منتخب: شهادت امام حسین 4

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۸ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{بسم الله}} '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' ''...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام)، اکبر (علیه‌السلام) را داد، اصغر (علیه‌السلام) را داد، عون و جعفر (علیهماالسلام) را داد، آخرش خودش است. خیلی آگاهی می‌دهد. (همین‌طور مثل این موبایل‌ها که شما دارید، امام حسین (علیه‌السلام) هم موبایل داشت.) همین‌طور می‌گفت: «لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم»، حالا هم دارد حول و قوّه از خدا می‌گیرد. مرتّب از خدا کمک می‌خواست. خودش کمک است؛ اما از خدا کمک می‌خواست. زینب، امّ‌کلثوم (علیهماالسلام) و این‌ها خوشحال بودند. می‌گفتند: پدرمان زنده‌ است. یک‌ وقت زینب (علیهاالسلام) دید صدای برادرش نیامد، درِ خیمه آمد، به امام ‌سجّاد (علیه‌السلام) گفت: آقاجان! صدای پدرت نمی‌آید. گفت: دامن خیمه را بالا بزن! تا بالا زد، گفت: عمّه‌جان! پدرم را کشتند!

حالا زینب (علیهاالسلام) چه‌ کار کند؟ زینب (علیهاالسلام) منتظر است. کاش به کشتن امام‌ حسین (علیه‌السلام) اکتفا می‌کردند. خدا نکند بغض یکی را داشته ‌باشید، این‌ها بغض چه ‌کسی را داشتند؟ بغض علی (علیه‌السلام). حالا زینب (علیهاالسلام) همین‌جور منتظر است. امام ‌حسین (علیه‌السلام) به زینب (علیهاالسلام) گفته ‌بود: خواهرجان! این اسب من یک شعوری دارد، من که سوارش شدم، تصرّف ولایت به این اسب شده، این اسب عقل‌دار شده، این اسب مثل شتر حضرت ‌سجّاد (علیه‌السلام) حاجی شده، ممکن ‌است این‌ها بیایند شما را خبر کنند، منتظر است؛ بچّه‌ها مبادا بیرون بیایند، خیلی منتظر باش!

یک ‌وقت دیدند اسب دارد می‌آید و یالش خونین است؛ چون‌که یالش را به خون امام‌ حسین (علیه‌السلام) مالید، همین‌طور دارد می‌گوید «الظّلیمه، الظّلیمه»، عربی حرف می‌زند، وای به حال اُمّتی که پسر پیغمبرشان را کشتند! سکینه (علیهاالسلام) خیال کرد پدرش آمده، یک ‌وقت دید زین واژگون، یال غرقه خون؛ سکینه (علیهاالسلام) درِ خیمه دوید، گفت: بچّه‌ها! بدانید یتیم شدیم. [۱]

حالا امام ‌حسین (علیه‌السلام) شهید شد، اسب بی‌صاحب درِ خیمه آمد. این یالش را واژگون کرده ‌بود؛ یعنی ای مردم! کسی به ‌غیر حسین (علیه‌السلام) سوار من نشود، به‌ غیر ائمه (علیهم‌السلام) دنبال مردم نروید! بیایید از این اسب کمتر نباشیم! مبادا کسی سوار من بشود! این‌ها بیرون ریختند. زینب آن بچّه ‌را می‌گرفت، او می‌دوید، آن‌ را می‌گرفت، او می‌دوید. زینب (علیهاالسلام) گفت: خدا! کمکم کن! حالا چه‌ کار کرد؟ می‌خواستند این اسب را بگیرند و به یزید بدهند. خدا حاج ‌شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: از این‌طرف، لگد می‌زد، از آن‌طرف دندان می‌گرفت. آخر، این اسب را با تیر زدند. چرا می‌روید تسلیم مردم می‌شوید؟ این اسب گفت: کسی را نمی‌گذارم سوارم بشود. چرا سواری می‌دهید؟! چرا سواری بعضی‌ها را قبول دارید؟! ما داریم چه‌ کار می‌کنیم؟! [۲]

وقتی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را، طناب گردنش انداختند، عین آقا، پسرش امام‌ حسین (علیه‌السلام) است، می‌گوید: «هل من ناصر»، «رضاً برضائک تسلیماً لِأمرک». این امر است که به گردنش است نه طناب! ببین پسرش با همه این حرف‌ها چه می‌گوید؟ «رضاً برضائک تسلیماً لِأمرک» ای معبود سماء! ای کسی‌که آسمان و زمین و همه را خلق کردی، ای معبود من! ای معبود آسمان! چرا؟ دارد حالی‌ات می‌کند که آسمان هم معبود می‌خواهد. این آسمانی که این‌جوری نگه ‌داشته، معبود آن ‌را نگه ‌داشته، چه ‌کسی آن ‌را نگه‌ داشته است؟! آخر پایه‌اش کجاست؟! جایش کجاست؟! به جنبه‌ مغناطیسی ولایت، آن ‌را نگه‌ داشته است.

همین‌جور که می‌بینی این آسمان و زمین و همه این‌ها در جوّ این عالم ایستاده‌اند. این زمین که چیزی نیست، این زمین کفِ دریاست، آیا فهمیدی؟! این زمین کفِ دریاست که به آن نگاه می‌کنی. جوّ عالم حرف‌های دیگری است، همه را روی جوّ این [نگه داشته]؛ چون‌که هوا انتها ندارد. ببین مثلاً هر آسمانی چه‌قدر است! عرش چه‌قدر است! همین‌طور می‌آید، آن انتها ندارد، همین‌جوری ایستاده، به چه ایستاده؟! به جنبه ‌مغناطیسی ولایت. کجا ما ولایت را توجّه کردیم؟! [۳]

حضرت‌ زینب (علیهاالسلام) روز عاشورا آمد با امام ‌حسین (علیه‌السلام) نجوا کرد. حالا در تمام این نجواها، زینب (علیهاالسلام) چه نجوایی کرد؟ آمده می‌گوید: آیا تو حسینِ منی؟ آیا تو پسر مادر منی؟ در تمام بدن امام ‌حسین (علیه‌السلام) جایی نبود که زینب (علیهاالسلام) ببوسد. لبانش را روی گلوی بریده گذاشت، نجوا کرد. آخر هم دستانش را زیر این بدن انداخت. گفت: خدا! این قربانی را از آل‌رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبول‌کن! [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

  1. تکذیب اهل تسنّن 84 و وداع امام حسین 93
  2. وداع امام حسین 93
  3. اربعین 83
  4. نجوا با ولایت 77
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه