منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
بیتوته؛ یعنی یک فرصت داشته باشی و از اهل دنیا خارج بشوی، از خلق هم کنار بروی، عناد نداشته باشی، سخی باشی و در فکر کمک کردن به مردم باشی. اگر فکر نداشته باشی، موفّق نمیشوی. وقتی موفّق میشوی که کمک به فقرا کنی، آنوقت رشد میکنی.
نجوا: این حرفهاست که به شما میگویم. نجوا؛ یعنی ائمه (علیهمالسلام) از قلب شما، از لسان شما کم نشود. نجوا؛ یعنی کناری بروی، محبّت خلق را کنار بگذاری و این حرفها را در دست بگیری و در این حرفها تفکّر کنی. نجوا این است که بروی گوشهای، این حرفها را در خودت پیاده کنی. باید درون این حرفها بروی و با این حرفها نجوا کنی. حالا اگر نجوا کردی، از خدا به شما القا میشود؛ آنوقت شما میفهمی و شما دائم النّجوایی، نجوا توأم به امر است. شما در هر موقعیّتی هستی، وقتی داری نجوا میکنی، در خط خدا و چهارده معصوم (علیهمالسلام) هستی. روایت داریم ستارگان آسمان به نور شیعه زندگی میکنند؛ به نور چنین آدمی که کنار رفته و سخی بوده و نجوا کرده و ارتباط داشته، به نور نجواکن؛ نه عبادتکن. [۲] یکوقت آدم احتیاج بهدنیا ندارد؛ اما احتیاج دارد با امامش نجوا کند. جدا نشدن از ولایت، نجوا کردنِ با ولایت است. رفقای عزیز! بشر همیشه باید در حال نجوا باشد؛ دائم الفکر و دائم الذّکر باشد، ائمه طاهرین (علیهمالسلام) هم همینطور بودند.
خدا میداند، بهدینم! وقتی آدم نجوا میکند، یک خدا گفتن را به این عالم نمیدهد، یک علی گفتن را به این عالم نمیدهد، یک زهرا گفتن را به یک عالم نمیدهد. نجوا یعنی این؛ یعنی تو جدا نیستی، تو اگر نجوا کنی، جدا از اهلبیت نیستی. چرا؟ عزیز من! الآن روایت میخواهی؟ از امام صادق (علیهالسلام) میپرسند: مؤمن گناه میکند؟ میگوید: بله! آنموقع از ما قطع است، تو از نجوا قطعی؛ یعنی نجوا، امر خداست. میگوید: گناه که میکند، قطع است. اگر تو دائم در نجوا باشی، دائم وصل به ائمه (علیهمالسلام) هستی. در آخرالزّمان ما کلّاً از نجوا قطع شدهایم که میگوید اگر یک نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجّب میکنند.
کتاب را ببر، ورق بزن، اشک بریز؛ تمام فکر دنیا را کنار بزن! یک صدا بزن، یک ندا بگیر. بگو: آقاجان! آمدم درِ خانهات، من مستحقم! عمری گناه کردم، گناهانم را بیامرز! این نجوا خفیف است، اینها حرف است؛ چطور خفیف است؟! تو باید اتّصال باشی، وقتی اتّصال شدی، آن نجواست.
خدا میداند شب قدر نیامده، چشمم گریان است؛ میخوابم، خوابم نمیبرد؛ مینشینم، خسته میشوم؛ شبی آمده جلویم با گناهانم! آیا امام زمان (عجلاللهفرجه) میآید از سر گناهانم بگذرد؟!
خدایا! بهحق امام زمان، قلم عفوی بر گناهانم بکش! دو رکعت نماز بخوان، با همین کتابها نجوا کن، با امام زمان (عجلاللهفرجه) نجوا کن، خودت را داخل همین کارها بکن! من هر وقت میخواهم دعا کنم، یک شریک میگیرم و دعا میکنم، آن شریک خیلی قوی است، میگویم: یا زهرا! یا حسین! یا زینب! زهراجان بهحقّ دخترت زینب، زینبجان! بهحقّ مادرت زهرا!
آدم باید در دعا یک شریک بگیرد؛ آخر او دعا را مستجاب میکند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در قضیّه مباهله با سرانِ نجران، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را واسطه بُرد. دلم میخواهد بگویید خدا! امام زمان! متقی! عیسی نمیتوانست به آسمان برود، خدا از او شریک خواست، گفت: به پنجتن مرا قسم بده؛ تا گفت خدایا! بهحقّ امیرالمؤمنین! آسمانها روشن شد.
دستت را بالا کن، میگذارد توی مُشتت؛ اگر بخواهی هدایتت میکند.
خدایا! همانطور که آن گنهکاران را از جهنّم نجات دادی، ما را از حوادث دنیا و خلقی که غرق دنیا هستند نجات بده! بهواسطه ولایت، حبّ دنیا را از دل ما بیرون کن!
خدایا! ایمان ما را بِکر قرار بده، پیامبرت را تصدیق کنیم! از جمیع بلا عافیت داشتهباشیم و شکر این عافیت را بهجا آوریم!
خدایا! حالی به ما بده شکر کنیم.
خدایا! ما را محتاج «شِرار الخلق» نکن.
خدایا! ما را پیرو امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قرار بده! به ما صفاتعلی بده! امیرالمؤمنین فرمود: حسنجان! حسینجان! من در خرابهها میرفتم، به فقرا سر میزدم. من در ظاهر میروم، شما بروید به آنها سر بزنید! حالا امام حسن در خرابه آمده، میبیند یکی از آنها دارد گریه میکند و میگوید کسی بود، میآمد به ما سر میزد؛ تاحتّی این دیوار سلام به او میکرد.
خدایا! ما از آنها باشیم که بهفکر فقرا باشیم، به فقرا سر بزنیم! [۳]