صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
  
  
{{قاب صفحه اول|لینک=سخنی با خانمها|عنوان= سخنی با خانمها|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{قاب صفحه اول|لینک=سخنی با خانمها|عنوان= سخنی با خانمها 3|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  

نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۶

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام حسن عسکری

فهرست پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

عبدالعظیم حسنی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

امام حسن عسکری

آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام)، عسکر که می‌گویند؛ یعنی دور خانه ایشان از طرف خلیفه وقت محاصره بود که از ایشان فرزندی به‌وجود نیاید. عسکر؛ یعنی لشگر؛ چون از قبل گفته‌بودند شخصی است که می‌آید و احقاق حقّ از دشمنان حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) و امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌کند. آن‌ها [خلفاء] این حرف‌ها را یک اندازه‌ای قبول دارند؛ اما تقدیر خدا را قبول ندارند که امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌آید و خلاصه عالَمی را می‌گیرد؛ خدا عالَم را در اختیار امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌گذارد و این‌ها روی این‌که خلافت و سلطنت‌شان به‌هم نخورد، دور خانه آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) را محاصره کردند، همیشه مواظب بودند، کارآگاه‌های زن آن‌جا می‌آمدند که مبادا خانم ایشان به‌اصطلاح حامله شود. [۱]

حالا ببین آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) چه‌کار می‌کند؟! اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) یک‌شب جای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خوابید و ولایت را حفظ کرد، امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) سال‌های سال دارد امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را حفظ می‌کند، آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) چقدر نَفَسش افضل از عبادت ثقلین است! دارد جانِ یک‌چنین کسی را، یک‌چنین وجودی را، یک‌چنین ممکنی را که مثلش در تمام خلقت نیست، حفظ می‌کند!

حالا عزیز من! ببین چه می‌گویم؟ آن‌مرد نادان می‌خواهد چشم به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بزند و او را نابود کند، بدچشم‌ترینِ مردم است! اگر به کوه چشم بزند، متلاشی می‌شود! حالا پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده، فوراً جبرئیل نازل می‌شود، می‌گوید ای رسول من! این کلام را بخوان: «وَ جَعلنا مِن بَین أیدیهم سَدّاً و مِن خَلفِهم سَدّاً فأغشَیناهُم فَهُم لایُبصِرون.»[۲] آن‌شخص می‌آید و می‌گوید: ای محمّد! عجب چشم‌هایی داری! دوباره تکرار می‌کند. سپس می‌گوید: «لا إله إلّا الله، محمّد رسول‌الله» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باید آیه «وَ جَعَلنا مِن بَین أیدیهِم سَدّاً و مِن خَلفِهم سَدّاً فأغشَیناهُم فَهُم لایُبصِرون»[۲] بخواند؛ اما امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خودش آیات است. صدها بار در خانه‌اش ریختند و او را ندیدند! آیا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) آیه «وَ جَعَلنا مِن بَین أیدیهم»[۲] خواند؟! امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خودش قرآن است، قرآن‌ناطق است. حالا شما بگو مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این‌طوری نیست؟! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) افشاکن است، صدها بار در خانه امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) ریختند، مگر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را دیدند؟! مگر آن‌جا نبود؟! چقدر نرگس‌خاتون امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را حفظ کرده! هر نَفَسش افضل از عبادت ثقلین است! پس پدر و مادرِ امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) صدها شب مواظبِ ایشان بودند؛ البتّه خدا هم مواظب است. یک‌چیزهایی است که خدا در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) افشا کرد؛ اما حقیقتش پیش حجّت خداست. امام خودش افشاست؛ اما رسول باید ولایت را افشا کند. [۳]

آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) روایت داریم: چهار صد گوسفند، دو هزار گوسفند، بعضی می‌گویند تا چهار هزار گوسفند برای امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) قربانی و عقیقه می‌کرد. امام دارد یاد من و شما می‌دهد. ما چه‌کار می‌کنیم؟! کجای کار هستیم؟! حالا روایتش را می‌گویم: آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) پول چهار صد گوسفند را به قمی‌ها داد و گفت: برو آن‌ها را در قم بکُش و به دوستان‌مان بده؛ اما آن‌جایی که اهل‌تسنّن هستند، آن‌ها را نکُش!

رفقای‌عزیز! شما باید برای ندای امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) مجهّز باشید؛ آن‌وقت جواب‌تان را می‌دهد، اگر آن‌موقع امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) نایب داشته، حالا خودش است، جواب‌تان را می‌دهد؛ اما آن‌چیزی که می‌خواهید باید فدای امر کنید! اگر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) شیعه را نخواهد، چه‌کسی را بخواهد؟! ولی باید امرش را اطاعت کنید! حرف خیلی قشنگ است! والله! اگر امروز نایب امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) نیست، خودش هست و جواب‌تان را می‌دهد، یک‌کاری با او داشتم، دو شب گذشت و جوابم نیامد، رفتم به آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) گفتم: آقا! تمام خلقت به‌وجود پسر تو سرِ پاست، اگر نباشد، تمام خلقت فروریزان می‌شود؛ اما با تمام درجه‌اش باید امر تو را اطاعت کند، امر کن جواب مرا بدهد. امام خودش یادت می‌دهد که چه‌جوری با او حرف بزنی؟ به حضرت‌عباس! فردا شب جوابم را داد، تو چه داری می‌گویی؟! تو سنخه پول هستی! تو سنخه این هستی که برای دل و خیالاتت مجلس بگیری! از مجلس دل و خیالات بیا بیرون! از آمال و آرزو بیا بیرون! به روح تمام انبیاء! من همه را فدا می‌کنم و از دنیا فانی می‌شوم. مجهّز یعنی‌چه؟! یعنی مُجوّز داشته‌باشید، مجهّز باشید؛ وقتی برای امر صدایتان زد، بِدوید، شما کجا می‌دوید؟! آنچه را که علاقه در تمام خلقت است، باید کنار بریزید و بگویید امام‌زمان! یک جان دارید، بخواهید فدایش کنید؛ آن‌وقت ببینید او را می‌بینید یا نه؟! به حضرت‌عباس! جواب‌تان را می‌دهد؛ اما این‌جوری باشید. کدام‌مان هستیم؟! آن بشری که این‌جور است، باید تمام آنچه که در دستش است، امرِ آن‌ها باشد؛ یعنی تمام این‌ها در نزدش موقّت باشد، مال‌تان، زن‌تان، دخترتان و پسرتان، کارگاه‌تان، کارخانه‌تان موقّت باشد، آنچه را که دارید موقّت باشد، با امر با این‌ها کار کنید؛ یعنی با عدالت؛ اما وقتی آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) آمد، باید تمام این‌ها را بگذارید و بِدَوید؛ می‌دوید یا نه؟! [۴]

وقایع ولادت آقا‌ امام‌زمان[۵]

رفقای‌عزیز! چطور به این‌جا برسیم که امر را اطاعت کنیم؟ باید هر چیزی که در درون‌تان است را دور بریزید! فقط امر را ببینید! در تمام خلقت امر خدا، امر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امر علی ولیّ‌الله (علیه‌السلام) و الآن امر ولیّ‌الله‌الأعظم امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را ببینید! آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) چه‌کار می‌کند؟ هر کسی از قم به زیارت ایشان در شهر سامرا می‌رفت، پولی به او می‌داد و می‌فرمود: برو قم، آن‌جا گوسفند بکش و بده به دوستان ما که بخورند؛ چون‌که در سامرا همه سُنّی بودند. روایت صحیح داریم که حضرت فرمود: در قم چهارصد گوسفند بکشید و برای پسرم عقیقه کنید! شما هم بیایید این‌کار را بکنید! چرا امر امام را اطاعت نمی‌کنید؟ امر امام اطاعت‌کردن خیلی مشکل است. [۶]

حالا ببینید من به شما چه می‌گویم؟ آقا امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام)، عسکر که می‌گویند؛ یعنی از طرف خلیفه وقت، دور خانه ایشان محاصره بود که از ایشان فرزندی به‌وجود نیاید؛ چون‌که گفته‌بودند شخصی است که می‌آید، عالم را می‌گیرد و عالم در اختیارش می‌شود. خلفاء یک اندازه‌ای این حرف‌ها را قبول دارند؛ اما تقدیر خدا را قبول ندارند؛ این‌ها برای این‌که خلافت و سلطنت‌شان به‌هم نخورد، همیشه مواظب بودند، مثلاً کارآگاه‌های زن به خانه امام می‌آمدند که مبادا خانم ایشان حامله باشد؛ تا این‌که شبی عمّه امام‌زمان، منزل امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) تشریف داشت، حضرت فرمود: امشب این‌جا بمان! خدا به ما پسری می‌دهد که وصیّ من است. گفت از چه‌کسی؟ فرمود: از نرگس، گفت: نرگس که اثر حمل ندارد، فرمود: مثل مادر موسی می‌ماند که اثر حمل به او ظاهر نبود. خلاصه، نصف‌شب شد، عمّه دید که خبری نیست، حضرت صدا زد و فرمود: شکّ نکن! الآن می‌آید. روایت داریم: یک‌دفعه انگار دیواری جلوی عمّه‌اش کشیده‌شد، این آقازاده به‌وجود بود، به‌اصطلاح به عرصه دنیا ظاهر شد. [۱] حالا عمّه می‌گوید: دیدیم که حضرت چشم‌هایش را باز نمی‌کند و مادرش ناراحت است. امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) صدا زد: عمّه‌جان! فرزندم را بیاور! وقتی او را آورد، چشمانش را به روی مبارک پدرش باز کرد؛ یعنی به روی ولایت باز کرد. ببین خودش ولیّ است؛ اما نگاهش را به روی دنیا باز نکرد. مؤمن هم نباید این‌قدر نگاهش را به‌دنیا بکند. اگر شما چشم ولایت‌تان را در کار انداختید، ولیّ‌الله‌الأعظم امام‌زمان را (عجل‌الله‌فرجه) دارید می‌بینید. [۷] حالا عمّه دید که سه، چهار تا از این مرغ‌های خیلی بزرگ روی دیوارند، به نرگس گفت: فرزند را قایم کن که مبادا این مرغ‌ها او را ببرند، اگر در خانه بپرند، فرزند را با خود می‌برند. امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) فرمود: فرزندم را بیاور! تا آورد، آن چند پرنده او را با خود بردند. نرگس و عمّه هیجان کردند، حضرت فرمود: عزیز من! این پرنده‌ها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل بودند، پسرم را بردند تا ملائکه او را زیارت کنند و به امامت ایشان اقرار کنند. [۱]

اهل‌نیشابور پول و هدایای خیلی زیادی همراه با یک‌سری نامه به یک‌نفر دادند و گفتند: هر کسی‌که جواب نامه‌ها را داد، او امام است، این‌ها را به او بده! وقتی این‌شخص آمد، دید که در ظاهر امام‌حسن‌عسکری (علیه‌السلام) از دنیا رفته‌است. او را پیش جعفر کذّاب بردند، این‌شخص به جعفر گفت: کسی‌که امام‌زمان است، باید بگوید این پول‌ها مال چه‌کسی است؟ چقدر است و نامه‌ها را هم ندیده، جواب بدهد. جعفر گفت: برو باباجان! این حرف‌ها چیست که می‌زنی؟! این‌شخص برگشت، وقتی نزدیک دروازه رسید، آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) دنبالش فرستاد. زمانی‌که نزد امام آمد، حضرت فرمود: این اموال مال چه‌کسی است؟ هم اسم خودشان و هم اسم پدرشان و این‌که چقدر پول درون کیسه‌ها هست را گفت؛ اما فرمود: من این پول‌ها را قبول نمی‌کنم، این‌ها به‌درد من نمی‌خورد؛ چون تمام‌شان حنفیّ شده‌اند. رفقا! بترسید از روزی که امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) اعمال ما را قبول نکند. یک‌وقت زن‌ها از مردها جلو می‌افتند. خدا با کسی این حرف‌ها را ندارد، می‌گوید: «إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۸]؛ هر کسی‌که تقوایش بیشتر باشد، خدا او را می‌خواهد. امام به آن‌شخص فرمود: شطیطه چه داده‌است؟ راوی می‌گوید: دو گز کرباس و مبلغ خیلی کمی بود، از بس کم بود، دیدم که ممکن‌است دل شطیطه بشکند، نمی‌خواستم آن‌را بگویم، امام گرفت و مبلغی هم برای او داد و گفت: این پول را به شطیطه بده و به او بگو تا چند ماه دیگر زنده هستی، این‌ها را خرج کن! به راوی هم فرمود: من می‌آیم و به او نماز می‌خوانم. راوی می‌گوید: من روزشماری می‌کردم؛ تا این‌که دیدم از خانه شطیطه صدای گریه می‌آید. رفتم، دیدم امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تشریف آورد و به او نماز خواند. خوشا به حال آن جنازه‌ای که امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بگوید من از این بدی ندیده‌ام.[۹]

یا علی


سخنی با خانمها 3

تجدّد، تولید شیطان[۱۰]

خانم‌ عزیز! اگر می‌خواهی به جایی برسی، باید تسلیم زهرای عزیز (علیهاالسلام) باشی. اگر می‌خواهی رستگار شوی، باید رویت را بگیری! این چیزها که همه می‌پوشند، نپوشی! [۱۱] تو تسلیم مُد هستی، با مُد هم محشور می‌شوی. [۱۲] خانم عزیز! چرا تجدّدی شدی که با تجدّد محشور شوی؟ [۱۳] تجدّد تولید آمریکاست، تجدّد تولید یهود است، تجدّد تولید شیطان است. چرا دنبالش می‌روی؟ [۱۴] بیا زهرا (علیهاالسلام) را دوست داشته‌ باش که با زهرا (علیهاالسلام) محشور شوی. اگر با زهرا (علیهاالسلام) محشور شدی، با تمام خلقت محشور می‌شوی. چرا تجدّدی می‌شوی؟ چرا رویت را نمی‌گیری؟ چرا لباس‌ کفّار را می‌خری و می‌پوشی؟ چرا خودت را عروسک می‌کنی؟ [۱۳]

خانم عزیز! بیا در مصحف زهرا (علیهاالسلام) برو تا زهرا (علیهاالسلام) تحویلت بگیرد. بیا امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت ‌کن! امر چه‌ کسی را اطاعت می‌کنی؟! ببین امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: ما حجّتیم از برای تمام خلقت، مادرم زهرا (علیهاالسلام) حجّت است از برای ما. آیا خانم! زهرا (علیهاالسلام) از برای تو حجّت نیست که بیایی یک ‌قدری امرش را اطاعت کنی؟! چرا می‌روی لباس‌های دشمنان زهرا (علیهاالسلام) را می‌پوشی؟! وای بر تو ای جوان ‌عزیز! که از آن لباس‌ها کیف می‌کنی! به حضرت ‌عبّاس! فردای‌ قیامت گیر هستی؛ چون‌که آن لباس‌ها بیشترش لباس شهوت است. [۱۵]

مگر هر کفشی درآمد، باید برای خانم بگیری؟ چند وقت پیش داشتیم می‌رفتیم، یک خانم بس‌که پاشنه کفشش بلند بود، زمین خورد! گفتم: خانم! آخر، ملاحظه پایت را کن! این چه کفشی‌ است که پوشیدی؟ [۱۶] خانم‌ها! چرا می‌روید پی لباس‌های امروزی؟ والله، به خود زهرا، زهرا (علیهاالسلام) تهیّه لباس دیده برای تو. می‌خواهد لباس تقوا به تو بپوشاند. اما بیا و دست از لباس‌های خارجی بردار! آن لباس، لباس شیطان است. [۱۷]

خدا حاج‌ شیخ ‌عباس را رحمت کند! ایشان فرمود: چهار نفر از طرف سلطان نجران به دیدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا سه ‌روز به این‌ها راه نداد. این‌ها گفتند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه ‌کسی را خیلی دوست دارد؟ گفتند: امیرالمؤمنین، علی (علیه‌السلام) را. رفتند، گفتند: علی‌جان! ما از طرف سلطان نجران آمدیم. آخر، ما می‌خواهیم با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یک گفتگویی کنیم. به ما راه نمی‌دهد. گفت: بروید لباس‌هایتان را عوض کنید! لباس‌هایشان را عوض کردند، لباس اسلام پوشیدند، حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به آن‌ها راه داد، بابت آن سه ‌روز هم که راه‌شان نداده ‌بود، عذرخواهی کرد. گفت: ای مردم! بدانید آن لباس‌ها پُر از شیطان بود، حرف حقّ به آن‌ها اثر نمی‌کرد. [۱۸]

ما مکّه که رفته‌ بودیم، این آقای وزیری تا آخر سفر، خدا می‌داند زنش چادر مشکی با جوراب مشکی پوشیده‌ بود؛ آن‌وقت یکی بود زنش رفت خودش را مثل زنان مصری کرد! این زن‌های مصری، یک‌ چیزی می‌اندازند روی شانه‌شان، کفش سفید، شلوار سفید، روسری‌ سفید. به‌ حساب حجاب اسلامی دارند، اما رویشان بیرون است! این زن رفت خودش را همان‌طور کرد. شب رفت و نیامد! [۱۹]

عایشه هم این‌طوری نبوده که بعضی زن‌ها در خیابان‌ها هستند! از کجا این‌ها این‌جوری شدند؟ از آن‌جا که دنبال مُد رفتند. مُد برانگیخته شیطان است. امر، برانگیخته امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. پی مُد نروید! [۲۰] شما که هر روز پی یک مُد می‌روید، از امر بیرون می‌روید. [۱۸] خانم‌ عزیز! بیا محبّت زهرا (علیهاالسلام) داشته ‌باش، محبّت این‌ها را بیرون بینداز! حالا تو این لباس‌ها را پوشیدی، یک‌ قدری شوهرت بیشتر تو را خواست؛ این شوهر هم از بین می‌رود، مگر چند سال می‌خواهی با او زندگی کنی؟ [۲۱] با لباسی که می‌پوشی، خیلی هم به شوهرت خدمت کردی! شوهرت را هم دیوث کردی. تو امّت پیامبری؟ [۲۲] مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌گوید: هر کسی حاضر شود به زنش نگاه کنند، دیوث است، از امّت من نیست؟ [۲۳]

بیا باباجان! امّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شو! چرا خانم‌ها! مثل انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها می‌شوید؟ چرا غیرت ندارید؟ چرا عروسک درست می‌کنید؟ چرا دکوری شدید؟ [۲۱]

خانم! سقوط نکن! کجا سقوط می‌کنی؟ وقتی‌که امر شوهرت [که امر خداست] را اطاعت نکنی، موقعی‌که تجدّدی بشوی. تجدّد را، نه خدا و نه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته‌ است. تجدّد، پدر ما را درآورده است. [۲۴] والله، تجدّد، کم از ولایت شما می‌گذارد. [۱۸] بعضی خانم‌ها، من دیدم، توی خانه، یک خانم مطبخی است، یک چادری می‌پوشد، وقتی می‌خواهد بیرون برود، خودش را درست می‌کند. آخر، برای چه ‌کسی خودت را درست می‌کنی؟ مگر به خدا و ماوراء اعتقاد نداری؟ [۲۵] آیا این ‌کارها را می‌کنی، زهرا ناراحت نیست؟ ناراحت ‌کردن زهرا، گناه نابخشودنی است. خدا می‌گوید: اگر یک مؤمنی را ناراحت کنی، هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کنم. برای چه زهرا! زهرا! می‌گویی؟ تو محبّت مُد داری، نه محبّت زهرا (علیهاالسلام). اگر محبّت مُد نداری، چند تا پیراهن داری، چند تا مانتو داری، یکی را به یک همسایه بده! این بنده ‌خدا می‌خواهد عروس بشود. آخر، این بنده ‌خدا هم آبرو دارد، او هم برادر دینی‌ توست. [۲۶]

فضّه خاک در مقابلش جواهر می‌شد، اما چادرش پینه داشت، کفشش پینه داشت. می‌گفتند: خانم! تو همه این‌ها برایت طلا می‌شود، می‌گفت: مگر ممکن ‌است من چادرم از زهرا (علیهاالسلام) بهتر باشد؟ کفشم از زهرا (علیهاالسلام) بهتر باشد؟ کفشش را می‌دوخت، پینه روی پینه می‌زد. فضه اصلاً نمی‌خواست برتری به زهرا (علیهاالسلام) داشته‌ باشد. بیا خودت را شبیه زهرا (علیهاالسلام) کن! رحمت خدا به آن خانمی که توی لباس‌ خارجی‌ها نرود و خودش را شبیه زنان خارجی نکند. [۲۷]

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت 20

ما گفتیم ما داریم تمرین ولایت می‌کنیم، کاری به کار کسی نداریم؛ آمدیم این‌جا از ماوراء گرفتیم تا حالا را می‌گوییم. امیدوارم که باطن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توجّه داشته ‌باشید، ولایت در قلب‌تان رشد کند. با خدا نجوا کنید! عزیزان من! نجوای با خدا، نجوای با امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. خدا آقای گلپایگانی را رحمت کند! خدمت‌شان رسیده بودند، گفته بودند: ما راجع ‌به امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) چه ‌کار کنیم؟ گفته بود: بنشین با او حرف بزن! اگر یکی را بشناسی، او را ببینی، خب با او حرف می‌زنی، بنشین با او حرف بزن! من حرف ایشان را قبول کردم، بنشین با امام زمانت حرف بزن! یک ‌قدری آقاجان! آقاجان! بکن! خدا حاج‌ شیخ‌ عبّاس را رحمت کند! یک ‌پاره وقت‌ها داد می‌کشید: ارباب‌جان! ارباب‌جان! ارباب‌جان! ارباب‌جان! داد می‌کشید: ارباب من تویی!

یک ‌قدری توی این حرف‌ها فکر کنید! یک ‌قدری اندیشه داشته ‌باشید! والله، اگر توی این حرف‌ها فکر کنید، روحش به شما دمیده می‌شود. این حرف ولایت روح دارد، جان دارد. قرآن جان دارد، روح دارد، حرف می‌زند، می‌بیند. این کلام ولایت هم می‌بیند، روح دارد؛ امّا یقین داشته ‌باش! اگر یقین نداشته‌ باشی، به غیر کاغذ و قلم چیز دیگر نمی‌بینی. خب کاغذ و قلم دیدیم که دست از آن برداشتیم! عزیزان من! فدای‌تان بشوم!

خدایا! تو را به حقّ امیرالمؤمنین قسم، روح ولایت را به این رفقای من بچشان!

خدایا! به حقّ امیرالمؤمنین قسم، ما از فقیر، فقیرتر هستیم؛ ما را غنی کن!

خدایا! تو می‌دانی به تو چه می‌گویم؟ غنی ولایت است، در ولایت ما را غنی کن! آقاجان! ما ضعیفیم، «یا لطیف! إرحم عبدک الضّعیف الذّلیل». در مقابل خلق کرنش نکنید! خلقِ متکبّر، خلقی که شما را می‌خواهد از ولایت کنار بزند، اگر تواضع کنید، ولایت فروش هستید. تواضع در مقابل مؤمن باید کرد؛ یعنی در مقابل ولایت! ببین دارم به شما چه می‌گویم؟ ببین امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) درباره امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: پدر و مادرم به قربان‌تان! یعنی می‌گوید به قربان هدف‌شان، به قربان مقصدشان! شما هم با هر کسی رفیق باشید، باید مقصدتان ولایتش باشد؛ آن‌وقت شما ولایت را سجده کردید. ولایت قربان‌تان بروم، امر خداست. [۲۸]

آن‌موقعی که جبرئیل نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد، جبرئیلِ امین، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را احترام کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: چرا [بقیّه] آن‌ها را احترام نکردی؟ گفت: یا رسول ‌الله! این امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سِمَت استادی به من دارد. اوّل خدا به من گفت: تو چه کسی هستی؟ من چه کسی هستم؟ گفتم: من مَلکَم و تو خدایی. سی‌صد سال گوشه‌ای افتادم، تا دو مرتبه این‌جور شدم. این آقا به من گفت: بگو من یک بنده خلق ضعیفی هستم، تو خدای قوی هستی! جبرئیل گفت: فوراً خدا گفت «أنت جبرئیل». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: چه وقت بوده؟ گفت: هر ستاره‌ای سی‌صد سال یک‌دفعه می‌زند. سی‌صد سال، سی‌صد دفعه همچین چیزی، من آن‌ را دیده‌ام. چه خبر است؟! [۲۹]

همین‌طوری که جبرئیل در امر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، والله، در امر یک مؤمن هم هست، ما خبر داریم. آمد و گفت: می‌خواهی بمیری؟ گفتم: نه! اختیار با تو. گفت: اختیار با تو. گفتم: تا زمانی‌که حاجت برادر مؤمن را می‌توانم برآورم، نمی‌خواهم بمیرم؛ وقتی دیگر نتوانستم، آن‌‍وقت می‌گویم: لبّیک! لبّیک ای خدا! یک حاجت برادر مؤمن را والله، از عمر خودم بیشتر می‌خواهم، چرا؟ این بنده‌ خدا خوشحال می‌شود، خشنود می‌شود، می‌گویم یک مؤمن خشنود شود، باز توی جوّ این عالم، آدم یک مؤمنی را خوشحال کند، عزیزان من! چرا؟ می‌گویم: خدا دلش می‌خواهد آدم، مؤمن را خوشحال کند، خدا دلش می‌خواهد آدم در اختیار ولایت باشد؛ اما ما می‌خواهیم ولایت در اختیارمان باشد. [۳۰]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


اخلاق در خانواده 18

خانم‌های عزیز! بیاید شوهرتان را احترام کنید! دنیا می‌گذرد! او هم باید یک اندازه‌ای مراعات شما را بکند، یک مشهدی، یک عمره‌ای شما را بِبَرد؛ البتّه اگر پول داشته باشد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواهد ما را ادب کند، دست زهرا (علیهاالسلام) را توی دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گذاشت. گفت: زهراجان! چیزی نخواهی که برای شوهرت امکان نداشته باشد، تمام عالَم امکان، امکانش به واسطه ولایت است، این را برای تو گفته خانم! که از شوهرت چیزی می‌خواهی که ندارد، باید برود از بانک وام بگیرد، نمی‌دانم از کجا برود بگیرد! حالا یک احتیاجی به تو دارد، تو هم احتیاج به خدا داری. اگر این شوهر الآن احتیاج به تو دارد، نگو شوهرم احتیاج دارد، امر مرا اطاعت می‌کند، امری که به شوهرت می‌کنی، باید امر خدا باشد؛ وگرنه قیامت خدا پدرت را در می‌آورد. [۳۱]

خانم عزیز! مشکلات مرد را بِکِش! خدا عوض به تو می‌دهد. عزیز من! تو هم مشکلات خانم را بِکِش! عوض به تو می‌دهد. باید شما در وحدت اسلام، در وحدت ولایت، لبّیک بگویید! راضی‌اش کن، نَرو دعوا کن! عزیز من! خانمت را بخواه! باید بخواهی. بچّه‌ات را بخواه، باید بخواهی. پسر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که از دنیا رفته بود، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گریه می کرد. گفتند: یا رسول الله! گریه می‌کنی؟! گفت: پسرم است، دلم می‌سوزد، من حرفی نمی‌زنم که خدا ناراحت بشود. آن خواستنِ به غیر امر، تو را جهنّمی می‌کند، آن خواستنِ بچّه‌ات، زنت، مالت؛ اگر به غیرِ امر باشد، والله جهنّمی‌ات می‌کند. [۳۲] به طوری باید بشویم که اگر کسی را خواستیم، بخواهیم خدمت به او کنیم. اگر بچّه‌ات، زنت را می‌خواهی، خدمت به او کن! ما یک خواستن داریم، یک پرستش داریم، ما بیشترمان داریم دنیا را می‌پرستیم. [۳۳]

شما اگر الآن خانمت درست می‌گوید، باید بگویی خانم! درست می‌گویی! قبول کنی. ایشان هم اگر شما درست می‌گویی، باید بگوید درست می‌گویی، قبول کند. بی‌عنادی، کسی که عناد ندارد، حقّ را باید بپذیرد. اگر کسی حقّ را نپذیرفت، این عناد دارد، بیایید رفقای عزیز! اگر عناد توی ما هست، بیرون کنیم! عناد خیلی بد چیزی است! عناد توی زن‌ها بیشتر از مردهاست.

خانم! چرا نمی‌گذاری شوهرت برود سر به پدر و مادرش بزند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر کاری برگشتش به خودت است.» تو همین‌طوری که نمی‌گذاری او برود، پس‌فردا عروست نمی‌گذارد پسرت بیاید نگاه به تو کند، این بچّه‌ای که دو روز تو او را نبینی، دَرهم بَرهم می‌شوی؛ نمی‌گذارد بیاید او را ببینی؛ آن‌وقت یک چشمت خون می‌شود و یکی اشک. مواظب باش خانم عزیز! بیا عناد نداشته باش!

حالا این پدر و مادر یک آه می‌کشد قربانت بروم، جوان عزیز! یا خدای نخواسته فقیر می‌شوی؛ یا به دردی مبتلا می‌شوی. والله، من یکی را سراغ دارم، این مادرش اشک می‌ریخت، گریه می‌کرد، می‌گفت: من بچّه‌ام را می‌خواهم ببینم، می‌گوید نرو! یک دفعه این جوان مریض شد و سِل سینه گرفت. با ما هم یک خویشی داشت، من روانه‌اش کردم، مریض‌خانه شوروی رفت. خلاصه ایشان بهتر شد و این خانم شوهرش را از پدر و مادرش جدا کرد. حالا به این آقا گفتند دیگر پیش خانمت نمی‌توانی بروی، حالا چه کار کند؟ همین‌طور که جدا کرد، از او جدا شد. [۳۴]

چه کار کنیم که ما یک سکونتی در زندگی‌مان ایجاد شود؟ حرف اولی که به خانم‌تان زدید، نهی از منکر است. حرف دوم حرف‌تان لوث می‌‌شود. لوث یعنی چه؟ یعنی دیگر خیلی ارزش ندارد. سومی‌اش می‌شود عناد. [۳۵]

ولایت زنده است، امرش هم زنده است؛ البتّه تا زمانی‌که اطاعت کنی؛ آن‎وقت این کالبد بدنت یک مملکت است، در این مملکت با آرامش زندگی می‌کنی. ولایت به تو آرامش می‌دهد، چطور آرامش می‌دهد؟ به تقدیر خدا راضی می‌شوی. والله، بالله، ولایت سکونت به تو می‌دهد، هر وقت دیدی سکونت نداری، بدان ولایتت خدشه به آن خورده است. [۳۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ زمزمه با امام‌زمان 81
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ (سوره یس، آیه 9)
  3. شناخت و معرفت امام 78
  4. تذکر 82
  5. سخنرانی القاء (امر) (دقیقه 39 و 41) و زمزمه با امام‌زمان (دقیقه 16، 22، 26، 34)
  6. القاء (امر) 77
  7. آدم شدن 76
  8. (سوره الحجرات، آیه 13)
  9. فتنه آخرالزمان 81
  10. شیعه شفاعت‌کن است ۸۳ (دقیقه ۳۹) و عصاره تمام عصاره‌ها، ولایت است (شناخت ولایت) ۸۴ (دقیقه ۳۵)
  11. معرفت امام؛ اصحاب الیمین 78
  12. علی علی 84
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ افشای شیعه 84
  14. رمضان 85؛ ارتباط با ولایت
  15. شیعه، شفاعت‌کن است 83
  16. عنایت پنج ‌تن به شیعه 90
  17. در کربلا 85
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ قدردانی از جلسه 85
  19. عید غدیر 79؛ غدیر و فتنه آخر الزّمان
  20. میلاد امام حسین ۸۲
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ شهادت حضرت زهرا ۸۵
  22. مشهد ۹۳؛ وداع امام‌ حسین
  23. سیزده رجب ۸۴
  24. شناخت الست 87
  25. در محضر خدا؛ در امر ولایت، حبل المتین 81
  26. ماوراء در امر حضرت‌زهرا؛ نور ولایت (حضرت زهرا عصاره خلقت) 78
  27. عصاره تمام عصاره‌ها، ولایت است (شناخت ولایت) 84
  28. عبادت بی‌ولایت، عبادت خوارج است 78
  29. سیزده رجب 89
  30. اطاعت امر، زیارت معصومین است؛ مشهد 82
  31. رشد معرفت به ولایت است 83؛ تفسیر سوره یوسف
  32. تنظیم 83 و تولید حکومت الله امر است 82
  33. شناخت امام زمان 85
  34. عناد 76
  35. تذکّر و الست 76
  36. خدشه تفکّر 80
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه