منتخب: حر 2

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۱ توسط Alavi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به:ناوبری، جستجو
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

وقتی لشکر حرّ می‌خواستند نماز بخوانند، حرّ به آن‌ها گفت: پشت‌ سر امام‌ حسین (علیه‌السلام) نماز بخوانند. این معلوم می‌شود که یک‌ چیزی در آن هست. حالا آمده‌ است فکر می‌کند که اصلاح بشود. هم بزرگی‌اش را دارد و سردار لشکر است و هم اصلاح بشود. این‌ بود تا شب‌ عاشورا. شب‌ عاشورا گفت: ابن‌سعد! تو راست راستی حسین را می‌کشی؟ ابن‌سعد گفت: صبح، اولین تیر را به حسین، من خواهم زد؛ چون ما یک ‌شب به حسین وقت دادیم که بیاید و بیعت کند؛ اما امام‌ حسین (علیه‌السلام) آن شبی که وقت گرفت، می‌خواست حرّ به طرف امام بیاید. [۲]

روایت داریم: حرّ را حیا نجاتش داد. رفقا! حیا داشته باشید. حیا، حیات است؛ اگر حیا نداشته باشیم، والله حیات نداریم. ببین آقا حرّ به حیات ابدی رسید؛ یک احترام کرد، به حیات ابدی رسید. آقاجان من! این‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: ما صفات ‌الله را پاسخ می‌دهیم. حالا یک صفاتی که حرّ داشت، این‌ بود که به امام حسین (علیه‌السلام) گفت: چون مادرت زهراست، من جوابت را نمی‌دهم، احترام مادرش را گرفت، حالا هم امام‌ حسین (علیه‌السلام) چه‌ کارش می‌کند؟ او را ضبط می‌کند، او را سَمت خودش می‌آورد و نایب این‌ها می‌شود. ائمه (علیهم‌السلام) را احترام کنید! امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) را احترام کنید! احترام این ‌است که بگویید: خدا! ما امر این‌ها را اطاعت کنیم. احترام، یعنی آدم دربست در اختیار حجّت ‌خدا باشد؛ نه در اختیار خلق خدا.

حالا پیش امام حسین (علیه‌السلام) آمده، چکمه‌هایش را درآورده، به گردنش انداخته، می‌گوید: حسین‌جان! آیا مرا قبول می‌کنی؟ امام فرمود: آری عزیز من! حرّ گفت: یک خواهش از تو دارم، دلم نمی‌خواهد من زینب را ببینم، خجالت می‌کشم، کاش گذاشته بودم از این‌طرف و آن‌طرف رفته بودی، من نگذاشتم؛ به من اجازه جنگ بده! گفت: اوّل بچّه‌هایم به میدان بروند، بچّه‌هایش رفتند. گفت: آقاجان! می‌ترسم من بروم شهید بشوم، بچّه‌هایم نشوند. من می‌خواهم یک سِمَتی داشته باشم؛ چون که تو علی‌اکبرت را دادی، قاسمت را دادی، من هم بچّه‌هایم را بدهم.

مِن‌بعد خودش رفت، خیلی‌ها را به دَرَک واصل کرد؛ اما بالأخره شهیدش کردند. این‌که قبر حرّ آن‌طرف‌تر است، چون حرّ خیلی قوم و خویش داشت، قوم و خویش‌ها او را آن‌جا بردند. حالا ببین خدا چه پیش‌بینی‌ای کرده؟ این‌ها نظرشان این بود که بعد از شهید شدن امام به پیکرش اسب بتازانند، می‌خواستند به حرّ نتازند. رفتند دیدند سردابه‌ای است و حرّ را دفن کردند. [۳]

ببین زمانی که شما یک ‌قدری با این‌ها آشنا می‌شوید، خاک هم شما را احترام می‌کند، چرا حرّ را احترام کرد و بدنش خاک نمی‌شود؟ بدنش مثال همان ائمّه ‌طاهرین (علیهم‌السلام) است. این‌ها بدن‌شان جسم علیّین‌شان هست، آن‌ها روح خدا هستند، عمَر این‌ها را جسم کرد؛ از آن‌جا فساد به‌ واسطه عمَر در تمام دنیا پخش شد. شما تقلید از عمَر نکنید که این‌ها را خلق حساب کنید و بروید مشاور درست کنید! شما والله! مرجع‌تان عمَر و ابابکر است. بیایید مرجع شما علیّ‌بن‌ابوطالب (علیه‌السلام) باشد! [۴]

چرا امام می‌فرماید: زیارت مؤمن زیارت من است؟ آن امرش اوست نه هیکل من، هیکل من که به‌ درد نمی‌خورد. اگر حرّ جنازه‌اش نپوسیده، آن امر نگهش داشته، رفتند دیدند انگار خوابیده؛ اگر آن شهدای کربلا نپوسیدند، آن امر این‌ها را نگه‌داشته است. مؤمن جلدِ امر است، آن امر تصرّف کرده، نگهش داشته؛ پس قربان‌تان بروم، ما را امر نگه می‌دارد. توجّه کنید به این حرف‌ها! توی امر بروید! امر را اطاعت کنید!

اگر امر را اطاعت کردی، امر یکی است، این ‌را به شما بگویم: امر خدا یکی است، امر ولایت یکی است، سرتاسر عالم یکی است، ما دو امر نداریم. اگر امر را اطاعت کردی، رضایت تمام اشیاء را به‌ وجود آوردی. اگر امر را اطاعت نکردی، اشیاء هم یک‌ نگاه به تو می‌کنند، می‌گویند این همان‌ است که امر را اطاعت نکرده، همان ‌است که از ما جدا شده. بیایید جدا از تمام اشیاء نشوید! [۵]

عزیزان من! بیاییم روز عاشورا همه با امام‌ حسین (علیه‌السلام) تجدید کنیم؛ بگوییم: حسین‌جان! ما با تو تجدید می‌کنیم، قربانت بروم! فدایت بشوم! ما دیگر گناه نمی‌کنیم، ما دیگر این کارها را نمی‌کنیم، ما پیرو تجدّد نیستیم، آمدیم پیرو تو باشیم، ما را قبول کن! خدا حُرّ را قبول کرده، شما را هم قبول می‌کند؛ اما جدّاً بیایید توبه کنیم، جدّاً بفهمیم ما بد کردیم، جدّاً بخواهیم هدایت شویم. والله! همه‌تان حُرّ می‌شوید. [۶]

عزیزان من! من این‌جا برای همه شماها چه زن، چه مرد، چه جوان، چه کامل، چه پیر خواستم که خدایا! من که توان ندارم، این‌ها را حاجت‌هایشان را برآورده کنم، به حقّ صاحب این قبر، خودت حاجت همه‌شان را برآورده کن! خدایا! این‌ها همه به ما کمک کردند، من توان مادی ندارم؛ اما علی‌جان! گفتی هر کسی‌که این‌طور باشد؛ خلاصه خیر و خیراتی کند، کاری بکند، من پاسخ می‌دهم. خدایا! به حقِ امیرالمؤمنین، این‌ها که به ما خدمت کردند و خیال خدمت کردند، می‌خواستند خدمت کنند و موفّق نشدند، همه این‌ها را قبول کن! رفقای عزیز! شما که مانند حُرّ در گمراهی بودید، (والله! با چشم گریه آمدم،) امروز به آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفتم: علی‌جان! پسرت حُرّ را پذیرفت؛ این‌ها که در گمراهی بودند و توبه کردند، این‌ها را بپذیر! ببین چه گفتم؟ گفتم پسرت حُرّ را پذیرفت، تمام رفقای من که در یک جاهایی رفتند و الآن مانند حُرّ پشیمان‌اند، این‌ها را بپذیر! چون‌که آن‌ها خلق را اطاعت کردند، دیگر موفّق‌شان نکن خلق را اطاعت کنند، ولایت را اطاعت کنند. [۷]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

دیگر ببینید

حر

حر 3

ارجاعات

  1. شب تاسوعا ۸۶ (دقیقه ۱۵) و حضرت ابوالفضل ۸۵ (دقیقه ۳۵)
  2. شب تاسوعا 86
  3. حضرت ابوالفضل 85 و حرکت امام حسین 84
  4. اربعین 91
  5. اطاعت امر زیارت معصومین است، مشهد 82
  6. عاشورای 85
  7. در نجف 85
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه