نتایج جستجو
از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
صفحهٔ «روضه سر امامحسین در تنور خولی» را در این ویکی بسازید! همچنین نتایج جستجوی یافتشده را ببینید.
- اربعین 83 (رده روضه سر امامحسین در تنور خولی)دنیا حسینکش است. اینهمه دارم به شما میگویم دست از دنیا بردارید! [یعنی] دنیایی [که] بهغیر امر است.) حالا [خولی سر را در] خانه آورده، سر را برد [و] در تنور گذاشت، مبادا بهقول خودش یک آسیبی به این [سر] برساند. [سر را] در تنور گذاشت، زن خولی بیرون آمد۷۵ کیلوبایت (۶٬۴۶۱ واژه) - ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۵۳
- اربعین 90؛ عبادتهای خیالی (رده روضه سر امامحسین در تنور خولی)دستور داد سر امامحسین را جلوی زینب ببرید! حالا سر امامحسین (علیهالسلام) را جلوی زینب (علیهاالسلام) آوردند، یکوقت زینب (علیهاالسلام) دید که اینها یکجای دیگر را انگار نگاه میکنند. همه توجّه، به فرمایشات حضرتزینب (علیهاالسلام) بود، یکوقت دید سر برادرش۴۸ کیلوبایت (۴٬۵۴۳ واژه) - ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۰
- اربعین 85؛ کنار رفتن (رده روضه سر امامحسین در تنور خولی)نداشتهباشید. حالا وقتی سر را آورد، شب بود، توی تنور گذاشت، چیزی رویش گذاشت، حالا زن خولی بیرون آمده، میبیند هودجی از آسمان نازلشد، چند زن مجلّله سر را آوردند، حضرتزهرا (علیهاالسلام) سر را به سینه چسباند؛ همینطور میگوید حسین! حسین! حسین! زن خولی فریاد کشید [و]۴۳ کیلوبایت (۴٬۱۶۶ واژه) - ۱۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۷
- اربعین 91 (رده روضه سرِ امامحسین در تنور خولی)جدا کرد، به خولی داد، گفت: [تو] پیش یزید برو! هر چیزی جایزه گرفتی، [با هم] قسمت میکنیم. وقتی این [خولی به خانه] آمد، سر را در تنور گذاشت. حالا زن خولی بیرون آمد، دید [که] یک هودجی از آسمان [به] زمین آمده، یک زن است [که] همینطور حسین! حسین! میکند. یکوقت۶۵ کیلوبایت (۵٬۴۲۷ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۴
- کرده، با خولی باهم بودند، گفت تو [سر را] بستان، برو. برو هرچه جایزه گرفتی از یزید نصف میکنیم. حالا خولی [سر را] آورده، به حساب میخواهد زنش نفهمد [گذاشته توی تنور]. شما یادتان نمیآید، حاج شیخ عباس هم تنور داشت؛ هر کس [در خانهاش] یک تنور داشت، نان میپخت۲۳ کیلوبایت (۲٬۲۹۴ واژه) - ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۵
- اربعین 86؛ تذکر درباره زیارت (رده روضه خولی و سر امامحسین)جلویش ببرید! تا سر امامحسین (علیهالسلام) را بردند، زینب (علیهاالسلام) دید [که] مردم [به] یکجای دیگر توجّه دارند، یکوقت دید سر امامحسین (علیهالسلام) است. گفت: عزیز من! حسینجان! آخر حرفها خیلی است. اینها وقتی خولی سر امامحسین (علیهالسلام) را۵۶ کیلوبایت (۴٬۹۳۵ واژه) - ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۶
- مبارک امامحسین (علیهالسلام) را در تنور گذاشت. زن خولی بیرون آمد، دید نور از این تنور بالا میزند. خانه یک فضای دیگری شده، یکدفعه دید یک هودج از آسمان به زمین آمد، دستور داد سر حسین را بیاورید! زهرا (علیهاالسلام) سر حسین (علیهالسلام) را بر سینه چسباند،۷۲ کیلوبایت (۶٬۷۲۴ واژه) - ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۱
- اینها داد. گفت: امشب این سر پیش من باشد. آنوقت آن راهب تا صبح با سر امامحسین نجوا کرد. آخر، گفت: آخر، صبح شد، سر را تحویل داد. به اینها گفت: سر را به نی نزنید. رفقا من هنوز این حرف را به شما نزدم. والله، بالله، من با سر امامحسین نجوا کردم. من یکشب خواب۵۳ کیلوبایت (۵٬۴۸۵ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۵
- لعنتش کند!» سرِ امام حسین (علیهالسلام) را جدا کرد، خولی به او گفت: ای شمر! سر را به من بده! تا پیش یزید ببرم، هر چه جایزه گرفتم، با هم نصف میکنیم. ببین اینها چقدر یزید را میخواهند! وقتی خولی به شام رسید، شب شده بود؛ نمیخواست آنموقع سر را پیش یزید۵ کیلوبایت (۵۰۰ واژه) - ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۵