صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|عنوان=ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=امام جواد|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  

نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۳۱

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام جواد

فهرست سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

برآوردن حاجت برادر مؤمن، بالاتر از زیارت امام[۱]

صفات‌ اللهی که خدا از آن حمایت می‌کند، رفع حاجت برادر مؤمن است. شخصی خدمت جواد الائمه (علیه‌السلام) آمد و پرسید: یابن‌ رسول‌ الله! ارزش زیارت قبر پدر شما چقدر است؟ امام فرمود: از هفتاد حجّ و هفتاد عمره بالاتر است. بعد عرض کرد: آیا کاری بالاتر از زیارت قبر پدرتان هست؟ فرمود: آری! برآوردن یک حاجت برادر مؤمن. رفع حاجت برادر مؤمن این‌ است که کاری دارد برایش انجام دهی یا این‌که پولی به او بدهی. رفع حاجت از زیارت امام بالاتر است و بیشتر به تو اجر می‌دهد، آن امر به تو اجر می‌دهد. توجّه می‌کنید من چه می‌گویم؟ به آن کاری که کردی، به تولیدِ تو اجر می‌دهد. تولیدِ تو این‌ است که فقر یک بنده‌ خدا را خاموش کردی. زیارت امام، زیارت است؛ اما رفع حاجت مؤمن، امر ولایت و صفات خداست؛ صفات امام است که برادر دینی‌ات را از فقر نجات دهی. زیارت امام‌ رضا (علیه‌السلام) هم که می‌روی، باید صفات ببری نه خودت را، چشم و دست و پای شما، تا حتّی درونت صفات ببرد؛ امام‌ رضا (علیه‌السلام) از درون شما خبر دارد. آیا ما صفات می‌بریم یا خودمان را می‌بریم؟ همان‌ جا هم که هستی، چند خیال داری! حرف و خواهش‌هایی که داری می‌کنی، از روی نفس خودت می‌کنی! [۲]

وقتی آقا امام‌ رضا (علیه‌السلام) به طوس تشریف بردند، عدّه‌ای بودند که دور جواد الائمه (علیه‌السلام) می‌آمدند. خانه آقا امام‌ رضا (علیه‌السلام)، دو تا درب داشت: یکی باب‌ الصّغیر، دیگری باب‌ الکبیر. فقرا در باب‌ الکبیر جمع می‌شدند؛ اما این عدّه جواد الائمه (علیه‌السلام) را از باب‌ الصّغیر می‌بردند. آقا علی‌ بن‌ موسی‌ الرّضا (علیه‌السلام) به جواد الائمه (علیه‌السلام) نوشت: شنیده‌ام تو را از باب‌ الصّغیر می‌برند، از باب‌ الکبیر برو. خزینه خدا تهی نیست، به قوم و خویشانت، آن‌هایی که نزدیک هستند، این‌قدر پول بده! به آن‌هایی که دور هستند، این‌قدر پول بده! به همسایه‌هایت این‌قدر پول بده! به رفقایت هم این‌قدر پول بده! امام، رفقا را هم جزء قوم و خویش‌ها آورد. ببینید این‌ها دستور است که به ما داده‌اند. من نمی‌گویم مقدّس‌گری کن و برو مالت را بده! دستور را عمل کن. آخر تو چطور خوابت می‌برد؟! یک خانه داری، چه‌ کارش می‌کنی؟! شما برای آبرویت یک‌ خانه بساز؛ البتّه خوب بساز! من بعضی‌ وقت‌ها به رفقا می‌گویم: خانه که می‌خواهید بسازید، اوّل زیرزمین بسازید! چرا؟ با این زیرزمین، خانه‌ات محفوظ دارد. خانه بساز! مطابق شأنت است. شما نمی‌توانید در یک‌ خانه خشتی و گِلی بروید. تو باید خانه‌ات خوب باشد، ماشین داشته‌ باشی، وسایل زندگی داشته‌ باشی، حرف من همه‌اش سرِ حرام است؛ یعنی قانع باش! امروز من گفتم عدّه‌ای هستند که در این دنیا خوش هستند. آن‌ها کسانی هستند که قانع و راضی باشند و جزء وِلای ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) باشند؛ یعنی امرشان را اطاعت کنند. این‌ها خوش هستند، مابقی خوش نیستند، خیال می‌کنند که خوش هستند. [۳]

چرا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در این‌خانه می‌آید؟ چرا حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) می‌آید؟ چرا جواد الائمه (علیه‌السلام) می‌آید؟ چرا ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) این‌جا می‌آیند؟ آیا محض من می‌آیند؟ من یک پسر رعیت بدبخت بیچاره بی‌سواد هستم. محض این حرف‌ها که زده می‌شود می‌آیند؛ یا شما می‌زنید، یا من می‌زنم، این‌ها می‌آیند و استقبال می‌کنند. الحمد لله در قم یک جلسه‌ای است که حرف ما را می‌زند. به تمام آیات قرآن! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد و به پسرم گفت: علی! امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) خانه هیچ‌کس در قم نرفته، فقط خانه پدر تو آمده‌ است. شما قدردانی کنید! این حرف‌ها را به همه‌ کس نزنید؛ آن‌وقت می‌گویند: فلانی، جادوگر است که این حرف‌ها را می‌زند؛ می‌خواهد شما را گول بزند؛ چون آن کسی‌که این مطلب را می‌گوید، ولایت ندارد؛ ولایت جاذبه دارد. ببین، آهن‌ربا هیچ‌ چیز را نمی‌گیرد، فقط آهن را می‌گیرد. دل ولایتی هم ولایت را می‌گیرد. [۴]

مبطل، بی‌ولایتی‌ است[۵]

وقتی یحیی‌ بن‌ اَکثم با آقا جواد الائمه (علیه‌السلام) روبرو شد، به امام گفت: آیا من سؤال کنم یا تو؟ امام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو! پرسید: اگر کسی در مکّه صید کند، حکمش چیست؟ امام فرمود: آیا این‌ شخص بنده است یا آزاد؟ آیا به تکلیف رسیده یا به بلوغ؟ آیا صغیر است یا کبیر؟ آیا همیشه کارش است یا این‌که دفعه اوّلش است؟ آیا به خیال زده؟ آیا محتاج بوده؟ آیا می‌خواسته این صید را بخورد؟ آیا گرسنه بوده؟ آیا عنایت داشته یا نه؟ عاقل بوده یا نادان یا دیوانه؟ امر کسی را اطاعت کرده؟ این‌قدر امام گفت که یحیی‌ بن‌ اکثم گیج شد. ببین، من این حرف‌ها را که می‌زنم، می‌خواهم نتیجه‌گیری بکنم: بدان که چقدر این آفرینش ارزش دارد! خدای تبارک و تعالی روی هر کدام از این‌ها، حکم گذاشته‌ است. خودش هم گفته: تمام این‌ها را خلق کردم، مرا عبادت کنید! حالا یک‌ دفعه می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۶] قبول نداشته‌ باشی، محبّت مرا داشته‌ باشی، تمام عبادت ثقلین را بکنی؛ اما پیش من ارزش نداری، تو را با صورت در جهنّم می‌اندازم؛ باید امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داشته‌ باشی. ولایت این‌ است که ما باید آن‌ را بفهمیم. ما چه ولایتی فهمیده‌ایم؟! به‌ قرآن مجید! یک خلقت را به اندازه یک ذرّه‌اش را نفهمیدیم! چه می‌گویید؟! ظاهر خودمان را پاکیزه کردیم و به خیال‌مان «سلام‌ الله‌ علیه» هستیم. بیا در این حرف خُرد شو! ببین خدا چه می‌گوید؟! می‌گوید: من یک خلقتی را کنار می‌گذارم؛ مقصدم علی (علیه‌السلام) است، مقصدم زهراست، مقصدم امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. کجا دنبال این و آن می‌روید؟! [۷]

والله! مهمّ‌تر از خانه‌ خدا روی زمین نیست. اگر جایی از خانه‌ خدا مهمّ‌تر روی زمین بود، خدا می‌گفت: اگر به شیعه من توهین کردی، آن‌جا را خراب کردی. خدا برای یک شیعه، تمام مُبطلات را کنار می‌زند، چرا توجّه نداری؟! ببین با سؤالاتی که امام‌ جواد (علیه‌السلام) از یحیی‌ بن‌ اَکثم کرد، چقدر این خانه‌ خدا مُبطل دارد! صدها مُبطل دارد. قرآن شش‌ تا، هفت‌ تا آیه راجع‌ به این مطلب دارد، بروید بخوانید! عزیز من! وقتی می‌خواهی به مکّه بروی، باید مُبطل به‌ جا نیاوری. خدا تمام این مُبطلات را برای یک شیعه کنار می‌زند و می‌گوید: چرا توهین به او کردی؟ حالا چرا خدا می‌گوید توهین به یک مؤمن، مثل خراب‌کردنِ خانه‌اش است؟ چون این مؤمن، وصل به ولایت است. شما هم بیا وصل به ولایت شو! کجا می‌روی؟! چرا دست از علی (علیه‌السلام) برمی‌داری؟! در چه فکر و خیالی هستی؟! آیا به ماوراء اعتقاد نداری؟! این‌ خانه صدها مُبطل دارد. مُبطل، بی‌ولایتی است. اگر تو ولایت داشته‌ باشی، خدا تمام مُبطلات را عفو می‌کند، اگر ولایت نداشته‌ باشی، خدا آن‌جا برای هر چیزی تو را محاکمه می‌کند و پدرت را درمی‌آورد. اصلاً وجود ولایت، مُبطل خنثی‌کن است، گناه خنثی‌کن است. چرا توجّه نداری؟! [۸]

حالا مأمون منافق، امام‌ رضا (علیه‌السلام) را زهر داده، وقتی امام بلند شد که از مجلس بیرون برود، مأمون گفت: یابن‌ عمّ! کجا می‌روی؟ دلم می‌خواهد شما در مجلس بنشینی. امام فرمود: همان‌جا که تو مرا روانه کردی؛ یعنی تو گفتی که به‌ من زهر بدهند. حالا این حرف چیست که بعضی می‌گویند امام‌ رضا (علیه‌السلام) گفت: اباصلت! درِ خانه را ببند! من غریبم؟! چرا توجّه ندارید؟! اگر امام گفت در را ببند، می‌خواست مملکت به‌ هم نخورد و خون‌ریزی نشود. امام، ولیّ خدا مواظب است که از دماغ کسی خون نیاید. حالا حضرت به خود می‌پیچید، یک‌ وقت ندا داد: جوادم! عزیزم! کجایی؟ بیا! می‌خواهم با تو نجوا کنم و ولایت را در ظاهر به تو بسپارم. فوراً جواد الائمه (علیه‌السلام) به طرفة‌ العینی [چشم به‌هم زدنی] حاضر شد. اباصلت گفت: جوان! در که بسته‌ بود، از کجا داخل شدی؟! امام فرمود: خدایی که از مدینه مرا به طوس آورده، از درِ بسته هم وارد می‌کند؛ یعنی حرف نزن! جواد الائمه هم آمد و سر پدر را به دامن گرفت، وداع امامت را گفت. امام‌ رضا (علیه‌السلام) ردای امامت را به آقا جواد الائمه سپرد. [۹]

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت

یتیم آل‌محمّد[۱۰]

چرا می‌گوید که ما درخت طوبی را از ولایت خلق کردیم، بهشت را از آن خلق کردیم؟ باباجان من! درخت طوبی توی دل توست. باید رشد کند، شاخه‌هایش توی دل کسی دیگر بیاید. تو تزلزل داری. این درخت توی دل منِ بدبخت رشد نکرده؛ باید این درختی که توی دلِ تو، خدا گذاشته ولایت، رشد کند. مانند درخت طوبی که هر شاخه‌اش توی قصر یک مؤمن است.

تو هم باید این شاخه‌های دلت، کلام تو، نفَس تو، عقیده‌ تو، احسان تو به مؤمن باشد؛ نه به غیر مؤمن! آیا متوجّه شدی ولایت یعنی‌چه؟ هی بگو علی! عزیز من! اگر گفتم که شما باید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) بشوی؛ معنی‌اش یعنی این؛ یعنی ای خلقت! ما هم مثل شما هستیم، همین‌‌جور که شما مطیع علی (علیه‌السلام) هستید؛ ما هم هستیم. «أنا ذکرالله» این‌جور بشویم حالا حالا زیادترش ما توقّع نداریم. فردای قیامت، ما را می‌آورند، می‌بینیم درخت گفته علی! کوه گفته علی! دریا گفته علی! ستاره گفته علی! ریگ گفته علی! تمام این خلقت گفته علی! ما نگفتیم! ما یکی دیگر را گفتیم! چه به سر ما می‌آید؟! آیا عقیده به ماوراء دارید؟ آیا عقیده به آخرت دارید؟ آیا عقیده به ‌میزان دارید؟ آیا عقیده به‌ محاکمه خدا دارید؟ [۱۱]

یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) یعنی‌چه؟ یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) خیلی ابعاد دارد. اگر ما ابعادش را متوجّه بشویم؛ والله، بالله، تا آخر عمر، سرمان را جلوی ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) بلند نمی‌کنیم؛ یعنی دائم شرمنده ولایت هستیم، شرمنده علی (علیه‌السلام) هستیم. چقدر خوب است که ما بعضی چیزها را خیلی حالیمان نیستیم. هم خوب است و هم بد. بدی آن این‌است که اگر بفهمیم و احترام نکنیم، وای به حال ماست! خوبی آن این‌است که اگر بفهمیم و احترام کنیم، خدا می‌داند چقدر درجات ما بالا می‌رود؛ اما بالا می‌برند.

این یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) خیلی ابعاد دارد. یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) یعنی این: مثلاً من الآن پدرم مُرده‌، مادرم مُرده‌است و هیچ اتّکایی ندارم. من باید حالا که یتیم هستم، صغیری خودم را حسّ کنم؛ حرف این‌است. حالا که من یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هستم، هم صغیر باشم، هم یتیم. صغیر یعنی‌چه؟ من درباره ولایت بگویم، نمی‌فهمم. علی‌جان! امام‌زمان! فدایت شوم، فدای خاک کف پایت شوم، ما در مقابل تو صغیریم. هم یتیمیم، هم صغیریم. اگر بفهمیم هم یتیمیم، هم صغیر؛ ولایت به ما پاداش می‌دهد.

چرا می‌گویم باید صغیر باشی؟ حالا که یتیم شدی، صغیر هم باش؛ یعنی امام‌زمان! من نمی‌فهمم. چیزی قاطی آن نکنی! این همان‌است که می‌گوید دست و جوارح خودت را در نزد خدا بگذار! ببین من دارم یک‌روایت دیگر برای تو روی آن می‌گذارم که خیلی خوشتان بیاید.

وقتی‌که موسی گفت: خدایا! من دلم می‌خواهد که علم بیاموزم، گفت: برو پیش خضر! حالا که پیش خضر آمد، خضر یک نگاهی به او کرد و گفت: تو طاقت نداری. گفت: من اولوالعزمم، طاقت دارم. صغیری خودش را پیش خضر افشاء نکرد. گفت: من اولوالعزمم. حالا او را چه‌کار کرد؟ در آن ماند؛ پس ما اگر یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هستیم، باید در تمام کالبدمان بگوییم صغیر آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هم هستیم؛ یعنی ای امام‌زمان! ما صغیریم، ما را کبیر کن! ای علی‌جان! ما را کبیر کن! ای زهراجان! ما را کبیر کن! اگر به خانه خودت راه بدهی، ما کبیر هستیم. اگر ما را راه ندهی، ما صغیر هستیم. ما بازی می‌خوریم و به خانه کس دیگر می‌رویم؛ مثل عباس که راهش نداد.

حالا اگر شما واقعاً یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) شدی، یتیم به هیچ‌کجا اتّکا ندارد، تمام اتّکایش بریده شده‌. پیِ اتّکا می‌گردد و آن ‌هم خداست. پیِ اتّکا می‌گردد و آن امر خداست. امر خدا، علی (علیه‌السلام) است، امر خدا، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. تا وقتی‌که جان به خِرخِره‌ام بیاید، می‌گویم علی! تا نَفَس آخر می‌گویم علی! چون‌که خدا گفت علی! من هم می‌گویم علی!

حالا ببینید امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چه‌کار می‌کند؟ برای یک بچّه یتیم کرنش می‌کند. یک بچّه یتیم را روی دوشش می‌گذارد، گریه می‌کند. تمام خلقت باید در مقابل علی (علیه‌السلام) کرنش کنند، علی (علیه‌السلام) در مقابل یک بچّه یتیم کرنش می‌کند؛ بیایید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) بشوید، که علی (علیه‌السلام) برای شما کرنش کند. چرا کرنش می‌کند؟

خدا بچّه یتیم را دوست دارد؛ این اتّکا ندارد، اتّکا به خدا دارد. حالا می‌گوید: علی‌جان! عزیز من! این بچّه یتیم، خواست من است. من دلم می‌خواهد برای این کرنش کنی؛ پس علی (علیه‌السلام) خواست خدا را به ‌جا می‌آورد، نه این‌که منِ بچّه یتیم، این‌قدر لیاقت داشته‌باشم. متوجّه هستید؟! حالا اگر بچّه یتیم شدید، یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هم شدید، خیلی باد به خودتان نکنید! چون این خواست خداست. علی (علیه‌السلام) خواست خدا را به‌جا می‌آورد. حالا انصافاً، وجداناً، عقلاً، دیناً، ما باید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) باشیم یا نباشیم؟ چرا متوجّه نیستید؟ [۱۲]

خدایا! توفیق بده، تا آن لحظه آخر بگوییم علی! حرف دیگر نزنیم.

خدایا! محبّت علی (علیه‌السلام) را در تمام عروق بدن این حضّار مجلس تزریق کن! با عشق علی (علیه‌السلام) بخوابیم، با عشق علی (علیه‌السلام) بلند شویم، با عشق علی (علیه‌السلام) راه برویم، با عشق علی (علیه‌السلام) حرف بزنیم.

خدایا! دشمنان علی را نابود کن!

خدایا! شیعه را در هر کجای این عالم هست، سرفراز کن! [۱۳]

یا علی


اخلاق در خانواده

سفارش بچّه‌ها در آخرالزّمان[۱۴]

قربانتان بروم، فدایتان بشوم، در هر کجا که هستید یاد امام‌حسین (علیه‌السلام) باشید! یاد این بچّه‌ها باشید! خدا می‌داند، همیشه همین‌جورم، فقط گریه می‌کنم. می‌گویم: حسین‌جان! قربان تو به جایش، اصغرت به جایش، قربان آن کوچک کوچک‌ها بروم، توی بیابان‌ها می‌دویدند. آخر امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌دانست این‌جوری می‌شود.

یک اشاره دیگری بکنم. امام‌حسین (علیه‌السلام) را دید هِی تیغ‌ها را دارد می‌کَنَد. حسین‌جان! چه‌کار می‌کنی؟ بچّه‌های من می‌ریزند از خیمه‌ها بیرون، وقتی اسب بی‌صاحب من می‌آید، مبادا این تیغ‌ها به پایشان برود. عزیزان من! عیال‌پرست باشید، بچّه‌ها‌یتان را دوست داشته‌باشید‌. بچّه‌ها را وِل نکنید گیر گرگ‌های زمان بیفتند، بچّه‌ها را پرورش بدهید! حضرت فرمود: آخرالزّمان بچّه‌هایتان به دندا‌نتان باشند؛ اگرنه گرگ‌ها طعمه‌شان می‌کنند. [۱۵]

اولاد یک شرایطی دارد: باید او را به مکتب ببری! «بسم‌ الله» در دهانش بگذاری! اسمش را قشنگ بگذاری! خلاصه یک اندازه‌ای به او رسیدگی کنی! [۱۶]

والله، بالله، روایت داریم: پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد از سر یک قبر ردّ شد، تند رفت. وقتی برگشت، نشست طلب‌مغفرت کرد. گفتند: یا رسول‌الله! شما این‌جا چه شدی؟! (آخر یک‌عدّه‌ای بودند تفکّر داشتند. سلمان، اباذر، میثم، این‌ها تفکّر داشتند؛ اما عمر و ابابکر چه داشتند؟! خباثت داشتند.) سؤال کردند، گفت: این وضویش را لااُبالی‌گری کرده‌بود، یک جزئی نمازش را لااُبالی‌گری کرده‌بود، صد تازیانه باید بخورد. یکی به او زدند، قبرش پُر از آتش شده‌بود، فریاد می‌زد. حالا که من برگشتم، دیدم عذاب از رویش برداشته‌شده؛ یک بچّه داشت، مکتب بردند، «بسم ‌الله» دهانش گذاشتند، ورثه‌اش هم یک جادّه‌ای ساختند. [۱۷]

ما باید فکرمان، فکر جهانی باشد، یعنی در جهان فکر کنیم، چرا به این فکر کوتاهتان قانع شدید؟ فکر، باید جهانی باشد. نگذارید فرزندتان برود و با کسی‌که فکرش کوتاه است، حرف بزند. با کسی حرف بزند که فکرش بلند است؛ البتّه کاری نکنید که دل کسی بشکند.

تا توانی دلی به‌دست آوردل‌شکستن، هنر نمی‌باشد

چرا تا یک‌قدری پول‌دار می‌شوی، دل مردم را می‌شکنی؟! شخص باید به تمام کارهای عالم، توجّه داشته‌باشد، یعنی دائماً باید توّجهمان به امر باشد، که امر چه اطّلاعیه‌ای صادر می‌کند که ما عمل کنیم. [۱۸]

خانم‌های عزیز! به شما می‌گویم: به پسرهایتان دعا کنید. امام‌صادق (علیه‌السلام) فرمود: ما منتظر دعای پدر و مادریم که در حقّ اولاد مستجاب کنیم. خانم‌ها! به بچه‌هایتان دعا کنید. حالا به حرفت نرفت، این‌ها را دور بینداز. اگر این‌جور باشی، دل نداری، کینه داری. بچّه‌ است؛ یک‌وقت اشتباه کرده‌است. اصلاً اشتباه مال ماست. مرد آن‌است که از اشتباه هم‌دیگر بگذرد. خانم! از اشتباه دختر و پسرت بگذر! شب‌احیاء دُرستش کن! او را بخر! انسانش کن! دعا به او بکن! این بچّه را هدایت ‌کن! شب‌قدر، هدایت بچّه‌ها با پدر و مادرهاست. جدّاً در حقّ این‌ها دعا کنید! اگر امام‌صادق (علیه‌السلام) را قبول دارید، رئیس‌مذهب می‌گوید ما می‌خواهیم مستجاب کنیم. [۱۹]

یا علی


سخنی با خانمها

عبادتی‌شدن خانم‌ها نه اطاعتی‌شدن[۲۰]

بعضی از خانم‌ها عبادتی شدند، اطاعتی نیستند. خانم‌ عزیز! امیدوارم خدا همه‌ شما را با زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) محشور کند. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) به تو امر کرده که باید امر شوهرت را اطاعت کنی. کجا می‌گویی من می‌خواهم بروم فلان مجلس؟ کجا بروم؟ تو اگر بی‌امر بروی، روایت داریم: از خانه که بیرون بروی، ملائکه‌ آسمان تو را لعنت می‌کنند. لعنت ملائکه‌ مستجاب است.

این خانم الآن در روضه است، در مجلس قرائت قرآن است، در مسجد است؛ اما ملائکه دارند او را لعنت می‌کنند. خانم‌های عزیز! بیایید یقین کنید به حرف خدا، یقین کنید به حرف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خدا و ائمه (علیهم‌السلام) را بازیچه قرار ندهید! اگر بازیچه قرار دهید، توهین به زهرا (علیهاالسلام) کردید، توهین به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کردید، آیا توجّه می‌کنید؟! چرا آن‌ها که بعد از رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عبادتی شدند، لعنت شدند؟ به امر نرفتند. [۲۱]

خانم! چه‌کار داری می‌کنی؟! کجا می‌روی؟! چرا فکر نمی‌کنی؟! قرآن یاد گرفتن مستحبّ است، عمل به‌قرآن واجب. اویس‌قرن معلوم نیست قرآن هم می‌خوانْده! ما نداریم که ایشان قرآن ختم می‌کرد! می‌گفتند این‌جوری نماز می‌خوانَد، این‌جوری اطاعت می‌کند، این‌جوری می‌کند. آقا یک‌مُشت زن نامحرم آورده، ردیف نشانده، که مثلاً قرآن به این‌ها یاد بدهد. بعد به این‌ها می‌گوید: بخوان! این زن هم با یک صدای نازک قرآن می‌خوانَد، آن جوان‌ها هم آن‌طرف دارند ملچ ملچ می‌کنند! [۲۲]

بیایید ترجمه قرآن را بفهمید! آقا عدّه‌ای را اسیر کرده، می‌گوید: بیایید قرآن را قشنگ بخوانید! باباجان من! به این‌ها معنی قرآن را بگو! حالا قشنگ هم خواندید؛ اگر به قشنگ قرآن خواندن چیز می‌دادند، پس چرا عبدالباسط اهل‌ جهنّم است؟ بیا حالا که یک عدّه را دور خودت جمع کردی، بگو امام‌صادق (علیه‌السلام) این ‌را می‌گوید، قرآن این ‌را می‌گوید؛ بگو: رویت را بگیر! جوراب نازک نپوش! به تلویزیون گوش نده! چه داری می‌گویی؟ تو داری ریاست می‌کنی. خیال کردی تفسیر قرآن می‌گویی؟ قرآن را قشنگ بخوانیم! باید قشنگ بفهمیم. بیا این جمله را به خانم‌ها بگو که اگر ذرّه‌ای محبّت خلق در دلت باشد، اهل‌ آتش هستی. [۲۳]

خدا می‌داند، به‌دینم قسم، فسادی که ماه‌ مبارک رمضان می‌شود، در هیچ ماهی نمی‌شود! چون‌که پسرها آزادند، توی خیابان‌ها می‌ریزند، زن‌ و مردها هم آزادند توی خیابان‌ها می‌ریزند، از این آزادی چه به عمل می‌آید؟ همه می‌گویند قرائت قرآن بودیم! ای مدیر قرائت! آخر چه داری به این‌ها می‌گویی؟ احکام قرآن را به این‌ جوان‌های ما بگو! به این جوان بگو: اگر یک نگاه به صورت بچّه اَمرَد [نوجوان] از روی شهوت کردی، خدا گناه علی‌کشی را به تو می‌دهد. این را به این جوان‌ها بگو! چه می‌گویی این‌جایش را بکش! آن‌جایش را شُل بگو! این‌جایش را سِفت بگو! نمی‌دانم غینش را قون بگو! قونش را زون بگو؟! چه می‌گویی؟! بیا احکام قرآن را بگو!

مگر نیست که، مالک عزیز آمده برود، یک نفر طوری قرآن می‌خوانْد که مالک پایش شُل شد؟! من جسارت می‌کنم، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت، مالک ایستاد. در ظاهر چنان جاذبه صدای این قاری، مالک را گرفته‌بود، که علی «علیه‌السلام» را در ظاهر رها کرد. صدا زد: مالک! بیا! حالا همین قاری در جنگ صفّین در لشکر معاویه بود، حضرت پا به جنازه‌اش زد و به مالک گفت: این همان است که صدای قرائت قرآنش، پای تو را شُل کرد! تو هم مثل همان هستی! چرا؟ امر قرآن را اطاعت نمی‌کنی! امر قرآن علی است. امر قرآن رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. امر قرآن خود کلام مجید است. [۲۴]

خانم! تو که می‌گویی من پیرو حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) هستم، روضه می‌خوانی، والله، این روضه‌ای که داری می‌خوانی، روضه نیست. امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کن! این زهرا (علیهاالسلام) واجب‌الإطاعة است. [۲۲] چه جلسه‌ای می‌گیری و روضه‌ای می‌خوانی؟! من نمی‌گویم روضه نخوان! من نمی‌گویم جلسه نگیر! من نمی‌گویم شیرینی نده! می‌گویم امر این‌ها را اطاعت‌کن! [۲۵]

خانم، جلسه می‌گیرد، آواز می‌خوانَد، رویش را هم نمی‌گیرد؛ آن‌وقت می‌گوید ما یاور امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستیم و زهرا (علیهاالسلام) هم ما را شفاعت می‌کند! [۲۶] تو که دست از زهرا (علیهاالسلام) برداشتی! یا بگو کارهای زهرا (علیهاالسلام) درست نبود، یا که امرش را اطاعت کن! [۲۷]

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. هدایت با خداست نه با خلق 81 (دقیقه 21) و صفات‌الله 82 (دقیقه 19 و 20) و ناراحتی از حرف خلق (کوثر) 74 (دقیقه 59) و مشهد 94 - شب دوم، روضه (دقیقه 24)
  2. کتاب جامع ولایت و سخنرانی هدایت با خداست نه با خلق 81 و صفات‌الله مشهد 82
  3. ناراحتی از حرف خلق (کوثر) 74
  4. مشهد 94 - شب دوم، روضه
  5. حب و بغض 77 (دقیقه 59) و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 (دقیقه 54)
  6. (سوره المائدة، آیه ۳)
  7. حب و بغض 77
  8. تمام انبیاء مبلغ ولایت هستند 79 و یتیم آل‌محمد 78
  9. ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و شهادت امام‌حسن و امام‌رضا 85
  10. سیزده‌رجب ۷۸ (دقیقه ۴۰) و یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۳۱ و ۳۴ و ۳۹ و ۴۲)
  11. سیزده رجب 78
  12. یتیم آل‌محمّد 78
  13. شب‌های رمضان 88
  14. ارزش نماز ۷۶ (دقیقه ۴۳) و صادرات مؤمن اطاعت امر است ۸۱ (دقیقه ۴۸)
  15. عاشورا 89
  16. میلاد امام‌حسین 78؛ عظمت امام‌حسین؛ امر به معروف و نهی از منکر
  17. ارزش نماز 76
  18. کمال، کلّ کمال 87
  19. صادرات مؤمن اطاعت امر است 81
  20. مشهد ۸۲؛ تبلیغ ولایت
  21. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ اشرف مخلوقات 75
  22. ولایت و خباثت ۷۶
  23. القاء (امر) 77
  24. ماوراء در امر حضرت ‌زهرا؛ نور ولایت (حضرت زهرا، عصاره خلقت) 78
  25. سیزده رجب ۸۳؛ مزد ولایت؛ اسم اعظم
  26. مکان (معرفت) 77
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه