صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
+ | {{:منتخبهای مناسبتی}} | ||
+ | |||
+ | |||
{{:بیتوته و نجوا با ولایت}} | {{:بیتوته و نجوا با ولایت}} | ||
سطر ۲۰: | سطر ۲۳: | ||
<!-- فرمایش منتخب | <!-- فرمایش منتخب | ||
− | |||
{{فرمایش منتخب|حضرت معصومه}} | {{فرمایش منتخب|حضرت معصومه}} | ||
--> | --> |
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۴۵
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
ما چند سِیْر داریم: یک سِیْر ولایی داریم، یک سِیْر توحیدی و یک سِیْر وظیفه داریم. حالا امام حسین (علیهالسلام) دارد با سِیْر مردمی کار میکند. اگر بخواهد با سِیْر باطنی کار کند، مثل همان است که آنجا گفت: زعفر! نَفَسهایی که اینها میکشند، در قبضه قدرت من است، نَفَس یزید را میگرفت. امام حسین (علیهالسلام) در ظاهر به مکّه آمد. یک وقت دید که این حاجیان زیر لباس احرامشان، شمشیر پنهان کردهاند که امام را بکشند. امام حسین (علیهالسلام) دید که باید اینها را یک قدری نصیحت کند. چقدر آنجا در جبل الرّحمة صحبت کرده! شاید یک ساعت امام حسین (علیهالسلام) آنجا صحبت میکرد. اینطور نبود که امام بدون خبر برود، به آنها گفت: من از مکّه حرکت میکنم.
امام حسین (علیهالسلام) دید که اگر در مکّه بماند، اینجا جای ترور میشود؛ یعنی اگر امام حسین (علیهالسلام) را اینجا بکشند، هر بزرگی را که به او واجب میشود، اینجا بیاید، ممکن است او را ترور کنند و بکشند؛ پس امام این را دید و احترام خانه خدا را گرفت. یعنی چطور گرفت؟ دید اینجا یک بدعتی به دین گذاشته میشود که این مردم اینقدر بیحیا هستند که بزرگشان را در مکّه ترور خواهند کرد؛ امام حسین (علیهالسلام) دید که خونش لوث میشود و او را میکشند، آن هدف و مقصدی که خدا دارد و آن امری که جدّش رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) به او کرده است، اجرا و عملی نمیشود. وقتی سرِ قبر جدّش رفت، (قبر که میگوییم، میخواهیم همهمان حالیمان بشود.) خدمت جدّش رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) رفت؛ جدّش اجازه فرمود و گفت: عزیز من! «اُخرُج إلی العِراق.» باید بروی عراق! امام دارد امر جدّش را اطاعت میکند. به چه عنوانی به عراق آمد؟ به عنوان مهمانی آمده است.
حالا وقتی امام حسین (علیهالسلام) میخواست حرکت کند، همین حاجیان آمدند و او را نصیحت کردند که کجا میروی؟! حجّ به جا بیاور! حجّ اینقدر ثواب دارد! دست زن و بچّهات را گرفتی، کجا میروی؟! همه مردم اینجا میآیند! تو چرا میروی؟! یک ایراد هم به او کردند! امام حسین (علیهالسلام) فرمود که جدّم گفته به عراق برو! ببین چه گفت؟ دارد میگوید: «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ»[۲]، من الآن دارم امر جدّم را اطاعت میکنم. گفته برو! من هم میروم. روایت داریم که هفتاد هزار نفر به جنگ امام حسین (علیهالسلام) آمدند! همین حاجیان بودند که به جنگ آمدند؛ اینکه در کتاب کافی نوشته بعد از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هفتاد هزار نفر دنبال عمر و ابابکر رفتند و مرتدّ و کافر شدند، همین هفتاد هزار نفر بودند که به جنگ امام حسین (علیهالسلام) آمدند! چرا؟ امام را یاری نکردند. رفتند حجّ به جا بیاورند! عمره به جا بیاورند! تا ثواب کنند! قربانتان بروم، اینکه من به شما میگویم دنبال ثواب نروید، من با سند به شما میگویم. اگر همه حاجیان از امام اطاعت میکردند که امام حسین (علیهالسلام) را نمیکشتند. همه رفتند آنجا که حاجی بشوند، به آنها بگویند: حاج آقا! سلام! حاج آقا! سلام! حاج آقا هم یک باد به خودش بکند. همه دنبال عبادت رفتند. حاجی! شما باید لبّیک به امر بگویی؛ کجا لبّیک گفتی و امام حسین (علیهالسلام) را تنها گذاشتی؟! مقدّس، حواسش دنبال عبادتش است، حواسش دنبال ولایت نیست. اینها بیولایتیشان در صحرای کربلا افشا شد. وقتی امام گفت: برای چه مرا میکشید؟ گفتند: «بُغضاً لأبیک».
عزیزان من! قربانتان بروم، یک دلیل امام حسینکشی و ائمهکشی، گردن این دو نفر یعنی عمر و ابابکر است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خلق حساب کردند. این خلق حسابکردن، جا افتاد. چطور جا افتاد؟ من دلم میخواهد توجه کنید! این جا افتادن یعنی چه؟ یعنی اگر کسی هشتم ذیالحجّه مثلاً از مکّه حرکت کند، پشت به خانه خدا کرده، باید آنجا در مکّه باشد؛ اما این حکم برای خلق است که پشت به خانه خدا کردن، مثل این است که پشت به امر کردی؛ اما امام حسین (علیهالسلام) خودش امر است، نه اینکه پشت به امر بکند. ولیّ خودش امر است. اصلاً تو باید امر ولیّ را اطاعت کنی. به غیر از ولیّ، کسی نیست که ما امرش را اطاعت کنیم. حالا شریح قاضی فتوا میدهد: امام حسین (علیهالسلام) هشتم محرّم که از مکّه بیرون آمده، این جرم است! جرم، برای غیر حجّت است. حجّت که جرم ندارد. مگر حجّت گناه میکند؟ اینها خیلی نفهم هستند! حجّت، روح است؛ روح که گناه نمیکند. تمام اینها تقصیر عمر و ابابکر است؛ یعنی ضربهای که این دو نفر به پیکر اسلام و به پیکر ولایت و توحید زدند و اینها را خلق حساب کردند، اصلاً نه کسی زده است و نه میزند. امام حسین (علیهالسلام) هم میفرماید: من کشته جلسه بنیساعدهام. حالا امام حسین (علیهالسلام) به کربلا آمده، یار و یاور ندارد، کسی را ندارد، همانطور که پدرش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در ظاهر غریب بود، امام حسین (علیهالسلام) هم غریب بود. امام حسین (علیهالسلام) که قیام نکرده، امام حسین (علیهالسلام) از دین دفاع کرده است. [۳]
یا علی
ارجاعات
بیتوته و نجوا با ولایت 16
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۴]
اگر خدا یک چیزی به تو داد، بیت المال است! مگر تو میتوانی پولت را بیخودی خرج کنی؟! مگر میتوانی ماشین بگیری؟! مگر میتوانی این کارها را بکنی؟! منِ بدبخت هم همینجورم. حالا مگر من غیر از آن هستم؟! هر چیزی جا دارد، هر چیزی امر رویش است، تو امر را اطاعت نمیکنی. باید امر را اطاعت کنی! این پولی که به تو میدهد، باید بدانی به چه کسی میدهی؟ کجا میدهی؟ با آن چه کار میکنی؟ خیلی مشکل است! برای مردم مشکلات به وجود میآورد.
عزیز من! قربانتان بروم، کار هم که میکنید همین است، خدا امر کرده. این مالی که در اختیار ماست، اختیارش را نداریم؛ پس این آیه «فمن یعمل مثقال ذرّةٍ خیرًا یره، و من یعمل مثقال ذرّةٍ شرّاً یره»[۵] چیست؟ حساب از تو میکشد. هر چند ریا میشود میگویم، به دینم قسم، از اوّلش که یک ذرّه عقلم رسید، هر کجا رفتم روی حساب رفتم. اگر مهمانی رفتم روی حساب رفتم، بیرون رفتم روی حساب رفتم، توی بازار رفتم روی حساب رفتم، توی بیابان رفتم روی حساب رفتم. جوری رفتم که اگر ملَک الموت مرا قبض روح کند، توی خط خدا باشم.
همه ما باید اینجور باشیم. اصلاً ما خط نداریم به غیر صراط مستقیم. رفقای عزیز! ببینید من چه میگویم؟ والله، بالله، آبروی خودم را بردم؛ امّا شما آبرودار باشید! هر کجا میروید باید روی حساب باشد که اگر در راه جوری شد، شما در صراط خدا باشید، در صراط امر خدا باشید، در امر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) باشید! باید اینجور باشید! اگر شما اینجور شدید؛ آنوقت چه هستید؟ اصحاب یمین هستید. اصحاب یمین جدا نیستند از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، اصحاب یمین جدا نیستند از امر، امری ندارند. کجا میرویم؟! عزیزان من!
من دوباره تکرار میکنم: قدمی که برمیدارید، هر راهی که رفتید، باید رضایت خدا باشد، اگر توی رضایت خدا باشید، خدا سلام به تو میدهد، خدا تقبّل الله به تو میگوید، علی (علیهالسلام) در آغوش میگيرد تو را، حسین (علیهالسلام) در آغوش میگیرد تو را. رفقای عزیز! اگر اینجوری باشی، تو داری دائم با خدا نجوا میکنی. والله، بالله، از نجوا ساقط نیستی. عزیزم! یک قدری فکر بکن! ببین من درست میگویم یا نمیگویم؟ تو توی صراط مستقیمی، خدا هم امرش را میخواهد. رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هم امرش است، تو توی امری، تو اصلاً جدا نیستی از خدا! آیا ما متوجّه میشویم؟! خیلی والله، قشنگ است! هر کجا میخواهی بروی با تفکّر باش! [۶]
اگر مطیع امام شدی، تمام اشیاء مطیعت میشوند. حالا اشیاء چطور مطیعت میشوند؟ خدا به آنها میگوید مطیع باش! مگر آصف نبود که تخت بلقیس مطیعش شد؟ اما مطیع بودن، تو باید مطیع ولایت باشی. اگر مطیع ولایت شدی، آن ولایت به اشیاء امر میکند مطیع این باش! قدردانی کنید که خدای تبارک و تعالی به تمام اشیاء میگوید: مرا عبادت کنید؛ اما یک دفعه میگوید: علی (علیهالسلام) را اطاعت کنید، حالا اگر تو با علی(علیهالسلام)، واقعی باشی آن وقت شما عضو شدی، دیگر اشیاء اگر اطاعت تو را کرد چیزی نیست که، اشیاء چیزی نیست؛ اما خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید هم میگوید: اشرف مخلوقات، تو اصلا خدا خلقِ تو را اشرفیّت داده به تمام مخلوقات، چرا؟ تو مخیّر هستی، ولایت را میپذیری، خدا را میپذیری؛ آنها باید بپذیرند، مخیّر نیستند. تمام ارزش بشر برای مخیّر بودنش است، شما خودت را در اختیار امر بگذاری، وقتی در اختیار امر گذاشتی، دیگر کاری نمیکنی؛ عزیز من! فدایت بشوم!
اصلاً جایگاه ما آسمان است، جایگاه ما زمین نیست، اگر تو را روانه کرده روی زمین، تو را سِیر داده، تو باید از آن سیر با امر بیرون بیایی، دوباره میروی همانجا، اصلاً اعمال تو منتظر توست، اعمال نیک تو آنجا انبار شده، مگر علی (علیهالسلام) نیامد سر قبرستان گفت: مُردهها! چطور هستید؟ گفت: ما بگوییم یا تو؟ گفت: تو بگو علی جان! گفت: زنهایتان شوهر رفت، اموالتان هم قسمت شد، گفت: من بگویم، آن را که دادیم اینجاست، ما به آن ملحق شدیم. پس تو آسمانی هستی، عزیز من! آسمانی بودی و هستی، دوباره باید پرش کنی به آسمان، چرا خودت را پایبند این عالم میکنی؟
تو بلبل باغ ملکوتی نه از عالم خاک، چند روزی در این دیر خراب آباد هستی، چند روزی در اینجا زندگی میکنی، باید بروی، روح تمام شماها در آسمان تجلّی میکند، در آسمان جای شماست؛ اما آنجا به اعمال خودت ملحق میشوی. خوشا به حال آن کسیکه اطاعت اعمالش را کرده؛ یعنی اطاعت اعمال خوبش را کرده؛ چون خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگویند اعمال خوب بکن! خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تو را مخیّر کرده، اما گفته «ألا له الخلق و الأمر»[۷]؛ پس تو آسمانی هستی، عزیز من! زمینی نیستی. مگر نگفتم که هر کسی برزخ جایی دارد؟ تو جایگاهت آنجاست اصلاً، اما خدا آورده تو را توی این دنیا که سِیرت بدهد، باید از سِیر دنیا خوب درآیی.
یک زمانی بچّه بودی، در رحِم مادرت خون حیض میخوردی، به تو گفته بیا اینجا در دنیا. روایت داریم: بچّه که به دنیا میآید، گریه میکند؛ میگوید: چرا مرا از آن برآوردی و جدا کردی؟ یعنی از آن خون حیض که میخوردم. والله، دنیا هم همینطور است، آن حیض شکم مادرت است، خود دنیا هم حیض است. هنوز توجّه به آنجا نکردی که اینجا پابندی، حالا هم از اینجا میخواهی بروی گریه میکنی؛ اما میفرماید: جبرئیل گفت چرا اینها برای مُرده گریه میکنند؟ او که سعادت دارد؟ گفت یا أخا جبرئیل، اینها نمیدانند من از زندان میروم رضوان. جبرئیل گفت: اینها عقل دارند؟ گفت: میگویند عقل داریم. آنجا رحِم مادر عزیز من! زندان توست، دنیا هم زندان مؤمن است. چرا؟ مؤمن از اینجا پرش میکند. [۸]
خدایا! قدرت به ما بده! این قدرت را صرف قدرت کنیم؛ قدرتِ تمام قدرتها امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، زهرای عزیز (علیهاالسلام)، امام حسین (علیهالسلام) و متقی است؛ صرف آنها کنیم.
خدایا! تو را به حقّ امام زمان، این رفقای من محبّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستند، از محبّ بالاتر نیست؛ این محبت را از آنها نگیر!
خدایا! به ما عُمرِ با سلامت بده، عمری که علی (علیهالسلام) و زهرا (علیهاالسلام) و حسین (علیهالسلام) و متقی داشته باشیم. عُمری که بخواهیم دنبال خلق برویم، آن را قطع کن! [۹]
ارجاعات
یا علی
اخلاق در خانواده 14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۰]
«إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم»[۱۱] شما که میخواهی ازدواج کنی، به مادر عزیزت بگو: یک نفر که تقوا دارد، برای من بگیر! باید راجع به او و خانوادهاش تحقیق کنی. مواظب باش که پدر زنت هروئینی و تریاکی نباشد، مگر نداری ننگ است؟! بیتقوایی ننگ است! بیولایتی ننگ است! یکی از بندهزادههای ما میگفت: یکی از همسایه ما، مادرش خلاصه به خواستگاری دختری رفت. آن پسر گفت: مادر! این دختر پدر و مادرش خوب هستند، فقط این دختر زشت است. مادرش گفت: پس زشتها را چه کسی بگیرد؟! گفت: همین زشت را برایم بگیر!
من به قربان این پسر بروم، به حضرت عباس خیر میبیند، خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) تضمین کرده، تضمین دخترهای زشت را کرده. عزیز من! قربانتان بروم، فدایتان بشوم، ببین من چه میگویم؟ شما مقصدتان خدا باشد، زن که میخواهید بگیرید، باید بخواهید انسانسازی بکنید، اگر از انسانسازی تجاوز کنید، تجاوز به چه کردید؟ به تنظیم. [۱۲]
قبل از ازدواج تحقیق کنید! این بچّه خوب باشد، کارکُن باشد، باسواد باشد، با کمال باشد، انسان باشد، رفیقباز نباشد، تریاکی نباشد، دائیاش چه جور باشد؟ عمویش چه جور باشد؟ ریشهدار باشد، هفتاد، هشتاد، نود سال میخواهی با این شخص زندگی کنی. [۱۳]
زن خواستید بگیرید خانه مَهرش نکنید! اگر هر حرف مرا نشنیدید، این حرف را بشنوید! گرفتارتان میکند. الآن خانه مَهرش کرده، آمده به شوهرش میگوید: این خانه را میخری یا آن را بفروشم؟ میگوید: من پول ندارم! گذشت آنموقعیکه خانه مَهر میکردند. آنموقع خانمها خانهگی بودند، حالا بازاری شدند. اینقدر پُررُو است! چقدر چیز برایش آوردی، حالا میرود مَهرش را اجرا میگذارد، خانه را اجرا میگذارد، پول را میگیرد، همه را توی بانک میگذارد، نزول میخورد، حالا میگوید خدا و رسول به تو لعنت میکند. خودش را جهنّمی میکند. این زنها که اینجوریاند، اهل جهنّمند. [۱۴]
خانم! از امر ولایت ساقط نشو! امر شوهرت والله، امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! این چه سنگ تفرقهای است انداختی توی خودت که میگویی مَهرِ مرا بده؟! اگر خودت در اختیار ولایت بودی، خدا روزیات را میدهد، شوهرت نوکر توست خانم عزیز! میرود با عرق جبین پیدا میکند، به تو میدهد؛ تو حافظ داری! شوهرت حافظت است! چرا این کار را میکنی؟! [۱۵]
جوان عزیز! اگر زن گرفتی، حالا مرد شدی؛ باید عین امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خیال کنی اصلاً زن در عالم به غیر از خانمت نیست. تو خانم! هم خیال کنی که دیگر مردی در عالم به غیر از شوهرت نیست. [۱۲]
ای دختر عزیز! ای جوان عزیز! همسرت از تو عکسبرداری میکند، میخواهد ببیند قابل هستی که هفتاد سال با تو زندگی کند. خانم! نگاه به دَرست نکن، اگر پیش پدر و مادرت، خودت را لوس میکنی، پیش همسر عزیزت لوس نکن! او دلش سرد میشود، الآن که به خانه میآید، بگو من دانشگاه بودم، فلانی درسش اینطوری بود، به او حسرت بردم، کوشش میکنم من هم مثل او بشوم.
چرا این همه زن و شوهریها به هم میخورد؟ تو زبانت جادوست! من هم به دخترها و هم به پسرها میگویم: بیایید امیدواری به هم بدهید! اگر شما الآن دلت یا سرت درد میکند یا اینکه سرگیجه داری، مبادا به شوهرت، به همسر عزیزت بگویی من میروم درس بخوانم، نمیتوانم درس بخوانم، فکرم اینجوری شده، او هم میگوید این ضعف اعصابی شده، این به درد من نمیخورد! [۱۶]
خانم عزیز! تو که مادرت را قبول نداری، این مادر دارد میگوید: دخترم به حرفم نیست! میگوید: من دیپلم دارم! خب این دیپلم را چه کسی به تو داده؟! مافوق دیپلم را چه کسی به تو داده؟! بیایید تفکّر داشته باشید، این خدیجه «سلام الله علیها» است هفتاد هزار مَلک به استقبالش میآید، مبارک باد به او میگویند! اما عایشه سیهزار حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حفظ است. چرا اهل آتش است؟ این سواد دارد، چرا اهل آتش است؟! پس سواد نجاتدهنده بشر نیست، ولایت نجاتدهنده بشر است. [۱۷]
یا علی
ارجاعات
نگاه 28
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۸]
ما باید ملّت از ابراهیم داشته باشیم و غیرتمند باشیم. ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوقی میگذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن میکند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک میآید، به او میگوید: این چیست؟ ابراهیم میگوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من میدهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک آدم فقیری آمده و نمیگذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک زن سیاه سوختهاست! (ناراحتیِ من این است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است.) میفهمید من چه میگویم؟!
حالا مَلِک به او گفت: فلان فلان شده! میخواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه جا روانه میکنی؟! حالا خانمهای شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، میخواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. مگر کسی جرأت دارد به آنها نگاه کند؟! والله! خشک میشود. [۱۹]
اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۲۰] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشمتان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای نکرده بغض دارید. [۲۱] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۲۲]
شما ببین آقا امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمهها و حرمش بود. تو هم باید اینطور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام حسین (علیهالسلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده، در ظاهر افتاده، ابنسعد میگوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمههایش! امام حسین (علیهالسلام) سرِ پا با زانو بلند شد و فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دینتان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرتتان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول الله میروید؟! [۲۳] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادری آوردند، خیمهای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. [۲۴]
باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمیکنم؛ به اینها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلولههای خون من این است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر میدانی. [۲۵] اگر نگاه کردی به آنجا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان فروختی. عقیده ولایتیام این است که گناه چیزی نیست، آن پشتکردنی که به ولایت میکنی، گناه است. آن که ولایت را نمیبینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۲۶]
اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری، یک نگاه کردی، یک خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین میبری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده است. [۲۷] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک چیز گفته، به او بدبین میشوی. من نمیخواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۲۸]
یا علی
ارجاعات
- ↑ حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 (دقیقه19 و 23 و 27 و 28) و عاشورای 84 (دقیقه 14)
- ↑ (سوره الفاتحة، آیه )
- ↑ حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و امامحسین؛ شناخت ولایت 76 و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و عاشورای 84 و تاسوعای 86
- ↑ خدشه به ولایت ۷۸ (دقیقه ۵۶) و اطاعت امرزیارت معصومین است ۸۲ (دقیقه ۱۸ و ۳۴)
- ↑ (سوره الزلزلة، آیه 7)
- ↑ خدشه به ولایت 78
- ↑ (سوره الأعراف، آیه 54)
- ↑ اطاعت امر، زیارت معصومین است 82
- ↑ کتاب حضرت زهرا
- ↑ تنظیم و تزویج ۸۳ (دقیقه ۳۵) و ولایت و خانواده ۷۷ (دقیقه ۴۱)
- ↑ (سوره الحجرات، آیه 13)
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ تنظیم و تزویج 83
- ↑ حضرت خدیجه 77
- ↑ نیمه شعبان 87
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ ولایت و خانواده 77
- ↑ سواد 76
- ↑ شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
- ↑ شناخت امام 88
- ↑ افشای ولایت
- ↑ عاشورای 84
- ↑ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
- ↑ شیعه شفاعتکُن است 83
- ↑ اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80