صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۰ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: حضرت زهرا عصاره و نور تمام خلقت

فهرست ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

روایت صحیح داریم: خدای تبارک و تعالی، مشیتش قرار گرفت از ولایت، درخت طوبی را خلق کرد. ببین، از ولایت خلق کرد، هر چیزی هست از ولایت است؛ غیر از آن توی عالم چیزی نیست. تو یک‌چیزی درست می‌کنی. درخت طوبی را از ولایت خلق کرد. از آن‌ هم بهشت و فردوس و جنّات را خلق کرد؛ آن‌ها هم از ولایت خلق شدند.

حالا از این درخت طوبی امر شد یک سیب چیدند. به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: نصفش را خودت بخور! نصفش را بده به خدیجه! ولایت در ولایت باید تجلّی کند. والله، آن سیبی که آورد به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) داد، عصاره ولایت است، عصاره خلقت است؛ زهرا (علیهاالسلام) به‌وجود آمد. زهرا (علیهاالسلام) در کلّ خلقت به‌وجود بود. اما چه شد؟ زهرا (علیهاالسلام) شد. [۱] زهرای عزیز (علیهاالسلام) عطای خداست، زهرای عزیز (علیهاالسلام) مقصد خداست، زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، همساخت که علی (علیه‌السلام) مانند ندارد، زهرا هم ندارد؛ اما جانش را باز فدای علی می‌کند. [۲] پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وقتی به معراج رفت، خدا تدارک دید، یک سیب به او داد. سیب را که گذاشت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دلش می‌خواست با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بخورد. ببین من به حضرت‌عباس، بیشتر وقت‌ها این‌جوری‌ام. البتّه شماها الحمد لله دارید، وقتی یک‌چیزی می‌آوردند جلویم، می‌خواستم دوستم هم بیاید و بخورد؛ بلکه خودم نخورم. حالا دوست من یک‌چیز بهتر دارد می‌خورد. حالا هم همین‌جورم، حالا هم اگر یک چیزی باشد، حقیقت می‌خواهم شما بخورید؛ تاحتّی خودم نخورم. (توجّه می‌فرمایید؟ آن‌وقت تو اگر این‌جور باشی، با او مشترک هستی؛ یعنی با آن دوست ‌امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مشترک هستی. إن‌شاءالله خدا همه ما را این‌جوری قرار بدهد.) [۳]

آن سیب، عصاره تمام خلقت بود. این چیست که بعضی‌ها می‌گویند این سیب بهشتی است؟ این سیبی بود که خدا به نظر خودش ایجاد کرد. آن سیب درست است که من گفتم ولایت است؛ اما امروز می‌گویم آن سیب را خدا ایجاد کرد، داد به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بخورد، نصفش را بخورد. ببین، علی (علیه‌السلام) آن‌جا بود، دست کرد، نصف دیگر سیب را برداشت؛ پس خلقت در اختیار علی (علیه‌السلام) است، نه در اختیار نبیّ. حالا می‌آید، می‌گوید: رسول‌الله! آیا خدا به تو سیب داد؟ می‌گوید: آره! گفت: می‌خواستم نصفش را به تو بدهم، یک‌مرتبه دیدم نیست. گفت: این نصف دیگر سیب است. خلقت، در اختیار ولایت است.

حالا زهرا (علیهاالسلام)، حساب‌هایش را کرد. خدا وقتی زهرا (علیهاالسلام) را عصاره تمام خلقت کرد، زهرا (علیهاالسلام) گفت: در مقابل علی (علیه‌السلام) چه‌کار کنم؟ در مقابل خواست خدا چه‌کار کنم؟ گفت: جانم را فدایش می‌کنم. [۴]

این سیب عصاره تمام خلقت است، عبادت تمام خلقت است، شجاعت تمام خلقت است، انصاف تمام خلقت است، اطاعت تمام خلقت است، حقیقت تمام خلقت است. چرا؟ زهرا (علیهاالسلام) می‌ترسم بگویم نور تمام خلقت است. هر چه شد، گفتم. چرا؟عایشه می‌گوید: تا زهرا (علیهاالسلام) زنده بود، ما شب سوزن نخ می‌کردیم؛ نه تمام مدینه روشن است، آسمان‌ها روشن است، ملکوت روشن است، بهشت روشن است، همه‌جا روشن است؛ مگر جهنّم؛ چون‌که جهنّم جای دشمنان علی (علیه‌السلام) است؛ اگرنه آن‌جا هم روشن بود. [۵]

چرا حضرت زهرا (علیهاالسلام) عصاره خلقت است؟ عصاره خلقت باید از زهرا (علیهاالسلام) به عمل بیاید؛ یعنی دوازده‌امام (علیهم‌السلام) به عمل بیاید، این‌است عصاره خلقت، این‌است دلیلش. این عصاره‌اش است. آیا ائمه، دوازده‌امام (علیهم‌السلام)، عصاره خلقت نیستند یا هستند؟ باید عصاره خلقت از زهرا (علیهاالسلام) به‌وجود بیاید. ما چه داریم می‌گوییم؟ کجای کار هستیم مدام زهرا، زهرا می‌کنیم؟! [۶]

حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالأخره می‌خواهد از معراج بیاید، آخر به خدا چه بگوید؟ بگوید خداحافظ؟ اگر بگوید، خب معلوم می‌شود که یک خدای دیگری باید باشد که این خدا را حفظش کند. گفت: یا علی! خدا هم گفت: یا علی! حالا خوشمزه‌اش سر این‌است: خدا با پیامبرش خیلی حرف زد، شما هنوز صدای خدا را نشنیده‌اید که ببینید چقدر ملیح است! والله، من شنیده‌ام، دو مرتبه من روبرو شدم با صدای خدا. بی‌خود نیست که من این‌قدر سرِ کِیفم، صدای خدا خیلی ملیح است!

حالا خدا با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرف زد، دید دارد علی (علیه‌السلام) با او صحبت می‌کند. گفت: خدایا! این پسر عمّم علی (علیه‌السلام) است؟ گفت: نه! من دیدم تو علی (علیه‌السلام) را دوست داری، من هم با صدای علی (علیه‌السلام) با تو حرف می‌زنم. (بیایید عزیزان من! علی (علیه‌السلام) را دوست داشته‌باشید! خدا با زبان علی (علیه‌السلام) با شما حرف بزند. مگر چیز دیگری توی این عالم هست؟)

حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد این‌جا و حضرت ‌امیر (علیه‌السلام) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را استقبال کرد؛ چون‌که از «قاب‌قوسین أو أدنی»[۷] آمده، آن‌جا آمد، با هم ملاقات کردند. گفت: یا محمّد! می‌خواهی به تو بگویم کجا رفتی؟ بهشت رفتی، جهنّم را دیدی، قصرها را دیدی؛ تمام این مسافرتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفته‌بود را علی (علیه‌السلام) گفت. گفتش که خدا سیبی به تو داد، تو گفتی می‌خواهم با علی (علیه‌السلام) بخورم، یک‌‌مرتبه دیدی نصفش نیست. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دست توی جیبش کرد و گفت بیا! جفت کرد. آن سیب را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نخورده‌بود، دید یکی است. این سیب عصاره تمام خلقت است.

این‌جاست که علی (علیه‌السلام) امر می‌کند، (رفقای باسواد که در مجلسید، توجّه کنید!) حالا [درست است] امر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اطاعت می‌کند؛ اما علی (علیه‌السلام) این‌جا امر می‌کند. چرا؟ می‌خواهد عصاره خلقت کاشته شود. علی (علیه‌السلام) امر می‌کند: یا محمّد! این سیب را بگیر! تو در کوه حرا می‌روی، چهل‌روز جدا می‌شوی. این دید من است: باید رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چهل‌روز عمر و ابابکر را نبیند، خالد را نبیند، دشمن‌ها را نبیند. چرا؟ زهرا (علیهاالسلام) می‌خواهد در این دنیا به‌وجود بیاید، نه که زهرا (علیهاالسلام) کلّاً به‌وجود بیاید، زهرا (علیهاالسلام) به‌وجود است. وجود در مقابل زهرا (علیهاالسلام) ضعیف است، نابود است. زهرا (علیهاالسلام) وجود است، علی (علیه‌السلام) وجود است، امام‌‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) وجود است، دوازده‌امام (علیهم‌السلام) وجودند. [۳]

ما چند جور مرحله داریم. از آن‌جا می‌گوید: اگر امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) نباشد، تمام این‌ها فروریزان می‌شود. درست‌است؟ حالا می‌خواهیم مثلاً بفهمیم وجود حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) چیست؟ چطوری است؟ وجود ائمه (علیهم‌السلام) چطوری است؟ وجود یک مؤمن چیست؟ وجود این یعنی‌چه؟ از کجا این درجه را پیدا کرده؟ از کجا شما جوری شدی که زیارت تو، مطابق زیارت دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام) است. از کجا شدی که یکی از تو خوشش نیاید، به تو توهین کند، هیچ عبادتش قبول نمی‌شود.

تمام شرافت‌هایی که در این خلقت است، برای ولایت است. تمام شرافت‌هایی که زیر آسمان است، به‌واسطه ولایت است. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام)، موقعی‌که خلقت نبوده، بوده‌است، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده است، این ‌چیزها هم که پیدا می‌شود، این‌ها جوری شد که بشر را به تکامل برساند. این‌ها در این عالم آمدند، شاید صدها عالم باشد که این‌ها بودند؛ چون‌که مغز ما کشش ندارد. [۸]

امر شد که یا محمّد! در این چهل‌روز باید علی (علیه‌السلام) بیاید یک‌سری به تو بزند، نانی می‌خواهی، آبی می‌خواهی، هیچ‌کس حقّ ندارد بیاید، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم فرمود: من ملاقات ندارم، هیچ‌کس نباید بیاید، به‌غیر از علی (علیه‌السلام)؛ اگرنه آن‌ها می‌رفتند، عمر و ابابکر، این‌ها خب همه‌اش می‌رفتند، ممنوع اعلام شد؛ نه که جاذبه این‌ها در این‌کار دخیل باشد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم همین‌کار را کرده، چهل‌روز آن‌جا رفت، کناره گرفت و نقشی نداشت.

علی (علیه‌السلام) قربانش بروم، می‌آمد، نان می‌برد، آب می‌برد. علی (علیه‌السلام) آمد و رفت کند، یا محمّد! باید زهرا (علیهاالسلام) هم نقش علی (علیه‌السلام) داشته‌باشد، نه این نقش‌ها را. توجّه کن! حالا شد زهرا (علیهاالسلام) عصاره خلقت، حالا این عصاره یک عصاره‌ای دارد، حرف من سر این‌است. حالا عصاره تمام خلقت در آن سیب است، سیب را رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خورد، جاذبه همه خلقت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) است. این عصاره هم یک عصاره‌ای دارد. [۳]

حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفته آن‌جا در کوه حرا، این‌قدر گریه می‌کرد. چرا؟ این مکّه را بت‌کده کرده‌بودند. کوه حرا یک‌جایی است آن‌جا مافوق آن، که مکّه را در ظاهر می‌دید. نمی‌خواهم جسارت کنم، من می‌خواهم بگویم تمام خلقت باید تعظیم به علی (علیه‌السلام) بکند، حالا مگر نکرد؟ حالا این سیب را آورده، دارد می‌رود آن‌جا، دیوار خم می‌شود، یک دیواری بود می‌گفتند چندین‌سال همین‌طور خم بود، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سلام می‌کرد، ریگ‌ها به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سلام می‌کردند، من می‌خواهم بگویم چرا تا حالا نمی‌کردند؟ حرف دارم، چرا تا حالا نمی‌کردند؟ چرا حالا می‌کنند؟ خدا دارد، خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواهد علی (علیه‌السلام) از خودش بالاتر باشد.

به تمام آیات، من بی‌دین از دنیا بروم، من یک ذرّاتی از محبت آن‌ها دارم، دلم می‌خواهد همه ‌شما از من بهتر باشید، حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌خواهد علی (علیه‌السلام) از او بهتر باشد؟ چرا نمی‌فهمی حرف مُفت از توی دهانت در می‌آید؟ خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواهد این‌طور باشد. قربانت بروم، این حرف‌ها یعنی‌چه؟ خواست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است؛ پس من می‌گویم این‌ها سلام کردند، می‌گویی چطور بوده؟ حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کمتر است؟ نه! خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌گوید: من با صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم می‌گوید: آدم در گِلش بوده‌، من نبیّ بودم. مگر ما می‌خواهیم بگوییم این پایین‌تر یا بالاتر است؟ چه دارید می‌گویید؟ این حرف‌ها نیست که! این‌ها دو نورند. [۹]

حالا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: وقتی از کوه‌ حرا آمدی، این سیب را نصفش را خودت بخور! نصفش را به خدیجه بده! این عصاره تمام خلقت است. غذای بهشتی چیست؟ به ارواح پدرم، غذای بهشتی را من هم خورده‌ام، چیزی نیست که! خب این غذای دنیایی را از این‌ بازار خریده، آن غذای بهشتی را هم از آن‌جا آورده، چیزی نیست؛ این سیب عصاره تمام خلقت است.

عصاره خلقت زهرا (علیهاالسلام) است؛ اما عصارهِ عصاره، علی (علیه‌السلام) است. چون‌که اگر زهرا (علیه‌السلام) را قبول نداشته‌باشی، خدا نمی‌گوید به عزّت و جلالم عبادت ثقلین کنی، می‌سوزانمت. (زبانم قطع بشود این حرف را می‌زنم) رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را هم قبول نداشته‌باشی، نمی‌گوید عبادت ثقلین کنی، می‌سوزانمت؛ اما می‌گوید علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته‌باشی، می‌سوزانمت؛ چون علی (علیه‌السلام) عصاره تمام عصاره‌های خلقت است، تاحتّی عصاره زهرا (علیهاالسلام) است علی (علیه‌السلام). حالا می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته‌باشی، می‌سوزانمت؛ پس خدا یک برتری به ولایت داده، یک برتری به علی (علیه‌السلام) داده به هیچ‌کس نداده است. توجّه بفرمایید! پس معلوم شد که عصاره تمام عصاره‌ها ولایت است. [۳]

یا علی


فرمایش منتخب: ظهور نور حضرت زهرا

فهرست ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اکبر

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

ماه رمضان

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

امام زمان

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

عید مبعث

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

سیزده رجب

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

نیمه شعبان

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

گفتار متقی[۱۰]

چرا ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) در دنیا آمده‌اند؟ آمده‌اند تا شما را هدایت کنند، آیا خدا زهرای عزیز ما را در دنیا آورد که دستش را بشکنند؟ سیلی به او بزنند؟ فشار به او بدهند؟ در دنیا آورد که این کارها را با او بکنند؛ یا خدا او را آورد که جلسه‌ای درست کند تا شما را آگاه کند؟ [۱۱] تمام ائمه ما بالخصوص زهرای عزیز (علیهاالسلام)، تمام ابعادشان این بود که شما را از فتنه آخرالزّمان نجات بدهند، از فتنه‌ها نجات بدهند، از بی‌دینی نجات بدهند. [۱۲]

حالا این‌ها کینه دارند، آمدند به‌جان خدیجه افتادند، تو که این ‌همه مال داری، بیشتر مردم دارند با مال تو تجارت می‌کنند، اشخاصی هستند که صدها شتر مَهر تو می‌کند، چرا آن‌ها را ردّ‌ کردی و رفتی زن محمّد یتیم شدی؟ بفرما! حالا دارند او را مذمّت می‌کنند؛ این‌ها نمی‌فهمند. جگر من خون‌ است! هم از دست این‌ها، هم از دست امروزی‌ها؛ اما اهل‌جلسه نه، من این‌ها را به اهل‌جلسه نمی‌گویم، اهل‌جلسه مبرّا هستند. این بنده‌ خدا الآن توی کوه‌ها بوده‌، پا شده و آمده کمکی به جلسه بکند. این نه! این، اهل‌جلسه است. هر چند هم دور است. إن‌شاءالله عقایدش هم جلسه‌ای باشد، عقایدش هم مردمی نباشد.

حالا گفتند: به دیدنت نمی‌آییم. (آخر، زایشگاه که نبوده‌است، باید زن‌‌ها را کمک کنند. من یادم هست، زن‌ها را کمک می‌کردند. حالا شاید شما هم بدانید.) گفتند: ما به کمکت نمی‌آییم. تا این‌ها گفتند: نه! خدیجه (علیهاالسلام) ناراحت شد، چون‌که خدیجه (علیهاالسلام) خلق است، خیلی توجّه این‌جوری ندارد. یک‌دفعه زهرا (علیهاالسلام) به او دلالت داد، فرمود: مادرجان! غصّه نخور! این‌ها می‌خواهند تو را غصّه بدهند. (حالا خدا می‌خواهد با او چه‌کار کند؟ خدا می‌خواهد او را افشاء کند. جان من! خدا، به‌فکر شماست؛ اما می‌گوید یاد من باشید. او به‌فکر شماست، شما هم یاد خدا باشید. یاد خدا، این‌است که امرش را اطاعت کنید.)

چهار زن مجلّله در بهشت است. یکی حواء، یکی آسیه، یکی دختر عمران، مریم و یکی ساره است، به کمکت می‌آیند. (چهار زن مجلّله را خدای تبارک و تعالی در بهشت قرار داده، آن‌ها مخلّد؛ یعنی همیشه در بهشت هستند.) من در دنیا هستم، حالا باید این‌جا بیایم و حضور داشته‌باشم؛ تا حالا حضور نبودم، حضور مردم بیایم، این‌ها برای کمک می‌آیند. یک‌دفعه چهار زن مجلّله آمدند. (آخر، داری چه می‌گویی؟ کجا زهرا (علیهاالسلام) را شناختی؟)

حضرت زهرا (علیهاالسلام) از کلّ خلقت خبر دارد، از بهشت خبر دارد، از آن‌جا خبر دارد، مادرش را دارد نصیحت می‌کند: مادر! آن‌ها می‌آیند. یک‌دفعه دیدند که این چهار زن با پارچه‌ها و حلّه‌هایی که در دستشان بود، آمدند. (من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها برای دلخوشی خدیجه (علیهاالسلام) آمدند. عزیز من ! تو با خدا باش! کمک برایت می‌آید. هر چقدر طرف مقابل تو بدجنس باشد، از شیطان که بدجنس‌تر نیست. شیطان فلج است. از شیطان که شیطان‌تر نیست؛ اما فلج است.)

این‌نیست که شما خیال کنید که حالا زهرا (علیهاالسلام) این‌است که در ظاهر می‌بینید. دارد حالی زن و مرد می‌کند که زهرای ‌عزیز (علیهاالسلام) نور خداست، زهرا (علیهاالسلام) با ماوراست، زهرا (علیهاالسلام) این‌جا نیست که! زهرا (علیهاالسلام) از همه‌جا خبر دارد، این‌که هنوز در صندوقچه مادرش است؛ یعنی احترام کنید یک کسی‌که این‌جوری است؛ اما بخل و عداوت نگذاشت که این‌ها این‌کار را بکنند، حسودی نگذاشت. (در روایت می‌گوید سه‌طایفه بهشت نمی‌روند: یکی متکبّر، یکی آدمی که بخل دارد و کسی‌که حسود است.)

حالا فاطمه ‌زهرا (علیهاالسلام) که ظاهر شد، یک نوری تجلّی کرد که تا زهرا (علیهاالسلام) زنده بود، آن نور در مدینه بود؛ اما آن نور را چه‌کسی می‌دید؟ آن، نورِ ولایت بود. آن، نورِ توحید بود. آن، نوری بود که خدا به زهرا (علیهاالسلام) داده‌بود. زهرا (علیهاالسلام) از نور خدا خلق شده، نورفشانی می‌کند. یک‌وقت دشمن تعریف می‌کند، یک‌وقت دوست. عایشه می‌گوید: تا زهرا (علیهاالسلام) بود، یک نوری بود تمام مدینه را گرفته‌بود.

به تمام آیات قرآن، من آن نور را دیدم. تو اگر زهرا (علیهاالسلام) را بشناسی، نورش را می‌بینی. این‌ها یک چیزهایی نیست که پیش ما نباشد. نه این‌که نورش را ببینی، به‌دینم، از نورش استشمام می‌کنی؛ اما چشمی که جای دیگری نگاه نکند، چشمی که در اختیار زهرا (علیهاالسلام) باشد، مشامی که در اختیار ولایت باشد. این چیز دیگری نمی‌فهمد. همان‌طور که آن‌ها انتظار خباثت دارند، مؤمن انتظار این‌ها را می‌کشد. به تمام آیات قرآن، زهرا (علیهاالسلام) به‌من دست داده‌است. به‌دینم، راست می‌گویم؛ اما این دست، جای دیگری نرفته‌باشد، این دست در اختیار باشد، این چشم، در اختیار باشد، این پا، در اختیار باشد. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) صیغه مَحرمیّت خواند. صیغه مَحرمیّت؛ یعنی صیغه ولایت خوانده‌است. حالا این [نوه‌ام] مهدی است. می‌گفت: وقتی تو را عمل می‌کردند، دکتر می‌گفت: این کیست که قلبش دارد می‌گوید: علی! آن قلبی که علی (علیه‌السلام) بگوید، با زهرا (علیهاالسلام) مَحرم است؛ اما قلب تو می‌گوید: ویدیو! تلویزیون! هنوز از این بی‌صاحب‌مانده دست برنداشتید. برای امام‌حسین (علیه‌السلام)، برای ولایت، مشابه درست می‌کنید. مگر عمر و ابابکر نکردند؟ مشابه درست کردند؛ هفتاد هزار نفر مردم، دنبال مشابه رفتند. ای مشابه‌درست‌کن! کجا می‌روی؟ [۱۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


بیتوته و نجوا با ولایت

یتیم آل‌محمّد[۱۴]

چرا می‌گوید که ما درخت طوبی را از ولایت خلق کردیم، بهشت را از آن خلق کردیم؟ باباجان من! درخت طوبی توی دل توست. باید رشد کند، شاخه‌هایش توی دل کسی دیگر بیاید. تو تزلزل داری. این درخت توی دل منِ بدبخت رشد نکرده؛ باید این درختی که توی دلِ تو، خدا گذاشته ولایت، رشد کند. مانند درخت طوبی که هر شاخه‌اش توی قصر یک مؤمن است.

تو هم باید این شاخه‌های دلت، کلام تو، نفَس تو، عقیده‌ تو، احسان تو به مؤمن باشد؛ نه به غیر مؤمن! آیا متوجّه شدی ولایت یعنی‌چه؟ هی بگو علی! عزیز من! اگر گفتم که شما باید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) بشوی؛ معنی‌اش یعنی این؛ یعنی ای خلقت! ما هم مثل شما هستیم، همین‌‌جور که شما مطیع علی (علیه‌السلام) هستید؛ ما هم هستیم. «أنا ذکرالله» این‌جور بشویم حالا حالا زیادترش ما توقّع نداریم. فردای قیامت، ما را می‌آورند، می‌بینیم درخت گفته علی! کوه گفته علی! دریا گفته علی! ستاره گفته علی! ریگ گفته علی! تمام این خلقت گفته علی! ما نگفتیم! ما یکی دیگر را گفتیم! چه به سر ما می‌آید؟! آیا عقیده به ماوراء دارید؟ آیا عقیده به آخرت دارید؟ آیا عقیده به ‌میزان دارید؟ آیا عقیده به‌ محاکمه خدا دارید؟ [۱۵]

یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) یعنی‌چه؟ یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) خیلی ابعاد دارد. اگر ما ابعادش را متوجّه بشویم؛ والله، بالله، تا آخر عمر، سرمان را جلوی ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) بلند نمی‌کنیم؛ یعنی دائم شرمنده ولایت هستیم، شرمنده علی (علیه‌السلام) هستیم. چقدر خوب است که ما بعضی چیزها را خیلی حالیمان نیستیم. هم خوب است و هم بد. بدی آن این‌است که اگر بفهمیم و احترام نکنیم، وای به حال ماست! خوبی آن این‌است که اگر بفهمیم و احترام کنیم، خدا می‌داند چقدر درجات ما بالا می‌رود؛ اما بالا می‌برند.

این یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) خیلی ابعاد دارد. یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) یعنی این: مثلاً من الآن پدرم مُرده‌، مادرم مُرده‌است و هیچ اتّکایی ندارم. من باید حالا که یتیم هستم، صغیری خودم را حسّ کنم؛ حرف این‌است. حالا که من یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هستم، هم صغیر باشم، هم یتیم. صغیر یعنی‌چه؟ من درباره ولایت بگویم، نمی‌فهمم. علی‌جان! امام‌زمان! فدایت شوم، فدای خاک کف پایت شوم، ما در مقابل تو صغیریم. هم یتیمیم، هم صغیریم. اگر بفهمیم هم یتیمیم، هم صغیر؛ ولایت به ما پاداش می‌دهد.

چرا می‌گویم باید صغیر باشی؟ حالا که یتیم شدی، صغیر هم باش؛ یعنی امام‌زمان! من نمی‌فهمم. چیزی قاطی آن نکنی! این همان‌است که می‌گوید دست و جوارح خودت را در نزد خدا بگذار! ببین من دارم یک‌روایت دیگر برای تو روی آن می‌گذارم که خیلی خوشتان بیاید.

وقتی‌که موسی گفت: خدایا! من دلم می‌خواهد که علم بیاموزم، گفت: برو پیش خضر! حالا که پیش خضر آمد، خضر یک نگاهی به او کرد و گفت: تو طاقت نداری. گفت: من اولوالعزمم، طاقت دارم. صغیری خودش را پیش خضر افشاء نکرد. گفت: من اولوالعزمم. حالا او را چه‌کار کرد؟ در آن ماند؛ پس ما اگر یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هستیم، باید در تمام کالبدمان بگوییم صغیر آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هم هستیم؛ یعنی ای امام‌زمان! ما صغیریم، ما را کبیر کن! ای علی‌جان! ما را کبیر کن! ای زهراجان! ما را کبیر کن! اگر به خانه خودت راه بدهی، ما کبیر هستیم. اگر ما را راه ندهی، ما صغیر هستیم. ما بازی می‌خوریم و به خانه کس دیگر می‌رویم؛ مثل عباس که راهش نداد.

حالا اگر شما واقعاً یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) شدی، یتیم به هیچ‌کجا اتّکا ندارد، تمام اتّکایش بریده شده‌. پیِ اتّکا می‌گردد و آن ‌هم خداست. پیِ اتّکا می‌گردد و آن امر خداست. امر خدا، علی (علیه‌السلام) است، امر خدا، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. تا وقتی‌که جان به خِرخِره‌ام بیاید، می‌گویم علی! تا نَفَس آخر می‌گویم علی! چون‌که خدا گفت علی! من هم می‌گویم علی!

حالا ببینید امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چه‌کار می‌کند؟ برای یک بچّه یتیم کرنش می‌کند. یک بچّه یتیم را روی دوشش می‌گذارد، گریه می‌کند. تمام خلقت باید در مقابل علی (علیه‌السلام) کرنش کنند، علی (علیه‌السلام) در مقابل یک بچّه یتیم کرنش می‌کند؛ بیایید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) بشوید، که علی (علیه‌السلام) برای شما کرنش کند. چرا کرنش می‌کند؟

خدا بچّه یتیم را دوست دارد؛ این اتّکا ندارد، اتّکا به خدا دارد. حالا می‌گوید: علی‌جان! عزیز من! این بچّه یتیم، خواست من است. من دلم می‌خواهد برای این کرنش کنی؛ پس علی (علیه‌السلام) خواست خدا را به ‌جا می‌آورد، نه این‌که منِ بچّه یتیم، این‌قدر لیاقت داشته‌باشم. متوجّه هستید؟! حالا اگر بچّه یتیم شدید، یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) هم شدید، خیلی باد به خودتان نکنید! چون این خواست خداست. علی (علیه‌السلام) خواست خدا را به‌جا می‌آورد. حالا انصافاً، وجداناً، عقلاً، دیناً، ما باید یتیم آل‌محمّد (علیهم‌السلام) باشیم یا نباشیم؟ چرا متوجّه نیستید؟ [۱۶]

خدایا! توفیق بده، تا آن لحظه آخر بگوییم علی! حرف دیگر نزنیم.

خدایا! محبّت علی (علیه‌السلام) را در تمام عروق بدن این حضّار مجلس تزریق کن! با عشق علی (علیه‌السلام) بخوابیم، با عشق علی (علیه‌السلام) بلند شویم، با عشق علی (علیه‌السلام) راه برویم، با عشق علی (علیه‌السلام) حرف بزنیم.

خدایا! دشمنان علی را نابود کن!

خدایا! شیعه را در هر کجای این عالم هست، سرفراز کن! [۱۷]

یا علی


اخلاق در خانواده

سفارش بچّه‌ها در آخرالزّمان[۱۸]

قربانتان بروم، فدایتان بشوم، در هر کجا که هستید یاد امام‌حسین (علیه‌السلام) باشید! یاد این بچّه‌ها باشید! خدا می‌داند، همیشه همین‌جورم، فقط گریه می‌کنم. می‌گویم: حسین‌جان! قربان تو به جایش، اصغرت به جایش، قربان آن کوچک کوچک‌ها بروم، توی بیابان‌ها می‌دویدند. آخر امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌دانست این‌جوری می‌شود.

یک اشاره دیگری بکنم. امام‌حسین (علیه‌السلام) را دید هِی تیغ‌ها را دارد می‌کَنَد. حسین‌جان! چه‌کار می‌کنی؟ بچّه‌های من می‌ریزند از خیمه‌ها بیرون، وقتی اسب بی‌صاحب من می‌آید، مبادا این تیغ‌ها به پایشان برود. عزیزان من! عیال‌پرست باشید، بچّه‌ها‌یتان را دوست داشته‌باشید‌. بچّه‌ها را وِل نکنید گیر گرگ‌های زمان بیفتند، بچّه‌ها را پرورش بدهید! حضرت فرمود: آخرالزّمان بچّه‌هایتان به دندا‌نتان باشند؛ اگرنه گرگ‌ها طعمه‌شان می‌کنند. [۱۹]

اولاد یک شرایطی دارد: باید او را به مکتب ببری! «بسم‌ الله» در دهانش بگذاری! اسمش را قشنگ بگذاری! خلاصه یک اندازه‌ای به او رسیدگی کنی! [۲۰]

والله، بالله، روایت داریم: پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد از سر یک قبر ردّ شد، تند رفت. وقتی برگشت، نشست طلب‌مغفرت کرد. گفتند: یا رسول‌الله! شما این‌جا چه شدی؟! (آخر یک‌عدّه‌ای بودند تفکّر داشتند. سلمان، اباذر، میثم، این‌ها تفکّر داشتند؛ اما عمر و ابابکر چه داشتند؟! خباثت داشتند.) سؤال کردند، گفت: این وضویش را لااُبالی‌گری کرده‌بود، یک جزئی نمازش را لااُبالی‌گری کرده‌بود، صد تازیانه باید بخورد. یکی به او زدند، قبرش پُر از آتش شده‌بود، فریاد می‌زد. حالا که من برگشتم، دیدم عذاب از رویش برداشته‌شده؛ یک بچّه داشت، مکتب بردند، «بسم ‌الله» دهانش گذاشتند، ورثه‌اش هم یک جادّه‌ای ساختند. [۲۱]

ما باید فکرمان، فکر جهانی باشد، یعنی در جهان فکر کنیم، چرا به این فکر کوتاهتان قانع شدید؟ فکر، باید جهانی باشد. نگذارید فرزندتان برود و با کسی‌که فکرش کوتاه است، حرف بزند. با کسی حرف بزند که فکرش بلند است؛ البتّه کاری نکنید که دل کسی بشکند.

تا توانی دلی به‌دست آوردل‌شکستن، هنر نمی‌باشد

چرا تا یک‌قدری پول‌دار می‌شوی، دل مردم را می‌شکنی؟! شخص باید به تمام کارهای عالم، توجّه داشته‌باشد، یعنی دائماً باید توّجهمان به امر باشد، که امر چه اطّلاعیه‌ای صادر می‌کند که ما عمل کنیم. [۲۲]

خانم‌های عزیز! به شما می‌گویم: به پسرهایتان دعا کنید. امام‌صادق (علیه‌السلام) فرمود: ما منتظر دعای پدر و مادریم که در حقّ اولاد مستجاب کنیم. خانم‌ها! به بچه‌هایتان دعا کنید. حالا به حرفت نرفت، این‌ها را دور بینداز. اگر این‌جور باشی، دل نداری، کینه داری. بچّه‌ است؛ یک‌وقت اشتباه کرده‌است. اصلاً اشتباه مال ماست. مرد آن‌است که از اشتباه هم‌دیگر بگذرد. خانم! از اشتباه دختر و پسرت بگذر! شب‌احیاء دُرستش کن! او را بخر! انسانش کن! دعا به او بکن! این بچّه را هدایت ‌کن! شب‌قدر، هدایت بچّه‌ها با پدر و مادرهاست. جدّاً در حقّ این‌ها دعا کنید! اگر امام‌صادق (علیه‌السلام) را قبول دارید، رئیس‌مذهب می‌گوید ما می‌خواهیم مستجاب کنیم. [۲۳]

یا علی


سخنی با خانمها

عبادتی‌شدن خانم‌ها نه اطاعتی‌شدن[۲۴]

بعضی از خانم‌ها عبادتی شدند، اطاعتی نیستند. خانم‌ عزیز! امیدوارم خدا همه‌ شما را با زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) محشور کند. زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) به تو امر کرده که باید امر شوهرت را اطاعت کنی. کجا می‌گویی من می‌خواهم بروم فلان مجلس؟ کجا بروم؟ تو اگر بی‌امر بروی، روایت داریم: از خانه که بیرون بروی، ملائکه‌ آسمان تو را لعنت می‌کنند. لعنت ملائکه‌ مستجاب است.

این خانم الآن در روضه است، در مجلس قرائت قرآن است، در مسجد است؛ اما ملائکه دارند او را لعنت می‌کنند. خانم‌های عزیز! بیایید یقین کنید به حرف خدا، یقین کنید به حرف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خدا و ائمه (علیهم‌السلام) را بازیچه قرار ندهید! اگر بازیچه قرار دهید، توهین به زهرا (علیهاالسلام) کردید، توهین به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کردید، آیا توجّه می‌کنید؟! چرا آن‌ها که بعد از رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عبادتی شدند، لعنت شدند؟ به امر نرفتند. [۲۵]

خانم! چه‌کار داری می‌کنی؟! کجا می‌روی؟! چرا فکر نمی‌کنی؟! قرآن یاد گرفتن مستحبّ است، عمل به‌قرآن واجب. اویس‌قرن معلوم نیست قرآن هم می‌خوانْده! ما نداریم که ایشان قرآن ختم می‌کرد! می‌گفتند این‌جوری نماز می‌خوانَد، این‌جوری اطاعت می‌کند، این‌جوری می‌کند. آقا یک‌مُشت زن نامحرم آورده، ردیف نشانده، که مثلاً قرآن به این‌ها یاد بدهد. بعد به این‌ها می‌گوید: بخوان! این زن هم با یک صدای نازک قرآن می‌خوانَد، آن جوان‌ها هم آن‌طرف دارند ملچ ملچ می‌کنند! [۲۶]

بیایید ترجمه قرآن را بفهمید! آقا عدّه‌ای را اسیر کرده، می‌گوید: بیایید قرآن را قشنگ بخوانید! باباجان من! به این‌ها معنی قرآن را بگو! حالا قشنگ هم خواندید؛ اگر به قشنگ قرآن خواندن چیز می‌دادند، پس چرا عبدالباسط اهل‌ جهنّم است؟ بیا حالا که یک عدّه را دور خودت جمع کردی، بگو امام‌صادق (علیه‌السلام) این ‌را می‌گوید، قرآن این ‌را می‌گوید؛ بگو: رویت را بگیر! جوراب نازک نپوش! به تلویزیون گوش نده! چه داری می‌گویی؟ تو داری ریاست می‌کنی. خیال کردی تفسیر قرآن می‌گویی؟ قرآن را قشنگ بخوانیم! باید قشنگ بفهمیم. بیا این جمله را به خانم‌ها بگو که اگر ذرّه‌ای محبّت خلق در دلت باشد، اهل‌ آتش هستی. [۲۷]

خدا می‌داند، به‌دینم قسم، فسادی که ماه‌ مبارک رمضان می‌شود، در هیچ ماهی نمی‌شود! چون‌که پسرها آزادند، توی خیابان‌ها می‌ریزند، زن‌ و مردها هم آزادند توی خیابان‌ها می‌ریزند، از این آزادی چه به عمل می‌آید؟ همه می‌گویند قرائت قرآن بودیم! ای مدیر قرائت! آخر چه داری به این‌ها می‌گویی؟ احکام قرآن را به این‌ جوان‌های ما بگو! به این جوان بگو: اگر یک نگاه به صورت بچّه اَمرَد [نوجوان] از روی شهوت کردی، خدا گناه علی‌کشی را به تو می‌دهد. این را به این جوان‌ها بگو! چه می‌گویی این‌جایش را بکش! آن‌جایش را شُل بگو! این‌جایش را سِفت بگو! نمی‌دانم غینش را قون بگو! قونش را زون بگو؟! چه می‌گویی؟! بیا احکام قرآن را بگو!

مگر نیست که، مالک عزیز آمده برود، یک نفر طوری قرآن می‌خوانْد که مالک پایش شُل شد؟! من جسارت می‌کنم، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت، مالک ایستاد. در ظاهر چنان جاذبه صدای این قاری، مالک را گرفته‌بود، که علی «علیه‌السلام» را در ظاهر رها کرد. صدا زد: مالک! بیا! حالا همین قاری در جنگ صفّین در لشکر معاویه بود، حضرت پا به جنازه‌اش زد و به مالک گفت: این همان است که صدای قرائت قرآنش، پای تو را شُل کرد! تو هم مثل همان هستی! چرا؟ امر قرآن را اطاعت نمی‌کنی! امر قرآن علی است. امر قرآن رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. امر قرآن خود کلام مجید است. [۲۸]

خانم! تو که می‌گویی من پیرو حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) هستم، روضه می‌خوانی، والله، این روضه‌ای که داری می‌خوانی، روضه نیست. امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کن! این زهرا (علیهاالسلام) واجب‌الإطاعة است. [۲۶] چه جلسه‌ای می‌گیری و روضه‌ای می‌خوانی؟! من نمی‌گویم روضه نخوان! من نمی‌گویم جلسه نگیر! من نمی‌گویم شیرینی نده! می‌گویم امر این‌ها را اطاعت‌کن! [۲۹]

خانم، جلسه می‌گیرد، آواز می‌خوانَد، رویش را هم نمی‌گیرد؛ آن‌وقت می‌گوید ما یاور امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستیم و زهرا (علیهاالسلام) هم ما را شفاعت می‌کند! [۳۰] تو که دست از زهرا (علیهاالسلام) برداشتی! یا بگو کارهای زهرا (علیهاالسلام) درست نبود، یا که امرش را اطاعت کن! [۳۱]

یا علی


نگاه

عصاره نگاه

از اوّل جوانی‌ام [از گناه] گذشتم، اصلاً نگاه توی‌ام نبود؛ بنایم نبود نگاه کنم. شما بنایت باید این‌باشد که نگاه نکنی؛ آن‌وقت این چشم در اختیار خداست. چشم‌های ما بیشترش در اختیار شهوت و در اختیار دنیاست؛ آن‌وقت آن چشم، فردای قیامت رحمت به آن می‌شود، عذاب نمی‌شود.

این چشم‌ها مال امتحان هم هست. آخر می‌دانی چرا؟ این چشم گرفتارت می‌کند. ابن‌ملجم ببین چه‌جور شد؟ ابن‌ملجم مثل ما نبود، مُرادی بود؛ مُراد می‌داد. یک‌دفعه نگاه کرد، گرفتار شد، علی‌کش شد. شما شهوت برانگیخته‌ات می‌کند به نگاهت؛ پس باید چه کنیم؟ تو نباید نگاه کنی، چرا نگاه می‌کنی؟! نگاه باید به رحمتِ آن آدم کرد، آن اشکال ندارد. به آن رحمتی که از او نازل می‌شود، باید نگاه کنیم؛ یعنی این جوان به آن رحمتی که از او نازل می‌شود، آن رحمت «رحمةٌ للعالمین» است.

هشام هم‌ساخت بود که امام‌صادق (علیه‌السلام) او را می‌خواست، آخر هم حالیِ این‌ها کرد: به رحمتش نگاه کردم. رحمت را می‌بوسد، رحمت خدا. آن‌ها شاگرد امام‌صادق (علیه‌السلام) هستند؛ اما ولایت به آن‌ها القاء نشده. می‌آید پیش امام، شما باید ولایت بهت القاء شود؛ پس نگاه رحمتی خوب است؛ نه نگاه شهوتی.

کم آدم پیدا می‌شود این‌جور باشد. این ‌همه دفاع از بچّه‌های مردم کردم، یک نگاه بد به آن‌ها نکردم. نگاه باید رحمت باشد، رحمت از شما نازل شود؛ نه شهوت. حالا همین‌طور شده که می‌گوید یکی از شما بادین از دنیا نمی‌روید. نگاه شهوتی دارند، نگاه شهوتی به هر شیئی.

دزد می‌رود نگاه دزدی می‌کند، نگاهِ چه‌جوری می‌کند؟ نگاه شهوتی می‌کند. دفاع رحمتی هم هم‌ساخت است، ما باید بفهمیمم این فانی می‌شود، نگاه به فانی نکنیم. چشمتان غنی باشد، احتیاج نداشته‌باشد. عقلت برسد، احتیاج به فانی نداشته‌باش!

امام‌صادق (علیه‌السلام) به آن شخص گفت: برو در آن آبادیتان، در آن شهر یک نفر که ما را قبول داشته‌باشد، برو زیارتش! آن‌وقت خدا ثواب دوازده‌امام، چهارده‌معصوم (علیهم‌السلام) به تو می‌دهد. نگاهت رحمتی است.

خدا می‌گوید: اگر بخواهی، به تو می‌دهم؛ یعنی آن‌ها را نخواهی، این را بخواهی. همه این عالَم را فانی بدان! امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را باقی بدان! آن‌وقت شما طرف فانی می‌روی یا باقی؟ شما باید احتیاج نداشته‌باشی؛ آن‌وقت آن کار را نمی‌کنی. ابن‌ملجم احتیاج دارد. نگاه به بچّه اَمرَد [پسر زیباروی نوجوان] کنی، گناه ابن‌ملجم به تو می‌دهد.

من خودم از جوانی‌ام این‌جور بودم، من حربه گناه نداشتم. آن القاء و افشاء به تو می‌دهد، القاء و افشاء حفظت می‌کند. فقط در فکر باش که این بچّه‌ها را نجات بدهی. [۳۲]

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. أین‌الرّحبیون (شناخت ولایت) 76
  2. شهادت حضرت زهرا ۹۰
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ عصاره تمام عصاره‌ها ولایت است؛ (شناخت ولایت) ۸۴
  4. افشای شیعه 84
  5. شهادت حضرت زهرا 90
  6. اصحاب‌کهف و رقیم؛دزدی به‌نام شیطان 75
  7. (سوره النجم، آیه 9)
  8. اشیاء خلقت 80
  9. عید غدیر ۹۱؛ جامعه
  10. شناخت ارکان خدا ۷۶ (دقیقه ۴۴) و فدایی ولایت ۸۴ (دقیقه ۵۸) و اعتقاد؛ مشهد ۹۱ (دقیقه ۲۶)
  11. شب قدر91
  12. شناخت ارکان خدا 76
  13. اعتقاد، مشهد 91 و فدایی ولایت 84 و صادرات مؤمن اطاعت امر است 81 و کتاب لا إله إلّا الله
  14. سیزده‌رجب ۷۸ (دقیقه ۴۰) و یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۳۱ و ۳۴ و ۳۹ و ۴۲)
  15. سیزده رجب 78
  16. یتیم آل‌محمّد 78
  17. شب‌های رمضان 88
  18. ارزش نماز ۷۶ (دقیقه ۴۳) و صادرات مؤمن اطاعت امر است ۸۱ (دقیقه ۴۸)
  19. عاشورا 89
  20. میلاد امام‌حسین 78؛ عظمت امام‌حسین؛ امر به معروف و نهی از منکر
  21. ارزش نماز 76
  22. کمال، کلّ کمال 87
  23. صادرات مؤمن اطاعت امر است 81
  24. مشهد ۸۲؛ تبلیغ ولایت
  25. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ اشرف مخلوقات 75
  26. ولایت و خباثت ۷۶
  27. القاء (امر) 77
  28. ماوراء در امر حضرت ‌زهرا؛ نور ولایت (حضرت زهرا، عصاره خلقت) 78
  29. سیزده رجب ۸۳؛ مزد ولایت؛ اسم اعظم
  30. مکان (معرفت) 77
  31. بیانات متقی 11/95
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه