منتخب: حضرتخدیجه
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
رفقایعزیز! چرا ما ائمهطاهرین (علیهمالسلام)، حضرتزهرا (علیهاالسلام) و حضرتخدیجه (علیهاالسلام) را مانند پدر و مادر خودمان حساب میکنیم؟! یکنفر گفته که دختر، خودش میتواند شوهر انتخاب کند؛ چونکه حضرتخدیجه (علیهاالسلام) خودش همسرش را انتخاب کرد. اینچه حرفی است که میزنی؟! چرا تهمت به حضرتخدیجه (علیهاالسلام) میزنی؟! وقتی ابوطالب با عباس به خواستگاری خدیجه (علیهاالسلام) رفتند، قوم و خویشهای حضرتخدیجه (علیهاالسلام) گفتند ما باید در این رابطه فکری کنیم، کمیسیون کردند و گفتند: آیا از ابوطالب بالاتر هست؟ کمال که دارد، جمال که دارد، علم اوّلین تا آخرین را دارد، چنین شخصیّتی برای خواستگاری آمدهاست.
با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند مهریه سنگینی بگذارند که ابوطالب نتواند آنرا بدهد، محمّد هم که بچّه یتیم است و چیزی ندارد. آنرا نوشتند و به ابوطالب دادند. مالالتّجاره حضرتخدیجه (علیهاالسلام) پیش افراد زیادی مثل عمر و ابابکر، ابولهب و ابوجهل بود؛ پول به آنها دادهبود که با آن تجارت میکردند. کاری که حضرتخدیجه (علیهاالسلام) کرد، اینبود: به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پیغام داد و گفت: یا محمّد! آن مالالتّجارهای که در اختیارت گذاشتم، آنرا مَهرِ من بکن! اینطور حضرتخدیجه (علیهاالسلام) بزرگواری کردهاست. [۲]
اوّل چیزی که خدا بهوجود آورد، نور دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) بود. از نور ولایت، درخت طوبی را خلق کرد. از آن سیبی چیده شد. این سیب، سیب بهشتی نبوده، میوه بهشتی را مؤمن هم میخورد، این عصاره تمام خلقت است؛ یعنی باید یازدهامام از زهرایعزیز (علیهاالسلام) به عمل بیاید. این سیبی بود که خدا به نظر خودش ایجاد کرد. وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به معراج رفت، خدا به او این سیب را داد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: «خدایا! میخواهم آنرا با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بخورم. ندا آمد: یا محمّد! سیب را نصف کن! نصفش را خودت بردار! حالا وقتی بهقول ما این سیب را نصف کرد که نصفش را به حضرتعلی (علیهالسلام) بدهد و نصفش را خودش بخورد، دید دستی مانند دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پیدا شد و نصف سیب را برداشت؛ پس خلقت در اختیار علی (علیهالسلام) است؛ نه در اختیار نبیّ.
وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از معراج برگشت و این جریان را برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تعریف کرد، حضرتعلی (علیهالسلام) دست در جیبش کرد و نصف سیب را درآورد، به او داد و گفت: یا محمّد! این سیب را نگهدار! آنرا با خود در کوه حرا بِبَر و چهلروز کنار برو! یا رسولالله! از کوه حرا که پایین میآیی و پیش خدیجه میروی، نصفش را خودت بخور و نصفش را به خدیجه بده! باید فاطمه بهوجود آید. حالا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از کوه حرا پایین آمده و به نماز ایستاده، فوراً جبرئیل ندا داد: یا محمّد! نماز نخوان! پیش خدیجه برو! عزیز من! نماز پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، نماز یک خلقت است، مگر نمازش شوخی است؟! میخواهد بگوید یا محمّد! عصاره تمام نمازها تا حتّی نمازِ تو، زهراست. نماز عبادت است؛ اما زهرا ولایت است. رفقا! قدر این حرف را بدانید!
مردم حضرتخدیجه (علیهاالسلام) را خیلی مذمّت میکردند، به او میگفتند: چرا همسرِ محمّدِ یتیم که چیزی ندارد، شدی؟! حالا ما موقع وضع حملت به کمکت نمیآییم. یکدفعه زهرایعزیز (علیهاالسلام) فرمود: مادرجان! ناراحت نشو! زنان بهشتی به کمکت خواهند آمد. حوّاء، آسیه، مریم بنتعمران و ساره میآیند. فرزندی که در ظاهر بهدنیا نیامده، مادرش را آرام کرد. خدا دارد حضرتخدیجه (علیهاالسلام) را افشا میکند. وقتی مردم پشت به خدیجه (علیهاالسلام) کردند، کمک برایش آمد؛ من قسم میخورم که خدیجه کمک نمیخواست، اینها از برای دلخوشی حضرتخدیجه (علیهاالسلام) آمدند، برای اینکه تا خدیجه (علیهاالسلام) فکر میکند، فاطمهزهرا (علیهاالسلام) بفرماید که مادرجان! غصّه نخور، کمک برایت میآید. عزیز من! تو هم با خدا باش! کمک برایت میآید. [۳]
حضرتخدیجه (علیهاالسلام) یک بُعد از سلمان بالاتر است؛ چونکه وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به سلمان گفت: میخواهی جایت را نشانت بدهم؟ گفت: آری! به او نشان داد؛ اما وقتی به خدیجه (علیهاالسلام) گفت: این مالی که در اختیارم گذاشتی و اسلام پیشروی کرد، میخواهی مقامی که خدا برایت معیّن کردهاست را ببینی؟! گفت: نه! من به تو یقین دارم؛ من موقعیکه تو در ظاهر به رسالت نرسیدهبودی، با تو بیعت کردم و به تو ایمان آوردم. رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) هم به خدیجه (علیهاالسلام) افتخار میکرد؛ این همسر پیامبر است، عایشه همزن پیامبر است! امامصادق (علیهالسلام) او را لعنتکرده! ببین پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است؛ اما دلش پیش معاویه است. مثل هنده که پیش یزید بود؛ اما دلش پیش زهرایعزیز (علیهاالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) بود. عزیز من! خودت باید مکان باشی! ببین دلت کجاست؟! [۴]
حضرتخدیجه (علیهاالسلام) صندوقچه حضرتزهراست، زهرایعزیز (علیهاالسلام) به مادرش مباهات میکند؛ چون امر را اطاعت کرد. خودش میخواهد که مادرش به ظاهر در محشر، از او بالاتر باشد؛ بهخاطر همین هفتاد هزار حوریّه با حضرتزهرا (علیهاالسلام) و هفتاد هزار مَلَک با حضرتخدیجه (علیهاالسلام) در محشر میآیند و او را راهنمایی میکنند. این مقام از برای آن مالی است که حضرتخدیجه (علیهاالسلام) در راه خدا داد، مردانگی کرد، خدا هم با او مردانگی میکند. [۵]
- ↑ ماوراء در امر حضرتزهرا؛ نور ولایت (دقیقه 5)، حضرتخدیجه (اول نوار و دقیقه 8)، صادرات مؤمن، اطاعت است (دقیقه 32)
- ↑ حضرتخدیجه 77
- ↑ ماوراء در امر حضرتزهرا؛ نور ولایت 78
- ↑ یقین 75 و کتاب حضرتزهرا
- ↑ صادرات مؤمن، اطاعت است 81