نتایج جستجو
از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
صفحهٔ «روضه حضرت زینب» را در این ویکی بسازید! همچنین نتایج جستجوی یافتشده را ببینید.
- کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید. عزیز من! بعد از این مناسک که انجام دادی، چه کار میکنی؟ باید به سرزمین منا بروی، آنجا خیلی جای حسّاسی است؛ چونکه حضرت میفرماید: وای۱۰ کیلوبایت (۱٬۰۷۶ واژه) - ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۷
- پیش حضرتسجاد، آقا جان، صدای پدرمان دیگر نمیآید. گفت: عمهجان، دامن خیمه را بالا بزن. زد. گفت: عمهجان، پدرم را کشتند. حالا زینب چهکار کند؟ امامحسین آمد با همه وداع کرد، تا حتی به فضه هم گفت: فضه، خداحافظ. حالا میگوید: آخ، از حرم تا قتلگه زینب صدا۴۰ کیلوبایت (۴٬۰۹۹ واژه) - ۲۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۳۳
- عاشورای 85 (رده روضه حضرتزهرا و امیرالمؤمنین، نرفتن متقی در مسجدالنبیّ)جنگ دارم، شما با ما! کجا رُو به حرم رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) میروید؟! آخر جان من! عمر من! میخواهد زینب (علیهاالسلام) ناراحت نباشد. یک روضهای بخوانم، الآن دم غروب است، روایت داریم: تا دم غروب، آنموقع حسینِ ما را کشتند. الآن است که سرها را میبَرند۵۶ کیلوبایت (۴٬۸۹۲ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۷
- مدینه، کجا میروی؟ گفت به عمهام زینب [بگو]. زینب گفت: ما میخواهیم برویم کربلا. حالا سر شترها را گرداندند رو به کربلا. جابر آمدهبود، یکوقت دید صدای زنگ قافله [میآید]، جابر بلند شو، زینب دارد میآید. من یک گفتگویی زینب کرده میگویم، رسید روی قبر امامحسین۴۷ کیلوبایت (۴٬۲۷۶ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۳
- شهادت حضرتزهرا 81 (رده روضه شمشیر بالای سر امیرالمؤمنینگرفتن و حمایت حضرتزهرا و نفریننکردن حضرت)حاجشیخعباس فرمودند: اینها آمدند پیش حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که ما میخواهیم عیادت زهرا بیاییم. آخر، خلیفه اسلام است. باید بیایند عیادت دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله). حضرت فرمود؛ من باید سؤال کنم. آمد به حضرتزهرا (علیهاالسلام) گفت. گفت: این دو۵۷ کیلوبایت (۵٬۰۳۳ واژه) - ۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۶
- چادر شب گذاشتند [حضرت را]، حالا آوردند [در خانه]. حالا رسیدند در خانه، میگوید: زیر بغلهای من را بگیرید، مبادا زینب ناراحت شود [مرا در این حال ببیند]. ای خانمها امشب شب قتل است، دارم به شما میگویم، به خدا قسم روایت صحیح داریم، زینب میگوید: تا هفتاد۶۳ کیلوبایت (۶٬۴۳۸ واژه) - ۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۵
- شناخت ارکان خدا (رده روضه رفتنِ حضرتزهرا به درِ خانه مهاجر و انصار)اطاعت میکند؟ حالا در نیشابور آمده، خلاصه تمام میلیونرها، میلیاردرها یا کمتر [و] زیادتر، با تشریفات جلوی حضرت آمدند، همه میگویند: خانه ما بیا! حضرت فرمود: هر کجا شترم برود، میروم. اشاره کرد به شتر کجا برو؟ توی خانه یک بچّه یتیم رفت، [فرمود:] یا اُمّاه۵۹ کیلوبایت (۵٬۷۰۳ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۹
- یککار دیگر بکن، برو خیمه با عمهات خداحافظی کن. آقا علیاکبر آمد، عمهجان خداحافظ. خدا تایید کند آقای آلطه را تا حتی گفت زینب، ای زینب [فضه]، ای کنیز مادرم خداحافظ. یکوقت دید سکینه دارد دورش میگردد، سکینه خیلی شیرینزبان بود، هی دور علی میگشت. گفت خدایا۴۵ کیلوبایت (۴٬۶۶۶ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۹
- بچه کوچولوها، نه زینب. غلط میکند آن آخوندی که میگوید: زینب [را معجر از سرش کشیدند]، چهکسی جرأت داشت معجر از روی سر زینب بردارد؟ مگر اینها را میدیدند؟ باز خدا حاجشیخعباس را رحمت کند. گفت: نمیدیدند که اینها را سوار کنند. پیش حضرتسجاد آمدند، گفتند:۵۹ کیلوبایت (۵٬۳۱۷ واژه) - ۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۸
- فردایقیامت خدا پدرت را در میآورد! والله! [پیش] حاجشیخعباس محدّث، یکنفر [مدّاح] گفت زینب! زینب! [حاجشیخعباس محدّث] گفت: [امامحسین (علیهالسلام)] یکدفعه زینب (علیهاالسلام) گفت، چرا [تو] دو دفعه میگویی؟! این حرفها چیست [که] دارید میزنید؟! بترسید۵۸ کیلوبایت (۵٬۲۳۷ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۹
- حالا توی خرابه جا داده، حالا طفل مبارک حضرت رقیه، خواب پدرش را دیدهاست. حالا میگوید: عمهجان، الان بابایم من را روی زانویش گذاشتهبود. کجا رفت؟ عمهجان، جان من، بابایم کجا رفت؟ بچهاست دیگر، آخر، زینب چه بگوید؟ زینب، هیچ چارهای نداشت، امکلثوم هیچ چارهای۴۹ کیلوبایت (۵٬۰۵۵ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۸
- دیگر حسین در ظاهر از دستش میرود. زینب غش کرد و روی زمین افتاد. امامحسین در قلب زینب دست گذاشت، تصرف کرد، زینب شد: ولیاللهالاعظم؛ یعنی آنچه را که ولیاللهالاعظم در اختیارش است، در اختیار زینب گذاشت. چه میگویید زینب مضطر؟ تو مضطر هستی، مادرت مضطر است،۴۹ کیلوبایت (۴٬۹۶۴ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۲
- ببین چه چیزهایی اینها میدیدند! یکنفر آمد [و] گفت که من زینب هستم، باز آمدند به هارون گفتند [که] یک زن است [که] میگوید من زینب هستم، هر کاریاش میکنیم، میگوید من زینب هستم، آخر تو چطور زینب هستی؟ [گفت:] من هر به چند سال [یکبار]، برادرم حسین یکدستی۶۷ کیلوبایت (۶٬۲۹۶ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۹
- بلد نیست که به شما بگوید. کدامیک از وعاظ شما را به ولایت معرفی کردهاست؟ روضه میروی، چهچیزی میگیری؟ بهمن بگو دیگر. دیشب رفتی چهچیزی یاد گرفتی؟ چهکسی با من حرف میزند؟ حضرتعباسی بگو، آقا چهچیزی گفت؟ چرا حرف نمیزنید؟ یکی با من حرف بزند، دلم شاد۲۸ کیلوبایت (۲٬۸۰۶ واژه) - ۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۸
- حاجسلطان، گفت: داشت میرفت، روضهخوان دربار بود. همیشه دربار یک روضهخوان داشت، یا راشد بود، یا فلسفی بود. گفت: یکزنی به او گفت: آقا، بیا روضه بخوان. گفت: من میروم یکجا روضه بخوانم، برگردم. رفت دربار، روضهاش را خواند، خوابید. دید حضرتزهرا به او میگوید که:۵۷ کیلوبایت (۵٬۸۷۱ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۲
- ارکان (رده روضه حضرتابوالفضل)گفتهاست. به روح آقای فلسفی هم یک صلوات بفرستید. چونکه من خیلی از منبرهای آقای فلسفی استفاده کردهام. این آقای تولیت، سالی دهروز روضه میخواند، ما میرفتیم. آقای فلسفی یکموقعی از مغز بشر صحبت کرد. مثلاً زن مغزش اینجاست. (کار نداریم، حالا بیاییم حرف بزنیم۵۷ کیلوبایت (۵٬۳۱۷ واژه) - ۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۳۳
- ولایت، عدالت، سخاوت (رده روضه گریه امامزمان برای عمّهاش زینب)شخصیّتش را کوبیدهاست، ممکن بود نیاید، اینقدر این زینب (علیهاالسلام) والامقام است. زینب را بشناسید و گریه کنید! حالا عبدالله خواستگاری او میآید. [امیرالمؤمنین (علیهالسلام)] گفت: من باید به زینب بگویم که زینبجان! عبدالله آمدهاست. گفت: من یک خواهش دارم،۵۷ کیلوبایت (۴٬۹۳۵ واژه) - ۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۹
- یکخرده همغذا بده، همینجور که دادند اینها دیگر. خیلی مهم است. نه باباجان، عزیز من قربانتان بروم. دوباره تکرار میکنم، حضرت به زینب گفت: مبادا ضجه کنی، مبادا گریه کنی. شهامت داشتهباش. کسیکه عزیزی را از دست میدهد شهامت باید داشتهباشد. این حرفها چیست۵۱ کیلوبایت (۵٬۳۰۰ واژه) - ۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۱
- آمد، گفت: زینب، پیراهنکهنه بیاور. زینب غش کرد افتاد. لشکر، «هل من مبارز» میطلبد، اما دست ولایت در قلب زینب گذاشت؛ زینب، ولیاللهالاعظم شد، تصرف کرد. باباجان، امام تصرف میکند، امام آناست که به تمام خلقت تصرف میکند، چه برسد به قلبها. زینب، چشمانش را۴۶ کیلوبایت (۴٬۸۵۰ واژه) - ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۰
- آمد و فرمود: «زینبجان! خداحافظ! سکینه! رقیه! خداحافظ!» تا حتی با فضه هم خداحافظی کرد. وقتی امامحسین (علیهالسلام) به حضرتزینب (علیهاالسلام) فرمود: زینبجان! پیراهنکهنه بیاور! زینب غش کرد. امامحسین (علیهالسلام) دست ولایت بر قلب زینب گذاشت و فرمود:۱۴۵ کیلوبایت (۱۴٬۷۷۶ واژه) - ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۱۴
نمایش (۲۰تای قبلی | ۲۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)