نگاه: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' نصاری' به ' نصارا') |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۲۶: | سطر ۴۲۶: | ||
چیزی که گناه را از بین میبرد، سخاوت است. تا میتوانید سخی باشید. {{ارجاع|جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97}} | چیزی که گناه را از بین میبرد، سخاوت است. تا میتوانید سخی باشید. {{ارجاع|جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97}} | ||
+ | |||
+ | <section begin="گفتار متقی" /> | ||
+ | ==عصاره نگاه== | ||
+ | {{درباره متقی|از اوّل جوانیام [از گناه] گذشتم، اصلاً نگاه تویام نبود؛ بنایم نبود نگاه کنم.}} شما بنایت باید اینباشد که نگاه نکنی؛ آنوقت این چشم در اختیار خداست. چشمهای ما بیشترش در اختیار شهوت و در اختیار دنیاست؛ آنوقت آن چشم، فردای قیامت رحمت به آن میشود، عذاب نمیشود. | ||
+ | |||
+ | این چشمها مال امتحان هم هست. آخر میدانی چرا؟ این چشم گرفتارت میکند. ابنملجم ببین چهجور شد؟ ابنملجم مثل ما نبود، مُرادی بود؛ مُراد میداد. یکدفعه نگاه کرد، گرفتار شد، علیکش شد. شما شهوت برانگیختهات میکند به نگاهت؛ پس باید چه کنیم؟ تو نباید نگاه کنی، چرا نگاه میکنی؟! نگاه باید به رحمتِ آن آدم کرد، آن اشکال ندارد. به آن رحمتی که از او نازل میشود، باید نگاه کنیم؛ یعنی این جوان به آن رحمتی که از او نازل میشود، آن رحمت «رحمةٌ للعالمین» است. | ||
+ | |||
+ | هشام همساخت بود که امامصادق {{علیه}} او را میخواست، آخر هم حالیِ اینها کرد: به رحمتش نگاه کردم. رحمت را میبوسد، رحمت خدا. آنها شاگرد امامصادق {{علیه}} هستند؛ اما ولایت به آنها القاء نشده. میآید پیش امام، شما باید ولایت بهت القاء شود؛ پس نگاه رحمتی خوب است؛ نه نگاه شهوتی. | ||
+ | |||
+ | کم آدم پیدا میشود اینجور باشد. {{درباره متقی|این همه دفاع از بچّههای مردم کردم، یک نگاه بد به آنها نکردم.}} نگاه باید رحمت باشد، رحمت از شما نازل شود؛ نه شهوت. حالا همینطور شده که میگوید یکی از شما بادین از دنیا نمیروید. نگاه شهوتی دارند، نگاه شهوتی به هر شیئی. | ||
+ | |||
+ | دزد میرود نگاه دزدی میکند، نگاهِ چهجوری میکند؟ نگاه شهوتی میکند. دفاع رحمتی هم همساخت است، ما باید بفهمیمم این فانی میشود، نگاه به فانی نکنیم. چشمتان غنی باشد، احتیاج نداشتهباشد. عقلت برسد، احتیاج به فانی نداشتهباش! | ||
+ | |||
+ | امامصادق {{علیه}} به آن شخص گفت: برو در آن آبادیتان، در آن شهر یک نفر که ما را قبول داشتهباشد، برو زیارتش! آنوقت خدا ثواب دوازدهامام، چهاردهمعصوم {{علیهم}} به تو میدهد. نگاهت رحمتی است. | ||
+ | |||
+ | خدا میگوید: اگر بخواهی، به تو میدهم؛ یعنی آنها را نخواهی، این را بخواهی. همه این عالَم را فانی بدان! امامزمان {{عج}} را باقی بدان! آنوقت شما طرف فانی میروی یا باقی؟ شما باید احتیاج نداشتهباشی؛ آنوقت آن کار را نمیکنی. ابنملجم احتیاج دارد. نگاه به بچّه اَمرَد [پسر زیباروی نوجوان] کنی، گناه ابنملجم به تو میدهد. | ||
+ | |||
+ | {{درباره متقی|من خودم از جوانیام اینجور بودم، من حربه گناه نداشتم.}} آن القاء و افشاء به تو میدهد، القاء و افشاء حفظت میکند. فقط در فکر باش که این بچّهها را نجات بدهی. {{ارجاع|بیانات متقی 11/95}} | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
+ | <section end="گفتار متقی" /> | ||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
+ | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۵۸
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
محتویات
- ۱ نگاه و خلوت دل[۱]
- ۲ کامپیوتر جهانی و پرچم امر[۹]
- ۳ جدا شدن از حقیقت دین و ولایت، ثمره نگاه غیر امر به کامپیوتر جهانی[۱۳]
- ۴ کامپیوتر جهانی و دیدن عظمت خدا[۱۶]
- ۵ استفاده از کامپیوتر جهانی با مجوز امر
- ۶ خطرات نگاه بیامر و برکات نگاه با امر[۲۱]
- ۷ نگاه امری[۳۴]
- ۸ بیدینی و نارضایتی حضرتزهرا، نتیجه نگاه به لهو و لعب[۴۲]
- ۹ محشور شدن با لهو و لعب[۵۲]
- ۱۰ کارت علی[۵۹]
- ۱۱ فراموش کردن مصیبت امامحسین ثمره نگاه به لهو و لعب[۶۴]
- ۱۲ خانواده و بیرون کردن تلویزیون[۷۰]
- ۱۳ منتظر امامزمان، منتظر لهو و لعب نیست[۷۸]
- ۱۴ لهو و لعب زدن، نتیجه بیغیرتی[۸۳]
- ۱۵ نگذشتن از لهو و لعب و محروم شدن از درک حضور ائمه[۹۳]
- ۱۶ نگاه نکردن به لهو و لعب و باز شدن چشم دل[۱۰۳]
- ۱۷ نشستن پای لهو و لعب و سلب توفیق بیتوته[۱۰۸]
- ۱۸ خارج شدن از محدوده و مردن به زمان جاهلیت، ثمره تلویزیون و ماهوارهپرستی[۱۱۱]
- ۱۹ گوش دادن به لهو و لعب و محرومیت از شنیدن ندای خدا[۱۱۵]
- ۲۰ گذشتن از لهو و لعب و رسیدن به قله ولایت[۱۱۹]
- ۲۱ آخرالزمان، شرالازمنه[۱۲۴]
- ۲۲ تلویزیون و ماهواره زدن و اسلام نداشتن[۱۳۰]
- ۲۳ ارتباط با ولایت، مانع ارتباط با لهو و لعب[۱۴۰]
- ۲۴ تماشا، نجوای با شیطان[۱۴۵]
- ۲۵ محشور شدن با شهوت، نتیجه نگاه بد[۱۵۳]
- ۲۶ اثرات نگاه غیر امر[۱۶۰]
- ۲۷ اختلاط زن و مرد و نزول عذاب خدا[۱۷۱]
- ۲۸ ناموسپرستی و ناموس مردم را ناموس خدا دانستن[۱۷۹]
- ۲۹ ولایت، خاموشکن شهوت[۱۸۵]
- ۳۰ شهوت یعنی هر کار غیر امر[۱۹۰]
- ۳۱ عصاره نگاه
- ۳۲ ارجاعات
نگاه و خلوت دل[۱]
دو چیز است [که باید توجه داشتهباشید]: یکی تا میتوانید چشمتان را بپوشانید، یکی هم به حرف خلق کار نداشتهباشید و پیروش نباشید؛ البته خلقی که از خودش حرف بزند. [ببین] آنها چطور شدند که به حرف خلق رفتند؟ خطری که الآن برای جوانها پیدا شده، ایناست که چشمشان را نمیپوشانند، عزیز من! چشمت را بپوشان!. [۲] اگر خواهر یا دختر شما بَزَک [یعنی آرایش] کرده حق ندارید به او نگاه کنید؛ چونکه قبلاً به خواهر یا دخترت نگاه میکردید؛ اما حالا به بَزَکش نگاه میکنید، این حرام است و نباید نگاه کرد. [۳] زنی پیش پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد که مسئلهای از او بپرسد، پسر عباس به آنزن نگاه کرد. یکی از جاهایی که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) غضب کرده، اینجاست! گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟! فردایقیامت، خدا چشمت را پُر از آتش میکند! [۴] کسیکه شهوت دارد، باید جلوی چشمش را بگیرد؛ وگرنه مبتلا میشود؛ هر کسی میخواهد باشد، در هر لباسی میخواهد باشد؛ چونکه آن حربه شیطان است، آن هدف و خواست شیطان است [که دارد] آنرا عملی میکند. [۵] به امامصادق (علیهالسلام) گفتند که چرا یوسف مبتلا نشد؟ فرمود: نگاه نکرد؛ یعنی خلوت دل نداشت. [یوسف] حرف زده؛ تاحتی وقتی زلیخا روی بُتش یکچیزی انداخت، یوسف به او گفت: چرا اینکار را کردی؟ گفت: میخواهم بُتم نبیند. گفت: من چهچیزی روی بُتم بیندازم؟! من که روی خدا نمیتوانم چیزی بیندازم! [۶]
وقتی کشتی نوح روی زمین قرار گرفت، نوح دید که یکآدم مُوقّر، ظاهرالصلاح و مقدس نزدش آمد. [نوح] به او گفت: تو غرق نشدی؟! تو کیستی؟ گفت: من شیطانم، آمدهام که از تو تشکر کنم. نوح گفت: وای بر من! از من تشکر کنی؟! والله! روایت داریم: نوح تا آخر عمرش گریه کرد. شیطان گفت: آری! تو مرا خوشحال کردی، من یکییکی اینها را گول میزدم، تو همه اینها را نفرین کردی، همه مُردند و اهلجهنم شدند. حالا میخواهم سه حرف یادت بدهم، فوراً وحی رسید: ای نبیّ من! اگرچه شیطان است؛ اما گوش به حرفش بده. شیطان گفت: یکی با زن اجنبی خلوت نکن، یکی هم جلوی غضبت را بگیر، دیگر اینکه هر وقت صدقه میخواهی بدهی، زود بده؛ وگرنه من دستت را میگیرم، تو را منصرف میکنم و نمیگذارم اینکار را بکنی و بهدرد ماورایت بخورد. [۷] اینکه شیطان به نوح گفت با زن اجنبی خلوت نکن، این مطلب را بیشتر آقایان روی خود شخص آوردهاند، خلوت ایننیست، این [خلوت] یا غیرممکن است یا اینکه خیلیکم ممکناست اتفاق بیفتد که زنی با نامحرمی در یکجای خلوتی با هم باشند. منظور شیطان خلوتِ دل است، شما الآن عزیزان من! مواظب خلوت دل باشید! خیال نکنید، هر چه بیشتر در این نجواها و این حرفها، پیش بروید و تدیّن پیدا کنید، شیطانتان بزرگتر میشود، خیال نکنید که شما را رها میکند، وقتی شیطان میبیند شما دارید هدایت میشوید، توی سرِ خودش میزند! [۸]
کامپیوتر جهانی و پرچم امر[۹]
همیشه فکر میکنم یکچیز جدیدی که بهوجود میآید، میخواهم شما گول آنرا نخورید [و] آنچیزی که روی میدهد را خنثی کنید. مبادا آن [چیز]، خدشه به حقیقت، به ولایت و توحید شما بزند؛ [چونکه] خیلی خوشخط و خال است! الآن این کامپیوتر جهانی، جهان را میگیرد. اینقدر این خوشخط و خال است که در هر خانهای نفوذ پیدا کردهاست؛ چونکه عین سینما میماند. هر روزی شیطان برای ما یکچیزی را تشکیل میدهد.
هر مطلبی دو بُعد دارد: یکبُعد خلقی دارد که خلق را گمراه میکند، یکبُعد الهی و ماورایی دارد. عزیز من! کامپیوتر را [رویش] کار کن، تو را روشن میکند. اگر اینجور باشی و عبرت بگیری، در این حرفها نمیروی. همهاش در عبرت هستی، همهاش در عظمت خدا هستی. حالا عزیز من! ببین من به شما بگویم، دارم به شما هشدار میدهم: این کامپیوتر جهانی، فسادهایی به دنبال دارد، چیزهایی نشان شما میدهد که خلاصه چشم شما را از ولایت دور میکند. توجه کن؛ یعنی شما در بُعد الهی آن برو، در بُعد ماورائی آن برو؛ نه اینکه در بُعد شهوت آن بروی. [۱۰]
عزیز من! اگر با عقلت کامپیوتر جهانی را ببینی، تعجب ندارد؛ [چونکه] محتاج است. چیزی که محتاج نباشد که نیست، چهکسی محتاج نیست؟! کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآنمجید [که] حکم روی تو گذاشتهاست. چرا محتاج نیست؟ چون کلام خداست، خدا که احتیاج ندارد، کلامش هم احتیاج ندارد. چیزی که احتیاج دارد، نباید خیلی علاقه به آن داشتهباشی. اگر کامپیوتر جهانی را میبینی، باید خلقت خدا را ببینی؛ یعنی باید قدری تفکرت زیاد بشود، یکقدری تدبّرت زیاد بشود، تدبیر کنی، ببینی که خدا چه چیزهایی دارد. این کامپیوتر جهانی چیزی است که برای شما مهندسها، باسوادها [و] با کمالها درآمده، این چیزی است که میخواهد شما را رفوزه کند. توجه کنید [که] رفوزه نباشید. کامپیوتر باید مورد تأیید کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآن باشد؛ وگرنه بهدرد نمیخورد. [۱۱]
اگر در این کامپیوتر جهانی رفتی، بیا یکقدری هم در کامپیوتر خلقت برو [که] تا قیامقیامت را به تو گفتهاست. آن کامپیوتر جهانی را که دیدی، باید با امرِ این کامپیوتر [خلقت] باشد. [۱۰] در همین کامپیوتر جهانی چیزهایی هست که شما را به ولایت میرساند، چیزهایی [هم] هست که شما را به جهنم میرساند. [باید] از خود بپرسیم [که] اگر [چشمِ ما] چشم ولایت باشد، [آیا] خیانت میکند؟ آیا چشم خدا نگاه [بد] میکند؟ آیا چشم علی (علیهالسلام) نگاه [بد] میکند؟ آیا چشم زهرا (علیهاالسلام) نگاه [بد] میکند؟ [۱۱] والله! بالله! اگر پرچم امر داشتهباشید، آن امر یکتجلی میکند، تمام عالم را میبینی، دیگر به کامپیوتر جهانی دلت خوش نیست، اینرا میبینی؛ [اما] آیا میدانی؟ عزیزان من! دیدن، باز بهغیر از فهمیدن است، دیدن، باز بهغیر از یقین است. [۱۲]
جدا شدن از حقیقت دین و ولایت، ثمره نگاه غیر امر به کامپیوتر جهانی[۱۳]
یکی از رفقایعزیز که تشریف دارند، به عمویش گفت که حالا ما [از] کامپیوتر [استفاده کنیم یا نه]؟ چرا عزیز من! تو باید خودت درست باشی، در هر قسمتی که هست، تو باید حواست پیش کامپیوتر خلقت؛ [یعنی] قرآن باشد. حالا حرف من ایناست: هر چیزی که از خارج آمد، شما باید تفکر داشتهباشید. ببین قرآنمجید، این [چیز] را تأیید کرده یا نکرده؟ خدا تأیید کرده یا نکرده؟ بالخصوص این کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآن! همهچیزی را گفتهاست. [۱۴] الآن این کامپیوتر جهانی که درآمده، یکچیز دیگر، بهتر از اینهم برای شما درمیآورند! هر چیزی که برایتان درآمد، ببین، حلال است یا حرام؟ [در] آخرالزمان، هر چیزی که برای شما درآمد، اگر بخواهی حفظ شوی، یکتفکر در این [چیز] داشتهباش، ببین، این [چیز] با امر درستاست یا نیست؟ اگر با امر درستاست، دنبالش برو. قربانتان بروم، ما آمدیم امر را به شما بگوییم. عزیزان من! فدایتان بشوم، قربانتان بروم، اول جوانیتان، بیایید این عمر گران را در راه امامزمان (عجلاللهفرجه) طی کنید، در راه قرآنمجید طی کنید، نه در راه کامپیوتر جهانی. [۱۱] ما نمیگوییم با کامپیوتر کار نکن. شما باور کنید که این خارجیها یا اشخاصی که خودفروخته هستند، والله! بالله! اینها دلسوز ما و دلسوز دین ما نیستند. حالا اینها میروند یکچیزهایی را برانگیخته میکنند که ما از حقیقت دین، از حقیقت ولایت، از حقیقت امامزمان (عجلاللهفرجه)، کنار برویم. [۱۴]
حالا چطور شویم که اینطوری شویم و جلوی خدشه را بگیریم؟ من هر چه بگویم، خلاصه امراضش را میگویم، شما باید امر را از شهوت بالاتر بدانید. امر خدا را از پولِ غیر خدا بالاتر بدانید. امر خدا را از رفیق بالاتر بدانید. امر خدا را از خواهش زنت بالاتر بدانید. اگر آن خواهش خانمت مطابق امر است، اطاعت کنی؛ یعنی این امر خدا را خودِ خدا بدانی. امر امامزمان (عجلاللهفرجه) را خودِ امامزمان (عجلاللهفرجه) بدانی. [۶] اگر تو حقیقتاً دنبال امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و امامزمان (عجلاللهفرجه) میروی، چرا دنبال کس دیگر میروی؟ از او چه میخواهی؟ اینکه همهچیزی به تو داده، همهچیز هم به تو میدهد. کسری ندارد، تو هم کسری نداری، کجا میروی؟! اما شیطان تو را فریب میدهد، هوا تو را فریب میدهد، شهوت تو را فریب میدهد، صورتهایی که ناجور است، تو را فریب میدهد. فریب میخوری، بیا فریب نخور! [در] یکجای دیگر گفتم که اگر شما بخواهید فریب نخورید، ببین، خدای تبارک و تعالی چه میگوید؟! الآن شما چند وقت یکرفیق میگیری [و] دنبالش میروی. بالأخره، آن [رفیق] به تو خیانت میکند، حرفت را نمیشنود؛ یکخُرده ناراحت هستی. خدا تو را صدا میزند، میگوید: والله! به خودم قسم! ای بنده من! اینقدر که دنبال آنها رفتی، اگر دنبال من میآمدی، همه حاجتهایت را برآورده میکردم. آیا خدا میتواند [برآورده] بکند یا نمیتواند؟! چرا دنبال خدا نمیروی؟! چرا دنبال ولایت نمیروی؟! چرا دنبال امامزمان (عجلاللهفرجه) نمیروی؟ [۱۵]
کامپیوتر جهانی و دیدن عظمت خدا[۱۶]
جوانانعزیز! این کامپیوتر جهانی را، بروید بخوانید! خیلی هم قشنگ دنبالش بروید! تا حتی میگویم، غلط میکنم [که] بگویم اشتباهاست، خیلی هم درستاست؛ اما امر دارد. خدا، هیچچیزی را توی این خلقت بیامر نگذاشتهاست؛ [چونکه خدا] میخواهد شما را به کمال برساند. خدا که احتیاج ندارد. خدا بشر را که خلق کرده، میخواهد او را به کمال برساند؛ آنوقت روی هر چیزی توی این عالم یکامری برایش گذاشتهاست؛ برای اینکه گفتم: «الا له الخلق و الامر»؛ آنوقت شما باید پیرو آن [امر] باشید. [۱۱]
والله! خیلی این حرف قشنگ است. چقدر نقشه ریختند که تو را از ولایت کنار بیاورند؛ اما توی همان [نقشه]، ولایتت کامل میشود. چرا؟ بیا این کامپیوتر جهانی را به روی کامپیوتر خلقت [یعنی قرآن]، با هم روبرو کن. هر کجا [که] آن [کامپیوتر خلقت] میگوید خوب، خوب است. چرا؟ کامپیوتر خلقت تأییدکننده است. هر چیزی را در این خلقت، قرآن تأیید کرده [دنبالش برو]؛ اما آن [تلویزیون را] تأیید نکردهاست؛ [چونکه] آن شهوت است. آن یکچیزی است که بهوجود آورده، حالا یا شیطان آورده یا هر چیزی که [آنرا بهوجود] آورده [است]، بالأخره [به] یکطوری [آنرا بهوجود] آورده که خیال شما را از آنجا [یعنی از ولایت] منصرف کند.
رفقایعزیز! بعضیها درس میخوانند، کامپیوتر دارند، همه چیزها را دارند، اما میفهمند؛ در تمام گلبولهای خونشان این [است که] کامپیوتر جهانی، ما را هدایت نمیکند یا درس، ما را هدایت نمیکند؛ یعنی تشخیص دادند. این آدمها کم هستند، پی [یعنی دنبال] حقیقت میگردند. [۱۴] آن کاری که شما میکنی، حالا کامپیوتر داری، کاسب هستی، نمیدانم عطار هستی، مهندس هستی، توی معدن هستی، هر کاری که داری میکنی، آنکار تو که روی عدالت شد، او [یعنی خدا] آنرا میخواهد. مواد کامپیوتر جهانی ایننیست که شن باشد، تو باید بفهمی شن را چهکسی خلق کرده؟ یکی [دیگر] هم [اینکه بفهمی] چهکسی به تو نیرو دادهاست؟ [۱۷]
حالا این کامپیوتر جهانی هم همیناست. شما الآن اگر کامپیوتر جهانی را خواستید یکچیزی [از آن] بفهمید [که] عبرتانگیز است، چه عیبی دارد؟ اصلاً به عقیده من، جوانهای عزیز باید کار کنند، اما خودشان را نگهدارند. این کامپیوتر که داری کار میکنی، چه عیبی دارد؟! اولها یکدفتر میگرفتند [که] حساب کنند [و در آن دفتر بنویسند؛ اما] اشتباه میشد. حالا یکدکمه میزنی، [خودش] حساب میکند. [این] چه عیبی دارد؟! شما که دارید توی کامپیوتر کار میکنید، دارید روی احتیاج مردم [کار] میکنید. [این] چه عیبی دارد؟! اما خدا به تو چه میکند؟ خدا برای هر چیزی در این عالم، مصداق میآورد. عزیز من! اینکه میگوید: [آخرالزمان] «شرّالأزمنه» [است]، هر چیزی که بوده، برایش مصداق میآورد. اگر شما این کامپیوتر جهانی را دیدی، باید فکرت در تمام جهان، در تمام خلقت، در تمام ذرات پخش شود [که] چهکسی این [فکر] را در مغز جوان گذاشت که این [کامپیوتر] را تولید کرد؟ آنرا باید ببینی. عزیز من! این [کامپیوتر] را خیلی در آن فکر نکنی. حُسن یوسف، آن [کسی] است که یوسف پرورید. اگر این عظمتی که بهاصطلاح در دنیا هست را میبینی، عظمت بالاتر آنرا ببین [یعنی خدا را ببین و] از آن تشکر کن. [۱۰]
استفاده از کامپیوتر جهانی با مجوز امر
هیچکاری لغو نیست؛ یعنی خدا در عالم کار لغو نمیکند. این کسیکه این کامپیوتر را در مغزش ایجاد کرده، خداست. این ایجاد مغز خلق، اشتباه نیست. توجه بفرمایید [که] من چه میگویم! اما [حالا] این [کامپیوتر را که] ایجاد کرد، خدا یکمجوّز روی آن میزند؛ شما باید آن مجوّز را مراعات کنید. اگر شما مجوّز را اطاعت کردید، تولیدت صحیح است. یککارگاهی که مجوّز ندارد، تزلزل دارد، بازخواست دارد. اگر کار ما مجوّز نداشتهباشد، بازخواست دارد. این کامپیوتر جهانی چیست؟ گفتم، اما این کامپیوتر خدا که قرآن است، این [قرآن] مجوّز قرار میدهد، باید با مجوّز کار کنی. کار کن! خیلی هم قشنگ کار کن [تا] پیش بروی. بابا! [شما پیش] نرفتید؛ [برای این] که اینها یکعدهای بودند، عقبافتاده بودند، جازن شدهبودند، شما را هم عقب انداختند. [۱۰]
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: من دو چیز بزرگ برای شما میگذارم: یکی قرآن است و دیگری عترت. وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید این دو چیز بزرگ است؛ یعنی تمام خلقت در مقابل آن کوچک است. قدری با تفکر این حرفها را گوش دهید! اگر با تفکر گوش ندهید، یکچیزی شنیدید. اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اینرا میگوید؛ یعنی هیچچیزی را بزرگ نمیداند مگر قرآن و عترت را. بهدینم! بهایمانم! من هم همینطور هستم. شما هم باید همینطور باشید؛ یعنی هر چیزی که میآید، این خارجیها بهوجود میآورند، شما باید حسابش را بکنی، طوری حسابش را بکنی که بگویی: این در مقابل کامپیوتر خدا کوچک است. در مقابل کامپیوتر خلقت کوچک است. ببین، آنرا تأیید کرده برو [دنبالش]. ما نمیگوییم نرو. اصلاً چیزی بد نیست، تو آنرا بد میکنی. الآن همین کامپیوتر جهانی عبرتانگیز است. ما وقتی اینجا آمدیم، عبرت میگیریم؛ ببین چه کوههایی هست! باز میگوییم: خدایا! این [کوهها] را برای چه خلق کردی؟ میگوییم: خدا بیخود که خلق نکردهاست. توجه فرمودید؟!
پس عزیز من! قربانت بروم، ببین هم اینکه [خارجی اینرا] به ضد دین درستکرده [و هم میخواهد ولایت ما را بگیرد]. آیا میدانید [که] چرا میخواهند ولایت را از ما بگیرند؟ چرا میخواهند علی (علیهالسلام) را از ما بگیرند؟ چرا میخواهند این قرآنناطق را از ما بگیرند؟ روی اصلِ اینکه مطیع میخواهند. به حضرتعباس! در تمام گلبولهای خون من دارد موج میزند، اینها مطیع میخواهند. میبینند این حاجآقا تا این [ولایت] را دارد، نمیآید تسلیمش بشود. این [ولایت] را میخواهد از تو بگیرد. با تمام نقشهها میخواهد از تو بگیرد. مطیع میخواهد، خارجی مطیع میخواهد. آنکسی هم که پیرو خارجی است، هر مقامی میخواهد باشد، آنهم مطیع میخواهد، من را که نمیخواهد؛ میخواهد مطیعش باشی. [۱۴]
به تمام آیات قرآن! وقتی در سردابه آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) رفتم، ثانیهای آنجا نایستادم، فوراً بیرون آمدم؛ دیدم زن و مرد قاطی هستند. چرا؟ مؤمن واقعی، امر دنبالش است، بیامر نمیتواند کار کند. همیشه اجازه از امر میگیرد [که] آیا نگاه کنم؟ نه! اینجا را نگاه نکن، برو! اینکار را بکنم؟ نه! تو در اختیار امر هستی، نه امر در اختیار تو. [۱۸]. [باید] بدانیم [که] امامزمان (عجلاللهفرجه) دارد ما را میبیند. [۱۹] با تفکر و اندیشه یکنگاه به آن [کار] بکنید و ببینید [که] ثمره این [کار] چیست؟ این [کار] را شیطان یا امامزمان (عجلاللهفرجه) یا امر برانگیختهاست؟ ببین امر رویش هست یا نه؟ اگر نیست، آنرا دور بینداز. [۱۱] باید همیشه در مقابل خدا و ولایت سر به زیر باشی؛ آنوقت توی امر هستی و بیامری نمیکنی. [۲۰]
خطرات نگاه بیامر و برکات نگاه با امر[۲۱]
اگر بخواهید امر الله شوید و عضو ائمه (علیهمالسلام) باشید؛ باید به امرشان نگاه کنید، به امرشان راه بروید، به امرشان بخوابید، به امرشان پا شوید [یعنی بلند شوید]. [۱۱] اگر بخواهید اشرفمخلوقات باشید، باید با آن چشمی که به شما داده، نگاه بهجای بد نکنید. [۲۲] اگر بخواهید نورتان به آسمانها نورافشانی کند، باید نگاه بیامر نکنید. [۱۹] اگر بخواهید حاکمیت داشتهباشید، چشمتان باید به امر شما باشد، نه اینکه شما به امر چشمتان باشید. [۲۳]
اگر بخواهید بدون سؤال و جواب به بهشت بروید؛ باید دلتان را به یکنگاه غیر امر خوش نکنید. [۲۴] اگر نگاه غیر امر نکنید؛ ارتباط را اطاعت کردهاید. [۲۵] اگر بخواهید خدا کلید ولایت به شما بدهد و تمام ملائکه برایتان طلبمغفرت کنند، در نگاه غیر امر، باید کلید چشمتان را بزنید. [۱۱] اگر بخواهید دینتان حفظ شود، تا میتوانید چشمتان را حفظ کنید. [۲]
اگر نگاه غیر امر نکنید و از امتحانها، از جمله امتحان چشم بیرون بیایید؛ آنوقت روح میشوید؛ دیگر جسم نیستید.[۲۶] اگر بخواهید چشم ولایت شما کار کند، باید بهغیر امر نگاه نکنید، به همهجا با امر نگاه کنید![۲۷] اگر بخواهید نور حضرتزهرا (علیهاالسلام) را ببینید؛ باید با چشمتان بهجای دیگری نگاه نکنید. به تمام آیات قرآن! من آن نور را دیدهام. اگر شما حضرتزهرا (علیهاالسلام) را بشناسید، نورش را هم میبینید؛ اما چشمی که خودش را در اختیار حضرتزهرا (علیهاالسلام) بگذارد. به تمام آیات قرآن! حضرتزهرا (علیهاالسلام) بهمن دست دادهاست؛ اما این دست، جای دیگری نرفتهباشد، این دست در اختیار [امر] باشد، این چشم، در اختیار [امر] باشد، این پا، در اختیار [امر] باشد. [۲۸]
اگر بخواهید خدا در قیامت برای شما صورت زیبا خلق کند؛ باید چشم و نفستان را حفظ کنید؛ رنج ببرید؛ اما جزء منافق و عیاش نروید، از خدا و امامزمان (عجلاللهفرجه) حیا کنید.[۲۹] اگر بخواهید به ماوراء دست پیدا کنید، باید نگاه شما به خدا و ائمه (علیهمالسلام) و عدالت باشد.[۳۰] [اگر] آنجا که خدا گفته [نگاه] نکن، [نگاه نکنید]؛ آنوقت شما چهکسی هستی؟ شما خدایی، شما علی (علیهالسلام) هستی، شما ولایت هستی [یعنی چشمت، چشم خدا و ولایت میشود، عینالله میشوی].[۳۱]
وقتی نگاهتان به زن نامحرم افتاد، اگر به آسمان نگاه کنید، تمام ملائکهها طلبمغفرت برایتان میکنند، اگر نگاه به زمین بکنید، تمام ملائکهها برایتان طلبمغفرت میکنند؛ طلبِ مغفرت ملائکه، آمرزیده هستید.[۳۲] خدا خانهاش را فدای شما کردهاست؛ اما گوش به حرف کسی ندهید، وابسته به کسی نباشید، پیرو بدعتگذار نباشید، پیرو شهوتتان نباشید، چشمتان را حفظ کنید![۳۳]
نگاه امری[۳۴]
شما نگاه به آیات خدا کن، نگاه به این کوهها بکن. عظمت خدا را ببین؛ اما کفر اهل آنرا هم ببین و شکر کن که تو اینجور نیستی. [۱۱] والله! نگاهکردن به کوهها، بهتر است از اینکه به بعضیها نگاه کنی. والله! به حیوانهای بیابان نگاهکردن بهتر است از اینکه به بعضیها نگاه کنی؛ چون حیوانات مطیعاند، اغلب اینمردم مطیع نیستند. خدا شما را خواسته که کار و شغلت در بیابان است تا شیطان تو را وسوسه نکند. کجا میخواهی بروی؟! چهکار میکنی؟! هر روزت که شب میشود شکر کن! چشمت به زن نامحرم نخورده، چشمت به اینها که نمیدانم مانتو پوشیدند و زُلفشان [موهایشان] را قپل کردهاند، نخوردهاست. چشمت به اینها نخوردهاست. اگر چشمت به یک گاو یا یک حیوان بخورد، بهتر از ایناست. چهخبر شدهاست؟[۳۵]
مقصد خدای تبارک و تعالی در تمام خلقت علی (علیهالسلام) است، ولایت است، الآن وجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) است. چرا میگوید اگر امام نباشد، تمام عالم فروریزان میشود؟ امام وجه خداست، تمام عالم وصل به وجه خداست. آسمان، زمین، لوح، قلم، بهشت، آنچه که خدا زیر این آسمان خلق کردهاست، باید اتصال به وجه خدا باشد. اگر وجه خدا نباشد، تمام عالم فروریزان میشود؛ حجّتخدا یعنی این. کجاییم ما؟! اگر تو امامزمان (عجلاللهفرجه) را میبینی، عرش را باید ببینی، بهشت را باید ببینی، دوزخ را باید ببینی، آسمان را باید ببینی، زمین را باید ببینی، کوهها را باید ببینی، دریاها را باید ببینی، ممکنات را باید ببینی، درختها را باید ببینی، اشیاء را باید ببینی، آنچه را که در خلقت است باید ببینی. تمام اینها که سرپاست، بهواسطه وجود ولیاللهالأعظم (عجلاللهفرجه) است؛ این امامشناسی است. تمام اینها غیر ممکناست که بدون امام سرِ پا باشند، تمام اینها فروریزان میشوند. اگر ما اینجوری باشیم، هر چیزی را که میبینی، شکر امامزمانت را میکنی. خدایا! شکر که تو چنین وجودی را از نور خودت خلق کردی، در این عالم آوردی که من گلابی میخورم، سیب میخورم، آسایش دارم. آنچه که آسایش است، آنچه که راحتی داری، آنچه که خوشی داری، آنچه که ابعاد داری، بهوجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) است. اگر تو امامزمان را اینجوری بشناسی، بهغیر از شکرانه کاری دیگری نمیکنی. الآن نگاه به پرتقال میکنی، میگویی: خدایا! شکر، این بهوجود امامزمان (عجلاللهفرجه) خلق شدهاست. نمیخواهم یکییکی خدمت شما عرض کنم. الآن ماشینت را میروی سوار شوی، بهوجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) چرخ دارد میگردد. از کجا میگردد؟ بهوجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه). بنزین، نفت و برق بهوجود چهکسی درآمدهاست؟ «وجوده بوجود»، بهوجود امامزمان (عجلاللهفرجه) درآمدهاست. امامزمان (عجلاللهفرجه) را باید اینجوری بشناسی. [۳۶]
اگر به مؤمن و متقی نگاه کنی؛ خدا ثواب زیارت چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد، اگر نگاه امری کردی، اتصال به متقی، ائمه (علیهمالسلام) و خدا میشوی و جنبهمغناطیسی ولایت بهوجود میآید. [۱۹]
به عرض روز و هفته به حرفهای جلسه یکنگاهی بکنید؛ تا با همینها محشور بشوید. [۳۷] اگر بهصورت پدر و مادرت، بهصورت مؤمن، بهقرآن و این حرفها نگاه کنی، تجلی نور دارد. از تمام هوا و هوس و خیالات تو را بیرون میآورد؛ اما اگر بهغیر امر نگاه کنی، تجلی ظلمت دارد. [۳۸] به فضائل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نگاه کنید؛ چون پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کس به فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نگاه کند، خداوند گناهانی که به وسیله چشمش انجام داده را میآمرزد. [۳۹]
تو باید نالههای حضرتزهرا (علیهاالسلام) و جسارت به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را فراموش نکنی، دائم باید توی این حرفها باشی؛ آنوقت فرصتی نداری [که] بهجای دیگر نگاه کنی. [۴۰] اگر بخواهیم نقش حرفهای ولایت [را] داشتهباشیم، باید از لهو و لعب دست برداریم. حالا ای مسلمان! این دههعاشورا لهو و لعب را کنار بگذار! برو فکری برای مسلمانیات بکن! آیا با این حرفها نقش داری یا نه؟! آخر چه نقشی داری که هنوز از لهو و لعب دست برنداشتهای!؟ [۴۱]
بیدینی و نارضایتی حضرتزهرا، نتیجه نگاه به لهو و لعب[۴۲]
تلویزیون یکچیز عشقی است، شهوت است، نباید به آن نگاه کنی. [۲۶] عشقش و محبتش را نداشتهباش. [۴۳] [چون] شما به عمل یکمُشت [تعدادی] انگلیسی و آمریکایی راضی هستی و جزء آنها میشوی و با آنها محشور میشوی. [۴۴] نگاه به خارجیها کنی و با آنها لاس بزنی؛ عاق امامزمان (عجلاللهفرجه) شدهای. امامزمان (عجلاللهفرجه) میگوید: یا جدّاه! اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؛ اما تو یکمُشت خارجی را جمع کردی و با آنها لاس میزنی! [۴۵]؛ آنوقت به زمانجاهلیت میمیری، بیدین از دنیا میروی و دین مصنوعی داری. [۴۶]
اگر تلویزیون و ویدیو و ماهواره زدی و به گردش رفتی که مردان و زنان را ببینی و دختران را بر سر کار آوردی که با آنها عشق کنی، حضرتزهرا (علیهاالسلام) شما را راه نمیدهد و بیدین از دنیا میروید. چرا زهرایعزیز (علیهاالسلام) به عمویش عباس راه نداد؟ مگر چهکار کردهبود؟ به حرف خلق رفتهبود. اغلب شما هم به حرف خلق هستید، کدامتان به حرف امر هستید؟ اگر تو به حرف امر هستی، امر به تو گفته تلویزیون بزن؟! امر به تو گفته ویدیو بزن؟! امر به تو گفته ماهواره بزن؟! امر به تو گفته به گردش برو و زنان و مردان را ببین؟! خاک عالم بر سرت! امر به تو گفته جوانان مردم بیکارند، دختران را بهسر کار ببری و با آنها عشق کنی؟! باید بیدین از دنیا بروی! [۴۷]
[الآن] جوری شدهاست که تمام این دنیا، شرّالأزمنه شدهاست، دیگر خیر تویش نیست. زمانی خیر تویش بود که دفاع از ولایت میشد. خیر آنموقع تویش بود که دفاع از زهرایعزیز (علیهاالسلام) میشد. تجدّد، ما را برده، این ساز تلویزیون دل شما را برده. اینقدر برای شما دلرُبا آوردهاست! من عقیدهام ایناست که ما به قهقرا برگشتیم [و] تجدّدی شدهایم. والله! بالله! تجدّد آخر ندارد. قربانتان بروم، فدایتان بشوم، آرام بگیرید! دنبال چیزی بروید که آخر داشتهباشد. مگر تجدّد آخر دارد؟! [۴۸] تجدد ایناست که شما به لهو و لعب گوش میدهید، هنوز نمیتوانید از این بگذرید و بگویید علی! زهرا! عزیز من! یکی از خواهشهایتان ایناست که این [لهو و لعب] باشد؛ بگویید نباشد. [۴۹] حقیقت تجدد چیست؟ همیشه یکچیز تازه بهوجود میآورد. یکروز رادیو میآورد، یکروز تلویزیون میآورد، یکروز ویدیو میآورد، الآن هم ماهواره آوردهاست. هر چیزی که قدری قدیمی میشود، کفّار در فکر میروند که یکچیز جدیدتری برای شما بیاورند؛ اما تمام اینها را برای اهلدنیا میآورند. [۵۰]
چهخبر است دنیا؟! ماسواء [یعنی ماوراء] باید شما را احترام کنند نه خلق. مگر خدا نمیگوید اگر مؤمنی را توهین کنی، خانه مرا خراب کردی؟! نتوانستند خانهخدا را خراب کنند؛ [اما میگوید] یک توهین به مؤمن، خانهخدا را خراب میکند. مگر امامصادق (علیهالسلام) نمیگوید هر کسی، این متقی را نخواهد، دروغ میگوید که ما را میخواهد، ما اتصال بههم هستیم. کجا میروید اتصال به این لهو و لعب و دنیا و پول و پَلِه [میشوید]؟! تجدّد پدر ما را در آوردهاست! بهقول فرمایش حاجشیخعباس، خدا رحمتش کند! گفت: هر طوری میشوید، [بشوید؛ اما] تجدّدی نشوید! [۵۱]
محشور شدن با لهو و لعب[۵۲]
عزیزان من! اگر بخواهید حمایت از ولایت کنید، باید جانتان را فدای ولایت کنید نه [فدای] حرف لهو و لعب. اگر اینطور باشید، امامزمان (عجلاللهفرجه) میفرماید: پدر و مادرم بهقربانت! مگر شهدای کربلا چهکار کردند؟! خدایا! حضرتزهرا (علیهاالسلام) تا آخر عمرشان حمایت از ولایت کرد، ما هم جانمان را فدای ولایت کنیم، نه [فدای] حرف لهو و لعب. [۵۳] مگر این خانم تو، [مثل] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یا فاطمهزهراست که فردایقیامت بیاید گناهت را بگیرد که تا میگوید یکچیز بخر! برایش میخری. اینکه گفته به حرفزن نرو، ایناست: یکچیز لهو و لعبی، یکچیز غیر امری میگوید بخر! [آنرا برایش نگیر]؛ اگرنه تو باید با زنت هماهنگ باشی. یکنفر میگفت [که در روایت] گفته که هر چه زنت میگوید، غیرِ آنکار را بکن! ثواب دارد. مثلاً بهمن میگوید سیب بخر! من میروم خیار میخرم. آقاجان من! ایننیست! اگر حاجتش را برآورده کنی، خدا ثواب هفتاد حجّ و هفتاد عمره به تو میدهد. آدم یک حرفهایی از بعضیها میشنود، میبیند هنوز ارتباط که ندارند، اعتقاد هم ندارند. [۲۵] حالا به خانم میگویی [چرا برای دیگران حرف میزنی؟] میگوید: زینب هم [خطبه] خواند! تو میخواهی مردم را به شهوت خودت تحریک کنی. آیا تو زینب (علیهاالسلام) هستی؟ آیا امامحسین (علیهالسلام) به تو گفته حرف بزن؟ اینکارها چیست که درست میکنید؟ همه اینها خیمهشببازی است، [خدا] فردایقیامت، پدرت را در میآورد. خدا علمایی را که از دنیا رفتند، رحمت کند! حاجشیخعباس میگفت: اگر مرد در خانه است، زن [دم] درِ خانه نرود، اگر هم رفت، [با صدای ضخیم] بگوید: «کیست؟ کیست؟» اینطوری حرف بزند. حالا میگوید زینب (علیهاالسلام) اینکارها را کرده، زینب (علیهاالسلام) میخواست اسلام را یاری کند. الآن [آیا] ما حسین (علیهالسلام) داریم؟! [یا اینکه] شهوت و کارهای تجددی همهچیز را از ما گرفتهاست! خانمهایعزیز! دلم میخواهد با حضرتزهرا (علیهاالسلام) محشور شوید. جوانانعزیز! بهدینم! دلم میخواهد با امامحسین (علیهالسلام) محشور باشید، نه با لهو و لعب. تا میتوانید لهو و لعب را از خانههایتان بیرون کنید. [۲]
خدا به نماز زهرا (علیهاالسلام) افتخار میکند؛ [میفرماید:] ای ملائکه! ببینید این کنیز من چطور دارد بندبندش جدا میشود [و] با من حرف میزند؟ کجا میروید با یکلهو و لعب حرف میزنید؟! چقدر بدبختید! [۵۴] خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انگشترش را در رکوع [نماز] داده، درستاست؟! آیه «هل أتی» نازل میشود. اگر این انگشتر را نمیداد [آیا آیه] «هل أتی» نازل نمیشد؟! البته علی (علیهالسلام) خودِ «هل أتی» است، ببین دارد حالی تو میکند، قربانت بروم، حالا که این انگشتر را داده «هل أتی» [برایش] نازل میشود، آنها سهروز، سهروز، نانشان را دادند، آیه [برایشان] نازل میشود، دارد حالیات میکند [که] یعنی وقتی اینکارها را کردی، تو سزاوار آیه قرآن هستی. [۵۵]
اگر بخواهید خدا به شما علی (علیهالسلام) بدهد، باید از دنیا و لهو و لعب و خیال و تماشا دست بردارید. رفقایعزیز! بیایید از دنیا و لهو و لعب و خیالها و تماشا و منیّت دست بردارید. بیایید تسلیم شوید تا خدا به شما هم علی (علیهالسلام) بدهد. اگر دست برداشتید، هماهنگ با ولایتید؛ وگرنه با افعال و خیالهای خودتان هماهنگ هستید و با همانها محشورید. [۵۶]
مگر خدا این خلقت را که [خلق] کرده، نمیخواهد؟! پس اَلَکی خلق کردهاست؟! تمام شماها را خلق کرده، بهشت به این جاودانی را خلق کرده، غِلمان را برای شما گذاشته، حوریهها را برای شما گذاشته، تازه اینها که گذاشته، برای شما گذاشتهاست، بهدینم! من [اینها را] نمیخواهم، بهایمانم! من نمیخواهم. این مال شماست. مال شماست که هنوز ویدیو و ماهواره میزنید. چه دارید میگویید؟ من یکعنایت زهرا (علیهاالسلام) را به فردوس و بهشت و غلمانش ندادم، گفتم: برو ردّ کارَت! متقی؛ یعنی این. شما چه دارید میگویید؟! [۵۷] وقتی [من] علی (علیهالسلام) میگویم، در تمام کالبد بدن من، انگار جان میگیرد؛ یعنی انگار، آن علی (علیهالسلام)، به روح آدم جلوه میدهد. کجا میروی پای این تلویزیون که آنها را میبینی؟! تو هنوز کسری داری، هنوز این دل تو، به آنها تمایل دارد. [۵۸]
کارت علی[۵۹]
والله! بالله! من قصد جسارت به شما ندارم. عزیز من! تو که به مکّه میروی و اطاعت نمیکنی، پولت ناجور است، بهفکر این هستی که این [لهو و لعب] را بخری، تلویزیون رنگی بخری، داری [مکّه] میروی که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: آخرالزمان، مردم حجّ میکنند یا برای سیاحت یا برای تجارت یا برای اسم و رسم. حالا تو که سفر اوّلت است و میروی، جزء یهود و نصارا نیستی؛ اما حیوان هستی. در آیینه علی (علیهالسلام) حیوان هستی. چرا اطاعت نمیکنی؟! [۶۰] در قیامت از تو کارت میخواهد. تو کارت علی (علیهالسلام) را میتوانی آنجا ببری؟! آنجا چهکارتی میبری؟! کارت تلویزیون، کارت ویدیو، کارت هوا، کارت هوس، کارت دنیا، کارت خیانت، کارت دروغ، کارت جنایت؟! چقدر من کارت دارم! کارت علی (علیهالسلام) از من میخواهد، میگوید برو [و] همه اینها را دور بینداز! خدا میداند این کارت علی (علیهالسلام) چقدر قیمت دارد! از کجا ما کارت علی (علیهالسلام) بگیریم و آنرا به ما بدهد؟ امرش را اطاعتکن. [۶۱]
مگر نبود که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)، فاطمه بنتاسد را در قبر گذاشت؛ فرمود: [اگر از امامت پرسیدند،] بگو پسرم. گفت: پسرم. فاطمه حیرانزده شد. ائمه (علیهمالسلام) را [از او] سؤال کردند. کدامیک از شما [اسم] امامهایتان را بلد هستید؟ تو چهچیزی بلدی؟ تا وقتیکه از علی (علیهالسلام) صحبت میکنم، نمیخواهم حرف لهو و لعب را بزنم؛ دهانم عیب میکند، نمیزنم. تو چهچیزی بلد هستی؟ بترسید از آن روزی که از شما سؤال میکنند! در قبر امامهایتان را سؤال میکنند. آیا دنیا را سؤال میکنند یا ائمه (علیهمالسلام) را سؤال میکنند؟ حالا اگر هم [اسمش را] بگویی، میگوید چرا امرش را اطاعت نکردی؟!
آن مؤمنواقعی هم همینجور است. آن مؤمنواقعی هم شاید یک ذراتی مِهر دنیا داشتهباشد. روایت داریم: یکگُل میآورد، به او میدهد، بو میکند؛ آن ذرّه محبت هم میرود؛ آنوقت خدا را لبّیک میگوید؛ آنوقت جایش را نشانش میدهد. چرا؟ این مؤمن، علی (علیهالسلام) گفته، این مؤمن، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول دارد. این مؤمن، «الیوم أکملت لکم دینکم» را قبول دارد. [اما] تو میروی چهکسی را قبول میکنی؟! من نمیخواهم در این نوار اسم لهو و لعب را بیاورم. شما مردم، اغلبتان پیِ لهو و لعب هستید. [۶۲] اگر اینطوری شدی، به بهشت جاویدان میروی و ملائکه آنجا میگویند: چه شده؟ مگر قیامت شده؟ [میگویی:] نه! [میپرسند:] اُمت چهکسی هستید؟ [میگویی:] اُمّت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)؛ ما از کسانی هستیم که از اول و «ألست» امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول داشتیم و داریم؛ عوض نشدیم. خب، [میپرسند:] چهکار میکردید؟ [میگویی:] امر خدا را [به امر خودمان] ترجیح میدهیم. کجا امر خداست که میروی این لهو و لعب را میخری؟! آیا امر خداست که جلوی چشمت را نمیگیری؟! [۴۹]
حالا یارو افتخار میکند که پرچم ویدیو بالای سرِ خانهاش است. لامروّت! شیعه باید پرچم علی (علیهالسلام) در خانهاش باشد. تو شیرهای! چه پرچمهایی بالای خانههایتان هست؟ آرام باشید! تو باید پرچم «إنّا فتحنا لک فتحاً مُبیناً» بالای خانهات باشد. آیا تو شیعه هستی؟! [۲۹] به شما گفتم، [در قیامت] دیدم [که] همه اینها با پرچم آمدند. تمام پرچمها محزون هستند؛ فقط پرچم ولایت [محزون نیست]. دلم میخواهد شما همه زیر پرچم ولایت باشید. سلمان، اباذر، میثم، مقداد، عمار یاسر، جُبیر، تمام زیر پرچم علی (علیهالسلام) بودند. باباجان! به حضرتعباس! برو دست از تلویزیون و ویدیو بردار؛ [آنوقت] تماشاگر تمام خلقت میشوی. کجا میروی؟! [۶۳] اگر تلویزیون ببینی و با خارجیها عشق کنی، مشرک به ولایت هستی، ولایتت حلقی است نه عملی. در آخرالزمان بیشتر مردم مشرک به ولایت هستند! یعنی ولایتِ مردم حلقی است نه عملی! تو که دَم از ولایت میزنی، باید امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را اطاعت کنی. آیا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفته دروغ بگو؟! گفته معامله ربوی بکن؟! گفته خدعه بکن؟! گفته تلویزیون ببین و با خارجیها عشق کن؟! [۴۷]
فراموش کردن مصیبت امامحسین ثمره نگاه به لهو و لعب[۶۴]
آدم یکجاهایی باید برود. شما حسابش را بکن! تو که از سلمان عزیزتر نیستی، از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهتر نیستی، [امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به او] گفت: برو. یکجاهایی [امیرالمؤمنین (علیهالسلام)] میخواست [سلمان] حفظ شود؛ نه اینکه رضایت داشت، تو هم باید حفظ شوی! یکجاهایی مقدسی نکن! برو! توجه فرمودید؟! من عقیدهام ایناست که اگر ویدیو و تلویزیون هم دارد، برو! چرا؟ [چون] خودت را میخواهی حفظ کنی، ولایتت را میخواهی حفظ کنی، تو از آن [یعنی تلویزیون] که خوشت نمیآید، توجه فرمودید؟ [۲۲]
اگر بخواهید مصیبتهای حضرتزهرا (علیهاالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) را فراموش نکنید، باید دنبال تماشای تلویزیون و ماهواره نباشید. اغلبِ مردم اینها را فراموش میکنند. این فراموشی، شما را از آنها جدا میکند. زینب (علیهاالسلام) جدا نشد، اُمکلثوم جدا نشد، خودِ امامزمان (عجلاللهفرجه) هم گریه میکند؛ آنوقت شما دنبال تماشای تلویزیون و ماهواره میروید! روایت است که میگوید: اگر قهقهه زدی، بگو «اللهُمَ لاتَمقُتنی» که دلت نَمیرد. دلمُرده کسی است که از مصیبت زهرایعزیز (علیهاالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) جداست! آنموقع که دنبال تجدّد و خلق بروید از حضرتزهرا (علیهاالسلام) و ائمه (علیهمالسلام) جدا شدهاید. [۶۵]
عزیز من! میفرماید: «قلبالمؤمن، عرشالرحمن» قلب شما باید عرش خدا باشد. دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) تویش باشد. اینها چیست که توی دلت میآوری؟ این لهو و لعبها چیست که میآوری؟ این فکرها چیست که میآوری؟ اینچیزها چیست که تویش میآوری؟ تو باید ماوراء را در قلبت بیاوری. [۶۶]
اگر بخواهی به جایی برسی که قلب شما زیارتگاه ملائکه و جایگاه قبر امامحسین (علیهالسلام) و ولایت باشد، باید به لهو و لعب و به تلویزیون خودت را نفروشی. شما به جایی میتوانی برسی [که] قلب شما، دل شما، زیارتگاه ملائکه باشد. امامحسین (علیهالسلام) میفرماید: قبر من در قلب مؤمن یا مؤمنه است. وقتی شیطان به خدا گفت: من میخواهم در قلب بنیآدم بروم، خدا فرمود: قلب، جای من است، جای ولایت است؛ آنوقت خدا در قلب توست، علی (علیهالسلام) در قلب توست؛ قبر امامحسین (علیهالسلام) در قلب توست. شما این [قدر] قیمت داری، ارزان خودت را میفروشی. به یک هوا خودت را میفروشی، به یک مجلس خودت را میفروشی، به یک لهو و لعب خودت را میفروشی، به یک تلویزیون خودت را میفروشی. [۶۷] [در روایت] میگوید: اگر بهقدر بال مگس [برای امامحسین (علیهالسلام)] گریه کنید، خدا از سر گناهانتان میگذرد؛ تا حتی اگر مطابق برگهای درختان و ریگهای بیابان باشد؛ اما امامحسین (علیهالسلام) را با لهو و لعب فرق بگذارید. قبر امامحسین (علیهالسلام) درون دل شماست، کجا این لهو و لعب را میزنی؟! خدا میداند قلبت سیاه میشود. دیگر بهدینم! حسینخواه نیستی، بهدینم! زینبخواه نیستی. شهوتخواه هستی! با همان شهوت محشور میشوی! [۲]
اگر با این مصیبتهایی که به امامحسین (علیهالسلام) و اصحابش وارد شده، به تماشای تلویزیون و ماهواره بنشینی، از کسانی هستی که بیدین از دنیا میروی. کربلا دارد حسین، حسین میگوید؛ اما تو آنقدر بیغیرت هستی که میخندی! به تمام آیات قرآن! راست میگویم، مردم [به] زیارت امامحسین (علیهالسلام) میرفتند و بعد به تماشای تلویزیون میرفتند!! تو کربلا آمدی؟! چهخبر است؟! در کوچهها [ی کربلا] که میرفتم، میگفتم: اینجاست که حسین (علیهالسلام) آمده! اینجاست که زینب (علیهاالسلام) آمده! اما تمام آنها ماهوارههایشان روشن بود! ایناست که میگوید اگر در آخرالزمان با دین از دنیا رفتی، ملائکه تعجب میکنند. [۴۱] دوستی داشتم، گفت من دهدفعه [به کربلا] رفتم. رفته آنجا ماهوارهها را ببیند! آیا انفاق کرده؟ نه، اصلاً حالیاش نیست [که] انفاق چیست؟ چهکار داری میکنی؟! پس قانع و راضی باش! [۶۸]
اگر امامحسین (علیهالسلام) میگوید «أم حسبت أنّ أصحابالکهف و الرّقیم کانوا من آیاتنا عجباً»، عجیب ایناست که اینها دینشان را حفظ کردند. عجیب ایناست [که] پا شده [یعنی بلند شده و] آمده در بیابان [تا] دینش را حفظ کند، امر ولایت را اطاعت کرده، حالا آیه قرآن هم برای اینها نازل میشود. برای ما چهچیزی نازل شدهاست؟ ساز تلویزیون و ساز ویدیو! اینهم برای من نازل شدهاست، بفرما! تو حقّت ایناست، آن [یعنی اصحابکهف] هم حقش آناست. ساز تلویزیون و ویدیو را برای شما و آیه قرآن را برای آنها نازل کردهاست؛ چرا؟ امر را اطاعت نمیکنیم. [۶۹]
خانواده و بیرون کردن تلویزیون[۷۰]
امر لهو و لعب چیست؟ لهو و لعب نباید تو را تغییر دهد. تو بلبل باغ ملکوتی نه از عالم خاک، خدا تو را برای جای دیگر خلق کردهاست. عزیز من! تو را چهار روزی آورده اینجا [در دنیا] که امتحان بدهی. یک لهو و لعب تغییرت ندهد. یک رفیقی که یک سِمَت آشغالی دارد، تغییرت ندهد. مگر ولایت باید تغییر کند؟! چرا ما توجه نداریم؟! امر بساطهای لهو و لعب چیست؟ این بساطها را در خانههایتان نیاورید. درستاست که با مشکل روبرو میشوید، درستاست که اذیّت دارد، اما قربانت بروم، وقت بگذار و با این آقازادهها حرف بزن [و به آنها بگو:] عزیز من! [این تلویزیون] اینجور هست. قربانت بروم! شأن ما اینجوری است. حساب کن [که] آیا امامحسین (علیهالسلام) اینکار را کرده؟! آیا امامحسن (علیهالسلام) [اینکار را] کرده؟ آیا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اینکار را کرده؟ اینکار را ابولهب کرده، ابوجهل کرده. آخر، تولّایی هست [و] تبرّایی هست. اگر تو اینکار را بکنی، از آنها تبرّی نداری؛ یعنی این جوان را بساز! [۷۱]
امر تلویزیون و ویدیو چیست؟ در خرید ویدیو [و تلویزیون] نباید امر زنتان را به امر خدا ترجیح دهید؛ با او صحبت کنید و او را عقدهای نکنید! بگویید: خانم! این مطابق شأن ما نیست، درست نیست؛ اما یکطوری با او رفتار کنید که عقدهای نشود. تا میتوانید سعی کنید [که] زنتان را قانع کنید که نخرد. اگر شما بخری تا زمانیکه او گناه میکند، گردن شماست؛ اما اگر او بخرد، گردن شما نیست. شخصی نزد من آمد. گفت: زنم میگوید [که] تلویزیون بخر! چهکار کنم؟ گفتم به او بگو [که] بد است، گفت: قانع نمیشود. گفتم: دویستهزار تومان به او بده [و به او] بگو: میخواهی طلا بخر، [یا] میخواهی تلویزیون بگیر! او هم رفت [و] طلا خرید؛ چونکه اگر شما بخری، تا زمانیکه او گناه میکند، گردن شماست؛ اما اگر او بخرد، گردن شما نیست؛ پس تا میتوانید نگذارید عقده تولید بشود. رفع عقده کنید تا زندگیتان شیرین شود. اگر تلویزیون داشتید، بچّههایتان پُررُو میشوند. این بچّهها که پُررُو شدند؛ یکی برای تلویزیون [و] یکی هم بهخاطر مالحرام است. بچّه تا یکقدری که بزرگ نشدهاست، نباید سر به سرش بگذارید! بچّه را نباید عقدهای کنید؛ اما اگر تلویزیون دارید به گونهای رفتار کنید که یعنی من متنفّرم؛ یعنی بچّه بفهمد که پدرش خوشش نمیآید. اینطوری یواشیواش به بچّه هشدار دادهمیشود. [۷۲] امراض آن [یعنی تلویزیون] را به آنها حالی کن! حالا من نمیگویم برو با زن و بچّهات دعوا کن! یواشیواش اینها را حالیشان کن! [بگو:] باباجان! این امراض را دارد، اینطوری است. [۷۳] این تلویزیون بیچارهکنِ من و بچّهام است، کمکم آنرا [از خانهات] بیرون کن! باباجان! نمیگویم که شما منزوی شوید. علاقه، حرف دیگری است. ماشین باید داشتهباشید، خانمهایتان را تفریح ببرید، لباس خوب برایشان بخرید؛ اما کمکم به او بگو: خانمعزیز! این تلویزیون، بیچارهکنِ من و بچّهام است. کمکم آنرا بیرون کن تا اشراف بههم بزنی. [۷۴]
گفتم که یکنفر در یکخانه نو رفت و خیلی دارایی بههم زد، گفتم: [آیا] اینکار را کردی [کمک به بیچارهای کردی]؟ یا به آن گفتی یکتلویزیون رنگی بخر؟ [۷۵] هیچکسی هیچکاری نمیتواند بکند، بهدست خودت میشود. این تلویزیونی که الآن هست، اگر خریدی، من گفتم [که] چه چیزش حرام است؟ آهنش حرام است؟! فلزش حرام است؟! سیمش حرام است؟! یکوقت میبینی یکچیزی از آن صادر میشود، صادرات این [تلویزیون] حرام است. تو صادرات اینرا قبول نکن! [۱۴] [صادرات و] تولید بد [یعنی] اینکه مطابق قرآن، مطابق حدیث، مطابق قول خدا و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) نیست، ما تولید اینرا بد میگوییم. چه حقّی داری [که] میگویی تلویزیون حرام است؟ پس چرا تو خودت خریدی؟ چقدر گفتید [که] رادیو حرام است، پس چرا خودتان خریدید؟ شما که همه را منع میکردید، چرا [خودتان] خریدید؟! [۱۰]
روی جهاز دخترت نگذار، چقدر حواست پیش این بچّههای شَرور است! مرتب وزر و وبال میکنید [و] به اینها میدهید؟ آخر، چرا تو میروی روی جهاز دخترت تلویزیون میگذاری؟ او برود کیف کند، تو فردا، پسفردا، لگد به گور بزنی! بزن تا جانت بالا بیاید! [۷۶] شما باید پسرت را مؤثر ندانی، دامادت را مؤثر ندانی. چرا تلویزیون را [روی] جهازش میدهی؟ او میرود عشقش را میکند و تو باید فردایقیامت جوابش را بدهی. چرا؟ به آن اتّصال هستی. چرا اینکار را میکنی؟ [۲۵] [آن] آقا، روی جهاز دخترش تلویزیون میگذارد! ای احمق! این ساز میزند، تا قیامت تو گیر هستی. [میگوید] داماد هم بدش میآید [اگر تلویزیون روی جهاز نگذارم]، به دَرَک که بدش بیاید! زنم چطوری است، به دَرَک که بدش آمد! امر را اطاعتکن؛ [بگو:] من نمیخرم. مرد آناست که در مقابل ولایت شجاع باشد؛ [تو مرد] نیستی، سُست هستی. مرد آناست که در مقابل امر خدا شجاع باشد. آنمرد است، [اما] ما نر هستیم. [۷۷]
منتظر امامزمان، منتظر لهو و لعب نیست[۷۸]
عزیز من! دست از این عقیدههای پوچ بردارید و پیرو خلق نباشید! داد میزنم و میگویم: [پیرو خلق] نباشید. اگر شما یکمقدار فکر کنی، میبینی اینها که پیرو خلق شدند، چهکار کردند؟! چقدر سقوط کردند! چرا شما حواست دنبال لهو و لعب است و همینطور مشغول هستی! شما حساب بکن! ببین چقدر همه اینها برای امامحسین (علیهالسلام) گریه کردند، عرش خدا گریه کرده، درخت گریه کرده، سنگ گریه کرده؛ پس همه اینها حالیشان هست و تمام اینها در امر هستند. [۴۶]؛ پس نتیجه حرف من این شد که ببین جنّ، مَلَک، درخت، آسمان، زمین، عرش، فرش، آنچه را خدای تبارک و تعالی در تمام خلقت خلق کرده، برای امامحسین (علیهالسلام) گریه کرده؛ چون اینها ارتباط دارند. ارتباط دارند یا ندارند؟! چرا تو ارتباطت را قطع میکنی و طرف بدعتگذار میروی؟! چرا ارتباطت را قطع میکنی [و] میروی طرف اینها که آدم نمیخواهد اسمشان را بیاورد؟! عزیز من! تو وقتی پای کامپیوتر رفتی، وقتی طرف این ماهواره رفتی، [از ولایت] قطع شدی. خدا آقایبروجردی را رحمت کند! درود خدا به روحش! ایشان میگفت، توی رساله سابقش ببینید، اینجایی که این ساز زده میشود، اگر حوادثی روی بدهد، همهشما اهلجهنّم هستید. چرا دست [از این لهو و لعب] برنمیدارید؟! چرا دور هم جمع میشوید؟! چرا مَحرم و نامَحرم دور هم جمع میشوید؟! [۱۸]
اگر تلویزیون و ماهواره داشتهباشی، برخورد با ولایت داری، نه [اینکه] ولایت [داشتهباشی]، دَم از امامزمان (عجلاللهفرجه) میزنی؛ اما نقش امامزمان (عجلاللهفرجه) نداری؛ خودت را بدبخت دنیا و آخرت کردهای. اگر جنبهمغناطیسی تلویزیون و ماهواره داشتی، جنبهمغناطیسی ولایت نداری و از ائمه (علیهمالسلام) جدا میشوی. [الآن] چهکسی امر را اطاعت میکند؟! آیا ولایت گفته [که] تو ساز و آواز بزن؟! آیا ولایت گفته [که] تو تلویزیون و ماهواره داشتهباش؟! الآن چهکسی امر را اطاعت میکند؟! آنوقت میفرماید: کسیکه امامزمانش را نشناسد، میمیرد به زمان جاهلیّت. اگر [میگویی: ولایت امیرالمؤمنین] علی (علیهالسلام) و امامزمان (عجلاللهفرجه) [دارم] و [اسباب] لهو و لعب [هم] داشتهباشی، ظاهر مسلمان و باطن یهودی هستی؛ ظاهراً اسلام داری، اما باطنت یهودی است. چرا؟ چون [امیرالمؤمنین] علی (علیهالسلام) و امامزمان (عجلاللهفرجه) نداری، لهو و لعب داری. [۷۹]
اگر بخواهی منتظر امامزمان (عجلاللهفرجه) باشی، باید انتظار لهو و لعب نداشتهباشی و به تلویزیون همکاری نداشتهباشی. اگر یکروزی امامزمان (عجلاللهفرجه) آمد، باید بدوی، «انتظارالفرج» یعنی انتظار ندای امامزمان (عجلاللهفرجه) را داشتهباشی؛ آنوقت دیگر کاری بهدنیا نداری، به گناهکاری نداری، انتظار لهو و لعب نداری، به تلویزیون کاری نداری. آنهم مرد میخواهد که اینجور باشد. [۸۰] اگر بخواهی با امامزمان (عجلاللهفرجه) نجوا کنی؛ نباید با لهو و لعب نجوا کنی. کسیکه با امامزمان (عجلاللهفرجه) نجوا میکند، با لهو و لعب نجوا نمیکند. [۸۱]
اگر پای تلویزیون کیف کنی و بخندی؛ سنخه با امامزمان (عجلاللهفرجه) نیستی. او دارد هر روز برای جدّش گریه میکند؛ آنوقت سزایت ایناست که بیدین از دنیا بروی. تو مارک ولایت به خودت زدهای و نمیتوانی یاور امامزمان (عجلاللهفرجه) باشی و در رجعت شرکت کنی. امامزمان (عجلاللهفرجه) دارد گریه میکند، حالا تو ای مسلمان! پای تلویزیون کیف میکنی و میخندی؟! تو با آنهایی، تو را به امامزمان (عجلاللهفرجه) چه؟ مارک ولایت به خودت زدهای! حالا سزایت ایناست که بیدین از دنیا بروی! تو میخواهی در رجعت بیایی و یاور امامزمان (عجلاللهفرجه) باشی؟! [۸۲]
لهو و لعب زدن، نتیجه بیغیرتی[۸۳]
رفقایعزیز! دلم میخواهد توجّه بفرمایید! «قلبالمؤمن عرشالرحمن»؛ عرش امریّه صادر میکند، حالا این امریّه که از قلب صادر شد، در دل اثر میکند. شیطان در دل شماست، در دل من هم هست؛ ولایت «وجهالله» است، در قلب شماست. «قلبالمؤمن عرشالرحمن»؛ [قلب مؤمن] عرش خداست، وقتیکه فرمان در دل صادر میشود، دست چهکسی میافتد؟ دست دلت. میگویی دلم میخواهد اینکار را بکنم. حالا اگر دلت خواست، این دلخواستن مطابق امر بود، آن امریّه صحیح است؛ اما الآن دلم میخواهد یکتلویزیون بخرم، دلم میخواهد یککارهایی بکنم، این دل است، باید ببینی این [دلخواستن]، با امر مطابق باشد. اگر با امر مطابق شد، امر است؛ اگر مطابق نشد، دلت است.
آنجا [در قلب] خدا، ولایت اطلاعیّه صادر میکند، در دل تو هم شیطان اطلاعیّه صادر میکند. قربانت بروم! فدایت بشوم! ببخشید باید تفکّر داشتهباشید. این اطلاعیّه که از قلب صادر شد، باید روی آن فکر بکنی: آیا من اینکار را میخواهم بکنم، خدا راضی است؟ آیا اینکار را بکنم، آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) راضی است؟ آیا اینکاری که میخواهم بکنم، شرع میپسندد؟ آنوقت بکن! [۸۴]
[به خدا] گفتم: اگر آنچه را که به امامزمان (عجلاللهفرجه) دادی، بهمن بدهی، به امامزمان [قسم! همه را] به اسم تو نمیدهم؛ یعنی اسم تو را فدای تمام خلقت میکنم. باید اسم علی (علیهالسلام) را فدای تمام خلقت کرد [یعنی تمام خلقت را میدهم و اسم علی (علیهالسلام) را میخواهم و میگیرم]؛ آنوقت اگر اینطوری باشی، به تو آش [و] پلو [هم] بدهند، [آیا] گول میخوری؟! یکچیزی به تو میگوید، [آیا] زنده باد [و] مرده باد میگویی؟! رفقایعزیز! باید اینطوری باشید! والله! اگر [اینطوری] نشوید، یکروزی میشود که شما پشیمان خواهید شد؛ میگویید چرا تلویزیون ما را گول زد؟! چرا این عروسکبازیها [ما را] گول زد؟ چرا فکر ما، اینطرف و آنطرف رفت؟! چرا در این فکر نیامدیم؟! [۸۵] اگر بخواهید تلویزیون و این عروسکبازیها شما را گول نزند و روزی پشیمان نشوید، باید خودتان را به ذکر مشغول کنید. [۸۶]
خدا میداند اگر آدم دین نداشتهباشد؛ [اما] غیرت داشتهباشد، پی [یعنی دنبال] لهو و لعب نمیرود. اگر دین نداری، غیرت هم [که] داری، چرا تو ماهواره میزنی؟! چه مسلمانی هستی؟! زهرا (علیهاالسلام) و امامزمان (عجلاللهفرجه) گریه میکنند؛ همه گریه میکنند، عرش گریه میکند، فرش گریه میکند. تو چه مسلمانی هستی که میروی ویدیو و تلویزیون رنگی میزنی؟! آرام! خودت را از اهلبیت جدا کردی؛ [اما] نمیفهمی.
یکروایت داریم: کسانیکه قرض دارند، [وقتی] امامزمان [میآید] همه قرضها را میدهد؛ اما قرض نکنی، بروی تلویزیون و ویدیو و رقّاصی بخری. والله! روایت داریم: امامزمان (عجلاللهفرجه) تمام قرضهای فقرا را میدهد. نمیگذارد هیچکس مشغولالذّمه بمیرد. چقدر امام شما را میخواهد! [۸۷]
[وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را بهمسجد بردند و حضرتزهرا (علیهاالسلام) دید که شمشیر بالای سرِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گرفتهاند و میگویند با خلیفه مردمی بیعت کن! حضرتزهرا (علیهاالسلام) یکنَفَس ناراحتی کشید،] چنان این ستون به امر حضرتزهرا (علیهاالسلام) جمع شد که مردم از زیر ستونها میرفتند. هنوز نفرین نکردهاست! یکنَفَس ناراحتی برای علی (علیهالسلام) کشید؟ آیا تو یکنَفَس ناراحتی برای امامزمان (عجلاللهفرجه) کشیدی که دارد گریه میکند یا پای رقّاصی، پای ویدیو، ماهواره و اینها میروی؟ آیا تو یکنَفَس [ناراحتی] کشیدی؟! [۸۸]
آخر شما اگر اسلام دارید، تو را بهوجود امامزمان! [آیا با] این مصیبتهایی که [به] سرِ اینها [یعنی ائمه (علیهمالسلام)] آمده، میروی ویدیو بزنی؟! میروی ماهواره بزنی؟! میروی تلویزیون بزنی؟! میروی کارهای عشقی بکنی؟! میروی عروسک را بخری؟ اُفّ بر تو مسلمان! تو اسلام هم نداری، حالا ولایت بهجای خودش! [۸۹]
حالا آقا [به] مکّه آمده و یکماهواره خریده، به کسی داد و گفت دویستتومان به تو میدهم [که آنرا] برای من بیاوری. مردک! تو میخواهی جلوی مردم ماهواره نیاوری؛ آنوقت جلوی امامزمان (عجلاللهفرجه) خجالت نمیکشی که ماهواره میآوری! خاک بر سرت بکند! تو از مردم خجالت میکشی! [اما] از امامزمان (عجلاللهفرجه) [خجالت] نمیکشی. [۹۰] آخر باانصاف! تو چه حجّی بهجا آوردی؟! به جانم قسم! حجّی که بهجا آوردی، شیطان به تو «تقبّلالله» گفت! گفت: ای بنده من! امر مرا اطاعتکن! ای بنده من! ویدیو آوردی، بساط قمار آوردی! [۹۱]
یکی یکمقدار دستش پس رفتهبود [یعنی مشکل اقتصادی داشت]، یکنسبتی با این بندهزاده، میرزا ابوالفضل دارد، گفت: ما رفتیم تلویزیون را بفروشیم، گفت: اگر بدانید، اگر من مُردهبودم، اینها [یعنی خانوادهام] اینقدر گریه نمیکردند. خب بفرما، این بندهخدا چه کند؟ خب، گذاشت زمین دیگر، اگر تو بمیری، او برای تو گریه نمیکند؛ اما اگر بخواهی تلویزیون را بفروشی، گریه میکند؛ پس خانم تلویزیون را از تو بیشتر میخواهد! توجّه فرمودید؟! بابا! نرو داد و قال کن! من الآن یادت میدهم. این خانم را بنشان، بچّهات را بنشان، به او بگو! آخر، هر کسی هم یکجور است. یکنفر است یکوقت میبینی که یکمملکتی دستش است؛ من نمیگویم [که] حلال [و] حرام کن! آخر، تو عمله! چه کارهای؟ این [تلویزیون] به چه درد تو میخورد؟! تو از کجا میخواهی خبر داشتهباشی؟! از انگلستان و شوروی؟! از کجا میخواهی خبر داشتهباشی؟! اینها میخواهند به مملکت تو حمله کنند؟! مال تو را ببرند؟! آسمانجُلّ! [میگوید:] بله! احتیاج داریم، ما میخواهیم از همهجا خبر داشتهباشیم. بیا از بهشت خبر داشتهباش! بیا از جهنّم خبر داشتهباش! بیا از سؤال [شب] اوّل قبر خبر داشتهباش! بیا امر امامصادق (علیهالسلام) را خبر داشتهباش! [۹۲]
نگذشتن از لهو و لعب و محروم شدن از درک حضور ائمه[۹۳]
خدای تبارک و تعالی به تو یک عنایتی فرموده که تو را در ظاهر به رشد برساند [و] مردم تو را احترام کنند. ما به تکلیف رسیدیم؛ اما والله! به بلوغ نرسیدیم. چرا به بلوغ نرسیدیم؟ ما بازی میخوریم، گول میخوریم. یک بچّه به یک توپ، بازی میخورد، به یک عروسک، بازی میخورد. ما را به چهچیزی بازی دادهاند؟ ما را به تلویزیون بازی دادهاند. اگر ما به بلوغ برسیم، هیچچیزی ما را بازی نمیدهد. [۹۴] آدمی که بالغ بشود که دلش را به یک تلویزیون و ویدیو خوش نمیکند. دلش را به یک مجلس لهو و لعب خوش نمیکند. حالا انگار یکچیزی هم آورد و یکمقدار سر و صدا کرد؛ نه خدا، نه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و نه ملائکه راضی هستند. خانهای که باید وحی مُنزل در آن نازل شود، چرا ساز در آن نازل میکنند که رقاصهها به آنجا بیایند؟! اینجا باید حسین (علیهالسلام) بیاید، اینجا باید زهرا (علیهاالسلام) بیاید، اینجا باید امامزمان (عجلاللهفرجه) به خانهات بیاید. [۹۵]
[امامصادق (علیهالسلام)] میگوید: شما عضو ما هستید؛ اما گناه میکنید، از ما جدا میشوید. الآن اینشخص، عضو امامزمان (عجلاللهفرجه) است؛ اما اگر گناه کند، جدا میشود؛ [این] یعنیچه؟ یعنی بچّه این آقا، عضو آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) است؛ بچّهها عضو هستند، ما نباید اهلیّت گناه داشتهباشیم. گفت:
آسودهخاطرم که در دامن تواَم | دامن نبینم که در دامنش روم |
امامزمان! دامان تو اتّصال به ماوراء بُوَد؛ [اما] دامان شماها اتّصال به تنبک و تلویزیون بُوَد. اینرا بدانید [که] من از این حرفها دست برنمیدارم؛ مگر [اینکه] شما دست از اینکارها بردارید؛ آنوقت «تقبّلالله» به شما میگوید. بهدینم! امامزمان (عجلاللهفرجه) «تقبّلالله» به شما میگوید. بهدینم! ملائکه آسمان میگویند: ما تعجّب میکنیم [که] در تمام این فسادها، این [شخص] دینش را حفظ کردهاست؛ [آنوقت] ما نوکرش میشویم. [بهمن] گفت: مَلَک به سرت میریزم، چرا ناراحت هستی؟! چهچیزی بهسر تو میریزد؟! [۹۶]
مگر خدا قوم و خویشی با کسی دارد؟ مگر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) قوم و خویشی با کسی دارد؟ تو انسان بشو تا انسان قبولت کند. من که انسان نیستم! آخر، انسان هم میرود ویدیو بزند؟! انسان هم میرود ماهواره بزند؟! تو چه انسانی هستی؟! امامزمان (عجلاللهفرجه) دارد گریه میکند و میگوید: یا جدّاه! گریه میکنم، اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؛ تو داری ویدیو و ماهواره میزنی! برو خجالت بکش! تو با همان انگلیسیها و آمریکاییها محشور میشوی. تو داری حرف ولایت میزنی! من کجا شیعه هستم؟! من شیرهام. مگر شیعه چیست؟! خودش را از خدا جدا نمیکند، از قرآن جدا نمیکند، از علی (علیهالسلام) جدا نمیکند، از زهرا (علیهاالسلام) جدا نمیکند، از امامزمان (عجلاللهفرجه) جدا نمیکند، وابسته به کسی نیست. این شیعه است. هستیم یا نه؟ [۹۷]
والله! من نمیخواهم تکرار کنم [و] شما را احساساتی کنم؛ بهدینم! درد دلم را میگویم. مگر امامزمان (عجلاللهفرجه) نیست [که] میگوید: عمّهجان! یا جدّاه! شب و روز برایت گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؟! تو که [امامزمان (عجلاللهفرجه) را] قبول داری؛ آخر، تلویزیون میخری که برقصی [و] او گریه کند؟ تو چه هستی؟! آیا پیرو زمان هستی یا نیستی؟! امامزمان (عجلاللهفرجه) دارد برای مادرش زهرا (علیهاالسلام) خون گریه میکند، تو چهکار میکنی؟! آنوقت میخواهی از آنها باشی که وقتی بمیری [و] از این قصر، [به] آن قصر بروی، میخواهی که یکمرتبه [نورت] همه بهشت را نورانی کند؟! آره! تو آن هستی؟! ما پیرو زمانیم. [۹۸]
اگر بخواهی امر ولایت را اطاعت کنی و به «هل مِن ناصر» امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) پاسخ بگویی، باید به گناه و ویدیو نگاه نکنی. [۹۹] اگر بخواهی دست بر عالم امکان بزنی، باید تلویزیون را کنار بگذاری. [۱۰۰] اگر دنبال تلویزیون و ماهواره بروی؛ نقش دنیا داری، نه نقش ولایت، شبیه ابنملجم هستی. نگاه کردی؛ آنوقت گناه در دل تو نقش میبندد، در حالیکه حالیات نیست. [۷۹] در تلویزیون و ویدیو نگاه کنی، خدا چشمت را پُر از آتش میکند. [۵۷] اگر بخواهی در قیامت آزاد و راحت تماشا کنی، باید مبتلا به تلویزیون نباشی. [۱۰۱]
اگر بخواهی در رجعت باشی، باید بتوانی از بهشتش هم بگذری. اگر بخواهی از بهشت بگذری، باید بتوانی از تلویزیون و ویدیو و ماهواره بگذری. رجعت، خصوصی است. تو سنخه حضرتزهرا (علیهاالسلام) میشوی و او تو را میپذیرد. اینها را باید بفهمی و از بهشت بگذری و در حضور دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) بیایی. اینجا بهشت میشود، به آنجا متّصل میشود؛ اما شما از تلویزیون و ویدیو و ماهواره نمیتوانی بگذری، میخواهی از بهشت بگذری؟! اینها حرف است که میزنی. الآن بهمن بگویید چهکسی مبتلا به این فساد نیست؟! [۸۲]
والله! بالله! آن چند وقتها به خدا گفتم: خدایا! اگر من را بگذاری، آبهای هفتطبقه آسمان را روی سر من بریزد، این جگر من برای حسین (علیهالسلام) میسوزد، اصلاً رفعش نمیشود؛ همه [ما] باید اینطوری باشیم! اگر به اینصورت باشی، نگاه به ویدیو و ماهواره و تلویزیون رنگی و خارجیها نمیکنی. مگر سوزش ما باید راجعبه امامحسین (علیهالسلام) تمام بشود؟ [۱۰۲]
نگاه نکردن به لهو و لعب و باز شدن چشم دل[۱۰۳]
امیدوارم یکچیزهایی را ببینید و یکچیزهایی را بفهمید. من یکچیزهایی را میبینم و یکچیزهایی را میفهمم، آخرش را میبینم. نمیخواهم ادّعا کنم، نشانم میدهند. چشمی که به تلویزیون و ویدیو نخورد، به معصیت خدا نخورد، به بعضی صورتها نخورد، [آن چشم] میبیند. [۹۴] بهدینم! من محشر را دیدهام. تو داری چه میگویی؟! تو بهغیر [از] تلویزیون و ویدیو، چیز دیگری ندیدی! کجا محشر را میبینی؟! کجا برزخ را میبینی؟! بهدینم! من دیدهام، جهنّم را دیدهام، بهشت را دیدهام، بهشت هم رفتهام. اینقدر ما عقبافتادهایم! [۱۰۴] کدامیک از شما امامحسین (علیهالسلام) را زیارت کردهاید؟ خب بگویید ببینم! من رفتم خود امامحسین (علیهالسلام) را زیارت کردم، خود آقا ابوالفضل (علیهالسلام) را زیارت کردم. چرا شما [زیارت] نمیکنید؟! هنوز حواستان پیش تلویزیون و ویدیو و این آشغالکاریهاست.
شما عضو چهکسی هستید؟ عضو گناه. چرا به شما میگوید بروید برای زن و بچّهتان کار کنید، جزء شهدا هستید؟ یعنی جزء شهدای کربلا هستید، جزء شهدای اُحد هستید. خدا دارد میگوید، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) دارد میگوید؛ [اما] تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و این آشغالکاریها هستی. مرد نفهم! حیف از مرد! عزیز من! قربانت بروم، تو بایدگناه خنثیکُن باشی، نه گناهکُن؛ گناه را خنثی کنی، نه گناه بکنی.
حضرت فرمود: حسین! مردم مسموم شدند. چرا گفت مسموم شدند؟ کسانی مسموم شدند که دنبال خلق رفتند؛ آنوقت چرا [امامزمان (عجلاللهفرجه)] گفت مردم مسموم شدند؟ [بار دیگر] گفت: مردم اهلدنیا شدند. [یعنی] گفت مردم [دچار] این دو تا [مسموم و اهلدنیا] شدند. چرا بهمن نگفت [که] تو [اینطور] شدی؟ نه اینکه من خودم را بگویم، بهدینم! نمیخواهم بگویم. چرا بهمن نگفت [که] تو [اینطور] شدی؟ گفت مردم [مسموم و اهلدنیا] شدند. من را [از مردم] جدا کرد. چرا؟ چون من پیرو تلویزیون و رادیو و این آشغالکاریها نیستم. هر کسی هم [اینها را] دارد، با او میسازم، خیلی [هم] از او خوشم نمیآید. چرا؟ من میبینم [که او] پابند است. پابند آمریکایی و انگلیسی و اینهاست. بهقول امامزمان (عجلاللهفرجه) مسموم شدهاست. عزیز من! باید مسموم نباشید!
إنشاءالله از اینجا که میروید، [تلویزیون را] کنار بگذارید! حالا از او هم که خریدید، باید به همان بفروشید! اینرا حقّ نداری [که] بفروشی؛ [چونکه] آن [شخص هم] میرود [با آن] گناه میکند. حالا یکمرتبه نروید همهتان اینکار را بکنید! حالا کنار بگذار! خرابش کن! یکدسته گُل هم رویش بگذار! طوریکه نیست. بگو: امامزمان! ما این فساد را کنار گذاشتیم، آمدیم حرف تو را بشنویم؛ او هم میگوید: «تقبّلالله!» با اینکاری که کردی؛ اما شیطان به شما میگوید: «تقبلالله!» [که] با ما رفیق هستی، امر من را اطاعت میکنی. خیلی از تو خوشش میآید. [۹۶]
اگر شما واقعاً آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) را قبول داری، او دارد گریه میکند؛ آنوقت تو باید اینقدر بخندی؟! پای ویدیو بروی؟! اینجوری باشی؟! آقا امامزمان (علیهالسلام) دارد تو را میبیند. تو چه ارتباطی با امامزمان (عجلاللهفرجه) داری؟! اینکه میگوید «انتظارالفرج أفضلالعبادة»، یعنیچه؟ یعنی ما منتظر آقا هستیم. چطوری منتظر آقا هستی؟! خب، یکقدری خودت را جمع و جور کن! الآن آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) از این درِ شهر دارُالمؤمنین وارد شود، یکجایی بخواهد برود که ویدیو نباشد، تلویزیون نباشد، خانه چهکسی برود؟! نه! خب واقع بگویید [که] آقا کجا برود؟ [۱۰۵] تو را به حضرتعباس! باز هم میروید ویدیو و ماهواره بزنید؟ ما پشت به امامحسین (علیهالسلام) کردیم. بیخود نیست که میگوید بیدین [از دنیا] میروید. [۱۰۴]
اگر تلویزیون، ویدیو و اینچیزها را [در خانهات] گذاشتی، اینها بُت هستند. اگر میگوید «بیتالله»، خانه شما هم «بیتالله» است. من جدّی میگویم؛ خانه شما بهطوری میشود [که] از خانهخدا هم بالاتر میشود. تا چهموقع بیت خداست؟ تا زمانیکه اینجا را بُتکده نکردی. [۱۰۶] الآن اینخانه، بیت خداست. خب، درونش لهو و لعب میزنید، چه میشود؟ از بیت [خدا] بودن خارج میشود. خانمعزیز! اگر تو فرمان خدا را در آن خانه ببری، مریم هستی. ولایتپرور هستی، پسر تو هم عیسی است؛ اما [باید امر را] اطاعت کنی.
اگر بگویی حالا که خانه جدید خریدی، باید یکتلویزیون رنگی در آن بگذاری؛ این کفران است. اگر با لهو و لعب باشی، پسر تو منافق میشود، غیر امر کار میکند. [۱۰۷] اگر ویدیو و تلویزیون داشتی؛ بدان [که] امامزمان (عجلاللهفرجه) در خانه شما نمیآید، بدان خانهات را مرکز فساد کردهای و آمریکاییها، ژاپنیها و انگلیسیها را در آن راه دادهای و از آنها نشان تقبّلالله گرفتهای. [۵۷] با امام ارتباط نداری؛ چون تبرّی نداری. با خارجیها و اهلفساد ارتباط داری؛ برای همین بیدین از دنیا میروی و هیچکدام از زیارتهایت قبول نیست. [۲۵]
نشستن پای لهو و لعب و سلب توفیق بیتوته[۱۰۸]
خانه متقی خانهای است که علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) در آن آمده، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در آن آمده، بهدینم! فاطمهزهرا (علیهاالسلام) در آن آمده، بهایمانم! جوادالأئمه (علیهالسلام) در آن آمده، بهایمانم! امامحسین (علیهالسلام) در آن آمده، کجا در خانه شما آمده؟! چهکسی بهغیر از شیطان در خانه شما آمدهاست؟! شیطان هم این تلویزیون را برای شما آورده، کجایی؟! تو باید سنخه شوی، رفیق باشی که آنها به خانهات بیایند. شما با من رفیق هستید که اینجا میآیید، اگر رفیق نباشید که نمیآیید. شما باید با آنها رفیق باشید، سنخه باشید، امرشان را اطاعت کنید؛ خب به خانهتان میآیند. [۱۰۹] قربانتان بروم، اصلاً اینجا پرورشگاه توحید است، پرورشگاه ولایت است، پرورشگاه قرآن است، پرورشگاه توحید است. تو توجّه کن! تو داری ولایت را پرورش میدهی، توحید را پرورش میدهی، قرآن را پرورش میدهی. مگر تو کمکسی هستی؟! چرا در پرورشگاه شیطان میروی؟! شیطان میخواهد شهوتت را پرورش بدهی، خیال باطل را قبول کنی و تسلیم آن بشوی. اصلاً خجالت نمیکشی؟! [۱۴]
بهمن میگویند حرف امامزمان (عجلاللهفرجه) را بزن! تو چه نقشی از امامزمان (عجلاللهفرجه) داری؟! تو هنوز نقش تلویزیون، ویدیو و ماهواره داری؛ تو این نقشها را داری! این به امامزمان (عجلاللهفرجه) چه مربوط؟! اگر بخواهی اتّصال به امامزمان (عجلاللهفرجه) باشی، باید دستت به تلویزیون و ماهواره و رادیو و جای دیگر نباشد. شما باید دستت به ریسمان حبلالمتین باشد، دستت بهجای دیگر نباشد؛ آنوقت اتّصال به امامزمان (عجلاللهفرجه) است. اگر فکرت در اینباشد که پای تلویزیون و ویدیو و ماهواره بروی و معصیت و خوشی کنی، دیگر فرصت و لیاقت بیتوته با خدا و امامزمان (عجلاللهفرجه) را نداری.
بشر وقتی کار میکند، همیشه باید در فکر باشد که از کارش فارغ شود و برود با خدا و امامزمان (عجلاللهفرجه) حرف بزند؛ اما شما همیشه در فکر این هستید که گناه کنید! فقط میخواهید فارغ بشوید و پای تلویزیون و ویدیو بروید؛ بهفکر معصیت و خوشی هستید. اُفّ بر شما! تُف حیف است. کجا شما بیتوته دارید؟! [۵۸] اگر دستت به تلویزیون و ماهواره و رادیو باشد، به ریسمان حبلالمتین و امر وجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) نیست. شما دستت به تلویزیون و ماهواره و رادیو است، نه به ریسمان حبلالمتین! حبلالمتین، امر وجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) است. اگر دستت به حبلالمتین نباشد؛ آنوقت میگوید بیدین از دنیا میروی.
امامرضا (علیهالسلام) گفت: ما را زیارت میکنند، اما به امر ما نیستند، زیارت کارشان است. تمام اینها زیارتشان ردّ است. حالا زیارت امامرضا (علیهالسلام) برو! چهکسی را میخواهی؟! کجا هستی؟! تو مَستی! مَست که حالیاش نیست! تو حالیات نیست که ویدیو و ماهواره و تلویزیون و این دستگاهها را میزنی، حالیات نیست.
جان من! برو نصفشب با خدا و امامزمان (عجلاللهفرجه) عشقبازی کن! به تمام آیات قرآن! به امامزمان (عجلاللهفرجه) گفتم، وقتی آقا گفت: خوشی تمام شد، گفتم: دو تا خوشی هست: یکی آدم خدمت امامزمانش باشد، یکی بیتوتهشب که برود با خدا حرف بزند و با او بیتوته کند. اویس همینجور بود. حالا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید: برادر من است. [۵۷] اینقدر بیتوتهشب به مؤمن لذّت میدهد، انگار که در مقابل امامزمانش ایستادهاست. تو تا نصفشب پای این بیصاحبی که تلویزیون و ویدیو را خلق کرده مینشینی؛ آنوقت بلند میشوی نماز شب بخوانی و بیتوته کنی؟! جانم! این تلویزیون شما را هروئینی کردهاست، صبح که میخواهی نماز بخوانی، مثل هروئینیها هستی. [۴۶]
شناسایی امام، معرفت به امام است. ما زیارت که میرویم، زیارت ایناست که تجدید عهد کنی با امامرضا (علیهالسلام) که تا میشود گناه نکنیم. تجدید کنی که دنبال خلق نرویم. آقاجان! ما مثل آنکسی نباشیم که مَحرم نامَحرم میشود [عباس که حضرتزهرا (علیهاالسلام) راهش نداد] و نامَحرم مَحرم [اما به سلمان و ابوذر و میثم و مقداد گفت بیایید ببینمتان]؛ ما نامَحرمیم؛ تو را بهحق مادرتزهرا (علیهاالسلام) ما را مَحرم کن! شما هم باید با این عشقها زندگی کنید! اصل، شناخت امام است. عزیز من! گریه امامحسین یعنی این! اینچه گریهای است که آنجا زیر قبّه امامحسین (علیهالسلام) گریه کردی و بیرون آمدی و بعد پای تلویزیون رنگی میروی؟! اینچه گریهای است؟! کجا پای تلویزیون و ماهواره و این حرفها میروید؟! اُفّ بر تو! اُفّ! نه تُف! چهکار میکنی؟! [۱۱۰]
خارج شدن از محدوده و مردن به زمان جاهلیت، ثمره تلویزیون و ماهوارهپرستی[۱۱۱]
رفقایعزیز! ما پا شدیم [بلند شدیم] و کربلا رفتیم. بگویم کاش نرفتهبودیم! چه بگویم؟! من خودم ماندهام که چه بگویم؟! بسکه ناراحتم! اینها زیارت امامحسین (علیهالسلام) میآمدند و پای ماهواره جهانی میرفتند. خب بفرما! تو باید امامحسین (علیهالسلام) را ببینی، مصیبت امامحسین (علیهالسلام) را ببینی، مصیبت زهرا (علیهاالسلام) را ببینی، مصیبت علیاصغر (علیهالسلام) را که تیر به او زدند را ببینی، دستهای آقا اباالفضل (علیهالسلام) را ببینی و گریه کنی؛ اما پای ماهواره میروی که اجنبیها را ببینی. خب اگر آدم نرود، اینها را که نمیبیند. (اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت تجسّس حرام است، تجسّس نکن! قربانت بروم، این خودش تجسّس است.) حالا یک شخصی آمد و گفت: چهارصد اتاق دارند اینها ماهوارهها را میبینند، فقط اتاق تو نمیبیند؛ نه اینکه آدم نخواهد ببیند، نمیتواند ببیند. وقتیکه نخواهی ببینی، آن خواستن باطل میشود. آنها دارند با آن عشق میکنند، تو داری با چشمِ گریه، عشق میکنی. او چشمش، به خارجیهاست و با آنها محشور میشود؛ در صورتیکه زوّار امامحسین (علیهالسلام) است، آنها را میخواهد. دارد آنجا را نگاه میکند، با آنها محشور میشود. تو با چهکسی محشور میشوی؟ تو با گریههای امام زمان (عجلاللهفرجه)، محشور میشوی که امام زمان (عجلاللهفرجه) میگوید: یا جدّاه! گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم؛ برای اسیری زینب (علیهاالسلام). مگر زینب (علیهاالسلام) آنجا اسیر نیست؟ [۱۱۲]
اگر دنبال تلویزیون و ماهواره بروی، ولایت را فراموش کردهای؛ اگر ولایت را فراموش کنی، خدا را فراموش کردهای و اگر خدا را فراموش کنی، نقش امر از تو گرفتهمیشود و بیدین از دنیا میروی. تو بهواسطه ولایت ارزش پیدا میکنی. تو ولایت را فراموش میکنی و دنبال تلویزیون و ماهواره میروی؛ حالا اگر با دین بروی، ملائکه تعجّب میکنند. اگر ولایت را فراموش کردی، خدا را فراموش کردی، چرا؟ چون ولایت امر خداست. وقتی امر را اطاعت میکنی، نقش امر را میگیری. وقتی بیامری میکنی، نقش از تو گرفتهمیشود. [۷۹]
اگر تلویزیون و ویدیو و ماهوارهپرست باشید، به زمان جاهلیّت میمیرید و از محدوده خارج میشوید. ما توجّه نداریم که اگر امامزمان (عجلاللهفرجه) نباشد، عالم فرو میریزد و دنبال کسی بهغیر از امام زمان (عجلاللهفرجه) میرویم. حالا عاق امام زمان (عجلاللهفرجه) هستیم و به زمان جاهلیّت میمیریم. در زمان جاهلیّت بُتپرست بودند و امام نداشتند. ما هم مصداق آنها هستیم و امام زمان (عجلاللهفرجه) را فراموش کردهایم، مگر اینکه دست از دنیا و لهو و لعب برداریم. آنها بُت میپرستیدند، ما تلویزیون و ویدیو و ماهواره و میپرستیم و از محدوده خارج شدهاید.
اگر بخواهید خدا شما را در آسمان و عرش خودش دعوت کند، باید دائم مُحرم باشید، دنبال گناه و شهوت و خلق و دنیا نروید و مِهر تلویزیون و ماهواره و لهو و لعب نداشتهباشید. «حبّالدّنیا رأسُ کلِّ خطیئة» والله! بالله! تالله! عقیده من ایناست که اگر شما کامل به محدوده عمل کنید و دعوت دنیا (یعنی پول و گناه و شهوتش) را نپذیرید، خدا شما را در آسمان و عرشِ خودش دعوت میکند. پذیرفتن دنیا چیست؟ دنبال بدعت و شهوت و خلق [رفتن، دنبالِ] دنیا رفتن است. اینکه به آسمانها راه پیدا نمیکنید، بهخاطر مِهر دنیاست و این استثنا هم ندارد، حتّی اگر انبیاء باشند. ما باید دائم مُحرم باشیم؛ اما هنوز مِهر تلویزیون و ماهواره و لهو و لعب را داریم! «حبّالدّنیا رأسُ کلِّ خطیئه» اما دنیایی که بهغیر از امر باشد. اگر شما بهجای خواستن مؤمن، تلویزیون و ماهواره و رفیق عشقی را خواستید، باید خجالت بکشید که بگویید مسلمان هستیم! بروید کنار! در محدوده بیایید تا خدا محبوبتان کند. [۱۱۳]
اگر بخواهید با ولایت نجوا داشتهباشید، باید با تلویزیون و ماهواره و ویدیو و فضای مجازی ارتباط نداشتهباشید؛ از همهچیز فارغ شوید، از پیروی خلق کنار بروید، چون تمام آنها فانی هستند و ولایت باقی است. «إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء» شما باید با خدا و ولایت، ارتباط و اتّصال داشتهباشید، یعنی اهلدنیا نباشید، به فقرا کمک کنید، بهفکر مردم باشید؛ آنوقت در حضور امر ولایت بیایید و با آن ارتباط برقرار کنید؛ ائمه (علیهمالسلام) را حاضر میبینید و با آنها حرف میزنید و نجوا میکنید. [۱۱۴]
گوش دادن به لهو و لعب و محرومیت از شنیدن ندای خدا[۱۱۵]
ای مسلمان! مگر اویسقرن نیست؟ در بیابان است؛ اما ارتباط دارد. اویس خیلی به مادرش التماس کرد که بگذار من بروم [و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را زیارت کنم]. گفت: برو یکپایت [را] زمین بگذار و برگرد. [وقتی به مدینه آمد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبود، یاد حرف مادرش افتاد و برگشت. حالا وقتی] پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در خانه اُمّالسلمه آمد، [فرمود:] اُمّالسلمه! بوی بهشت میآید. تو بوی تلویزیون رنگی میدهی! تو بوی ویدیو میدهی! تو بوی ماهواره میدهی! تو چه مسلمانی هستی؟! خجالت بکش! ارتباط به هم بزن! امام زمان (عجلاللهفرجه) دارد گریه میکند، تو مُشتی [تعدادی] انگلیسی و آمریکایی جمع کردی، با ایشان داری میرقصی. حالا [درباره تو] چه میگوید؟ میگوید اگر با دین [از دنیا] رفتی، ملائکه تعجّب میکند. این کارها چیست که ما میکنیم؟! [۲۵]
اگر هنوز بوی تلویزیون و رادیو و ویدیو میدهی، عاقل نیستی. اگر شما به اِشراف برسید؛ آنوقت بازی نمیخورید و عاقل میشوید! کیست که بهشت و فردوس را نمیخواهد؟ فقط متقی. شما سخی هستید؛ اما بهشت را میخواهید؛ ولی متقی آن را هم نمیخواهد، کسانیکه متقی را میخواهند، آنها هم اهلدنیا نیستند. [۳۷] اگر بخواهی گوش تو حرفزدن اشیاء را بشنود، باید گوشت به رادیو و تلویزیون و ویدیو و حرف دیگری نباشد. تو خیال میکنی [که] سنگ حرف نمیزند، ریگ حرف نمیزند، درخت حرف نمیزند؟ [۱۱۶] مگر اَصبغ نبود که [نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)] آمد و گفت: یا رسولالله! نالههای اهلجهنّم را میشنوم، نغمه بهشت را میشنوم. این گوش، گوشی است که به لهو و لعب گوش ندادهاست؛ هنوز هم نمیفهمی؟! تو عشقی هستی، نه ولایی. همهاش پی عشق هستی. [۴۶]
چطور میشود ندای خدا را نمیشنوی؟ تو گوش نداری! گوشت به غیبت است، به تلویزیون است، به ویدیو است، به ریاست است، پرده جلویش است. تو [به اینها] گوش نده! نگذار گوش تو کثیف بشود. اصلاً خدا، گوش به تو داده [که] ندای خودش را بشنوی، ندای امام زمان (عجلاللهفرجه) را بشنوی، ندای ملائکه را بشنوی. مگر گوش به تو داد که صدای تلویزیون [را] بشنوی؟! آهنگِ نمیدانم آمریکاییها، انگلیسها را بشنوی؟! آهنگ دشمن زهرا را بشنوی؟ تو میخواهی ندای خدا را بشنوی؟! [۹۸] تو بیا دیگر غیر [از] امر خدا، به گوشَت راه نده! ببین میشنوی یا نمیشنوی؟! [۱۱۶]
اگر بخواهی ندای خدا را بشنوی و هر ندای دیگری پیش تو ذلّت باشد، نباید صدای تلویزیون و ویدیو را بشنوی. تا آن [صدا] توی گوش تو هست، این [ندا] را نمیشنوی. حالا نرو با زن و بچّهات دوباره دعوا کنی، زن و بچّهات به ما فحش بدهد؟ به طور ملایمت یکجوری بکن [که] این فساد را از توی خانهات بیرون ببری؛ آنوقت ببین ندای خدا را میشنوی یا نه؟ من ندای خدا را شنیدم [که] از تمام خلقت صدا میآمد. [۳۹] خدا میداند [که] من مثل یک گُمشده، هنوز دارم دنبال ندای خدا میگردم [که] آیا من تا آخر عمرم دوباره ندای خدا را میشنوم یا نه؟! [این] چه ندایی است؟! هنوز تمام این اجزاء من دارد [از آن ندا] لذّت میبرد، از هیچچیزی لذّت نمیبرم. آخر میدانی چرا؟ ما در این کارها، خیلی کار نکردهایم؛ باید در ولایت کار بکنیم. من نمیخواهم بگویم، به خدا قسم! من چند دفعه ندای خدا را شنیدهام، مَست ندای خدا هستم. [۱۱۷] اصلاً دیگر نمیخواهم صدایی به گوشم بخورد؛ [اما] تو به شیطان گوش دادهای، محبّتش هم در دلت آمدهاست. [۱۱۸]
تو چه میبینی؟ ویدیو میبینی، ماهواره میبینی، خاک بر سرت! خاک بر آن نفهمیات باشد. چه چیز دل تو را خوش میکند؟ مگر به تو نمیگوید یک «لا إله إلّا الله» بگویی رستگار هستی؛ تو گوشَت، شبیه گوشهای بشر است. گوشِ بشر، گوش به امر خدا میدهد، نه به غیر امر. اما آن، هم گوش میشود، هم هوش میشود [و] هم عقل میشود؛ [اما] تو گوشَت چیست؟ والله! روایت داریم، میگوید: اگر چهلروز به غیر امر گوش بدهی، درِ دلت را مُهر میزند. دیگر این گوش، لیاقت حرف خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را ندارد. از لیاقت افتاده است. مواظب باشید [که] گوشهایتان جوری نباشد که خداینخواسته از لیاقت بیفتد. [۱۱۲]
گذشتن از لهو و لعب و رسیدن به قله ولایت[۱۱۹]
زبانی که به فرمان خدا کار نمیکند را نباید به آن گوش دهی. چرا میگوید: به ماهواره و این چیزها گوش ندهید؟ آن دارد به غیر خدا حرف میزند، این هم دارد به غیر خدا حرف میزند، از آن بدتر است. آن را میشود توبه کرد؛ اما این را که نمیشود توبه کرد؛ چون تمام آن افرادی را که گمراه کرده و مُردهاند، باید زنده کند. [۱۲۰]
شخصی نزد امامصادق (علیهالسلام) آمدهاست و میگوید: من شیعه تو هستم. امام فرمود: در را به روی او باز نکن! دوباره ماند و گفت: بگو دوستت هستم، وقتی نزد امام آمد، فرمود: روز چهارشنبه، پرده کشیدهبودی، نماز زنها را درست میکردی، زنی خوشصدا بود، گفتی: مکرّر کن! بدبخت بیچاره! مگر تو پایبند تلویزیون نیستی؟! پایبند ویدیو نیستی؟! پایبند صورتهای منجلابی نیستی؟! بدان امام زمان (عجلاللهفرجه) در جوّ این عالم از کارهای ما مطّلع است. اگر واقعاً بدانیم که امام زمان (عجلاللهفرجه) از کارهای ما مطّلع است، یکمقدار خودمان را جمع و جور میکنیم. [۴۶]
اگر بخواهی چوب تماشای تلویزیون و شنیدن ساز آن را نخوری، انفاق کن! باباجان من! آن موقع تنبک میزدند، نی میزدند، تو حالا ساز تلویزیون میزنی؛ تو هم مثل همان هستی. گفت: انفاق کن که لااقل چوبش را نخوری. [۷۳] اگر توی خیال و شهوت و تلویزیون بیفتی، توی دهان شیطان افتادهای و حالیات نیست! یکحاجآقا به تو میگویند، باد به خودت کردی. ببین، توی دهان چند نفر افتادی! اما حالیات نیست. توی دهان فکر افتادی، خیال افتادی، شهوت افتادی، خانه افتادی، رفیق ژیگول افتادی، نمیدانم تلویزیون افتادی، رادیو افتادی، ویدیو افتادی، نمیدانم چه و چه افتادی. مثل ماهی که توی آب است و حالیاش نیست، مرتّب جفتجفت دارد میزند. مثل نخود نپخته که توی قابلمه، مرتّب بالا و پایین میرود، وقتی پخته شد، ته قابلمه قرار میگیرد، درشت هم میشود. ما مرتّب داریم جفتجفت میزنیم، حالیمان هم نیست؛ اصلاً تفکّر نداریم. [۱۲۱]
عزیزان من! کجا دنبال فتنههای آخرالزّمان میروید؟ چرا میگوید: «المؤمن کالجبل»؟ چرا متوجّه نیستید؟ باید مانند کوه ریشهدار باشی، ریشهات در دریا باشد، در عمق زمین باشد، تمام بادها، تگرگها، کوهها، تو را تکان ندهد. آیا «المؤمن کالجبل» را فهمیدیم یعنیچه؟ ما مثل پرچم میمانیم؛ باد هر دفعه از اینطرف میزند، از اینطرف و از آنطرف میشویم. ما باید ریشهیابی داشتهباشیم. فدایتان بشوم، قربانتان بروم، باید امر را اطاعت کنید! خدا آنها را لعنت کند؛ اما ما باید مشابه آنها نباشیم. بیاید امر ولایت را اطاعت کنیم. آیا ولایت به تو میگوید برو تلویزیون بخر؟ [۱۲۲]
اگر من یکموقع راجع به تلویزیون داد میزنم، میفهمم. جوانان عزیز! دارند شما را گمراه میکنند، شما را مشغول کردهاند. من میگویم مشغول نشوید! این فکر عزیزتان را، این عقل عزیزتان را به کار ببندید! چرا نیمساعت، یکساعت وقت خودتان را تلف میکنید؟ عزیزان من! من کار به حلال و حرامبودنِ آن ندارم. [۹۱] مبادا گوش به تلویزیون بدهی، این نوار را هم گوش بدهی؛ این حرفها احترام دارد. این حرفها را احترام کن تا خدا احترامت کند. کسیکه ولایت را احترام کند، کلام خدا را احترام کند، خدا احترامش میکند. [۳۶]
حاصل تمام این حرفها، قلّهای است که باید به آن برسی؛ اما خلق، سُرسره به پایت میگذارد، درویشها، سرسره به پایت میگذارند، دنیا، سرسره به پایت میگذارد، عشق و علاقه، سرسره به پایت میگذارد، تلویزیون و ویدیو، سرسره به پایت میگذارد، صورتهای زیبا سرسره به پایت میگذارند. والله! اگر سُر خوردی، به این قلّه نمیرسی. آن قلّه، قلّه ولایت است. تمام اینها را گذر کردم تا به آن [قلّه] رسیدم. دیدم تمام اینها مشابه است، تمام اینها به این [یعنی ولایت] احتیاج دارند، این [ولایت] احتیاج به خدا دارد. [۱۲۳]
حالا عزیز من! شیطان وسوسه میکند؛ یعنی میخواهد اگر کاری هم نمیکنی، یکذرّه تزلزل به ولایت شما بزند. پول برایت میآورد، ریاست میآورد، صورت خوب میآورد، ساز و آواز میآورد، نجوای زنان میآورد، نجوای بچّههای فلان را میآورد، تلویزیون برایت میآورد، ویدیو برایت میآورد، ریاست برایت میآورد، پول زیاد میآورد، همهاش بیاور است؛ اما یکچیز میخواهد بگیرد، ولایت تو را میخواهد بگیرد. [۶]
آخرالزمان، شرالازمنه[۱۲۴]
روایت داریم، میفرماید: زنها در آخرالزّمان مار بزایند، بهتر از ایناست که بچّه بزایند. آخر تو چه فرمانی میبری؟! تو غیراز فرمان شطرنج و تلویزیون و ویدیو، فرمان نمیبری. به غیر از اینکه دنبال یکعدّه رفیقهایخلاف رفتید. البتّه اینکه میگوید مار بزاید، بهتر از این است که بچّه بزاید؛ این مطلب عمومیّت ندارد. کسی مار است که از اسلام و توحید جدا شود. امروز بیشتر جوانها و خانمها از توحید جدا میشوند، به اسم اسلام از اسلام جدا میشوند؛ اسلامی شدهاست. [۱۲۵]
ما منکر عالمربّانی نیستیم. من کفش عالمربّانی را میبوسم، قابل نیستم که دستش را ببوسم؛ اما آن کسیکه با ربّ ارتباط دارد؛ نه با ویدیو، نه با تلویزیون، نه با فکر و خیال، نه با ریاست. من پای عالمربّانی را میبوسم. اصلاً عالمربّانی باید با ربّ ارتباط داشتهباشد، نه اینکه دخترش اینجور باشد، پسرش اینجور باشد. اصلاً خانه شما با خانه یکانگلیسی چه فرقی دارد؟! آخر، چه فرقی دارد؟! آن تلویزیونرنگی تویش است، در خانه تو هم هست، آن قالیاش را کج میاندازد، از تو هم هست. آن خانمش آنجوری است، از تو هم هست، تو با یکانگلیسی چه فرقی داری؟! [۱۲۶] عالمربّانی باید بگوید: رویت را بگیر! جوراب نازک نپوش! به تلویزیون گوش نده! چه داری میگویی؟! تو داری ریاست میکنی. خیال کردی که تفسیر قرآن میگویی! میگویی: باید قرآن را قشنگ بخوانیم، قرآن را قشنگ بخوانیم؛ یعنی باید قشنگ بفهمیم. [۹۸]
گفتم: در زمانیکه خودِ امام حسین (علیهالسلام) را کشتند، کجا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفته شرّالأزمنه؟! زمان جاهلیّت که لُخت دور خانهخدا میگشتند، کجا گفته شرّالأزمنه؟! میگوید آخرالزّمان شرّالأزمنه است، از بدترین زمانهاست؛ چونکه دین بیدینی شده و بیدینی دین. شهوت زیاد شده؛ نمیتوانیم از آن بگذریم. شما میتوانی از تلویزیون بگذری؟! مگر میتوانی بگذری؟! میتوانی از این رادیو بگذری؟! میتوانی از این رفیقهایژیگول که غیر خدا کار میکنند، بگذری؟ نمیتوانی بگذری. میتوانی در دانشگاه از این خانمها بگذری؟ نمیتوانی بگذری. اینها کجا بودند؟ زمان شاه کجا بوده؟ حالا صده هشتاد تا، خودشان میگویند که نماز نمیخوانیم. حالا فسادش که هیچ! [۱۲۵]
حضرت فرمود: آخرالزّمان فتنه است. ببین نمیگوید موقعیّت دیگری، خیلی روی آخرالزّمان تکیه شدهاست که فتنه است. حضرت فرمود: فتنه تا کوهها را میگیرد. این روایت را پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: یا سلمان! فتنه تا کوهها را میگیرد. یا سلمان! موسیقی تا مکّه را میگیرد. آخر موسیقی که نباید در خانهخدا برود. گفت: این یکی از علامات آخرالزّمان است. حالا شما رفتی و دیدی که از اینطرف تا آنطرفِ خانهخدا، تلویزیون است. [۱۲۷] امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: هر کسی را دوست داشتهباشی، با او محشور میشوی. چرا با تلویزیون آشنا هستی؟! چرا با ویدیو آشنا هستی؟! چرا با ماهواره آشنا هستی؟! به دینم! با آنها محشور میشوی. دیگر بس است! در قدیم صبحها که از درِ خانههایقم ردّ میشدیم، صدایقرآن بلند بود، من میآمدم، میدیدم صدایقرآن بلند است. من هشتاد و خُردهای سن دارم و چندینسال در بازار بودم. بازاری مَناسک داشت، بازاری میبایست قرآنش را بخوانَد و مشتری را راه بیندازد. حالا میبینی که تلویزیون در مغازهاش آوردهاست!
شیعه، عضو ائمهطاهرین (علیهمالسلام) است؛ اما شیعه باشد، نه شیره. اسم ما شیعه است، مثل شیره که مگسها روی آن مینشینند؛ ویدیو روی تو نشسته، تلویزیون روی تو نشسته، فکر و خیال روی تو نشسته، صورتهایخوب نشسته، رفیقهایعشقی نشسته، بدعتگذارِ به دین نشسته، همه اینها به جان تو نشسته است. تو چهکاره هستی؟ [۴۳] والله! بالله! اگر شیعه باشی، بالای آسمان را سیر میکنی؛ اما تو اینجا پایت گیر است، تلویزیون و ویدیو و وسایل لهو و لعب، تو را گیر انداختهاست. پای تو بستهاست؛ کجا میتوانی بروی؟! [۱۲۸]
من آنسالی که به اینجا در مشهد آمدم، دیدم یکتلویزیون خیلی بزرگ اینجا هست، گفتم: فلانی! این پدر تو این خانه را به شما نداده که در اینجا صدایساز بلند شود، دیگر این تلویزیون را اینجا نگذار! درود خدا به روحش که چنین فرزندانی پرورش دادهاست. این مطلب را میگویم تا در این نوار بماند؛ آنوقت شما چطور هستید؟ شما ولایتیها در خانهاش آمدید. خدا رحمتش کند! آن روزی که این خانه را خریدهاست، خدا میدانسته که شما باید بیایید، ولایتیها باید بیایند؛ نه تلویزیونبزن و ویدیو بزن بیایند! امروز از پولگذشتن، از پُلگذشتن است. توجّه میکنید یا نه؟ [۹۹] بیایید یککاری کنید که با محبّت ویدیو، با محبّت تلویزیون، با محبّت غیر امر نمیرید! با محبّت امر بمیرید! [۱۲۹]
مگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نگفت که انجام واجبات، ترک محرّمات، انتظارالفرج، به خیر و شرّ آنزمان شرکت نکن، برو کنار؟! تو کنار نمیروی! یا رفیق داری، نمیخواهم خیلی بیحیاگری کنم. تو کنار نمیروی. کنار؛ یعنی گناه نکن! کنار؛ یعنی ویدیو نزن! کنار؛ یعنی تلویزیون نداشتهباش! کنار؛ یعنی دروغ نگو! کنار؛ یعنی چشمت را حفظ کن! کنار؛ یعنی کنار بروید! کجا کنار میروید؟! [۵۷]
تلویزیون و ماهواره زدن و اسلام نداشتن[۱۳۰]
به دینم! من محشر را دیدهام. تو چه چیزی داری میگویی؟ تو به غیر از تلویزیون و ویدیو، چیز دیگری ندیدی؟ کجا محشر را میبینی؟! کجا برزخ را میبینی؟! به دینم! من دیدم، جهنّم را دیدهام، بهشت را دیدهام، بهشت هم رفتهام. اینقدر ما عقبافتادهایم! [۱۳۱] خدا حاجشیخعباس را رحمت کند! میگفت: کسیکه کربلا یا امام رضا (علیهالسلام) رفت، وقتی برگشت، باید تغییر کند؛ اگر تغییر نکند، اصلاً زیارتش درست نیست، امام به او نظر نکردهاست. شما إنشاءالله وقتی زیارت رفتید، تلویزیون را کنار بگذارید، رادیو را کنار بگذارید. من رادیو دارم؛ اما در آن ضبطش نوار میگذارم. ببین همه کاری میشود کرد. باید زیارت میروی، فرق کنی!
حالا کسی هست که از اوّلش این تلویزیون و ویدیو را نخواستهاست و نزدهاست و خاموشکنِ رادیو بودهاست، خاموشکنِ تلویزیون بودهاست. آن ساز تلویزیون و ساز رادیو در اختیار مؤمن است؛ اما تو خودت در اختیار ساز و آواز هستی. مقدّس هستی، متدیّن نیستی. [۱۳۲] چرا اینقدر پای این تلویزیون مینشینید که صبح نمازتان قضا شود؟ میفهمید چقدر ضرر میکنید؟! [۱۳۳] کجا میروی تلویزیون و ویدیو و بساط میزنی و ادّعای مسلمانی میکنی؟! به دینم! تو نه اینکه شیعه نیستی، مسلمان هم نیستی. مسلمانواقعی این کارها را نمیکند. وقتی به فلانی تذکّر میدهی، میگوید: زنم اینها را میخواهد! [۶۳]
من اشخاصی سراغ دارم که آمده به این آقا گفته، بهترین برنج را برای سخاوت بده! آورد و به مردم داد. تو از اوّلماه رمضان تا حالا چه کار کردی؟! تو دویدی و رفتی نماز خواندی، بعد پای تلویزیون رفتی؛ فردایقیامت چه چیزی به تو میدهد؟! [۳۳] اعمال بیشتر ما هم لَت و لوث است. چرا امام رضا (علیهالسلام) گفت [که] اینها کارشان است؟ چون تو لَت و لوث هستی. همهجا میروی؛ شمال میروی، مُمال میروی، از اینجا که میروی، اینجا ویدیو و تلویزیون نیست، الآن دلت برایش تنگ شده، میگویی چهموقع میشود به خانهمان بروم و پای این چیزها بنشینم؟! [۱۳۴] خودم از حرم حضرتمعصومه (علیهاالسلام) بیرون آمدم، من گوش هم نمیدادم، آن آدم میگفت: اگر میخواهی من شما را ببینم، شما که مرا حرم حضرتمعصومه (علیهاالسلام) آوردی، یکتلویزیون رنگی هم بخر! حضرتمعصومه (علیهاالسلام) با تلویزیون رنگی رفیق نیست، آن بیچاره چه کند؟! [۱۳۵]
چرا ولایت سنگین است؟ آن زمان که این هوا و هوسها نبوده، هفتمیلیون نفر اینطرف رفتند، اوّلها که این چیزها نبوده، رادیو و تلویزیون و ویدیو نبوده، شطرنج و قمار و پاسور نبوده، خود درستکردنها نبوده، این چیزها نبوده، حالا همهچیز هست، حالا عوض آن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم خیلی بالا برد، فرمود: اگر در آخرالزّمان دینت را حفظ کنی، با من و در درجه من هستی! الآن شما با همه این لهو و لعبها روبرو هستید، جوانان! از صبح که میشود، شما با اینها روبرو هستید. والله! من یکوقت که اینجا میآیم، سرم را زیر میاندازم، میگویم: خدایا! از این بهتر نبود که با من رفتار کنی که مرا در خانه گذاشتی. خیال نکنید که من میخواهم بیرون بیایم؟ میگویم: خدایا! از این بهتر نبود که با من رفتار کنی که مرا در خانه گذاشتی، خیلی ممنونت هستم، سجده میکنم. در خانه آرامش دارم. بعضی از رفقا میآیند و میگویند: ما یکروز نمیتوانیم در خانه بمانیم، آرامش ندارند. ولایت، به تو آرامش میدهد، از کجا آرامش پیدا میکنی؟ میفهمی امروز به وظیفه عمل کردی، آن عملی که کردی، به تو آرامش میدهد. [۱۳۶]
تو باید جسمت اینجا باشد، روحت در ماوراء باشد. الآن از این آقایفلانی، برکاتی ایجاد شده که این حرفها زده بشود. مگر همهجا زده میشود؟ آره! تلویزیون و ویدیو میآورد و میخندد و میگوید. یکبازی درآوردهاند، من در این باغها که دور هم جمع میشوند، دیدهام. فهمیدی؟! [۱۳۷] اگر دنبال لهو و لعب، ویدیو، ماهواره و مجلسهای عشقی باشید، دست از حسین (علیهالسلام) و اولاد حسین (علیهالسلام) و پدر حسین (علیهالسلام) برداشتهاید و خودتان را بدبخت دنیا و آخرت کردهاید. چه خبر است؟! [۳۹] بنده نیستید و بیدین از دنیا میروید. شما باید در اختیار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشید، نه در اختیار خلق و طرفداری از بدعتگذار! [۱۳۸]
رفقایعزیز! کجا پی این و آن میدوید؟ بیایید پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دنبالتان بدود، چه سرمایهای داشتهباشی؟ ماشینهای کادیلاک یا خانه چهجوری، یا ویدیو؟ آره؟ اینهاست؟! نه! دنبال ولایتت میدود. [۱۳۹] من به شما تذکّر میدهم، دیگر آخر عمرم است، وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میخواست از دنیا برود، گفت: دو چیز بزرگ برای شما میگذارم: یکی عترت، یکی قرآن. عمر گفت: «حسبنا کتابالله»؛ کتاب خدا ما را بس است.مردم هم سنّی شدند، خدا هم گفت: اینها مرتدّ و کافر هستند. چرا؟ عترت را قبول نکردند. ما چه کار کردیم؟ ما عوض اینکه عترت را با قرآن قبول کنیم، ویدیو و ماهواره را قبول کردیم؛ حالا به شما میگوید: اگر یکی از شما با دین بمیرید، ملائکه تعجّب میکنند. بیایید دست از این دو تا بردارید؛ شما از آنها نباشید که بگوید بیدین از دنیا میروید. چرا؟ باز پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفتهاست، امام صادق (علیهالسلام) هم گفتهاست: هر چیزی را دوست دارید، با آن محشور میشوید. شما این ویدیو و ماهواره را که دوست دارید، با آن محشور میشوید. بیایید جزء کسانیکه بیدین از دنیا میروند، نباشید!
ارتباط با ولایت، مانع ارتباط با لهو و لعب[۱۴۰]
خدای تبارک و تعالی خوشیها را آن دنیا برای شما قرار داده است. اینجا، خدا از داخل زندان شما را نجات میدهد. حضرت فرمود: دنیا، زندان است، خدا از داخل زندان تو را نجات میدهد، چه کسی را نجات میدهد؟ کسیکه اینجا برایش زندان است. کسیکه لهو و لعب و این کارها را میکند که توی زندان نیست. او با همین کارها خوش است؛ فقط متقی و مؤمن در زندان هستند؛ چون مردم را میبینند و ناراحت میشوند، کارهایشان را میبینند و ناراحت میشوند. میفهمند اینها همیشه دارند برای جهنّمشان کار میکنند، برای بهشتشان کار نمیکنند. اینها را دارند میبینند و ناراحت هستند. [۱۰۹]
اگر حوصله لهو و لهب داشتی، دیگر سعادت نداری و حوصله مطالعه حرفهای ولایت را نداری. کسانی هستند که این کتاب را یک یا دو ورقش را میخوانند و دیگر نمیخوانند؛ چون اگر بخواهی شیعه باشی، نباید نَفَس تو لهو و لعب باشد. اصلاً شیعه نَفَس عمیق نمیکشد. آنها که نَفَس لهو و لعب میکشند، شیعه نیستند. شیعه، دائم منتظر ندای حجّةبنالحسن است که بگوید: «جاء الحقّ و زَهق الباطل إنّ الباطل کان زَهوقاً»[۱۴۱] [۴۷]
رفقای عزیز! «مَن» را کنار بگذارید. او میگوید کتابِ مَن؛ پس «مَن» دارد. این «مَن»ها را که پرچم شیطان است، دور بیندازید! مبادا در خانوادهتان پیاده کنید! اگر خانم عزیزتان یک حرفی به شما زد، به او بگو: خانم عزیز! این کاری که شما میکنی، این حرفی که شما میزنی، ببین، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) راضی نیست، خدا راضی نیست، قرآن راضی نیست، راضیاش کن! نگو من میگویم! آخر، چقدر «مَن» میگویی؟ به او بگو: خانم! این لباسی که تو میخواهی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تکذیب کرده، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: در آخرالزّمان، زنها هم پوشیدهاند و هم برهنه هستند، تو مورد لعنت قرار میگیری. [۱۴۲]
والله! بالله! اگر ولایت ما کامل باشد، اصلاً ما خواب نیستیم. هیچکس نمیتواند ما را گول بزند. تو خواب هستی که میروی این لهو و لعب را میخری. اگر بیدار باشی که این کار را نمیکنی، ببین، آخر، تولید این لهو و لعب چیست؟ عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، چرا توجّه نداری؟! این فرد بیدار نیست که دزدان آمدند، زدند و خانهاش را بردند. [۱۴۳]
بیا انسان شو! چرا حیوان میشوی؟! گناهکردن، حیوانیّت است. آخر، چرا تو اعتقاد به ماوراء نداری؟! حیاء کن! خجالت بکش که میروی این لهو و لعبها را میخری! توی خانهات میبری! حیا کن! تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو که مرگ بر آمریکا میگویی، تو دلّال آمریکا هستی، مرگ بر آمریکا هم میگویی؟ من نمیگویم که مرگ بر آمریکا نگویید! مرگ بر آن کسیکه آمریکا را میخواهد. لعنت به آن کسیکه آمریکاییها و یهودیها را میخواهد؛ اما ببین من چه میگویم؟ تو داری این حرف را میگویی؛ اما کارکردت این است که داری با تلویزیون کیف میکنی. خب نخر! [۱۲۰]
آقا! باید فکرت بالا برود. عالم را باید ببینی، نه دنیا را؛ دنیا را میبینی که دنبال لهو و لعب میروی، فکرت کوتاه است. عالم را باید ببینی. هجدههزار کُرات را به ما گفته است و تازه میگوید: اینجا کُرات خشخاشی است. خدایا! لهو و لعب ما را بازی ندهد. [۱۴۴] اگر تو ارتباط با ولایت داشته باشی، ارتباط با لهو و لعب نداری؛ ارتباط، با غیر امر نداری. تو ارتباطت یا ناقص است یا کم است یا نداری. مگر امام سجّاد (علیهالسلام) نمیگوید هر کسی را که دوست داری با او محشور میشوی؟! آیا امامت را قبول نداری؟! تو که این لهو و لعب را دوست داری، با او محشور میشوی. حالا که با او محشور شدی، میگوید: اگر با دین رفتی، ملائکه تعجّب میکند. تو هنوز عشقی هستی، تو هنوز ادیانی هستی. ادیانی، یعنی اطفاری، یعنی هر موقع رنگ دیگری میزند. من فریاد میزنم که در کشتی ولایت بیا! در کشتی خلق نرو! در کشتی دنیا نرو! در کشتی لهو و لعب نرو! [۲۵]
تماشا، نجوای با شیطان[۱۴۵]
اگر تماشایی باشید، نقش آن تماشا را برمیدارید؛ چون نگاه به هر چیزی کنید، نقش آن را برمیدارید. [۷۲] در زمانِ شعیب پیامبر، موسی یک قبطی [طرفدار فرعون] را کُشت. فرعون دستور داد که موسی را بگیرید! موسی فرار کرد، به جایی رفت که دید چاهی است که مردم از آن آب میکِشند و دو دختر هم آنجا هستند که گوسفند دارند و میخواهند به گوسفندانشان آب بدهند. موسی به آنها گفت: شما چرا ایستادهاید و به گوسفندانتان آب نمیدهید؟! گفتند: ما صبر میکنیم وقتی همه رفتند، به آنها آب میدهیم.
موسی آمد و از چاه آب کشید و به گوسفندان داد. وقتی دختران شعیب پیش پدرشان رفتند، شعیب پیامبر گفت: باباجان! چرا امروز زود آمدید؟! گفتند: جوانی آنجا بود، آب برای گوسفندانِ ما از چاه کشید و ما زودتر آمدیم. شعیب گفت: بروید به او بگویید پیش من بیاید. وقتی دختران شعیب، موسی را پیدا کردند و جریان را به او گفتند که همراه ما به خانهمان بیا! موسی گفت: من جلو میروم، هر موقع باید مسیرم را عوض کنم و داخل کوچه دیگری شوم، شما یک سنگ برایم بیندازید. موسی دنبال دختران سیاه سوخته شعیب نرفت؛ این است که خدا به او «ید بیضاء» میدهد. به تو چه میدهد؟
حالا وقتی موسی به آنجا رفت، شعیب گفت: یک سال پیش ما بمان و برایمان چوپانی کن! این گوسفندان هر کدامشان اَبلق [سیاه و سفید] زاییدند، مال تو باشد، دخترم را هم به تو میدهم. من پدرم گوسفند داشته، گوسفند یا سام یا کبود یا سیاه است، گوسفند اَبلق خیلی کم است! موسی هنگام جفتگیری گوسفندان، چهار تا چوب را اَبلق کرد، تمام گوسفندان اَبلق زاییدند! به خارجیها نگاه نکنید که اَبلق میزایید! جلوی چشمتان را بگیرید! [۱۴۶]
اگر تماشایی هستی، وصل به ولایت نیستی. آن تماشا بشر را بیچاره میکند و وقت شما صرف تماشا میشود. [۱۴۷] دیگر نمیتوانی با خدا نجوا کنی. [۴۳] از محدوده خارج شدهای. [۱۴۸] خیال میکنی که ولایت داری. [۴۵] از فاطمه زهرا (علیهاالسلام) رُو برگرداندهای. [۱۴۹]
یک عدّهای هستند که یک سال چشم میمالند که نیمه شعبان، تولّد امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید، چراغانی کنند و به شهوت و خیال خودشان برسند. یک عدّهای هستند چشم میمالند که مُحرّم بیاید و به عناد خودشان برسند، به شهوت خودشان برسند. کجا به حساب امام حسین (علیهالسلام) میگذارید؟! چرا این کارها را میکنید؟! پسرجان! اگر یک جایی را به نام امام حسین (علیهالسلام) اِشغال کردی، باید امر امام حسین را اطاعت کنی. [۱۳۵] تو که مقدّس هستی، هم به تماشا میروی. تماشای کجا میروی؟! چند تا نامَحرم میبینی؟! تو نه اسلام داری، نه ولایت. [۱۵۰] تو نسبت به خودت اهل تسنّن شدهای. [۱۵۱] چشم تو خیانت میکند و تو ارتباط و نجوای با شیطان داری. [۱۱۴] کفران نعمت کردهای. [۱۵۲]
محشور شدن با شهوت، نتیجه نگاه بد[۱۵۳]
حالا من میخواهم بگویم که ما یک نظر داریم و یک مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به زن مردم یک نظری کردی، شهوتت به حرکت میآید. تا نظر نکردی، شهوتت به حرکت نمیآید. یک وقت با نظر، شهوت جنسی به حرکت میآید، یکوقت نه، شهوت پولی به حرکت میآید. وقتی به این دنیا نظر کردی، چه میشوی؟ اهل دنیا میشوی. عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته باش! بیا تفکّر داشته باش! بیا اندیشه داشته باش! از اینجا میگوید که اگر نستجیر بالله، به یک کسی نظر کنی، گناه علیکشی به تو میدهد؛ این نظر، نظرِ شیطان است؛ اما میگوید به صورت یک مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به قرآن نظر کنی، خدا چه چیزی به تو میدهد؟ ثواب دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد. این نظر، نظرِ الله است. [۱۵۴]
چرا حضرت میفرماید به مکّه نگاه کن؟ مبنایش این است که به زایشگاه علی (علیهالسلام) نگاه کن! همینطور میگوید به صورت پدر و مادرت نگاه کن که ثواب دارد، همینطور به قرآن نگاه کن، ثواب دارد. اینقدر خدا پدر و مادر را بالا برده که آنها را مطابق مکّه و قرآن آورده است، اینقدر خدا پدر و مادر را میخواهد! [۱۵۵] عزیز من! تو آبروی پدر و مادرت هستی، چرا میگوید به آنها نگاه کن؟ یعنی این آبروی تو را میخواهد بخرد، مواظب توست، دوست توست. حالا پدر را روبروی مکّه آورد، روبروی قرآن قرار داد. چرا؟ قرآن میخواهد تو را هدایت کند، این پدر و مادر هم میخواهد تو را هدایت کند. [۱۵۶]
اگر بخواهی که مکّهات درست باشد، باید به جای بد نگاه نکرده باشی، شهوترانی نکرده باشی. [۱۹]
وقتی امام سجاد (علیهالسلام) به ظاهر از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه میکرد؛ امام باقر (علیهالسلام) فرمود: او را بیاورید! بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید! آنقدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه میکنی یا میروی پای تلویزیون؟! تو با عاشورا ارتباط نداری، حیا نداری و حیات نداری. تو داری پشت به ائمه (علیهمالسلام) میکنی و امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نمیکنی. آیا تو انسانی یا حیوان؟! والله، آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمیکنند، حیا باعث نجات شما میشود. والله، اگر حیا نداشته باشیم، حیات نداریم. بیحیایی این است که امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید، از هر بیحیایی، بیحیاتری! [۳۹]
ببین خدا ولایت را برای حیوانات هم کم نگذاشته است. کجاییم ما؟! آن حیوان مثل سگ اصحاب کهف یا الاغ بلعم امر را اطاعت میکند؛ اما شهوت به تو غلبه کرده، تو اطاعت نمیکنی. توی دانشگاه چهار تا بچّه صورت صاف میبینی، نمیدانم خانم اینجوری میبینی، گول میخوری و از ولایت جدا میشوی. از ولایت جدا نشو! برو تفکّر داشته باش! از امام صادق (علیهالسلام) میپرسند: جدا میشوند؟ میفرماید: آری! وقتی جدا میشوند اگر در آن حال بمیرند به دین محمّد (صلیاللهعلیهوآله) نَمُردهاند. عزیز من! در کامپیوتر جهانی نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو! اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی؛ خدا نکند ما در آن حال بمیریم. [۱۵۷]
به دینم قسم، من میگویم: خدا! اگر الاغ را در محشر بیاوری، من در مقابل آن رفوزه هستم؛ این الاغ اطاعت کرده است. شما یک الاغ میبینید که ساز تلویزیون بزند؟! یک الاغ میبینید که ساز ویدیو بزند؟! یک الاغ میبینید که از این نمیدانم تختهنردها که حالا در آمده، اسمش چیست؟ یادم رفت، شطرنج بزند؟! یک الاغ دیدی که شطرنجبازی کند؟! به الاغ گفته راه برو! رفته. زبانبسته، به او هم بگویی بایست! میایستد، به او هم میگویی برو! میرود، بار هم میکشد. بابا! بیایید فکر کنیم، تفکّر داشته باشیم، اگر بخواهیم انسان شویم، باید تفکّر داشته باشیم، آدم با تفکّر، انسان میشود. [۱۵۸]
حضرتعباسی! بیایید فکر کنیم، حیف نیست که دست از علی (علیهالسلام) برداریم؟ حیف نیست که دست از امام زمان (عجلاللهفرجه) برداریم و دنبال این کثافتکاریها و آشغالها برویم؟ حیف از چشم تو نیست که نگاه میکنی؟! [۱۰] اگر نگاهِ غیر امر به کامپیوتر کنی تا کیف کنی و شهوتت به حرکت درآید، والله، با همان هم محشور میشوی و با همان هم میمیری. [۲] جاذبه شهوت و لذّت و تماشا را هم در دل تو میآورد. [۱۵۹] شهوتت را برانگیخته میکنی؛ آنوقت گناه میکنی. [۴۰] تو که نگاه به دختر و بچّه مردم میکنی؛ خاک بر سرت کنند! تو مَست هستی. [۵۷]
اثرات نگاه غیر امر[۱۶۰]
اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط میشود و در رگهای شما جریان پیدا میکند و شما به بیامری اتّصال میشوید. [۱۹] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبهاش در شما میآید و راه ولایت را سدّ میکند. [۹۱] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا میکند و گرفتار میشوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۳۷] اگر چشمت به همهجا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا میداند فردای قیامت چقدر پشیمان میشوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایتمان پرده کشیدیم؟! [۱۶۱]
اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب میکند. [۱۶۲] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۱۳۳] شیطان تو را مبتلا میکند. [۱۲۳] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۱۶۳]
چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا میکنی. عزیز من! تو مشابه آنهایی. آن بهرهای که به آن دو نفر داده، به تو هم میدهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۱۲۳] بدان که خدا تو را کنار زده است. مؤمن نیستی و سقوط کردهای، از زیارت امام زمان (عجلاللهفرجه) محروم هستی. [۱۹] بهشت و فردوس و جنّات را با یک نگاه از دست میدهی. [۲] اگر چشم ناپاک داشته باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۱۶۴] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر میآیی. [۱۶۵]
صورتهای کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف میکند، به لجن میکشد. نگاه نکن! حالا یک جلوههایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوهاش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک میکند. [۱۶۶] این بدچشمی عطای شیطان است. [۱۶۷] تو داری خواست شیطان را به جا میآوری، چشم تو دارد نجوا میکند. امر شیطان را اطاعت میکنی. نجوای چه میکنی؟ نجوای گناه میکنی. [۱۶۸] دیگر نمیتوانی ادّعای دوستی با امام زمان (عجلاللهفرجه) کنی. [۱۶۹]
عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا میشوی. امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیقهای عشقی و شبنشینیهای عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر میخورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین میکنیم. [۴۳]
چه کار کنیم که خدشه به ولایتمان نخورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّسگری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله میشوی. خانمهای عزیز! به شما هم میگویم: گول نخورید! این لباسهایی که خارجیها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتش هستی. چرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود در آخرالزّمان زنها پوشیده؛ اما برهنهاند؟! آنها وضعشان درست نیست، توجّه کن! نمیگویم ببین زهرای عزیز (علیهاالسلام) چهجور بوده؟ ببین مادرت چهجور بوده است؟ [۱۷۰] بیا دست بردار! به این حرفها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور میشوی، با تمام خلقت محشور میشوی. [۵۸]
اختلاط زن و مرد و نزول عذاب خدا[۱۷۱]
خانم عزیز! کجا بلند میشوی میروی و خودت را نشان صد تا، دویست تا، پانصد تا، هزار تا نامحرم میدهی؟! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کجا زن و مرد قاطیاند، عذاب خدا دارد میریزد. [۱۷۲] در زیارت نگاه غیر امر کنی، صحیح نیست؛ چون نگاه به زن مردم کردن حرام است و زیارت تا حتّی زیارت امام حسین (علیهالسلام) مستحب است. [۲۴] مگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیست که داد میکشد و میگوید: یا رجال! شنیدهام که در بازار کوفه، زنها با مردها به هم برمیخورید! ای بیغیرتها! لعنت خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآله) بر شما باد!
به وجود امام زمان، من راست میگویم، عمری حسین حسین میکردم، به یک جوری به کربلا رفتم؛ اغلب شما که مرا میشناسید، من همچین که پولدار نیستم، خود آقا امام حسین (علیهالسلام) درست کرد؛ من رفتم. حالا همه جانم فدای امام زمان (عجلاللهفرجه)! یک عمری امام زمان امام زمان میکردم، وقتی در سردابه امام زمان (عجلاللهفرجه) در سامرا رفتم، دیدم زن و مرد قاطیاند. اصلاً به سینههای دیوار سرداب امام زمان (عجلاللهفرجه) نگاه نکردم، بالا آمدم، این را اطاعت میگویند. من دلم نمیخواست نگاه کنم؟ اگر بگویم دلم نمیخواست، من دلم ندارد اصلاً! تمام آرزویم بود، اما تا دیدم که زن و مرد قاطی است، روایت داریم، حضرت میقرماید: جایی که زن و مرد قاطی است، عذاب خدا نازل میشود. خانم! بیا شطیطه بشو تا امام زمان (علیهالسلام) بیاید و به تو نماز بخواند. خانمی که تو امام زمان میگویی! آخر کجا بلند میشوی هر جایی میروی؟! چه کار میکنی؟! چرا از ولایت خارج میشوی؟! [۱۷۳]
بیا گُل بهشت بشو! بیا مریم بنت عمران تو را استقبال کند، خودت را بپوشان! از ولایت ساقط نشو! والله، امر شوهرت امر ولایت است، بیا امر شوهرت را اطاعت کن! [۱۷۴] این آقای سیستانی که الآن مرجع است، پدر عالمی داشت که نقل میکند: چهل هفته روز جمعه زیارت عاشورا خواند که خدمت امام زمان (عجلاللهفرجه) برسد. ایشان در کوچه راه میرفت، تاریک بود، دید خانهای است که انگار نور بالا میرود. آن خانه متعلّق به پیرزنی بود که نه شوهر و نه بچّه داشت! با اجازه داخل شد، دید آن زن دارد جان میدهد و امام زمان (عجلاللهفرجه) بالای سرش است، حضرت به ایشان رُو کرد و گفت: سیستانی! چهل هفته زیارت عاشورا خواندی که مرا ببینی؟! یک کاری بکن که من دیدنت بیایم! فرمود: این زن که من بالای سرش آمدهام، زمان پَهلَوی هفت سال از خانهاش بیرون نیامد که خودش را نشان نامحرم بدهد! حالا من نزدش آمدهام. [۱۷۵]
خانم! این صورت شما امانت است، تو خودت آیات هستی، باید آن را نشان شوهرت بدهی، نشان چه کسی میدهی؟! خدا لعنت کند آن کسیکه گفت رویت را نگیر! خانم! رویت امانت است، باید در اختیار همسرت بگذاری. [۱۷۶] تو دَیوث هستی که زنت را میگذاری در ادارهها کار کند. تف بر تو! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کسیکه حاضر شود نامحرم به ناموسش نگاه کند، دیوث امّت من است. (ناموس یکوقت زنت است، یکوقت خواهرت است). [۴]
رئیس بانک میگفت: یک نفر آمده و میگوید زنم بیاید اینجا توی حسابداری کار کند، درس حسابداری خوانده است. گفتم: آقا! ما نزدیک دویست نفر هستیم! گفت: چه کار کنم؟ میخواهم کمک خرجیام باشد! آیا این شخص «لا إله إلّا الله» گفته؟! [۱۷۷] یا فلان آقا رفته عمل اُمّداوود را به جا بیاورد، زن جوانش به نانوایی رفته تا یکنان بخرد! آقا! کجا عمل اُمّداوود به جا میآوری؟! بیا عمل خدا به جا بیاور! بیا عمل پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به جا بیاور که میگوید اگر حاضر باشی به زنت نگاه کنند، دَیوث هستی! [۱۷۸]
ناموسپرستی و ناموس مردم را ناموس خدا دانستن[۱۷۹]
ما باید ملّت از ابراهیم داشته باشیم و غیرتمند باشیم. ابراهیم میخواهد زنش را از این شهر به یک جای دیگر ببرد، او را در صندوقی میگذارد و یکی دو تا سوراخ هم به آن میکند که بتواند نَفَس بکشد. حالا وقتی لب گمرک میآید، به او میگوید: این چیست؟ ابراهیم میگوید: این قاچاق است، هر چه بگویید، من میدهم؛ اما دست به صندوق نزنید! ابراهیم پولدار بود، علم کیمیا داشت. خبر به مَلِک [پادشاه] دادند که یک آدم فقیری آمده و نمیگذارد درِ صندوق را باز کنیم. گفت: او را با صندوقش، نزدم بیاورید! تا آورد و در صندوق را باز کرد، دید یک زن سیاه سوختهاست! (ناراحتیِ من این است که ابراهیم با این زن، خانه خدا را ساخته، اینقدر آفتاب به او خورده که دیگر سیاه است.) میفهمید من چه میگویم؟!
حالا مَلِک به او گفت: فلان فلان شده! میخواستی این زن را بکشی؟! تا این حاکم خیال خیانت کرد و رفت با او حرف بزند، لال شد. رفت به او دست بزند، روایت داریم، شاید آیه قرآن باشد؛ سه دفعه دستش خشک شد. ای باغیرت! آیا تو ملّت از ابراهیم داری که زنت را همه جا روانه میکنی؟! حالا خانمهای شما که در خانه هستند و خودخواه نیستند، میخواهند خودشان را حفظ کنند، خدا آنها را حفظ میکند. مگر کسی جرأت دارد به آنها نگاه کند؟! والله! خشک میشود. [۸۸]
اگر شما رنگ خدا بگیرید، نقش ولایت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشید، نباید به زن مردم نگاه کنید. [۱۹] اگر نگاه به زن و بچّه مردم نکردید و چشمتان را حفظ کردید؛ حُبّ دارید؛ وگرنه خدای نکرده بغض دارید. [۴۵] باید بدانید بچّه مردم، ناموس خداست؛ نه ناموس تو. بالاتر از ناموس توست؛ ناموس خداست. باید با ناموس خدا، رفتار خدایی بکنید، نه رفتار شهوتی. [۱۸۰]
شما ببین آقا امام حسین (علیهالسلام) چه کار میکند؟ تا آخرین نَفَس، نگاهش به خیمهها و حرمش بود. تو هم باید اینطور باشی! تمام هوا و هوست برود کنار! تمام توجّهت به ناموست باشد؛ ناموست هم تمام توجّهش به تو باشد. اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: قبر من در دل دوستانم است؛ یعنی این. حالا شما حسابش را بکن! امام حسین (علیهالسلام) چه کار کرد؟ تا آخرین نَفَس نگاهش به خیام حرمش است، خدا حرمله را لعنت کند! آقا امام حسین (علیهالسلام) تیر سه شعبه به قلبش خورده، در ظاهر افتاده، ابنسعد میگوید: حسین «غیرة الله» است، اگر خدعه کرده، بروید رُو به خیمههایش! امام حسین (علیهالسلام) سرِ پا با زانو بلند شد و فرمود: «یا شیعیان أبوسفیان! دینُکم دینارُکم»: شما که دینتان را برای دینار دادید، آخر آن حَمیّت و غیرتتان کجا رفته؟! شما با من جنگ دارید، کجا رُو به حرم رسول الله میروید؟! [۱۸۱] حالا خانم عزیزش، رُباب هم به او پاسخ داد، روایت داریم: وقتی امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، تا آخر عمرش سر قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرد. بنیاسد رفتند چادری آوردند، خیمهای برایش زدند؛ تا آخر عمرش آنجا نشست. [۱۸۲]
باید تمرین کنید؛ من تا حتّی به مَحرم خودم هم نگاه کامل نمیکنم؛ به اینها که مَحرم هستند. والله! در تمام گلولههای خون من این است که نگاه به غیرِ خدا کردن، پشت به ولایت کردن است؛ چون عظمت آن را از عظمت امر بالاتر میدانی. [۱۰] اگر نگاه کردی به آنجا که خدا راضی نیست، امرت را به شیطان فروختی. عقیده ولایتیام این است که گناه چیزی نیست، آن پشتکردنی که به ولایت میکنی، گناه است. آن که ولایت را نمیبینی، گناه است. آن خیلی گناه بالایی است، آن توهین به ولایت است! [۱۸۳]
اگر احتیاج به نگاه غیر ولایت داشته باشی، مشرک هستی؛ اما توجّه نداری، یک نگاه کردی، یک خیال و فکر باطل کردی و دنبال خلق رفتی، تمام زحمات عمرت را از بین میبری. اگر نگاه ناجور به کامپیوتر جهانی کنی، تو را تکذیب کرده است؛ اما اگر نگاه نکنی، تو را تأیید کرده است. [۱۶۳] هر کتابی را نگاه نکنید! تو وقتی آن کتاب را رفتی دیدی که در ولایت به او عنایت نشده و یک چیز گفته، به او بدبین میشوی. من نمیخواهم که تو به آن عالِم بدبین شوی. [۱۸۴]
ولایت، خاموشکن شهوت[۱۸۵]
به دینم قسم، به علی قسم، اصلاً اگر مؤمن یک مقدار چیز کند، شهوت درونش نیست، مگر به غیر اینکه رضایت خداست، اصلاً حرکت ندارد. من جدّاً دارم این حرف را میزنم، چرا؟ مؤمن این همه که دست و جوارح خودش را در اختیار خدا گذاشته، این دستش، دست خداست، پایش، پای خداست، اصلاً شهوت درونش نیست. [۱۸۶] ما جوان بودیم. وقتی به کربلا رفتم فوری پیش آقا موسیبنجعفر (علیهماالسلام) رفتم. گفتم: آقاجان! همه چیزم دست توست، شهوتم را بگیر! بعد که از زیارت آمدم، به من بده! همینطور سر و ساده گفتم. اصلاً ما خُوجه خُوجه [مثل عقیم] بودیم. در کرمانشاه که داشتیم میآمدیم، یک مقدار به ما برگرداند. بابا! من عقلم میرسد که بگویم شهوتم دست توست؛ امامشناسی این است. [۱۶۴]
عزیزان من! یک قدری توی این حرفها فکر کنیم. حالا خدا تو را حاکم میکند. دستت به امر خودت است، چشمت به امر خودت است، شهوتت به امر خودت است، تمام این هیکل و بدنت را به امرت میگذارد. دیگر اصلاً تا بروی کاری کنی، میبینی امر گفته نکن! تا یک کاری میخواهی بکنی، امر میگوید: نکن! امر، رهبر توست. تو هم حاکم هستی؛ آنوقت دیگر گناه نمیکنی. [۱۸۷]
ببین خدا چقدر شما را دوست دارد! میگوید: اگر در جوانی عبادت کردی، وقتی پیر شوی و نتوانی و مثل من بشوی؛ میگوید: ای ملائکه! بنویس این بنده من تا توانست در خط من بود، در خط اشتباه بدعتگذار نرفت، غیر از این نرفت، این قدرت را صرف من کرده است، من خدای باقدرت میگویم: اینها را پای او بنویس! پس پیری هم خوب است؛ اما پیری که جوانیات را با امر خرج کرده باشی. چقدر خدا خوب است! الآن اینجا خوابیدی، دارد تند، تند پای تو ثواب مینویسد؛ اما باید ثواب کرده باشی، در خط خدا باشی، نه در خط شهوت و معصیت و گناه. [۴۳]
تو برو آلمان! آلمان توی توست. تو برو آمریکا! آمریکا توی توست. آمریکا توی توست؛ یعنی آمریکا به تو تأثیر نگذارد. تو چنان ولایتت تجلّی کند، آمریکا را خاموش کند، شهوت را خاموش کند، ولایت، خیالها را خاموش کند. والله، ولایت خاموشکن است. [۱۴۳]
الآن در دنیا، شیطان است، شهوت است، دنیاست، صورتهای زیباست، پول هست، مقام هست، اینها که خودتان بهتر از من میدانید؛ ما گول میخوریم. [۱۸۸] کلاًّ این مردم، مگر یک عدّه کمی باشد، یک عدّه قلیلی باشد، دلشان میخواهد اسلام با ولایت، مطابق عنادشان باشد، مطابق خیالشان باشد، مطابق شهوتشان باشد، مطابق عشقشان باشد؛ آنوقت قبول میکنند. این اسلام و این ولایت را عُمر و ابابکر دارد؛ برو دنبالش! [۱۸۴] اگر ولایت درون شما پیاده شود که اصلاً صادرات تو، آن چیزی که از تو خارج میشود، امر ولایت است؛ اما چه کار میکنی؟ تو شیطان را هم راه میدهی، هوس و شهوت را هم راه میدهی، همه اینها را راه میدهی، اینها صادرات توست. باباجان من! راه نده! خدا تو را مخیّر کرده است. [۱۷]
خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! ما میخواستیم کربلا برویم. گفت حسین! نروی آنجا دارایی بخواهی. دارا خیلی مشکل است که هدایت شود. آنجا میگوید دین روی دوش سه عدّه است: عالم ربّانی، دارای سخی، فقیر صابر؛ اما خیلی مشکل است! خیلی مشکل است که این دارا دین را روی دوشش بگذارد، پول را روی دوشش میگذارد، شهوت را روی دوشش میگذارد، خیال را روی دوشش میگذارد، مقدّس میشود. [۶]
حالا تو میشوی «أحسن الشّیطان»، از «أحسن الخالقین» میروی کنار. چرا؟ میروی امر شهوتت را اجرا میکنی؛ در صورتیکه داری کار خیر میکنی و نمیدانم شربت و غذا میدهی؛ توی کالبد تو گناه است، هیچ کدام از آنها به درد نمیخورد. آن هماهنگی، هماهنگی شیطان است. آن هماهنگی باید هماهنگی رحمان باشد. [۱۶۲]
آنموقع که امام حسین (علیهالسلام) گفت برای چه مرا میکشید؟ اهل کوفه گفتند: بُغضاً لأبیک اینها از اوّل بغض امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتند؛ نه حبّ، در صحرای کربلا بروز کرد. ما باید حبّ داشته باشیم. عزیز من! قربانت بروم، «حبّ» کار میکند. وقتی «حبّ» داشته باشی، میگوید برو انفاق کن! برو حاجت برادر مؤمن را برآورده کن! تو کارساز «حبّ» میشوی؛ اما اگر بغض داشته باشی، کارساز شیطان میشوی، کارساز شهوت میشوی. مگر میگذارد؟! به شما بگویم: از پول گذشتن خیلی مهمّ است! [۱۸۹]
شهوت یعنی هر کار غیر امر[۱۹۰]
همه شما را که میگوید آخرالزّمان بیدین میروید، چطور حالا دیندار شدید و به مسجد جمکران میروید؟! چون مطابق شهوت شماست. بیشتر ما شهوتپرستیم، نه حسینخواه، نه زهراخواه، نه علی بن موسی الرّضا خواه؛ ما شهوت میخواهیم. شهوت آن نیست که شما فکر میکنید؛ کاری که بیامر شد، شهوت است. آن شهوت یک حرف دیگری است. جانم! قربانتان بروم، تو شهوتت به حرکت درمیآید، گناه میکنی. آرام! آرام! آرام باش! برو کنار! [۱۹۱] اینقدر به امام رضا (علیهالسلام) گفتم: این نیرویی که جوانها دارند خرج امر خودت شود. نیرویت را خرج امر کن! نه نیرویمان را خرج خلق کنیم، نه نیرویمان را خرج شهوت کنیم، نه نیرویمان را خرج غیر امر کنیم. [۱۹۲]
یکی از خدا بخواهید: تتمه عمرتان در راه شیطان و شهوت و غیر امر نباشد، در راه خدا باشد. [۲۵] دل شما باید طوری باشد که اصلاً در نباشد که شیطان واردِ آن شود، شهوت واردِ آن شود، پول واردِ آن شود، غیر امر واردِ آن شود. ولایت، باید دل مبارک شما را، قلب مبارک شما را بشکافد و وارد شود. الآن وارد شده است که شما اینجا جمع شدهاید. [۹۹]
ببین ائمه (علیهمالسلام) چطور اطاعت میکردند، جان خودشان را دادند، تو هم باید جانت را فدا کنی تا سنخه آنها در ولایت بشوی، ما نمیگوییم که جانت را فدا کن! عزیز من! بیا خیالت را فدا کن! هوست را فدا کن! شهوتت را فدا کن! عنادت را فدا کن! آن شبنشینیها را فدا کن! الآن چه خبر است؟! چه شبنشینیهایی هست؟! مگر من خبر ندارم؟ [۱۹۳]
من شوخی که میکنم سرور در قلب مؤمن است، حضرت فرمود: هر کسیکه سرور در قلب مؤمن ایجاد میکند، خدای تبارک و تعالی همه گناهانش را میریزد؛ اما نه رقّاصی باشد. حالا یک عدّهای هستند که میگویند باید مردم خوشحال باشند؛ نه! سرور باید شرعی باشد، سروری که خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگویند؛ نه رقاصی کنی و بگویی این سرور است و مردم خوشحال میشوند، نه شهوت. مثل همین حرفها؛ یک مرتبه یک چیزی بگویید و رفقای عزیز بخندند. [۱۹۴]
شب قدر، شب توبه است. بگو: خدا! مرا درست کن! چشمم نگاه به نامحرم کرده، درست کن! [۱۱۴] حتّی در جلسه ولایت، اگر جای دیگران را تنگ میکنی، توبه کن! [۲] ما باید بدانیم که روزی پیش کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآن مجید باید برویم؛ آنوقت او از ما سؤال میکند. [۱۰]
اگر بخواهید مرتبط با امام حسین (علیهالسلام) باشید، باید با تلویزیون و ویدیو و ماهواره شریک نباشید، دست از گناهانتان بردارید و توبه کنید! بگویید: خدایا! روی ما هم سیاه است، خدایا! به حقّ امام حسین، روی ما را در دنیا و آخرت سفید کن! وقتی آدم یاد این کارها [یعنی کربلا و اصحاب امام حسین (علیهالسلام) مثل جون غلام سیاه] میافتد، میفهمد رویش سیاه است! خدایا! یک عمری به ما گفتی یک کاری بکن! ما نکردیم، گفتی نکن! ما کردیم، به حقّ آقا علیاکبر، به حقّ مقامی که به این غلام دادی، به ما هم بده! [۱۹۵]
از خدا بخواهیم: خدا ما را شفتهریزی کند که توان ولایت داشته باشیم، ولایت به ما نازل گردد. اگر اینطور شویم؛ دیگر جلوههای لهو و لعب و شیطان اثر ندارد. [۲۹]
چیزی که گناه را از بین میبرد، سخاوت است. تا میتوانید سخی باشید. [۱۸۰]
عصاره نگاه
از اوّل جوانیام [از گناه] گذشتم، اصلاً نگاه تویام نبود؛ بنایم نبود نگاه کنم. شما بنایت باید اینباشد که نگاه نکنی؛ آنوقت این چشم در اختیار خداست. چشمهای ما بیشترش در اختیار شهوت و در اختیار دنیاست؛ آنوقت آن چشم، فردای قیامت رحمت به آن میشود، عذاب نمیشود.
این چشمها مال امتحان هم هست. آخر میدانی چرا؟ این چشم گرفتارت میکند. ابنملجم ببین چهجور شد؟ ابنملجم مثل ما نبود، مُرادی بود؛ مُراد میداد. یکدفعه نگاه کرد، گرفتار شد، علیکش شد. شما شهوت برانگیختهات میکند به نگاهت؛ پس باید چه کنیم؟ تو نباید نگاه کنی، چرا نگاه میکنی؟! نگاه باید به رحمتِ آن آدم کرد، آن اشکال ندارد. به آن رحمتی که از او نازل میشود، باید نگاه کنیم؛ یعنی این جوان به آن رحمتی که از او نازل میشود، آن رحمت «رحمةٌ للعالمین» است.
هشام همساخت بود که امامصادق (علیهالسلام) او را میخواست، آخر هم حالیِ اینها کرد: به رحمتش نگاه کردم. رحمت را میبوسد، رحمت خدا. آنها شاگرد امامصادق (علیهالسلام) هستند؛ اما ولایت به آنها القاء نشده. میآید پیش امام، شما باید ولایت بهت القاء شود؛ پس نگاه رحمتی خوب است؛ نه نگاه شهوتی.
کم آدم پیدا میشود اینجور باشد. این همه دفاع از بچّههای مردم کردم، یک نگاه بد به آنها نکردم. نگاه باید رحمت باشد، رحمت از شما نازل شود؛ نه شهوت. حالا همینطور شده که میگوید یکی از شما بادین از دنیا نمیروید. نگاه شهوتی دارند، نگاه شهوتی به هر شیئی.
دزد میرود نگاه دزدی میکند، نگاهِ چهجوری میکند؟ نگاه شهوتی میکند. دفاع رحمتی هم همساخت است، ما باید بفهمیمم این فانی میشود، نگاه به فانی نکنیم. چشمتان غنی باشد، احتیاج نداشتهباشد. عقلت برسد، احتیاج به فانی نداشتهباش!
امامصادق (علیهالسلام) به آن شخص گفت: برو در آن آبادیتان، در آن شهر یک نفر که ما را قبول داشتهباشد، برو زیارتش! آنوقت خدا ثواب دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) به تو میدهد. نگاهت رحمتی است.
خدا میگوید: اگر بخواهی، به تو میدهم؛ یعنی آنها را نخواهی، این را بخواهی. همه این عالَم را فانی بدان! امامزمان (عجلاللهفرجه) را باقی بدان! آنوقت شما طرف فانی میروی یا باقی؟ شما باید احتیاج نداشتهباشی؛ آنوقت آن کار را نمیکنی. ابنملجم احتیاج دارد. نگاه به بچّه اَمرَد [پسر زیباروی نوجوان] کنی، گناه ابنملجم به تو میدهد.
من خودم از جوانیام اینجور بودم، من حربه گناه نداشتم. آن القاء و افشاء به تو میدهد، القاء و افشاء حفظت میکند. فقط در فکر باش که این بچّهها را نجات بدهی. [۱۹۶]
ارجاعات
- ↑ اربعین 87 (دقیقه 20) و تسبیحات حضرتزهرا 75 (دقیقه 30) و جامعه، غدیر 91 (دقیقه 16) و نیمه شعبان 84 (دقیقه 33) و آفات ولایت 81 (دقیقه 57) و تذکر 78 (دقیقه 12)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ اربعین 87
- ↑ تسبیحات حضرتزهرا 75
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ جامعه، غدیر 91
- ↑ نیمهشعبان 84
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ آفات ولایت 81
- ↑ سیر ماورائی 81 و هدایت با خداست نه با خلق 81
- ↑ تذکر 78
- ↑ کامپوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80 (دقیقه 4 و 8 و 13) و کامپیوتر جهانی، جلسه اول 80 (دقیقه 5 و 54) و حبلالمتین 81 (دقیقه 37)
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ ۱۰٫۷ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ ۱۱٫۷ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اول
- ↑ حبلالمتین 81
- ↑ کامپیوتر جهانی، جلسه سوم 80 (دقیقه 10 و 9) و کامپیوتر جهانی، جلسه اول 80 (دقیقه 29) و آفات ولایت 81 (دقیقه 22) و تذکر جلسه 83 (دقیقه 40)
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ ۱۴٫۵ کامپیوتر جهانی 80، جلسه سوم
- ↑ تذکر جلسه 83
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اول (دقیقه 3) و کامپیوتر جهانی 80، جلسه سوم (دقیقه 17)
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ حاکمیت شیعه 80
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ارتباط خلقت با امامحسین 85
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ ۱۹٫۴ ۱۹٫۵ ۱۹٫۶ افشای ولایت
- ↑ علی، علی 84
- ↑ اعتقاد 91 (دقیقه 25) و شناخت ولایت 85 (دقیقه 28)
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ضایعات 80
- ↑ حاکمیت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ تکلیف و بلوغ 80
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ ۲۵٫۵ ۲۵٫۶ ارتباط 87
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ آخرالزمان یا شرّالأزمنه 80
- ↑ صادرات مؤمن، اطاعت امر است 81
- ↑ مشهد91، حضرتزهرا، اعتقاد
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ شکرانه ولایت 82
- ↑ جلوه و تجلی 80
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، اشیاء خلقت، جلسه دوم
- ↑ شناخت ولایت 85
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ عظمت شیعه
- ↑ عیدی ما ولایت 76 (دقیقه43) و مبنای اصولدین 80 (دقیقه 12)
- ↑ عیدی ما ولایت؛ اطاعة الله شدن 76
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ مبنای اصولدین 80
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ احکام ولایت
- ↑ فتنه آخرالزمان 80
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ ۳۹٫۳ افشای احکام
- ↑ ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ترجمه احکام
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ وقایع عاشورا
- ↑ عیدی ما ولایت 76 (دقیقه 45 و 47) و مستقل و محدوده 91 (دقیقه 28)
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ ۴۳٫۲ ۴۳٫۳ ۴۳٫۴ وابستگی 86
- ↑ صفاتالله
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ عاشورای 84
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ ۴۶٫۳ ۴۶٫۴ مشهد 87، شناخت جاذبه
- ↑ ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ ۴۷٫۲ رجعت را بهتر بشناسیم
- ↑ عیدی ما ولایت؛ اطاعةالله شدن 76
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ شناخت اَلست 87
- ↑ انتقاد
- ↑ مستقل و محدوده 91
- ↑ ارتباط 87 (دقیقه 19) و اربعین 87 (دقیقه 43)
- ↑ کتاب نجوا با ولایت
- ↑ عنایت پنجتن به شیعه 90
- ↑ قوملوط و حرامزادگی 76
- ↑ کتاب روح، ولایت است
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ ۵۷٫۲ ۵۷٫۳ ۵۷٫۴ ۵۷٫۵ عید فطر 92
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ ۵۸٫۲ افشای شیعه 84
- ↑ آخرالزمان 77 (دقیقه 53) و امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90 (دقیقه 21 و 38)
- ↑ عصاره زیارت 77
- ↑ فرمان ولایت و فرمان دل، آخرالزمان 77
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90
- ↑ ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ مشهد 93، حرکت امامرضا
- ↑ ضایعات 80 (دقیقه 41) و اصحابکهف و رقیم 75 (دقیقه 28)
- ↑ گنجینه
- ↑ مشهد 91، عنایت امامرضا (ماوراء)
- ↑ اخلاق در خانواده؛ من نداشتن 75
- ↑ انفاق، قانع و راضی بودن 89
- ↑ اصحابکهف و رقیم، دزدی بهنام شیطان 73
- ↑ قلبالمؤمن عرشالرحمن 80 (دقیقه 53 و 40) و أین الرّجبیون 76 (دقیقه 60)
- ↑ قلبالمؤمن عرشالرحمن 80
- ↑ ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ ازدواج
- ↑ ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ صبر و شکر 75
- ↑ اشراف و اذان 76
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیاء خلقت
- ↑ شناخت ولایت؛ این الرجبیون 76
- ↑ معرفت امام؛ اصحابالیمین 78
- ↑ شناخت جاذبه 87 (دقیقه 6) و ارتباط خلقت با امامحسین (دقیقه 14)
- ↑ ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ ۷۹٫۲ کتاب افشای ولایت
- ↑ کتاب امامزمان
- ↑ کتاب امامزمان را بشناسیم تا به مرگ جاهلیّت نمیریم
- ↑ ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ کتاب رجعت را بهتر بشناسیم
- ↑ رفاقت و رحمیت؛ عظمت شیعه 77 (دقیقه 51) و ولایت و خانواده 77 (دقیقه 8 و 9) و امامزمان؛ ذکر الله 79 (دقیقه 42)
- ↑ رفاقت و رحمیت؛ عظمت شیعه 77
- ↑ تمرین ولایت و تربیت ولایت 77، ولایت و خانواده 77
- ↑ کتاب افشای احکام
- ↑ شهادت امامحسن و امامرضا 85
- ↑ ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ شناخت امام 88
- ↑ اربعین 92
- ↑ حضرتیوسف 89
- ↑ ۹۱٫۰ ۹۱٫۱ ۹۱٫۲ جاذبه و تبلیغ 78
- ↑ امامزمان؛ ذکر الله 79
- ↑ غلامان ولایت 76 (دقیقه 28) و شبقدر 86؛ عظمت شیعه (دقیقه 20 و 19)
- ↑ ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ غلامان ولایت 76
- ↑ امامحسین؛ شناخت ولایت 76
- ↑ ۹۶٫۰ ۹۶٫۱ مشهد 94؛ شب اول؛ قبولی زیارت
- ↑ شبقدر 86؛ عظمت شیعه
- ↑ ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ ۹۸٫۲ ولایت و خباثت 76
- ↑ ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ ۹۹٫۲ نازله 88
- ↑ مشهد 87؛ شناخت جاذبه
- ↑ مشهد 87؛ شناخت جاذبه 87
- ↑ حج 85؛ احکام حج؛ دعا
- ↑ غلامان ولایت 76 (دقیقه 36) و مشهد 94 (دقیقه 10 و 41 و 34)
- ↑ ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ عاشورای 93
- ↑ تذکر احکام؛ یقین 73
- ↑ تمرین ولایت و تربیت ولایت 77
- ↑ شکرانه ولایت 82 و آخرالزمان یا شر الازمنه 80
- ↑ مشهد 94، شباوّل (دقیقه 23) و شناختجاذبه 87 (دقیقه 21) و حرکت امامرضا از مدینه به طوس، مشهد 93 (دقیقه 76)
- ↑ ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ مشهد 94، شب اوّل
- ↑ حرکت امامرضا، مشهد 93 و شهادت امامحسن و امامرضا 85
- ↑ انفاق، قانع و راضی 89 (دقیقه 45)
- ↑ ۱۱۲٫۰ ۱۱۲٫۱ انفاق، قانع و راضیبودن 89
- ↑ کتاب امیرالمؤمنین؛ ولایت را بهتر بشناسیم
- ↑ ۱۱۴٫۰ ۱۱۴٫۱ ۱۱۴٫۲ کتاب نجوا
- ↑ نیمهشعبان ۷۵ (دقیقه ۱۱) و إنّا أنزلناه فی لیلةالقدر (دقیقه ۳۲)
- ↑ ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ اخلاق در خانواده؛ مننداشتن 75
- ↑ شرک به ولایت 88، قدردانی از کلام زهرا
- ↑ امرُ اللهی و نور مؤمن 77
- ↑ شناخت جاذبه ۸۷ (دقیقه ۲۶) و هدایت با خداست ۸۱ (دقیقه ۵۶) و آفات ولایت ۸۱ (دقیقه ۱۵)
- ↑ ۱۲۰٫۰ ۱۲۰٫۱ ارتباط خلقت با امام حسین 85
- ↑ شناخت ولایت؛ أینالرّجبیون 76
- ↑ فرمان ولایت و فرمان دل 77
- ↑ ۱۲۳٫۰ ۱۲۳٫۱ ۱۲۳٫۲ هدایت با خداست نه با خلق 81
- ↑ آفات ولایت ۸۱ (دقیقه ۳۳ و ۵۶) و وابستگی ۸۶ (دقیقه ۷ و ۴۳)
- ↑ ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ آفاتولایت 81
- ↑ حرکت با امر؛ شناختعلماء و نازله 88
- ↑ شناختامام 88
- ↑ شناختالست 87
- ↑ مستقلّ و محدوده 91
- ↑ مشهد ۹۴، روز دوم (دقیقه ۱۴) و فتنه آخرالزّمان ۸۱ (دقیقه ۳۶)
- ↑ عاشورا 93
- ↑ مشهد 94، شب اول
- ↑ ۱۳۳٫۰ ۱۳۳٫۱ ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
- ↑ مشهد 93، وداع امام حسین
- ↑ ۱۳۵٫۰ ۱۳۵٫۱ احکام جشن و روضه؛ شرط یاوری امامزمان 81
- ↑ فتنه آخرالزّمان 80
- ↑ شرک به ولایت 88
- ↑ احترام ولایت
- ↑ شباحیاء و پاداشولایت، رمضان 76
- ↑ مشهد ۹۴ (دقیقه ۲۷) و منیّت پرچم شیطان (دقیقه ۲۶) و ارتباط (دقیقه ۱۵)
- ↑ (سوره الإسراء، آیه 81)
- ↑ منیّت پرچم شیطان است. 78
- ↑ ۱۴۳٫۰ ۱۴۳٫۱ تبرّی و تنظیم در خلقت 79
- ↑ شناخت الست 87
- ↑ فزت بربّ الکعبه ۸۵ (دقیقه ۱۸) و احکام جشن و روضه، شرط یاوری امام زمان ۸۱ (دقیقه ۱۵)
- ↑ فزت برب الکعبه 85
- ↑ عبادت حجّت نیست 82
- ↑ امیرالمؤمنین؛ ولایت را بهتر بشناسیم
- ↑ کتاب گنجینه
- ↑ مشهد 93، وداع امام حسین
- ↑ کتاب انتقاد
- ↑ یاد 81
- ↑ تجسس ۷۸ (دقیقه ۵۵) و کامپیوتر جهانی، جلسه اوّل (دقیقه ۲۰)
- ↑ فرمان ولایت، فرمان دل 77
- ↑ عناد 76
- ↑ تجسّس 78
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، قسمت اول
- ↑ قوم لوط و حرامزادگی 76
- ↑ صفات الله، مشهد 82
- ↑ وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلةالقدر (دقیقه ۳۲)
- ↑ عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
- ↑ ۱۶۲٫۰ ۱۶۲٫۱ شناخت امام زمان 85
- ↑ ۱۶۳٫۰ ۱۶۳٫۱ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ ۱۶۴٫۰ ۱۶۴٫۱ صفات اصحاب یمین (2) 77
- ↑ شهادت امام حسن و امام رضا 85
- ↑ حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
- ↑ شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
- ↑ امام زمان و ذکر الله 79
- ↑ إنا أنزلناه فی لیلةالقدر 84
- ↑ نیمه شعبان ۸۷ (دقیقه ۱۰، ۱۵، ۱۷) و شناخت ولایت ۸۴ (دقیقه ۱۱)
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ نیمهشعبان 75 و اشرفمخلوقات 75
- ↑ میلاد صاحب الزّمان 83
- ↑ امام زمان را بشناسیم تا به مرگ جاهلیّت نمیریم
- ↑ رشد معرفت به ولایت است 83
- ↑ حرکت امام رضا از مدینه به طوس 93
- ↑ شناخت ولایت 84
- ↑ شناخت امام ۸۸ (دقیقه ۲۳) و اخلاق در خانواده، من نداشتن ۷۵ (دقیقه ۵۶)
- ↑ ۱۸۰٫۰ ۱۸۰٫۱ جلسه ولایت؛ 12 فروردین 97
- ↑ شیعه شفاعتکُن است 83
- ↑ اخلاق در خانواده، من نداشتن (خانواده) 75
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه دوم، اشیای خلقت
- ↑ ۱۸۴٫۰ ۱۸۴٫۱ ولایت در خلقت کفو ندارد 80
- ↑ وابستگی ۸۶ (دقیقه ۴۹) و آفات ولایت ۸۱ (دقیقه ۴۱) و شب تاسوعا ۸۶ (دقیقه ۳۰)
- ↑ قوم لوط و حرامزادگی 76
- ↑ صادرات مؤمن، اطاعت امر است ۸۱
- ↑ تذکّر و الست 76
- ↑ تاسوعا 86
- ↑ وداع امام حسین، مشهد ۹۳ (دقیقه ۲۰) و نازله ۸۸ (دقیقه ۴۱) و فتنه آخرالزّمان ۸۱ (دقیقه ۴۹)
- ↑ وداع امام حسین، مشهد 93
- ↑ حضرت زهرا، اعتقاد؛ مشهد 91
- ↑ فتنه آخرالزّمان 81
- ↑ عظمت شیعه، شب قدر 86
- ↑ کتاب حرّ
- ↑ بیانات متقی 11/95