کتاب عارف ولایت به لطف خدا منتشر شد. منتخب سیزده فروردین

صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|عنوان=امام باقر|فهرست=|بخش=دارد}}
+
{{فرمایش منتخب|عنوان=امام هادی|فهرست=|بخش=دارد}}
  
  

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۳

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام هادی

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

امام علی‌ النّقی، امام‌ هادی (علیه‌السلام) مریض شده، یک حاجب می‌گیرد و به او می‌گوید: برو زیر قُبّه جدّم امام‌ حسین (علیه‌السلام) به‌ من دعا کن. حاجب می‌گوید: یابن‌ رسول‌ الله! حجّت‌ خدا شمایید! امام می‌گوید: چه‌ کار کنم؟! جدّم گفته که آن‌جا برو! حالا آن حاجب رفت و دعا کرد و حضرت خوب شد.

رفقای‌ عزیز! من همیشه می‌گویم در این حرف‌ها تفکّر و اندیشه داشته‌ باشید. ببین امام است، تمام ممکنات به امرش است، اِشراف به کلّ خلقت دارد، تمام این خلقت در قبضه قدرتش است؛ به‌قول آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) که به زَعفر گفت نَفَسی که این‌ها می‌کشند، در اختیار من است. به تعبیر عوامانه من، امام از کلّ خلقت بزرگ‌تر است؛ چون‌که خودِ خدا حدّ این خلقت را می‌داند که چقدر است، اما خدا و ولایت حدّ ندارد. مگر نیست که هر کسی‌که می‌میرد یا می‌خواهد به‌ دنیا بیاید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بالای سرش می‌آید، پس امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از خلقت بزرگ‌تر است!

حالا ببین امام چه می‌گوید؟! می‌گوید برو زیر قُبّه جدّم امام‌ حسین (علیه‌السلام) به‌ من دعا کن. این یعنی‌ چه؟ مبنایش چیست؟ یعنی ای بشر! بیا «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ یا أیّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً»[۱] را قبول‌ کن! امام هم دارد امر رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اطاعت می‌کند؛ دارد می‌گوید که من هم در امر هستم و جدّم را اطاعت می‌کنم؛ چون‌که جدّش گفته زیر قُبّه امام‌ حسین (علیه‌السلام) دعا مستجاب است. [۲]

***

یک‌ روز متوکّل امام‌ هادی (علیه‌السلام) را به قصر خود فراخواند و از ایشان خواست که شعری برای او بخواند. امام‌ هادی (علیه‌السلام) فرمود: ما از شعر بهره‌ای نداریم! متوکّل گفت: نه! باید بخوانی! امام هم شعری خواند که در آن آمده‌ بود: «این آفتاب درخشان یک‌ روز به قصر پادشاهان و سلاطین در قلّه‌های کوه‌ها می‌تابیده؛ اما عزرائیل آن‌ها را به زیر خاک کشید و امروز به قبر آن‌ها می‌تابد.» متوکّل با همه خباثتش بسیار گریه کرد؛ اما این گریه از دریچه ولایت نبود، از روی خباثت بود؛ امام را به قتل رساند.

عزیزان من! ما هم باید به این بیندیشیم که روزی این آفتاب به خانه و مال و اموال ما که این‌قدر به آن‌ها علاقه داریم و به قبر ما خواهد تابید؛ پس قدری فکر کنیم، درصد کمی احتمال بدهیم که ما هم می‌میریم. همه دارئی‌مان را فدای زندگی دنیایی‌مان نکنیم. بدانیم که دنیا فانی است! به چه‌ کسی وفا کرده که به ما وفا کند؟! یک قسمتی را هم برای آخرت‌مان بگذاریم. همچنین مثل متوکّل ساعتی نباشیم که از شعر امام ناراحت شد و گریه کرد! ساعتی‌ بودن فایده‌ای نداد؛ باید دائمی باشیم؛ یعنی دائم به ولایت اتّصال باشیم. به کلام خودت توجّه کن! والله، بالله، این حرف القای خداست که به شما می‌گویم. [۳]

***

عبدالعظیم‌ حسنی پیش امام‌ هادی (علیه‌السلام) آمد و گفت: آقاجان! من می‌خواهم عقایدم را به شما بگویم؛ می‌فرماید: بگو عزیزم! می‌گوید: من خدا را به یگانگی قبول دارم، واجبات را به‌جا می‌آورم و محرّمات را ترک می‌کنم. شما را امام و حجّت‌ خدا می‌دانم، زیر این آسمان، حجّتی به‌ غیر از شما نمی‌بینم. خدا امر شما را به‌ من واجب کرده، امرِ شما امرِ خداست. سیبی یا اناری از درخت بچینم و شما بگویی نصفش حلال و نصفش حرام است. نیمه حلالش را می‌خورم و نیمه حرامش را دور می‌اندازم. امام‌ هادی (علیه‌السلام) فرمود: ما هم عقایدمان همین‌ است، عبدالعظیم! إن‌شاءالله به آخر برسانی.

عبدالعظیم با قبولیِ امام‌ هادی (علیه‌السلام) که به او گفت عقایدت درست‌ است؛ نجوا کرد و کنار رفت و کنار ماند، نه این‌که از یک‌ جای دیگر سر دربیاورد؛ قانع و راضی بود. او دربست در اختیار امام بود. حالا خدا به او عظمت داد. در روایت می‌فرماید: زیارت شاه‌ عبدالعظیم حسنی مطابق با زیارت امام‌ حسین (علیه‌السلام) است. آیا زیارت خلق، مطابق با زیارت امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌شود؟ نه والله، عجیب این‌ است که می‌گوید زیارت قبرش مطابق با زیارت امام‌ حسین (علیه‌السلام) است، نه خودش!

عظمت عبدالعظیم به‌ خاطر آن عقیده‌ای است که به امام‌ هادی (علیه‌السلام) داشت، برای آن امری است که اطاعت می‌کرد، برای آن تواضعی است که با امام‌ هادی (علیه‌السلام) داشت؛ پس شما آن امر را زیارت می‌کنید، نه جسم عبدالعظیم را.

عزیزان من! از اطاعت به این‌جا می‌رسید نه از خیال خودتان، نه از مشابه درست‌ کردن، نه از امیدواری به خلق پیدا کردن و دنبالش‌ رفتن! عبدالعظیم به‌ واسطه ولایت به این‌جا رسید، نه به‌ واسطه عبادت. به امامش یقین داشت و امرش را اطاعت می‌کرد. او حجّت‌ شناس بود. امروز اغلب مردم حرف حجّت را می‌زنند؛ اما حجّت‌ شناس نیستند! [۴]

***

اگر شما خودت را در مقابل خدا و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) تقصیرکار بدانی، به تمام آیات قرآن هم خدا به تو نظر می‌کند، هم امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و هم حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام)! آن‌وقت تمام غم و غصّه دنیا را از دلت بیرون می‌برد. روایت داریم: کسی بود که بیست سفر مکّه رفته‌ بود. خدمت امام‌ هادی (علیه‌السلام) آمد و حضرت تمام آن‌ها را ردّ کرد و فرمود که تو اوّلاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر این‌که سخی نبودی و این‌ها را از خودت می‌دانستی؛ این‌ است که تمام این‌ها ردّ است؛ پس دست‌رنجی که از ما صادر می‌شود را باید از خدا بدانیم و بگوییم که او این‌ کار را کمک کرد.

والله، من شب‌ها می‌گویم: خدایا! اگر من بهشت بروم، تو کردی، تو این حرف‌ها را یادم دادی، نماز شب را تو یادم دادی، بیتوته‌ شب را تو یادم دادی، کمک به فقرا را تو یادم دادی؛ پس اگر بهشت بروم، تو کردی. [۵]

امر امام هادی به نجوا با ولایت[۶]

شخصی، از یکی از شهرهای دور، به امام‌ هادی (علیه‌السلام) نامه‌ای نوشت که آقا! من از شما دور هستم، گاهی حاجتی دارم، مشکلاتی دارم، در هر حال چه‌ کنم؟ امام در جواب ایشان نوشتند: لَبت را حرکت بده! حرف بزن! بگو! ما دور نیستیم؛ یعنی نجوا کن! نجوا با ولایت بیزاری از دنیاست. چنان باید محبّت خدا و ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) در قلبت باشد که چیزی را نبینی تا به‌ غیر آن‌ها نجوا کنی. باید با آن‌ها نجوا کنی. بارها به شما گفته‌ام: رفقا! کناری بروید و با امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) نجوا کنید، والله، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) غریب است، مانند جدّش، امام‌ حسین (علیه‌السلام) دارد «هل مِن ناصر» می‌گوید؛ یعنی امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) خواستش این‌ است که درِ خانه‌اش بروید و با او نجوا کنید! با چه‌ کسی نجوا می‌کنید؟! اگر گوشه‌ای بروید و با خدا و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) نجوا کنید، می‌فهمید چه لذّتی دارد! هیچ‌ کدام‌تان طعمش را نچشیده‌اید! این‌قدر نجوا به‌من لذّت داده‌ بود که به امام‌ رضا (علیه‌السلام) گفتم: آقاجان! من هم شما را و هم نجوا را می‌خواهم. [۷]

رفقا! من بعضی‌وقت‌ها پای منبر بعضی از افراد می‌رفتم، یک منبری یک‌ ساعت صحبت می‌کرد. من همین‌طور به او نگاه می‌کردم، مثل کسی‌که انتظار دارد چیزی به او بدهند؛ اما آخرش می‌دیدم که آن حرف را نمی‌گوید، چیز دیگری می‌گفت. این‌ها بنده‌های خدا تقصیر ندارند، حالا همین‌طور شده‌است. اشخاصی که در یک فکر و اندیشه‌ای هستند، در فکر خودشان هستند. آن‌ آقا دارد قشنگ صحبت می‌کند، حدیث و روایت می‌گوید؛ من در مقصد روایت و حدیث بودم که می‌خواستم حرف دیگری بزند؛ اما آن‌ را نمی‌گفت. یک آقایی که من نام او را نمی‌برم، خیلی مهمّ است؛ یعنی هر چه بگویی، مهمّ است. این بنده‌ خدا روز غدیر، یک مجلس جشنی داشتند. گفته‌ بود که شما بیایید! من فقه و اصول نمی‌گویم، از غدیر صحبت می‌کنم. یکی از طلبه‌های رفقای من، همه این مطالب را نوشته‌ بود، حالا ببین، این‌که من می‌گویم مقصد؛ یعنی این. به امام‌ زمان قسم، اگر من می‌خواستم این مطلب را بگویم؛ حالا پیش‌ آمد. اصلاً نمی‌خواستم بگویم. این بنده‌ خدا حدوداً یک‌ ساعت راجع‌ به غدیر صحبت کرده‌ بود. بعد روی عبادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آورده‌ بود. عبادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درست‌ است، آقا امام‌ هادی (علیه‌السلام) فرموده‌ است، حرف درست‌ است که جدّم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این‌طوری نماز می‌خوانده، در نخلستان‌ها این‌طوری نماز می‌خوانده، خلاصه هزار رکعت نماز می‌خوانده است. این آقا عبادت‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را گفته‌ است؛ اما در نظر من، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را جزء خلق آورده‌ است که از خلق، بالاتر عبادت می‌کند. شما این‌طوری عبادت می‌کنید؛ اما او بالاتر عبادت می‌کند. من خیلی ناراحت شدم و گفتم: کاش ایشان این جمله را گفته‌ بود؛ از من که نمی‌خرند؛ ولی از او می‌خرند؛ چون مشتری و خریدار من کم است. کاش ایشان عبادت‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را که می‌گفت؛ یک‌دفعه می‌گفت که خدا می‌فرماید: اگر خلق، عبادت ثقلین [یعنی جنّ و انس] را بکند و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را دوست نداشته‌ باشد؛ او را با صورت داخل جهنم می‌اندازم؛ کاش این مطلب را گفته‌ بود! اما این‌ را نگفته‌ است. عزیز من! عبادت درست‌ است، نماز و روزه و حجّ درست‌ است؛ اما درست‌تر این‌ است که ما امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به وصیّ رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبول کنیم و مقصد خدا بدانیم. خدا در تمام خلقت یک مقصد دارد، آن‌هم علی‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) است. اگر ما حقیقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشا کنیم، این درست‌ است. [۸]

یا علی


فرمایش منتخب: ماه‌رجب

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

گفتار متقی[۹]

رفقای‌عزیز! این ماه، ماه‌رجب است. رجب یعنی متعلّق به امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است. ماه‌شعبان را می‌گویند متعلّق به رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و ماه‌رمضان متعلّق به خداست. [۱۰] خدا در قیامت می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون؟» کجا هستند کسانی‌که در ماه‌رجب عبادت کردند؟ بیایند من به آن‌ها بهشت بدهم. ای کسانی‌که پیرو علی (علیه‌السلام) هستید! ای کسانی‌که پیرو زهرا (علیهاالسلام) هستید! ای کسانی‌که پیرو امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستید! ای کسانی‌که پیرو این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام) هستید! هر چه به شما بدهم، حقّ شما را ادا نکردم؛ مگر فردوس. تازه فردوس که چیزی نیست، یک باغی است؛ اما این حرف‌ها یقین می‌خواهد. این حرف‌ها زدنش درست‌است، یقین می‌خواهد. یقین آن‌هم عمل است. [۱۱]

چرا خدا می‌فرماید: «أین‌الرّجبیّون؟» رجبیّون بیایند! مگر ماه‌شعبان، ماه‌پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیست؟ چرا نمی‌گوید «أین‌الشّعبانیّون؟»: شعبانیّون بیایند؟ مگر ماه‌مبارک رمضان، ماه‌خودش نیست؟ چرا نمی‌گوید «أین‌الرّمضانیّون؟»: رمضانیّون بیایند! چرا می‌گوید «أین‌الرّجبیّون؟» صدایت می‌زند. اوّل، ماه‌رجب است. والله! ما مبنایش را نفهمیدیم. او را دارد صدا می‌زند، دارد می‌گوید: کجایند آن‌هایی که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را اطاعت می‌کردند؟ کجایند آن‌هایی که «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۲] را قبول کردند؟ خدا امتیاز می‌دهد، می‌گوید: کسی‌که از درِ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) داخل رفته، بیاید تا من مزدش را بدهم.

هیچ‌قدرتی توان ندارد مزدی که از درِ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) داخل بشوی را به تو بدهد. هیچ‌قدرتی به غیر از خدا توان ندارد که مزد ولایت را بدهد. چه کسی می‌تواند بدهد؟ تمام خلقت، تا حتّی انبیاء، کُمیت‌شان راجع به‌ولایت لنگ است. چرا ترک‌اولی دارند؟ پس خدا می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون؟» ای کسانی‌که از درِ علی (علیه‌السلام) آمدید! ای کسانی‌که محبّت علی (علیه‌السلام) را داشتید! ای کسانی‌که «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۲] را قبول داشتید و عمل می‌کنید؛ این‌طرف و آن‌طرف نرفتید، بیایید تا من مزدتان را به شما بدهم! [۱۳]

حالا ببینید من چه می‌گویم؟ همین‌طور که خدا گفت: «أین‌الرّجبیّون؟» پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم می‌فرماید: «أنا مدینة‌العلم و علیٌ بابُها». ماه‌رجب هم همین‌ است، با تمام گلبول‌های خونم این حرف را می‌زنم: این ماه‌رجب عین «أنا مدینة‌العلم و علیٌ بابها» است. باید از این در؛ یعنی درِ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بیایید؛ از درِ رجب هم باید وارد بشوی؛ نه این‌که این‌کار را بکنی، ثواب است؛ آن‌کار را بکنی، ثواب است. «أین‌الرّجبیّون؟» ‌کیست که در ماه‌رجب، از درِ علی (علیه‌السلام) وارد شده‌است؟ بیاید! من هر چه بخواهد، به او می‌دهم. اگر از این در آمدید؛ آن‌وقت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارید، خدا را هم قبول دارید. اگر از این در نیامدید، آن‌ها را مصنوعی و رودربایستی و ساختگی قبول دارید، شناسنامه‌ای و اسماً قبول دارید. ما چه‌کار کنیم؟ چه بگوییم؟ [۱۴]

خدای تبارک و تعالی، فقیرخواه است. از آن‌جا می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون»، از این‌جا هم می‌گوید «أین‌الفقراء؟» به تمام آیات قرآن! خدای تبارک و تعالی از هیچ‌کس تشکّر نکرده‌است؛ از انبیاء، اولیاء و اوصیاء تشکّر نکرده، از علمای ربّانیّ و فقهاء تشکّر نکرده؛ البتّه فقهای واقعی نه قلّابی، فقط از فقراء تشکّر کرده‌است. در قیامت به آن‌ها می‌فرماید: ای فقرا! ببخشید! هر چیزی می‌خواهید، به شما می‌دهم. خدا به چه‌کسی گفته که هر چه می‌خواهید، به شما می‌دهم؟ فقط به فقرا گفته‌است. به چه‌کسی گفته؟ به‌من بگویید! شما که باسوادید، دبیر هستید، معلّم هستید، مهندس هستید، دانشمند هستید، به‌من بگویید! اگر نیست، جلوی دهانم را بگیرید! اما نمی‌توانید بگیرید! قدرت ندارید؛ چون‌که نیست.

حالا می‌گوید هر چه می‌خواهید، به شما می‌دهم. عذرخواهی هم می‌کند و می‌فرماید: من شما را فقیر کردم. (ببین چقدر خدا شما اغنیاء را می‌خواهد! خدا فروگذار نمی‌کند؛ هم فقراء را تأیید می‌کند و هم شما اغنیاء را، می‌گوید:) من می‌خواستم که اغنیاء به شما کمک کنند و سالم باشند. چقدر خدا شما را می‌خواهد! عزیز من! قربانت بروم، کجایی؟ [۱۵]

خدا روز قیامت به فقرای صابر ندا می‌دهد: «أین‌الفقراء؟» از آن‌طرف می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون؟» کیست که در ماه‌رجب، کمک به مستضعفین کرده؟ کیست که صبر کرده و دستش را جلوی نامرد دراز نکرده است؟ به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم دستم را پیش هیچ‌کس، تا حتّی پدرم دراز نکردم. آن دستی که جلوی کسی دراز نشود، زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) با او مصافحه می‌کند. به‌دینم! راست می‌گویم، اما به‌دینم! شما هم باور نمی‌کنید. آن دست، دست خداست. مگر نمی‌گوید یک‌چیزی به یکی دادی، دستت را ببوس؟ چون خدا می‌گوید: آن‌را به‌من دادی. کجا این‌کارها را می‌کنید؟! ماه‌رجب گذشت و یک شاهی به مردم نداده است! همین‌جور، زُل‌زُل نگاه می‌کند. آخر این مالت ‌را می‌خواهی چه کار ‌کنی؟! [۱۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


فرمایش منتخب: این الرجبیون؛ این الفقرا

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

آقاجان من! الآن ماه‌ رجب است. خدا می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون؟»: رجبیّون کجایند؟ مگر خدا مثل من و شماست؟ شما اگر مرا دعوت کنید، اگر بخواهید خیلی احترام کنید، یک مرغی و یک کبابی برای ما می‌گذارید، خدا خودش می‌داند که من راضی نیستم؛ می‌گویم کسی خودش را واسه من اذیّت نکند. به یک‌نفر که هم خورشت و هم کباب درست کرده‌بود، گفتم: اگر سال دیگر این‌کار را بکنی، والله، من نمی‌آیم؛ اما نروی به مردم بگویی که حاج‌حسین گفت من نمی‌آیم که مردم بگویند فلانی مقدّس است.

نه بابا! چرا خودت را اذیّت می‌کنی؟ یک خورشت درست‌ کن! خانه ما هم همین‌طور است. عزّت این‌است که حرف آدم را بشنوید! مگر خدا این‌طور است؟! خدا می‌خواهد به شما چه‌ بدهد؟! خدا می‌گوید: اگر یک مؤمن، دوستی بگیرد که این دوستش او را یاد من بیندازد، یعنی یاد خدا بیندازد، یک قصری به او می‌دهم که خلق اوّلین و آخرین را بخواهد جا بدهد، جا دارد. فردای‌قیامت که خدا می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون» می‌خواهد به تو چه‌ بدهد؟

آقا امام‌رضا (علیه‌السلام) معلوم‌کرده. می‌گوید: «لا إله إلّا الله حِصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی، بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شرط دارد. فلانی می‌گوید: خدا گفته میزبانت هستم. خب، همین‌قدر می‌داند. میزبان کیست؟ آیا میزبان دشمنان علی است؟ آیا میزبان دشمنان زهراست؟ چرا این مطلب را نمی‌شکافید؟! چرا لاپوش می‌کشید؟! مگر شما به معاد اعتقاد ندارید؟! تا کی صورت‌سازی می‌کنید؟! خدا میزبان ‌کیست؟

«أنا مدینةُ‌العلم و علیٌ بابُها» والله، تمام گلوله‌های خونم می‌گوید: اگر خدا می‌گوید «أین‌الرّجبیّون» عین همان‌ است که می‌گوید: «أنا مدینةُالعلم و علیٌ بابُها» ماه‌رجب، ماه علی (علیه‌السلام) است. باید از درِ ماه علی (علیه‌السلام) وارد شوید! یعنی علی (علیه‌السلام) را اطاعت کنید! امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را اطاعت کنید! حالا قربانت بروم! شرط دارد. این‌ها چیزهایی است افشاء می‌کنند که ما بفهمیم. [۱۷]

بیا پیرو رحمان باش! بیا پیرو ولیّ‌الله‌الأعظم، امام‌زمانت باش! تکرار می‌کنم: اگر بخواهی پیرو این‌ها باشی، باید اهل‌دنیا نباشی؛ یعنی دنیا تو را خوشحال نکند، ولایت، تو را خوشحال کند، آن ذوق ولایت تو را خوشحال کند. چه‌کسی را خوشحال کردی؟ قدری فکر کن! ببین، ماه‌مبارک چه‌کار کردی؟ فکر نکن من نماز خواندم، فکر نکن من احیاء رفتم، تمام این‌ها پوچ است. فکر کن من امر را اطاعت کردم یا نکردم؟ دل یک مؤمنی را خوش کردم یا نکردم؟ یک بینوا را به نوا رساندم یا نرساندم؟ یک قدمی در راه حقّ گذاشتم یا نگذاشتم؟ این امرِ امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است، این امرِ خدا اطاعت‌کردن است.

عزیز من! من دارم شما را به کجا می‌برم؟ می‌گویم: بیا خدا بشو! مگر خدا بلد نیست به فقرا بدهد؟ والله، بالله، روایت صحیح داریم: خدا از هیچ‌کس عذرخواهی نمی‌کند به‌غیر از فقرای صابر. ببین، صابر باشد. امام‌صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: دوستان ما، شیعیان ما امر به کفّ ندارند، دستشان را جلوی کسی دراز نمی‌کنند، فقط دستشان را جلوی چه‌کسی دراز می‌کنند؟ خدا. آن‌وقت خدای تبارک و تعالی از این‌جور فقرا عذرخواهی می‌کند، می‌گوید: ببخشید! نه این‌که مال دنیا قابل شما را نداشت، من به شما ندادم و شما قابل نبودید؛ [بلکه] مال دنیا قابل شما را ندارد. من شما را این‌جوری کردم تا داراها حفظ باشند.

عزیز من! خدا می‌خواهد تو را حفظ کند. نباید نگاه این‌جوری به فقیر بکنی، خدا مالت را می‌گیرد. یک وقت نگویی من مال دارم، چون خدا مرا خواسته‌است. نه! به تو داده‌ تا تو را امتحان کند. می‌گوید: «أین‌الفقراء؟» فقرا کجایند؟ آن‌وقت می‌گوید: هر چه که بخواهید، به شما می‌دهم. ببین، می‌گوید هر چه بخواهید، به شما می‌دهم. آیا ما این‌کار را کردیم؟ آیا ما اطاعت کردیم؟ [۱۸]

دین یعنی ولایت، اگر ولایت داری، دین‌ داری. گفت که این‌همه عبادت کرده، اما اهل‌جهنّم است. من باره‌ها در نوارهایم گفته‌ام، عبادت تو را نجات نمی‌دهد، ولایت تو را نجات می‌دهد، سخاوت تو را نجات می‌دهد، هماهنگی با رفقایِ ندار، تو را نجات می‌دهد. کجایی عزیز من؟ اما باز یک‌روایت دیگر هم برایتان بگویم، ناراحت نشوید، می‌گوید سه عدّه هستند، بی‌جواب و سؤال می‌روند بهشت: یکی دارایی که سخی باشد، مالش را با امر خرج کند. یکی پیرمردی که خلاصه از جوانی‌اش گناه نکرده‌باشد، آن پیرمرد هم می‌رود بهشت. یکی هم فقیر صابر، دنبال کسی نرفته‌باشد.

تو رأی می‌دهی به فلانی، می‌گویی اگر من یک‌کاری داشتم، این برایم بکند؛ آن‌وقت آن فقیر صابر بهتر است؛ چون‌که فردای‌قیامت خدا می‌گوید: «أین‌الرّجبیّون؟» چه‌کسی با علیِ من بوده؟ بیاید، هر چه بخواهد به او می‌دهم. «أین‌الرّجبیّون؟» بیا! «أین‌الفقراء؟» تو هم بیا! تو هم فقیر بودی، دنبال مردم نرفتی. کجا می‌روید دنبال مردم؟ حالا خدا می‌گوید: هر چه بخواهی به تو می‌دهم. اگر خدا بگوید به‌من می‌دهد، می‌گویم: من خودت را می‌خواهم. من هیچ‌چیز نمی‌خواهم، دنیا هم نخواستم، حالا هم نمی‌خواهم. [۱۹]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت

کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خدا، وصل به قرآن، وصل به توحید و وصل به ماوراست[۲۰]

شما بدانید که هر کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خداست، وصل به‌ قرآن است، وصل به توحید است، وصل به ماوراست. عزیز من! من الآن برایتان روایت نقل می‌کنم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: من ریشه درخت توحیدم، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، یعسوب‌ الدّین، جانشین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، وصیّ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: من ساقه‌اش هستم، آقا! دیگر باقی دارد؟ بله! می‌گوید: این شجره، میوه می‌خواهد، میوه‌اش قرآن است، دیگر چه؟ می‌گوید: دوستان ما برگش هستند؛ یعنی برگ اگر توجّه داشته‌ باشید، من یک‌وقت جسارت کردم، گفتم: من وقتی در بیابان می‌رفتم، با برگ‌های درخت نجوا می‌کردم، آن برگ را برمی‌داشتم، این‌جوری مثل یک کتاب در دست می‌گرفتم، سر به سوی آسمان می‌کردم، می‌گفتم: خدا! این‌ را چه ‌کسی لوله‌کشی کرده‌ است؟ تمام توجّه من روی برگ بود. طرف خدا می‌رفتم، چه ‌کسی آن را لوله‌کشی کرده‌ است؟ پس بدان برگ باید میوه را چه‌ کار کند؟ حفظ کند، البتّه چرا؟ منظور این ‌است باید اتّصال باشد؛ پس ریشه شجره توحید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد، ساقه‌اش علی (علیه‌السلام)، میوه‌اش قرآن ‌مجید، تو باید برگش باشی، حفظ کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم می‌فرماید: عزیزان من! یک ‌کاری کنید ما قیامت، خجل‌زده نباشیم که بگوییم این شیعه ماست، یک‌ کاری کنید که امر ما را اطاعت کنید و ما آن‌جا سرفراز باشیم. [۲۱]

آقاجان من! شما می‌توانید به‌ من اعتراض کنید، بگویید که این برگ حفظ می‌کند یا ولایت حفظ می‌کند؟! یا خدا حفظ می‌کند؟! یا قرآن حفظ می‌کند؟! می‌توانید به‌ من اعتراض کنید. حالا من جواب اعتراضت را می‌دهم. اگر یک خیمه‌ای زدند، امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» یعسوب‌ الدّین، امام‌ المبین یا حضرت ‌زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام)، امام ‌حسن (علیه‌السلام)، امام‌ حسین (علیه‌السلام) در آن بودند، مثل همان حدیث کساء؛ آیا عباء قیمت دارد یا این‌ها؟! آن چادر قیمت دارد یا این‌ها؟! اگر ما می‌گوییم که برگ حفظ می‌کند؛ برگ به منزله یک چادر است، اصلِ درخت میوه‌، ریشه‌ و ساقه‌اش است. این حرف را زدم که شیطان در دل شما هیجانی پیدا نکند؛ پس اگر می‌گوید برگ این‌طوری حفظ می‌کند؛ مثل یک چادری که حفظ کند.

روایت دوم: امام‌ صادق (علیه‌السلام) به دوستان و شیعه‌هایش می‌گوید: یک‌ کاری بکنید که باعث زینت ما باشید! زینت یعنی‌چه؟! خب برگ درخت هم زینت است. حالا اگر می‌گوید این شیعه برگ درخت توحید است، آقای مهندس! باید جدا نشوی. من یک برگ درخت کَندم، دیدم یک شیره‌ای دارد، این شیره‌اش به ساق درخت وصل است؛ گفتم: اَی به ‌قربانت بروم! اِی پیامبر! ای امیرالمؤمنین! ببین شیره‌اش به این ساقه درخت وصل بود؛ پس باید جدا نشوی! اگر یک پوست درختی را این‌طوری، یک‌قدری جدا کنند، بالایش خشک می‌شود. باباجان! عصاره این روایت این ‌است. من دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! قربا‌نتان بروم، فدایتان بشوم، اگر این پوست درخت را جدا کنی، یک قسمتی‌اش را؛ آب به آن بالای درخت نمی‌رسد، خشک می‌شود؛ وقتی درخت خشک شد، باید آن ‌را سوزاند. خدا عمر و ابابکر را لعنت کند! ولایت را از مردم جدا کردند، گفت: «حَسبنا کتاب‌الله» تمامشان خشک شدند، تمام پیروانشان خشک شدند. چرا؟ جدا کرد، ولایت را جدا کرد. چرا می‌گوید تمام گناهان عالم، گردن عمر است؟ ولایت را جدا کرد؛ قربانتان بروم، عصاره‌اش این‌ است. [۲۲]

اگر افشای ولایت، درون قلبت نباشد، حرف است؛ ارتباط با ولایت نیست. اغلب مردم این‌طور هستند، چون پیرو خلقند و کنار نرفتند و درون قلبشان نجوا نیست. من از اوّل دنبال خلق نرفتم، کارهایی برای خودم جور می‌کردم و از آن لذّت می‌بردم. شما که داری کار می‌کنی، مهندس یا دکتر یا کاسب هستی یا درس می‌خوانی، شما باید با روح کلّ خلقت ارتباط و اتّصال داشته‌باشی. روح کلّ خلقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. الآن هم به ‌وجود مبارک امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) اتّصال پیدا کنی و اگر هدفت این ‌باشد، شما داری نجوا می‌کنی. [۲۳]

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده

کَظمِ غِیظ[۲۴]

عزیزان من! قربانتان بروم، انسان باید «کَظمِ غِیظ» داشته ‌باشد، خشم خودش را فرو ببرد؛ هیچ‌ چیزی بالاتر از این‌ نیست که غیظ خودتان را فرو ببرید. غیظ فقط برای امر خدا و بغض نسبت به دشمنان حضرت ‌زهراست، اصلاً نباید بغض و غیظ، نسبت به چیز دیگری در شما وجود داشته ‌باشد.

ای شیعه علی! مگر علی (علیه‌السلام) غیظ در وجودش بود؟ حالا فلانی می‌گوید: نمی‌دانم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عمرو بن‌ عبدود را کشته، یک شمشیر زده، بلند شده، راه می‌رود، غیظش را فروکش کند. ای نادان! مگر امیرامؤمنین علی (علیه‌السلام) به‌ غیر از خدا، غیظ در وجودش هست؟ علی (علیه‌السلام) نور خداست. نور که غیظ در وجودش نیست. چه کسانی هم دارند این را می‌گویند؟ کاش یک عوام این حرف را می‌زد. من دارم می‌گویم در مؤمن نباید غیظ باشد، اگر هم غیظ در دیگری هست، باید دعا برایش کند! اصحاب ‌یمین یعنی این.

هر موقعی دیدید که این‌طوری نیستید، بدانید که «اصحاب‌ یمین» نیستید. هر موقعی‌که دیدید این‌طوری نیستید، «متقی» نیستید، امضاشده نیستید. کارتِ امضا به شما نمی‌دهند، کارت قبولی به شما نمی‌دهند. حالا اگر این‌طوری شدید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «صفات ‌الله» به شما می‌دهد. یک مدّت باید این‌طوری بشوید! فوری «صفات‌ الله» به شما می‌دهند، صفات خودشان را به شما می‌دهند، دیگر راحت می‌شوید. شما صفات خدا می‌شوید. بیایید حرف مرا بشنوید! بیایید از این راه بروید! بیایید با هم از این راه برویم!

با مردم بداخلاقی نکنید! من تکرار می‌کنم: با مردم سازش کنید! مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک یهودی سازش نمی‌کردند؟ ما باید اخلاقمان را عوض کنیم! این این‌طوری است، آن این‌طوری است، هر طور که می‌خواهد باشد. تو «اخلاق‌حسنه» داشته ‌باش!

مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نبود که زِره او را یک یهودی دزدیده‌ بود. حالا قنبر رفته آن را پیدا کرده‌ است و آورده ؛ چون‌که زِره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معلوم بود، پشت نداشت؛ هر چه که داشت جلوی آن بود. بین همه زِره‌های جنگجوها پیدا بود. حالا زِره را آورد. به امیرالمؤمنین گفت: بروید (علیه‌السلام) شاهد بیاورید! ببین حکومت علی (علیه‌السلام) یعنی این.

حالا کسی‌که آن‌جا [به عنوان قاضی] نشسته ‌است، به علی (علیه‌السلام) می‌گوید: برو شاهد بیاور! علی (علیه‌السلام) می‌گوید: همان‌طور که با مردم رفتار کردی، با من هم رفتار کن! حالا می‌گوید: علی‌جان! شاهد بیاور! حالا رفته شاهد آورده، می‌گوید: این زِره من است. [آن قاضی] گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر بدانی علی (علیه‌السلام) چه ‌کرد؟ گفت: چرا اسم مرا این‌طوری صدا زدی که این یهودی خجالت بکشد. (ولایت یعنی این، کسی را خجالت ندهید! تو این‌طوری هستی، تو آن‌طوری هستی. همه‌ جای ما لَنگ است. هر کجا را نگاه می‌کنم، می‌بینم لَنگ هستید.)

آن‌وقت به او گفت: یهودی! برادر! او را برادر خطاب کرد، نوازشش کرد. گفت: این‌طوری که تو قدری وحشت کردی. چقدر این ‌زِره را فروختی؟ بیا پولش ‌را بگیر! دوباره به او آدرس داد. گفت: هر وقت مضطرّ شدی، بیا پیش من، من به تو پول می‌دهم. ببین چه ‌کار کرد؟ من از دست یک عدّه‌ای می‌سوزم.

اخلاق علی (علیه‌السلام) را در خودمان پیاده کنیم. سازندگی یعنی این. این‌که می‌گویم خودمان را بسازیم؛ یعنی این. آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یهودی را دوست داشت؟ نه! او که دست از اخلاقش برنمی‌دارد، تو هم‌ دست از اخلاقت برندار! چه‌ کاره هستی که من این‌طرف و آن‌طرف می‌روم؟ من سر و کارم با خداست. خدا می‌گوید: یا محمّد! من باید هدایت کنم. به خود پیامبرش می‌گوید تو چه ‌کاره هستی؟ تو می‌خواهی هدایت کنی؟! [۲۵]


یا علی

ارجاعات


سخنی با خانمها

صفات زینب داشته‌ باشید [۲۶]

خواهر عزیز! تو که می‌آیی زیارت حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام)، تو که می‌روی زینبیه، تو که می‌روی سوریه، باید سنخه حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) باشی، باید سنخه حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) باشی تا «إشفعی لنا فی‌الجنّة» باشی. اگر سنخه نباشی، «إشفعی لنا فی‌الجنّة» نیستی. دو تا زن هستند که در مورد آن‌ها گفته شده «إشفعی لنا فی‌الجنّة»: یکی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) است، یکی هم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) است. چطور «إشفعی لنا فی‌الجنّة» می‌شوی؟ تو باید صفات آن‌ها را داشته‌ باشی. این‌ها «صفات ‌الله» هستند. تو وقتی رویت را گرفتی، خودت را از نامحرم پوشاندی، حضرت ‌معصومه به تو چه می‌دهد؟ «إشفعی لنا فی‌الجنّة»، امضاء می‌کند تو را، امضا به تو می‌دهد. [۱۷]

حالا آقا برای نیمه شعبان تئاتر درست می‌کند، تو هم می‌روی تماشا! امام می‌گوید: امر ما را اطاعت کن! حالا او که تئاتر درست می‌کند تقصیر دارد، تو که به تماشا می‌روی، از او بیشتر تقصیر داری. این چراغانی‌ها که می‌شود، به ‌نظر من عین دروازه ‌ساعات است که داشتند اُسراء را وارد می‌کردند و ساز و آواز می‌زدند، یک ‌عدّه‌ای هم به تماشا می‌آمدند! خانم! به‌ تو می‌گوید خودت را حفظ کن! آخر چراغانی می‌روی چه چیزی ببینی؟! چند نفر تو را می‌بینند؟! چه کار می‌کنی؟! کجا می‌روی تماشا؟! تُف توی غیرتت! [۲۷]

عزیزان من! قربانتان بروم، خانم‌ها! شب‌ عاشورا، تاسوعا، بروید کنارِ خانه‌تان! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهانتان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد. کجا می‌آیید توی خیابان‌ها؟! حالا دیگر زن‌ها هم دسته دارند!! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: برو در خانه‌ات بنشین! او می‌گوید برو بیرون، این هم می‌رود! می‌خواهد ثواب کند! این‌ است که می‌گویم ثوابی شدید. این کارها چیست که می‌کنید؟ یک ‌نفر هم نمی‌گوید اشتباه ‌است. [۲۸]

وقتی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) در دوازه ‌کوفه آمد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) به او اجازه داد و گفت: خواهر! در شام دارند به پدر ما لعنت می‌کنند، تو باید در دوازه‌ کوفه خطبه بخوانی! از آن‌جا هم به شام بروی و خطبه بخوانی. زینب (علیهاالسلام) به امر برادرش خطبه خواند. [۲۹]

حالا آن خانم می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) خطبه خواند، من هم باید توی مردها بروم و خطبه بخوانم! [۳۰] اگر حضرت زینب (علیهاالسلام) صحبت کرد، پرچم علی (علیه‌السلام) را افراشته کرد، پرچم یزید را پایین آورد، تو که صحبت می‌کنی، به دینم! به ایمانم! پرچم یزید را افراشته می‌کنی. [۳۱] او یک دینِ رفته‌ای را که خلق برده، می‌خواهد برگرداند! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد لعنت را از روی پدرش بردارد! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد این‌هایی که گفتند حسین کافر است، مسلمانیِ حسین (علیه‌السلام) را در خلقت اعلام کند! آدم آتش می‌گیرد! [۳۰]

خواهر عزیز! عزیز من! شما باید صفات زینب (علیهاالسلام) داشته ‌باشید. حالا که به او می‌گویی، می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) سخنرانی کرد، من هم می‌کنم. تو همه کارهایت به امر زینب (علیهاالسلام) است که حالا سخنرانی‌اش را یاد گرفته‌ای؟! زینب (علیهاالسلام) به امر امام ‌زمانِ خودش خطبه خواند. می‌خواست شیعه‌ها بمانند، می‌خواست بنی‌امیّه را رسوا کند. همین‌طور که رسوا کرد. آن بلاغت حضرت زینب (علیهاالسلام)، آن سخنرانی‌اش یزید را رسوا کرد. [۱۷] خانم‌ها! شما فردای‌ قیامت جواب زهرا (علیهاالسلام) را چه می‌دهید؟ بدانید این‌جا آزادید، آن‌جا آزاد نیستید. این‌جا آزادی را خودتان به خودتان دادید، یا یکی که یک‌ قدری مافوق شماست به شما داده‌ است. این آزادی‌ها به ‌قرآن! گرفتاری است.

خانم‌ عزیز! یک روزی تو را می‌آورند پای محاکمه. به چه مجوّزی صحبت می‌کنی؟ آیا این حرف تو، اتصال به کلام است؟ آیا این ‌کار تو را قرآن‌ مجید قبول کرده؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبول کرده؟ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) قبول کرده؟ نه! [۳۲] تو می‌خواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. [۳۳] برای چه خودت را در اختیار نامحرم می‌گذاری؟ هیچ هم ناراحت نیستی! مگر پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی؟ اصلاً تو به حرف زهرا (علیهاالسلام) توجه نداری. والله! پشت به ولایت کردی. [۳۲] آیا تو زینب (علیهاالسلام) هستی؟ آیا امام‌ حسین (علیه‌السلام) به تو گفته حرف بزن؟ این‌ کارها چیست که می‌کنید؟ همه این‌ها خیمه‌شب‌بازی است. فردای‌ قیامت، خدا پدرت را در می‌آورد. [۳۳]


یا علی


نگاه

عصاره نگاه

از اوّل جوانی‌ام [از گناه] گذشتم، اصلاً نگاه توی‌ام نبود؛ بنایم نبود نگاه کنم. شما بنایت باید این‌باشد که نگاه نکنی؛ آن‌وقت این چشم در اختیار خداست. چشم‌های ما بیشترش در اختیار شهوت و در اختیار دنیاست؛ آن‌وقت آن چشم، فردای قیامت رحمت به آن می‌شود، عذاب نمی‌شود.

این چشم‌ها مال امتحان هم هست. آخر می‌دانی چرا؟ این چشم گرفتارت می‌کند. ابن‌ملجم ببین چه‌جور شد؟ ابن‌ملجم مثل ما نبود، مُرادی بود؛ مُراد می‌داد. یک‌دفعه نگاه کرد، گرفتار شد، علی‌کش شد. شما شهوت برانگیخته‌ات می‌کند به نگاهت؛ پس باید چه کنیم؟ تو نباید نگاه کنی، چرا نگاه می‌کنی؟! نگاه باید به رحمتِ آن آدم کرد، آن اشکال ندارد. به آن رحمتی که از او نازل می‌شود، باید نگاه کنیم؛ یعنی این جوان به آن رحمتی که از او نازل می‌شود، آن رحمت «رحمةٌ للعالمین» است.

هشام هم‌ساخت بود که امام‌صادق (علیه‌السلام) او را می‌خواست، آخر هم حالیِ این‌ها کرد: به رحمتش نگاه کردم. رحمت را می‌بوسد، رحمت خدا. آن‌ها شاگرد امام‌صادق (علیه‌السلام) هستند؛ اما ولایت به آن‌ها القاء نشده. می‌آید پیش امام، شما باید ولایت بهت القاء شود؛ پس نگاه رحمتی خوب است؛ نه نگاه شهوتی.

کم آدم پیدا می‌شود این‌جور باشد. این ‌همه دفاع از بچّه‌های مردم کردم، یک نگاه بد به آن‌ها نکردم. نگاه باید رحمت باشد، رحمت از شما نازل شود؛ نه شهوت. حالا همین‌طور شده که می‌گوید یکی از شما بادین از دنیا نمی‌روید. نگاه شهوتی دارند، نگاه شهوتی به هر شیئی.

دزد می‌رود نگاه دزدی می‌کند، نگاهِ چه‌جوری می‌کند؟ نگاه شهوتی می‌کند. دفاع رحمتی هم هم‌ساخت است، ما باید بفهمیمم این فانی می‌شود، نگاه به فانی نکنیم. چشمتان غنی باشد، احتیاج نداشته‌باشد. عقلت برسد، احتیاج به فانی نداشته‌باش!

امام‌صادق (علیه‌السلام) به آن شخص گفت: برو در آن آبادیتان، در آن شهر یک نفر که ما را قبول داشته‌باشد، برو زیارتش! آن‌وقت خدا ثواب دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام) به تو می‌دهد. نگاهت رحمتی است.

خدا می‌گوید: اگر بخواهی، به تو می‌دهم؛ یعنی آن‌ها را نخواهی، این را بخواهی. همه این عالَم را فانی بدان! امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را باقی بدان! آن‌وقت شما طرف فانی می‌روی یا باقی؟ شما باید احتیاج نداشته‌باشی؛ آن‌وقت آن کار را نمی‌کنی. ابن‌ملجم احتیاج دارد. نگاه به بچّه اَمرَد [پسر زیباروی نوجوان] کنی، گناه ابن‌ملجم به تو می‌دهد.

من خودم از جوانی‌ام این‌جور بودم، من حربه گناه نداشتم. آن القاء و افشاء به تو می‌دهد، القاء و افشاء حفظت می‌کند. فقط در فکر باش که این بچّه‌ها را نجات بدهی. [۳۴]

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. (سوره الفاتحة، آیه )
  2. سخنرانی شناخت عید 76 و گریه ولایت 77
  3. کتاب سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت و سخنرانی شناخت امر 82 و عیدی ما ولایت 76 و نیمه شعبان 84
  4. کتاب ترجمه احکام و افشای احکام و سخنرانی مزد ولایت و اسم اعظم 83 و عظمت شیعه و احتیاج ماورائی بشر اطاعت امر است 81 و ولایت عمل صالح است 78 و شناخت امام
  5. کتاب ترجمه احکام
  6. سخنرانی در محضر خدا؛ در امر ولایت و حبل‌المتین 81 (اول سخنرانی)
  7. کتاب نجوا و نجوا با ولایت
  8. در محضر خدا؛ در امر ولایت، حبل‌المتین 81
  9. یتیم آل‌محمّد (دقیقه ۲۲ و ۶) و أین‌الرّجبیّون (دقیقه ۱۲) و عنایت پنج‌تن به شیعه ۹۰ (دقیقه ۱۷)
  10. تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 76
  11. یتیم آل‌محمّد 78
  12. پرش به بالا به: ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ (سوره المائدة، آیه 3)
  13. شناخت ولایت، أین‌الرّجبیّون 76 و خلق‌پرستی و فامیل‌پرستی 86
  14. یتیم آل‌محمّد 78 و تمام انبیاء، مبلّغ ولایت هستند 79
  15. عنایت پنج‌‍تن به شیعه 90
  16. سیزده‌رجب 93
  17. پرش به بالا به: ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ عصاره زیارت 77
  18. تمرین ولایت، تربیت ولایت (ولایت و خانواده) 77
  19. عید غدیر ۹۳
  20. حج ۸۰ (دقیقه ۴) و شجره توحید (دقیقه ۱۵، دقیقه۱۷)
  21. حج ۸۰
  22. شجره توحید 75
  23. کتاب نجوا
  24. یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۵۳ و ۴۴)
  25. کتاب جامع ولایت و یتیم آل‌محمد 78
  26. عصاره زیارت ۷۷ (دقیقه۴۳ و ۵۳) و عاشورای ۸۸، ارتباط (دقیقه ۱۹)
  27. نیمه شعبان ۸۳
  28. عاشورای ۸۸؛ ارتباط
  29. عبادت و اطاعت؛ درباره خمس 73
  30. پرش به بالا به: ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ عصاره عاشورا 82
  31. اربعین ۹۰؛ عبادت‌های خیالی
  32. پرش به بالا به: ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ شناخت امر 82
  33. پرش به بالا به: ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ اربعین ۸۷؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه
  34. بیانات متقی 11/95
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه