منتخب: حضرت‌خدیجه: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴: سطر ۴:
  
 
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
==گفتار متقی{{ارجاع|[[ماوراء در امر حضرت‌زهرا؛ نور ولایت]] (دقیقه 5)، [[حضرت‌خدیجه]] (اول نوار و دقیقه 8)، [[صادرات مؤمن، اطاعت است]] (دقیقه 32)}}==
+
<section begin="گفتار متقی" />
 +
==سخاوت و مردانگی حضرت خدیجه{{ارجاع|[[ماوراء در امر حضرت‌زهرا؛ نور ولایت]] (دقیقه 5)، [[حضرت‌خدیجه]] (اول نوار و دقیقه 8)، [[صادرات مؤمن، اطاعت است]] (دقیقه 32)}}==
 
{{صوت منتخب|hazrate-khadijeh}}
 
{{صوت منتخب|hazrate-khadijeh}}
  
 
رفقای‌ عزیز! چرا ما ائمه‌ طاهرین {{علیهم}}، حضرت‌ زهرا {{علیها}} و حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را مانند پدر و مادر خودمان حساب می‌کنیم؟! یک‌نفر گفته که دختر، خودش می‌تواند شوهر انتخاب کند؛ چون‌که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} خودش همسرش را انتخاب کرد. این‌ چه حرفی است که می‌زنی؟! چرا تهمت به حضرت‌ خدیجه {{علیها}} می‌زنی؟! وقتی ابوطالب با عباس به خواستگاری خدیجه {{علیها}} رفتند، قوم و خویش‌های حضرت‌ خدیجه {{علیها}} گفتند ما باید در این رابطه فکری کنیم، کمیسیون کردند و گفتند: آیا از ابوطالب بالاتر هست؟ کمال که دارد، جمال که دارد، علم اوّلین تا آخرین را دارد، چنین شخصیّتی برای خواستگاری آمده‌ است.  
 
رفقای‌ عزیز! چرا ما ائمه‌ طاهرین {{علیهم}}، حضرت‌ زهرا {{علیها}} و حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را مانند پدر و مادر خودمان حساب می‌کنیم؟! یک‌نفر گفته که دختر، خودش می‌تواند شوهر انتخاب کند؛ چون‌که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} خودش همسرش را انتخاب کرد. این‌ چه حرفی است که می‌زنی؟! چرا تهمت به حضرت‌ خدیجه {{علیها}} می‌زنی؟! وقتی ابوطالب با عباس به خواستگاری خدیجه {{علیها}} رفتند، قوم و خویش‌های حضرت‌ خدیجه {{علیها}} گفتند ما باید در این رابطه فکری کنیم، کمیسیون کردند و گفتند: آیا از ابوطالب بالاتر هست؟ کمال که دارد، جمال که دارد، علم اوّلین تا آخرین را دارد، چنین شخصیّتی برای خواستگاری آمده‌ است.  
  
با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند مهریه سنگینی بگذارند که ابوطالب نتواند آن‌ را بدهد، محمّد هم که بچّه یتیم است و چیزی ندارد. آن‌ را نوشتند و به ابوطالب دادند. مال‌ التّجاره حضرت‌ خدیجه {{علیها}} پیش افراد زیادی مثل عمر و ابابکر، ابولهب و ابوجهل بود؛ پول به آن‌ها داده‌ بود که با آن تجارت می‌کردند. کاری که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} کرد، این‌ بود: به پیامبر {{صلی}} پیغام داد و گفت: یا محمّد! آن مال‌ التّجاره‌ای که در اختیارت گذاشتم، آن‌را مَهرِ من بکن! این‌طور حضرت‌ خدیجه {{علیها}} بزرگ‌واری کرده‌ است. {{ارجاع|[[حضرت‌خدیجه]] 77}}
+
با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند مهریه سنگینی بگذارند که ابوطالب نتواند آن‌ را بدهد، محمّد هم که بچّه یتیم است و چیزی ندارد. آن‌ را نوشتند و به ابوطالب دادند. مال‌ التّجاره حضرت‌ خدیجه {{علیها}} پیش افراد زیادی مثل عمر و ابابکر، ابولهب و ابوجهل بود؛ پول به آن‌ها داده‌ بود که با آن تجارت می‌کردند. کاری که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} کرد، این‌ بود: به پیامبر {{صلی}} پیغام داد و گفت: یا محمّد! آن مال‌ التّجاره‌ای که در اختیارت گذاشتم، آن‌ را مَهرِ من بکن! این‌طور حضرت‌ خدیجه {{علیها}} بزرگ‌واری کرده‌ است. {{ارجاع|[[حضرت‌خدیجه]] 77}}
  
 
اوّل چیزی که خدا به‌وجود آورد، نور دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم {{علیهم}} بود. از نور ولایت، درخت طوبی را خلق کرد. از آن سیبی چیده شد. این سیب، سیب بهشتی نبوده، میوه بهشتی را مؤمن هم می‌خورد، این عصاره تمام خلقت است؛ یعنی باید یازده‌ امام از زهرای‌ عزیز {{علیها}} به عمل بیاید. این سیبی بود که خدا به نظر خودش ایجاد کرد. وقتی پیامبر {{صلی}} به معراج رفت، خدا به او این سیب را داد، پیامبر {{صلی}} گفت: «خدایا! می‌خواهم آن‌ را با امیرالمؤمنین علی {{علیه}} بخورم. ندا آمد: یا محمّد! سیب را نصف کن! نصفش را خودت بردار! حالا وقتی به‌ قول ما این سیب را نصف کرد که نصفش را به حضرت‌ علی {{علیه}} بدهد و نصفش را خودش بخورد، دید دستی مانند دست امیرالمؤمنین {{علیه}} پیدا شد و نصف سیب را برداشت؛ پس خلقت در اختیار علی {{علیه}} است؛ نه در اختیار نبیّ.
 
اوّل چیزی که خدا به‌وجود آورد، نور دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم {{علیهم}} بود. از نور ولایت، درخت طوبی را خلق کرد. از آن سیبی چیده شد. این سیب، سیب بهشتی نبوده، میوه بهشتی را مؤمن هم می‌خورد، این عصاره تمام خلقت است؛ یعنی باید یازده‌ امام از زهرای‌ عزیز {{علیها}} به عمل بیاید. این سیبی بود که خدا به نظر خودش ایجاد کرد. وقتی پیامبر {{صلی}} به معراج رفت، خدا به او این سیب را داد، پیامبر {{صلی}} گفت: «خدایا! می‌خواهم آن‌ را با امیرالمؤمنین علی {{علیه}} بخورم. ندا آمد: یا محمّد! سیب را نصف کن! نصفش را خودت بردار! حالا وقتی به‌ قول ما این سیب را نصف کرد که نصفش را به حضرت‌ علی {{علیه}} بدهد و نصفش را خودش بخورد، دید دستی مانند دست امیرالمؤمنین {{علیه}} پیدا شد و نصف سیب را برداشت؛ پس خلقت در اختیار علی {{علیه}} است؛ نه در اختیار نبیّ.
  
وقتی پیامبر {{صلی}} از معراج برگشت و این جریان را برای امیرالمؤمنین {{علیه}} تعریف کرد، حضرت‌ علی {{علیه}} دست در جیبش کرد و نصف سیب را درآورد، به او داد و گفت: یا محمّد! این سیب را نگه‌دار! آن‌را با خود در کوه حرا بِبَر و چهل‌ روز کنار برو! یا رسول‌ الله! از کوه حرا که پایین می‌آیی و پیش خدیجه می‌روی، نصفش را خودت بخور و نصفش را به خدیجه بده! باید فاطمه به‌ وجود آید. حالا پیامبر {{صلی}} از کوه حرا پایین آمده و به نماز ایستاده، فوراً جبرئیل ندا داد: یا محمّد! نماز نخوان! پیش خدیجه برو! عزیز من! نماز پیامبر {{صلی}}، نماز یک خلقت است، مگر نمازش شوخی است؟! می‌خواهد بگوید یا محمّد! عصاره تمام نمازها تاحتّی نمازِ تو، زهراست. نماز عبادت است؛ اما زهرا ولایت است. رفقا! قدر این حرف را بدانید!  
+
وقتی پیامبر {{صلی}} از معراج برگشت و این جریان را برای امیرالمؤمنین {{علیه}} تعریف کرد، حضرت‌ علی {{علیه}} دست در جیبش کرد و نصف سیب را درآورد، به او داد و گفت: یا محمّد! این سیب را نگه‌دار! آن‌ را با خود در کوه حرا بِبَر و چهل‌ روز کنار برو! یا رسول‌ الله! از کوه حرا که پایین می‌آیی و پیش خدیجه می‌روی، نصفش را خودت بخور و نصفش را به خدیجه بده! باید فاطمه به‌ وجود آید. حالا پیامبر {{صلی}} از کوه حرا پایین آمده و به نماز ایستاده، فوراً جبرئیل ندا داد: یا محمّد! نماز نخوان! پیش خدیجه برو! عزیز من! نماز پیامبر {{صلی}}، نماز یک خلقت است، مگر نمازش شوخی است؟! می‌خواهد بگوید یا محمّد! عصاره تمام نمازها تاحتّی نمازِ تو، زهراست. نماز عبادت است؛ اما زهرا ولایت است. رفقا! قدر این حرف را بدانید!  
  
 
مردم حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را خیلی مذمّت می‌کردند، به او می‌گفتند: چرا همسرِ محمّدِ یتیم که چیزی ندارد، شدی؟! حالا ما موقع وضع حملت به کمکت نمی‌آییم. یک‌ دفعه زهرای‌ عزیز {{علیها}} فرمود: مادرجان! ناراحت نشو! زنان بهشتی به کمکت خواهند آمد. حوّاء، آسیه، مریم بنت‌ عمران و ساره می‌آیند. فرزندی که در ظاهر به‌دنیا نیامده، مادرش را آرام کرد. خدا دارد حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را افشا می‌کند. وقتی مردم پشت به خدیجه {{علیها}} کردند، کمک برایش آمد؛ من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها از برای دل‌خوشی حضرت‌ خدیجه {{علیها}} آمدند، برای این‌که تا خدیجه {{علیها}} فکر می‌کند، فاطمه‌ زهرا {{علیها}} بفرماید که مادرجان! غصّه نخور! کمک برایت می‌آید. عزیز من! تو هم با خدا باش! کمک برایت می‌آید. {{ارجاع|[[ماوراء در امر حضرت‌زهرا؛ نور ولایت]] 78}}  
 
مردم حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را خیلی مذمّت می‌کردند، به او می‌گفتند: چرا همسرِ محمّدِ یتیم که چیزی ندارد، شدی؟! حالا ما موقع وضع حملت به کمکت نمی‌آییم. یک‌ دفعه زهرای‌ عزیز {{علیها}} فرمود: مادرجان! ناراحت نشو! زنان بهشتی به کمکت خواهند آمد. حوّاء، آسیه، مریم بنت‌ عمران و ساره می‌آیند. فرزندی که در ظاهر به‌دنیا نیامده، مادرش را آرام کرد. خدا دارد حضرت‌ خدیجه {{علیها}} را افشا می‌کند. وقتی مردم پشت به خدیجه {{علیها}} کردند، کمک برایش آمد؛ من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها از برای دل‌خوشی حضرت‌ خدیجه {{علیها}} آمدند، برای این‌که تا خدیجه {{علیها}} فکر می‌کند، فاطمه‌ زهرا {{علیها}} بفرماید که مادرجان! غصّه نخور! کمک برایت می‌آید. عزیز من! تو هم با خدا باش! کمک برایت می‌آید. {{ارجاع|[[ماوراء در امر حضرت‌زهرا؛ نور ولایت]] 78}}  
سطر ۲۰: سطر ۲۱:
  
 
حضرت‌ خدیجه {{علیها}} صندوقچه حضرت‌ زهراست، زهرای‌ عزیز {{علیها}} به مادرش مباهات می‌کند؛ چون امر را اطاعت کرد. خودش می‌خواهد که مادرش به ظاهر در محشر، از او بالاتر باشد؛ به‌ خاطر همین هفتاد هزار حوریّه با حضرت‌ زهرا {{علیها}} و هفتاد هزار مَلَک با حضرت‌ خدیجه {{علیها}} در محشر می‌آیند و او را راهنمایی می‌کنند. این مقام از برای آن مالی است که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} در راه خدا داد، مردانگی کرد، خدا هم با او مردانگی می‌کند. {{ارجاع|[[صادرات مؤمن، اطاعت است]] 81}}
 
حضرت‌ خدیجه {{علیها}} صندوقچه حضرت‌ زهراست، زهرای‌ عزیز {{علیها}} به مادرش مباهات می‌کند؛ چون امر را اطاعت کرد. خودش می‌خواهد که مادرش به ظاهر در محشر، از او بالاتر باشد؛ به‌ خاطر همین هفتاد هزار حوریّه با حضرت‌ زهرا {{علیها}} و هفتاد هزار مَلَک با حضرت‌ خدیجه {{علیها}} در محشر می‌آیند و او را راهنمایی می‌کنند. این مقام از برای آن مالی است که حضرت‌ خدیجه {{علیها}} در راه خدا داد، مردانگی کرد، خدا هم با او مردانگی می‌کند. {{ارجاع|[[صادرات مؤمن، اطاعت است]] 81}}
+
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
+
==حضرت خدیجه، صندوقچه حضرت‌زهرا{{ارجاع|[[روح تمام خلقت ولایت است]] 81 (دقیقه55)}}==
 +
{{صوت منتخب|hazrate-khadijeh-2}}
 +
 
 +
حضرت‌ خدیجه {{علیها}} در اختیار پیامبر {{صلی}} است که خدا او را صندوقچه حضرت‌ زهرا {{علیها}} قرار می‌دهد. مگر هر زنی می‌تواند صندوقچه زهرای‌ عزیز {{علیها}} بشود؟! قربان دامان خدیجه {{علیها}}! قربان خاک کف پایش که آن‌ را مثل تربت زهرا {{علیها}} به چشمم می‌کِشم! حضرت‌ زهرا {{علیها}} از این دامن به‌ دنیا آمد. این دامن نیست، خلقت است؛ مافوق خلقت را به‌دنیا آورد.
 +
 
 +
پیامبر اکرم {{صلی}} به یک‌ نفر گفت: تو باید یک‌ سال فقیر و یک‌ سال دارا باشی. گفت: من بروم با زنم مشورت کنم. آخر، بعضی زن‌ها خوب هستند، بعضی زن‌ها مغزشان خوب کار می‌کند. مثلاً ببینید حضرت‌ خدیجه مغزش چقدر قشنگ کار کرده‌ است! آسیه در خانه فرعون، مغزش چقدر قشنگ کار کرده‌ است! نمی‌شود بگویید که همه زن‌ها عقل ندارند. این حرف‌ها چیست که در بعضی کتاب‌ها راجع‌به زن می‌زنند که گفته‌ است زن این‌جوری است، زن مورد لعنت است! زن هم انسان است. خب، مثل حضرت‌ خدیجه {{علیها}} هم پیدا می‌شود. آن‌ها به عصاره تمام خلقت یعنی حضرت‌ زهرا {{علیها}} اتّصال هستند. این‌ها را باید احترام کنید! آن‌ شخص به پیامبر {{صلی}} گفت: بروم به زنم بگویم. زنش عاقل بود، گفت: اوّل دارایی را بخواه! حالا تا به فقر مبتلا شویم، لااقل یک‌ سال دارا باشیم. این‌شخص از پیامبر {{صلی}} دارایی خواست. یک‌ مقدار انفاق کرد، به قوم و خویش‌هایش داد، صله‌رَحِم کرد. سر سال پیش پیامبر {{صلی}} رفت و گفت: ما آمدیم. پیامبر {{صلی}} گفت: خدا می‌گوید که تو تا آخر عمرت دارا هستی؛ چون به مردم رحم کردی. تو هم اگر به مردم رحم کنی، تا آخر عمرت دارا هستی. من والله، نمی‌خواهم بگویم، به خدا می‌گویم: خدایا! این‌هایی که انفاق می‌کنند، از مال‌شان کم نکن! از عمرشان کم نکن! عمرشان را زیاد کن! سایه‌شان را بالای سر فقرا مُستدام بدار! بنا می‌کنم دعا کردن. آخر، خدا دعای مرا مستجاب نمی‌کند؟ چرا، آخر به‌ من که نمی‌دهد، وقتی داد، بیشترش را به مردم می‌دهم؛ اما من وظیفه‌ام هست که این‌کار را بکنم.
 +
 
 +
این‌که به شما می‌گوید صدقه بده! این‌که می‌گوید انفاق‌کن! می‌دانید چرا این‌قدر مهمّ است؟ چون سخاوت یقین می‌خواهد. آن کسی‌که سخاوت می‌کند، می‌گوید: این‌ را که از مالم برداشتم، مالم کم می‌شود؛ اما باید یقین داشته‌ باشد و بگوید که این مال را خدا داده، دوباره هم به جایش می‌دهد؛ اما به شما می‌گویم سخاوت را باید به‌ جا و به امر بدهید! هستی‌تان را ندهید! بی‌خود دلسوز نشوید! امر را اطاعت کنید! اگر همه با امر کار کنید، درست‌است. امر، اعمال شما را قبول می‌کند، امر به شما جزا می‌دهد. {{ارجاع|کتاب [[جامع ولایت]] و [[روح تمام خلقت ولایت است]] 81}}
  
 
{{یا علی}}
 
{{یا علی}}
 
+
<section end="گفتار متقی" />
[[رده: منتخب 1401]]
+
==ارجاعات==
 +
[[رده: منتخب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۳

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

سخاوت و مردانگی حضرت خدیجه[۱]

رفقای‌ عزیز! چرا ما ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام)، حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) و حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) را مانند پدر و مادر خودمان حساب می‌کنیم؟! یک‌نفر گفته که دختر، خودش می‌تواند شوهر انتخاب کند؛ چون‌که حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) خودش همسرش را انتخاب کرد. این‌ چه حرفی است که می‌زنی؟! چرا تهمت به حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) می‌زنی؟! وقتی ابوطالب با عباس به خواستگاری خدیجه (علیهاالسلام) رفتند، قوم و خویش‌های حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) گفتند ما باید در این رابطه فکری کنیم، کمیسیون کردند و گفتند: آیا از ابوطالب بالاتر هست؟ کمال که دارد، جمال که دارد، علم اوّلین تا آخرین را دارد، چنین شخصیّتی برای خواستگاری آمده‌ است.

با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند مهریه سنگینی بگذارند که ابوطالب نتواند آن‌ را بدهد، محمّد هم که بچّه یتیم است و چیزی ندارد. آن‌ را نوشتند و به ابوطالب دادند. مال‌ التّجاره حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) پیش افراد زیادی مثل عمر و ابابکر، ابولهب و ابوجهل بود؛ پول به آن‌ها داده‌ بود که با آن تجارت می‌کردند. کاری که حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) کرد، این‌ بود: به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیغام داد و گفت: یا محمّد! آن مال‌ التّجاره‌ای که در اختیارت گذاشتم، آن‌ را مَهرِ من بکن! این‌طور حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) بزرگ‌واری کرده‌ است. [۲]

اوّل چیزی که خدا به‌وجود آورد، نور دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) بود. از نور ولایت، درخت طوبی را خلق کرد. از آن سیبی چیده شد. این سیب، سیب بهشتی نبوده، میوه بهشتی را مؤمن هم می‌خورد، این عصاره تمام خلقت است؛ یعنی باید یازده‌ امام از زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) به عمل بیاید. این سیبی بود که خدا به نظر خودش ایجاد کرد. وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به معراج رفت، خدا به او این سیب را داد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: «خدایا! می‌خواهم آن‌ را با امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بخورم. ندا آمد: یا محمّد! سیب را نصف کن! نصفش را خودت بردار! حالا وقتی به‌ قول ما این سیب را نصف کرد که نصفش را به حضرت‌ علی (علیه‌السلام) بدهد و نصفش را خودش بخورد، دید دستی مانند دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیدا شد و نصف سیب را برداشت؛ پس خلقت در اختیار علی (علیه‌السلام) است؛ نه در اختیار نبیّ.

وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از معراج برگشت و این جریان را برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تعریف کرد، حضرت‌ علی (علیه‌السلام) دست در جیبش کرد و نصف سیب را درآورد، به او داد و گفت: یا محمّد! این سیب را نگه‌دار! آن‌ را با خود در کوه حرا بِبَر و چهل‌ روز کنار برو! یا رسول‌ الله! از کوه حرا که پایین می‌آیی و پیش خدیجه می‌روی، نصفش را خودت بخور و نصفش را به خدیجه بده! باید فاطمه به‌ وجود آید. حالا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از کوه حرا پایین آمده و به نماز ایستاده، فوراً جبرئیل ندا داد: یا محمّد! نماز نخوان! پیش خدیجه برو! عزیز من! نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، نماز یک خلقت است، مگر نمازش شوخی است؟! می‌خواهد بگوید یا محمّد! عصاره تمام نمازها تاحتّی نمازِ تو، زهراست. نماز عبادت است؛ اما زهرا ولایت است. رفقا! قدر این حرف را بدانید!

مردم حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) را خیلی مذمّت می‌کردند، به او می‌گفتند: چرا همسرِ محمّدِ یتیم که چیزی ندارد، شدی؟! حالا ما موقع وضع حملت به کمکت نمی‌آییم. یک‌ دفعه زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) فرمود: مادرجان! ناراحت نشو! زنان بهشتی به کمکت خواهند آمد. حوّاء، آسیه، مریم بنت‌ عمران و ساره می‌آیند. فرزندی که در ظاهر به‌دنیا نیامده، مادرش را آرام کرد. خدا دارد حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) را افشا می‌کند. وقتی مردم پشت به خدیجه (علیهاالسلام) کردند، کمک برایش آمد؛ من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها از برای دل‌خوشی حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) آمدند، برای این‌که تا خدیجه (علیهاالسلام) فکر می‌کند، فاطمه‌ زهرا (علیهاالسلام) بفرماید که مادرجان! غصّه نخور! کمک برایت می‌آید. عزیز من! تو هم با خدا باش! کمک برایت می‌آید. [۳]

حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) یک بُعد از سلمان بالاتر است؛ چون‌که وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سلمان گفت: می‌خواهی جایت را نشانت بدهم؟ گفت: آری! به او نشان داد؛ اما وقتی به خدیجه (علیهاالسلام) گفت: این مالی که در اختیارم گذاشتی و اسلام پیش‌روی کرد، می‌خواهی مقامی که خدا برایت معیّن کرده‌ است را ببینی؟! گفت: نه! من به تو یقین دارم؛ من موقعی‌که تو در ظاهر به رسالت نرسیده‌ بودی، با تو بیعت کردم و به تو ایمان آوردم. رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم به خدیجه (علیهاالسلام) افتخار می‌کرد؛ این همسر پیامبر است، عایشه هم‌ زن پیامبر است! امام‌ صادق (علیه‌السلام) او را لعنت‌کرده! ببین پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؛ اما دلش پیش معاویه است. مثل هنده که پیش یزید بود؛ اما دلش پیش زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) بود. عزیز من! خودت باید مکان باشی! ببین دلت کجاست؟! [۴]

حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) صندوقچه حضرت‌ زهراست، زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) به مادرش مباهات می‌کند؛ چون امر را اطاعت کرد. خودش می‌خواهد که مادرش به ظاهر در محشر، از او بالاتر باشد؛ به‌ خاطر همین هفتاد هزار حوریّه با حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) و هفتاد هزار مَلَک با حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) در محشر می‌آیند و او را راهنمایی می‌کنند. این مقام از برای آن مالی است که حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) در راه خدا داد، مردانگی کرد، خدا هم با او مردانگی می‌کند. [۵]

حضرت خدیجه، صندوقچه حضرت‌زهرا[۶]

حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) در اختیار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که خدا او را صندوقچه حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) قرار می‌دهد. مگر هر زنی می‌تواند صندوقچه زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) بشود؟! قربان دامان خدیجه (علیهاالسلام)! قربان خاک کف پایش که آن‌ را مثل تربت زهرا (علیهاالسلام) به چشمم می‌کِشم! حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) از این دامن به‌ دنیا آمد. این دامن نیست، خلقت است؛ مافوق خلقت را به‌دنیا آورد.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به یک‌ نفر گفت: تو باید یک‌ سال فقیر و یک‌ سال دارا باشی. گفت: من بروم با زنم مشورت کنم. آخر، بعضی زن‌ها خوب هستند، بعضی زن‌ها مغزشان خوب کار می‌کند. مثلاً ببینید حضرت‌ خدیجه مغزش چقدر قشنگ کار کرده‌ است! آسیه در خانه فرعون، مغزش چقدر قشنگ کار کرده‌ است! نمی‌شود بگویید که همه زن‌ها عقل ندارند. این حرف‌ها چیست که در بعضی کتاب‌ها راجع‌به زن می‌زنند که گفته‌ است زن این‌جوری است، زن مورد لعنت است! زن هم انسان است. خب، مثل حضرت‌ خدیجه (علیهاالسلام) هم پیدا می‌شود. آن‌ها به عصاره تمام خلقت یعنی حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) اتّصال هستند. این‌ها را باید احترام کنید! آن‌ شخص به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: بروم به زنم بگویم. زنش عاقل بود، گفت: اوّل دارایی را بخواه! حالا تا به فقر مبتلا شویم، لااقل یک‌ سال دارا باشیم. این‌شخص از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارایی خواست. یک‌ مقدار انفاق کرد، به قوم و خویش‌هایش داد، صله‌رَحِم کرد. سر سال پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و گفت: ما آمدیم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: خدا می‌گوید که تو تا آخر عمرت دارا هستی؛ چون به مردم رحم کردی. تو هم اگر به مردم رحم کنی، تا آخر عمرت دارا هستی. من والله، نمی‌خواهم بگویم، به خدا می‌گویم: خدایا! این‌هایی که انفاق می‌کنند، از مال‌شان کم نکن! از عمرشان کم نکن! عمرشان را زیاد کن! سایه‌شان را بالای سر فقرا مُستدام بدار! بنا می‌کنم دعا کردن. آخر، خدا دعای مرا مستجاب نمی‌کند؟ چرا، آخر به‌ من که نمی‌دهد، وقتی داد، بیشترش را به مردم می‌دهم؛ اما من وظیفه‌ام هست که این‌کار را بکنم.

این‌که به شما می‌گوید صدقه بده! این‌که می‌گوید انفاق‌کن! می‌دانید چرا این‌قدر مهمّ است؟ چون سخاوت یقین می‌خواهد. آن کسی‌که سخاوت می‌کند، می‌گوید: این‌ را که از مالم برداشتم، مالم کم می‌شود؛ اما باید یقین داشته‌ باشد و بگوید که این مال را خدا داده، دوباره هم به جایش می‌دهد؛ اما به شما می‌گویم سخاوت را باید به‌ جا و به امر بدهید! هستی‌تان را ندهید! بی‌خود دلسوز نشوید! امر را اطاعت کنید! اگر همه با امر کار کنید، درست‌است. امر، اعمال شما را قبول می‌کند، امر به شما جزا می‌دهد. [۷]

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه