منتخب: حرکت امامحسین از مکه به کربلا: تفاوت بین نسخهها
جز (Admin صفحهٔ منتخب: حرکت امام حسین از مکه به کربلا را به منتخب: حرکت امامحسین از مکه به کربلا منتقل کرد: تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بسم الله}} | {{بسم الله}} | ||
− | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و | + | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' |
− | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. | + | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' |
==گفتار متقی{{ارجاع|[[حرکت امامحسین از مدینه به مکه]] 84 (دقیقه19 و 23 و 27 و 28) و [[عاشورای 84]] (دقیقه 14)}}== | ==گفتار متقی{{ارجاع|[[حرکت امامحسین از مدینه به مکه]] 84 (دقیقه19 و 23 و 27 و 28) و [[عاشورای 84]] (دقیقه 14)}}== | ||
{{صوت منتخب|harkate-imam-hosein}} | {{صوت منتخب|harkate-imam-hosein}} | ||
− | ما چند | + | ما چند سِیْر داریم: یک سِیْر ولایی داریم، یک سِیْر توحیدی و یک سِیْر وظیفه داریم. حالا امام حسین {{علیه}} دارد با سِیْر مردمی کار میکند. اگر بخواهد با سِیْر باطنی کار کند، مثل همان است که آنجا گفت: زعفر! نَفَسهایی که اینها میکشند، در قبضه قدرت من است، نَفَس یزید را میگرفت. امام حسین {{علیه}} در ظاهر به مکّه آمد. یک وقت دید که این حاجیان زیر لباس احرامشان، شمشیر پنهان کردهاند که امام را بکشند. امام حسین {{علیه}} دید که باید اینها را یک قدری نصیحت کند. چقدر آنجا در جبل الرّحمة صحبت کرده! شاید یک ساعت امام حسین {{علیه}} آنجا صحبت میکرد. اینطور نبود که امام بدون خبر برود، به آنها گفت: من از مکّه حرکت میکنم. |
− | + | امام حسین {{علیه}} دید که اگر در مکّه بماند، اینجا جای ترور میشود؛ یعنی اگر امام حسین {{علیه}} را اینجا بکشند، هر بزرگی را که به او واجب میشود، اینجا بیاید، ممکن است او را ترور کنند و بکشند؛ پس امام این را دید و احترام خانه خدا را گرفت. یعنی چطور گرفت؟ دید اینجا یک بدعتی به دین گذاشته میشود که این مردم اینقدر بیحیا هستند که بزرگشان را در مکّه ترور خواهند کرد؛ امام حسین {{علیه}} دید که خونش لوث میشود و او را میکشند، آن هدف و مقصدی که خدا دارد و آن امری که جدّش رسول الله {{صلی}} به او کرده است، اجرا و عملی نمیشود. وقتی سرِ قبر جدّش رفت، {{توضیح|قبر که میگوییم، میخواهیم همهمان حالیمان بشود.}} خدمت جدّش رسول الله {{صلی}} رفت؛ جدّش اجازه فرمود و گفت: عزیز من! {{متمایز|«اُخرُج إلی العِراق.»}} باید بروی عراق! امام دارد امر جدّش را اطاعت میکند. به چه عنوانی به عراق آمد؟ به عنوان مهمانی آمده است. | |
− | حالا وقتی | + | حالا وقتی امام حسین {{علیه}} میخواست حرکت کند، همین حاجیان آمدند و او را نصیحت کردند که کجا میروی؟! حجّ به جا بیاور! حجّ اینقدر ثواب دارد! دست زن و بچّهات را گرفتی، کجا میروی؟! همه مردم اینجا میآیند! تو چرا میروی؟! یک ایراد هم به او کردند! امام حسین {{علیه}} فرمود که جدّم گفته به عراق برو! ببین چه گفت؟ دارد میگوید: {{آیه|إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ|سوره=|آیه=}}، من الآن دارم امر جدّم را اطاعت میکنم. گفته برو! من هم میروم. روایت داریم که هفتاد هزار نفر به جنگ امام حسین {{علیه}} آمدند! همین حاجیان بودند که به جنگ آمدند؛ اینکه در کتاب کافی نوشته بعد از رسول الله {{صلی}} هفتاد هزار نفر دنبال عمر و ابابکر رفتند و مرتدّ و کافر شدند، همین هفتاد هزار نفر بودند که به جنگ امام حسین {{علیه}} آمدند! چرا؟ امام را یاری نکردند. رفتند حجّ به جا بیاورند! عمره به جا بیاورند! تا ثواب کنند! قربانتان بروم، اینکه من به شما میگویم دنبال ثواب نروید، من با سند به شما میگویم. اگر همه حاجیان از امام اطاعت میکردند که امام حسین {{علیه}} را نمیکشتند. همه رفتند آنجا که حاجی بشوند، به آنها بگویند: حاج آقا! سلام! حاج آقا! سلام! حاج آقا هم یک باد به خودش بکند. همه دنبال عبادت رفتند. حاجی! شما باید لبّیک به امر بگویی؛ کجا لبّیک گفتی و امام حسین {{علیه}} را تنها گذاشتی؟! مقدّس، حواسش دنبال عبادتش است، حواسش دنبال ولایت نیست. اینها بیولایتیشان در صحرای کربلا افشا شد. وقتی امام گفت: برای چه مرا میکشید؟ گفتند: {{متمایز|«بُغضاً لأبیک»}}. |
− | عزیزان من! قربانتان بروم، یک دلیل | + | عزیزان من! قربانتان بروم، یک دلیل امام حسینکشی و ائمهکشی، گردن این دو نفر یعنی عمر و ابابکر است که امیرالمؤمنین {{علیه}} را خلق حساب کردند. این خلق حسابکردن، جا افتاد. چطور جا افتاد؟ من دلم میخواهد توجه کنید! اینجا افتادن یعنی چه؟ یعنی اگر کسی هشتم ذیالحجّه مثلاً از مکّه حرکت کند، پشت به خانه خدا کرده، باید آنجا در مکّه باشد؛ اما این حکم برای خلق است که پشت به خانه خدا کردن، مثل این است که پشت به امر کردی؛ اما امام حسین {{علیه}} خودش امر است، نه اینکه پشت به امر بکند. ولیّ خودش امر است. اصلاً تو باید امر ولیّ را اطاعت کنی. به غیر از ولیّ، کسی نیست که ما امرش را اطاعت کنیم. حالا شریح قاضی فتوی میدهد: امام حسین {{علیه}} هشتم محرّم که از مکّه بیرون آمده، این جرم است! جرم، برای غیر حجّت است. حجّت که جرم ندارد. مگر حجّت گناه میکند؟ اینها خیلی نفهم هستند! حجّت، روح است؛ روح که گناه نمیکند. تمام اینها تقصیر عمر و ابابکر است؛ یعنی ضربهای که این دو نفر به پیکر اسلام و به پیکر ولایت و توحید زدند و اینها را خلق حساب کردند، اصلاً نه کسی زده است و نه میزند. امام حسین {{علیه}} هم میفرماید: من کشته جلسه بنیساعدهام. حالا امام حسین {{علیه}} به کربلا آمده، یار و یاور ندارد، کسی را ندارد، همانطور که پدرش امیرالمؤمنین علی {{علیه}} در ظاهر غریب بود، امام حسین {{علیه}} هم غریب بود. امام حسین {{علیه}} که قیام نکرده، امام حسین {{علیه}} از دین دفاع کرده است. {{ارجاع|[[حرکت امامحسین از مدینه به مکه]] 84 و [[امامحسین؛ شناخت ولایت]] 76 و [[ولایت در خلقت کفو ندارد]] 80 و [[عاشورای 84]] و [[تاسوعای 86]]}} |
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | [[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۴
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
ما چند سِیْر داریم: یک سِیْر ولایی داریم، یک سِیْر توحیدی و یک سِیْر وظیفه داریم. حالا امام حسین (علیهالسلام) دارد با سِیْر مردمی کار میکند. اگر بخواهد با سِیْر باطنی کار کند، مثل همان است که آنجا گفت: زعفر! نَفَسهایی که اینها میکشند، در قبضه قدرت من است، نَفَس یزید را میگرفت. امام حسین (علیهالسلام) در ظاهر به مکّه آمد. یک وقت دید که این حاجیان زیر لباس احرامشان، شمشیر پنهان کردهاند که امام را بکشند. امام حسین (علیهالسلام) دید که باید اینها را یک قدری نصیحت کند. چقدر آنجا در جبل الرّحمة صحبت کرده! شاید یک ساعت امام حسین (علیهالسلام) آنجا صحبت میکرد. اینطور نبود که امام بدون خبر برود، به آنها گفت: من از مکّه حرکت میکنم.
امام حسین (علیهالسلام) دید که اگر در مکّه بماند، اینجا جای ترور میشود؛ یعنی اگر امام حسین (علیهالسلام) را اینجا بکشند، هر بزرگی را که به او واجب میشود، اینجا بیاید، ممکن است او را ترور کنند و بکشند؛ پس امام این را دید و احترام خانه خدا را گرفت. یعنی چطور گرفت؟ دید اینجا یک بدعتی به دین گذاشته میشود که این مردم اینقدر بیحیا هستند که بزرگشان را در مکّه ترور خواهند کرد؛ امام حسین (علیهالسلام) دید که خونش لوث میشود و او را میکشند، آن هدف و مقصدی که خدا دارد و آن امری که جدّش رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) به او کرده است، اجرا و عملی نمیشود. وقتی سرِ قبر جدّش رفت، (قبر که میگوییم، میخواهیم همهمان حالیمان بشود.) خدمت جدّش رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) رفت؛ جدّش اجازه فرمود و گفت: عزیز من! «اُخرُج إلی العِراق.» باید بروی عراق! امام دارد امر جدّش را اطاعت میکند. به چه عنوانی به عراق آمد؟ به عنوان مهمانی آمده است.
حالا وقتی امام حسین (علیهالسلام) میخواست حرکت کند، همین حاجیان آمدند و او را نصیحت کردند که کجا میروی؟! حجّ به جا بیاور! حجّ اینقدر ثواب دارد! دست زن و بچّهات را گرفتی، کجا میروی؟! همه مردم اینجا میآیند! تو چرا میروی؟! یک ایراد هم به او کردند! امام حسین (علیهالسلام) فرمود که جدّم گفته به عراق برو! ببین چه گفت؟ دارد میگوید: «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ»[۲]، من الآن دارم امر جدّم را اطاعت میکنم. گفته برو! من هم میروم. روایت داریم که هفتاد هزار نفر به جنگ امام حسین (علیهالسلام) آمدند! همین حاجیان بودند که به جنگ آمدند؛ اینکه در کتاب کافی نوشته بعد از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هفتاد هزار نفر دنبال عمر و ابابکر رفتند و مرتدّ و کافر شدند، همین هفتاد هزار نفر بودند که به جنگ امام حسین (علیهالسلام) آمدند! چرا؟ امام را یاری نکردند. رفتند حجّ به جا بیاورند! عمره به جا بیاورند! تا ثواب کنند! قربانتان بروم، اینکه من به شما میگویم دنبال ثواب نروید، من با سند به شما میگویم. اگر همه حاجیان از امام اطاعت میکردند که امام حسین (علیهالسلام) را نمیکشتند. همه رفتند آنجا که حاجی بشوند، به آنها بگویند: حاج آقا! سلام! حاج آقا! سلام! حاج آقا هم یک باد به خودش بکند. همه دنبال عبادت رفتند. حاجی! شما باید لبّیک به امر بگویی؛ کجا لبّیک گفتی و امام حسین (علیهالسلام) را تنها گذاشتی؟! مقدّس، حواسش دنبال عبادتش است، حواسش دنبال ولایت نیست. اینها بیولایتیشان در صحرای کربلا افشا شد. وقتی امام گفت: برای چه مرا میکشید؟ گفتند: «بُغضاً لأبیک».
عزیزان من! قربانتان بروم، یک دلیل امام حسینکشی و ائمهکشی، گردن این دو نفر یعنی عمر و ابابکر است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خلق حساب کردند. این خلق حسابکردن، جا افتاد. چطور جا افتاد؟ من دلم میخواهد توجه کنید! اینجا افتادن یعنی چه؟ یعنی اگر کسی هشتم ذیالحجّه مثلاً از مکّه حرکت کند، پشت به خانه خدا کرده، باید آنجا در مکّه باشد؛ اما این حکم برای خلق است که پشت به خانه خدا کردن، مثل این است که پشت به امر کردی؛ اما امام حسین (علیهالسلام) خودش امر است، نه اینکه پشت به امر بکند. ولیّ خودش امر است. اصلاً تو باید امر ولیّ را اطاعت کنی. به غیر از ولیّ، کسی نیست که ما امرش را اطاعت کنیم. حالا شریح قاضی فتوی میدهد: امام حسین (علیهالسلام) هشتم محرّم که از مکّه بیرون آمده، این جرم است! جرم، برای غیر حجّت است. حجّت که جرم ندارد. مگر حجّت گناه میکند؟ اینها خیلی نفهم هستند! حجّت، روح است؛ روح که گناه نمیکند. تمام اینها تقصیر عمر و ابابکر است؛ یعنی ضربهای که این دو نفر به پیکر اسلام و به پیکر ولایت و توحید زدند و اینها را خلق حساب کردند، اصلاً نه کسی زده است و نه میزند. امام حسین (علیهالسلام) هم میفرماید: من کشته جلسه بنیساعدهام. حالا امام حسین (علیهالسلام) به کربلا آمده، یار و یاور ندارد، کسی را ندارد، همانطور که پدرش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در ظاهر غریب بود، امام حسین (علیهالسلام) هم غریب بود. امام حسین (علیهالسلام) که قیام نکرده، امام حسین (علیهالسلام) از دین دفاع کرده است. [۳]
- ↑ حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 (دقیقه19 و 23 و 27 و 28) و عاشورای 84 (دقیقه 14)
- ↑ (سوره الفاتحة، آیه )
- ↑ حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و امامحسین؛ شناخت ولایت 76 و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و عاشورای 84 و تاسوعای 86