منتخب: تولی و تبری: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: منتخب 1401' به 'رده: منتخب') |
|||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
− | [[رده: منتخب | + | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۴
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
رفقایعزیز! امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: «هَلِ الدّین إلّا الحُبّ و البُغض؟» دین تولّی و تبرّی است. ما باید بفهمیم که تولّی و تبرّی چیست؟ در آخرالزّمان کارهای ما خودسر شده، روی امر نیست؛ تفکّر نداریم و هر کاری را مطابق میل خودمان انجام میدهیم، طبق دستور ائمهطاهرین (علیهمالسلام) انجام نمیدهیم. تولّی و تبرّایمان هم درست نیست! ببین زهرایعزیز (علیهاالسلام) چه میگوید؟! میفرماید: دور هم بنشینید و جنایات دشمنان ما را بگویید؛ تا مردم نسبت به اینها بغض پیدا کنند. تولّی و تبرّی ایناست که من میگویم: اوّل شما باید به جایی برسید که یقین کنید شریفترین تمام ممکنات خدا، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است! خبیثترین تمام ممکنات خدا، آن کسانی هستند که حقّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را غصب کردند! تولّی و تبرّی ایناست! یعنی باور و لمس کنیم، در تمام گلبولهای خونمان اینباشد که از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بهتر نیست! خدا از ولایت، شریفتر خلق نکرده و نخواهد کرد! نسبت به دشمنان ائمهطاهرین (علیهمالسلام) هم بیزاری داشتهباشیم.
عزیزان من! باید راجعبه ولایت و خباثت به بلوغ برسید! اگر شما به تکلیف رسیدید، متوجّه نیستید؛ باید به بلوغ برسید! ولایت و خباثت مقابل هم است! همانطور که ولایت عظمت دارد و روز افشای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را یومالغدیر میگویند و آیه «الیوم أکملت لکم دینکم» نازلشد، همینقدر عمر خباثت دارد که روز به دَرَک واصلشدنش را هم یومالغدیر میگویند. روزی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: یا علی! همینطور که تو در آسمانها نورفشانی میکنی، آن کسیکه با تو مبارزه میکند؛ یعنی عمر ظلمانیّت دارد. توجّه بفرمایید که ولایت چقدر ابعاد دارد، خباثت هم ابعاد دارد. من الآن میخواهم به شما بگویم چیزی که غصب است، همه چیزش غصب است، ریشه ندارد، ریشهاش هم غصب است. حالا باید با او چهکار کرد؟ باید دنبالش نرفت. چیزی که باطل است، همه چیزش باطل است. اگر عمر و ابابکر خبیثترین تمام خلقت هستند، آنچه که خباثت در خلقت بهوجود میآید، از خباثت این دو نفر است؛ چونکه خبیث تولیدش خباثت است و آنچه که عدالت در خلقت بهوجود میآید از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. خدا، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، زهرایعزیز (علیهاالسلام)، انبیاء، آسمان، بهشت، جنّ و انس، اوّلی و دومی را لعنت کردهاند. همانگونه که تمام خلقت به ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، به رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) و به دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) شهادت دادهاند، به لعنتِ این دو نفر هم شهادت دادهاند. خدا میگوید: اگر ذرّاتی ولایت داشتهباشی، آتشجهنّم تو را نمیسوزاند؛ از آنطرف هم میگوید اگر ذرّهای محبّت این دو نفر را داشتهباشی، اهلآتش هستی.
خدا صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در کارگاه دنیا قرار داد؛ چون مقصد داشت، مقصدش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود! اگر «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبیّ» نازلشد که همه خلقت، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را اطاعت کنند، زمینهچینیِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود؛ پس مقصد خدا از تمام خلقت، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به امر خدای تبارک و تعالی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معرّفی کرد، فوراً وحی رسید: یا محمّد! هر کس ذرّهای محبّت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را داشتهباشد، به آتشجهنّم نمیسوزد. شیطان خیلی ناراحت شد و بنا کرد فریاد و داد کشیدن که وای بر ما! کارِ ما تمام شد! دیگر نمیتوانیم مردم را گول بزنیم! اگر ذرّهای محبّت علی داشتهباشند، دنیا و آخرت نمیسوزند؛ هر چند که یهودی باشند. حالا شیطان قدری که جلو آمد، دید جلسه بنیساعده درست کردهاند و میگویند: پیامبر میخواهد دامادش را بهجای خودش بگذارد. بنا کردند از این حرفها زدن. شیطان خیلی خوشحال شد و آنروز؛ یعنی روز جلسه بنیساعده را عید قرار داد و گفت: تمام اینها خنثی شد. بچّههای شیطان گفتند: ای پدر ما! عزیز و مولای ما! تو کسی هستی که آدم را از بهشت بیرون کردی! گفت: از بهشت بیرون کردم؛ اما آدم کافر نشد؛ وقتی مردم را از ولایت جدا کنم، کافر میشوند. همان کسانیکه اوّل آمدند و با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیعت کردند، عهدشکنی کردند و «الیوم أکملت لکم دینکم» را قبول نکردند، مسیر دین را عوض کردند و زحمت تمام انبیاء را از بین بردند؛ اما خودشان را جِبت و طاغوت کردند. طاغوت کسی است که مقصد خدا؛ یعنی ولایت را قبول نکند.
حالا چرا شیعه به این دو نفر لعنت میکند؟ ما که از خودمان حرف نمیزنیم، ما امر را اطاعت میکنیم؛ خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) این دو نفر را لعنت کردهاند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قبل از اینکه به ظاهر از دنیا برود، «هل مِن ناصر» گفت، میدانست که حقّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میگیرند؛ گفت: خدا لعنت کند آن کسیکه از جنگ اُسامه تخلّف کند! همه باید در این جنگ شرکت کنند؛ بهغیر از علیبنابیطالب، او باید پیش من بماند. خبر دادند: یا رسولالله! این دو نفر در شهر هستند. دنبالشان فرستاد و گفت: مگر نگفتم لعنت خدا و رسول به کسیکه از جنگ اُسامه تخلف کند؟! گفتند: ما دلمان نیامد که تو را در مدینه تنها بگذاریم و به جنگ برویم.
مگر نیست که هر کسی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شک داشتهباشد، کافر است؟! مگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امر خدا را نمیگوید؟! به او گفت: یا محمّد! اگر از خودت حرف بزنی، رگ دلت را قطع میکنم. حالا وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: کاغذ و قلم بیاورید؛ تا بنویسم که وصیّ من کیست؟! دوّمی گفت: این مرد هذیان میگوید! به معاویه نوشت: وقتی فهمیدم زهرا پشتِ در است، چنان فشار آوردم که عضلههایش را خُرد کردم؟! امامحسن (علیهالسلام) هم فرمود: وقتی مادرمان زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، همه ما را کشتند؛ ما یک جان داریم؛ یعنی جسارت به تمام مقدّسات دین تا روز قیامت شد. حالا آیا اینها مورد لعنت نیستند؟!
وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به معراج رفت. مَلَکی دیر از جلوی پای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بلند شد. جبرئیل صیحهای زد: بلند شو! بهترین خلق خدا، محمّد مصطفی است. آن مَلَک گفت: یا محمّد! ببخشید! من نگاهم به این لوح بود. عدد باران را میدانم که چقدر به کویر و علفزار میبارد، عمرِ همه جانداران در دست من است که از قلم نیفتد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: چهچیزی باعث میشود که حساب از دست تو برود؟! گفت: وقتیکه صلوات بر تو و آلِ تو میفرستند، حساب از دستم میرود. آن مَلَک به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: ای رسولخدا! من نمازی خواندهام که چهار هزار سال طول کشیده، آن نماز مال تو. گفت: من احتیاج ندارم. گفت: مال اُمّتت؛ یعنی آنهایی که وصیّ تو؛ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را قبول دارند، گفت: اُمّتم هم احتیاج ندارند، وقتی دوستان امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و زهرایعزیز (علیهاالسلام) دور هم جمع شوند و یک صلوات بفرستند، از نماز چهار هزار سالِ تو بالاتر است! حالا از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) سؤال شد: آیا از این بالاتر هم هست؟! گفت: آری! لعنت بالاتر است!
هیچکجای خلقت از عرش خدا بالاتر نیست، جای ائمهطاهرین (علیهمالسلام) است. روایت داریم: وقتی تمام خلقت بههم میخورد، فقط عرش خدا باقی میماند! حالا بالای آن، ملائکهای بهنام کَرّوبین خلق شدهاند که لعنت به این دو نفر میکنند. اینها بهقدری زیبا و نورانی هستند که اگر یکی از آنها در این عالَم سر فرود آورد، عالَم رُبس [ذوب] میشود. ببین لعنت چقدر ارزش دارد! اینها که اسمشان کرَّوبین نبود، وقتی لعنت کردند کَرّوبین شدند؛ یعنی تمام عالم پیش کَرّوبین، کَر هستند. خدا هم میگوید: ای پیامبر! سر به سرِ کَران نگذار! چه موقعی شنوا میشوند؟ آنموقعی که عین کَرّوبین، به دشمنان اهلبیت لعنت کنند؛ آنوقت مثل کَرّوبین میشوند. رفقایعزیز! الآن علنی لعنت نکنید! من خودم اینجا نشستهام، چندین دور تسبیح لعنت میفرستم؛ این از صلوات بالاتر است.
عزیزان من! ما تولّی و تبرّی را اشتباه گرفتهایم. یکدوستی را انتخاب میکنیم، میگوییم این دوست ماست، عشق و محبّت ما پیش او میرود و از او حمایت میکنیم، هر کسی هم که با او بد است، میگوییم بد است و به او ناسزا میگوییم، این تولّی و تبرّای ماست! ولی این شخصپرستی است و در ماوراء فایدهای ندارد. تولّی و تبرّی باید امضای ولایت داشتهباشد، باید دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را بپذیریم و به آنها یقین کنیم، قبولشان داشتهباشیم و مطیع امرشان باشیم. هر کسی هم که با آنها مخالف است، با او بد باشیم و بغضش را داشتهباشیم. رفقا! قدری فکر کنید! ببینید آیا ما همینطور هستیم یا نه؟! هر کسیکه چیزی به ما بدهد و احتراممان کند، تولّی با او داریم. هر کسی هم که قدری با ما مخالفت کند، تبرّی با او داریم. اینرا خودمان درست کردهایم. شما باید دلتان را با حُبّ و بغض فرق بگذارید. میگویید اینرا دلم میخواهد، آنرا دلم نمیخواهد؛ اینکه حبّ و بغض نیست. حبّ با تمام گلبولهای خون آدم آشناست. حبّ؛ یقین است. شما باید یقین داشتهباشید؛ دنیا شما را عوض نکند. به ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و خباثت دشمنان ولایت یقین کنید!
تولّی و تبرّی ایناست که ما تبرّی و بیزاری بجوییم از آنهایی که امر خدا را اطاعت نمیکنند، از خودمان هم اگر بخواهیم امر خدا را اطاعت نکنیم، تبرّی بجوییم؛ تولّی ایناست که ما امر خدا را اطاعت کنیم و خوشمان بیاید از آنهایی که امر خدا را اطاعت میکنند. تولّی و تبرّی باید درون شما باشد؛ یعنی درونتان اینباشد که بیامری نکنید و امر ائمهطاهرین (علیهمالسلام) را اطاعت کنید! [۲]
ارجاعات
- ↑ منیت پرچم شیطان است (از اول سخنرانی و دقیقه 37)، تولی و تبری (دقیقه 16 و 36)، حب و بغض؛ اسلام و ایمان 77 (دقیقه 10)، شناخت و معرفت امام (دقیقه 58)
- ↑ منیت پرچم شیطان است 78 و تولی و تبری 76 و مشهد 91؛ عنایت امامرضا؛ ماوراء و حب و بغض؛ اسلام و ایمان 77 و شناخت و معرفت امام 78 و کتاب جامع ولایت