منتخب: صلح امام حسن

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۲ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها)

صفحهٔ تغییرمسیر
پرش به:ناوبری، جستجو

تغییرمسیر به:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی [۱]

رفقای‌ عزیز! ولایت خیلی سنگین است، این‌ مردم از اوّلش هم ولایت را نمی‌خواستند، خلق را می‌خواستند؛ مردم خلق‌پرست هستند، نه ولایت‌پرست. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را در خانه گذاشتند و هفت‌ میلیون نفر طرف عمر و ابابکر رفتند، بعد هم دنبال عثمان؛ سپس دنبال معاویه رفتند. چرا؟ دنیا دنبال آن‌هاست، مردم هم رُو به‌دنیا می‌روند. مگر حالا نمی‌روند؟! اما آخرت دنبال امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) است. آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) خیلی زحمت کشید! چقدر معاویه با امام جدل کرد، مگر امام می‌خواست با معاویه صلح کند؟! امام حاضر به صلح شد تا شیعه‌ها بمانند.

معاویه ندیمی داشت، خیلی با او دوست بود، روزی پسر آن ندیم پیش پدرش آمد، دید دارد به معاویه لعنت می‌کند و به او بد می‌گوید. پسر ندیم گفت: بابا! تو که خیلی معاویه را می‌خواستی! چه شده که به او بد می‌گویی؟! مگر نمی‌دانستی که معاویه این‌قدر خبیث است؟ ندیم گفت: امروز نزدش رفتم و به او گفتم: علی که خلاصه کُشته‌ شده، قدری مسالمت‌آمیز رفتار کن! تا این‌ را به او گفتم، مؤذّن گفت: «أشهد أنّ محمّداً رسول‌الله»، معاویه در جوابم گفت: من می‌خواهم این اسم را بردارم و از بین ببرم. امام دید این لعنتی، معاویه دارد جلو می‌رود و می‌خواهد نسل شیعه را از بین ببرد. همه را از بین می‌بُرد؛ چون‌که عُمَر به او گفت: نسل بنی‌هاشم را باید برداری؛ این‌ است که امام حاضر به صلح شد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: صلح حسنم با جنگ حسینم مطابق است؛ یعنی یکی است. امام‌ حسن (علیه‌السلام) هم خودش را فدای امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کرد. قربانش بروم! این‌ همه صدمه که خورد، به‌ واسطه شما خورد که شما بمانید. بعضی می‌گویند: چرا امام‌ حسین (علیه‌السلام) جنگ کرد؛ اما امام‌ حسن (علیه‌السلام) صلح کرد؟ ما نباید به امام اعتراض کنیم، امام تمام خلقت را می‌بیند و صلاح آن‌ را افشاء می‌کند؛ آن‌وقت تو می‌خواهی صلاح امام را افشاء کنی؟! خجالت نمی‌کشی؟! [۲]

امام‌ حسن (علیه‌السلام) با معاویه قرارداد گذاشت که معاویه بعد از خودش، کسی را معلوم نکند، یزید را خلیفه نکند، آخر می‌دانست که یزید حسین‌کُش است. دیگر این‌که دوستان پدرش؛ یعنی شیعیان آزاد باشند، مردها زن بگیرند و دختران شوهر کنند، خرید و فروش با آن‌ها بکنند، مثل بقیّه مردم با آن‌ها رفتار کنند؛ آخَر به شیعیان، رافضی می‌گفتند. همه این قراردادها را با معاویه کرد، حدود هشت‌ شرط گذاشت. حالا وقتی معاویه این‌ کار را کرد، بعد از آن، همه قرارداد را پاره کرد و گفت: ای مردم! من می‌خواستم بر سرِ شما حکومت کنم. ببین خلق این‌ است، باز هم دنبالش برو! خدا پدرش را لعنت کند که خودش را افشاء کرد، بعضی که اصلاً افشاء نمی‌کنند. خلق می‌خواهد حکومت کند، مردم را به طرف خودش دعوت می‌کند؛ اما ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) به طرف خدا دعوت می‌کنند. معاویه با همه حرف‌هایش وقتی می‌خواست از دنیا برود، دو حرف به پسرش یزید زد، به او گفت: بابا! یکی این‌که حسین مثل حسن نیست. با او بساز! من نمی‌گویم به امرش برو؛ اما با او بساز؛ وگرنه ممکن‌ است که آبروی بنی‌امیّه را ببری. آخر وقتی معاویه منبر می‌رفت، تا گوشه و کنایه‌ای برای امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌آمد، امام‌ حسن (علیه‌السلام) حرف نمی‌زد؛ اما امام‌ حسین (علیه‌السلام) فوری بلند می‌شد و به او برمی‌گشت و جواب معاویه را می‌داد. دیگر این‌که معاویه به یزید گفت: هر وقت بیچاره شدی، پیش پیرمردی که فلان‌جا هست، برو و با او مشورت کن! خلاصه هر مشکلی که داری، او برایت حل می‌کند و همین‌طور برای صدور فتوای قتل حسین نزد شریح‌ قاضی برو؛ چون‌که او قاضی‌ القُضات کوفه است، می‌تواند مردم را به سمت کشتن حسین حرکت بدهد.[۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه