منتخب: این الرجبیون؛ این الفقرا
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
آقاجان من! الآن ماه رجب است. خدا میگوید: «أینالرّجبیّون؟»: رجبیّون کجایند؟ مگر خدا مثل من و شماست؟ شما اگر مرا دعوت کنید، اگر بخواهید خیلی احترام کنید، یک مرغی و یک کبابی برای ما میگذارید، خدا خودش میداند که من راضی نیستم؛ میگویم کسی خودش را واسه من اذیّت نکند. به یکنفر که هم خورشت و هم کباب درست کردهبود، گفتم: اگر سال دیگر اینکار را بکنی، والله، من نمیآیم؛ اما نروی به مردم بگویی که حاجحسین گفت من نمیآیم که مردم بگویند فلانی مقدّس است.
نه بابا! چرا خودت را اذیّت میکنی؟ یک خورشت درست کن! خانه ما هم همینطور است. عزّت ایناست که حرف آدم را بشنوید! مگر خدا اینطور است؟! خدا میخواهد به شما چه بدهد؟! خدا میگوید: اگر یک مؤمن، دوستی بگیرد که این دوستش او را یاد من بیندازد، یعنی یاد خدا بیندازد، یک قصری به او میدهم که خلق اوّلین و آخرین را بخواهد جا بدهد، جا دارد. فردایقیامت که خدا میگوید: «أینالرّجبیّون» میخواهد به تو چه بدهد؟
آقا امامرضا (علیهالسلام) معلومکرده. میگوید: «لا إله إلّا الله حِصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی، بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شرط دارد. فلانی میگوید: خدا گفته میزبانت هستم. خب، همینقدر میداند. میزبان کیست؟ آیا میزبان دشمنان علی است؟ آیا میزبان دشمنان زهراست؟ چرا این مطلب را نمیشکافید؟! چرا لاپوش میکشید؟! مگر شما به معاد اعتقاد ندارید؟! تا کی صورتسازی میکنید؟! خدا میزبان کیست؟
«أنا مدینةُالعلم و علیٌ بابُها» والله، تمام گلولههای خونم میگوید: اگر خدا میگوید «أینالرّجبیّون» عین همان است که میگوید: «أنا مدینةُالعلم و علیٌ بابُها» ماهرجب، ماه علی (علیهالسلام) است. باید از درِ ماه علی (علیهالسلام) وارد شوید! یعنی علی (علیهالسلام) را اطاعت کنید! امامزمان (عجلاللهفرجه) را اطاعت کنید! حالا قربانت بروم! شرط دارد. اینها چیزهایی است افشاء میکنند که ما بفهمیم. [۲]
بیا پیرو رحمان باش! بیا پیرو ولیّاللهالأعظم، امامزمانت باش! تکرار میکنم: اگر بخواهی پیرو اینها باشی، باید اهلدنیا نباشی؛ یعنی دنیا تو را خوشحال نکند، ولایت، تو را خوشحال کند، آن ذوق ولایت تو را خوشحال کند. چهکسی را خوشحال کردی؟ قدری فکر کن! ببین، ماهمبارک چهکار کردی؟ فکر نکن من نماز خواندم، فکر نکن من احیاء رفتم، تمام اینها پوچ است. فکر کن من امر را اطاعت کردم یا نکردم؟ دل یک مؤمنی را خوش کردم یا نکردم؟ یک بینوا را به نوا رساندم یا نرساندم؟ یک قدمی در راه حقّ گذاشتم یا نگذاشتم؟ این امرِ امامزمان (عجلاللهفرجه) است، این امرِ خدا اطاعتکردن است.
عزیز من! من دارم شما را به کجا میبرم؟ میگویم: بیا خدا بشو! مگر خدا بلد نیست به فقرا بدهد؟ والله، بالله، روایت صحیح داریم: خدا از هیچکس عذرخواهی نمیکند بهغیر از فقرای صابر. ببین، صابر باشد. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: دوستان ما، شیعیان ما امر به کفّ ندارند، دستشان را جلوی کسی دراز نمیکنند، فقط دستشان را جلوی چهکسی دراز میکند؟ خدا. آنوقت خدای تبارک و تعالی از اینجور فقرا عذرخواهی میکند، میگوید: ببخشید! نه اینکه مال دنیا قابل شما را نداشت، من به شما ندادم، شما قابل نبودید؛ مال دنیا قابل شما را ندارد. من شما را اینجوری کردم داراها حفظ باشند.
عزیز من! خدا میخواهد تو را حفظ کند. نباید نگاه اینجوری به فقیر بکنی، خدا مالت را میگیرد. نگویی من دارم، خدا مرا خواستهاست. نه! به تو داده تا تو را امتحان کند. میگوید: «أینالفقراء؟» فقرا کجایند؟ آنوقت میگوید: هر چه که بخواهید، به شما میدهد. ببین، میگوید هر چه بخواهید، به شما میدهم. آیا ما اینکار را کردیم؟ آیا ما اطاعت کردیم؟ [۳]
دین یعنی ولایت، اگر ولایت داری، دین داری. گفت که اینهمه عبادت کرده، اهلجهنّم است. من بارها در نوارهایم گفتهام، عبادت تو را نجات نمیدهد، ولایت تو را نجات میدهد، سخاوت تو را نجات میدهد، هماهنگی با رفقایِ ندار، تو را نجات میدهد. کجایی عزیز من؟ اما باز یکروایت دیگر هم برایتان بگویم، ناراحت نشوید، میگوید سه عدّه هستند، بیجواب و سؤال میروند بهشت: یکی دارایی که سخی باشد، مالش را با امر طی کند. یکی پیرمردی که خلاصه از جوانیاش گناه نکردهباشد، آن پیرمرد هم میرود بهشت. یکی هم فقیر صابر، دنبال کسی نرفتهباشد.
تو رأی میدهی به فلانی، میگویی اگر من یککاری داشتم، این برایم بکند؛ آنوقت آن فقیر صابر بهتر است؛ چونکه فردایقیامت خدا میگوید: «أینالرّجبیّون»؟ چهکسی با علیِ من بوده؟ بیاید، هر چه بخواهی به تو میدهم. «أینالرّجبیّون؟» بیا! «أینالفقراء؟» تو هم بیا! تو هم فقیر بودی، دنبال مردم نرفتی. کجا میروید دنبال مردم؟ حالا خدا میگوید هر چه بخواهی به تو میدهم. اگر خدا بگوید بهمن میدهد، میگویم من خودت را میخواهم. من هیچچیز نمیخواهم، دنیا هم نخواستم، حالا هم نمیخواهم. [۴]