منتخب: مقصد متقی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{بسم الله}} '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' ''...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
− | + | ==ارجاعات== | |
[[رده: منتخب 1403]] | [[رده: منتخب 1403]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۴۰
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
به تمام آیات قرآن، متقی مقصدش این است که شما رستگار شوید. هیچ مقصدی ندارد. ببین، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) چه گفت؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وقتی میخواست از دنیا برود، خدا فرصتی داد و ایشان صحبت کرد. گفت: مردم! وقتی خدای تبارک و تعالی مرا به رسالت امر کرد، شما چطور بودید؟ آب شما از چالهها بود، گوشت شما مار و موش بود، حالا چطور شدید؟ اعیانترین مردم شدید. همه گفتند: بله! گفت: من هیچ مزد رسالت نمیخواهم، فقط «ذویالقُربای» مرا احترام کنید؛ یعنی بچههای مرا احترام کنید! امام صادق (علیهالسلام) میگوید: اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفته بود بدترین اذیت را بکنید، اینها عوض سفارشهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اذیتی نبود که نکردند.
به تمام آیات قرآن، متقی همینطور است. دلش خون است. اشک میریزد، دلش میخواهد شما رستگار شوید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: مزد رسالت نمیخواهم، ما که رسالت نداریم. من نزدیک صد سال حرف زدم. هیچ چیزی هم از شما نمیخواهم، فقط تقوا میخواهم. تقوا؛ یعنی پرهیزکاری، تقوا؛ یعنی امر اطاعتکردن. دلم میخواهد همه شما همینطور باشید. [۲]
شما که به حرف متقی نیستید، بهدینم، به حرف دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) نیستید. آنها گفتند: به حرف متقی بروید! خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دارد میگوید. تو به حرف چه کسی میروی؟ حالا میدانی میگوید چه؟ میگوید: اگر یکی از شما بادین از دنیا رفتید، با این همه زیارت کربلا و مشهد، ملائکه تعجب میکنند که چطور این شخص بادین رفت؟ ملائکه! خاطرجمع باش اینها با دین نمیروند، غصه نخور! امروز به ملائکه گفتم که تعجب نکنند. [۳]
متقیِ واقعی خودش امتحان است، اگر گفتید چرا؟ دیگران با او سنجیده میشوند، او همه جایش امر شده؛ چشمش امر است، پایش امر است، خیالش امر است، دستش امر است، همه جانش امر است. قربانت بروم، کجا میروی؟ او همه چیزش در امر خداست؛ آنوقت آن متقی امر را اطاعت میکند.
متقی گنهکار را میتواند گناهش را خنثی کند، دعا میکند در حقّش، خنثی میشود؛ اما طرفدار بدعتگذار را نمیتواند؛ چونکه آن به او تزریق شده، نمیشود؛ مگر خدا نظر به او بکند. الآن شما یک نفر انقلابی را میتوانی برگردانی؟ تازه به تو میگوید اشتباهکار هم هستی، یکی دو تا تهمت هم به تو میزند. همه نفهمیدند! تو فهمیدی؟! مگر فهم، نفرات است؟ هفتاد هزار نفر رفتند آنطرف، پنج نفر آمدند اینطرف؛ آنها میفهمیدند یا این؟ مگر درس فهم است؟ شما باید بروید درس بخوانید! متقی را درس به او میگویند. تو باید حالا دَرسَت را بیایی بگذاری در اختیار متقی، فهمیدی یا نه؟ [۴] ۱لآن شما توجه نمیکنید من دارم چه کار برای شماها میکنم: من والله، بالله، مثل یک عنکبوت میمانم در مقابل شما. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) گفت: علیجان! جای من میخوابی؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت: حفظی؟ گفت: آره! حالا چرا یک نفَس امیرالمؤمنین (علیهالسلام) افضل از عبادت ثقلین است؟ اینها نه اینکه جسم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را میخواستند از بین ببرند، درون پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را میخواستند از بین ببرند. درون پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ولایت است، درون پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) علی (علیهالسلام) بود، اینها آن را میخواستند نشود. چرا زهرای عزیز سوار الاغ شد؟ با پهلوی شکسته، صورت نیلی، بازوی ورم کرده، در خانه مهاجر و انصار رفت؟
من الآن در خانه مهاجر و انصار دارم میروم، شما توجه نمیکنید که الآن میخواهند همه شما را ببرند. الآن شما رفتید توی غار، من دارم تار میکشم جلوی شماها، هیچ اجری هم نمیخواهم. همانطور که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: من اجری نمیخواهم، من هم هیچ اجری از شما نمیخواهم «إلّا الموّدة ذویالقربی» یعنی من فقط چیزی که از شما میخواهم خدمت به ولایت از شما میخواهم. اگر من به خاطر مال شماها را بخواهم، خدا مرا بیدین از دنیا ببرد. البته عنایت شما را میخواهم؛ اما شماها را نمیخواهم که خدمت به من کنید. بارهها گفتهام دست مرا نبوسید، حرف مرا ببوسید، حرف خدا را ببوسید، حرف ولایت را ببوسید. الآن والله، بالله، همه میخواهند شما را ببرند، کاری به تو ندارد، میخواهد ولایتت را بگیرد. الآن گفتم، دوباره تکرار میکنم: من مثل عنکبوت دارم تار میکشم، آن خودش اجر به من میدهد، من از شما نمیخواهم. [۵]