کتاب عارف ولایت به لطف خدا منتشر شد. منتخب سیزده فروردین

صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|عنوان=امیرالمؤمنین علی|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=وداع ماه‌رمضان|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  
{{فرمایش منتخب|عنوان=شکستن ارکان خدا|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=کتاب عارف ولایت منتشر شد|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  
{{فرمایش منتخب|عنوان=شب قدر|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=ماه رمضان|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  
{{فرمایش منتخب|عنوان=ماه رمضان|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=عید نوروز|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  

نسخهٔ ‏۲۸ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۷:۲۵

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: وداع ماه‌رمضان

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

دو سه‌ روز به ماه‌ مبارک کار داریم، من به رفقا قول دادم که باید وداع کنیم؛ چون‌که این هفته، هفته آخر این ماه است؛ وداعی بکنیم. می‌خواهم وداع ولایت را به شما بگویم.

ما دو وداع داریم؛ تمام آقایان منبری وداع امام‌ حسین (علیه‌السلام) را می‌گویند؛ اما یک وداع است که من آن‌ را از کسی نشنیده‌ام. حالا القاء شده، می‌خواهم آن‌ را به شما بگویم. این وداع، وداعی است که اگر تفکّر داشته‌ باشید، تمام اشیاء آدم را می‌سوزاند. این‌چه وداعی است؟

بیشتر منبری‌ها می‌گویند: باعث کشته‌ شدن حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام)، غلاف شمشیر شد. من یک بچّه برادر داشتم، نجّاری می‌رفت. این سینه دستگاه ایستاده‌ بود، نئوپان فشار روی او آورد. ما او را به بیمارستان رساندیم، فوراً من گفتم بچّه را عمل کنید! بچّه را عمل کردند، وقتی شکمش را شکافتند، گفتند: تمام اشیاء این بچّه خُرد شده‌ است. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) هم، آن فشار در، تمام اشیاء بدنش را خُرد کرد. چرا می‌گویید غلاف شمشیر زهرا (علیهاالسلام) را کشت؟! غلاف شمشیر درست‌ است؛ والله، بالله، دید ولایتم این‌ است: غلاف شمشیر به زهرا (علیهاالسلام) تیر خلاص زد؛ عمر «لعنةالله‌علیه»، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را کشت.

حالا وقتی‌که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) غسل کرد و خوابید، گفت: فضّه! اگر مرا صدا زدی، جواب ندادم، علی را خبر کن! خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) از در وارد شدند. گفتند: فضّه! مادرمان کجاست؟ گفت: مادرتان استراحت کرده‌ است. گفتند: مگر ما نمی‌دانیم که مادرمان از دنیا رفته‌ است؟! گفت: بروید پدرتان علی را خبر کنید! وقتی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را خبر کردند، دو مرتبه حضرت به زانو درآمد. امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) با آن قدرتی که داشت، درِ خبیر را از جا کَند، عمرو بن‌عَبدود را با یک ضربه کشت؛ حالا در مرگ زهرا (علیهاالسلام) به زانو درآمد، مرگ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) یک عالمی را به زانو درآورد. حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را کفن کرده‌ است، فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! بیایید با مادرتان زهرا (علیهاالسلام) وداع کنید! مگر این‌ها مُرده‌اند؟ تو مُرده‌ای که می‌گویی این‌ها مُرده هستند، ولایت در دلت مُرده‌ است. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد، می‌گوید: زهرا دست‌هایش را درآورد. یک دستش را به گردن حسن، دست دیگر را به گردن حسین انداخت. جبرئیل در آسمان ندا داد: علی‌جان! عزیزان زهرا را بردار! ملائکه طاقت ندارند. این یک وداع است.

وداع دوم این‌ بود: حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) مو به مو مواظب حرف‌های امّ‌السّلمه بود. امّ‌السّلمه گفته‌ بود: زینب‌جان! تا زمانی‌که حسین درخواست پیراهن‌کهنه نکرد، بدان که برادرت زنده‌ است. تمام این مصیبت‌ها را زینب (علیهاالسلام) به دوش می‌کشید، قبول داشت، مواظب بود آن کلام را امام‌ حسین (علیه‌السلام) نیاید به او بگوید. یک‌ دفعه امام آمد و گفت: زینب! پیراهن‌ کهنه بیاور! زینب (علیهاالسلام) غَش کرد و افتاد. لشکر هم «هل من مبارز» می‌طلبد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) دست ولایت بر قلب زینب (علیهاالسلام) گذاشت؛ زینب (علیهاالسلام) ولیّ‌ الله‌ الأعظم شد، امام تصرّف کرد. امام آن‌ است که به تمام خلقت تصرّف می‌کند، به چه تصرّف می‌کند؟ به قلب‌ها. امام فرمود: خواهرجان! شیطان صبرت را نبرد. حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) چشمانش را باز کرد و گفت: برادر! آن‌قدر صبر می‌کنم، تا صبر از دستم عاصی شود. امام فرمود: خواهرجان! باید در دروازه‌ کوفه و در شام خطبه بخوانی، آن‌جا دارند لعنت به پدرمان می‌کنند. پرچم معاویه را بِکَن و پرچم علی را نصب کن! قربان‌تان بروم! امام این‌ است: امام با تمام اهل‌ خیمه خداحافظی کرد. اوّل گفت: خواهر! خداحافظ! امّ‌کلثوم، خواهر! خداحافظ! تا حتّی گفت: فضّه! خداحافظ! امام‌ حسین (علیه‌السلام) با تمام این‌ها خداحافظی کرد. [۱]


فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: کتاب عارف ولایت منتشر شد

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

به لطف خداوند، کتاب عارف ولایت منتشر شد

... این کتاب، باید به شما تزریق شود تا بفهمید. آیا این کتاب را می‌خوانید و دنبال چیز دیگر هم می‌گردید؟! چیز دیگری نیست! این کتاب را حضرت زهرا (علیهاالسلام) کمک کرده، پس عنایت حضرت زهراست. آب زندگانی است، حجت است بر شما. هر وقت کتاب را برمی‌دارید، ببوسید که شما دارید کلام امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را می‌بوسید. انتظار داشتم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشاء کنم؛ الحمد لله به کمک خودشان افشاء کردم. شب بروید درِ خانه خدا، تا خدا به شما بفهماند. قربان آن آدم که می‌گوید: کتاب را می‌خوانم و اشک می‌ریزم.

... کمک؛ یعنی خدا موفقت می‌کند؛ با خدا حرف‌زدن یک موفقیت می‌خواهد. برو نصف شب عشق‌بازی کن با خدا، با امام زمان (عجل‌الله‌فرجه). تقاضای فهم کنید! تقاضای شناخت بیشتر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را بکنید! تقاضای عدالت کنید! شب با خدا حرف بزنید! شما باید این کتاب را بشناسید، علی‌شناس شوید. رشد ولایت در قلب شما باید بیشتر شود؛ هیچ جایی نمی‌شود، فقط این‌جا می‌شود.

... این حرف‌ها باید به شما نازل شود، مثل این‌که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل می‌شد و انجام می‌داد. نوارها و کتاب‌های ما هم نازله است، سراندرپایش ولایت است، امری است؛ خلقی نیست. این حرف‌ها را قبول کن و به آن عمل کن! اگر این حرف‌ها را بایگانی نکنی، مثل روح است، برایت کار می‌کند. حضرت فرمود: کلام ولایت را بنویسید؛ با دفترهایتان نجوا کنید تا امام حسین (علیه‌السلام) با شما نجوا کند. این نوشته‌های شما باید ابدی باشد.

یا علی


فرمایش منتخب: ماه رمضان

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

گذشت کردن و کینه‌نداشتن[۲]

عزیز من! قربانت بروم، کینه نداشته‌ باش. خانم‌های عزیز! کینه هم‌دیگر را نداشته‌ باشید. اگر شما پیرو حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) هستید، پیرو امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) هستید، گذشت داشته‌ باشید! چرا ماه‌ مبارک رمضان گذشت ندارید؟ مگر نمی‌گوید اگر یک دوست‌ علی از دستت ناراحت باشد، خدا هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کند. عزیزان من! برادران عزیز! بیایید امروز مانند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بشویم. حالا آن آدمی که به تو تهمت زده، یا یک‌ کاری کرده، دیگر از ابن‌ملجم که بدتر نیست؛ گذشت داشته‌ باش! به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم همه‌اش گذشت کردم. فحش به‌ من دادند، فحش ناموس به‌ من دادند، باز هم می‌رفتم بر سرِ راهش می‌ایستادم و می‌گفتم: سلام علیکم، هم‌چنین نگاهم می‌کرد و تعجّب می‌کرد. گفتم: بابا! حالا تو ناراحت بودی، دو تا فحش هم به ما دادی، چیزی نیست؛ چرا رویت را از ما برمی‌گردانی؟ می‌گفتم: مبادا، این‌ شخص خجالت بکشد که این فحش‌ها را به‌من داده و این‌کارها را کرده‌ است. والله، در فکر من همین‌ است. می‌گفتم که این‌ شخص یک‌ روز به‌ خاطر من ناراحت نباشد. این درست‌ است. این دِل، دِل علی (علیه‌السلام) است. این دِل، دِل امر علی (علیه‌السلام) است. چرا ما با هم کینه داریم؟! [۳]

یاد خیلی ابعاد دارد، ابعاد آن‌هم خیلی زیاد است. یاد خیلی مهمّ است. من دلم می‌خواهد همیشه یاد امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشید، یاد امام‌ حسین (علیه‌السلام) باشید، یاد خدا باشید، یاد ولایت باشید. حالا این جمله را می‌خواهم بگویم: این‌که می‌گوید: «أنا مدینة‌ العلم و علیٌ بابُها» از درِ علی (علیه‌السلام) بیا! یا می‌گوید: «أین الرّجبیّون؟» رجبیّون کجایند؟ یک نَفَسی که در ماه‌ مبارک رمضان می‌کشی، عبادت است؛ تا حتّی روایت داریم، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! این جمله را ایشان گفت: اگر کسی خوابش ببرد، ملائکه می‌آیند تو را این‌طرف و آن‌طرف می‌کنند که مبادا دست تو زیر تنه‌ات مانده‌ باشد، این‌قدر ماه‌ مبارک رمضان به‌ فکر تو هستند؛ اما نمی‌گوید این الرّمضانیّون؟ یا ماه‌شعبان که ماه خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، هم نمی‌گوید این الشّعبانیّون؟ می‌گوید: «أین الرّجبیون؟» کسانی‌که یاد علی (علیه‌السلام) بودند، کسانی‌که از درِ علی (علیه‌السلام) آمدند و یاد علی (علیه‌السلام) بودند. حالا بالاتر ببرم؟ این مثل آن‌ است که خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: «بلّغ!» بلند شو، تبلیغ‌کن! هدایت با من است. همیشه خدا یک‌ چیزی را برای خودش گذاشته‌ است. خدا یک برتری به تمام ائمه (علیهم‌السلام) دارد، همیشه برای خودش چیزی می‌گذارد. حالا می‌گوید «أین الرّجبیّون؟» بیایید من مزد شما را بدهم. هیچ قدرتی نمی‌تواند مزد ولایت را بدهد. هر مزدی یک‌ چیز جزیی است. هر مزدی که کسی راجع‌ به ولایت بدهد، یک‌ چیز دنیایی است؛ اما خدا می‌گوید: «أین الرّجبیّون؟» بیایید من به شما مزد بدهم. خدا به تو چه می‌دهد؟ محبّت خودش را به تو می‌دهد. خدا به تو چه می‌دهد؟ اصلاً محبّت خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به تو می‌دهد. چه‌ کسی می‌تواند آن‌ را به تو بدهد؟! آن چند شب گذشته به خدا گفتم: خدایا! من دو چیز از تو می‌خواهم که هیچ‌کسی نمی‌تواند آن‌ را بدهد، اصلاً هیچ قدرتی نمی‌تواند بدهد: یکی محبّت تو را می‌خواهم، یکی هم محبّت دوازده‌امام (علیهم‌السلام) را می‌خواهم. چه‌کسی می‌تواند بدهد؟! چیزی از خدا بخواهید که خلق نتواند آن‌ را به شما بدهد. [۴]

اطاعت امر، شرط قبولی عبادت[۵]

الآن ماه‌ مبارک رمضان دارد طی می‌شود، چه‌کار کردید؟ آیا یک افطاری به یک‌ نفر دادید؟ یک قوم و خویشی دارید، آیا یک مرغی، گوشتی درِ خانه‌شان بردید؟ آیا یک‌ شب درِ خانه فقرا رفتید؟ آیا دل‌ یکی را خوش کردید یا این‌که فقط به‌مسجد رفتید و قرآن سر گرفتید؟ به‌دینم قسم، آن قرآن به ما، به بعضی‌ها لعنت می‌کند. قرآن‌ مجید روح دارد، جان دارد. والله، الآن یک عدّه‌ای از وعّاظِ ما دارند اهل‌ تسنّن را تشویق می‌کنند. تمام شما هم این‌جوری کردید. می‌گوید: این‌جا این نماز را بکن! این‌جا هم ذکر بگو! این‌جا چهار تا صلوات بفرست! این عبادت را به‌ جا بیاور! آن‌وقت می‌روی بهشت. تمام این‌ها درست‌است؛ اما «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شرطش این‌ است که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۶] قبول داشته‌ باشی. حالا اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داری، باید امرش را اطاعت کنی. مگر نیست که امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) از دفن ظاهری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که برمی‌گردند، صدای گریه از خرابه‌ها می‌آمد؟! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن‌ها سر می‌زد. حضرت سه‌ روز، سه‌ روز نانش را نمی‌خورْد و به فقرا می‌داد. به تو می‌گوید تو آن نیستی، هم بخور و هم بخوران!

به ارواح پدر و مادرم، دارم در مجلس می‌بینم که ماه‌ مبارک رمضان از دستش رفته، تکان نخورده؛ فقط ذکر گفته و مسجد رفته‌ است. به‌دینم، دارم می‌بینم. عزیز من! تکان بخور! ببین من دارم به شما چه می‌گویم؟ این مالی که دست توست، بیت‌المال است. باید آن در امر تو باشد؛ نه این‌که تو در امرش باشی؛ [یعنی باید پولت را به امر خرج کنی]. هر کجا بخواهی خرج کنی، خدا پدرت را درمی‌آورد. خدایا! تو شاهد باش! من نزدیک به هشتاد سالم است، حجّت را بر مردم تمام می‌کنم. بیت‌المال که این‌ها درآوردند نیست. مالی که در اختیار توست، بیت‌المال است. مگر تو حقّ داری بروی یک چیزهای بی‌خودی بخری؟! پدرت را درمی‌آورد. در قرآن می‌فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره»[۷] خدا از تو بازخواست می‌کند که مالت را کجا خرج کردی؟ چرا خرج کردی؟ عزیزان من! «إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء» بیایید یک تکانی بخوریم! مگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیست که آمده می‌بیند یک گردن‌بندی در خزانه نیست. به آن خزانه‌دار می‌گوید چطور شده‌ است؟ می‌گوید: دخترت زینب (علیهاالسلام) می‌خواست به یک مجلس مهمّی برود، آمد آن‌را عاریه ذمّه گرفت؛ یعنی این گردن‌بند را به پول درآورد [قیمت‌گذاری کرد]، پولش را این‌جا گذاشت و آن‌ را با خودش برد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد و می‌گوید: اگر دخترم عاریه ذمّه نبرده‌ بود، به او حدّ می‌زدم. چه‌خبر است؟! حدّ می‌خورد که چرا آن‌ را بردی؟ [۸]

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، این ماه‌ مبارک رمضان بیامرز! روایت داریم، حضرت می‌فرماید: شقی‌ترین مردم کسی است که ماه‌ مبارک رمضان از او بگذرد؛ ولی آمرزیده نشود، بعد از حضرت سؤال می‌کنند: آقا! اگر آمرزیده نشدیم، چه‌ کار کنیم؟ می‌فرماید: در سرزمین منا بروید! چرا می‌گوید در منا بروید؟ چون وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) در آن‌جا ظهور دارد؛ یعنی هر جوری شده می‌آید تا هوای حاجیان را داشته‌ باشد، آن‌جاست؛ آن‌وقت دعا به‌ واسطه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) مستجاب می‌شود. خدایا! ما جوری باشیم که همین‌جا دعایمان مستجاب شود و ما را بیامرزی. [۹]


فرمایش منتخب: عید نوروز

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

دعای تحویل سال[۱۰]

رفقای‌ عزیز! روز دیگر سال تحویل می‌شود، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! یکی از علماء به او برخورده بود و گفته‌ بود: شما امروز که عید است، درباره آن‌ چه می‌گویید؟ گفت: من نمی‌گویم، امام‌ جعفر صادق (علیه‌السلام) این عید را تأیید کرده؛ تاحتّی تبریک گفته‌ است. امام تبریک به چه‌ چیزی گفته‌ است؟ آن عالم به حاج‌ شیخ‌ عباس گفت: جمشید این عید را درست کرده‌ است، می‌گویند: جمشید گبر بوده؛ گفت: درست‌ است که جمشید آن‌را درست‌ کرده، امام‌ صادق (علیه‌السلام) جمشید را قبول ندارد؛ اما این انفاق‌هایی که می‌شود، به مردم لباس داده‌ می‌شود، کفش داده‌ می‌شود، خانه‌ها را تمیز می‌کنند، نظافت می‌کنند، مردم که با یکدیگر قهرند، صلح می‌کنند، آمد و رفت می‌کنند، سر به قوم و خویش‌شان می‌زنند؛ امام‌ صادق (علیه‌السلام) این‌ها را تأیید کرده؛ چون خیر به مردم می‌رسد. امام‌ صادق (علیه‌السلام) این خیر را تأیید کرده‌ است، این صفات‌ الله جمشید است که به آن پاسخ می‌دهد؛ تمام این‌ها روایت خداست. یک‌وقت می‌بینی در این یک‌ هفته، مردم به‌ قدر یک‌ سال رضایت خدا را به‌ جا می‌آورند. این‌ چه عیبی دارد؟ ببین چقدر امام قشنگ گفت که این صفات‌ الله جمشید است؛ پس عزیزان من! وقتی‌که سال تحویل می‌شود، توجّه کنید! [۱۱]

من وقتی می‌خواهم این مطلب را بگویم خجالت می‌کشم؛ چون من که پرونده شما را نمی‌بینم، از روی پرونده خودم روی شما حساب می‌کنم و می‌گویم؛ جسارتاً به رفقای‌ عزیز گفتم که وقتی سال تحویل می‌شود، از خدا بخواهید:

خدایا! هر چه که در این سالی که گذشت، اگر ما گناه کردیم، معصیت کردیم، تو را به‌ حق پنج‌ نور پاک، ما را ببخش! وارد این سال نو می‌شویم، ما را جزء معصومین قرار بده؛ یعنی ما را پاک و پاکیزه قرار بده! از سر گناهان‌مان بگذر! پاداش این، ولایت ما را کامل کن و سال‌های سال، ولایت‌مان کامل باشد.

خدایا! ولایت ما را محافظت کن که مبادا شیطان از دست ما بگیرد. اگر شیطان ولایت را از ما بگیرد، چند جا شرمنده‌ایم: اوّل خدا! پیش تو شرمنده‌ایم، بعد پیش خود ولایت شرمنده‌ایم. بعد روز محشر ما جلوی صدّیقین و ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) شرمنده‌ایم. خدایا! تو را به‌ حقّ پیامبر، به‌ حقّ امیرالمؤمنین، به‌ حقّ فاطمه‌ زهرا، به‌ حقّ امام‌ حسن و امام‌ حسین، به‌ حقّ این‌هایی که تمام خلقت را به واسطه‌شان خلق کردی، ما را شرمنده وارد محشر نکن! ما را با پرچم ولایت وارد کن!

خدایا! تو را به‌ حقّ این پنج‌ تن، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را از ما راضی بگردان! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را از ما خشنود بگردان! خدایا! ما را یاورش قرار بده! خدایا! ما را سرباز امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) قرار بده!

خدایا! به‌ حقّ امام‌ زمان، به ما یقین بده! خدایا! به‌ حقّ امام‌ زمان، ما جزء آن‌هایی نباشیم که پیرو زمان باشیم. اگر در این سال ما پیرو زمان بودیم، به‌حق امام‌زمان، ما را پیرو آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) قرار بده!

خدایا! ما می‌دانیم و یقین داریم که حجّة‌ بن‌ الحسن هست و خواهد آمد، عیدی ما این‌ است که تو به ما عیدی بدهی و دعای ما را مستجاب کنی؛ عیدی ما ولایت باشد.

خدایا! همه‌ چیز به رفقایم دادی، امورشان خیلی به آبرومندی می‌گذرد؛ خدایا! اوّل عمرشان را زیاد کن! سال‌های سال زیر سایه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشند.

خدایا! این‌قدر یقین به این‌ها بده که اصلاً هیچ مؤثّری را مؤثّر ندانند. [۱۲]

عزیزان من! هر چند سال تحویل می‌شود؛ اما روضه‌ای برای شما می‌خوانم: سابق که آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) در ظاهر بودند، روز عید اهل‌بیت به دیدن‌شان می‌رفتند، مردم هم می‌آمدند. حالا حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) به‌امّ‌کلثوم گفت: خواهر! بنی‌امیّه که برای ما عیدی نگذاشتند، ما که عید نداریم؛ اما بیا به خانه امّ‌البنین برویم. وقتی رفتند و در را زدند. امّ‌البنین گفت: کیست که در می‌زند؟ من که دیگر پسر ندارم، چهار پسرم را کشتند؛ از زمانی‌که عباس و عبدالله و فرزندانم شهید شدند، دیگر درِ این‌خانه را کسی نزده‌ است! کیست که در می‌زند؟ وقتی امّ‌البنین در را باز کرد، دید که زینب (علیهاالسلام) و امّ‌کلثوم هستند. آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) یک بچّه کوچکی داشت، امّ‌البنین مشک کوچکی درست کرده‌ بود و گردن او انداخته‌ بود و با آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) نجوا می‌کرد. یادش می‌آمد و می‌گفت: عزیز من! پدرت رفت آب بیاورد که دستانش را قطع کردند! من باور نمی‌کردم که فرق پدرت را بشکافند! اما یقین کردم که عباس (علیه‌السلام) دست نداشت تا حمایت کند؛ وگرنه چه‌کسی می‌توانست به فرق پسرم عمود آهنین بزند؟ آن‌جا عزاخانه شد، زینب و امّ‌کلثوم و امّ‌البنین گریه می‌کردند و مرتّب می‌گفتند ابوالفضل! برادر!

شما رفقا! باید همیشه با این‌ها نجوا کنید و امروز که روز عید است، از نمک امام‌ حسین (علیه‌السلام) هم بچشید! همیشه در ظاهر در فرح نباشید و حقّ امام‌ حسین (علیه‌السلام) و آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) را یک‌ ذرّه عملی کرده باشید؛ بگویید: حسین‌جان! ابوالفضل‌جان! هر چند امروز عید است؛ اما تو را فراموش نکردیم! [۱۳]

نوروز و کمک به فقرا[۱۴]

والله، بالله، دو شب است که نزدیک بود سکته کنم، باور کنید! بس که در فکر شما بودم. گفتم: خدایا! به من عیدی بده! به من بده که به این‌ها بدهم. ما باید در پیشگاه اقدس الهی، اوّل بگوییم:

خدایا! حدّ را از گردن ما بردار!

امام زمان! ای آقا! ما را بپذیر! الآن امام زمانِ ما تویی، عزیز من! تمام نفَس‌هایی که عالم می‌کشد در قدرت توست. تو قدرت داری این کار را بکنی.

ای خدا! عنایت کن! حدّ را از گردن ما بردار!

امام زمان! ما را بپذیر! ما را در پناه خودت راه بده!

اگر آدم خودش را در پناه امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) راه داده بود، والله، بالله، ترک اولی نمی‌کرد.

رفقای عزیز! اگر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) به شما راه بدهد، معصیت که نمی‌کنید، ترک اولی هم نمی‌کنید.

گفتم: گناه مال لذّت است. وقتی تو لذّت از وجود مبارک امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) بردی، دیگر لذّتی نیست. گفتم:

آسوده خاطرم که در دامن تواَمدامن نبینم که در دامنش رَوَم

رفقای عزیز! اصلاً دامن نباید در دنیا ببینید، پایبند آن دامن می‌شوید. بی‌حیایی می‌شود، تو پایبند دامن هستی. هر جا می‌روی، یک رقم دامن می‌خری. تو کجا هستی که در دامن امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشی؟ تو پایبند دامن هستی. دامن نبینم که در دامنش بروم. دامن به غیر از دامن تو اشتباه بُوَد؛ چون‌که دامن تو اتّصال به ماوراء بود. اگر تو، در دامن امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشی، اصلاً ماوراء را نمی‌خواهی. به دینم راست می‌گویم.

حالا که این حرف‌ها را زدم، یک وقت دیدم، (حالا آدم چه اندازه بگوید؟ چطور بگوید که مِن بعد، بعضی‌ها نگویند: حالا این هم ادّعا می‌کند.) ندا آمد: ما تأیید کردیم. رفقای عزیز! والله، بالله، امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) شما را تأیید کرده است. اما همین‌طور که می‌گویم باشید. من این‌ها را که می‌گویم، دارم می‌گویم تأییدی خوب است؛ آقا تأیید کرد. تا گفت تأیید کردم، به وجود امام زمان، من گفتم این تأیید را خدا کرد؛ یعنی فوراً از گردن خودم بیرون انداختم. دیدم این به ریخت من نمی‌آید، گفتم: این تأیید را خدا کرد. بفرمایید! این‌جور باید باشید! عجب عیدی داد! عجب عیدی داد! عزیزان من!

دامن نبینم که در دامنش رَوَمدامن به غیر دامن تو بی‌محتوا بُوَد

هیچ محتوایی ندارد، هیچ نتیجه‌ای ندارد.

حالا عید چطور است؟ ما باید همین‌طور که عید می‌گیریم، دنبال یک عید دیگر هم باشیم. متوجّهید؟ این عید که می‌گیرید، یک عید دیگر هم از خدا بخواهید! خدایا! الآن که امروز نوروز است و عید است، ما به آن عید هم برسیم.

عید ما روزی بُوَد، از مشرکین اسمی نباشدعید ما روزی بُوَد از منافقین اسمی نباشد

عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود بیاید. آن روز، عید ماست؛ اما این عید را هم باید عید بگیریم. اصلاً ببین، چقدر شست‌وشو می‌شود. کسی‌که یک سال فرش‌هایش را نَشُسته است، می‌شوید. خانه‌اش را جارو نکرده، جارو می‌کند. اصلاً یک نظافتی در این خانه‌ها ایجاد می‌شود. این چه عیبی دارد؟ آخر، بعضی‌ها کج‌سلیقه هستند. هر چیزی که ائمه (علیهم‌السلام) گفتند، ما باید بگوییم، امام صادق (علیه‌السلام) تأیید کرده است. فضول! تو چه کاره هستی که تأیید نمی‌کنی و حرف هم می‌زنی؟! تو از امام صادق (علیه‌السلام)، فهمت بیشتر است؟! [۱۵]

عزیزان! الآن نزدیک شب‌ عید است، من نمی‌خواهم به شما بگویم، خدا می‌داند یک مراجعه‌هایی که می‌شود، من فقط باید بسوزم، آن کفش ندارد، آن نمی‌دانم مانتو ندارد، آن‌ فلان چیز ندارد، این‌ها هم رویشان به ما باز است. الحمد لله بعضی‌ها هستند خب، کمک کردند، خدا یاری‌شان کند! نمی‌خواهم اسم بیاورم؛ اما الآن چه‌جور است؟ تو چطور این‌جور هستی که نمی‌دانم سفره هفت‌سین درست می‌کنی؟! تو چه مسلمانی هستی؟! سفره هفت‌سین درست می‌کنی، هفت‌جور چیز می‌گذاری؛ آیا این‌ است؟! این‌ است ولایت؟! شرط ولایت این ‌است که سفره هفت‌سین درست‌کنی؟ اگر هم پول نداری که سخاوت کنی، لااقل یک‌ذرّه باید ناراحت باشی؛ این‌کار را نکن!

من از اوّل عمرم، شب‌ عید برنج درست نکردم؛ بروید ببینید! الآن شاید بچّه‌هایم این‌جا باشند. یک‌ چیز مختصر می‌خورم، حالا یک ‌مرتبه اگر یکی مهمانم کرد، مقدّسی نمی‌کنم، اگر یکی مهمانم کند، می‌خورم، اگر یکی برایم تعارف هم‌ بیاورد؛ می‌خورم؛ اما خودم درست نمی‌کنم، می‌گویم همین‌قدر من یک ‌قدری چیز کنم که اگر کسی این‌جور است، من آن‌جوری نباشم، این‌کار را که می‌توانی بکنی. [۱۶]

یا علی

ارجاعات


بیتوته و نجوا با ولایت

کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خدا، وصل به قرآن، وصل به توحید و وصل به ماوراست[۱۷]

شما بدانید که هر کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خداست، وصل به‌ قرآن است، وصل به توحید است، وصل به ماوراست. عزیز من! من الآن برایتان روایت نقل می‌کنم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: من ریشه درخت توحیدم، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، یعسوب‌ الدّین، جانشین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، وصیّ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: من ساقه‌اش هستم، آقا! دیگر باقی دارد؟ بله! می‌گوید: این شجره، میوه می‌خواهد، میوه‌اش قرآن است، دیگر چه؟ می‌گوید: دوستان ما برگش هستند؛ یعنی برگ اگر توجّه داشته‌ باشید، من یک‌وقت جسارت کردم، گفتم: من وقتی در بیابان می‌رفتم، با برگ‌های درخت نجوا می‌کردم، آن برگ را برمی‌داشتم، این‌جوری مثل یک کتاب در دست می‌گرفتم، سر به سوی آسمان می‌کردم، می‌گفتم: خدا! این‌ را چه ‌کسی لوله‌کشی کرده‌ است؟ تمام توجّه من روی برگ بود. طرف خدا می‌رفتم، چه ‌کسی آن را لوله‌کشی کرده‌ است؟ پس بدان برگ باید میوه را چه‌ کار کند؟ حفظ کند، البتّه چرا؟ منظور این ‌است باید اتّصال باشد؛ پس ریشه شجره توحید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد، ساقه‌اش علی (علیه‌السلام)، میوه‌اش قرآن ‌مجید، تو باید برگش باشی، حفظ کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم می‌فرماید: عزیزان من! یک ‌کاری کنید ما قیامت، خجل‌زده نباشیم که بگوییم این شیعه ماست، یک‌ کاری کنید که امر ما را اطاعت کنید و ما آن‌جا سرفراز باشیم. [۱۸]

آقاجان من! شما می‌توانید به‌ من اعتراض کنید، بگویید که این برگ حفظ می‌کند یا ولایت حفظ می‌کند؟! یا خدا حفظ می‌کند؟! یا قرآن حفظ می‌کند؟! می‌توانید به‌ من اعتراض کنید. حالا من جواب اعتراضت را می‌دهم. اگر یک خیمه‌ای زدند، امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» یعسوب‌ الدّین، امام‌ المبین یا حضرت ‌زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام)، امام ‌حسن (علیه‌السلام)، امام‌ حسین (علیه‌السلام) در آن بودند، مثل همان حدیث کساء؛ آیا عباء قیمت دارد یا این‌ها؟! آن چادر قیمت دارد یا این‌ها؟! اگر ما می‌گوییم که برگ حفظ می‌کند؛ برگ به منزله یک چادر است، اصلِ درخت میوه‌، ریشه‌ و ساقه‌اش است. این حرف را زدم که شیطان در دل شما هیجانی پیدا نکند؛ پس اگر می‌گوید برگ این‌طوری حفظ می‌کند؛ مثل یک چادری که حفظ کند.

روایت دوم: امام‌ صادق (علیه‌السلام) به دوستان و شیعه‌هایش می‌گوید: یک‌ کاری بکنید که باعث زینت ما باشید! زینت یعنی‌چه؟! خب برگ درخت هم زینت است. حالا اگر می‌گوید این شیعه برگ درخت توحید است، آقای مهندس! باید جدا نشوی. من یک برگ درخت کَندم، دیدم یک شیره‌ای دارد، این شیره‌اش به ساق درخت وصل است؛ گفتم: اَی به ‌قربانت بروم! اِی پیامبر! ای امیرالمؤمنین! ببین شیره‌اش به این ساقه درخت وصل بود؛ پس باید جدا نشوی! اگر یک پوست درختی را این‌طوری، یک‌قدری جدا کنند، بالایش خشک می‌شود. باباجان! عصاره این روایت این ‌است. من دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! قربا‌نتان بروم، فدایتان بشوم، اگر این پوست درخت را جدا کنی، یک قسمتی‌اش را؛ آب به آن بالای درخت نمی‌رسد، خشک می‌شود؛ وقتی درخت خشک شد، باید آن ‌را سوزاند. خدا عمر و ابابکر را لعنت کند! ولایت را از مردم جدا کردند، گفت: «حَسبنا کتاب‌الله» تمامشان خشک شدند، تمام پیروانشان خشک شدند. چرا؟ جدا کرد، ولایت را جدا کرد. چرا می‌گوید تمام گناهان عالم، گردن عمر است؟ ولایت را جدا کرد؛ قربانتان بروم، عصاره‌اش این‌ است. [۱۹]

اگر افشای ولایت، درون قلبت نباشد، حرف است؛ ارتباط با ولایت نیست. اغلب مردم این‌طور هستند، چون پیرو خلقند و کنار نرفتند و درون قلبشان نجوا نیست. من از اوّل دنبال خلق نرفتم، کارهایی برای خودم جور می‌کردم و از آن لذّت می‌بردم. شما که داری کار می‌کنی، مهندس یا دکتر یا کاسب هستی یا درس می‌خوانی، شما باید با روح کلّ خلقت ارتباط و اتّصال داشته‌باشی. روح کلّ خلقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. الآن هم به ‌وجود مبارک امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) اتّصال پیدا کنی و اگر هدفت این ‌باشد، شما داری نجوا می‌کنی. [۲۰]

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده

کَظمِ غِیظ[۲۱]

عزیزان من! قربانتان بروم، انسان باید «کَظمِ غِیظ» داشته ‌باشد، خشم خودش را فرو ببرد؛ هیچ‌ چیزی بالاتر از این‌ نیست که غیظ خودتان را فرو ببرید. غیظ فقط برای امر خدا و بغض نسبت به دشمنان حضرت ‌زهراست، اصلاً نباید بغض و غیظ، نسبت به چیز دیگری در شما وجود داشته ‌باشد.

ای شیعه علی! مگر علی (علیه‌السلام) غیظ در وجودش بود؟ حالا فلانی می‌گوید: نمی‌دانم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عمرو بن‌ عبدود را کشته، یک شمشیر زده، بلند شده، راه می‌رود، غیظش را فروکش کند. ای نادان! مگر امیرامؤمنین علی (علیه‌السلام) به‌ غیر از خدا، غیظ در وجودش هست؟ علی (علیه‌السلام) نور خداست. نور که غیظ در وجودش نیست. چه کسانی هم دارند این را می‌گویند؟ کاش یک عوام این حرف را می‌زد. من دارم می‌گویم در مؤمن نباید غیظ باشد، اگر هم غیظ در دیگری هست، باید دعا برایش کند! اصحاب ‌یمین یعنی این.

هر موقعی دیدید که این‌طوری نیستید، بدانید که «اصحاب‌ یمین» نیستید. هر موقعی‌که دیدید این‌طوری نیستید، «متقی» نیستید، امضاشده نیستید. کارتِ امضا به شما نمی‌دهند، کارت قبولی به شما نمی‌دهند. حالا اگر این‌طوری شدید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «صفات ‌الله» به شما می‌دهد. یک مدّت باید این‌طوری بشوید! فوری «صفات‌ الله» به شما می‌دهند، صفات خودشان را به شما می‌دهند، دیگر راحت می‌شوید. شما صفات خدا می‌شوید. بیایید حرف مرا بشنوید! بیایید از این راه بروید! بیایید با هم از این راه برویم!

با مردم بداخلاقی نکنید! من تکرار می‌کنم: با مردم سازش کنید! مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک یهودی سازش نمی‌کردند؟ ما باید اخلاقمان را عوض کنیم! این این‌طوری است، آن این‌طوری است، هر طور که می‌خواهد باشد. تو «اخلاق‌حسنه» داشته ‌باش!

مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نبود که زِره او را یک یهودی دزدیده‌ بود. حالا قنبر رفته آن را پیدا کرده‌ است و آورده ؛ چون‌که زِره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معلوم بود، پشت نداشت؛ هر چه که داشت جلوی آن بود. بین همه زِره‌های جنگجوها پیدا بود. حالا زِره را آورد. به امیرالمؤمنین گفت: بروید (علیه‌السلام) شاهد بیاورید! ببین حکومت علی (علیه‌السلام) یعنی این.

حالا کسی‌که آن‌جا [به عنوان قاضی] نشسته ‌است، به علی (علیه‌السلام) می‌گوید: برو شاهد بیاور! علی (علیه‌السلام) می‌گوید: همان‌طور که با مردم رفتار کردی، با من هم رفتار کن! حالا می‌گوید: علی‌جان! شاهد بیاور! حالا رفته شاهد آورده، می‌گوید: این زِره من است. [آن قاضی] گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر بدانی علی (علیه‌السلام) چه ‌کرد؟ گفت: چرا اسم مرا این‌طوری صدا زدی که این یهودی خجالت بکشد. (ولایت یعنی این، کسی را خجالت ندهید! تو این‌طوری هستی، تو آن‌طوری هستی. همه‌ جای ما لَنگ است. هر کجا را نگاه می‌کنم، می‌بینم لَنگ هستید.)

آن‌وقت به او گفت: یهودی! برادر! او را برادر خطاب کرد، نوازشش کرد. گفت: این‌طوری که تو قدری وحشت کردی. چقدر این ‌زِره را فروختی؟ بیا پولش ‌را بگیر! دوباره به او آدرس داد. گفت: هر وقت مضطرّ شدی، بیا پیش من، من به تو پول می‌دهم. ببین چه ‌کار کرد؟ من از دست یک عدّه‌ای می‌سوزم.

اخلاق علی (علیه‌السلام) را در خودمان پیاده کنیم. سازندگی یعنی این. این‌که می‌گویم خودمان را بسازیم؛ یعنی این. آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یهودی را دوست داشت؟ نه! او که دست از اخلاقش برنمی‌دارد، تو هم‌ دست از اخلاقت برندار! چه‌ کاره هستی که من این‌طرف و آن‌طرف می‌روم؟ من سر و کارم با خداست. خدا می‌گوید: یا محمّد! من باید هدایت کنم. به خود پیامبرش می‌گوید تو چه ‌کاره هستی؟ تو می‌خواهی هدایت کنی؟! [۲۲]


یا علی

ارجاعات


سخنی با خانمها

صفات زینب داشته‌ باشید [۲۳]

خواهر عزیز! تو که می‌آیی زیارت حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام)، تو که می‌روی زینبیه، تو که می‌روی سوریه، باید سنخه حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) باشی، باید سنخه حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) باشی تا «إشفعی لنا فی‌الجنّة» باشی. اگر سنخه نباشی، «إشفعی لنا فی‌الجنّة» نیستی. دو تا زن هستند که در مورد آن‌ها گفته شده «إشفعی لنا فی‌الجنّة»: یکی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) است، یکی هم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) است. چطور «إشفعی لنا فی‌الجنّة» می‌شوی؟ تو باید صفات آن‌ها را داشته‌ باشی. این‌ها «صفات ‌الله» هستند. تو وقتی رویت را گرفتی، خودت را از نامحرم پوشاندی، حضرت ‌معصومه به تو چه می‌دهد؟ «إشفعی لنا فی‌الجنّة»، امضاء می‌کند تو را، امضا به تو می‌دهد. [۲۴]

حالا آقا برای نیمه شعبان تئاتر درست می‌کند، تو هم می‌روی تماشا! امام می‌گوید: امر ما را اطاعت کن! حالا او که تئاتر درست می‌کند تقصیر دارد، تو که به تماشا می‌روی، از او بیشتر تقصیر داری. این چراغانی‌ها که می‌شود، به ‌نظر من عین دروازه ‌ساعات است که داشتند اُسراء را وارد می‌کردند و ساز و آواز می‌زدند، یک ‌عدّه‌ای هم به تماشا می‌آمدند! خانم! به‌ تو می‌گوید خودت را حفظ کن! آخر چراغانی می‌روی چه چیزی ببینی؟! چند نفر تو را می‌بینند؟! چه کار می‌کنی؟! کجا می‌روی تماشا؟! تُف توی غیرتت! [۲۵]

عزیزان من! قربانتان بروم، خانم‌ها! شب‌ عاشورا، تاسوعا، بروید کنارِ خانه‌تان! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهانتان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد. کجا می‌آیید توی خیابان‌ها؟! حالا دیگر زن‌ها هم دسته دارند!! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: برو در خانه‌ات بنشین! او می‌گوید برو بیرون، این هم می‌رود! می‌خواهد ثواب کند! این‌ است که می‌گویم ثوابی شدید. این کارها چیست که می‌کنید؟ یک ‌نفر هم نمی‌گوید اشتباه ‌است. [۲۶]

وقتی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) در دوازه ‌کوفه آمد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) به او اجازه داد و گفت: خواهر! در شام دارند به پدر ما لعنت می‌کنند، تو باید در دوازه‌ کوفه خطبه بخوانی! از آن‌جا هم به شام بروی و خطبه بخوانی. زینب (علیهاالسلام) به امر برادرش خطبه خواند. [۲۷]

حالا آن خانم می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) خطبه خواند، من هم باید توی مردها بروم و خطبه بخوانم! [۲۸] اگر حضرت زینب (علیهاالسلام) صحبت کرد، پرچم علی (علیه‌السلام) را افراشته کرد، پرچم یزید را پایین آورد، تو که صحبت می‌کنی، به دینم! به ایمانم! پرچم یزید را افراشته می‌کنی. [۲۹] او یک دینِ رفته‌ای را که خلق برده، می‌خواهد برگرداند! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد لعنت را از روی پدرش بردارد! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد این‌هایی که گفتند حسین کافر است، مسلمانیِ حسین (علیه‌السلام) را در خلقت اعلام کند! آدم آتش می‌گیرد! [۲۸]

خواهر عزیز! عزیز من! شما باید صفات زینب (علیهاالسلام) داشته ‌باشید. حالا که به او می‌گویی، می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) سخنرانی کرد، من هم می‌کنم. تو همه کارهایت به امر زینب (علیهاالسلام) است که حالا سخنرانی‌اش را یاد گرفته‌ای؟! زینب (علیهاالسلام) به امر امام ‌زمانِ خودش خطبه خواند. می‌خواست شیعه‌ها بمانند، می‌خواست بنی‌امیّه را رسوا کند. همین‌طور که رسوا کرد. آن بلاغت حضرت زینب (علیهاالسلام)، آن سخنرانی‌اش یزید را رسوا کرد. [۲۴] خانم‌ها! شما فردای‌ قیامت جواب زهرا (علیهاالسلام) را چه می‌دهید؟ بدانید این‌جا آزادید، آن‌جا آزاد نیستید. این‌جا آزادی را خودتان به خودتان دادید، یا یکی که یک‌ قدری مافوق شماست به شما داده‌ است. این آزادی‌ها به ‌قرآن! گرفتاری است.

خانم‌ عزیز! یک روزی تو را می‌آورند پای محاکمه. به چه مجوّزی صحبت می‌کنی؟ آیا این حرف تو، اتصال به کلام است؟ آیا این ‌کار تو را قرآن‌ مجید قبول کرده؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبول کرده؟ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) قبول کرده؟ نه! [۳۰] تو می‌خواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. [۳۱] برای چه خودت را در اختیار نامحرم می‌گذاری؟ هیچ هم ناراحت نیستی! مگر پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی؟ اصلاً تو به حرف زهرا (علیهاالسلام) توجه نداری. والله! پشت به ولایت کردی. [۳۰] آیا تو زینب (علیهاالسلام) هستی؟ آیا امام‌ حسین (علیه‌السلام) به تو گفته حرف بزن؟ این‌ کارها چیست که می‌کنید؟ همه این‌ها خیمه‌شب‌بازی است. فردای‌ قیامت، خدا پدرت را در می‌آورد. [۳۱]


یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76
  2. ثواب هزار ماه، مزد ولایت (دقیقه 33) و یاد 81 (دقیقه 26)
  3. ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83
  4. یاد 81
  5. ولایت قدر است 82 (دقیقه 2 و 27) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه53)
  6. (سوره المائدة، آیه ۳)
  7. (سوره الزلزلة، آیه ۷)
  8. ولایت قدر است 82
  9. فتنه آخرالزمان 81
  10. ارکان 82 (دقیقه 26 و 57) و عیدی ما ولایت 76
  11. ارکان 82 و تفکر یا عمود نور 78
  12. عیدی ما ولایت 76
  13. ارکان 82 و کتاب حر و تفکر یا عمود نور 78
  14. تفکّر یا عمود نور (دقیقه ۴۸ و ۵۵) و گریه ولایت (دقیقه ۵۵)
  15. تفکّر یا عمود نور 78
  16. گریه ولایت 77
  17. حج ۸۰ (دقیقه ۴) و شجره توحید (دقیقه ۱۵، دقیقه۱۷)
  18. حج ۸۰
  19. شجره توحید 75
  20. کتاب نجوا
  21. یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۵۳ و ۴۴)
  22. کتاب جامع ولایت و یتیم آل‌محمد 78
  23. عصاره زیارت ۷۷ (دقیقه۴۳ و ۵۳) و عاشورای ۸۸، ارتباط (دقیقه ۱۹)
  24. پرش به بالا به: ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ عصاره زیارت 77
  25. نیمه شعبان ۸۳
  26. عاشورای ۸۸؛ ارتباط
  27. عبادت و اطاعت؛ درباره خمس 73
  28. پرش به بالا به: ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ عصاره عاشورا 82
  29. اربعین ۹۰؛ عبادت‌های خیالی
  30. پرش به بالا به: ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ شناخت امر 82
  31. پرش به بالا به: ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ اربعین ۸۷؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه