کتاب عارف ولایت به لطف خدا منتشر شد. منتخب سیزده فروردین

صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
-->
 
-->
 
{{فرمایش منتخب|عنوان=امام زمان|فهرست=|بخش=دارد}}
 
{{فرمایش منتخب|عنوان=امام زمان|فهرست=|بخش=دارد}}
 +
 +
 +
{{فرمایش منتخب|عنوان=نیمه شعبان|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۵۹

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام زمان

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

چرا امام‌زمان به ما راه نمی‌دهد؟[۱]

تمام مردم می‌توانستند پیش ائمه (علیهم‌السلام) بروند؛ اما پیش امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) رفتن، باید خودش بخواهد که تو بروی، او این‌طوری نیست؛ مخیّر بودنِ تو خنثی است. اگر مطابق یک عُمرِ خلقت داد بزنی، تا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) نخواهد، پذیرا نیست؛ باید او بخواهد بروی. حالا علّتش این‌است که شماها که این همه امام‌زمان امام‌زمان می‌کنید، (می‌دانم توی مجلس هست، جای دیگر هم هستند، خیلی گریه می‌کنند! صاحب‌زمان می‌روند، بیتوته می‌کنند و گردنشان را کج می‌کنند، گردنشان را راست می‌کنند و خیلی از این کارها می‌کنند! من خیلی‌ها را هم دیدم این‌ها هی می‌خواهند آقا را ببینند.)

حالا چرا آقا به شما راه نمی‌دهد؟! علّتش این‌است که به قول ما عوام‌ها از آب در نمی‌آییم! کسی از امتحان در نمی‌آید! پس آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) شما را می‌خواهد، روی خواستنِ شما، شما نمی‌توانی ایشان را ببینی؛ پس شما از آب در نمی‌آیی؛ یعنی ما رفوزه می‌شویم! حالا که رفوزه می‌شوی، هر چقدر گریه و زاری کنی، او هم تو را می‌خواهد، وقتی این‌جوری شدی، خجل می‌شوی! خجالت‌زده می‌شوی.

یک چیز دیگر هم هست: امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) «عصمةالله» است، می‌خواهد توی عصمتش راه پیدا کنی. من مَردش نیستم! هم خجالت‌زده می‌شوم، هم من مردش نیستم! فهمیدی؟! چه کسی «عصمةالله» است که او را راه بدهد؟! تو باید روح بشوی، مَنت را بگذاری کنار! روح باید بشوی، «إنّا أنزلناه فی لیلة‌القدر. و ما أدراک ما لیلة‌القدر. لیلة‌القدر خیرٌ من ألف شهر، تنزّل الملائکة و الرّوح»[۲] آقای روحانی! دو هزار مرتبه بگو امام‌زمان! والله، اگر روح نشوی راهت نمی‌دهد؛ باید روح بشوی، او «عصمةالله» است، زهرای عزیز (علیهاالسلام) «عصمةالله» است، چرا عمویش را راه نمی‌دهد؟! غلام بلال‌سیاه را راه می‌دهد؟! بلال «عصمةالله» شده. چرا سلمان را راه می‌دهد؟! سلمان «عصمةالله» شده، عمویش «عصمةالله» نیست.

باید چه بشوی؟! روح باید بشوی. آن کسی‌که از امتحان در می‌آید، باید از تمام وجودش، در تمام گلبول‌های خونش، در تمام ماورای خلقت خودش، یک جان دارد، باید آرزو ببرد که فدای امام‌زمانش کند. تمام این دنیا را نبینی، یک جان داری، بخواهی فدای امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بکنی؛ یعنی جانت را هدیه بدهی به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه). اگر این‌جوری پایبند به هیچ‌چیزِ این دنیا نباشی، از امتحان در می‌آیی.

امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم می‌گوید: جانت بماند، هم به تو می‌گوید: جانم فدای جانت! بیا چه می‌خواهی؟! بیا! این‌جور تحویلت می‌گیرد. توجّه فرمودید؟! اگر یک همچین آدمی را دیدی، به او سلام برسان! وقتی‌‎که تو مطابق امر نشدی، امام‌زمان خواستنت احمقی است! شناخت امام‌زمانت هم احمقی است! بیایید احمقی نکنیم!

قربانتان بروم، اگر بخواهید امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را ببینید، باید این‌جور باشید: هیچ تقاضایی نداشته‌باشید! چه تقاضایی داشته‌باشیم؟! ما بگوییم: آقا! ما را یاور خودت کن! ما بیاییم آن مقصدی که تو داری، آن کاری که تو داری، با آن کار تو، با مقصد تو شریک بشویم، مقصد تو این‌است که در این عالم، این‌ها که بد کردند، بیایی احقاقّ حق از دشمنان مادرت بکنی، از دشمنان جدّت حسین (علیه‌السلام) کنی، ما را با آن شریک کن!

اگر تو امام‌زمانت را می‌خواهی، من گفتم: نماز امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را بخوانید! هر روز می‌خواهی بخوان؛ اما حالا هر روز نمی‌خوانی، جمعه‌ها، از صبح چهارشنبه گویا هست؛ تا شام جمعه بخوان! خب صدقه واسه‌اش بده! اگر امام‌زمانت را می‌خواهی یاد کنی! صدقه امام‌زمان این‌است: یقین داری که آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هست. تو یقین داری یک آقازاده داری، واسه‌اش صدقه می‌دهی؛ اگر نَدهی، یقینت مثل من یک‌قدری سُست است.

من از زمانی که یادم می‌آید یک دور تسبیح صلوات واسه سلامتی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌فرستم، یک دور تسبیح تا زمانی‌که یادم می‌آید؛ یعنی از بچّگی‌ام می‌فرستم مال یاورانش، هر روزِ خدا؛ اگر آن‌جا هم سرِ کارم بودم، مشتری‌هایم را راه می‌انداختم و این کار را می‌کردم.

گفتم به آن‌که کتاب [جزیره] موریس را نوشته، در کتاب نوشته کسی نمی‌تواند آن‌جا برود، گفتم: این را برو از کتابت بردار! چرا نمی‌تواند برود؟ امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خودش می‌آید پیشش، خب او هم می‌تواند برود، این حرف چیست توی کتابت نوشتی؟! نمی‌تواند برود چیست؟ تو نمی‌توانی بروی! تو قلمبه توی دلت هوا و هوس و تلویزیون و ویدیو و رفیق‌های عشقی و دنبال بدعت‌گذار و اصلاً منبع فسادی تو! منبع فساد می‌تواند امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را ببیند؟! آره؟! تو منبع فسادی تو دلت!

امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) آن‌جا نتیجه همه‌تان را می‌گوید: یکی با دین برود، ملائکه تعجّب می‌کنند. هیچ زمانی بدتر از زمان ما نبوده، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شرّالأزمنه: از تمام زمان‌ها بدتر است؛ از زمانی‌که امام‌حسین (علیه‌السلام) را کشتند، زمان ما بدتر است، تو حسین (علیه‌السلام) را می‌کشی! الآن امر حسین (علیه‌السلام) را می‌کشی! چه کسی می‌کشد؟ همین ماها، هیچ بیدار هم نیستی، می‌خندی. خدا رحمت کند حاج‌شیخ‌عبّاس را! می‌گفت: اگر بفهمید چه به سرتان می‌آید، فردای قیامت؛ (قسم می‌خورد،) خنده به لبتان نمی‌آید. تو نمی‌فهمی هفتاد عبادت قبولت را می‌دهد برای یک درهم مال حرام. تو چه می‌خوری؟ این مصادره است! این چیست که ما می‌خوریم؟ (یواش گفتم،) ما چه می‌خوریم؟ بروید جانم! از کارهایتان توبه کنید! بروید از عبادت‌هایتان توبه کنید! حضرت فرمود: بروید از عبادت‌هایتان توبه کنید!

دو نفر بودند این‌ها هی امام‌زمان امام‌زمان گفتند، حضرت دعوتشان کرد. از این‌جا که می‌خواستند بروند، یک پل بود، آن پایین پل آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تشریف داشتند، این رسید روی آن پل، صابون می‌فروخت، آخر این‌ها که صابون درست می‌کنند، صابون‌هایشان را می‌گذارند آفتاب، که یک‌خُرده خودش را بگیرد. یک‌مرتبه باران گرفت، گفت: آخ! صابون‌هایم آب شد. امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) صدایش زد، گفت: فلانی! برو پی صابون‌هایت! کجا می‌روی پی این‌ها؟!

تو کاش حواست پیش یک صابون بود! تو حواست چند جاست؟! می‌خواهی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) راه به تو بدهد؟ امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) راه به او می‌دهد که «لحمک لحمی، دمک دمی» باشد، می‌آید به من سر می‌زند! آره! راز دلش را هم می‌گوید: فلانی! این مردم مسموم شدند، فلانی! این مردم اهل دنیا شدند، به دنیا نمی‌رسند! به شماها می‌گوید، به من که نمی‌گوید؛ می‌آید گله‌اش را به من می‌کند، آره! یک‌‌خُرده بگوید، یک‌خُرده دلش خوش بشود.

یک نفر یک کتاب نوشته برای این جزیره موریس که هیچ‌کس نمی‌تواند برود. با من برخورد داشت، گفتم: چه چیزی تو داری می‌گویی کسی نمی‌تواند برود؟ تو نمی‌توانی بروی! گفت: انگلیسی‌ها این‌جا یک بیرق زدند توی دریا، یک کشتی رفته این‌جوری شده، همه رُبس [ذوب] شده‌اند؛ آن‌وقت از آن‌جا کشتی نمی‌رود. گفتم کشتی نمی‌رود، کشتی مثل توست. آن‌که خودش می‌آید پیش این، این نمی‌تواند برود؟ هان! او خودش می‌آید پیش شما، شما نمی‌توانی بروی پیش او؟ پس عیب از توست تلویزیونی! ویدیویی! ماهواره‌ای! بدینم، به روح تمام انبیاء، هیچ کجا این حرف‌ها را نمی‌زنند. [۳]


یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: نیمه شعبان

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

اگر امام‌زمانت را نشناسی، می‌میری به زمان جاهلیّت[۴]

امروز روز تولّد آقا امام‌زمان، حجّة‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌فرجه) است. ما باید یک‌قدری خلاصه توجّه کنیم به گفته خدا، چرا می‌گوید اگر امام‌زمانت را نشناسی، می‌میری به زمان جاهلیّت؟ رفقای‌ عزیز! کدام‌یک از ما امام‌زمانمان را شناختیم؟ هر کدام ما ادیانی هستیم. گفتم: اهل‌تسنّن، این‌ها سنّی نیستند، ادیانی‌اند؛ چون‌که سنّت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارند، نماز است، روزه است، جهاد است، حجّ است، همه را قبول دارند؛ عصاره سنّت را قبول ندارند. چرا می‌گوید مرتدّ و کافرند؟ توجّه کنید ما مصداق آن‌ها نباشیم.

عزیزان من! قربانتان بروم، فدایتان شوم، من هشتاد و خُرده‌ای سالم است، (اسمم نجّار است، آن یک کسبی بود که من یک کسبی داشته‌باشم؛ تمام عمرم را در خانه علماء طیّ کردم. شناسایی کامل، نجات است.) حالا عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان شوم، من در یک‌جای دیگر گفتم، گفتم: این‌ها اهل‌تسنّن ادیانی هستند. سنّی یعنی سنّت به‌جا می‌آورند. تمام عصاره سنّت این‌است که امر نبیّ را قبول کنی. به‌ قدری این مطلب مهمّ بود که به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب شد: اگر علی (علیه‌السلام) را معرّفی نکنی، کاری نکردی. (تمام این حرف‌ها که دارم می‌زنم زمینه است؛ تا آن مطلب را إن‌شاءالله خدمت بزر‌گیتان عرض کنم، به کمک خود حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) ، به کمک خود ولیّ‌الله‌الأعظم یعنی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه))

حالا عزیز من! جشنی بگیر که خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) راضی باشد، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) در آن‌جا شرکت کند. این جشن‌ها که می‌گیرید، همه‌اش شهوت است. شهوت خودت را می‌خواهی تأمین کنی، یا امر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را؟ الآن رفقای‌ عزیز مرغ دادند، برنج دادند، نمی‌دانم پول دادند، عطا کردند. امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) به این حرف‌ها خوشحال می‌شود.

والله، من از خودم حرف نمی‌زنم. یک کسی آمد خدمت امام‌صادق (علیه‌السلام)، گفت: آقاجان! این حاکم با من مراعات کرده، مالیات‌های من را، همه را کنار گذاشته. این حاکم عوض شده. اگر بیاورد هستی‌ام را می‌گیرد. یک نامه‌ای نوشت، گفت: این برادرت را خوشحال‌ کن! نامه را گرفت، بوسید. آورد، خودش داد، یک مبلغی هم داد. گفت: آقاجان! من خوشحال شدم. گفت: تو خوشحال نشدی، من شدم، همه ما شدیم، مادرم زهرا (علیهاالسلام) شد. امام‌صادق (علیه‌السلام) یک‌قدری توسعه‌اش را زیاد کرد، قسم خورد، گفت: خدا هم شد.

از این ‌کارها کنید! این ‌چه کارهایی است که می‌کنید آخر؟ دل‌یکی را خوش کنید که دل امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خوش شود. حاجت یکی را برآورده کن! چرا ما این‌جوری شدیم؟ همه‌اش در فکری زیارت بروی و کجا بروی و چه بگیری؟ ما خودمان توجّه نداریم که ما پشت به امر کردیم. ما بیشترمان، خوب‌هایمان پشت به امر کردیم. توجّه نداریم. پشت به امر کردن، یعنی امر را اطاعت نکردن. مگر آن‌ها، (نمی‌خواهم دوباره اسم بیاورم،) چرا این‌جوری شدند؟ پشت به امر کردند؟ آن‌وقت گفت: این‌ها کافر و مرتدّ شدند. اصل ولایت است.

عزیزان من! قربانتان بروم، بیایید ما یک‌قدری به خود بیاییم؛ یعنی یک‌قدری. ما الآن خدمت این آقایان بودم، اسم نمی‌خواهم بیاورم، گفتم: کمترین این‌که ما نمیریم به زمان جاهلیت، این‌است که حجّت‌خدا را با خلق فرق بگذاریم، آن‌وقت نمی‌میریم به زمان‌ جاهلیّت. ما خلق را مؤثّر می‌دانیم. بیشتر از این قربانتان بروم، نمی‌توانم توسعه بدهم. مانند یک شلنگی هستم که گرفته‌ام، الآن دارم اشک می‌ریزم که چرا نمی‌توانم حرف بزنم؟ چرا نمی‌توانم در بین خوب‌ها حرف بزنم؟! نه در عرق‌خورها! نه در قماربازها! در بین خوب‌ها نمی‌توانم حرفم را بزنم. گرفته‌ام! امیدوارم که زمانی بیاید که آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید، من بتوانم حرفم را بزنم. یک حمد بخوانید! من یک‌خُرده حالم بهتر شود. یک حمد بخوانید!

همه جشن گرفتند و خوشحالی می‌کنند. باید هم خوشحال باشید! اما من گریه می‌کنم. روح شما همه شاد و خرّم باشد! خدا رحمت کند حاج‌شیخ‌عبّاس تهرانی را! هفده هجده‌سال من پیش ایشان بودم. یک‌وقت شب‌احیاء گفت: حسین! امشب از خدا و حجّت‌خدا چه خواستی؟ گفتم: آقاجان! ای ‌خدا! عقلم را زیاد کن! گفت: خوب چیزی نخواستی. گفتم: آقا! چرا اشتباه کردم؟ بگو! گفت: همه‌اش باید غصّه بخوری؛ چون‌که داریم می‌گوید: مؤمن مثل سنگ‌نمک دلش آب می‌شود که چرا این‌جوری شده؟ ما آن ‌روز نفهمیدیم چه گفت؟ حالا می‌فهمیم.

پس حرف من این شد که جوانان‌ عزیز! تا شیطان نمُرده بترسید! بازیتان می‌دهد. تا شهوت دارید بترسید! شیطان بازیتان می‌دهد. توجّه فرمودید دارم می‌گویم چه؟ جلوی چشمت را بگیر! جلوی شهوتت را بگیر! کار می‌خواهی کنی، با امر کن! امر به تو جزا می‌دهد، حرف من این‌است. اصلاً این‌که می‌میری به زمان‌ جاهلیّت، اگر امام‌زمانت را نشناسی؛ یعنی امر امام‌زمانت را اطاعت نمی‌کنی، می‌میری به زمان ‌جاهلیّت.

خانم! به تو گفته: رویت را بگیر! بگیر! به تو گفته امر شوهرت را اطاعت ‌کن! چشم! به تو گفته این لباس‌ها را نپوش! چشم! به تو گفته بین مردم نامحرم نرو! چشم! تو باید امر خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بگویی! چشم! نه امر زمان را. مگر زمان پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؟ مگر زمان حجّة‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌فرجه) است؟ مگر زمان قرآن است؟ مگر زمان وحی است؟ چرا می‌گویید زمان؟ چرا می‌گویید زمان؟ این ‌زمان چیست که می‌گویید ما باید پیرو زمان باشیم؟ چرا این حرف‌ها را می‌زنید؟

با من مجادله کنید! من در اختیار شما هستم، من در اختیار حرف حسابی هستم، من در اختیار قرآنم، من در اختیار ولایتم، من در اختیار توحیدم. اختیار نمی‌بینم در این عالم. زمان خودش یک‌چیزی را به ‌وجود می‌آورد؛ نه با امر به ‌وجود بیاید. امر وجود هست. قرآن وجود هست. ولایت وجود هست؛ اما زمان وجود است؟ چرا خودت را بازی می‌دهی؟ خودت را بازی نده! عزیز من! نه بازی بده؛ نه بازیگر باش؛ نه به حرف بازیگر برو! زمان فردای‌ قیامت از تو انتقاد می‌کند؛ یا خدا؟ زمان می‌آید با تو انتقاد می‌کند؛ یا قرآن؟ زمان می‌آید انتقاد می‌کند؛ یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)؟ چرا توجّه ندارید؟! عزیزان من! قربانتان بروم.

پشت پا بر عالم امکان زدمدست بر دامن زهرا (علیهاالسلام) زدم

امکان را من انداختم دور! تو برای سَنّار مال دنیا، داری همه کار می‌کنی، امام‌زمان امام‌زمان هم می‌کند. کجا شربت می‌دهی به مردم؟! یک مُشت زن و مرد را قاطی کردی! این هم کار است، تو می‌کنی؟! برو باباجان! دوست‌ها، مردم، ببین اجاره‌خانه‌شان مانده، بده! مریض است، گرفتار است، نجاتش بده! کرایه‌خانه‌اش را نمی‌تواند بدهد، سه‌روز است توی حرم خوابیده، این یارو بیچاره آن‌قدر چیز ندارد که یک چادر رختخواب انداخته آن‌جا، هیچ ندارد؛ به این بده! این‌است دوست امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) که به فقرا رسیدگی کنی. شما کدامتان دوست امام‌زمانید؟!

آن پسره می‌گوید: حاج‌حسین حرف‌های خوبی می‌زند. آخر حرف خوب می‌زند، خوبی‌اش چیست؟ پس عمل کن! همین حرف‌های خوبی می‌زند! حالا باز هم خوب است که می‌گوید حرف‌های خوب می‌زند؛ یک عدّه‌ای‌ هستند که می‌گویند اصلاً حرف نزن! باز هم این پسره پیش آدم کور، لوچ است؛ یک‌خُرده دین و دیانت را می‌بیند.

آسوده خاطرم که در دامن توامدامن نبینم که در دامنش بروم

امام‌زمان! اصلاً من دامن نمی‌بینم، دامان توست اتّصال به ماورا بُوَد، امام‌زمان! آقاجان! قربانت بروم.

خدایا! به‌ حقّ امام‌زمان، عیدی به ما بده! عیدی ما شناخت امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد.

خدایا! حالا که امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را شناختیم، امرش را اطاعت کنیم.

خدایا! تو را به‌ حقّ امام‌زمان، چشمی به ما بده که به‌ غیر امر خدا و قرآن و ولایت، امری را نبینیم.

خدایا! تو را به ‌حقّ امام‌زمان تو را قسم می‌دهم، دو مرتبه هم می‌گویم، دل ما را پاک‌سازی کن! هر محبّتی هست، بیرون کن! محبّت این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام)، قرآن و ولایت را قرار بده! [۵]


فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


بیتوته و نجوا با ولایت

کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خدا، وصل به قرآن، وصل به توحید و وصل به ماوراست[۶]

شما بدانید که هر کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خداست، وصل به‌ قرآن است، وصل به توحید است، وصل به ماوراست. عزیز من! من الآن برایتان روایت نقل می‌کنم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: من ریشه درخت توحیدم، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، یعسوب‌ الدّین، جانشین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، وصیّ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: من ساقه‌اش هستم، آقا! دیگر باقی دارد؟ بله! می‌گوید: این شجره، میوه می‌خواهد، میوه‌اش قرآن است، دیگر چه؟ می‌گوید: دوستان ما برگش هستند؛ یعنی برگ اگر توجّه داشته‌ باشید، من یک‌وقت جسارت کردم، گفتم: من وقتی در بیابان می‌رفتم، با برگ‌های درخت نجوا می‌کردم، آن برگ را برمی‌داشتم، این‌جوری مثل یک کتاب در دست می‌گرفتم، سر به سوی آسمان می‌کردم، می‌گفتم: خدا! این‌ را چه ‌کسی لوله‌کشی کرده‌ است؟ تمام توجّه من روی برگ بود. طرف خدا می‌رفتم، چه ‌کسی آن را لوله‌کشی کرده‌ است؟ پس بدان برگ باید میوه را چه‌ کار کند؟ حفظ کند، البتّه چرا؟ منظور این ‌است باید اتّصال باشد؛ پس ریشه شجره توحید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد، ساقه‌اش علی (علیه‌السلام)، میوه‌اش قرآن ‌مجید، تو باید برگش باشی، حفظ کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم می‌فرماید: عزیزان من! یک ‌کاری کنید ما قیامت، خجل‌زده نباشیم که بگوییم این شیعه ماست، یک‌ کاری کنید که امر ما را اطاعت کنید و ما آن‌جا سرفراز باشیم. [۷]

آقاجان من! شما می‌توانید به‌ من اعتراض کنید، بگویید که این برگ حفظ می‌کند یا ولایت حفظ می‌کند؟! یا خدا حفظ می‌کند؟! یا قرآن حفظ می‌کند؟! می‌توانید به‌ من اعتراض کنید. حالا من جواب اعتراضت را می‌دهم. اگر یک خیمه‌ای زدند، امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» یعسوب‌ الدّین، امام‌ المبین یا حضرت ‌زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام)، امام ‌حسن (علیه‌السلام)، امام‌ حسین (علیه‌السلام) در آن بودند، مثل همان حدیث کساء؛ آیا عباء قیمت دارد یا این‌ها؟! آن چادر قیمت دارد یا این‌ها؟! اگر ما می‌گوییم که برگ حفظ می‌کند؛ برگ به منزله یک چادر است، اصلِ درخت میوه‌، ریشه‌ و ساقه‌اش است. این حرف را زدم که شیطان در دل شما هیجانی پیدا نکند؛ پس اگر می‌گوید برگ این‌طوری حفظ می‌کند؛ مثل یک چادری که حفظ کند.

روایت دوم: امام‌ صادق (علیه‌السلام) به دوستان و شیعه‌هایش می‌گوید: یک‌ کاری بکنید که باعث زینت ما باشید! زینت یعنی‌چه؟! خب برگ درخت هم زینت است. حالا اگر می‌گوید این شیعه برگ درخت توحید است، آقای مهندس! باید جدا نشوی. من یک برگ درخت کَندم، دیدم یک شیره‌ای دارد، این شیره‌اش به ساق درخت وصل است؛ گفتم: اَی به ‌قربانت بروم! اِی پیامبر! ای امیرالمؤمنین! ببین شیره‌اش به این ساقه درخت وصل بود؛ پس باید جدا نشوی! اگر یک پوست درختی را این‌طوری، یک‌قدری جدا کنند، بالایش خشک می‌شود. باباجان! عصاره این روایت این ‌است. من دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! قربا‌نتان بروم، فدایتان بشوم، اگر این پوست درخت را جدا کنی، یک قسمتی‌اش را؛ آب به آن بالای درخت نمی‌رسد، خشک می‌شود؛ وقتی درخت خشک شد، باید آن ‌را سوزاند. خدا عمر و ابابکر را لعنت کند! ولایت را از مردم جدا کردند، گفت: «حَسبنا کتاب‌الله» تمامشان خشک شدند، تمام پیروانشان خشک شدند. چرا؟ جدا کرد، ولایت را جدا کرد. چرا می‌گوید تمام گناهان عالم، گردن عمر است؟ ولایت را جدا کرد؛ قربانتان بروم، عصاره‌اش این‌ است. [۸]

اگر افشای ولایت، درون قلبت نباشد، حرف است؛ ارتباط با ولایت نیست. اغلب مردم این‌طور هستند، چون پیرو خلقند و کنار نرفتند و درون قلبشان نجوا نیست. من از اوّل دنبال خلق نرفتم، کارهایی برای خودم جور می‌کردم و از آن لذّت می‌بردم. شما که داری کار می‌کنی، مهندس یا دکتر یا کاسب هستی یا درس می‌خوانی، شما باید با روح کلّ خلقت ارتباط و اتّصال داشته‌باشی. روح کلّ خلقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. الآن هم به ‌وجود مبارک امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) اتّصال پیدا کنی و اگر هدفت این ‌باشد، شما داری نجوا می‌کنی. [۹]

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده

کَظمِ غِیظ[۱۰]

عزیزان من! قربانتان بروم، انسان باید «کَظمِ غِیظ» داشته ‌باشد، خشم خودش را فرو ببرد؛ هیچ‌ چیزی بالاتر از این‌ نیست که غیظ خودتان را فرو ببرید. غیظ فقط برای امر خدا و بغض نسبت به دشمنان حضرت ‌زهراست، اصلاً نباید بغض و غیظ، نسبت به چیز دیگری در شما وجود داشته ‌باشد.

ای شیعه علی! مگر علی (علیه‌السلام) غیظ در وجودش بود؟ حالا فلانی می‌گوید: نمی‌دانم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عمرو بن‌ عبدود را کشته، یک شمشیر زده، بلند شده، راه می‌رود، غیظش را فروکش کند. ای نادان! مگر امیرامؤمنین علی (علیه‌السلام) به‌ غیر از خدا، غیظ در وجودش هست؟ علی (علیه‌السلام) نور خداست. نور که غیظ در وجودش نیست. چه کسانی هم دارند این را می‌گویند؟ کاش یک عوام این حرف را می‌زد. من دارم می‌گویم در مؤمن نباید غیظ باشد، اگر هم غیظ در دیگری هست، باید دعا برایش کند! اصحاب ‌یمین یعنی این.

هر موقعی دیدید که این‌طوری نیستید، بدانید که «اصحاب‌ یمین» نیستید. هر موقعی‌که دیدید این‌طوری نیستید، «متقی» نیستید، امضاشده نیستید. کارتِ امضا به شما نمی‌دهند، کارت قبولی به شما نمی‌دهند. حالا اگر این‌طوری شدید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «صفات ‌الله» به شما می‌دهد. یک مدّت باید این‌طوری بشوید! فوری «صفات‌ الله» به شما می‌دهند، صفات خودشان را به شما می‌دهند، دیگر راحت می‌شوید. شما صفات خدا می‌شوید. بیایید حرف مرا بشنوید! بیایید از این راه بروید! بیایید با هم از این راه برویم!

با مردم بداخلاقی نکنید! من تکرار می‌کنم: با مردم سازش کنید! مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک یهودی سازش نمی‌کردند؟ ما باید اخلاقمان را عوض کنیم! این این‌طوری است، آن این‌طوری است، هر طور که می‌خواهد باشد. تو «اخلاق‌حسنه» داشته ‌باش!

مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نبود که زِره او را یک یهودی دزدیده‌ بود. حالا قنبر رفته آن را پیدا کرده‌ است و آورده ؛ چون‌که زِره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معلوم بود، پشت نداشت؛ هر چه که داشت جلوی آن بود. بین همه زِره‌های جنگجوها پیدا بود. حالا زِره را آورد. به امیرالمؤمنین گفت: بروید (علیه‌السلام) شاهد بیاورید! ببین حکومت علی (علیه‌السلام) یعنی این.

حالا کسی‌که آن‌جا [به عنوان قاضی] نشسته ‌است، به علی (علیه‌السلام) می‌گوید: برو شاهد بیاور! علی (علیه‌السلام) می‌گوید: همان‌طور که با مردم رفتار کردی، با من هم رفتار کن! حالا می‌گوید: علی‌جان! شاهد بیاور! حالا رفته شاهد آورده، می‌گوید: این زِره من است. [آن قاضی] گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر بدانی علی (علیه‌السلام) چه ‌کرد؟ گفت: چرا اسم مرا این‌طوری صدا زدی که این یهودی خجالت بکشد. (ولایت یعنی این، کسی را خجالت ندهید! تو این‌طوری هستی، تو آن‌طوری هستی. همه‌ جای ما لَنگ است. هر کجا را نگاه می‌کنم، می‌بینم لَنگ هستید.)

آن‌وقت به او گفت: یهودی! برادر! او را برادر خطاب کرد، نوازشش کرد. گفت: این‌طوری که تو قدری وحشت کردی. چقدر این ‌زِره را فروختی؟ بیا پولش ‌را بگیر! دوباره به او آدرس داد. گفت: هر وقت مضطرّ شدی، بیا پیش من، من به تو پول می‌دهم. ببین چه ‌کار کرد؟ من از دست یک عدّه‌ای می‌سوزم.

اخلاق علی (علیه‌السلام) را در خودمان پیاده کنیم. سازندگی یعنی این. این‌که می‌گویم خودمان را بسازیم؛ یعنی این. آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یهودی را دوست داشت؟ نه! او که دست از اخلاقش برنمی‌دارد، تو هم‌ دست از اخلاقت برندار! چه‌ کاره هستی که من این‌طرف و آن‌طرف می‌روم؟ من سر و کارم با خداست. خدا می‌گوید: یا محمّد! من باید هدایت کنم. به خود پیامبرش می‌گوید تو چه ‌کاره هستی؟ تو می‌خواهی هدایت کنی؟! [۱۱]


یا علی

ارجاعات


سخنی با خانمها

صفات زینب داشته‌ باشید [۱۲]

خواهر عزیز! تو که می‌آیی زیارت حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام)، تو که می‌روی زینبیه، تو که می‌روی سوریه، باید سنخه حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) باشی، باید سنخه حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) باشی تا «إشفعی لنا فی‌الجنّة» باشی. اگر سنخه نباشی، «إشفعی لنا فی‌الجنّة» نیستی. دو تا زن هستند که در مورد آن‌ها گفته شده «إشفعی لنا فی‌الجنّة»: یکی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) است، یکی هم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) است. چطور «إشفعی لنا فی‌الجنّة» می‌شوی؟ تو باید صفات آن‌ها را داشته‌ باشی. این‌ها «صفات ‌الله» هستند. تو وقتی رویت را گرفتی، خودت را از نامحرم پوشاندی، حضرت ‌معصومه به تو چه می‌دهد؟ «إشفعی لنا فی‌الجنّة»، امضاء می‌کند تو را، امضا به تو می‌دهد. [۱۳]

حالا آقا برای نیمه شعبان تئاتر درست می‌کند، تو هم می‌روی تماشا! امام می‌گوید: امر ما را اطاعت کن! حالا او که تئاتر درست می‌کند تقصیر دارد، تو که به تماشا می‌روی، از او بیشتر تقصیر داری. این چراغانی‌ها که می‌شود، به ‌نظر من عین دروازه ‌ساعات است که داشتند اُسراء را وارد می‌کردند و ساز و آواز می‌زدند، یک ‌عدّه‌ای هم به تماشا می‌آمدند! خانم! به‌ تو می‌گوید خودت را حفظ کن! آخر چراغانی می‌روی چه چیزی ببینی؟! چند نفر تو را می‌بینند؟! چه کار می‌کنی؟! کجا می‌روی تماشا؟! تُف توی غیرتت! [۱۴]

عزیزان من! قربانتان بروم، خانم‌ها! شب‌ عاشورا، تاسوعا، بروید کنارِ خانه‌تان! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهانتان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد. کجا می‌آیید توی خیابان‌ها؟! حالا دیگر زن‌ها هم دسته دارند!! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: برو در خانه‌ات بنشین! او می‌گوید برو بیرون، این هم می‌رود! می‌خواهد ثواب کند! این‌ است که می‌گویم ثوابی شدید. این کارها چیست که می‌کنید؟ یک ‌نفر هم نمی‌گوید اشتباه ‌است. [۱۵]

وقتی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) در دوازه ‌کوفه آمد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) به او اجازه داد و گفت: خواهر! در شام دارند به پدر ما لعنت می‌کنند، تو باید در دوازه‌ کوفه خطبه بخوانی! از آن‌جا هم به شام بروی و خطبه بخوانی. زینب (علیهاالسلام) به امر برادرش خطبه خواند. [۱۶]

حالا آن خانم می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) خطبه خواند، من هم باید توی مردها بروم و خطبه بخوانم! [۱۷] اگر حضرت زینب (علیهاالسلام) صحبت کرد، پرچم علی (علیه‌السلام) را افراشته کرد، پرچم یزید را پایین آورد، تو که صحبت می‌کنی، به دینم! به ایمانم! پرچم یزید را افراشته می‌کنی. [۱۸] او یک دینِ رفته‌ای را که خلق برده، می‌خواهد برگرداند! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد لعنت را از روی پدرش بردارد! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد این‌هایی که گفتند حسین کافر است، مسلمانیِ حسین (علیه‌السلام) را در خلقت اعلام کند! آدم آتش می‌گیرد! [۱۷]

خواهر عزیز! عزیز من! شما باید صفات زینب (علیهاالسلام) داشته ‌باشید. حالا که به او می‌گویی، می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) سخنرانی کرد، من هم می‌کنم. تو همه کارهایت به امر زینب (علیهاالسلام) است که حالا سخنرانی‌اش را یاد گرفته‌ای؟! زینب (علیهاالسلام) به امر امام ‌زمانِ خودش خطبه خواند. می‌خواست شیعه‌ها بمانند، می‌خواست بنی‌امیّه را رسوا کند. همین‌طور که رسوا کرد. آن بلاغت حضرت زینب (علیهاالسلام)، آن سخنرانی‌اش یزید را رسوا کرد. [۱۳] خانم‌ها! شما فردای‌ قیامت جواب زهرا (علیهاالسلام) را چه می‌دهید؟ بدانید این‌جا آزادید، آن‌جا آزاد نیستید. این‌جا آزادی را خودتان به خودتان دادید، یا یکی که یک‌ قدری مافوق شماست به شما داده‌ است. این آزادی‌ها به ‌قرآن! گرفتاری است.

خانم‌ عزیز! یک روزی تو را می‌آورند پای محاکمه. به چه مجوّزی صحبت می‌کنی؟ آیا این حرف تو، اتصال به کلام است؟ آیا این ‌کار تو را قرآن‌ مجید قبول کرده؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبول کرده؟ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) قبول کرده؟ نه! [۱۹] تو می‌خواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. [۲۰] برای چه خودت را در اختیار نامحرم می‌گذاری؟ هیچ هم ناراحت نیستی! مگر پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی؟ اصلاً تو به حرف زهرا (علیهاالسلام) توجه نداری. والله! پشت به ولایت کردی. [۱۹] آیا تو زینب (علیهاالسلام) هستی؟ آیا امام‌ حسین (علیه‌السلام) به تو گفته حرف بزن؟ این‌ کارها چیست که می‌کنید؟ همه این‌ها خیمه‌شب‌بازی است. فردای‌ قیامت، خدا پدرت را در می‌آورد. [۲۰]


یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. امام‌زمان، ذکرالله ۷۹ (دقیقه ۲۱، ۲۶، ۳۸) و کامپیوتر جهانی، اشیای خلقت ۸۰ (دقیقه ۲۵)
  2. (سوره القدر، آیه 1)
  3. امام‌زمان و ذکر الله 79 و اشیای خلقت 80 و نیمه‌شعبان 81 و نیمه‌شعبان 96
  4. میلاد امام‌زمان (نیمه‌شعبان) ۸۴ (دقیقه ۲، ۱۵، ۴۰)
  5. نیمه‌شعبان ۸۴ و نیمه‌شعبان 96
  6. حج ۸۰ (دقیقه ۴) و شجره توحید (دقیقه ۱۵، دقیقه۱۷)
  7. حج ۸۰
  8. شجره توحید 75
  9. کتاب نجوا
  10. یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۵۳ و ۴۴)
  11. کتاب جامع ولایت و یتیم آل‌محمد 78
  12. عصاره زیارت ۷۷ (دقیقه۴۳ و ۵۳) و عاشورای ۸۸، ارتباط (دقیقه ۱۹)
  13. پرش به بالا به: ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ عصاره زیارت 77
  14. نیمه شعبان ۸۳
  15. عاشورای ۸۸؛ ارتباط
  16. عبادت و اطاعت؛ درباره خمس 73
  17. پرش به بالا به: ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ عصاره عاشورا 82
  18. اربعین ۹۰؛ عبادت‌های خیالی
  19. پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ شناخت امر 82
  20. پرش به بالا به: ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ اربعین ۸۷؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه