صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امیرالمؤمنین علی

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

دفن شبانه امیرالمؤمنین[۱]

حالا من یک مصیبت برای شما می‌خوانم. امشب چون‌که شب قتل است و شبی است که مولای متقیان را در ظاهر از دست می‌دهیم؛ اما علی (علیه‌السلام) مُرده نیست، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) همیشه زنده ‌است. آخر، از کجا این حرف را می‌زنی؟ در عالم تشیّع، در عالم اسلام، دو کس است که قبرشان معلوم نیست: یکی حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) بود، یکی هم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)؛ آن هم از ترس نمازخوان‌ها و مقدّس‌ها و مکّه‌بروها و حجّ به‌جا آوردن‌ها و آن‌ها که همیشه دم از اسلام می‌زدند، می‌خواستند زهرا (علیهاالسلام) را درآورند. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) فرمود: مرا شب دفن کنید! حالا همان کار را که با حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) می‌خواهند بکنند، می‌خواهند با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم بکنند.

حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همین‌جور که زهرای ‌عزیز (علیهاالسلام) را شب دفن کرد، آدم آتش می‌گیرد که اغلب ما دنبال همان‌ها می‌رویم؛ چون دنبال آن‌ها رفتن، دنبال شیطان است. هنوز بیدار نشدیم، هنوز دل نکندیم. حالا چه ‌کسی می‌خواهد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را از قبر دربیاورد؟ همین نمازخوان‌ها و روزه‌بگیرها و حج‌ّبروها.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! عقب تابوت را بگیرید! جلوی تابوت را نگیرید! خودش برود. حالا دارد می‌رود، یک‌ وقت وسط راه، دید یک سواری، جلوی جنازه را گرفت، یک ‌دفعه امام‌ حسن (علیه‌السلام) تکانی خورد، در ظاهر، این را من می‌گویم: کیست که جلوی جنازه را گرفت؟ دید خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. فرمود: حسن‌جان! حسین‌جان! من هستم، غصّه نخورید! کجا امام مُرده است؟ اگر امام مُرده است، چرا سرش قرآن می‌خواند؟ دنبال چه‌کسی می‌روید؟ چه ‌کار داریم می‌کنیم؟ هر جا گفت «من» هستم، دنبالش می‌رویم.

حالا بالأخره رفتند، بالای یک تپّه‌ای می‌روند، آن‌جا را می‌کَنند، می‌بینند قبری است. می‌گوید: این‌جا را نوح پیامبر برای وصیّ پیامبر درست کرده‌ است. نوح دومین پیامبر است. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمده ‌است، آن‌موقع امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وصیّ بوده ‌است. بدبخت بیچاره! کجا می‌روی؟ ماوراء دارد در ولایت کار می‌کند، ماورای خلقت دارد کار می‌کند. کسی‌که ماورای خلقت را به‌ وجود آورده، می‌گوید: قبر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، وصیّ رسول‌ الله است. بدبخت بیچاره! حالا تو چه می‌گویی؟ ما جلوی چشم‌مان را می‌بینیم؛ اصلاً هیچ‌ چیزی را نمی‌بینیم. شیعه باید در ماورای خلقت کار کند، یقین کند.

حالا به‌ قول ما، قبر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، تا زمانی مخفی بود که گویا به نظرم تپّه‌ای بود که شکارها تا آن بالا می‌رفتند، دیگر این گرگ‌ها و حیوانات به شکارها کار نداشتند، احترام می‌کردند. حیوان تپّه‌ای که قبر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است را احترام می‌کند. چرا احترام ولایت را نمی‌کنید و می‌روید ویدیو و نمی‌دانم این آشغال‌ها را می‌زنید؟ به تمام آیات قرآن، بعضی از ما از حیوان بدتر هستیم. کجا می‌روید؟ این‌ کارها چیست که ما می‌کنیم؟ امام‌ زمانت را احترام کن! این‌کار را نکن!

من چندین ‌سال مشهد رفتم، هیچ‌ کاری نکردم. از امام ‌رضا (علیه‌السلام) خجالت می‌کشیدم، امام ‌رضا (علیه‌السلام) را می‌دیدم. از حلال خودم دست برمی‌داشتم، تو به حرام می‌افتی. تو چه شیعه‌ای هستی؟ تو شیره هم نیستی. گناه، مثل مگس می‌ماند، سر اندر پایت را گرفته ‌است. باید گناه نزدیک شما نیاید، کُر باشید!

حالا این‌ها چه می‌کنند؟ حالا برگشتند. حالا زینب همیشه یادش می‌افتد که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یک ‌قدری ‌که به صبح داشت، مناجات می‌کرد، می‌رفت بالای مأذنه، خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اذان می‌گفت. خوشش می‌آمد، بگوید: «أشهد أن لا إله إلّا الله» اگر علی (علیه‌السلام)، «أشهد أن لا إله إلّا الله» می‌گفت، تمام خلقت می‌گفت. یا اگر «أشهد أنّ محمّداً رسول ‌الله» می‌گفت، تمام خلقت می‌گفت. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) اذان می‌گفت، به قربان بلال بروم! گفتند همان اذان را بگو! گفت: من اذان بی‌ولایت نمی‌گویم. این بلال وصل است.

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! تو را به‌ حقّ خود امیرالمؤمنین، امشب ما را به علی (علیه‌السلام) ببخش! از سر گناهان کوچک و بزرگ ما در گذر!

امیدوارم شما دیگر با امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، عهد و پیمان بکنید که دیگر تا می‌توانید گناه نکنید، تا می‌توانید فرمان ببرید، تا فرمانده بشوید. والله، اگر فرمان ببرید، خدا شما را فرمانده‌ات می‌کند. دوباره تکرار می‌کنم: امیدوارم که خدایا! ما را به علی (علیه‌السلام) ببخش! از محبّت علی (علیه‌السلام) نفوذ در قلب ما بکند، آنچه که هوا و هوس است، از دل ما بیرون برود.

خدایا! تو را به ‌حقّ فرق شکافته علی تو را قسم می‌دهم که حاجت مهمّ ما این ‌است که امام ‌زمان ما را برسان! دوم حاجت ما این‌ است که یاور ایشان باشیم، سوم حاجت ما این ‌است که امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تا حالا راضی نبوده، امام‌ زمان! تو را به‌ حقّ علی، از ما راضی شو! این رضایت ادامه پیدا کند. هر محبّتی به‌ غیر شما و خدا هست، از دل ما بیرون برود. مملوی محبّت شما باشیم. [۲]

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: شکستن ارکان خدا

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

مثل دیشب وقتی‌که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از خانه بیرون می‌آید، کمربندش باز می‌شود، می‌گوید: علی! کمربندت را برای مرگ ببند! همه مرغابی‌ها صدا کردند و دامن علی (علیه‌السلام) را گرفتند؛ پس معلوم می‌شود که مرغابی‌ها یک‌ قدری می‌فهمند. ما وقتی خودمان را پیش حیوانات می‌گذاریم، (بنده خودم را می‌گویم) شرمنده می‌شویم. آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ببین چقدر رئوف است! رُو کرد و گفت: زینب! امّ‌کلثوم! عزیزان من! یا این‌ها را آزاد کنید، یا فراموش‌شان نکنید! مبادا این‌ها را تشنه و گرسنه بگذارید! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سفارش مرغابی‌ها را می‌کند، آیا سفارش دوستانش را نمی‌کند؟! چرا توجّه ندارید؟! والله، آتش می‌گیرم که بعضی‌ها کارهایی می‌کنند! حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد و اذانش را گفت، خودش اذان گفت. از مأذنه پایین آمد؛ به‌ مسجد رفت، دید ابن‌ملجم دَمرو خوابیده. دمرو خوابیدن، کار منافق است؛ چون‌که روایت داریم: ائمه به قَفا [پشت] می‌خوابیدند؛ اما خواب نبودند. مؤمن باید به بغل بخوابد یا این‌ طرف یا آن‌ طرف. دمرو خوابیدن صحیح نیست؛ کار شیطان است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ابن‌ملجم را صدایش زد و گفت: چرا دمرو خوابیدی؟! می‌خواهی بگویم چه‌ چیزی زیر عبایت هست؟ حالی‌اش کرد؛ پس امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌دانست.

حالا ببین مقدّسی و خلق چه‌کار می‌کند؟ خوارج‌ نهروان گفتند که سه‌ نفر نباید باشند؛ یکی علی، یکی معاویه و یکی هم عمروعاص. این‌ها هم‌قسم شدند که در یک‌ شب این سه‌ نفر را بکُشند. به معاویه شمشیر زدند؛ اما به او نخورد. عمروعاص هم به‌ مسجد نیامده‌ بود، ابن‌ملجم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را شهید کرد. خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! من همیشه اسم ایشان را می‌آورم، گفت: یا نبود یا کم‌نظیر بود، ابن‌ملجم از این‌جا تا این‌جای [پیشانی‌اش] پینه کرده‌ بود، از بس خدا خدا می‌کرد. از بس این پوزش را به زمین می‌مالید و خدا خدا می‌کرد. این‌قدر اشعار برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفت! یک‌ روز امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او رسید و فرمود: مُرادی! تو کشنده من هستی. گفت: مرا بکش! فرمود: هنوز کاری نکردی.

حالا توجّه کن ببین من چه می‌گویم؟ این مقدّسی است که می‌گویند ما می‌خواهیم عبادت کنیم، این سه‌ نفر مانع عبادت ما هستند. ابن‌ملجم و شمر هم از خوارج بودند. خوارج‌ نهروان عبادت‌کن بودند، نه اطاعت‌کن. کجا می‌روید دنبال عبادت‌کن‌ها؟ بروید دنبال اطاعت‌کن‌ها! عبادت بی‌علی، علی‌کشی است. حالا ابن‌ملجم به آن‌ زن؛ یعنی قُطام برخورد. گویا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برادرش را در جنگ صفّین کشته‌ بود. ببین این زن به ابن‌ملجم چه می‌گوید؟ می‌گوید: علی را بکش! اگر تو را کشتند، به بهشت می‌روی، اگر هم نکشتند، که می‌آیی و با هم هستیم؛ تا این‌که آن جنایت بزرگ از دستش صادر شد. این ملعون خیلی بی‌حیا بود. دو نفر آمدند و به او گفتند که ممکن‌ است آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شفا بگیرد؟ گفت: نه! من چقدر پول دادم، زهر گرفتم و به این شمشیر زدم. [۳]

حالا وقتی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ضربت خورد، جبرئیل میان زمین و آسمان می‌گوید: ارکان خدا شکست؛ یعنی تمام این ممکنات به‌هم ریخت. شما خیال نکنید که فقط ما چند نفر، این‌جا یک گریه‌ای می‌کنیم و یک‌ حرفی می‌زنیم! نه والله، این جمله را حاج‌ شیخ‌ عباس گفت: وقتی‌که خدا یک مقداری پرده را از روی ولایت کنار زد، تمام ملائکه آسمان ضجّه کردند که خدایا! ما نمی‌توانیم بیاییم علی (علیه‌السلام) را زیارت کنیم، مگر ما مخلوق تو نیستیم؟! ما از این ثواب محروم هستیم. فوراً اشاره‌شد: در هفت‌ آسمان، هفت بیت‌ المعمور، در راستای مکّه، هفت علی (علیه‌السلام) آن‌جاست. وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضربت خورد، در هفت‌ آسمان، علی (علیه‌السلام) ضربت خورد و فَرقش شکست؛ در هفت‌ آسمان همه گریه می‌کنند. آخر علی (علیه‌السلام) این‌ نیست که تو داری می‌بینی! این به‌ قدر معرفت توست که او را می‌بینی. علی (علیه‌السلام) خلقت است. حالا تو تعجّب کن که یکی این‌جا هست و یکی آن‌جاست! خلقت در برابر ولایت کوچک است، جا ندارد.

حالا وقتی‌که منادی ندا داد: «قُتِل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)» ارکان خدا شکست، علی (علیه‌السلام) ارکان تمام خلقت است. تمام خلقت در مقابل این‌ها جزء است، همه باید فرمان ببرند. این ندا به هفت‌ آسمان، به تمام خلقت رفت، تمام اهل‌ جهنّم، آن‌هایی که به‌ واسطه گناه‌شان آن‌جا بودند، اما بغض امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نداشتند، رقّت کردند و این رقّت باعث نجات‌شان از آتش جهنّم شد؛ تمام‌شان آمرزیده شدند؛ چون منکر نبودند. وای به حال کسی‌که منکر باشد! او ابد الآباد در جهنّم است. حالا که رقّت کردند، ارتباط به‌هم زدند و دیگر اهل‌ جهنّم نیستند. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) هم فرمود: «فُزت و ربّ الکعبة» به پروردگار کعبه، رستگار شدم؛ یعنی به خواسته‌ام رسیدم. مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رستگار نبود که می‌گوید رستگار شدم؟! آنچه رستگاری در تمام خلقت است، به‌ واسطه علی (علیه‌السلام) است. رستگاری‌اش آن مقصدش است، مثل پسرش که «هل من ناصر» می‌گوید و مقصدش نجات و هدایت مردم است، حالا علی (علیه‌السلام) به مقصد خودش رسیده‌ است؛ نه این‌که ابلاغ کند که من رستگار شدم؛ یعنی مسلمان شدم. این مطلب خیلی توجّه می‌خواهد! اگر خواست خدا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است، والله! خواست امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، خواست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شماها هستید؛ عزیزان من! چرا قدردانی نمی‌کنید؟! [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: شب قدر

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

درخواست‌های شب‌قدر[۵]

بعضی از رفقای‌ عزیز به بنده امر کردند که از برای شب‌ احیا یک صحبتی بکنیم. البتّه آن‌ها خودشان می‌دانند، حالا دل‌شان خواست که ما یک‌ حرفی بزنیم. من اوّل منظورم این‌ است که ما از خدا چه بخواهیم؟ مثل آن‌ شخص نباشیم که چندین‌ وقت به‌ مسجد سهله یا مسجد جمکران رفت تا خدمت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) برسد، یک‌ وقت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را دید که به او گفت: پدرجان! این‌جا آمدی که چه‌ کار کنی؟ گفت: می‌خواهم امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را ببینم، خیلی سال است که این‌جا آمدم. گفت: حالا من امام‌ زمانم، چه می‌خواهی؟ گفت: اگر تو امام‌ زمانی، این بیل مرا پارو کن! این‌ شخص رعیت بود، قدری که راه رفت، دید یک پارو همراهش است. مبادا ما مثل این‌ شخص باشیم که شب‌ قدر از ما بگذرد و خدمت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) برسیم و خلاصه متوجّه مطلب نباشیم که از امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) چه بخواهیم؟

رفقای‌ عزیز! خدای تبارک و تعالی روزی ما را معلوم‌کرده، ما هر چه تلاش کنیم، آنچه باید به ما برسد، می‌رسد؛ این‌ را باید یقین کنیم، این از روزیِ ما؛ اما باید تلاش کنیم که از خدا و امام‌ زمانِ خود رزق طلب کنیم. اوّلی آن این‌ است: من این‌ را از خدا می‌خواهم که خدا مرا هدایت کند. دوم این‌ است که ما حدّ به گردن‌مان است. تندی به کسی کردیم، یکی را ترسانده‌ایم یا مثل معاذ در خانواده بداخلاقی کردیم، حقّ‌ النّاس به گردن‌مان است؛ ما باید حدّمان را بخوریم. راست بگویید به خدا، همه چیزتان: منیّت، سواد، مهندسی، خیالات، حساسیّت، پول و مقام را کنار بگذارید! آنچه را که دارید، زمین بگذارید و با خدا حرف بزنید! بگویید: خدایا! نفهمیدم! بیامرزم! باید از شب‌ قدر بهره ببریم! اگر عارمان می‌شود که به مردم بگوییم نفهمیدم! به خدا عارمان نشود؛ تا خدا دست‌مان را بگیرد.

خدایا! حدّهایی که به گردن ما هست، بردار!

خدایا! ما نمی‌دانیم چه کردیم؟! نمی‌دانیم به چه‌ کسی ظلم کردیم؟! نمی‌دانیم مال چه‌ کسی را خوردیم؟! خودت از سر ما بگذر!

بعد بیایم سراغ امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، آقاجان! فدایت بشوم! خدا ما را هدایت کرد، حدّها را از گردن ما برداشت و ما را آمرزید؛ حالا تو ما را بپذیر! والله! تو را می‌پذیرد. تمام این‌که ما امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را نمی‌بینیم؛ چون حدّ به گردن‌مان است. حالا از امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) چه بخواهیم؟

آقاجان! ما دل‌مان می‌خواهد که یاور شما باشیم! می‌خواهیم زیر پرچم شما باشیم! ما را نگه‌دار! مگر نیست که روز قیامت، تمام پرچم‌داران عالَم با پرچمش می‌آید، با قومش می‌آید. تمام این‌ها محزون‌اند؛ مگر کسی‌که زیر پرچم دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) باشد. آقاجان! ما را نگه‌دار که زیر پرچم کس دیگر نرویم. والله! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) شما را می‌پذیرد. شما خیال نکنید که امام‌ حسین (علیه‌السلام) «هل من ناصر» می‌گوید، به‌دینم! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) هم «هل من ناصر» می‌گوید؛ به‌دینم! خدا هم «هل من ناصر» می‌گوید. چرا؟ خدا نمی‌خواهد ما را بسوزاند، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) نمی‌خواهد ما را بسوزاند. بفهمید چه می‌خواهید؟

آقاجان! خواهش داریم از شما که دل ما را پاک‌سازی کن! به‌غیر خدا و شما اهل‌ بیت و دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که دنبال این‌ها می‌آیند، اصلاً محبّتی در دل ما نباشد. [۶]

از خدا بخواهید که ولایت ما القائی باشد، ولایت ما نوشیدنی باشد.

خدایا! ما تا حالا بد کردیم! ما تا حالا نمی‌فهمیدیم!

آقاجان! امام‌ زمان! ما را در خانه خودت قرار بده!

امام‌زمان! ما را ضبط کن! ما یتیمیم! دست ما را بگیر! ما صغیریم!

شب‌قدر بنشینید فکر کنید ببینید چه کسانی جهنّمی شدند؟ چه‌کسی این‌ها را جهنّمی کرد؟ خلق. [۷]

التماس کنیم به امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، آقاجان! ما عاجزیم که خودمان را حفظ کنیم، همه می‌خواهند دین ما را ببرند، ما را در پناه خودت حفظ‌کن!

حضرت فرمود: در آخرالزّمان مثل گوسفندی که از گیر گرگ فرار می‌کند، از آن‌ها که می‌خواهند دین‌تان را ببرند، فرار کنید! [۸]

شب قدر، شب قدردانی از ولایت[۹]

شب‌ احیاء شبی است که باید دلت را احیاء کنی! پاکیزه کن خودت را از مشرکی، از شرک. از این‌که تا حالا اشتباه کردی، خدمت به مردم نکردی، یک حاجت برادر مؤمنت را می‌توانستی برآوری برنیاوردی، دل‌یکی را شکستی، رضایت پدر و مادرت را حاصل نکردی، به قوم و خویش ندارت سر نزدی، امر را اطاعت نکردی.

پاکیزه شو! از این خودت را پاکیزه کن! بیایید خودمان را اصلاح کنیم. شب‌ احیاء یک گوشه‌ای بروید، یک‌ ساعت، دو ساعت فارغ شوید و با خدا حرف بزنید! اوّل سلام به دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام)، به ولیّ‌ الله‌ الأعظم (عجل‌الله‌فرجه) بدهید. [۱۰]

رفقای‌ عزیز! توجّه بفرمایید که قدر یعنی‌ چه؟ آیا قدر بوده؟ آیا اهل‌ تسنّن قدر دارند؟ آن‌ها احیاء می‌گیرند، خیلی هم با سوز و گداز می‌گیرند، خیلی هم انفاق دارند؛ اما توجّه نکردند که قدر یعنی‌ چه؟

قدر یعنی قدردانی از ولایت. ما در شب‌قدر باید قدردانی از ولایت کنیم. امشب توجّه کنید که خدا به شما چه داده‌ است؟ هر کدام‌تان یک گوشه‌ای بروید و یک بیتوته‌ای کنید! حالا بچّه‌ها خواب می‌روند، یا بیدارند؛ شما بیتوته کن! یک اتاق جداگانه داشته‌ باش! من همیشه به رفقایم می‌گویم، خانه که می‌سازید، یک اتاق هم بسازید که بتوانید آن‌جا بروید، از زن و بچّه کنار بروید و بیتوته کنید! این نماز شب که این‌قدر ثواب دارد، چون از زن و بچّه کنار می‌روی و می‌گویی خدا!

امشب اوّل چیزی که می‌خواهید بگویید: خدایا! ما را بیامرز! از سر گناه کوچک و بزرگ ما در گذر!

خدایا! خودت گفتی که شب‌ قدر، شب آمرزش است.

یا امام‌ زمان! این نامه اعمال ما که به دستت می‌رسد، یک قلم عفو رویش بکش! بعد، یا امام‌ زمان! ما را یاور خودت قرار بده!

یا امام‌ زمان! قربانت بروم! فدایت بشوم! ما پناه به تو آوردیم، ما را پناه بده!

یا امام‌ زمان! قربانت بروم! نسل ما نسلی باشد که یا علی بگوید.

خدایا! نسل ما را ولایی قرار بده!

خدایا! شیطان می‌خواهد خدشه به ولایت ما بزند، او را از ما دور کن! امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: خدایا! دین ما طعمه شیطان نشود! در صورتی‌که امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) خودش دین است، دارد یاد ما می‌دهد.

خدایا! ما را کفایت کن! دست‌مان جلوی نامردها دراز نباشد!

خدایا! تو را به‌ حق امام‌ زمان، تتمه عمر ما را در راه خودت قرار بده!

خدایا! یا امام‌ زمان! آقاجان! تو اجازه می‌دهی ما با تو حرف بزنیم. اجازه بده که ما همیشه بیاییم درِ خانه‌ات، با تو حرف بزنیم.

آن سه چیز هم که گفتم، اوّل ولایت، بعد عدالت، بعد سخاوت است، امیدوارم این‌ها را هم به ما بدهد.

امیدوارم در هر خانه‌ای مریض و مریضه است، طفل مریض است، خدا لباس عافیت بپوشاند.

امیدوارم خدای تبارک و تعالی، به باطن امام‌ زمان، یک نظری به ما بکند. من یک‌ دفعه یک مثالی زدم: چند تا جوجه بود، تا گربه می‌آمد، این مرغ جیغ می‌کشید، این جوجه‌ها لای بال مادرشان می‌آمدند. یا امام‌ زمان! ما را در پناه خودت حفظ‌کن. من بی‌رودربایستی به شما بگویم: کسی ولایت دارد که صادراتش ولایت باشد؛ یعنی این‌که از او صادر می‌شود، ولایت باشد، یا ذکرِ یا علی و یا حسین باشد، یا نجات مردم یا سخاوت یا شجاعت باشد. ببین این درخت میوه دارد، تولید دارد. تولید شما باید یا علی باشد.

خدایا! عاقبت‌تان را به‌خیر کن!

خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! ما از آن‌ها باشیم که قدردانی از ولایت کنیم. من همیشه از خدا خواستم که خدایا! به‌من حمایت از ولایت بده!

خدایا! به همه ما حمایت از ولایت بده!

خدایا! ما از آن‌ها باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم.

خدایا! این یا علی! یا علی! را از ما نگیر! تا دم مرگ علی‌! علی! بگوییم و بمیریم! جان‌مان را نثار ولایت کنیم؛ نه جان‌مان را نثار لهو و لعب کنیم!

دوباره تکرار می‌کنم، امشب از خدا بخواهید که جان‌مان را فدای ولایت کنیم. فدای ولایت این‌نیست که در خیابان‌ها بریزیم، فدای ولایت یعنی فدای امر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کنیم، فدای امر خدا کنیم؛ این فدا کردن است. [۱۱]

شب‌ قدر، شب توبه[۱۲]

عزیزان من! قربان‌تان بروم! توجّه کنید که امشب، شب‌ قدر است. کناری بروید و از کرده‌های خود توبه کنید! چرا می‌گوید مانند نصوح توبه کن؟ یعنی مثل نصوح که وقتی توبه کرد، دیگر توبه‌اش را نشکست، باش! عزیز من! امشب بیایید فقرا را شریک کنید! امشب بیایید امر را اطاعت کنید! امشب، شب اندازه‌گیری است. عزیزان من! خیلی ما باید توجّه کنیم! والله، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) دارد «هل من ناصر» می‌گوید. به‌ وجود امام‌ زمان، من سختم است که این حرف را بزنم، گوشه و کنار مجلس مرا نمی‌شناسند، می‌گویند می‌خواهد خودش را مطرح کند که می‌گوید من امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را دیدم! نه والله، به‌دینم قسم، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) به‌من گفت: فلانی! مردم اهل‌ دنیا شدند، به‌ دنیا نمی‌رسند. چرا به‌ دنیا نمی‌رسید؟ یک‌ قدری که دست و پایت را جمع کردی، خدای‌ نخواسته مریضی و گرفتاری می‌آید؛ حواست را جمع‌ کن! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) دارد «هل من ناصر» می‌گوید، زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) «هل من ناصر» می‌گوید؛ نه این‌که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) آن‌ روز سوار الاغ شد و به درِ خانه مهاجر و انصار رفت؛ «هل من ناصر» گفت؛ اما نیامدند او را یاری کنند؛ الآن هم دارد «هل من ناصر» می‌گوید؛ کجا می‌روید؟!

عزیزان من! امشب یک گوشه‌ای بروید و بگویید: امام‌ زمان! آقاجان! در این‌ زمان می‌گوید که بی‌دین از دنیا می‌روید، ما بادین باشیم.

آقاجان! ما را لا بگیر.

آقاجان! ما از کرده خودمان پشیمانیم.

آقاجان! یک تجلّی در قلب ما بکن! والله، اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) تجلّی کند، آنچه که محبّت است از دل‌تان بیرون می‌رود، تمام توجّه‌تان به امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و خداست. [۱۳]

آقاجان! قربانت بروم! امام‌ زمان! ما را دریاب! اگر ما گناه می‌کنیم، نمی‌فهمیم!

خدایا! گناهان ما را بیامرز!

خدایا! ما امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را بشناسیم!

امام‌زمان! یک شناسایی خودت به ما بده! چون‌که می‌فرماید: اگر شما را نشناسیم، به زمان‌ جاهلیّت می‌میریم؛ آقاجان! ما نمی‌فهمیم! اما باید مهندسی، دکتری، قدرت، پول و همه چیزتان را کنار بگذارید و صاف از روی اخلاص، بگویید: آقاجان! ما درِ خانه‌ات آمدیم، ما محتاجیم! ما را غنی کن! ما ولایت ثابت می‌خواهیم! می‌خواهیم به زمان‌ جاهلیّت نَمیریم! اگر ما تو را نمی‌شناسم، شناسایی به ما بده! خودت را در قلب ما معرّفی کن! در زبان ما معرّفی شدی، در قلب‌مان هم معرّفی بشوی، قلب ما به‌ غیر از تو کسی را قبول نکند، اگر غیر تو خواست در آن برود، جیغ بزند. محبّت غیر خودت را از دل‌مان بیرون کن!

چقدر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) غریب‌اند! من ندیده‌ام که کسی واقعِ ولایت را بگوید! اگر شما محبّت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را داشته‌ باشید، خدا می‌فرماید: تمام خلقت را به‌ واسطه ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) خلق کردم؛ کجا می‌روید و به یک‌چیزهایی محبّت پیدا می‌کنید؟! بیایید از امشب عوض بشویم، یعنی خودمان را در دامن امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیندازیم! خانم‌ها! شما هم خودتان را در دامن زهرا (علیهاالسلام) بیندازید!

إن‌شاءالله شب‌ قدر، تقدیر همه ما تقدیر خیر بشود!

خدا از سر گناهان کوچک و بزرگ ما درگذرد!

إن‌شاءالله خدا حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را به زن‌ها بدهد، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به مردها بدهد.

امیدوارم باطن امام‌ زمان بفهمید که چه بخواهید؟ عزیز من! عمر دارد طی می‌شود. قربان همه‌تان بروم! الحمد لله دست با سخاوت دارید، خدا سخی‌ترتان بکند. آن عنایاتی که با مردم دارید، خدا هم عنایت با شما دارد.

امیدوارم دست عنایت شما از سر فقرا کم نشود.

امیدوارم همیشه قلب شما منوّر به ولایت باشد.

امیدوارم باطن امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) چیزی که شما را از ولایت، از خدا باز می‌دارد، آن نصیب‌تان نشود. چیزی که شما را به ولایت نزدیک می‌کند، آن قسمت‌تان بشود.

امیدوارم تتمه عمر شما در آن امر حقیقی، وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد.

خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! ما را با خودت آشنا کن!

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! به‌ حقّ امام‌ زمان قسمت می‌دهم، اگر امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) تا حالا از ما راضی نبوده، از ما راضی بگردان!

خدایا! وجود مبارکش را از جمیع بلاها حفظ‌کن!

خدایا! ما را یاورش قرار بده!

خدایا! تو را به‌ حقّ امام‌ زمان قسمت می‌دهم، ما را از کارهایی که رضای تو نیست؛ بازدار! ما را به کارهایی که رضای توست، موفّق کن! [۸]

شب قدر، شب نجوا با امام‌زمان[۱۴]

امشب، شب قدر است. شب قدر؛ یعنی قدردانی کنید! شب قدر؛ یعنی با آقا امام زمان‌تان بیعت کنید! امام زمان! آقاجان! امشب یک قلم عفو روی اعمال ما بکش! ما با شما بیعت می‌کنیم که دیگر طرف‌دار بدعت‌گذار نباشیم، دیگر دروغ نمی‌گوییم، دیگر وابسته به کسی نیستیم، ما دیگر وابسته به شما هستیم. آقاجان! راه‌مان بده!

کجا می‌روید؟ عزیز من! قربانت بروم، بیا با امام زمانت نجوا کن! بیا و این حرف‌ها را دور بینداز! امشب بخواه که هر محبّتی به غیر از خدا و ائمه (علیهم‌السلام) است را از دلت بیرون کند. والله، بالله، اگر کسی ولایت در دلش باشد و یک قدری ولایتش کامل شود، اصلاً گناه نمی‌کند. اگر گناه کرد، گردن من است. ما هر چه گناه می‌کنیم، از ناقصی ولایت است. آیا سلمان گناه کرد؟ میثم گناه کرد؟ شاه عبدالعظیم حسنی گناه کرد؟ اویس گناه کرد؟ این‌ها ولایت‌شان کامل بود. این‌ها از گناه استفراغ می‌کنند، از گناه بدشان می‌آید. اصلاً گناه سراغ آن‌ها نمی‌آید. جوان! چرا سراغ تو می‌آید؟ تو می‌خواهی که سراغت می‌آید. تو باید بخواهی که هدایت شوی. اگر بخواهی هدایت شوی، خدا تو را هدایت می‌کند. ما امشب بخواهیم هدایت شویم. امشب خدا را به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قسم بدهید که خدایا! ولایت ما را کامل کن! خدایا! ما ناقص هستیم. من به خدا این‌طور گفتم:

خدایا! اگر نجسم، پاکم کن!

اگر گنه‌کارم، گناهانم را بیامرز!

اگر گمراهم، مرا به راه راست هدایت کن!

تو همه کاری می‌توانی بکنی. من در خانه عاجز نیامدم، من در خانه تو آمدم که خاک را آدم کردی. من که الآن نسبتاً آدم هستم. من که الآن یک وجودی هستم که جان دارم و تو این کارها را کردی؛ اما تو خاک را آدم کردی. باید این‌طوری حرف بزنی؛ ولی این‌طوری حرف‌زدن یک توفیق می‌خواهد. می‌گویم: خدایا! من نمی‌گویم تو با من معامله انسانی بکن! مانند کار نجاست با من بکن! تو نجاست را حالی به حالی می‌کنی، می‌شود گلابی، تو مرا امشب حالی به حالی کن! می‌توانی بکنی، بکن!

شما باید این‌طوری با خدا حرف بزنید! اما باز هم نگاهت این طرف و آن طرف است، هنوز از این فسادها بریده نشدی. عزیز من! تو بِبُر! ببین می‌شوی یا نمی‌شوی؟ این‌طور باید با خدا حرف بزنی. ببین خدا این کار را می‌کند یا نمی‌کند؟ تو الآن که داری با خدا حرف می‌زنی، حواست جای دیگر است. روایت می‌خواهید؟ این است: حضرت موسی آمد برود، دید شخصی این‌قدر در سرزمین منا گریه می‌کند، زمین را اشکی کرده است. در خاک‌ها می‌غلطد. گفت: خدایا! اگر این بنده من بود، من حاجتش را برآورده می‌کردم. گفت: به عزّت و جلالم، برآورده نمی‌کنم. (ببین، این شخص وابسته است.) گریه‌اش را این‌جا آورده؛ ولی حواسش جای دیگر است.

عزیز من! امشب باید مُحرم باشی. بگو خدایا! ما امشب مُحرم شدیم. مُحرم؛ یعنی کسی‌که لباسش را در می‌آورد و آن‌جا می‌اندازد. اما مُحرم باید خیالش را دربیاورد و آن‌جا بیندازد؛ نه مثل حاجی‌ها که لباس‌شان را در می‌آورند و وقتی برمی‌گردند، همان کارهای قبل را می‌کنند. خدا حاج‌ شیخ ‌عباس را رحمت کند! می‌گفت: اگر مکّه یا عمره رفتی، اگر برگشتی و عوض شدی، درست ‌است؛ ولی اگر عوض نشدی، همان که هستی، هستی. کدام‌یک از ما عوض شدیم؟

خدایا! عاقبت‌تان را به ‌خیر کن!

خدایا! این حرف‌ها که من زدم، در کالبد این‌ها اثر کند.

علی‌جان! این حرف‌ها در دل حضّار مجلس تزریق شود! کسانی‌که نوار مرا می‌شنوند، تزریق شود، شیطان آن‌ها را وسوسه نکند.

امیدوارم إن‌شاء‌الله خدا قبولی کلام ولایت را به ما بدهد.

امیدوارم ما دلی داشته ‌باشیم که ولایت را بپذیریم، گناه را نپذیریم.

خدایا! تو را به‌ حقّ امام‌ زمان قسم می‌دهیم که هر لحظه ما را خواستی از این دنیا ببری، با ولایت سالم و بدن سالم، جان ما را بگیر! [۱۵]

شب احیاء، دلتان را احیاء کنید[۱۶]

شب احیاء، باید دلت را احیاء کنی، به این‌که شما در یک مسجدی بروی و یک‌جایی بنشینی و «ألغوث» بکشی و قرآن سر بگیری و ذکر بگویی و وِرد بگویی، این، هدایت‌گر ولایت تو نیست. این همان‌است که می‌گویم کار است. اگر روایتش را می‌خواهی، شخصی شب ‌احیاء پیش حضرت آمد. گویا امام‌ صادق (علیه‌السلام) بود. گفت: امشب چه کار کنیم؟ حضرت فرمود: تحصیل علم بکن! نگفت تحصیل سواد؛ یعنی ما را بشناس! شناخت ما این جزا را به تو می‌دهد، به عبادتت جزا می‌دهد، به ‌قرآن سرگرفتن‌ات جزا می‌دهد، شناخت ما می‌دهد، نه عبادتت به تو جزا بدهد. عبادت که روح ندارد، عبادت کار است، عبادت تمرین است. حالا که تمرین کردی، تیراندازی‌ را یاد گرفتی، همه کارها را کردی، باید امر آن فرمانده را اطاعت کنی. فرمانده کلّ قوای تمام خلقت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است، وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. این باید به تو فرمان بدهد، نه این‌که فرمان کسی دیگر را ببری. تو این‌جایی، داری فرمان کسی دیگر را می‌بری، کاری به او نداری.

پس شب احیاء باید نفْس‌مان را احیاء کنیم، این نفْس سرکش، فکر و خیالات باطل و ناجور را احیاء کنیم. امشب شب ‌قدر است. اگر معامله ربوی کردی، بگو: خدایا! دیگر نمی‌کنم. اگر کسی از تو ناراضی است، بگو: ای‌خدا! تو گفتی: هر کسی از تو ناراضی باشد، هیچ‌عبادتت را قبول نمی‌کنم، چقدر مردم را اذیّت می‌کنند؟ چه‌کار می‌کنند؟ شب ‌احیاء و چه شعرهایی می‌خوانند؟! چه ‌کار دارند می‌کنند؟! تا نصف‌ شب «ألغوث» می‌کشند، «ألغوث، ألغوث، أدرکنی، أدرکنی» تو چه می‌گویی؟

پس احیاء بروید! من نمی‌گویم احیاء نروید! ببین، خود امام‌ صادق (علیه‌السلام) معلوم کرده‌ است. می‌گوید: دور هم می‌نشینید، حرف ما را بزنید؟ می‌گوید: آره! می‌گوید: من غبطه می‌خورم. احیاء باید جوری باشد که امام‌ صادق (علیه‌السلام) غبطه بخورد. این احیاء است. چرا امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌گوید حرف‌های ما را می‌زنید؟ می‌گوید: یعنی دارید تمرین ولایت می‌کنید، دارید امر ما را اطاعت می‌کنید، حرف دیگر نمی‌زنید، حرف لغو نمی‌زنید، حرف ما را دارید می‌زنید. حرف ما، امر خداست. آقا! اگر یک همچین احیایی گیر آوردید، خلاصه من درست نمی‌توانم بروم، با ماشین مرا ببرید.

پس بنا شد احیاء چه کنیم؟ خودمان را احیاء کنیم، خودمان را اصلاح کنیم. به ما عوضی گفتند، نفهمیدند، ما هم نفهمیدیم. چرا می‌گوید اگر کینه مؤمنی داشته ‌باشی، هیچ عبادتت قبول نمی‌شود؟ حالا تو برو احیاء! ببین، باباجانِ من! عزیزجان من! حالا می‌گوییم مؤمن، ببین مؤمن را کجا برده؟ او را مطابق امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کرده‌ است؟ می‌گوید: اگر علی (علیه‌السلام) را قبول نداشته ‌باشی، به عزّت و جلالم، عبادت ثقلین کنی، تو را می‌سوزانم. می‌گوید: یک مؤمن هم از دستت راضی نباشد، هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کنم. خدا عبادت نمی‌خواهد، خدا اطاعت می‌خواهد، این مؤمن دارد اطاعت می‌کند. می‌گوید: مواظب باش! کسی را با چشمت، با خیالت، با چیزی ناراحت نکن! عزیز من! این خیلی ابعاد دارد. کسی‌که دارد غش‌ معامله می‌کند، دارد مؤمن را اذیّت می‌کند، کسی‌که دارد معامله ربوی می‌کند، این‌ها دارند خون مردم را می‌خورند؛ مگر مؤمن اذیّت‌کردن این‌ است که بروی چهار تا فحش به او بدهی؟ تو باطنش را داری از بین می‌بری.

کجا جمع شدید قرآن را سر گرفتید؟ «ألغوث، ألغوث» می‌کشید؟! آیا قرآن از تو راضی است؟ آیا ‌کاری کردی که قرآن از تو راضی باشد؟ آیا امر قرآن را اطاعت کردی؟ امر قرآن چیست؟ خدا قرآن را از برای افشای ولایت و افشای شیعه نازل کرده ‌است. مگر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جسارت نکرد، فوراً آیه نازل‌شد: اَبتر خودشان هستند، تو نیستی. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک و انحَر، إنّ شانئک هُوَ الأبتر»[۱۷] ای پیامبر! من به تو فاطمه (علیهاالسلام) دادم، کوثر به تو دادم، سَلسَبیل به تو دادم.

به علی قسم! از اوّل ماه ‌مبارک تا آخر ماه ‌مبارک رمضان کار کنید! ثلث این حرف‌ها را هم حالی‌مان نیست. ثلثش را، کجا توی مسجد می‌روی؟ بیا این حرف را بفهم! علی‌شناس شو! ما علی‌شناس که نیستیم، مقصد علی (علیه‌السلام) را می‌کشیم. اگر ابن‌ملجم علی (علیه‌السلام) را کشت، بعضی از ما مقصد علی (علیه‌السلام) را می‌کشند. تو مواظب مقصد علی (علیه‌السلام) باش! عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، برو احیاء، قرآن را هم سر بگیر! با چه می‌روی؟ تو باید خدا را بشناسی! امرش را هم بشناسی! با شناخت بگیر بخواب! با شناخت برو در بیابان! با شناخت واجباتت را به‌جا بیاور! والله! بالله! هفتاد هزار مَلَک می‌آید، می‌گوید: مؤمن! مبارک ‌باد! این ملائکه که به ‌وجود علی (علیه‌السلام) خلق شده، به نور علی (علیه‌السلام) خلق شده، تمام این‌ها مواظب شیعه هستند. هفتاد هزار تا از آن‌ها می‌آیند، این‌جا نوکرت می‌شوند؛ اما تو علی (علیه‌السلام) را بشناس! ولایت را بشناس!

آیا شب ‌احیاء، دل‌یکی را خوش کردی؟ آیا رضایت پدر و مادرت را حاصل کردی؟ آیا دل‌یکی را شکستی، رفتی دل آن شکسته را حداقل درست نمی‌کنی، بندش بزن! آیا انفاق کردی؟ آیا دو سال، دو سال، به این بنده‌های خدا سر نزدی، سر زدی؟ آیا اطاعت کردی؟[۱۸]

خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!

خدایا! از این شب‌های قدر ما را محروم نکن!

خدایا! ما گرفتیم خوابیدیم، نمی‌دانیم بالای سر ما گذاشتی یا نه؟ خدایا! اگر نگذاشتی بگذار!

خدایا! روایت داریم اگر ماه‌ مبارک رمضان، خدا تو را نیامرزد، وای به حال‌مان! خدایا! ما را بیامرز!

خدایا! از سر گناه کوچک و بزرگ ما درگذر!

خدایا! ما را در ولایت ثابت قدم بدار! کسانی‌که در ولایت ثابت‌قدم هستند، روایت داریم در قیامت زانویشان نمی‌چندد. خدایا! ما از آن‌ها باشیم.

خدایا! قدرت‌مان را صرف نعمت تو کنیم. خدایا! این قدرت از برای ما نعمت باشد. اگر قدرت را صرف امر کنیم نعمت است، اگر نکنیم نقمت است. خدایا! این قدرت ما را صرف ولایت کن! خدایا! عاقبت‌تان را به ‌خیر کن!

خدایا! به ‌حقّ پیامبر، خُلْق عظیم به ما بده! خدایا! ما به‌ غیر از امر تو اصلاً ناراحت نشویم، خدایا! اگر ناراحت می‌شویم، از برای امر تو بشویم. خدایا! به‌ حقّ خُلُق‌ العظیم به ما خُلق عظیم بده! خدایا! عاقبت‌تان را به‌ خیر کن!

خدایا! به ‌قول پدرم، می‌گفت این دُرقه ما را از هم نپاش! یک ‌روز گفت: دُرقه، گفت همین جمعیّت که هستیم، از هم نپاشد. خدایا! دُرقه ما را از هم نپاش!

خدایا! پدر و مادر ما را بیامرز! پدر و مادر شما را هم بیامرز! آن‌ها هم که پدر و مادر دارند، به آن‌ها ببخش! آن‌ها هم که فرزند دارند، به پدر و مادرشان ببخش! همه ما را هم به امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) ببخش![۱۹]

روزی که در آن گناه نشود، بالاتر از شب قدر[۲۰]

قنبر درِ خانه امّ‌السلمه آمده، می‌گوید: علی (علیه‌السلام) کجاست؟ می‌گوید: علی (علیه‌السلام) به آسمان رفت، قنبر می‌رود می‌بیند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آن‌جاست. مگر یک‌ دانه علی (علیه‌السلام) است؟ علی (علیه‌السلام)، علی‌ها را خلق می‌کند، که تمام کُرات به او احتیاج دارند، تا امورشان اصلاح بشود. مگر علی (علیه‌السلام) یک علی است؟ صدها، هزاران علی است. اما همه این‌ها یک‌ دانه علی است، آن‌هم علی‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) است، وصیّ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، باید امرش را اطاعت کنید! اما علی (علیه‌السلام)، علی‌ها خلق می‌کند. مگر در جنگ صفّین نبود که معاویه تدارک دید؟ گفت: قالِ علی را باید بکَنید! حالا معاویه به عمروعاص گفت: آخر مردک! چرا همه فرار کردید؟ گفت قسم به خدا! هر کدام از ما، یک علی با ذوالفقار پشتِ سرمان بود، ما از ترس علی فرار می‌کردیم. حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد، گفت: امّ‌السلمه! چرا به قنبر این را گفتی؟ قنبر کشش ندارد. غلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است، کشش ندارد. کشش ولایت، ارتباط است. وقتی ارتباط داری، دستت به آن حبل‌المتین است، آن‌چه که کشش است، به تو می‌دهد. اما اصل ارتباط است، بیا عزیز من! ارتباطت را قطع نکن!

قرآن سفارش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. ما اصلاً چیزی نداریم در خلقت که سفارش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نکند. تمام کوه و دشت و بیابان می‌گویند: «لا إله إلّا الله»، ماهی‌های دریا می‌گویند: «لا إله إلّا الله»، آهوان صحرا می‌گویند: «لا إله إلّا الله»، تمام مُلک و ملکوت می‌گویند: «لا إله إلّا الله»، یعنی خدا یگانه است. خدا می‌گوید: علی ولیّ ‌الله: علی (علیه‌السلام) ولیّ من است، علی (علیه‌السلام) امر من است، علی (علیه‌السلام) هستی من است، علی (علیه‌السلام) مشکل‌گشاست. تمام خلقت به‌ واسطه علی (علیه‌السلام) است، تمام این‌ها سفارش علی (علیه‌السلام) است، کجا می‌روی؟ چرا می‌روی؟ عزیزم! چرا خودت را جدا می‌کنی؟

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیامبر رحمت است؛ اما ما نداریم وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را زهر دادند، گفته ‌باشد ارکان خدا شکست. هیچ ‌کجا نگفت ارکان خدا شکست؛ اما وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضربت خورد، گفت: «قُتِل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)»، ارکان خدا شکست. یعنی تمام خلقت، ارکانش علی‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) است. تمام بی‌ارکان هستند. حالا چه شد؟ حالا خدا این ندا را به همه رساند. مثل این‌که امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) وقتی‌که می‌آید، «جاء الحقّ، زهق الباطل»[۲۱] می‌گوید، ندایش به تمام دنیا، به تمام کون و مکان می‌رسد. تمام این‌ها می‌گویند لبّیک! ملائکه‌ها می‌گویند لبّیک! انس می‌گوید لبّیک! جنّ می‌گوید لبّیک! درخت می‌گوید لبّیک! زمین می‌گوید لبّیک! دیوار می‌گوید لبّیک! مگر امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) این‌جوری است؟ همه می‌گویند لبّیک! حالا که گفت «قُتِل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)» این ندا به جهنّم رسید. وقتی به جهنّم رسید، این‌ها رقّت کردند.

من به خدا گفتم: خدایا! اگر مرا در جهنّم ببری، با عدلت با من رفتار کردی، من جهنّمی‌ام؛ اما تو را به حقّ علی قسمت می‌دهم، با رحمت، با ما رفتار کن! حالا این جهنّمی‌ها هم همان‌است، خیلی رضایت دارند، می‌گویند که شما با عدلت با ما رفتار کردی، ما را در جهنّم آوردی؛ اما یک عدّه‌ای هستند پیش این‌ها هستند، می‌گویند: خدایا! این چیست پیش ما؟ این‌ را از کنار ما ببر! این بوی گندش از جهنّم برای ما بالاتر است.

حالا که این‌ها رقّت کردند، دیگر خدا نمی‌گذارد در جهنّم بسوزند؛ چون‌که رقّت برای چه‌ کسی کردند؟ برای مقصدش کردند، مقصدش را یک‌ قدری دوست داشتند. این‌که می‌گوید در ماه‌ رمضان هر شبی، چند میلیارد، میلیارد نفر از جهنّم خلاص می‌شوند، این‌جور آدم‌ها هستند که مُغرض نیستند.

وقتی تمام این‌ها نجات پیدا کردند، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌گوید: به پروردگار کعبه رستگار شدم.

امشب شب‌ قدر است، به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌گویند: از ادباء و وُکلاء و همه این‌ها سراغ گرفتیم، در هفته چه روزی خوب است؟ می‌گویند: شب‌ جمعه. می‌پرسیم: در ماه چه روزی؟ می‌گویند: اوّل ‌ماه. همین‌طور در سال؟ می‌گویند: شب ‌قدر. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: روزی که گناه نکنی.

امشب إن‌شاءالله، امید خدا، باید که قدری خلاصه بیدار باشید! امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم دستور فرموده؛ یا این‌که خدمت شما عرض بشود، شما زیارت‌ عاشورا بخوان! اگر زیارت‌ عاشورا بخوانی، یک لکّه‌ اشک بریزی، خدا از سر گناهانت می‌گذرد، اگر گناه انس و جنّ کرده ‌باشی. امشب زیارت امام‌ حسین (علیه‌السلام) خیلی عظمت دارد، چرا؟ چون خدا می‌گوید: «یا ثار الله و ابن‌ثاره»: ای خون من! ای خون خدا! [۲۲]

خدایا! دعای اباذر را در مقابل پیشگاه مقدّس این رفقای من مستجاب کن! گفت «الّلهم انی أسئلک الأمن و الإیمان بکر و التّصدیق بنبیّک و العافیة من جمیع البلاء و الشّکر علی العافیة و الغناء عن شِرار النّاس».

خدایا! محتاج شرارشان نکن!

خدایا! در دنیا و آخرت محتاج‌شان نکن!

خدایا راه‌شان بده به ‌حقّ امیرالمؤمنین. علی‌جان! به زهرایت بگو این‌ها را راه بده! همان‌جور که سلمان را راه داد. مبادا ما مثل عباس باشیم راه به ما ندهد. این شب ‌قدر از امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه)، از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بخواهید که زهرا راه‌مان بدهد. زهرا چه ‌کسی را راه می‌دهد؟ کسی‌که امر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را، امر خدا را اطاعت کند. خدایا! ما از آن‌ها باشیم که امر را اطاعت کنیم. [۲۳]

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: کتاب عارف ولایت منتشر شد

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

به لطف خداوند، کتاب عارف ولایت منتشر شد

... این کتاب، باید به شما تزریق شود تا بفهمید. آیا این کتاب را می‌خوانید و دنبال چیز دیگر هم می‌گردید؟! چیز دیگری نیست! این کتاب را حضرت زهرا (علیهاالسلام) کمک کرده، پس عنایت حضرت زهراست. آب زندگانی است، حجت است بر شما. هر وقت کتاب را برمی‌دارید، ببوسید که شما دارید کلام امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را می‌بوسید. انتظار داشتم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را افشاء کنم؛ الحمد لله به کمک خودشان افشاء کردم. شب بروید درِ خانه خدا، تا خدا به شما بفهماند. قربان آن آدم که می‌گوید: کتاب را می‌خوانم و اشک می‌ریزم.

... کمک؛ یعنی خدا موفقت می‌کند؛ با خدا حرف‌زدن یک موفقیت می‌خواهد. برو نصف شب عشق‌بازی کن با خدا، با امام زمان (عجل‌الله‌فرجه). تقاضای فهم کنید! تقاضای شناخت بیشتر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را بکنید! تقاضای عدالت کنید! شب با خدا حرف بزنید! شما باید این کتاب را بشناسید، علی‌شناس شوید. رشد ولایت در قلب شما باید بیشتر شود؛ هیچ جایی نمی‌شود، فقط این‌جا می‌شود.

... این حرف‌ها باید به شما نازل شود، مثل این‌که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل می‌شد و انجام می‌داد. نوارها و کتاب‌های ما هم نازله است، سراندرپایش ولایت است، امری است؛ خلقی نیست. این حرف‌ها را قبول کن و به آن عمل کن! اگر این حرف‌ها را بایگانی نکنی، مثل روح است، برایت کار می‌کند. حضرت فرمود: کلام ولایت را بنویسید؛ با دفترهایتان نجوا کنید تا امام حسین (علیه‌السلام) با شما نجوا کند. این نوشته‌های شما باید ابدی باشد.

یا علی


فرمایش منتخب: عید نوروز

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

دعای تحویل سال[۲۴]

رفقای‌ عزیز! روز دیگر سال تحویل می‌شود، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! یکی از علماء به او برخورده بود و گفته‌ بود: شما امروز که عید است، درباره آن‌ چه می‌گویید؟ گفت: من نمی‌گویم، امام‌ جعفر صادق (علیه‌السلام) این عید را تأیید کرده؛ تاحتّی تبریک گفته‌ است. امام تبریک به چه‌ چیزی گفته‌ است؟ آن عالم به حاج‌ شیخ‌ عباس گفت: جمشید این عید را درست کرده‌ است، می‌گویند: جمشید گبر بوده؛ گفت: درست‌ است که جمشید آن‌را درست‌ کرده، امام‌ صادق (علیه‌السلام) جمشید را قبول ندارد؛ اما این انفاق‌هایی که می‌شود، به مردم لباس داده‌ می‌شود، کفش داده‌ می‌شود، خانه‌ها را تمیز می‌کنند، نظافت می‌کنند، مردم که با یکدیگر قهرند، صلح می‌کنند، آمد و رفت می‌کنند، سر به قوم و خویش‌شان می‌زنند؛ امام‌ صادق (علیه‌السلام) این‌ها را تأیید کرده؛ چون خیر به مردم می‌رسد. امام‌ صادق (علیه‌السلام) این خیر را تأیید کرده‌ است، این صفات‌ الله جمشید است که به آن پاسخ می‌دهد؛ تمام این‌ها روایت خداست. یک‌وقت می‌بینی در این یک‌ هفته، مردم به‌ قدر یک‌ سال رضایت خدا را به‌ جا می‌آورند. این‌ چه عیبی دارد؟ ببین چقدر امام قشنگ گفت که این صفات‌ الله جمشید است؛ پس عزیزان من! وقتی‌که سال تحویل می‌شود، توجّه کنید! [۲۵]

من وقتی می‌خواهم این مطلب را بگویم خجالت می‌کشم؛ چون من که پرونده شما را نمی‌بینم، از روی پرونده خودم روی شما حساب می‌کنم و می‌گویم؛ جسارتاً به رفقای‌ عزیز گفتم که وقتی سال تحویل می‌شود، از خدا بخواهید:

خدایا! هر چه که در این سالی که گذشت، اگر ما گناه کردیم، معصیت کردیم، تو را به‌ حق پنج‌ نور پاک، ما را ببخش! وارد این سال نو می‌شویم، ما را جزء معصومین قرار بده؛ یعنی ما را پاک و پاکیزه قرار بده! از سر گناهان‌مان بگذر! پاداش این، ولایت ما را کامل کن و سال‌های سال، ولایت‌مان کامل باشد.

خدایا! ولایت ما را محافظت کن که مبادا شیطان از دست ما بگیرد. اگر شیطان ولایت را از ما بگیرد، چند جا شرمنده‌ایم: اوّل خدا! پیش تو شرمنده‌ایم، بعد پیش خود ولایت شرمنده‌ایم. بعد روز محشر ما جلوی صدّیقین و ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) شرمنده‌ایم. خدایا! تو را به‌ حقّ پیامبر، به‌ حقّ امیرالمؤمنین، به‌ حقّ فاطمه‌ زهرا، به‌ حقّ امام‌ حسن و امام‌ حسین، به‌ حقّ این‌هایی که تمام خلقت را به واسطه‌شان خلق کردی، ما را شرمنده وارد محشر نکن! ما را با پرچم ولایت وارد کن!

خدایا! تو را به‌ حقّ این پنج‌ تن، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را از ما راضی بگردان! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را از ما خشنود بگردان! خدایا! ما را یاورش قرار بده! خدایا! ما را سرباز امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) قرار بده!

خدایا! به‌ حقّ امام‌ زمان، به ما یقین بده! خدایا! به‌ حقّ امام‌ زمان، ما جزء آن‌هایی نباشیم که پیرو زمان باشیم. اگر در این سال ما پیرو زمان بودیم، به‌حق امام‌زمان، ما را پیرو آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) قرار بده!

خدایا! ما می‌دانیم و یقین داریم که حجّة‌ بن‌ الحسن هست و خواهد آمد، عیدی ما این‌ است که تو به ما عیدی بدهی و دعای ما را مستجاب کنی؛ عیدی ما ولایت باشد.

خدایا! همه‌ چیز به رفقایم دادی، امورشان خیلی به آبرومندی می‌گذرد؛ خدایا! اوّل عمرشان را زیاد کن! سال‌های سال زیر سایه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشند.

خدایا! این‌قدر یقین به این‌ها بده که اصلاً هیچ مؤثّری را مؤثّر ندانند. [۲۶]

عزیزان من! هر چند سال تحویل می‌شود؛ اما روضه‌ای برای شما می‌خوانم: سابق که آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) در ظاهر بودند، روز عید اهل‌بیت به دیدن‌شان می‌رفتند، مردم هم می‌آمدند. حالا حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) به‌امّ‌کلثوم گفت: خواهر! بنی‌امیّه که برای ما عیدی نگذاشتند، ما که عید نداریم؛ اما بیا به خانه امّ‌البنین برویم. وقتی رفتند و در را زدند. امّ‌البنین گفت: کیست که در می‌زند؟ من که دیگر پسر ندارم، چهار پسرم را کشتند؛ از زمانی‌که عباس و عبدالله و فرزندانم شهید شدند، دیگر درِ این‌خانه را کسی نزده‌ است! کیست که در می‌زند؟ وقتی امّ‌البنین در را باز کرد، دید که زینب (علیهاالسلام) و امّ‌کلثوم هستند. آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) یک بچّه کوچکی داشت، امّ‌البنین مشک کوچکی درست کرده‌ بود و گردن او انداخته‌ بود و با آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) نجوا می‌کرد. یادش می‌آمد و می‌گفت: عزیز من! پدرت رفت آب بیاورد که دستانش را قطع کردند! من باور نمی‌کردم که فرق پدرت را بشکافند! اما یقین کردم که عباس (علیه‌السلام) دست نداشت تا حمایت کند؛ وگرنه چه‌کسی می‌توانست به فرق پسرم عمود آهنین بزند؟ آن‌جا عزاخانه شد، زینب و امّ‌کلثوم و امّ‌البنین گریه می‌کردند و مرتّب می‌گفتند ابوالفضل! برادر!

شما رفقا! باید همیشه با این‌ها نجوا کنید و امروز که روز عید است، از نمک امام‌ حسین (علیه‌السلام) هم بچشید! همیشه در ظاهر در فرح نباشید و حقّ امام‌ حسین (علیه‌السلام) و آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) را یک‌ ذرّه عملی کرده باشید؛ بگویید: حسین‌جان! ابوالفضل‌جان! هر چند امروز عید است؛ اما تو را فراموش نکردیم! [۲۷]

نوروز و کمک به فقرا[۲۸]

والله، بالله، دو شب است که نزدیک بود سکته کنم، باور کنید! بس که در فکر شما بودم. گفتم: خدایا! به من عیدی بده! به من بده که به این‌ها بدهم. ما باید در پیشگاه اقدس الهی، اوّل بگوییم:

خدایا! حدّ را از گردن ما بردار!

امام زمان! ای آقا! ما را بپذیر! الآن امام زمانِ ما تویی، عزیز من! تمام نفَس‌هایی که عالم می‌کشد در قدرت توست. تو قدرت داری این کار را بکنی.

ای خدا! عنایت کن! حدّ را از گردن ما بردار!

امام زمان! ما را بپذیر! ما را در پناه خودت راه بده!

اگر آدم خودش را در پناه امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) راه داده بود، والله، بالله، ترک اولی نمی‌کرد.

رفقای عزیز! اگر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) به شما راه بدهد، معصیت که نمی‌کنید، ترک اولی هم نمی‌کنید.

گفتم: گناه مال لذّت است. وقتی تو لذّت از وجود مبارک امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) بردی، دیگر لذّتی نیست. گفتم:

آسوده خاطرم که در دامن تواَمدامن نبینم که در دامنش رَوَم

رفقای عزیز! اصلاً دامن نباید در دنیا ببینید، پایبند آن دامن می‌شوید. بی‌حیایی می‌شود، تو پایبند دامن هستی. هر جا می‌روی، یک رقم دامن می‌خری. تو کجا هستی که در دامن امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشی؟ تو پایبند دامن هستی. دامن نبینم که در دامنش بروم. دامن به غیر از دامن تو اشتباه بُوَد؛ چون‌که دامن تو اتّصال به ماوراء بود. اگر تو، در دامن امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشی، اصلاً ماوراء را نمی‌خواهی. به دینم راست می‌گویم.

حالا که این حرف‌ها را زدم، یک وقت دیدم، (حالا آدم چه اندازه بگوید؟ چطور بگوید که مِن بعد، بعضی‌ها نگویند: حالا این هم ادّعا می‌کند.) ندا آمد: ما تأیید کردیم. رفقای عزیز! والله، بالله، امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) شما را تأیید کرده است. اما همین‌طور که می‌گویم باشید. من این‌ها را که می‌گویم، دارم می‌گویم تأییدی خوب است؛ آقا تأیید کرد. تا گفت تأیید کردم، به وجود امام زمان، من گفتم این تأیید را خدا کرد؛ یعنی فوراً از گردن خودم بیرون انداختم. دیدم این به ریخت من نمی‌آید، گفتم: این تأیید را خدا کرد. بفرمایید! این‌جور باید باشید! عجب عیدی داد! عجب عیدی داد! عزیزان من!

دامن نبینم که در دامنش رَوَمدامن به غیر دامن تو بی‌محتوا بُوَد

هیچ محتوایی ندارد، هیچ نتیجه‌ای ندارد.

حالا عید چطور است؟ ما باید همین‌طور که عید می‌گیریم، دنبال یک عید دیگر هم باشیم. متوجّهید؟ این عید که می‌گیرید، یک عید دیگر هم از خدا بخواهید! خدایا! الآن که امروز نوروز است و عید است، ما به آن عید هم برسیم.

عید ما روزی بُوَد، از مشرکین اسمی نباشدعید ما روزی بُوَد از منافقین اسمی نباشد

عید ما روزی بُوَد، آن مهدی موعود بیاید. آن روز، عید ماست؛ اما این عید را هم باید عید بگیریم. اصلاً ببین، چقدر شست‌وشو می‌شود. کسی‌که یک سال فرش‌هایش را نَشُسته است، می‌شوید. خانه‌اش را جارو نکرده، جارو می‌کند. اصلاً یک نظافتی در این خانه‌ها ایجاد می‌شود. این چه عیبی دارد؟ آخر، بعضی‌ها کج‌سلیقه هستند. هر چیزی که ائمه (علیهم‌السلام) گفتند، ما باید بگوییم، امام صادق (علیه‌السلام) تأیید کرده است. فضول! تو چه کاره هستی که تأیید نمی‌کنی و حرف هم می‌زنی؟! تو از امام صادق (علیه‌السلام)، فهمت بیشتر است؟! [۲۹]

عزیزان! الآن نزدیک شب‌ عید است، من نمی‌خواهم به شما بگویم، خدا می‌داند یک مراجعه‌هایی که می‌شود، من فقط باید بسوزم، آن کفش ندارد، آن نمی‌دانم مانتو ندارد، آن‌ فلان چیز ندارد، این‌ها هم رویشان به ما باز است. الحمد لله بعضی‌ها هستند خب، کمک کردند، خدا یاری‌شان کند! نمی‌خواهم اسم بیاورم؛ اما الآن چه‌جور است؟ تو چطور این‌جور هستی که نمی‌دانم سفره هفت‌سین درست می‌کنی؟! تو چه مسلمانی هستی؟! سفره هفت‌سین درست می‌کنی، هفت‌جور چیز می‌گذاری؛ آیا این‌ است؟! این‌ است ولایت؟! شرط ولایت این ‌است که سفره هفت‌سین درست‌کنی؟ اگر هم پول نداری که سخاوت کنی، لااقل یک‌ذرّه باید ناراحت باشی؛ این‌کار را نکن!

من از اوّل عمرم، شب‌ عید برنج درست نکردم؛ بروید ببینید! الآن شاید بچّه‌هایم این‌جا باشند. یک‌ چیز مختصر می‌خورم، حالا یک ‌مرتبه اگر یکی مهمانم کرد، مقدّسی نمی‌کنم، اگر یکی مهمانم کند، می‌خورم، اگر یکی برایم تعارف هم‌ بیاورد؛ می‌خورم؛ اما خودم درست نمی‌کنم، می‌گویم همین‌قدر من یک ‌قدری چیز کنم که اگر کسی این‌جور است، من آن‌جوری نباشم، این‌کار را که می‌توانی بکنی. [۳۰]

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: ماه رمضان

فهرست مقصد متقی

ماه رمضان

نیمه شعبان

امام زمان

آقا علی اکبر

عید مبعث

سیزده رجب

ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین

این الرجبیون؛ این الفقرا

ظهور نور حضرت زهرا

امام حسن عسکری

عبدالعظیم حسنی

پیامبر اکرم

امام صادق

حضرت خدیجه

انتقاد به اهل تسنن

تولی و تبری

حضرت سکینه

تمام شدن ماه صفر

امام رضا

امام حسن

امام حسین دفاع کرد نه قیام

سلام بر امام حسین

زیارت امام حسین

حضرت زینب

اربعین

گریه بر امام‌حسین

مجلس امام حسین

مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین

ندای امام حسین به خلقت

عمار یاسر

غلام امام حسین

سلمان فارسی

امام حسین؛ کشته جلسه بنی‌ساعده

حضرت رقیه

امام باقر

عصاره روایت حسین منی و انا من حسین

ماه صفر

زهیر

کرنش در مقابل امام حسین

امام‌سجاد

یاد امام حسین

راهب و سر امام حسین

هنده، زن یزید

زعفر در کربلا

حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی

امر به معروف‌کردن سر امام حسین

زمین کربلا

چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟

دفن شهدای کربلا

نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم

ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب

آتش زدن خیمه‌های امام حسین

بعد از شهادت امام حسین

شام غریبان

شهادت امام حسین

روز عاشورا

شب عاشورا

روز تاسوعا

هفتم محرم

آقا ابوالفضل

آقا علی اصغر

حضرت قاسم

اصحاب امام حسین

عبدالله بن الحسن

حر

ورود امام حسین به کربلا

دهه محرم

مسلم بن عقیل

تذکراتی راجع به محرم

مباهله

ورود امام رضا به نیشابور

میثم تمار

امام موسی کاظم

غدیر

امام هادی

عید قربان

عرفه

حرکت امام حسین از مکه به کربلا

مناسک حج ابراهیمی

ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

امام جواد

حرکت امام رضا از مدینه به طوس

دحو الارض

حضرت معصومه

داستان متقی

حمزه عموی پیامبر

عید فطر

وداع ماه رمضان

امیرالمؤمنین علی

سیزده فروردین

شب قدر

شکستن ارکان خدا

آمادگی برای شب قدر

عید نوروز

جلسه ولایت (سال‌یاد متقی عزیز)

ظاهر شدن آقا ابوالفضل در دنیا

ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

ابوطالب

فتح خیبر

ابراهیم پسر پیامبر

تغییر قبله

ماه رجب

حضرت زهرا، عصاره خلقت

ام البنین

شهادت حضرت زهرا

حضرت زهرا

صلح امام حسن

لیلة المبیت

امام حسین در قیامت

یقین

کتاب امام‌زمان با متقی منتشر شد

فاطمیه

مقدسی و ماه رمضان[۳۱]

عزیزان من! ما باید دائم روزه باشیم، روزه یعنی مُحرم باشیم. عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، بیایید حرف را گوش بدهید! چرا می‌گوید نفَسی که در ماه‌ رمضان بکشی، ثواب دارد؟ من تکرار کنم، می‌دانم که بعضی‌ها در مجلس این‌طوری هستند. همین‌طور که به شما گفته روزه بگیر! همین‌طور هم گفته اگر نمی‌توانی روزه بگیری، نباید بگیری. یک‌نفر در بازار بود که پدرش مقدّس بود؛ مقدّس خیلی خشک بود؛ از خشکی نزدیک بود که آتش بگیرد. پسرش هم مثل پدرش بود. به او گفتند: روزه نگیر! گفت: نه! من باید بگیرم. این آقا روزه گرفت، شاید یک‌ ماه که از ماه‌ رمضان گذشت؛ دکتر به او گفت: روده‌هایت به‌ هم چسبیده‌ است و نمی‌شود از هم باز کرد؛ بالأخره مُرد. خب، بفرما! چند تا بچّه داشت، دختر داشت؛ جوان هم بود. بعضی‌ها می‌گویند که این‌شخص، خونش گردن خودش است. چرا؟ امر را اطاعت نکرد؛ اما شما که می‌خواهی روزه‌ات را بخوری، باید چه‌ کار کنی؟ باید خودت را شبیه روزه‌دارها کنی! سحر که می‌شود، چراغت را روشن کن! یک‌ چیز جزئی بخور! جلوی مردم چیزی نخور! خودت را به روزه بزن! والله، ثواب روزه را می‌بری. متوجّه هستی؟ خودت را شبیه روزه‌دارها کن! یک مقداری هم ناراحت باش و بگو: کاش من روزه می‌گرفتم؛ آن‌وقت تو ثواب روزه‌دارها را می‌بری. بی‌تفاوتی راجع‌ به ولایت بد است، ما باید بی‌تفاوت نباشیم؛ اما امر را اطاعت کنیم. دوباره تکرار می‌کنم: بعضی از شما که برایتان روزه ضرر دارد، مبادا روزه بگیرید! مقدّس نشوید! اطاعت کنید! مقدّسی یک‌ حرفی است، اطاعت حرف دیگری است. خیلی از ما مقدّس هستیم، می‌گوید: دلم نمی‌آید که روزه نگیرم. تو دلت شیطان است. ببین، امر چه می‌گوید؟ متوجّه عرض بنده شدید؟ عزیزان من! فدایتان بشوم، خدا میزبان شماست؛ اما دوباره تکرار کنم، خدا میزبان ولایت است. [۳۲]

من خدمت رفقای‌ عزیز عرض کردم، یک‌ وقت یکی از این مهندس‌ها این‌جا تشریف آورد و گفت که من چند وقت است دارم درباره ماه‌ مبارک رمضان سخنرانی می‌کنم؛ در این ماه هیچ گنه‌کاری باقی نمی‌ماند، خدا همه را می‌بخشد. بنا کرد صحبت‌کردن که شخص روزه‌دار، کارش عبادت است، نشستنش عبادت است، خوابیدنش عبادت است، مَلَک او را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کند. خیلی شرح داد که این ماه رحمت است، خدا ما را دعوت کرده‌ است، همه این‌ها را که گفت؛ به او گفتم: آیا امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است یا ماه؟ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ حضرت‌ زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام) بالاتر است یا ماه؟ ماه روی گردش افلاک است؛ چرا این‌ها که خدمت ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند؛ اهل‌ جهنّم شدند؟ بعد به او گفتم: جوابی که دادم چطور است؟ گفت: از این بهتر اصلاً نیست که این‌قدر این حرف خوب و قشنگ است! گفتم: این‌که نیست؛ تو خودت باید مکان باشی. نمی‌خواهم به مکان جسارت کنم. من دلم می‌خواهد در این حرف‌های من مطالعه کنید! اگر کشش نداشتی، بلند شو! با امام‌ زمانت رابطه برقرار کن تا به شما کشش بدهد. من نمی‌گویم در حرم امام‌ حسین (علیه‌السلام)، یا این حرم‌ها فرق ندارد؛ اما می‌گویم که خلاصه، خودت باید مکان باشی. مگر اویس‌ قرن نیست که در بیابان است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: اویس برادر من است، بوی بهشت می‌دهد. چرا؟ امر را اطاعت می‌کند. به او گفتم: همه آن‌هایی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند، امر را اطاعت نکردند، چرا عوض این‌که رحمت شامل حال آن‌ها شود، اهل‌ آتش شدند؟ عزیز من! قربانت بروم، خودت باید مکان باشی، خودت باید ولایتت را از دست ندهی و آن‌ را حفظ کنی. به این حرف‌ها توجّه کنید! این حرف‌ها را بایگانی نکنید! [۳۳]


بیتوته و نجوا با ولایت

کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خدا، وصل به قرآن، وصل به توحید و وصل به ماوراست[۳۴]

شما بدانید که هر کسی‌که وصل به ولایت شد، وصل به خداست، وصل به‌ قرآن است، وصل به توحید است، وصل به ماوراست. عزیز من! من الآن برایتان روایت نقل می‌کنم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: من ریشه درخت توحیدم، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، یعسوب‌ الدّین، جانشین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، وصیّ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: من ساقه‌اش هستم، آقا! دیگر باقی دارد؟ بله! می‌گوید: این شجره، میوه می‌خواهد، میوه‌اش قرآن است، دیگر چه؟ می‌گوید: دوستان ما برگش هستند؛ یعنی برگ اگر توجّه داشته‌ باشید، من یک‌وقت جسارت کردم، گفتم: من وقتی در بیابان می‌رفتم، با برگ‌های درخت نجوا می‌کردم، آن برگ را برمی‌داشتم، این‌جوری مثل یک کتاب در دست می‌گرفتم، سر به سوی آسمان می‌کردم، می‌گفتم: خدا! این‌ را چه ‌کسی لوله‌کشی کرده‌ است؟ تمام توجّه من روی برگ بود. طرف خدا می‌رفتم، چه ‌کسی آن را لوله‌کشی کرده‌ است؟ پس بدان برگ باید میوه را چه‌ کار کند؟ حفظ کند، البتّه چرا؟ منظور این ‌است باید اتّصال باشد؛ پس ریشه شجره توحید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد، ساقه‌اش علی (علیه‌السلام)، میوه‌اش قرآن ‌مجید، تو باید برگش باشی، حفظ کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم می‌فرماید: عزیزان من! یک ‌کاری کنید ما قیامت، خجل‌زده نباشیم که بگوییم این شیعه ماست، یک‌ کاری کنید که امر ما را اطاعت کنید و ما آن‌جا سرفراز باشیم. [۳۵]

آقاجان من! شما می‌توانید به‌ من اعتراض کنید، بگویید که این برگ حفظ می‌کند یا ولایت حفظ می‌کند؟! یا خدا حفظ می‌کند؟! یا قرآن حفظ می‌کند؟! می‌توانید به‌ من اعتراض کنید. حالا من جواب اعتراضت را می‌دهم. اگر یک خیمه‌ای زدند، امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» یعسوب‌ الدّین، امام‌ المبین یا حضرت ‌زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام)، امام ‌حسن (علیه‌السلام)، امام‌ حسین (علیه‌السلام) در آن بودند، مثل همان حدیث کساء؛ آیا عباء قیمت دارد یا این‌ها؟! آن چادر قیمت دارد یا این‌ها؟! اگر ما می‌گوییم که برگ حفظ می‌کند؛ برگ به منزله یک چادر است، اصلِ درخت میوه‌، ریشه‌ و ساقه‌اش است. این حرف را زدم که شیطان در دل شما هیجانی پیدا نکند؛ پس اگر می‌گوید برگ این‌طوری حفظ می‌کند؛ مثل یک چادری که حفظ کند.

روایت دوم: امام‌ صادق (علیه‌السلام) به دوستان و شیعه‌هایش می‌گوید: یک‌ کاری بکنید که باعث زینت ما باشید! زینت یعنی‌چه؟! خب برگ درخت هم زینت است. حالا اگر می‌گوید این شیعه برگ درخت توحید است، آقای مهندس! باید جدا نشوی. من یک برگ درخت کَندم، دیدم یک شیره‌ای دارد، این شیره‌اش به ساق درخت وصل است؛ گفتم: اَی به ‌قربانت بروم! اِی پیامبر! ای امیرالمؤمنین! ببین شیره‌اش به این ساقه درخت وصل بود؛ پس باید جدا نشوی! اگر یک پوست درختی را این‌طوری، یک‌قدری جدا کنند، بالایش خشک می‌شود. باباجان! عصاره این روایت این ‌است. من دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! قربا‌نتان بروم، فدایتان بشوم، اگر این پوست درخت را جدا کنی، یک قسمتی‌اش را؛ آب به آن بالای درخت نمی‌رسد، خشک می‌شود؛ وقتی درخت خشک شد، باید آن ‌را سوزاند. خدا عمر و ابابکر را لعنت کند! ولایت را از مردم جدا کردند، گفت: «حَسبنا کتاب‌الله» تمامشان خشک شدند، تمام پیروانشان خشک شدند. چرا؟ جدا کرد، ولایت را جدا کرد. چرا می‌گوید تمام گناهان عالم، گردن عمر است؟ ولایت را جدا کرد؛ قربانتان بروم، عصاره‌اش این‌ است. [۳۶]

اگر افشای ولایت، درون قلبت نباشد، حرف است؛ ارتباط با ولایت نیست. اغلب مردم این‌طور هستند، چون پیرو خلقند و کنار نرفتند و درون قلبشان نجوا نیست. من از اوّل دنبال خلق نرفتم، کارهایی برای خودم جور می‌کردم و از آن لذّت می‌بردم. شما که داری کار می‌کنی، مهندس یا دکتر یا کاسب هستی یا درس می‌خوانی، شما باید با روح کلّ خلقت ارتباط و اتّصال داشته‌باشی. روح کلّ خلقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. الآن هم به ‌وجود مبارک امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) اتّصال پیدا کنی و اگر هدفت این ‌باشد، شما داری نجوا می‌کنی. [۳۷]

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده

کَظمِ غِیظ[۳۸]

عزیزان من! قربانتان بروم، انسان باید «کَظمِ غِیظ» داشته ‌باشد، خشم خودش را فرو ببرد؛ هیچ‌ چیزی بالاتر از این‌ نیست که غیظ خودتان را فرو ببرید. غیظ فقط برای امر خدا و بغض نسبت به دشمنان حضرت ‌زهراست، اصلاً نباید بغض و غیظ، نسبت به چیز دیگری در شما وجود داشته ‌باشد.

ای شیعه علی! مگر علی (علیه‌السلام) غیظ در وجودش بود؟ حالا فلانی می‌گوید: نمی‌دانم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عمرو بن‌ عبدود را کشته، یک شمشیر زده، بلند شده، راه می‌رود، غیظش را فروکش کند. ای نادان! مگر امیرامؤمنین علی (علیه‌السلام) به‌ غیر از خدا، غیظ در وجودش هست؟ علی (علیه‌السلام) نور خداست. نور که غیظ در وجودش نیست. چه کسانی هم دارند این را می‌گویند؟ کاش یک عوام این حرف را می‌زد. من دارم می‌گویم در مؤمن نباید غیظ باشد، اگر هم غیظ در دیگری هست، باید دعا برایش کند! اصحاب ‌یمین یعنی این.

هر موقعی دیدید که این‌طوری نیستید، بدانید که «اصحاب‌ یمین» نیستید. هر موقعی‌که دیدید این‌طوری نیستید، «متقی» نیستید، امضاشده نیستید. کارتِ امضا به شما نمی‌دهند، کارت قبولی به شما نمی‌دهند. حالا اگر این‌طوری شدید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «صفات ‌الله» به شما می‌دهد. یک مدّت باید این‌طوری بشوید! فوری «صفات‌ الله» به شما می‌دهند، صفات خودشان را به شما می‌دهند، دیگر راحت می‌شوید. شما صفات خدا می‌شوید. بیایید حرف مرا بشنوید! بیایید از این راه بروید! بیایید با هم از این راه برویم!

با مردم بداخلاقی نکنید! من تکرار می‌کنم: با مردم سازش کنید! مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک یهودی سازش نمی‌کردند؟ ما باید اخلاقمان را عوض کنیم! این این‌طوری است، آن این‌طوری است، هر طور که می‌خواهد باشد. تو «اخلاق‌حسنه» داشته ‌باش!

مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نبود که زِره او را یک یهودی دزدیده‌ بود. حالا قنبر رفته آن را پیدا کرده‌ است و آورده ؛ چون‌که زِره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معلوم بود، پشت نداشت؛ هر چه که داشت جلوی آن بود. بین همه زِره‌های جنگجوها پیدا بود. حالا زِره را آورد. به امیرالمؤمنین گفت: بروید (علیه‌السلام) شاهد بیاورید! ببین حکومت علی (علیه‌السلام) یعنی این.

حالا کسی‌که آن‌جا [به عنوان قاضی] نشسته ‌است، به علی (علیه‌السلام) می‌گوید: برو شاهد بیاور! علی (علیه‌السلام) می‌گوید: همان‌طور که با مردم رفتار کردی، با من هم رفتار کن! حالا می‌گوید: علی‌جان! شاهد بیاور! حالا رفته شاهد آورده، می‌گوید: این زِره من است. [آن قاضی] گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر بدانی علی (علیه‌السلام) چه ‌کرد؟ گفت: چرا اسم مرا این‌طوری صدا زدی که این یهودی خجالت بکشد. (ولایت یعنی این، کسی را خجالت ندهید! تو این‌طوری هستی، تو آن‌طوری هستی. همه‌ جای ما لَنگ است. هر کجا را نگاه می‌کنم، می‌بینم لَنگ هستید.)

آن‌وقت به او گفت: یهودی! برادر! او را برادر خطاب کرد، نوازشش کرد. گفت: این‌طوری که تو قدری وحشت کردی. چقدر این ‌زِره را فروختی؟ بیا پولش ‌را بگیر! دوباره به او آدرس داد. گفت: هر وقت مضطرّ شدی، بیا پیش من، من به تو پول می‌دهم. ببین چه ‌کار کرد؟ من از دست یک عدّه‌ای می‌سوزم.

اخلاق علی (علیه‌السلام) را در خودمان پیاده کنیم. سازندگی یعنی این. این‌که می‌گویم خودمان را بسازیم؛ یعنی این. آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یهودی را دوست داشت؟ نه! او که دست از اخلاقش برنمی‌دارد، تو هم‌ دست از اخلاقت برندار! چه‌ کاره هستی که من این‌طرف و آن‌طرف می‌روم؟ من سر و کارم با خداست. خدا می‌گوید: یا محمّد! من باید هدایت کنم. به خود پیامبرش می‌گوید تو چه ‌کاره هستی؟ تو می‌خواهی هدایت کنی؟! [۳۹]


یا علی

ارجاعات


سخنی با خانمها

صفات زینب داشته‌ باشید [۴۰]

خواهر عزیز! تو که می‌آیی زیارت حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام)، تو که می‌روی زینبیه، تو که می‌روی سوریه، باید سنخه حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) باشی، باید سنخه حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) باشی تا «إشفعی لنا فی‌الجنّة» باشی. اگر سنخه نباشی، «إشفعی لنا فی‌الجنّة» نیستی. دو تا زن هستند که در مورد آن‌ها گفته شده «إشفعی لنا فی‌الجنّة»: یکی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) است، یکی هم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) است. چطور «إشفعی لنا فی‌الجنّة» می‌شوی؟ تو باید صفات آن‌ها را داشته‌ باشی. این‌ها «صفات ‌الله» هستند. تو وقتی رویت را گرفتی، خودت را از نامحرم پوشاندی، حضرت ‌معصومه به تو چه می‌دهد؟ «إشفعی لنا فی‌الجنّة»، امضاء می‌کند تو را، امضا به تو می‌دهد. [۴۱]

حالا آقا برای نیمه شعبان تئاتر درست می‌کند، تو هم می‌روی تماشا! امام می‌گوید: امر ما را اطاعت کن! حالا او که تئاتر درست می‌کند تقصیر دارد، تو که به تماشا می‌روی، از او بیشتر تقصیر داری. این چراغانی‌ها که می‌شود، به ‌نظر من عین دروازه ‌ساعات است که داشتند اُسراء را وارد می‌کردند و ساز و آواز می‌زدند، یک ‌عدّه‌ای هم به تماشا می‌آمدند! خانم! به‌ تو می‌گوید خودت را حفظ کن! آخر چراغانی می‌روی چه چیزی ببینی؟! چند نفر تو را می‌بینند؟! چه کار می‌کنی؟! کجا می‌روی تماشا؟! تُف توی غیرتت! [۴۲]

عزیزان من! قربانتان بروم، خانم‌ها! شب‌ عاشورا، تاسوعا، بروید کنارِ خانه‌تان! یک زیارت‌ عاشورا بخوانید و اشکی بریزید! خدا از سر تمام گناهانتان می‌گذرد و شما را می‌آمرزد. کجا می‌آیید توی خیابان‌ها؟! حالا دیگر زن‌ها هم دسته دارند!! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: برو در خانه‌ات بنشین! او می‌گوید برو بیرون، این هم می‌رود! می‌خواهد ثواب کند! این‌ است که می‌گویم ثوابی شدید. این کارها چیست که می‌کنید؟ یک ‌نفر هم نمی‌گوید اشتباه ‌است. [۴۳]

وقتی حضرت ‌زینب (علیهاالسلام) در دوازه ‌کوفه آمد، امام‌ حسین (علیه‌السلام) به او اجازه داد و گفت: خواهر! در شام دارند به پدر ما لعنت می‌کنند، تو باید در دوازه‌ کوفه خطبه بخوانی! از آن‌جا هم به شام بروی و خطبه بخوانی. زینب (علیهاالسلام) به امر برادرش خطبه خواند. [۴۴]

حالا آن خانم می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) خطبه خواند، من هم باید توی مردها بروم و خطبه بخوانم! [۴۵] اگر حضرت زینب (علیهاالسلام) صحبت کرد، پرچم علی (علیه‌السلام) را افراشته کرد، پرچم یزید را پایین آورد، تو که صحبت می‌کنی، به دینم! به ایمانم! پرچم یزید را افراشته می‌کنی. [۴۶] او یک دینِ رفته‌ای را که خلق برده، می‌خواهد برگرداند! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد لعنت را از روی پدرش بردارد! زینب (علیهاالسلام) می‌خواهد این‌هایی که گفتند حسین کافر است، مسلمانیِ حسین (علیه‌السلام) را در خلقت اعلام کند! آدم آتش می‌گیرد! [۴۵]

خواهر عزیز! عزیز من! شما باید صفات زینب (علیهاالسلام) داشته ‌باشید. حالا که به او می‌گویی، می‌گوید: زینب (علیهاالسلام) سخنرانی کرد، من هم می‌کنم. تو همه کارهایت به امر زینب (علیهاالسلام) است که حالا سخنرانی‌اش را یاد گرفته‌ای؟! زینب (علیهاالسلام) به امر امام ‌زمانِ خودش خطبه خواند. می‌خواست شیعه‌ها بمانند، می‌خواست بنی‌امیّه را رسوا کند. همین‌طور که رسوا کرد. آن بلاغت حضرت زینب (علیهاالسلام)، آن سخنرانی‌اش یزید را رسوا کرد. [۴۱] خانم‌ها! شما فردای‌ قیامت جواب زهرا (علیهاالسلام) را چه می‌دهید؟ بدانید این‌جا آزادید، آن‌جا آزاد نیستید. این‌جا آزادی را خودتان به خودتان دادید، یا یکی که یک‌ قدری مافوق شماست به شما داده‌ است. این آزادی‌ها به ‌قرآن! گرفتاری است.

خانم‌ عزیز! یک روزی تو را می‌آورند پای محاکمه. به چه مجوّزی صحبت می‌کنی؟ آیا این حرف تو، اتصال به کلام است؟ آیا این ‌کار تو را قرآن‌ مجید قبول کرده؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبول کرده؟ زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) قبول کرده؟ نه! [۴۷] تو می‌خواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. [۴۸] برای چه خودت را در اختیار نامحرم می‌گذاری؟ هیچ هم ناراحت نیستی! مگر پیرو زهرا (علیهاالسلام) نیستی؟ اصلاً تو به حرف زهرا (علیهاالسلام) توجه نداری. والله! پشت به ولایت کردی. [۴۷] آیا تو زینب (علیهاالسلام) هستی؟ آیا امام‌ حسین (علیه‌السلام) به تو گفته حرف بزن؟ این‌ کارها چیست که می‌کنید؟ همه این‌ها خیمه‌شب‌بازی است. فردای‌ قیامت، خدا پدرت را در می‌آورد. [۴۸]


یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. ارتباط خلقت با امام حسین ۸۵ (دقیقه ۳۰)
  2. ارتباط خلقت با امام حسین 85
  3. هشدار 81 و ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 و عظمت شیعه
  4. ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83 و کتاب انتقاد (محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت) و امام‌زمان و سخنرانی ارتباط 87 و در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76
  5. رمضان 76؛ شب‌احیاء و پاداش ولایت 76 (دقیقه 1 و 5) و هشدار 81 (دقیقه 26)
  6. رمضان 76؛ شب‌احیاء و پاداش ولایت 76
  7. هشدار 81
  8. پرش به بالا به: ۸٫۰ ۸٫۱ دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست 83
  9. شب‌قدر و عظمائیت ولایت 77 (دقیقه 26 و 43) و شب‌قدر 84 (دقیقه 16 و 30)
  10. شب‌قدر و عظمائیت ولایت 77
  11. شب‌قدر 84
  12. شب‌قدر 82 (دقیقه 20 و 27) و دستور شب‌قدر؛ عبادت بی‌ولایت نجات‌بخش نیست 83 (دقیقه 37)
  13. شب‌قدر 82
  14. وابستگی ۸۶ (دقیقه ۳۷)
  15. وابستگی 86
  16. روح خلقت ولایت است ۷۸ (دقیقه 43 و 56 و 60) و مغز بشر (روح تمام خلقت ولایت است) ۸۱ (آخر نوار)
  17. (سوره الكوثر، آیه ۱)
  18. روح خلقت ولایت است 78
  19. مغز بشر (روح تمام خلقت ولایت است) 81
  20. ارتباط با ولایت رمضان ۸۵ (دقیقه ۱۵) و إنّا أنزلناه فی لیلة القدر (آخر سخنرانی)
  21. (سوره الإسراء، آیه ۸۱)
  22. ارتباط با ولایت، رمضان 85
  23. تفکّر در اشیاء (إنّا أنزلناه فی لیلة القدر) 84
  24. ارکان 82 (دقیقه 26 و 57) و عیدی ما ولایت 76
  25. ارکان 82 و تفکر یا عمود نور 78
  26. عیدی ما ولایت 76
  27. ارکان 82 و کتاب حر و تفکر یا عمود نور 78
  28. تفکّر یا عمود نور (دقیقه ۴۸ و ۵۵) و گریه ولایت (دقیقه ۵۵)
  29. تفکّر یا عمود نور 78
  30. گریه ولایت 77
  31. سخنرانی عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 77 (دقیقه58) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه 12)
  32. عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 76
  33. فتنه آخرالزمان 81
  34. حج ۸۰ (دقیقه ۴) و شجره توحید (دقیقه ۱۵، دقیقه۱۷)
  35. حج ۸۰
  36. شجره توحید 75
  37. کتاب نجوا
  38. یتیم آل‌محمد ۷۸ (دقیقه ۵۳ و ۴۴)
  39. کتاب جامع ولایت و یتیم آل‌محمد 78
  40. عصاره زیارت ۷۷ (دقیقه۴۳ و ۵۳) و عاشورای ۸۸، ارتباط (دقیقه ۱۹)
  41. پرش به بالا به: ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ عصاره زیارت 77
  42. نیمه شعبان ۸۳
  43. عاشورای ۸۸؛ ارتباط
  44. عبادت و اطاعت؛ درباره خمس 73
  45. پرش به بالا به: ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ عصاره عاشورا 82
  46. اربعین ۹۰؛ عبادت‌های خیالی
  47. پرش به بالا به: ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ شناخت امر 82
  48. پرش به بالا به: ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ اربعین ۸۷؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه