آسوده خاطرم که در دامن توام، علی جان، خدا میداند راست میگویم:
آسوده خاطرم که در دامن توام دامن نبینم که در دامنش بروم
دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بود دامان توست اتصال به ماورا بود
خدا میداند همه خلقت را میبینم، میبینم، همه خلقت، بیمحتوا است؛ اما با تمام گلولههای خونم، با تمام موهای بدنم میگویم: علی، علی، علی، علی، علی، علی، علی.