منتخب: امامسجاد 4
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
امامسجاد (علیهالسلام) زینالعابدین است؛ [یعنی زینت عبادتکنندگان] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم در نخلستانها عبادت میکرد؛ البته ائمهطاهرین (علیهمالسلام) عبادت نمیکنند که مزد بخواهند؛ آنها با خدا عشقبازی میکنند. عبادت خیلی مهمّ است، ما عبادت را همینجور میدانیم؛ یعنی عشقبازی با خداست، شبها آدم با خدا عشقبازی میکند؛ اما حرف من سر ایناست که عبادت مطلق نیست. عبادت باید با قبولی ولایت باشد، عبادت روحش ولایت است؛ وگرنه بهدرد نمیخورد. عبادت بیعلی، علیکُشی است. [۲]
حالا ابوحمزه ثمالی (همین دعای ابوحمزه که میخوانید، رفقا میخوانند و یکساعت، دو ساعت گریه میکنند،) خودش گیر است؛ خدمت حضرتسجاد (علیهالسلام) آمده، میگوید: یابنرسولالله! شما میگویید تمام انبیاء که ترکاولی کردند، دیر زیر بار ولایت رفتند؛ یعنی دیر زیر بار علی (علیهالسلام) رفتند؟ حضرت گفت: ابوحمزه! بلند شو! از جا بلند شد. روایت داریم: امامسجاد (علیهالسلام) کفشهایش را برداشت، چشمش را رویهم گذاشت و با هم لب دریا آمدند. امامسجاد (علیهالسلام) حوت را صدا زد. آن ماهی که یونس در دلش بود، حوت بود؛ به او گفت: قضایا را به ابوحمزه بگو! گفت: ابوحمزه! بدان: وقتیکه ولایت از جانب خدا ابلاغ شد، یونس گفت: چیزی که من ندیدم، چطور بیایم و آنرا قبول کنم؟ فوری بهمن از طرف خدای تبارک و تعالی امر شد که او را ببلع! (این روایت را مرحوم جزایری نقل میکند. تمام علماء جزایری بزرگ را قبول دارند، ایشان از زبان امام چهارم، حضرتسجاد (علیهالسلام) نقل میکند.) بعد حوت گفت که ابوحمزه! تا یونس این جمله را گفت، بهمن امر شد که او را ببلع! اما هضمش نکن! او را بلعیدم، نالهاش بلند شد. او را در دریاها گرداندم، چنان تاریکی دل من، ایشان را به فشار آورد که داد میکشید. [۳] حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به او یاد داد که بگوید: «یا لا إله إلّا أنت سبحانک، إنّی کنت من الظّالمین»؛ آنوقت نجات پیدا کرد. اگر یونس این ذکر را نمیگفت، تا قیامت او را در دریاها میگرداندم. ابوحمزه بعد از دیدن حوت، یقین کرد؛ پس تمام بشر کُمیتش در ولایت لنگ است. [۴]
امامسجاد (علیهالسلام) میفرماید: صبح کردم در حالیکه سه طلبکار داشتم: یکی اینکه زن و بچّه از من روزیشان را میخواهند؛ یعنی نفقه میخواهند، یکی هم یقین کردم که رزق مرا کسی نمیخورد، اینکه خدا حواله کرده، کسی نمیخورد. مگر کسی میتواند جلویش را بگیرد؟! و دیگر اینکه خدا از من عبادتش را میخواهد. من سه طلبکار دارم که با آنها محشورم. تو با چند نفر محشوری؟! [۵]
امامسجاد (علیهالسلام) میفرماید: هر کسی را که دوست دارید، با او محشور میشوید. حالا یکوقت شما وابسته ظاهری نیستید، وابسته باطنی هستید. سه چیز شما را بیچاره میکند: یکی وابستگی، یکی هم فرمان خلق را بردن و دیگری دنبال بدعتگذار رفتن. چرا وابسته هستید؟! چرا دست از وابستگی برنمیدارید؟! چرا عناد و «من» دارید؟! این عناد و «من» در دلت است، الآن اینجا در مجلس هستی و داری حرفهای مرا گوش میکنی؛ اما جای دیگری هستی. با آنجا که هستی، محشور میشوی، نه با مجلس امامحسین (علیهالسلام). وابستگی؛ یعنی محشور شدن. [۶]
شما باید دائم در عالم نگاه کنید. با محبّت ولایت و با چشم عبرت نگاه کنید تا در درونتان نقش ببندد. امامحسین (علیهالسلام) را ببینید. با دو چشم ولایت ببینید، با محبّت به امامحسین (علیهالسلام) و با شناخت ولایت ببینید؛ آنوقت حبّ امامحسین (علیهالسلام) در دلتان بیشتر میشود. «إنّ للحسین حرارةٌ فی قلوب المؤمنین»: همانا برای امامحسین (علیهالسلام) در قلبهای مؤمنان محبّتی است؛ آنوقت با امامحسین (علیهالسلام) محشور میشوید. همینطور شما باید یقین به اعمال متقی داشتهباشید تا با آن محشور شوید. اینجا آمدن رفت و آمد است؛ اما محبّت واحد است. همانطور که خدا واحد است، محبًت ولایت باید واحد باشد؛ کسی دیگر را درونش نیاوری. [۷] پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. شما باید با هر صفحه این کتابها عشق کنید، عشق بورزید؛ آنوقت با این حرفها، محشور میشوید. [۸]
امامسجاد (علیهالسلام) خودش امام است، خودش حجًت خداست، اما ببین چهچیزی از خدا میخواهد، میفرماید: خدایا! ولایت ما طعمه شیطان نشود. این ولایت به ما تزریق بشود. [۹] من گفتم: خدایا! من اضافه میکنم ولایت ما طعمه خلق نشود، الآن چقدر ولایتها طعمه خلق شدهاست. [۱۰]
دیگر ببینید
ارجاعات
- ↑ سخنرانی ولایت قدر است 82 (دقیقه62) و ایجاد 87 (دقیقه 61) و وابستگی 86 (دقیقه 5)
- ↑ عبادت، انبیاء، مجلس ولایت 89 و مشهد 90؛ عنایت امامرضا به زوار 90 و شبهای رمضان
- ↑ ولایت؛ حقیقت توحید 73
- ↑ ولایت قدر است 82 و یقین 75
- ↑ ایجاد 87
- ↑ وابستگی 86
- ↑ کتاب افشای ولایت
- ↑ کمال، کل کمال 87
- ↑ مشهد 92 - جامعه
- ↑ مشهد 92 - نجمه