صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
− | {{فرمایش منتخب|عنوان= | + | {{فرمایش منتخب|عنوان=ماهرجب|فهرست=|بخش=دارد}} |
− | |||
− | |||
− | |||
نسخهٔ ۳۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۸
فرمایش منتخب: ماهرجب
فهرست این الرجبیون؛ این الفقرا
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
گفتار متقی[۱]
رفقایعزیز! این ماه، ماهرجب است. رجب یعنی متعلّق به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. ماهشعبان را میگویند متعلّق به رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآله) است و ماهرمضان متعلّق به خداست. [۲] خدا در قیامت میگوید: «أینالرّجبیّون؟» کجا هستند کسانیکه در ماهرجب عبادت کردند؟ بیایند من به آنها بهشت بدهم. ای کسانیکه پیرو علی (علیهالسلام) هستید! ای کسانیکه پیرو زهرا (علیهاالسلام) هستید! ای کسانیکه پیرو امام زمان (عجلاللهفرجه) هستید! ای کسانیکه پیرو این دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) هستید! هر چه به شما بدهم، حقّ شما را ادا نکردم؛ مگر فردوس. تازه فردوس که چیزی نیست، یک باغی است؛ اما این حرفها یقین میخواهد. این حرفها زدنش درستاست، یقین میخواهد. یقین آنهم عمل است. [۳]
چرا خدا میفرماید: «أینالرّجبیّون؟» رجبیّون بیایند! مگر ماهشعبان، ماهپیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیست؟ چرا نمیگوید «أینالشّعبانیّون؟»: شعبانیّون بیایند؟ مگر ماهمبارک رمضان، ماهخودش نیست؟ چرا نمیگوید «أینالرّمضانیّون؟»: رمضانیّون بیایند! چرا میگوید «أینالرّجبیّون؟» صدایت میزند. اوّل، ماهرجب است. والله! ما مبنایش را نفهمیدیم. او را دارد صدا میزند، دارد میگوید: کجایند آنهایی که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را اطاعت میکردند؟ کجایند آنهایی که «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را قبول کردند؟ خدا امتیاز میدهد، میگوید: کسیکه از درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) داخل رفته، بیاید تا من مزدش را بدهم.
هیچقدرتی توان ندارد مزدی که از درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) داخل بشوی را به تو بدهد. هیچقدرتی به غیر از خدا توان ندارد که مزد ولایت را بدهد. چه کسی میتواند بدهد؟ تمام خلقت، تا حتّی انبیاء، کُمیتشان راجع بهولایت لنگ است. چرا ترکاولی دارند؟ پس خدا میگوید: «أینالرّجبیّون؟» ای کسانیکه از درِ علی (علیهالسلام) آمدید! ای کسانیکه محبّت علی (علیهالسلام) را داشتید! ای کسانیکه «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را قبول داشتید و عمل میکنید؛ اینطرف و آنطرف نرفتید، بیایید تا من مزدتان را به شما بدهم! [۵]
حالا ببینید من چه میگویم؟ همینطور که خدا گفت: «أینالرّجبیّون؟» پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم میفرماید: «أنا مدینةالعلم و علیٌ بابُها». ماهرجب هم همین است، با تمام گلبولهای خونم این حرف را میزنم: این ماهرجب عین «أنا مدینةالعلم و علیٌ بابها» است. باید از این در؛ یعنی درِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بیایید؛ از درِ رجب هم باید وارد بشوی؛ نه اینکه اینکار را بکنی، ثواب است؛ آنکار را بکنی، ثواب است. «أینالرّجبیّون؟» کیست که در ماهرجب، از درِ علی (علیهالسلام) وارد شدهاست؟ بیاید! من هر چه بخواهد، به او میدهم. اگر از این در آمدید؛ آنوقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را قبول دارید، خدا را هم قبول دارید. اگر از این در نیامدید، آنها را مصنوعی و رودربایستی و ساختگی قبول دارید، شناسنامهای و اسماً قبول دارید. ما چهکار کنیم؟ چه بگوییم؟ [۶]
خدای تبارک و تعالی، فقیرخواه است. از آنجا میگوید: «أینالرّجبیّون»، از اینجا هم میگوید «أینالفقراء؟» به تمام آیات قرآن! خدای تبارک و تعالی از هیچکس تشکّر نکردهاست؛ از انبیاء، اولیاء و اوصیاء تشکّر نکرده، از علمای ربّانیّ و فقهاء تشکّر نکرده؛ البتّه فقهای واقعی نه قلّابی، فقط از فقراء تشکّر کردهاست. در قیامت به آنها میفرماید: ای فقرا! ببخشید! هر چیزی میخواهید، به شما میدهم. خدا به چهکسی گفته که هر چه میخواهید، به شما میدهم؟ فقط به فقرا گفتهاست. به چهکسی گفته؟ بهمن بگویید! شما که باسوادید، دبیر هستید، معلّم هستید، مهندس هستید، دانشمند هستید، بهمن بگویید! اگر نیست، جلوی دهانم را بگیرید! اما نمیتوانید بگیرید! قدرت ندارید؛ چونکه نیست.
حالا میگوید هر چه میخواهید، به شما میدهم. عذرخواهی هم میکند و میفرماید: من شما را فقیر کردم. (ببین چقدر خدا شما اغنیاء را میخواهد! خدا فروگذار نمیکند؛ هم فقراء را تأیید میکند و هم شما اغنیاء را، میگوید:) من میخواستم که اغنیاء به شما کمک کنند و سالم باشند. چقدر خدا شما را میخواهد! عزیز من! قربانت بروم، کجایی؟ [۷]
خدا روز قیامت به فقرای صابر ندا میدهد: «أینالفقراء؟» از آنطرف میگوید: «أینالرّجبیّون؟» کیست که در ماهرجب، کمک به مستضعفین کرده؟ کیست که صبر کرده و دستش را جلوی نامرد دراز نکرده است؟ به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم دستم را پیش هیچکس، تا حتّی پدرم دراز نکردم. آن دستی که جلوی کسی دراز نشود، زهرایعزیز (علیهاالسلام) با او مصافحه میکند. بهدینم! راست میگویم، اما بهدینم! شما هم باور نمیکنید. آن دست، دست خداست. مگر نمیگوید یکچیزی به یکی دادی، دستت را ببوس؟ چون خدا میگوید: آنرا بهمن دادی. کجا اینکارها را میکنید؟! ماهرجب گذشت و یک شاهی به مردم نداده است! همینجور، زُلزُل نگاه میکند. آخر این مالت را میخواهی چه کار کنی؟! [۸]
بیتوته و نجوا با ولایت
یتیم آلمحمّد[۹]
چرا میگوید که ما درخت طوبی را از ولایت خلق کردیم، بهشت را از آن خلق کردیم؟ باباجان من! درخت طوبی توی دل توست. باید رشد کند، شاخههایش توی دل کسی دیگر بیاید. تو تزلزل داری. این درخت توی دل منِ بدبخت رشد نکرده؛ باید این درختی که توی دلِ تو، خدا گذاشته ولایت، رشد کند. مانند درخت طوبی که هر شاخهاش توی قصر یک مؤمن است.
تو هم باید این شاخههای دلت، کلام تو، نفَس تو، عقیده تو، احسان تو به مؤمن باشد؛ نه به غیر مؤمن! آیا متوجّه شدی ولایت یعنیچه؟ هی بگو علی! عزیز من! اگر گفتم که شما باید یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) بشوی؛ معنیاش یعنی این؛ یعنی ای خلقت! ما هم مثل شما هستیم، همینجور که شما مطیع علی (علیهالسلام) هستید؛ ما هم هستیم. «أنا ذکرالله» اینجور بشویم حالا حالا زیادترش ما توقّع نداریم. فردای قیامت، ما را میآورند، میبینیم درخت گفته علی! کوه گفته علی! دریا گفته علی! ستاره گفته علی! ریگ گفته علی! تمام این خلقت گفته علی! ما نگفتیم! ما یکی دیگر را گفتیم! چه به سر ما میآید؟! آیا عقیده به ماوراء دارید؟ آیا عقیده به آخرت دارید؟ آیا عقیده به میزان دارید؟ آیا عقیده به محاکمه خدا دارید؟ [۱۰]
یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) یعنیچه؟ یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) خیلی ابعاد دارد. اگر ما ابعادش را متوجّه بشویم؛ والله، بالله، تا آخر عمر، سرمان را جلوی ائمه طاهرین (علیهمالسلام) بلند نمیکنیم؛ یعنی دائم شرمنده ولایت هستیم، شرمنده علی (علیهالسلام) هستیم. چقدر خوب است که ما بعضی چیزها را خیلی حالیمان نیستیم. هم خوب است و هم بد. بدی آن ایناست که اگر بفهمیم و احترام نکنیم، وای به حال ماست! خوبی آن ایناست که اگر بفهمیم و احترام کنیم، خدا میداند چقدر درجات ما بالا میرود؛ اما بالا میبرند.
این یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) خیلی ابعاد دارد. یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) یعنی این: مثلاً من الآن پدرم مُرده، مادرم مُردهاست و هیچ اتّکایی ندارم. من باید حالا که یتیم هستم، صغیری خودم را حسّ کنم؛ حرف ایناست. حالا که من یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) هستم، هم صغیر باشم، هم یتیم. صغیر یعنیچه؟ من درباره ولایت بگویم، نمیفهمم. علیجان! امامزمان! فدایت شوم، فدای خاک کف پایت شوم، ما در مقابل تو صغیریم. هم یتیمیم، هم صغیریم. اگر بفهمیم هم یتیمیم، هم صغیر؛ ولایت به ما پاداش میدهد.
چرا میگویم باید صغیر باشی؟ حالا که یتیم شدی، صغیر هم باش؛ یعنی امامزمان! من نمیفهمم. چیزی قاطی آن نکنی! این هماناست که میگوید دست و جوارح خودت را در نزد خدا بگذار! ببین من دارم یکروایت دیگر برای تو روی آن میگذارم که خیلی خوشتان بیاید.
وقتیکه موسی گفت: خدایا! من دلم میخواهد که علم بیاموزم، گفت: برو پیش خضر! حالا که پیش خضر آمد، خضر یک نگاهی به او کرد و گفت: تو طاقت نداری. گفت: من اولوالعزمم، طاقت دارم. صغیری خودش را پیش خضر افشاء نکرد. گفت: من اولوالعزمم. حالا او را چهکار کرد؟ در آن ماند؛ پس ما اگر یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) هستیم، باید در تمام کالبدمان بگوییم صغیر آلمحمّد (علیهمالسلام) هم هستیم؛ یعنی ای امامزمان! ما صغیریم، ما را کبیر کن! ای علیجان! ما را کبیر کن! ای زهراجان! ما را کبیر کن! اگر به خانه خودت راه بدهی، ما کبیر هستیم. اگر ما را راه ندهی، ما صغیر هستیم. ما بازی میخوریم و به خانه کس دیگر میرویم؛ مثل عباس که راهش نداد.
حالا اگر شما واقعاً یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) شدی، یتیم به هیچکجا اتّکا ندارد، تمام اتّکایش بریده شده. پیِ اتّکا میگردد و آن هم خداست. پیِ اتّکا میگردد و آن امر خداست. امر خدا، علی (علیهالسلام) است، امر خدا، امامزمان (عجلاللهفرجه) است. تا وقتیکه جان به خِرخِرهام بیاید، میگویم علی! تا نَفَس آخر میگویم علی! چونکه خدا گفت علی! من هم میگویم علی!
حالا ببینید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چهکار میکند؟ برای یک بچّه یتیم کرنش میکند. یک بچّه یتیم را روی دوشش میگذارد، گریه میکند. تمام خلقت باید در مقابل علی (علیهالسلام) کرنش کنند، علی (علیهالسلام) در مقابل یک بچّه یتیم کرنش میکند؛ بیایید یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) بشوید، که علی (علیهالسلام) برای شما کرنش کند. چرا کرنش میکند؟
خدا بچّه یتیم را دوست دارد؛ این اتّکا ندارد، اتّکا به خدا دارد. حالا میگوید: علیجان! عزیز من! این بچّه یتیم، خواست من است. من دلم میخواهد برای این کرنش کنی؛ پس علی (علیهالسلام) خواست خدا را به جا میآورد، نه اینکه منِ بچّه یتیم، اینقدر لیاقت داشتهباشم. متوجّه هستید؟! حالا اگر بچّه یتیم شدید، یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) هم شدید، خیلی باد به خودتان نکنید! چون این خواست خداست. علی (علیهالسلام) خواست خدا را بهجا میآورد. حالا انصافاً، وجداناً، عقلاً، دیناً، ما باید یتیم آلمحمّد (علیهمالسلام) باشیم یا نباشیم؟ چرا متوجّه نیستید؟ [۳]
خدایا! توفیق بده، تا آن لحظه آخر بگوییم علی! حرف دیگر نزنیم.
خدایا! محبّت علی (علیهالسلام) را در تمام عروق بدن این حضّار مجلس تزریق کن! با عشق علی (علیهالسلام) بخوابیم، با عشق علی (علیهالسلام) بلند شویم، با عشق علی (علیهالسلام) راه برویم، با عشق علی (علیهالسلام) حرف بزنیم.
خدایا! دشمنان علی را نابود کن!
خدایا! شیعه را در هر کجای این عالم هست، سرفراز کن! [۱۱]
اخلاق در خانواده
سفارش بچّهها در آخرالزّمان[۱۲]
قربانتان بروم، فدایتان بشوم، در هر کجا که هستید یاد امامحسین (علیهالسلام) باشید! یاد این بچّهها باشید! خدا میداند، همیشه همینجورم، فقط گریه میکنم. میگویم: حسینجان! قربان تو به جایش، اصغرت به جایش، قربان آن کوچک کوچکها بروم، توی بیابانها میدویدند. آخر امامحسین (علیهالسلام) میدانست اینجوری میشود.
یک اشاره دیگری بکنم. امامحسین (علیهالسلام) را دید هِی تیغها را دارد میکَنَد. حسینجان! چهکار میکنی؟ بچّههای من میریزند از خیمهها بیرون، وقتی اسب بیصاحب من میآید، مبادا این تیغها به پایشان برود. عزیزان من! عیالپرست باشید، بچّههایتان را دوست داشتهباشید. بچّهها را وِل نکنید گیر گرگهای زمان بیفتند، بچّهها را پرورش بدهید! حضرت فرمود: آخرالزّمان بچّههایتان به دندانتان باشند؛ اگرنه گرگها طعمهشان میکنند. [۱۳]
اولاد یک شرایطی دارد: باید او را به مکتب ببری! «بسم الله» در دهانش بگذاری! اسمش را قشنگ بگذاری! خلاصه یک اندازهای به او رسیدگی کنی! [۱۴]
والله، بالله، روایت داریم: پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آمد از سر یک قبر ردّ شد، تند رفت. وقتی برگشت، نشست طلبمغفرت کرد. گفتند: یا رسولالله! شما اینجا چه شدی؟! (آخر یکعدّهای بودند تفکّر داشتند. سلمان، اباذر، میثم، اینها تفکّر داشتند؛ اما عمر و ابابکر چه داشتند؟! خباثت داشتند.) سؤال کردند، گفت: این وضویش را لااُبالیگری کردهبود، یک جزئی نمازش را لااُبالیگری کردهبود، صد تازیانه باید بخورد. یکی به او زدند، قبرش پُر از آتش شدهبود، فریاد میزد. حالا که من برگشتم، دیدم عذاب از رویش برداشتهشده؛ یک بچّه داشت، مکتب بردند، «بسم الله» دهانش گذاشتند، ورثهاش هم یک جادّهای ساختند. [۱۵]
ما باید فکرمان، فکر جهانی باشد، یعنی در جهان فکر کنیم، چرا به این فکر کوتاهتان قانع شدید؟ فکر، باید جهانی باشد. نگذارید فرزندتان برود و با کسیکه فکرش کوتاه است، حرف بزند. با کسی حرف بزند که فکرش بلند است؛ البتّه کاری نکنید که دل کسی بشکند.
تا توانی دلی بهدست آور | دلشکستن، هنر نمیباشد |
چرا تا یکقدری پولدار میشوی، دل مردم را میشکنی؟! شخص باید به تمام کارهای عالم، توجّه داشتهباشد، یعنی دائماً باید توّجهمان به امر باشد، که امر چه اطّلاعیهای صادر میکند که ما عمل کنیم. [۱۶]
خانمهای عزیز! به شما میگویم: به پسرهایتان دعا کنید. امامصادق (علیهالسلام) فرمود: ما منتظر دعای پدر و مادریم که در حقّ اولاد مستجاب کنیم. خانمها! به بچههایتان دعا کنید. حالا به حرفت نرفت، اینها را دور بینداز. اگر اینجور باشی، دل نداری، کینه داری. بچّه است؛ یکوقت اشتباه کردهاست. اصلاً اشتباه مال ماست. مرد آناست که از اشتباه همدیگر بگذرد. خانم! از اشتباه دختر و پسرت بگذر! شباحیاء دُرستش کن! او را بخر! انسانش کن! دعا به او بکن! این بچّه را هدایت کن! شبقدر، هدایت بچّهها با پدر و مادرهاست. جدّاً در حقّ اینها دعا کنید! اگر امامصادق (علیهالسلام) را قبول دارید، رئیسمذهب میگوید ما میخواهیم مستجاب کنیم. [۱۷]
سخنی با خانمها
عبادتیشدن خانمها نه اطاعتیشدن[۱۸]
بعضی از خانمها عبادتی شدند، اطاعتی نیستند. خانم عزیز! امیدوارم خدا همه شما را با زهرای عزیز (علیهاالسلام) محشور کند. زهرای عزیز (علیهاالسلام) به تو امر کرده که باید امر شوهرت را اطاعت کنی. کجا میگویی من میخواهم بروم فلان مجلس؟ کجا بروم؟ تو اگر بیامر بروی، روایت داریم: از خانه که بیرون بروی، ملائکه آسمان تو را لعنت میکنند. لعنت ملائکه مستجاب است.
این خانم الآن در روضه است، در مجلس قرائت قرآن است، در مسجد است؛ اما ملائکه دارند او را لعنت میکنند. خانمهای عزیز! بیایید یقین کنید به حرف خدا، یقین کنید به حرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، خدا و ائمه (علیهمالسلام) را بازیچه قرار ندهید! اگر بازیچه قرار دهید، توهین به زهرا (علیهاالسلام) کردید، توهین به امامزمان (عجلاللهفرجه) کردید، آیا توجّه میکنید؟! چرا آنها که بعد از رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) عبادتی شدند، لعنت شدند؟ به امر نرفتند. [۱۹]
خانم! چهکار داری میکنی؟! کجا میروی؟! چرا فکر نمیکنی؟! قرآن یاد گرفتن مستحبّ است، عمل بهقرآن واجب. اویسقرن معلوم نیست قرآن هم میخوانْده! ما نداریم که ایشان قرآن ختم میکرد! میگفتند اینجوری نماز میخوانَد، اینجوری اطاعت میکند، اینجوری میکند. آقا یکمُشت زن نامحرم آورده، ردیف نشانده، که مثلاً قرآن به اینها یاد بدهد. بعد به اینها میگوید: بخوان! این زن هم با یک صدای نازک قرآن میخوانَد، آن جوانها هم آنطرف دارند ملچ ملچ میکنند! [۲۰]
بیایید ترجمه قرآن را بفهمید! آقا عدّهای را اسیر کرده، میگوید: بیایید قرآن را قشنگ بخوانید! باباجان من! به اینها معنی قرآن را بگو! حالا قشنگ هم خواندید؛ اگر به قشنگ قرآن خواندن چیز میدادند، پس چرا عبدالباسط اهل جهنّم است؟ بیا حالا که یک عدّه را دور خودت جمع کردی، بگو امامصادق (علیهالسلام) این را میگوید، قرآن این را میگوید؛ بگو: رویت را بگیر! جوراب نازک نپوش! به تلویزیون گوش نده! چه داری میگویی؟ تو داری ریاست میکنی. خیال کردی تفسیر قرآن میگویی؟ قرآن را قشنگ بخوانیم! باید قشنگ بفهمیم. بیا این جمله را به خانمها بگو که اگر ذرّهای محبّت خلق در دلت باشد، اهل آتش هستی. [۲۱]
خدا میداند، بهدینم قسم، فسادی که ماه مبارک رمضان میشود، در هیچ ماهی نمیشود! چونکه پسرها آزادند، توی خیابانها میریزند، زن و مردها هم آزادند توی خیابانها میریزند، از این آزادی چه به عمل میآید؟ همه میگویند قرائت قرآن بودیم! ای مدیر قرائت! آخر چه داری به اینها میگویی؟ احکام قرآن را به این جوانهای ما بگو! به این جوان بگو: اگر یک نگاه به صورت بچّه اَمرَد [نوجوان] از روی شهوت کردی، خدا گناه علیکشی را به تو میدهد. این را به این جوانها بگو! چه میگویی اینجایش را بکش! آنجایش را شُل بگو! اینجایش را سِفت بگو! نمیدانم غینش را قون بگو! قونش را زون بگو؟! چه میگویی؟! بیا احکام قرآن را بگو!
مگر نیست که، مالک عزیز آمده برود، یک نفر طوری قرآن میخوانْد که مالک پایش شُل شد؟! من جسارت میکنم، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رفت، مالک ایستاد. در ظاهر چنان جاذبه صدای این قاری، مالک را گرفتهبود، که علی «علیهالسلام» را در ظاهر رها کرد. صدا زد: مالک! بیا! حالا همین قاری در جنگ صفّین در لشکر معاویه بود، حضرت پا به جنازهاش زد و به مالک گفت: این همان است که صدای قرائت قرآنش، پای تو را شُل کرد! تو هم مثل همان هستی! چرا؟ امر قرآن را اطاعت نمیکنی! امر قرآن علی است. امر قرآن رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) است. امر قرآن خود کلام مجید است. [۲۲]
خانم! تو که میگویی من پیرو حضرت زهرا (علیهاالسلام) هستم، روضه میخوانی، والله، این روضهای که داری میخوانی، روضه نیست. امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کن! این زهرا (علیهاالسلام) واجبالإطاعة است. [۲۰] چه جلسهای میگیری و روضهای میخوانی؟! من نمیگویم روضه نخوان! من نمیگویم جلسه نگیر! من نمیگویم شیرینی نده! میگویم امر اینها را اطاعتکن! [۲۳]
خانم، جلسه میگیرد، آواز میخوانَد، رویش را هم نمیگیرد؛ آنوقت میگوید ما یاور امامزمان (عجلاللهفرجه) هستیم و زهرا (علیهاالسلام) هم ما را شفاعت میکند! [۲۴] تو که دست از زهرا (علیهاالسلام) برداشتی! یا بگو کارهای زهرا (علیهاالسلام) درست نبود، یا که امرش را اطاعت کن! [۲۵]
نگاه
عصاره نگاه
از اوّل جوانیام [از گناه] گذشتم، اصلاً نگاه تویام نبود؛ بنایم نبود نگاه کنم. شما بنایت باید اینباشد که نگاه نکنی؛ آنوقت این چشم در اختیار خداست. چشمهای ما بیشترش در اختیار شهوت و در اختیار دنیاست؛ آنوقت آن چشم، فردای قیامت رحمت به آن میشود، عذاب نمیشود.
این چشمها مال امتحان هم هست. آخر میدانی چرا؟ این چشم گرفتارت میکند. ابنملجم ببین چهجور شد؟ ابنملجم مثل ما نبود، مُرادی بود؛ مُراد میداد. یکدفعه نگاه کرد، گرفتار شد، علیکش شد. شما شهوت برانگیختهات میکند به نگاهت؛ پس باید چه کنیم؟ تو نباید نگاه کنی، چرا نگاه میکنی؟! نگاه باید به رحمتِ آن آدم کرد، آن اشکال ندارد. به آن رحمتی که از او نازل میشود، باید نگاه کنیم؛ یعنی این جوان به آن رحمتی که از او نازل میشود، آن رحمت «رحمةٌ للعالمین» است.
هشام همساخت بود که امامصادق (علیهالسلام) او را میخواست، آخر هم حالیِ اینها کرد: به رحمتش نگاه کردم. رحمت را میبوسد، رحمت خدا. آنها شاگرد امامصادق (علیهالسلام) هستند؛ اما ولایت به آنها القاء نشده. میآید پیش امام، شما باید ولایت بهت القاء شود؛ پس نگاه رحمتی خوب است؛ نه نگاه شهوتی.
کم آدم پیدا میشود اینجور باشد. این همه دفاع از بچّههای مردم کردم، یک نگاه بد به آنها نکردم. نگاه باید رحمت باشد، رحمت از شما نازل شود؛ نه شهوت. حالا همینطور شده که میگوید یکی از شما بادین از دنیا نمیروید. نگاه شهوتی دارند، نگاه شهوتی به هر شیئی.
دزد میرود نگاه دزدی میکند، نگاهِ چهجوری میکند؟ نگاه شهوتی میکند. دفاع رحمتی هم همساخت است، ما باید بفهمیمم این فانی میشود، نگاه به فانی نکنیم. چشمتان غنی باشد، احتیاج نداشتهباشد. عقلت برسد، احتیاج به فانی نداشتهباش!
امامصادق (علیهالسلام) به آن شخص گفت: برو در آن آبادیتان، در آن شهر یک نفر که ما را قبول داشتهباشد، برو زیارتش! آنوقت خدا ثواب دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) به تو میدهد. نگاهت رحمتی است.
خدا میگوید: اگر بخواهی، به تو میدهم؛ یعنی آنها را نخواهی، این را بخواهی. همه این عالَم را فانی بدان! امامزمان (عجلاللهفرجه) را باقی بدان! آنوقت شما طرف فانی میروی یا باقی؟ شما باید احتیاج نداشتهباشی؛ آنوقت آن کار را نمیکنی. ابنملجم احتیاج دارد. نگاه به بچّه اَمرَد [پسر زیباروی نوجوان] کنی، گناه ابنملجم به تو میدهد.
من خودم از جوانیام اینجور بودم، من حربه گناه نداشتم. آن القاء و افشاء به تو میدهد، القاء و افشاء حفظت میکند. فقط در فکر باش که این بچّهها را نجات بدهی. [۲۶]
- ↑ یتیم آلمحمّد (دقیقه ۲۲ و ۶) و أینالرّجبیّون (دقیقه ۱۲) و عنایت پنجتن به شیعه ۹۰ (دقیقه ۱۷)
- ↑ تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 76
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ یتیم آلمحمّد 78
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑ شناخت ولایت، أینالرّجبیّون 76 و خلقپرستی و فامیلپرستی 86
- ↑ یتیم آلمحمّد 78 و تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 79
- ↑ عنایت پنجتن به شیعه 90
- ↑ سیزدهرجب 93
- ↑ سیزدهرجب ۷۸ (دقیقه ۴۰) و یتیم آلمحمد ۷۸ (دقیقه ۳۱ و ۳۴ و ۳۹ و ۴۲)
- ↑ سیزده رجب 78
- ↑ شبهای رمضان 88
- ↑ ارزش نماز ۷۶ (دقیقه ۴۳) و صادرات مؤمن اطاعت امر است ۸۱ (دقیقه ۴۸)
- ↑ عاشورا 89
- ↑ میلاد امامحسین 78؛ عظمت امامحسین؛ امر به معروف و نهی از منکر
- ↑ ارزش نماز 76
- ↑ کمال، کلّ کمال 87
- ↑ صادرات مؤمن اطاعت امر است 81
- ↑
- ↑ مشهد ۸۲؛ تبلیغ ولایت
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ اشرف مخلوقات 75
- ↑ ولایت و خباثت ۷۶
- ↑ القاء (امر) 77
- ↑ ماوراء در امر حضرت زهرا؛ نور ولایت (حضرت زهرا، عصاره خلقت) 78
- ↑ سیزده رجب ۸۳؛ مزد ولایت؛ اسم اعظم
- ↑ مکان (معرفت) 77
- ↑ بیانات متقی 11/95