت در اختیار ما باشد.

چرا به شما می‌گوید اگر ذرّه‌ای محبّت عمر و ابابکر داشته‌ باشید، شما را می‌سوزانم؟ این یعنی‌ چه؟ یعنی همین‌طور که ولایت نجات‌دهنده از آتش‌ جهنّم است، ذرّاتی محبّت این دو نفر را داشته‌ باشید، خدا به گردنش واجب است که شما را بسوزاند. بیایید یک‌ ذرّه تفکّر داشته‌ باشیم! بیایید ببینیم چه‌ چیزی از خدا بخواهیم؟! به روح تمام انبیاء! من یک وقت‌هایی این‌جا نشستم، یک‌ چیزهایی به خدا می‌گویم. می‌گویم: خدایا! هر چه که به پیامبرت دادی، به‌ من هم دادی! چه‌ چیزی داده؟ ولایت. چه‌ چیزی داده؟ محبّت خدا و زهرا (علیهاالسلام)، حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از خدا، نجات امّتش را می‌خواست.

به‌ قرآن! من همیشه نجات شماها را می‌خواهم؛ تا حتّی به خدا می‌گویم: خدایا! اگر مرا بخشیدی، آمرزیدی و به بهشت بردی، من دارم با تو شرط می‌کنم؛ می‌گویی: آن‌جا جای ناراحتی نیست. روایت هم داریم: یک مؤمن اگر دوستی داشته باشد و مقام آن دوستش پایین‌تر باشد؛ آن‌وقت خدا مَلَکی شبیه آن دوستش خلق می‌کند که این مؤمن ناراحت نباشد. گفتم: خدایا! این‌ کارها را با من نکن! من الآن دارم به تو می‌گویم. نصف‌ شب دارم به خدا می‌گویم: خدایا! این رفقایم را برنداری مَلَک کنی و جلویم بگذاری! این‌ها باید جایشان از من بهتر باشد. به خدا! به ولایت! به روح رسول‌ الله! راست می‌گویم، اگر جای شما از من پایین‌تر باشد، من ناراحتم! این‌قدر شما را دوست دارم!

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم همین‌طور بود. وقتی عزرائیل به او گفت: بهشت را زینت کرده‌ایم، حوریه‌ها این‌جا هستند. فرمود: با امّتم چه‌ کار می‌کنی؟ شما هم باید این‌طوری باشید، باید به‌ فکر هم باشید. چرا امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید اگر دل‌ یکی را خوش کردی، دل مرا خوش کردی، دل مادرم زهرا (علیهاالسلام) را خوش کردی، خدا می‌گوید: دل مرا هم خوش کردی؟ من هم می‌خواهم دلم خوش باشد، می‌بینم خدا هم این‌ را از ما می‌خواهد؛ می‌گوید دو عدّه را به بهشت راه نمی‌دهم: یکی بخیل و یکی هم حسود. [۳]

امام باقر، کارکن خدا نه کارکن دنیا[۴]

عزیزان من! اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دنیا را تکذیب می‌کند، اهل‌ دنیا را تکذیب می‌کند، نه دنیا را. حضرت چندین هزار نخلستان خرما داشته‌ است، بروید بخوانید! آب از چاه می‌کشیده و به تمام آن‌ها آب می‌داده‌ است. اگر کار عیب دارد، چرا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این‌جوری کار می‌کند؟! حضرت هر نخلستانی را می‌فروخت، پولش را به‌ مسجد می‌آورد و به فقرا می‌داد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کارکُنِ خداست، نه کارکُنِ دنیا! تو هم کارکُنِ خدا باش! امام‌ باقر (علیه‌السلام) دستش را روی شانه غلامش می‌گذاشت و زمین را می‌شکافت. آیا کار عیب دارد؟! نه! اهل‌ دنیا شدن عیب دارد. آن‌ها کار می‌کنند؛ اما دنیا را در دل‌شان نمی‌آورند. تو هم دنیا را در دلت نیاور! کار که تکذیب نشده‌ است. باید کار کنی! قشنگ کار کنی. کار خیلی خوب چیزی است! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم کار می‌کرد. حالا یک‌ نفر آمده امام‌ باقر (علیه‌السلام) را نصیحت می‌کند، به او گفت: این‌جوری که عرق می‌ریزی، اگر الآن جبرئیل قبض روحت کند، جواب خدا را چه می‌دهی؟ امام فرمود: در بهترین حالت هستم. گفت: چرا؟ گفت: دارم کار می‌کنم که دستم پیشِ مثل تو دراز نباشد؛ پس هم کار خوب است و هم دنیا. اگر دنیا بد بود که خدا آن‌ را خلق نمی‌کرد؛ اما این دنیا آزمایش‌گاه است. توجّه فرمودید من چه می‌گویم؟! تو در آزمایش‌گاه آمده‌ای. در روایت می‌فرماید: اگر چشمت به نامحرم افتاد، به زمین یا آسمان نگاه کنی، ملائکه برایت طلب‌ مغفرت می‌کنند. اگر صدقه بدهی، خدا از تمام بلاها تو را حفظ می‌کند. اگر دل کسی را خوش کنی، دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) را خوشحال می‌کنی. مگر خوشحالی دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) کم است؟! خدا تو را در این دنیا آورده که رشدت بدهد؛ اما می‌گوید دنیا را در دلت راه نده! اصلاً تمام کارهای ما در دنیاست، در دنیا ما به جایی می‌رسیم؛ اما خلق به جایی می‌رسد، نه دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام). آن‌ها خودشان حقیقت هستند، خودشان ولایت هستند؛ باید در دنیا باشیم و امر ائمه (علیهم‌السلام) را اطاعت کنیم، تا با آن‌ها سنخه شویم. در دنیا می‌توانیم حاجت برادر مؤمن را برآورده کنیم. مگر هر کسی موفّق به رفع حاجت برادر مؤمن می‌شود؟ [۵]

عزیزان من! قربان‌تان بروم، صبح که از این‌جا می‌روم نان بخرم، بعضی خانه‌ها را می‌بینم که یک طارُمی‌های خیلی بلند [حصار] دورشان کشیدند؛ بعضی‌هایشان را به برق اتّصال می‌کنند. من می‌ایستم و یک‌ قدری نگاه می‌کنم. آقاجان من! تو که دور خانه‌ات طارُمی می‌کشی که دزد نیاید، آیا یک طارمی دور دلت کشیدی که شیطان در آن داخل نشود؟! قربانت بروم، فدایت بشوم، ماشینت را قفل کن! هم ببند و هم قفل کن! یک قفل قوی هم به آن بزن که دزد آن‌را نزند، هوای خانه‌ات را داشته‌ باش! طارمی هم دور خانه‌ات بکش! باید جلوی دزد را بگیری! باید خیلی مواظب باشی! اگر دزد بیاید، چرخ گوشتت را می‌برد، جاروبرقی‌ات را می‌برد. حالا دزدها، این‌طوری شده‌اند، می‌آیند وسایل برقی را می‌برند. تلویزیونت را که می‌برد، خدا کند که آن‌ را ببرد، إن‌شاءالله آن چیزهای دیگر را نبرد. باز تا بروی آن‌ را بخری و بیاوری، هفت، هشت روزی می‌کشد، بالأخره در این هفت، هشت روز ساز نمی‌زنی. حالا اگر دزد فرصت هم بکند، یک قالیچه‌ای، چیزی داشته‌ باشی، زیر بغلش می‌گیرد و می‌رود؛ اما چیزی به تو برنمی‌گرداند. دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! این خیلی دقیق است! دلم می‌خواهد تفکّر داشته‌ باشید، این دزد [اموال] وقتی آمد، فقط وسایلت را می‌برد، چیزی به تو نمی‌دهد؛ اما عزیز من! آن دزدِ (عقیده و ایمان یعنی شیطان) به خدا گفته: به عزّت و جلالت قسم! تمام بنی‌آدم را گمراه می‌کنم، به‌ غیر از صالحین‌شان را؛ یعنی آن‌هایی که به تو پناه ببرند. ما داریم چه می‌گوییم؟! کجای کار هستیم؟! این دزدی که برای شما معیّن شده، اسم اعظم بلد است! اگر دور خانه دلت طارمی بکشی، تا آسمان هم بکشی، داخل می‌آید. چرا فکر این دزد را نمی‌کنیم؟! چرا از این دزد خطرناک نمی‌ترسیم؟! ما چه‌ کار داریم می‌کنیم؟ آیا یک طارمی دور دلت کشیدی که این دزد نیاید ایمانت را ببرد، نیاید ولایتت را ببرد؟! چرا حواس‌مان جمع نیست؟! آیا این دزد خطرناک هست یا نه؟! چرا مواظب نیستیم؟! این دزدی که اسم اعظم دارد، ولایتت را می‌برد و عمر و ابابکر و عثمان به تو می‌دهد! طلحه و زبیر به تو می‌دهد! خلق به تو می‌دهد! بیا دور دلت دیوار بکش! بیا دور دلت طارمی بکش! بترس از این دزد! مرتب در قرآن‌مجید راجع‌ به این دزد می‌گوید که «عدوٌّ مُبین» است! چرا هوای این دزد خطرناک را نداریم؟!

حالا چه‌ کار کنیم که این دزد نیاید؟ اگر می‌خواهید این دزد نیاید، باید پرچم سخاوت بزنید! از کجا می‌گویی پرچم سخاوت بزنیم؟ سخاوت چیزی است که جلوی این دزد را می‌گیرد. چرا؟ در روایت می‌گوید: یک حاجت برادر مؤمن را برآورده کنی، مطابق هفتاد حجّ و هفتاد عمره است. ببین، آقا امام‌ حسن‌ مجتبی (علیه‌السلام)، سالی دو مرتبه، مالش را تقسیم می‌کرد. آقا امام‌ باقر (علیه‌السلام)، دستش روی دوش غلامش بود، بیل می‌زد و به مردم می‌داد. آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، تا چندین هزار نخلستان درست می‌کرد، می‌فروخت و به مردم می‌داد. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) سه‌ چارک جو از شمعون یهودی قرض کرد، چادرش را امانت گذاشت، بعضی می‌گویند زِره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را امانت گذاشت. حالا یتیم و مسکین و اسیر می‌آیند، به آن‌ها می‌دهد. روایت داریم: شخص گنه‌کاری بود، وقتی او را در محشر آوردند، وضعش خیلی بد بود! امر شد که او را نگه‌دارید، خدا گفت: او را به یک بچّه یهودی بخشیدم! گفتند: خدایا! تمام نامه اعمال این‌ شخص، ناجور و سیاه است! خدا گفت: یک زن یهودی، بچّه‌اش بغلش بود، این‌ شخص از پشتِ سر یک سیب به آن بچّه داد، او را بخشیدم؛ این‌ است سخاوت! آیا بچّه یهودی ارزش دارد؟! نه! خدا می‌خواهد تو «أرحم‌الرّاحمین» بشوی! خدا می‌خواهد مثل خودش بشوی! رحم داشته‌ باشی! حالا اگر کسی ولایت در بدنش تسلّط نداشته‌ باشد؛ یعنی به او القا نشود و حرف ولایت بزند، باقی می‌آورد. چرا باقی می‌آورد؟ ولایت باید در قلب ولایت‌گو القا شود. چرا القا شود؟ این آدمی که حرف ولایت می‌زند، باید از دنیا خالی شود، وقتی از دنیا خالی شد و آن طارمی که گفتم را دورِ دلش کشید؛ آن‌وقت دیگر شیطان به آن طارمی دخالت نمی‌کند و خدا آن‌ را حفظ می‌کند. چرا خدا می‌گوید اگر بخواهی هدایت شوی، تو را هدایت می‌کنم؟ آن آدمی که می‌خواهد هدایت شود، باید تمام چیزهایش را کنار بگذارد، محبّت دنیا را کنار بگذارد تا به او القا شود. [۶]

شهادت امام‌باقر[۷]

امروز قتل امام‌ باقر (علیه‌السلام) است، یک اشاره‌ای از امام‌ باقر (علیه‌السلام) بکنم. ببین آقاجان! امام یعنی این، من بارها گفتم اگر کسی این‌جوری باشد، دنبالش برویم؛ اما اصلاً مثل او نیست! حالا خلیفه‌ وقت منصور دنبال امام فرستاده، ببین چه‌ جور امام دارد خبر می‌دهد! (من جِز می‌زنم! إن‌شاءالله که شما بهتر از من می‌فهمید، من اشتباه می‌کنم جِز می‌زنم، می‌گویم مبادا نفهمید، والله! غصّه می‌خورم؛ اما این غصّه‌ای که می‌خورم، یک‌ وقت بی‌خود است، شما بهتر از من می‌فهمید.) به امام گفت: خلیفه شما را خواسته‌ است. امام به آن کسی‌که این اسب را آورده که حضرت را ببرد، رُو کرد و گفت: دست از این کارت بردار! تو این زین را زهرآلود کردی! آن کسی‌که درختش را نشانده، اسم خودش، پدر و مادرش را می‌دانم کیست؟ آن کسی‌که این درخت را بریده، پدر و مادرش و نسل در نسلش را می‌دانم. آن کسی‌که این زین را ساخته، می‌دانم. آن کسی‌که زهر به این زین زده، می‌دانم. بیا و دست از این کارت بردار! این‌کار صحیح نیست.

ببین این مأمور منصور که دنبال امام فرستاده، دینش رجالی است. مگر امام‌ باقر (علیه‌السلام) حجّت‌ خدا نیست؟! ببین دارد از ماوراء خبر می‌دهد، باباجانِ من! عزیزجان من! وقتی مغز من گچ تویش است، من به ماوراء کار ندارم، من امر رجالم را می‌خواهم اطاعت کنم. این دیگر خیلی عالی است که حضرت این‌جوری دارد می‌گوید که چه‌ کسی درخت را نشانده؟ چه‌ کسی درخت را بریده؟ چه‌ کسی زین را تراشیده و چه‌ کسی زهر را به آن زده‌ است، همه را دارد به او می‌گوید؛ اما در جواب گفت: نه! باید برویم، خلیفه شما را خواسته‌ است؛ امام سوار شد. کم امام داریم که این‌جوری صدمه خورده‌ باشد. اگر امام را زهر دادند، زهر با اجازه خودش به جگر امام اثر می‌کرد، این زهر به پاهای آقا اثر کرد. خدا می‌داند چه به‌ سر امام آمد! خدا نکند توی این دنده‌ها بیفتیم!

من دارم سند به شما می‌دهم، حالا خلیفه وقت این دو بزرگ‌وار [امام‌ باقر و امام‌ صادق (علیهماالسلام)] را خواست. دو، سه‌ نفر را دنبال‌شان فرستاد، این‌ها به مَدیَن رسیدند؛ اما به آن‌جا راه‌شان ندادند. این‌ها رفتند در آن‌جایی که آن پیغمبر [شعیب] بود و ندا برای عذاب داده‌ بود و از آن‌جا رفت. مگر عذاب [زمین‌ لرزه و صاعقه‌ آسمانی] نازل نشد؟! به آن‌جا که رسیدند، [مأمور منصور] گفت: در را باز کنید! در را باز کردند. عابدی [عالِمی] بود که در آن‌جا زندگی می‌کرد، سالی یک‌ مرتبه اهل‌ مدین به آن‌جا می‌رفتند و او را تأمین می‌کردند، این‌ها به امام‌ باقر و امام‌ صادق (علیهماالسلام) هم گفتند: شما هم باید با ما پیش آن عالم بیایید! وقتی رفتند، آن عالم یک نگاهی کرد و گفت: شما این دفعه غیر آورده‌اید، از چه اُمّتی هستید؟ گفت: مرحومه. ببین چقدر ولایت را چیز کرده‌ بودند؛ [پایین آورده‌ بودند!] مرحومه یعنی مرحوم‌ شده! آن عالم گفت: شما از علماء هستید یا از جُهّال؟ گفت: ما از جُهّال نیستیم. گفت: شما از من می‌پرسید یا من بپرسم؟ گفتند: می‌خواهی بپرس یا این‌که ما می‌پرسیم. پرسید: آن کسی‌که یک‌ روز به‌دنیا آمد و یک‌روز از دنیا رفت، یکی صد سال و دیگری صد و بیست ساله بود، چه‌کسی بود؟ گفتند: عُزیر و عَزر [عزیز]. گفت: یک‌ چیزی از شما می‌پرسم که نتوانی بگویی. شما که مرحومه هستید، می‌گویید در بهشت هر چه می‌خوری، مدفوع ندارد، آیا در دنیا هم شبیه دارد؟ گفت: آره، طفلی که در رَحِم مادرش است، می‌خورد؛ اما قاذورات ندارد. یک‌ دفعه آن عالم ناراحت شد و در غار رفت، گفت: شما از من عالم‌تر آوردید. بعضی‌ها روایت ضعیفی دارند، می‌گویند که آن عالم مسلمان شد؛ اما حالا ببین منصور چه‌ کار می‌کند؟ حالا هُو می‌اندازد [همه‌ جا پخش می‌کند] که امام‌ باقر و امام‌ صادق (علیهماالسلام) آن‌جا رفته‌اند و نصرانی شدند. ببین همیشه خلق محض مقصد خودش تهمت به ولایت می‌چسباند. عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، تفکّر داشته‌ باشید! دنیا همیشه از این حرف‌ها در آن بوده‌ است. [۸]

یا علی


فرمایش منتخب: ماه صفر 2

فهرست امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

رفقا! این ماه، ماه‌ صفر است، یک‌ قدری صدقه بیشتر بدهید! چون‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به‌ من بگوید که ماه‌ صفر تمام شد، جایزه می‌دهم. من عقیده ولایی‌ام این ‌است: همه ماه‌ها یکی است؛ اما در این ماه‌ صفر قضایایی واقع ‌شده که یک‌ قدری ناجور بوده، حالا این ماه همچین خطرناک است که این‌جوری شده؛ اگرنه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بی‌خود نمی‌گوید.

من یک مثال برای رفقای‌ عزیز، نور چشم خودم، گیر زانویم بزنم، تا این مطلب را که می‌گویم، شما قبول کنید! این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به‌ من تمام‌شدن ماه‌ صفر را بگوید، به او جایزه می‌دهم. ماه که خوب است؛ اما یک‌ چیزهایی در آن ماه قرار گرفته، یک‌ قدری به ضرر ولایت و اسلام بوده‌ است؛ [در این ماه بود که جلسه بنی‌ساعده درست شد. در این ماه بود که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) را پهلویش را شکستند، طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) انداختند] حالا می‌گوید: این ماه، درست نیست؛ [نحس است].

اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: دنیا به منزله استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است، اگر ما توجّه نکنیم، فکر می‌کنیم که دنیا لغو است. نه! شما باید توجّه کنید! چه شد که دنیا به منزله استخوان خوک شد؟ در این دنیا حسین (علیه‌السلام) را کشتند، زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، آقا امام‌ رضا (علیه‌السلام) را کشتند، ضربه به دین زدند؛ پس دنیا بی‌ارزش شد. تمام ارزش دنیا مال این‌ است که مردم، اطاعت ولایت می‌کردند. تمام ارزش دنیا این‌ است که حسینِ ما را شهید نمی‌کردند، زهرایِ ما را سیلی نمی‌زدند و اذیّت نمی‌کردند. [۹]

حالا هیچ‌ چیزی، این خطر را رفع نمی‌کند، مگر صدقه! بالأخره این ماه ‌صفر مواظب باشید! یک صدقاتی بدهید که خدای تبارک و تعالی خودتان را، ماشین‌تان را، خانم‌تان را و آن‌هایی را که دوست دارید، حفظ کند! تاحتّی سخاوت، ولایت شما را هم حفظ می‌کند. مگر نبود آن شخصی که ولایت [صفات الله] داشت؛ کافر بود، آمد خلاصه سخاوت کرد و نجات پیدا کرد.

اصلاً من عقیده‌ام این ‌است: سخاوت ولایت‌تان را هم حفظ می‌کند؛ اما شیطان هم دست‌تان را می‌گیرد، نمی‌گذارد سخاوت کنید. خود شیطان به نوح گفت: اگر صدقه می‌خواهی بدهی، زود بده! وگرنه من منصرفت می‌کنم. حالا اگر من را قبول ندارید، شیطان را که قبول دارید!

إن‌شاءالله باطن امام‌ زمان، خدا هیچ‌کدام‌تان را تهی‌دست نکند.

إن‌شاءالله امیدوارم که همیشه خدا شما را رهبر قرار بدهد؛ یعنی رهبرِ امر!

امیدوارم باطن امام‌ زمان، این حرف‌ها، القای آقا امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد، در تمام قلب و وجود شما وارد شود!

إن‌شاءالله امیدوارم که ما که کاری نکردیم، ماه‌ صفر ما را جزء عزاداران امام‌ حسین (علیه‌السلام) قرار بده!

إن‌شاءالله جزء محبّین خودشان قرار بده! [۱۰]

خدایا! ماه محرّم طی شد، صفر است. خدایا! به‌ حقّ مسافرین صحرای‌ کربلا یعنی زینب ‌کبری، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!

خدایا! هر محبّتی به دل ما به‌ غیر محبّت خودت و ائمه (علیهم‌السلام) است، بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما!

ما را از عزاداران امام‌ حسین (علیه‌السلام) قرار بد!.

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به ‌حقّ حضرت ‌زینب، ما را بیامرز! [۱۱]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


سخنی چند با خانمها

خانم‌های عزیز! بیایید فکر کنید! وقتی امام‌ حسین (علیه‌السلام) را شهید کردند و خیمه‌ها را آتش زدند، حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) پیش حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) دوید. گفت: یا حجّة ‌الله! آیا ما باید بسوزیم؟ ببینید حضرت زینب (علیهاالسلام) حرفی ندارد که در راه خدا بسوزد! یک‌وقت حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: عمّه‌جان! «علیکنّ بالفرار»؛ به بچّه‌ها بگو فرار کنند. تمام این بچّه‌ها سر به بیابان گذاشتند. در بیابان‌ها همه والله، گرسنه‌اند و تشنه‌. حالا زینب (علیهاالسلام)، یک خیمه نیمه سوخته درست‌ کرد، امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: عزیز من! برو بچّه‌ها را جمع‌ کن!

حالا زینب (علیهاالسلام) آمد، دید دو تا دختر دست گردن هم انداختند و از دست کفّار به یک بوته تیغ پناه بردند، تا عمّه‌شان را دیدند، گفتند: عمّه‌جان! معجر از سر ما کشیدند. نگفتند: مرا این‌طوری کردند، تشنه هستم، گرسنه‌ هستم، پدرم را کشتند، اوّل گفتند: معجر از سرم بردند. ببینید می‌خواهد خودش را حفظ کند. حجابی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته در تمام خونش تزریق شده ‌است. می‌گوید: چرا به ‌من جسارت کردند؟ عزیزان من! شما که بی‌جسارت چادر از سرتان برداشتید! خانم عزیز! تو که همه ‌چیز داری، چرا خودت را حفظ نمی‌کنی که دوش به دوش حضرت‌ زینب و حضرت زهرا (علیهماالسلام) باشی؟[۱۲]

خانم‌ها! این چادر، شما را حفظ می‌کند. همه جایت را حفظ می‌کند. اصلاً چادر، یعنی حفاظت. چادر، لباس ولایت است! چون حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) چادری داشت که تا وقتی حرکت نمی‌کرد، متوجّه نمی‌شدند که رویش کدام طرف است، یعنی چادرش مثل خیمه بود. انگار زهرا (علیهاالسلام) داخل خیمه است. خانم! من نمی‌گویم این‌طوری باش! لااقل رویت را بگیر! من همین توقّع را از شما دارم. حالا زمانی شده که می‌گوید اگر رویت را باز کنی، اشکال ندارد! خدا و پیامبر و امام تاکید می‌کنند که رویت را بگیر؛ اما یکی که می‌گوید عیب ندارد، همه حرف او را قبول می‌کنید. تمام روهایتان را باز کردید، والله، به‌هیچ عنوانی نمی‌توانید جواب دهید. هر جوانی که نگاه به شما کند، گناه کردی. تو خانم! باعث گناه آن جوان می‌شوی. جوان شهوت دارد، جوان یک نیرویی دارد، تو باعث می‌شوی گناه کند. خوشا به حال آن‌موقعی‌که زن‌ها چادر کرباس داشتند، رویشان را می‌گرفتند. بترس از خدا! خودت را پنهان کن! از گناه توبه کن! [۱۳]

گول نخورید! نروید لباس‌هایی که خارجی‌ها درست کردند بپوشید. خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتشی. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: در آخرالزّمان زن‌ها پوشیده‌اند؛ اما برهنه‌اند. آن‌ها وضع‌شان درست نیست. خدا رحمت کند وعّاظ واقعی را؛ آقای انصاری می‌گفت: هشت‌ آیه راجع ‌به حجاب داریم. من دوباره تکرار می‌کنم، حجاب اصلی چادر است. عزیز من! چادر بپوش تا حفظت کند. بیا مثل زهرا (علیهاالسلام) بشو! زهرا (علیهاالسلام) رویش را می‌گرفت، زهرای ‌عزیز چادر داشت، خودش را حفظ می‌کرد. چرا می‌روی خودت را مثل خانم‌های انگلیسی و آمریکایی‌ می‌کنی؟ خب با آن‌ها محشور می‌شوی، بیا خودت را مثل زهرا (علیهاالسلام) کن تا با او محشور شوی. [۱۴]

من برای همه نوه‌هایم یک چادر خریدم، از ولایت خواسته‌ام آن‌هایی که من برایشان چادر خواستم، این چادر برایشان چادر ولایت باشد، مبادا چادر ولایت را بردارند. شما هم که چادر می‌خری، باید از خدا و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بخواهی این چادر، چادر ولایت باشد، نه مانتو. والله، مانتو، چادر انگلیس‌ها و آمریکایی‌هاست. از خدا بخواه مبادا این‌ها مانتویی شوند، این مانتو چیست؟ آیا زهرا (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا زینب (علیهاالسلام) مانتویی بوده؟! آیا مریم مانتویی بوده؟! مگر این ابراهیم نیست که زنش را در صندوق گذاشته؟! یک زن سیاه سوخته! مانتو یعنی آدم زنش را در دکور بگذارد. خدایا! آن‌هایی که شوهر ندارند، همسری به این‌ها بده که همسرش نگوید من زن مانتویی می‌خواهم! جوان عزیز! اگر گفتی من زن مانتویی می‌خواهم؛ یعنی زن به غیر ولایت می‌خواهی. [۱۵]

خدایا! این زنانی که الآن مانع چادر شده‌اند، اگر هدایت می‌شوند، هدایت‌شان کن؛ اگرنه یک گرفتاری به آن‌ها بده که از این کار دست بردارند. حالا من می‌خواهم هشدار به این خانم بدهم. خدا پهلوی را لعنت کند! من یادم است، چادر از سر زن‌ها می‌کشید و چادرها را پاره می‌کرد. می‌گفت: چادر سر نکنید! خانم! الآن شما هم مشابه پهلوی هستی. او قلدر بود، چون‌که می‌گفت: چادر نباشد، تو هم که می‌گویی چادر نباشد، مشابه همان هستی. آن شوهرت هم که به تو حرف نمی‌زند، مشابه توست! پهلوی اهل آتش است، تو هم اهل آتش هستی. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. تو به عمل پهلوی راضی هستی. حالا این کار تو یک امراض بدی دارد. تو وقتی خودت این‌جوری شدی، دخترت هم همین‌جور می‌شود. توجّه کنید! شما وقتی‌که این‌جوری شدی، نسلت هم همین‌جور می‌شود، من غصّه نسل شما را هم می‌خورم. خانم! وقتی لاابالی شدی، دخترت هم لاابالی می‌شود؛ پسرت هم لاابالی می‌شود. تو باید شجره توحید درست کنی، شجره ولایت درست کنی، شجره ماورایی درست کنی، چرا گول می‌خوری؟ [۱۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت 19

من باره‌ها خدمت‌تان عرض کردم: والله، اگر دنیا را نبینید، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را می‌بینید، با امام ‌زمان‌تان نجوا می‌کنید، به خودش قسم، به پدر و مادرش قسم، به جدّش رسول ‌الله، به جدّش حسین، این‌قدر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌خواهد با شما نجوا کند! ما اهل نجوا نیستیم.

رفقای عزیز! من زشت ‌است این مطلب را بگویم؛ امّا می‌گویم. یکی از آن‌هایی که دُرست من را هم نمی‌شناختند، گفت: خواب دیدم آقا ظهور کرده، تو به هر کسی شمشیر می‌دهی. گفت: یکی دوتا آمدند، گفتند: بده! گفت: برو مِهر دنیا را از دلت بیرون کن! بابا! خواب این ‌است، کسی‌که مِهر دنیا دارد، یاور امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) نیست! حالا یک دانه شیعه دل آن را می‌بیند. این‌قدر این مرد آدم خوبی بود، گفت: به من هم ندادی. خب بیا! آدم خوبی بود، گفت به من هم ندادی.

رفقای عزیز! اگر مجلس آقا امام حسین (علیه‌السلام) باشد، ملائکه‌ها می‌آیند خودشان را به در و دیوار می‌مالند؛ امّا مقصد حسین (علیه‌السلام) باشد. خدا مقصدش ولایت است، عزیزم! تو هم مقصدت ولایت باشد! تو اگر اصحاب یمین باشی، احتیاج به جایی نداری که بروی، تو خودت روضه هستی. برو در بیابان! یک ‌جایی را تهیّه کن! بگو حسین! اگر یک همچین مجلسی بود، بگو حسین! مبادا دست از امام ‌حسین (علیه‌السلام) بردارید! ببین می‌گوید سفینه نجات، حسین (علیه‌السلام) است! یعنی در هر کجای خلقتید، باید در سفینه بیایید! یک حسین گفتن، خدا می‌داند به آن راهی که حاج شیخ عباس رفته، گفت: یک حسین (علیه‌السلام) بگویید، هدایتید.

چرا صدها حسین (علیه‌السلام) می‌گوییم، اما اهل آتشیم؟! مگر نمی‌گوید از هزار نفر‌، یک نفر بادین از دنیا برود، ملائکه تعجّب می‌کند؛ ما که همه‌اش داریم حسین (علیه‌السلام) و علی (علیه‌السلام) می‌گوییم؛ حسین (علیه‌السلام) و علی (علیه‌السلام) را پرچم مقصدمان کردیم. رفقای عزیز! بیایید دیگر عمر دارد به پایان می‌رسد.

خدا حاج ‌شیخ‌ عبّاس را رحمت کند! گفت: هر کجا بروید، عکس‌برداری می‌شود، عکس‌تان را برمی‌دارد. نمی‌توانید حاشا کنید. می‌توانید حاشا کنید؟! کارهای خدا تنظیم است. ما تنظیم بودنِ کار خدا را هنوز متوجّه نیستیم. خیلی باید مواظب باشید!

حالا می‌بینید همه جاها مجلس‌هایی هست و یک‌ جورهایی است، می‌خواهی در آن مجلس‌ها نروید، گفتم إن‌شاءالله که در ایران نیست، حالا برو یک گوشه‌ای بنشین! یک حسین بگو! یک لکّه اشک بریز! خدا از سر گناهان گذشته‌ و آینده‌ات می‌گذرد! خب در آن مجلس هم نرفتی. خدا راه را واسه ما باز کرده، عزیزان من! من نمی‌خواهم به شما بگویم، من یک پاره‌وقت‌ها یک چهارپایه است، این‌جا می‌نشینم؛ سلام می‌دهم به دوازده ‌امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام). یک ‌دفعه می‌گویم حسین! این اشک همین‌جور می‌آید، من برای چشمم هم ضرر دارد، این ‌را به شما بگویم، بعد می‌گویم از بدبختی‌ام است.

عزیز من! تو اتّصالی‌ات را قطع نکن! این‌قدر این‌طرف، آن‌طرف نزن! تو اتّصالی به امام ‌حسین (علیه‌السلام)، تو اتّصالی به زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) ، اتّصالی‌ات را قطع نکن! نه این‌که هر جایی باشی. گول‌مان می‌زنند، گول‌مان زدند. زمان حضرت ‌موسی هم بوده، هر کدام‌‌شان یک ‌جوری می‌شدند، به امام حسین (علیه‌السلام) متوسّل می‌شدند. [۱۷]

من اوّل چیزی که خواستم، گفتم: حسین‌جان، اگر نجس‌ام پاکم کن! اگر گناه‌کارم، گناهم را بیامرز! عزیز من! اگر گمراهم، به راهم بیاور! حالا گفتم: چند تا چیز از تو می‌خواهم: اوّل دلم می‌خواهد با ولایت بروم. ولایتم این‌جوری باشد. گفتم برای رفقایم هم می‌خواهم. می‌خواهم عزیز من! ولایتم یک‌ جوری باشد وصل به ولیّ باشد تا زمانی‌که امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید. حالا وقتی امام زمان آمد، با ولایت باشم؛ تا زمان رجعت.

حسین‌جان! الآن داریم قبرت را زیارت می‌کنیم؛ اما در زمان رجعت، رفقای ‌عزیز! عزیزان من! ما باید امام‌ حسین و امام‌ حسن و امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) و همه این‌ها را زیارت کنیم. [۱۸]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


اخلاق در خانواده 17

تذکّراتی به همسران

امیدوارم که همیشه قلب مبارک آقایان و خانم‌ها نزدیک به ولایت باشد. چه وقت نزدیک می‌شود؟ گذشت داشته باشید! با هم دوست باشید! اگر خانم حالا یک کاری کرد، دیگر کینه نکن که چند سال پیش این کار را کردی یا خانم‌های عزیز! اگر مردشان یک کاری کرد که مطابق میل تو نیست، دیگر این‌قدر دنبال نکن! اگر آن کاری که همسر شما کرد، مطابق دستور خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود، مردت را نصیحت کن! تو هم آقای عزیز! اگر خانم یک کاری کرد مطابق امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود، تذکّر به او بده، خیلی دنبال نکن! [۱۹]

همسرت از عایشه که بدتر نیست؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عایشه می‌گفت: حمیرا! با من حرف بزن! دارد او را تحویل می‌گیرد. خانمِ خودتان را تحویل بگیرید! این‌طوری ساخته شده‌ است که شما به جهنّم نروید. با هم بسازید! رفیق باشید! ما روایت داریم، من بی‌حیایی نمی‌کنم؛ شما اگر با همسرتان مطابق نباشید، این جاذبه باید بین شما باشد؛ وگرنه فرزندی که به‌ دنیا می‌آید، لت و لوث می‌شود. اغلب این بچّه‌ها که لت و لوث می‌شوند، جاذبه نبوده ‌است؛ یک‌ طرف ناراضی بوده‌ است. عزیز من! جاذبه داشته‌ باشید! با هم خوب باشید و رفیق باشید! [۲۰]

این خانم آمده توی خانه، «من» دارد؛ آقا هم «من» دارد. من را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار، این بنده خدا می‌خواهد پدرش را مهمان کند، خانم می‌گوید: نه! چرا؟ مرا احترام نکرده، آمده برود، نمی‌دانم رویش را از من برگردانده. همین‌طور می‌گوید «من»! «من» را بگذار کنار، خدا را بیاور توی کار. آقا! به تو هم می‌گویم، شما هم همین‌طور، به خانم می‌گوید: «من» گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! «من» به تو گفتم این کار را بکن! چرا نکردی؟! چرا «من» را احترام نکردی؟! آخر هر دو نفر «من» دارید!

خانم اگر ولایت را اطاعت کرد، یواش یواش به ولایت اتّصال می‌شود، آقا هم اگر من‌اش را کنار گذاشت، به ولایت اتّصال می‌شود. خانم‌ها! بیاید محض خدا، محض امام شوهران‌تان را بخواهید، همسرتان را محض خدا بخواهید. خدا گفته اطاعت کن! اگر یک لیوان آب دستِ او دادی، محض خدا بده! روایت صحیح داریم، می فرماید: کسی‌که آب به یک مؤمن، یا به یک نفر بدهد، مثل این است که یکی از اولاد اسماعیل را خریده و در راه خدا آزاد کرده است. شما هم خانم‌هایتان را محض خدا بخواهید، والله، اگر محض شهوت، محض دیگری بخواهید، قیامت می‌گوید: تو خانمت را محض شهوت خواستی، جهاد اکبر قسمت تو نمی‌شود. اگر به زور به خانمت گفتی برو برایم آب بیاور! او هم ناراحت بود. با این آب نمی‌توانی وضو بگیری، نمی‌توانی آن را بخوری. «لا إکراه فی الدّین»[۲۱]: دین اکراه ندارد. ما چه کار می‌کنیم؟ بیایید زندگی علی (علیه‌السلام) را ببینید! [۲۲]

این خانم‌ها ناموس شما هستند، ناموس پرور باشید نه شهوت پرور! ناموست را حفظ کن! ابراهیم می‌خواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوق می‌گذارد، چند جایش را سوراخ می‌کند تا بتواند نَفَس بکشد. حالا عزیز من! لب گمرک می‌آید، از او می‌پرسد: این چیست؟ می‌گوید: هر چه قاچاق است، من می‌دهم. ابراهیم پول‌دار بود، علم کیمیا داشت، یک مُشت از این خاک‌ها به او می‌داد. گفت: هر چه بگویی می‌دهم.

خبر به مَلَک [پادشاه] دادند: یک نفر آمده، نمی‌گذارد درِ صندوقش را باز کنیم. می‌گوید هر چه قاچاق است می‌دهم، هر چه بخواهی می‌دهم، دست به صندوق نزن! گفت: بدهید آن را بیاورند. تا آمد در صندوق را باز کرد، دید یک زن داخل آن است. (ناراحتی من این است که ابراهیم با این زن خانه خدا را ساخته، این‌قدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است!) گفت: می‌خواستی این زن را بکُشی؟ فلان فلان شده! این حاکم خیال خیانت کرد، حالا تا رفت حرف با او بزند، لال شد. رفت دست به او بزند، دستش روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد، سه دفعه دستش خشک شد.

باغیرت! تو ملّت از ابراهیم داری؟ کجا زنت را در اداره‌ها روانه می‌کنی؟ شیعه‌گی «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» است. ببین چقدر غیرت دارد؟ حالا مگر کسی جرأت دارد به خانم‌های شما که در خانه هستند، نگاه کند؟ والله، دستش خشک می‌شود. خانم‌ها که در خانه هستند، خودخواه نیستند، خودشان را می‌خواهند حفظ کنند، خدا آن‌ها را حفظ می‌کند. خانم‌ها! مگر تو به‌ غیر از زن ابراهیم هستی؟ خدا تو را حفظ می‌کند، اگر می‌خواهی حفظ باشی، در خانه بنشین! اگر می‌خواهی آزاد باشی که خب، هر کاری می‌خواهی بکن. [۲۳]

فهرست فرمایشات منتخب


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. حج 85
  2. امام‌زمان؛ ذکر الله 79 و قلب‌المؤمن، عرش‌الرحمن 80
  3. بوی ولایت 76 و مشهد 92 - جامعه
  4. آفات ولایت 81 (دقیقه 38) و اصحاب‌کهف و رقیم؛ دزدی به‌نام شیطان 75 (دقیقه 30)
  5. آفات ولایت 81
  6. اصحاب‌کهف و رقیم؛ دزدی به‌نام شیطان 75
  7. پرورش ولایت 78 (دقیقه 49 و 54)
  8. پرورش ولایت 78
  9. مشهد 86؛ شناخت امام
  10. شب اربعین 81
  11. اربعین 84، نجات در ولایت است نه در عبادت
  12. اصول دین و سلامت ولایت 78 و اربعین 83 و اقیانوس ولایت 83 و عید مبعث 81 و میلاد امام حسین 82
  13. مشهد 86؛ ندا و عنایت پنج‌تن به شیعه 90 و کتاب گنجینه و نازله 88 و مشهد 82؛ اطاعت امر، زیارت معصومین است
  14. تفکّر در اشیاء (إنّا أنزلناه فی لیلة القدر) 84 و شهادت حضرت زهرا 85 و عدالت 85
  15. در نجف 85
  16. تذکّر 90 و اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت
  17. اتصال به امام حسین 78
  18. در کربلا 85
  19. گذشت خانم‌ها 84
  20. جلوه ، تجلّی 80
  21. (سوره البقرة، آیه 256)
  22. خانواده 75
  23. شناخت امام 88
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه