منتخب: اربعین: تفاوت بین نسخهها
(تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بسم الله}} | {{بسم الله}} | ||
− | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و | + | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' |
− | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. | + | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' |
− | == | + | ==تبری داشتن، شرط زیارت اربعین{{ارجاع|[[اربعین 78]] (اول نوار) و [[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]] (دقیقه 2) و [[اربعین 87]] (دقیقه 10)}}== |
+ | <section begin="گفتار متقی" /> | ||
{{صوت منتخب|arbaeen-1}} | {{صوت منتخب|arbaeen-1}} | ||
− | + | رفقای عزیز! ما بنا شد که از اربعین صحبت کنیم. اربعین یعنی چلّه بوده است. {{آیه|«وَ واعدنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً و أتمَمناها بِعَشرٍ، فَتَمّ مِیقاتُ رَبِّه أربعینَ لَیلَةً»|سوره=7|آیه=142}}، خدا هر کاری میکند، یک مقصد دارد؛ گِل آدم را میگویند که مثلاً خدا چهل روز خیس کرده است؛ یا زمین و آسمان را در چهل روز خلق کرده است. پیغمبر {{صلی}} سرِ چهل سالگی به نبوّت رسیدهاست. دیگر اینکه شامل حال من و شما میشود، این است که میگوید: وقتی به چهل سالگی رسیدی، به این ملائکه که روی شانهات هست، خدا میگوید به این سخت بگیر! تا حالا اگر یک قدری گناهی کردی، مِثل این است که تا حالا به تکلیف نرسیده بودی؛ اما وقتی به چهل سالگی رسیدی، خدا از تو توقّع دارد. از آن طرف هم مثلاً در هند چلّهنشینی هست. | |
− | حالا آن مهندسی که در یک آبادی است، ادّعا میکند و میگوید که چلّه یا سوّم نبوده و بدعت است؛ بابا! تو خودت که تولید نداری، جلوی تولید را نگیر! چرا جلوی تولید را میگیری؟ اگر اربعین نیست، چرا | + | حالا آن مهندسی که در یک آبادی است، ادّعا میکند و میگوید که چلّه یا سوّم نبوده و بدعت است؛ بابا! تو خودت که تولید نداری، جلوی تولید را نگیر! چرا جلوی تولید را میگیری؟ اگر اربعین نیست، چرا امام حسین {{علیه}} اربعین دارد؟ مگر نیست که میگوید اگر کسی از دنیا رفت، ولیمه بده؟! ولیمه واجبتر از همهچیز است، چرا میگوید ولیمه بده؟ من میخواهم برای چهلّم پدر و مادرم ولیمه بدهم، چرا میگویی بدعت است؟ بدعت تویی که بدعت را نمیدانی چیست؟ {{ارجاع|[[اربعین 78]] و [[اربعین 83]]}} |
− | چقدر الآن به زیارت | + | چقدر الآن به زیارت امام حسین {{علیه}} رفتهاند! شاید ده، دوازده میلیون نفر رفتهاند؛ نه اینکه {{متمایز|«نستجیر بالله»}} بخواهم تکذیب کنم؛ اما میخواهیم با هم مطالعه و مباحثه داشته باشیم. خدا میگوید: من اعمال از متقی قبول میکنم. تو که الآن زیارت اربعین رفتی، ببین میگوید نشانه مؤمن این است: نماز پنجاه و یک رکعت را بخوانی، انگشتر عقیق دستت کنی و زیارت اربعین امام حسین {{علیه}} بروی. شما فقط روایت را شنیدید؛ اما مبنایش را نمیدانید؛ تمام روایت و حدیثها مبنا دارند. همینطور نگویید که حالا من به زیارت نرفتم، یککاری بکن! آنهایی که رفتند، مگر اغلبشان قبولی دارند؟! خدا میگوید من اعمال از متقی قبول میکنم، کجا تو متقی هستی؟! ما همینطور یک راهی را میرویم. |
− | عزیز من! چِکت بیامضاست. مگر به موسی نمیگوید: {{آیه|«فَاخلَع نَعلَیک [إنّکَ بِالوادِ المُقَدِّسِ طُوِیً]»|سوره=20|آیه=12}}؟ اینجا وادی نور است، اینجا که میآیی، محبّت زنت را از دلت بیرون کن! آقاجان من! تو که زیارت | + | عزیز من! چِکت بیامضاست. مگر به موسی نمیگوید: {{آیه|«فَاخلَع نَعلَیک [إنّکَ بِالوادِ المُقَدِّسِ طُوِیً]»|سوره=20|آیه=12}}؟ اینجا وادی نور است، اینجا که میآیی، محبّت زنت را از دلت بیرون کن! آقاجان من! تو که زیارت امام حسین {{علیه}} میروی، با چه میروی؟ میگوید: اینجا محبّت غیر خدا را بیرون کن! امام حسین {{علیه}} خود نور است، آنجا [کوه طور] وادی نور است؛ تو تبرّی نداری که به زیارت امام حسین {{علیه}} آمدی! این روایت درست است که میگوید: اگر امام حسین {{علیه}} را زیارت کنی، خدا را در عرش زیارت کردهای. زیارت امام حسین {{علیه}} نه اینکه خدا را در عرش زیارت کردی، تمام خلقت را زیارت میکنی؛ تو هم پیش خودت میگویی من خدا را در عرش زیارت کردم! اما میگوید شرطش این است که مؤمن باشی. |
− | خدا میداند تا آخر عمرم یادم نمیرود، اینها به زیارت | + | خدا میداند تا آخر عمرم یادم نمیرود، اینها به زیارت امام حسین {{علیه}} میآمدند، از آنجا پای تلویزیون و ویدیو و ماهواره میرفتند. تو نه اینکه محبّت زن داشته باشی، محبّت تلویزیون و ویدیو و ماهواره داری، کجا اربعین به زیارت امام حسین {{علیه}} میروی؟ خدا میگوید: باید متقی باشی. تو دروغ که میگویی، در مِلک غصبی هم که نشستی، بعضیها حساب سال هم ندارند، حواست پیش این لهو و لعب هم هست. |
− | بعضی از مردم عبادتهایی میکنند که شهوتشان تأمین میشود. الآن به کربلا یا مکّه یا عمره یا مشهد میرود. ما نمیگوییم نرو! میگوییم تو که میروی، چشمت را حفظکن! چونکه روایت داریم: زنی آمد یک مسئله از پیامبر {{صلی}} بپرسد، پسر عباس به آنزن نگاه کرد. پیامبر {{صلی}} غضب کرد و گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟ | + | بعضی از مردم عبادتهایی میکنند که شهوتشان تأمین میشود. الآن به کربلا یا مکّه یا عمره یا مشهد میرود. ما نمیگوییم نرو! میگوییم تو که میروی، چشمت را حفظکن! چونکه روایت داریم: زنی آمد یک مسئله از پیامبر {{صلی}} بپرسد، پسر عباس به آنزن نگاه کرد. پیامبر {{صلی}} غضب کرد و گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟ فردای قیامت، خدا چشمت را پُر از آتش میکند. تو به کربلا میروی تا یک عمل مستحبّ بهجا بیاوری؛ اما ببین که چقدر نگاه میکنی! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش میکند، مگر اینکه چشمت را حفظ کنی. بنابراین یک عبادتهایی است که شهوت را تأمین میکند، نه اینکه آدم، امر را اطاعت کند. |
− | دوباره تکرار میکنم، میگوید: نشانی مؤمن، یکی انگشتر عقیق است، یکی نماز پنجاه و یک رکعت، یکی هم زیارت اربعین؛ اما این زیارت اربعین که تو میروی، تأییدی ندارد. آنجا زن و مرد قاطی هستند و خدا میفرماید: جاییکه زن و مرد قاطی باشند، آنجا عذاب من دارد نازل میشود. یا اینکه الآن این مسجد جمکران | + | دوباره تکرار میکنم، میگوید: نشانی مؤمن، یکی انگشتر عقیق است، یکی نماز پنجاه و یک رکعت، یکی هم زیارت اربعین؛ اما این زیارت اربعین که تو میروی، تأییدی ندارد. آنجا زن و مرد قاطی هستند و خدا میفرماید: جاییکه زن و مرد قاطی باشند، آنجا عذاب من دارد نازل میشود. یا اینکه الآن این مسجد جمکران چه خبر است؟! من خودم دیدم که زنها پابرهنه شدند و میروند. خانم! مگر تو عایشهای که به جنگ جمل آمد؟! مگر حضرت زهرا {{علیها}} نگفته است که بهترین عبادت از برای زن این است که نه نامحرم او را ببیند و نه او نامحرم را؟! |
− | عزیز من! شما اوّل که به زیارت رفتی، از همه حرفهایت توبه کن! تو الآن جُنُب هستی؛ کجا در حرم | + | عزیز من! شما اوّل که به زیارت رفتی، از همه حرفهایت توبه کن! تو الآن جُنُب هستی؛ کجا در حرم امام حسین {{علیه}} یا امام رضا {{علیه}} میروی؟ بیا توبه کن! وقتی توبه کردی، دیگر آن را نشکن! آنجا گفتم: مرد آن است که وقتی امام حسین {{علیه}} را زیارت میکند، دیگر پای ویدیو و تلویزیون نرود. عزیز من! بیایید عوض شویم! تو باید پرچم {{آیه|«إنّا فَتَحنا لَک فَتحاً مُبیناً»|سوره=48|آیه=1}} بالای خانهات باشد، اینها چیست که بالای خانههایتان زدهاید؟! |
− | + | امام زمان {{عج}} دارد میگوید: عمّهجان! برایت گریه میکنم، اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم، تو یک مُشت آمریکایی و انگلیسی را جمع کردی و با آنها عشق میکنی، والله، بهدینم، به زمان جاهلیّت میمیری. بیایید عوض شویم! امروز روز اربعین است، بیایید با امام حسین {{علیه}}، با زینب کبری {{علیها}} عهد کنید [که] دیگر گناه نکنید! جانم! هر کاری را از [روی] امر بکن! کربلا برو! خیلی ثواب دارد، غبار جادّه امام حسین {{علیه}} به تو بنشیند، به جهنّم نمیروی؛ اما انسان باشی. | |
− | امروز دلیل اینکه خدا و | + | امروز دلیل اینکه خدا و پیامبر {{صلی}} یک اعلام عمومی کرده است که فرموده در آخرالزّمان هر کسی با دین از دنیا برود، ملائکه تعجب میکنند؛ را میخواهم افشا کنم: اشخاصی که عبادت بیامر میکنند، اینها بدتر از آنهایی هستند که گناه میکنند؛ چونکه حال توبه ندارند، کارهایشان به خیالشان خوب است؛ آنوقت اینها با آنهایی که میگوید با دین از دنیا نمیروند، یکی هستند، بسا آنهایی که گناه میکنند، بهتر از اینها هستند؛ چون آنهایی که گناه میکنند، توبه میکنند؛ اما اینهایی که ثواب میکنند، خیال میکنند که کارشان خوب است؛ به خاطر همین توبه نمیکنند. یکی از آن ثوابها همین است که اربعین به زیارت امام حسین {{علیه}} میروند. خیلی دلم میخواهد توجّه بفرمایید! {{ارجاع|[[اربعین 86؛ تذکر درباره زیارت]] و [[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]] و کتاب [[انتقاد؛ محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت]]}} |
− | کجا این سفرهها را میاندازید و زن و مرد را قاطی میکنید؟! | + | کجا این سفرهها را میاندازید و زن و مرد را قاطی میکنید؟! این کارها چیست که میکنید؟! بهاصطلاح، اطعام میکند. جگر من از دست خوبها خوناست! به نام اربعین و امامحسین {{علیه}} میخواهد غذا بدهد، تو تئاتر درست کردهای، این چیست که زن و مرد را دور هم جمع کردی و سفره میاندازی؟ الآن اربعین است، به قدر وسعتان به مردم کمک کنید! جواد الائمه {{علیه}} که دروغ نمیگوید؛ میفرماید: برآوردن حاجت یک برادر مؤمن، ثوابش از هفتاد حجّ و هفتاد عمره بالاتر است. حالا من میگویم: هم حاجت برادر مؤمنت را برآورده کن و هم آن کار را بکن! من نمیگویم کربلا نرو! مگر من متوکّل هستم؟ اما با امر به کربلا برو! مگر خود آقا امام حسین {{علیه}} نیست که عدّه زیادی بودند، وقتی حضرت میخواست به کربلا بیاید، گفت: هر کسی حقّ النّاس به گردنش هست، برگردد! نصف مردم برگشتند. کجا پول مردم را برمیداری و میروی؟! کجا نشستی؟! در مِلک چهکسی نشستی؟! بیشتر از این دیگر میگوید نگو! تو باید رضایت خدا و امام حسین {{علیه}} را ببری. والله، بالله، اگر با رضایت بروی، امام حسین {{علیه}} به استقبالت میآید! {{ارجاع|[[اربعین 87؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه]]}} |
− | [[ | + | ==وقایع بازگشت اهل بیت به کربلا{{ارجاع|[[اربعین 92]] (دقیقه 25) و [[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]] (دقیقه 11 و 40) و [[اربعین 80]] (دقیقه 36)}}== |
+ | {{صوت منتخب|arbaeen-2}} | ||
+ | |||
+ | امروز به اصطلاح، اربعین است. کجا رفتی گریه کردی؟! حضرت زهرا {{علیها}} هم اربعین گرفته، امام زمان {{عج}} هم اربعین گرفته، میفرماید: یا جدّاه! برایت گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم. فراموش نمیکنم آنموقعی که اسب بیصاحبت درِ خیمه آمد. تو کجا یاد امام حسین {{علیه}} بودی؟ حالا اربعین هم میروی؟! کجا میروی؟! | ||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب|عشقبازی در جهان، بدنامی بسیار دارد|ویران شود آنکس که عشق یار دارد}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | کجا تو عشق امام حسین {{علیه}} را داری؟! کجا رفتی بیتوتهای کردی و گریهای برای امام حسین {{علیه}} کردی؟ کدامیک از شما رفتید؟ گفتید و شنیدید و خندیدید و شوخی کردید و بازی کردید! حالا کارهای دیگرتان بماند. آنها خصوصی است، نمیگویم. اربعین کجا میروی؟! {{ارجاع|[[اربعین 94؛ اشتباهات مردم]]}} | ||
+ | |||
+ | اگر شما با دید خلقی به ائمه {{علیهم}} نگاه کردی، این خیلی بد و اشتباه است. باید به ائمهطاهرین {{علیهم}} با دید خلقی نگاه نکنید! تمام این بشر، بیشترشان دید خلقی دارند، تا حتّی به حضرت زینب {{علیها}}، تا حتّی به امام حسین {{علیه}}، تا حتّی به امام حسن {{علیه}}. این دید را کنار بیندازید! {{ارجاع|[[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]]}} خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! میگفت: اهلبیت همان اربعین اوّل به کربلا برگشتند، علماء که میگویند اربعین دوّم، بیخود میگویند، یک سال که نکشید آنجا بیایند! اینها را از بیراهه میبردند، تا یزید بیشتر از این افتضاح و رسوا نشود. {{ارجاع|[[شباربعین 81]]}} حالا اهلبیت دارند با بشیر میآیند، تا اینکه به یک دوراهی رسیدند، بشیر به امام سجّاد {{علیه}} گفت: آقاجان! این راه به کربلا و آن راه به مدینه میرود، از کدام طرف برویم؟ چقدر امام سجّاد {{علیه}} ادب دارد! فرمود: ببین عمّهام چه میگوید؟ حضرت زینب {{علیها}} فرمود: ما میل کربلا داریم، سر شترها را رُو به کربلا گرداندند و به آن سمت حرکت کردند. | ||
+ | |||
+ | اوّل زائر کربلا جابر بن عبدالله انصاری بوده؛ جابر به کربلا آمده بود، یک وقت عطیّه گفت: صدای زنگ قافله میآید، جابر! بلند شو! زینب {{علیها}} دارد میآید؛ اما من از جابر یک ناراحتی دارم؛ چونکه پیامبر {{صلی}} فرمود: هر قدمی که رُو به قبر امام حسین {{علیه}} برمیدارید، ثواب حجّ و عمره دارد؛ این همه ثواب دارد. جابر قدمهایش را کوچک، کوچک برمیداشت. {{درباره متقی|به دینم! اگر هزاران قدم بود، یک قدم میکردم و خودم را روی قبر امام حسین {{علیه}} میانداختم. مگر من ثواب میخواهم؟! من حسین میخواهم، ثوابِ بیمحبّت ثواب نیست؛ جزاست.}} | ||
+ | |||
+ | وقتی زینب {{علیها}} به کربلا رسید، بو کرد و قبر برادرش را پیدا کرد؛ خودش را روی قبر امام حسین {{علیه}} انداخت. یک قدری حسین! حسین! کرد، صدا زد: برادر! حسینجان! امرت را همه جا اطاعت کردم، در کوفه و مجلس یزید خطبه خواندم. برادر! بچّههایت را به من سپردی، گفتی: خواهر! همه را به خدا و بچّههایم را به تو میسپارم. وقتی ما را در خرابه راه دادند، یک شب رقیّه خواب شما را دید، همینطور بنا کرد بابا بابا کردن! یک وقت دیدیم یزید یک چیزی مثل طعام آورده و روپوشی روی آن است. گفت: این سر آقا امام حسین {{علیه}} است، آن را دست رقیّه داد، گفت این خیلی تشخیص نمیدهد. حسینجان! رقیّه سرِ تو را به دامن چسباند، همینطور بنا کرد گریه کردن، صدا زد: بابا! چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟! بابا! چه کسی رگهای بدن تو را جدا کرد؟! عمّه! تو که گفتی بابایت مسافرت رفته است. حسینجان! رقیّه همینطور بابا بابا کرد تا سر از دستش یک قدری شُل شد، ما گفتیم رقیّه خوابش برده، یک مرتبه دیدیم رقیّه از دنیا رفته است. برادر! حسینجان! متحیّر بودم چه کار کنم؟ تا اینکه رقیّه را در خرابه شام دفن کردم. من عذرخواهی میکنم، وقتی بچّههایم شهید شدند، به استقبالت نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی! تو هم سراغ رقیّه را از من نگیر! اما برادر! وقتی میخواستم بیایم، با رقیّه خداحافظی کردم، ولی خواهرم اُمّکلثوم گفت: من نمیآیم، پیش رقیّه میمانم. حسینجان! از کوفه تا شام، هیچکس به غیر از هنده ما حمایت نکرد، برادر! همه جا به ما خدمت کرد، در مجلس یزید و در خرابه آمد، پیراهن چاک داد. کسیکه از کوفه تا شام به ما خدمت کرد، هنده بود. {{ارجاع|[[اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت]] و [[اربعین 80]]}} | ||
+ | |||
+ | حالا هر کسی یک حدودی را در نظر گرفته و میگوید: عمّهجان! اینجا علیاکبر {{علیه}} بود، عمّهجان! اینجا علیاصغر و قاسم، عون و جعفر {{علیهم}} بودند. یکی دو روز حالا قدری کم و زیاد اینها در کربلا بودند؛ خبر به امام سجّاد دادند: آقاجان! اینها چیزی نمیخورند، فقط گریه میکنند، اگر طول بکشد، ممکن است فُجأه کنند و جان بدهند. امام سجّاد {{علیه}} دستور حرکت داد. امر امام را اطاعت کردند و رُو به مدینه حرکت کردند. یک روایت داریم، وقتی حضرت سجّاد نگاه کرد و دید اهلبیت اینجوری هستند، خیلی ناراحت شد! زینب {{علیها}} گفت: آقاجان! {{متمایز|«یا حجّةالله الماضین!»}} چرا با جان خودت بازی میکنی؟ آن دستی که امام حسین {{علیه}} در قلب زینب {{علیها}} گذاشت، آن شهامت را داشت، زینب {{علیها}} شهامت داشت. اینجا گنبد و بارگاه میشود، چندین میلیون مردم در اربعین برای زیارت به اینجا خواهند آمد؛ این را من میگویم. {{ارجاع|[[اربعین 90؛ عبادتهای خیالی]]}} | ||
+ | |||
+ | کسی میتواند رجعت را تشویق کند که القای ولایت به او بشود. رجعت واحد است. همانطور که خدا خواستش علی {{علیه}} است، علی {{علیه}}، خواستش رجعت است. چرا؟ یک خلخال از پای بچّه یهودی کشیدهاند، فریاد میزند: کمرم! چرا ظلم شد؟ حالا علیاکبر و علیاصغر {{علیهما}} را کشتهاند، نمیگوید کمرم؟! امام حسین {{علیه}} را کشتهاند، نمیگوید کمرم؟! آیا امیرالمؤمنین {{علیه}} نمیخواهد احقاق حقّ از دخترش زینب {{علیها}} بشود؟ در رجعت، خدا رضایت حضرت زینب {{علیها}} و رضایت امام حسین {{علیه}} و اهلبیت را فراهم میکند. اربعین افشای زحمتهای حضرتزینب {{علیها}} است که در زمان رجعت افشا میشود. اربعین یعنی فتح ولایت. {{ارجاع|کتاب [[رجعت را بهتر بشناسیم]]}} | ||
+ | |||
+ | خدایا! اینمردم عبادتی شدند، ولایتیشان کن! | ||
+ | |||
+ | خدایا! از این عبادت توبه کنند! | ||
+ | |||
+ | خدایا! بفهمند که این عبادتها ضلالت است. | ||
+ | |||
+ | خدایا! بفهمند و عبادت کنند. {{ارجاع|[[اربعین 92]]}} | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | + | <section end="گفتار متقی" /> | |
− | [[رده: منتخب | + | ==ارجاعات== |
+ | [[رده: منتخب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۱
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
تبری داشتن، شرط زیارت اربعین[۱]
رفقای عزیز! ما بنا شد که از اربعین صحبت کنیم. اربعین یعنی چلّه بوده است. ««وَ واعدنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً و أتمَمناها بِعَشرٍ، فَتَمّ مِیقاتُ رَبِّه أربعینَ لَیلَةً»»[۲]، خدا هر کاری میکند، یک مقصد دارد؛ گِل آدم را میگویند که مثلاً خدا چهل روز خیس کرده است؛ یا زمین و آسمان را در چهل روز خلق کرده است. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سرِ چهل سالگی به نبوّت رسیدهاست. دیگر اینکه شامل حال من و شما میشود، این است که میگوید: وقتی به چهل سالگی رسیدی، به این ملائکه که روی شانهات هست، خدا میگوید به این سخت بگیر! تا حالا اگر یک قدری گناهی کردی، مِثل این است که تا حالا به تکلیف نرسیده بودی؛ اما وقتی به چهل سالگی رسیدی، خدا از تو توقّع دارد. از آن طرف هم مثلاً در هند چلّهنشینی هست.
حالا آن مهندسی که در یک آبادی است، ادّعا میکند و میگوید که چلّه یا سوّم نبوده و بدعت است؛ بابا! تو خودت که تولید نداری، جلوی تولید را نگیر! چرا جلوی تولید را میگیری؟ اگر اربعین نیست، چرا امام حسین (علیهالسلام) اربعین دارد؟ مگر نیست که میگوید اگر کسی از دنیا رفت، ولیمه بده؟! ولیمه واجبتر از همهچیز است، چرا میگوید ولیمه بده؟ من میخواهم برای چهلّم پدر و مادرم ولیمه بدهم، چرا میگویی بدعت است؟ بدعت تویی که بدعت را نمیدانی چیست؟ [۳]
چقدر الآن به زیارت امام حسین (علیهالسلام) رفتهاند! شاید ده، دوازده میلیون نفر رفتهاند؛ نه اینکه «نستجیر بالله» بخواهم تکذیب کنم؛ اما میخواهیم با هم مطالعه و مباحثه داشته باشیم. خدا میگوید: من اعمال از متقی قبول میکنم. تو که الآن زیارت اربعین رفتی، ببین میگوید نشانه مؤمن این است: نماز پنجاه و یک رکعت را بخوانی، انگشتر عقیق دستت کنی و زیارت اربعین امام حسین (علیهالسلام) بروی. شما فقط روایت را شنیدید؛ اما مبنایش را نمیدانید؛ تمام روایت و حدیثها مبنا دارند. همینطور نگویید که حالا من به زیارت نرفتم، یککاری بکن! آنهایی که رفتند، مگر اغلبشان قبولی دارند؟! خدا میگوید من اعمال از متقی قبول میکنم، کجا تو متقی هستی؟! ما همینطور یک راهی را میرویم.
عزیز من! چِکت بیامضاست. مگر به موسی نمیگوید: ««فَاخلَع نَعلَیک [إنّکَ بِالوادِ المُقَدِّسِ طُوِیً]»»[۴]؟ اینجا وادی نور است، اینجا که میآیی، محبّت زنت را از دلت بیرون کن! آقاجان من! تو که زیارت امام حسین (علیهالسلام) میروی، با چه میروی؟ میگوید: اینجا محبّت غیر خدا را بیرون کن! امام حسین (علیهالسلام) خود نور است، آنجا [کوه طور] وادی نور است؛ تو تبرّی نداری که به زیارت امام حسین (علیهالسلام) آمدی! این روایت درست است که میگوید: اگر امام حسین (علیهالسلام) را زیارت کنی، خدا را در عرش زیارت کردهای. زیارت امام حسین (علیهالسلام) نه اینکه خدا را در عرش زیارت کردی، تمام خلقت را زیارت میکنی؛ تو هم پیش خودت میگویی من خدا را در عرش زیارت کردم! اما میگوید شرطش این است که مؤمن باشی.
خدا میداند تا آخر عمرم یادم نمیرود، اینها به زیارت امام حسین (علیهالسلام) میآمدند، از آنجا پای تلویزیون و ویدیو و ماهواره میرفتند. تو نه اینکه محبّت زن داشته باشی، محبّت تلویزیون و ویدیو و ماهواره داری، کجا اربعین به زیارت امام حسین (علیهالسلام) میروی؟ خدا میگوید: باید متقی باشی. تو دروغ که میگویی، در مِلک غصبی هم که نشستی، بعضیها حساب سال هم ندارند، حواست پیش این لهو و لعب هم هست.
بعضی از مردم عبادتهایی میکنند که شهوتشان تأمین میشود. الآن به کربلا یا مکّه یا عمره یا مشهد میرود. ما نمیگوییم نرو! میگوییم تو که میروی، چشمت را حفظکن! چونکه روایت داریم: زنی آمد یک مسئله از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بپرسد، پسر عباس به آنزن نگاه کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) غضب کرد و گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟ فردای قیامت، خدا چشمت را پُر از آتش میکند. تو به کربلا میروی تا یک عمل مستحبّ بهجا بیاوری؛ اما ببین که چقدر نگاه میکنی! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش میکند، مگر اینکه چشمت را حفظ کنی. بنابراین یک عبادتهایی است که شهوت را تأمین میکند، نه اینکه آدم، امر را اطاعت کند.
دوباره تکرار میکنم، میگوید: نشانی مؤمن، یکی انگشتر عقیق است، یکی نماز پنجاه و یک رکعت، یکی هم زیارت اربعین؛ اما این زیارت اربعین که تو میروی، تأییدی ندارد. آنجا زن و مرد قاطی هستند و خدا میفرماید: جاییکه زن و مرد قاطی باشند، آنجا عذاب من دارد نازل میشود. یا اینکه الآن این مسجد جمکران چه خبر است؟! من خودم دیدم که زنها پابرهنه شدند و میروند. خانم! مگر تو عایشهای که به جنگ جمل آمد؟! مگر حضرت زهرا (علیهاالسلام) نگفته است که بهترین عبادت از برای زن این است که نه نامحرم او را ببیند و نه او نامحرم را؟!
عزیز من! شما اوّل که به زیارت رفتی، از همه حرفهایت توبه کن! تو الآن جُنُب هستی؛ کجا در حرم امام حسین (علیهالسلام) یا امام رضا (علیهالسلام) میروی؟ بیا توبه کن! وقتی توبه کردی، دیگر آن را نشکن! آنجا گفتم: مرد آن است که وقتی امام حسین (علیهالسلام) را زیارت میکند، دیگر پای ویدیو و تلویزیون نرود. عزیز من! بیایید عوض شویم! تو باید پرچم ««إنّا فَتَحنا لَک فَتحاً مُبیناً»»[۵] بالای خانهات باشد، اینها چیست که بالای خانههایتان زدهاید؟!
امام زمان (عجلاللهفرجه) دارد میگوید: عمّهجان! برایت گریه میکنم، اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم، تو یک مُشت آمریکایی و انگلیسی را جمع کردی و با آنها عشق میکنی، والله، بهدینم، به زمان جاهلیّت میمیری. بیایید عوض شویم! امروز روز اربعین است، بیایید با امام حسین (علیهالسلام)، با زینب کبری (علیهاالسلام) عهد کنید [که] دیگر گناه نکنید! جانم! هر کاری را از [روی] امر بکن! کربلا برو! خیلی ثواب دارد، غبار جادّه امام حسین (علیهالسلام) به تو بنشیند، به جهنّم نمیروی؛ اما انسان باشی.
امروز دلیل اینکه خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یک اعلام عمومی کرده است که فرموده در آخرالزّمان هر کسی با دین از دنیا برود، ملائکه تعجب میکنند؛ را میخواهم افشا کنم: اشخاصی که عبادت بیامر میکنند، اینها بدتر از آنهایی هستند که گناه میکنند؛ چونکه حال توبه ندارند، کارهایشان به خیالشان خوب است؛ آنوقت اینها با آنهایی که میگوید با دین از دنیا نمیروند، یکی هستند، بسا آنهایی که گناه میکنند، بهتر از اینها هستند؛ چون آنهایی که گناه میکنند، توبه میکنند؛ اما اینهایی که ثواب میکنند، خیال میکنند که کارشان خوب است؛ به خاطر همین توبه نمیکنند. یکی از آن ثوابها همین است که اربعین به زیارت امام حسین (علیهالسلام) میروند. خیلی دلم میخواهد توجّه بفرمایید! [۶]
کجا این سفرهها را میاندازید و زن و مرد را قاطی میکنید؟! این کارها چیست که میکنید؟! بهاصطلاح، اطعام میکند. جگر من از دست خوبها خوناست! به نام اربعین و امامحسین (علیهالسلام) میخواهد غذا بدهد، تو تئاتر درست کردهای، این چیست که زن و مرد را دور هم جمع کردی و سفره میاندازی؟ الآن اربعین است، به قدر وسعتان به مردم کمک کنید! جواد الائمه (علیهالسلام) که دروغ نمیگوید؛ میفرماید: برآوردن حاجت یک برادر مؤمن، ثوابش از هفتاد حجّ و هفتاد عمره بالاتر است. حالا من میگویم: هم حاجت برادر مؤمنت را برآورده کن و هم آن کار را بکن! من نمیگویم کربلا نرو! مگر من متوکّل هستم؟ اما با امر به کربلا برو! مگر خود آقا امام حسین (علیهالسلام) نیست که عدّه زیادی بودند، وقتی حضرت میخواست به کربلا بیاید، گفت: هر کسی حقّ النّاس به گردنش هست، برگردد! نصف مردم برگشتند. کجا پول مردم را برمیداری و میروی؟! کجا نشستی؟! در مِلک چهکسی نشستی؟! بیشتر از این دیگر میگوید نگو! تو باید رضایت خدا و امام حسین (علیهالسلام) را ببری. والله، بالله، اگر با رضایت بروی، امام حسین (علیهالسلام) به استقبالت میآید! [۷]
وقایع بازگشت اهل بیت به کربلا[۸]
امروز به اصطلاح، اربعین است. کجا رفتی گریه کردی؟! حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم اربعین گرفته، امام زمان (عجلاللهفرجه) هم اربعین گرفته، میفرماید: یا جدّاه! برایت گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم. فراموش نمیکنم آنموقعی که اسب بیصاحبت درِ خیمه آمد. تو کجا یاد امام حسین (علیهالسلام) بودی؟ حالا اربعین هم میروی؟! کجا میروی؟!
عشقبازی در جهان، بدنامی بسیار دارد | ویران شود آنکس که عشق یار دارد |
کجا تو عشق امام حسین (علیهالسلام) را داری؟! کجا رفتی بیتوتهای کردی و گریهای برای امام حسین (علیهالسلام) کردی؟ کدامیک از شما رفتید؟ گفتید و شنیدید و خندیدید و شوخی کردید و بازی کردید! حالا کارهای دیگرتان بماند. آنها خصوصی است، نمیگویم. اربعین کجا میروی؟! [۹]
اگر شما با دید خلقی به ائمه (علیهمالسلام) نگاه کردی، این خیلی بد و اشتباه است. باید به ائمهطاهرین (علیهمالسلام) با دید خلقی نگاه نکنید! تمام این بشر، بیشترشان دید خلقی دارند، تا حتّی به حضرت زینب (علیهاالسلام)، تا حتّی به امام حسین (علیهالسلام)، تا حتّی به امام حسن (علیهالسلام). این دید را کنار بیندازید! [۱۰] خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! میگفت: اهلبیت همان اربعین اوّل به کربلا برگشتند، علماء که میگویند اربعین دوّم، بیخود میگویند، یک سال که نکشید آنجا بیایند! اینها را از بیراهه میبردند، تا یزید بیشتر از این افتضاح و رسوا نشود. [۱۱] حالا اهلبیت دارند با بشیر میآیند، تا اینکه به یک دوراهی رسیدند، بشیر به امام سجّاد (علیهالسلام) گفت: آقاجان! این راه به کربلا و آن راه به مدینه میرود، از کدام طرف برویم؟ چقدر امام سجّاد (علیهالسلام) ادب دارد! فرمود: ببین عمّهام چه میگوید؟ حضرت زینب (علیهاالسلام) فرمود: ما میل کربلا داریم، سر شترها را رُو به کربلا گرداندند و به آن سمت حرکت کردند.
اوّل زائر کربلا جابر بن عبدالله انصاری بوده؛ جابر به کربلا آمده بود، یک وقت عطیّه گفت: صدای زنگ قافله میآید، جابر! بلند شو! زینب (علیهاالسلام) دارد میآید؛ اما من از جابر یک ناراحتی دارم؛ چونکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر قدمی که رُو به قبر امام حسین (علیهالسلام) برمیدارید، ثواب حجّ و عمره دارد؛ این همه ثواب دارد. جابر قدمهایش را کوچک، کوچک برمیداشت. به دینم! اگر هزاران قدم بود، یک قدم میکردم و خودم را روی قبر امام حسین (علیهالسلام) میانداختم. مگر من ثواب میخواهم؟! من حسین میخواهم، ثوابِ بیمحبّت ثواب نیست؛ جزاست.
وقتی زینب (علیهاالسلام) به کربلا رسید، بو کرد و قبر برادرش را پیدا کرد؛ خودش را روی قبر امام حسین (علیهالسلام) انداخت. یک قدری حسین! حسین! کرد، صدا زد: برادر! حسینجان! امرت را همه جا اطاعت کردم، در کوفه و مجلس یزید خطبه خواندم. برادر! بچّههایت را به من سپردی، گفتی: خواهر! همه را به خدا و بچّههایم را به تو میسپارم. وقتی ما را در خرابه راه دادند، یک شب رقیّه خواب شما را دید، همینطور بنا کرد بابا بابا کردن! یک وقت دیدیم یزید یک چیزی مثل طعام آورده و روپوشی روی آن است. گفت: این سر آقا امام حسین (علیهالسلام) است، آن را دست رقیّه داد، گفت این خیلی تشخیص نمیدهد. حسینجان! رقیّه سرِ تو را به دامن چسباند، همینطور بنا کرد گریه کردن، صدا زد: بابا! چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟! بابا! چه کسی رگهای بدن تو را جدا کرد؟! عمّه! تو که گفتی بابایت مسافرت رفته است. حسینجان! رقیّه همینطور بابا بابا کرد تا سر از دستش یک قدری شُل شد، ما گفتیم رقیّه خوابش برده، یک مرتبه دیدیم رقیّه از دنیا رفته است. برادر! حسینجان! متحیّر بودم چه کار کنم؟ تا اینکه رقیّه را در خرابه شام دفن کردم. من عذرخواهی میکنم، وقتی بچّههایم شهید شدند، به استقبالت نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی! تو هم سراغ رقیّه را از من نگیر! اما برادر! وقتی میخواستم بیایم، با رقیّه خداحافظی کردم، ولی خواهرم اُمّکلثوم گفت: من نمیآیم، پیش رقیّه میمانم. حسینجان! از کوفه تا شام، هیچکس به غیر از هنده ما حمایت نکرد، برادر! همه جا به ما خدمت کرد، در مجلس یزید و در خرابه آمد، پیراهن چاک داد. کسیکه از کوفه تا شام به ما خدمت کرد، هنده بود. [۱۲]
حالا هر کسی یک حدودی را در نظر گرفته و میگوید: عمّهجان! اینجا علیاکبر (علیهالسلام) بود، عمّهجان! اینجا علیاصغر و قاسم، عون و جعفر (علیهمالسلام) بودند. یکی دو روز حالا قدری کم و زیاد اینها در کربلا بودند؛ خبر به امام سجّاد دادند: آقاجان! اینها چیزی نمیخورند، فقط گریه میکنند، اگر طول بکشد، ممکن است فُجأه کنند و جان بدهند. امام سجّاد (علیهالسلام) دستور حرکت داد. امر امام را اطاعت کردند و رُو به مدینه حرکت کردند. یک روایت داریم، وقتی حضرت سجّاد نگاه کرد و دید اهلبیت اینجوری هستند، خیلی ناراحت شد! زینب (علیهاالسلام) گفت: آقاجان! «یا حجّةالله الماضین!» چرا با جان خودت بازی میکنی؟ آن دستی که امام حسین (علیهالسلام) در قلب زینب (علیهاالسلام) گذاشت، آن شهامت را داشت، زینب (علیهاالسلام) شهامت داشت. اینجا گنبد و بارگاه میشود، چندین میلیون مردم در اربعین برای زیارت به اینجا خواهند آمد؛ این را من میگویم. [۱۰]
کسی میتواند رجعت را تشویق کند که القای ولایت به او بشود. رجعت واحد است. همانطور که خدا خواستش علی (علیهالسلام) است، علی (علیهالسلام)، خواستش رجعت است. چرا؟ یک خلخال از پای بچّه یهودی کشیدهاند، فریاد میزند: کمرم! چرا ظلم شد؟ حالا علیاکبر و علیاصغر (علیهماالسلام) را کشتهاند، نمیگوید کمرم؟! امام حسین (علیهالسلام) را کشتهاند، نمیگوید کمرم؟! آیا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نمیخواهد احقاق حقّ از دخترش زینب (علیهاالسلام) بشود؟ در رجعت، خدا رضایت حضرت زینب (علیهاالسلام) و رضایت امام حسین (علیهالسلام) و اهلبیت را فراهم میکند. اربعین افشای زحمتهای حضرتزینب (علیهاالسلام) است که در زمان رجعت افشا میشود. اربعین یعنی فتح ولایت. [۱۳]
خدایا! اینمردم عبادتی شدند، ولایتیشان کن!
خدایا! از این عبادت توبه کنند!
خدایا! بفهمند که این عبادتها ضلالت است.
خدایا! بفهمند و عبادت کنند. [۱۴]
ارجاعات
- ↑ اربعین 78 (اول نوار) و اربعین 90؛ عبادتهای خیالی (دقیقه 2) و اربعین 87 (دقیقه 10)
- ↑ (سوره الأعراف، آیه 142)
- ↑ اربعین 78 و اربعین 83
- ↑ (سوره طه، آیه 12)
- ↑ (سوره الفتح، آیه 1)
- ↑ اربعین 86؛ تذکر درباره زیارت و اربعین 90؛ عبادتهای خیالی و کتاب انتقاد؛ محبت امیرالمؤمنین، نجات بشریت
- ↑ اربعین 87؛ پست و مقام؛ خلق و نگاه
- ↑ اربعین 92 (دقیقه 25) و اربعین 90؛ عبادتهای خیالی (دقیقه 11 و 40) و اربعین 80 (دقیقه 36)
- ↑ اربعین 94؛ اشتباهات مردم
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ اربعین 90؛ عبادتهای خیالی
- ↑ شباربعین 81
- ↑ اربعین 84؛ نجات در ولایت است، نه در عبادت و اربعین 80
- ↑ کتاب رجعت را بهتر بشناسیم
- ↑ اربعین 92