منتخب: ظهور نور حضرت زهرا: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
چرا ائمه طاهرین {{علیهم}} در دنیا آمده‌اند؟ آمده‌اند تا شما را هدایت کنند، آیا خدا زهرای عزیز ما را در دنیا آورد که دستش را بشکنند؟ سیلی به او بزنند؟ فشار به او بدهند؟ در دنیا آورد که این کارها را با او بکنند؛ یا خدا او را آورد که جلسه‌ای درست کند تا شما را آگاه کند؟ {{ارجاع|شب قدر91}} تمام ائمه ما بالخصوص زهرای عزیز {{علیها}}، تمام ابعادشان این بود که شما را از فتنه آخرالزّمان نجات بدهند، از فتنه‌ها نجات بدهند، از بی‌دینی نجات بدهند. {{ارجاع|شناخت ارکان خدا 76}}
 
چرا ائمه طاهرین {{علیهم}} در دنیا آمده‌اند؟ آمده‌اند تا شما را هدایت کنند، آیا خدا زهرای عزیز ما را در دنیا آورد که دستش را بشکنند؟ سیلی به او بزنند؟ فشار به او بدهند؟ در دنیا آورد که این کارها را با او بکنند؛ یا خدا او را آورد که جلسه‌ای درست کند تا شما را آگاه کند؟ {{ارجاع|شب قدر91}} تمام ائمه ما بالخصوص زهرای عزیز {{علیها}}، تمام ابعادشان این بود که شما را از فتنه آخرالزّمان نجات بدهند، از فتنه‌ها نجات بدهند، از بی‌دینی نجات بدهند. {{ارجاع|شناخت ارکان خدا 76}}
  
حالا این‌ها کینه دارند، آمدند به‌جان خدیجه افتادند، تو که این ‌همه مال داری، بیشتر مردم دارند با مال تو تجارت می‌کنند، اشخاصی هستند که صدها شتر مَهر تو می‌کند، چرا آن‌ها را ردّ‌ کردی و رفتی زن محمّد یتیم شدی؟ بفرما! حالا دارند او را مذمّت می‌کنند؛ این‌ها نمی‌فهمند. {{درباره متقی|جگر من خون‌ است! هم از دست این‌ها، هم از دست امروزی‌ها؛ اما اهل‌جلسه نه، من این‌ها را به اهل‌جلسه نمی‌گویم، اهل‌جلسه مبرّا هستند. این بنده‌خدا الآن توی کوه‌ها بوده‌، پا شده و آمده کمکی به جلسه بکند. این نه! این، اهل‌جلسه است. هر چند هم دور است. إن‌شاءالله عقایدش هم جلسه‌ای باشد، عقایدش هم مردمی نباشد.}}  
+
حالا این‌ها کینه دارند، آمدند به‌جان خدیجه افتادند، تو که این ‌همه مال داری، بیشتر مردم دارند با مال تو تجارت می‌کنند، اشخاصی هستند که صدها شتر مَهر تو می‌کند، چرا آن‌ها را ردّ‌ کردی و رفتی زن محمّد یتیم شدی؟ بفرما! حالا دارند او را مذمّت می‌کنند؛ این‌ها نمی‌فهمند. {{درباره متقی|جگر من خون‌ است! هم از دست این‌ها، هم از دست امروزی‌ها؛ اما اهل‌جلسه نه، من این‌ها را به اهل‌جلسه نمی‌گویم، اهل‌جلسه مبرّا هستند. این بنده‌ خدا الآن توی کوه‌ها بوده‌، پا شده و آمده کمکی به جلسه بکند. این نه! این، اهل‌جلسه است. هر چند هم دور است. إن‌شاءالله عقایدش هم جلسه‌ای باشد، عقایدش هم مردمی نباشد.}}  
  
حالا گفتند: به دیدنت نمی‌آییم. {{توضیح|آخر، زایشگاه که نبوده‌است، باید زن‌‌ها را کمک کنند. من یادم هست، زن‌ها را کمک می‌کردند. حالا شاید شما هم بدانید.}} گفتند: ما به کمکت نمی‌آییم. تا این‌ها گفتند: نه! خدیجه {{علیها}} ناراحت شد، چون‌که خدیجه {{علیها}} خلق است، خیلی توجّه این‌جوری ندارد یک‌دفعه زهرا {{علیها}} به او دلالت داد، فرمود: مادرجان! غصّه نخور! این‌ها می‌خواهند تو را غصّه بدهند. {{توضیح|حالا خدا می‌خواهد با او چه‌کار کند؟ خدا می‌خواهد او را افشاء کند. جان من! خدا، به‌فکر شماست؛ اما می‌گوید یاد من باشید. او به‌فکر شماست، شما هم یاد خدا باشید. یاد خدا، این‌است که امرش را اطاعت کنید.}}  
+
حالا گفتند: به دیدنت نمی‌آییم. {{توضیح|آخر، زایشگاه که نبوده‌است، باید زن‌‌ها را کمک کنند. من یادم هست، زن‌ها را کمک می‌کردند. حالا شاید شما هم بدانید.}} گفتند: ما به کمکت نمی‌آییم. تا این‌ها گفتند: نه! خدیجه {{علیها}} ناراحت شد، چون‌که خدیجه {{علیها}} خلق است، خیلی توجّه این‌جوری ندارد. یک‌دفعه زهرا {{علیها}} به او دلالت داد، فرمود: مادرجان! غصّه نخور! این‌ها می‌خواهند تو را غصّه بدهند. {{توضیح|حالا خدا می‌خواهد با او چه‌کار کند؟ خدا می‌خواهد او را افشاء کند. جان من! خدا، به‌فکر شماست؛ اما می‌گوید یاد من باشید. او به‌فکر شماست، شما هم یاد خدا باشید. یاد خدا، این‌است که امرش را اطاعت کنید.}}  
  
چهار زن مجلّله در بهشت است. یکی حواء، یکی آسیه، یکی دختر عمران، مریم و یکی ساره است، به کمکت می‌آیند. چهار زن مجلّله را خدای تبارک و تعالی در بهشت قرار داده، آن‌ها مخلّد؛ یعنی همیشه در بهشت هستند. من در دنیا هستم، موقعی‌که باید این‌جا بیایم و حضور داشته‌باشم؛ تا حالا حضور نبودم، حضور مردم بیایم، این‌ها برای کمک می‌آیند. یک‌دفعه چهار زن مجلّله آمدند. آخر، داری چه می‌گویی؟ کجا زهرا {{علیها}} را شناختی؟  
+
چهار زن مجلّله در بهشت است. یکی حواء، یکی آسیه، یکی دختر عمران، مریم و یکی ساره است، به کمکت می‌آیند. {{توضیح|چهار زن مجلّله را خدای تبارک و تعالی در بهشت قرار داده، آن‌ها مخلّد؛ یعنی همیشه در بهشت هستند.}} من در دنیا هستم، حالا باید این‌جا بیایم و حضور داشته‌باشم؛ تا حالا حضور نبودم، حضور مردم بیایم، این‌ها برای کمک می‌آیند. یک‌دفعه چهار زن مجلّله آمدند. {{توضیح|آخر، داری چه می‌گویی؟ کجا زهرا {{علیها}} را شناختی؟}}
  
حضرت زهرا {{علیها}} از کلّ خلقت خبر دارد، از بهشت خبر دارد، از آن‌جا خبر دارد، مادرش را دارد نصیحت می‌کند: مادر! آن‌ها می‌آیند. یک‌دفعه دیدند که این چهار زن با پارچه‌ها و حلّه‌هایی که در دستشان بود، آمدند. من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها برای دلخوشی خدیجه {{علیها}} آمدند. {{توضیح|عزیز من ! تو با خدا باش! کمک برایت می‌آید. هر چقدر طرف مقابل تو بدجنس باشد، از شیطان که بدجنس‌تر نیست. شیطان فلج است. از شیطان که شیطان‌تر نیست؛ اما فلج است.}}  
+
حضرت زهرا {{علیها}} از کلّ خلقت خبر دارد، از بهشت خبر دارد، از آن‌جا خبر دارد، مادرش را دارد نصیحت می‌کند: مادر! آن‌ها می‌آیند. یک‌دفعه دیدند که این چهار زن با پارچه‌ها و حلّه‌هایی که در دستشان بود، آمدند. {{توضیح|من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها برای دلخوشی خدیجه {{علیها}} آمدند. عزیز من ! تو با خدا باش! کمک برایت می‌آید. هر چقدر طرف مقابل تو بدجنس باشد، از شیطان که بدجنس‌تر نیست. شیطان فلج است. از شیطان که شیطان‌تر نیست؛ اما فلج است.}}  
  
این‌نیست که شما خیال کنید که حالا زهرا {{علیها}} این‌است که در ظاهر می‌بینید. دارد حالی زن و مرد می‌کند که زهرای ‌عزیز {{علیها}} نور خداست، زهرا {{علیها}} با ماوراست، زهرا {{علیها}} این‌جا نیست که! زهرا {{علیها}} از همه‌جا خبر دارد، این‌که هنوز در صندوقچه مادرش است؛ یعنی احترام کنید یک کسی‌که این‌جوری است؛ اما بخل و عداوت نگذاشت که این‌ها این‌کار را بکنند، حسودی نگذاشت. {{توضیح|در روایت می‌گوید سه‌طایفه بهشت نمی‌روند: یکی متکبّر، یکی آدمی که بخل دارد و یکی کسی‌که حسود است.}}
+
این‌نیست که شما خیال کنید که حالا زهرا {{علیها}} این‌است که در ظاهر می‌بینید. دارد حالی زن و مرد می‌کند که زهرای ‌عزیز {{علیها}} نور خداست، زهرا {{علیها}} با ماوراست، زهرا {{علیها}} این‌جا نیست که! زهرا {{علیها}} از همه‌جا خبر دارد، این‌که هنوز در صندوقچه مادرش است؛ یعنی احترام کنید یک کسی‌که این‌جوری است؛ اما بخل و عداوت نگذاشت که این‌ها این‌کار را بکنند، حسودی نگذاشت. {{توضیح|در روایت می‌گوید سه‌طایفه بهشت نمی‌روند: یکی متکبّر، یکی آدمی که بخل دارد و کسی‌که حسود است.}}
  
حالا فاطمه ‌زهرا {{علیها}} که ظاهر شد، یک نوری تجلّی کرد که تا زهرا {{علیها}} زنده بود، آن نور در مدینه بود؛ اما آن نور را چه‌کسی می‌دید؟ آن، نورِ ولایت بود. آن، نورِ توحید بود. آن، نوری بود که خدا به زهرا {{علیها}} داده‌بود. زهرا {{علیها}} از نور خدا خلق شده، نورفشانی می‌کند. یک‌وقت دشمن تعریف می‌کند، یک‌وقت دوست. عایشه می‌گوید: تا زهرا {{علیها}} بود، یک نوری بود تمام مدینه را گرفته‌بود. {{درباره متقی|به تمام آیات قرآن، من آن نور را دیدم. تو اگر زهرا {{علیها}} را بشناسی، نورش را می‌بینی. این‌ها یک چیزهایی نیست که پیش ما نباشد. نه این‌که نورش را ببینی، به‌دینم، از نورش استشمام می‌کنی؛ اما چشمی که جای دیگری نگاه نکند، چشمی که در اختیار زهرا {{علیها}} باشد، مشامی که در اختیار ولایت باشد. این چیز دیگری نمی‌فهمد. همان‌طور که آن‌ها انتظار خباثت دارند، مؤمن انتظار این‌ها را می‌کشد.  
+
حالا فاطمه ‌زهرا {{علیها}} که ظاهر شد، یک نوری تجلّی کرد که تا زهرا {{علیها}} زنده بود، آن نور در مدینه بود؛ اما آن نور را چه‌کسی می‌دید؟ آن، نورِ ولایت بود. آن، نورِ توحید بود. آن، نوری بود که خدا به زهرا {{علیها}} داده‌بود. زهرا {{علیها}} از نور خدا خلق شده، نورفشانی می‌کند. یک‌وقت دشمن تعریف می‌کند، یک‌وقت دوست. عایشه می‌گوید: تا زهرا {{علیها}} بود، یک نوری بود تمام مدینه را گرفته‌بود.
  
به تمام آیات قرآن، زهرا {{علیها}} به‌من دست داده‌است. به‌دینم، راست می‌گویم؛ اما این دست، جای دیگری نرفته‌باشد، این دست در اختیار باشد، این چشم، در اختیار باشد، این پا، در اختیار باشد. حضرت ‌زهرا {{علیها}} صیغه مَحرمیّت خواند. صیغه مَحرمیّت؛ یعنی صیغه ولایت خوانده‌است. حالا این مهدی است. می‌گفت: وقتی تو را عمل می‌کردند، او می‌گفت: این کیست؟ می‌گفت: قلبش دارد می‌گوید: علی! آن قلبی که علی {{علیه}} بگوید، با زهرا {{علیها}} مَحرم است. قلب تو می‌گوید: ویدیو! تلویزیون! هنوز از این بی‌صاحب‌مانده دست برنداشتید. برای امام‌حسین {{علیه}}، برای ولایت، مشابه درست می‌کنید. مگر عمر و ابابکر نکردند؟ مشابه درست کردند؛ هفتاد هزار نفر مردم، دنبال مشابه رفتند. ای مشابه‌درست‌کن! تو کجا می‌روی؟ {{ارجاع|اعتقاد، مشهد 91 و فدایی ولایت 84 و صادرات مؤمن اطاعت امر است 81}}  
+
{{درباره متقی|به تمام آیات قرآن، من آن نور را دیدم. تو اگر زهرا {{علیها}} را بشناسی، نورش را می‌بینی. این‌ها یک چیزهایی نیست که پیش ما نباشد. نه این‌که نورش را ببینی، به‌دینم، از نورش استشمام می‌کنی؛ اما چشمی که جای دیگری نگاه نکند، چشمی که در اختیار زهرا {{علیها}} باشد، مشامی که در اختیار ولایت باشد. این چیز دیگری نمی‌فهمد. همان‌طور که آن‌ها انتظار خباثت دارند، مؤمن انتظار این‌ها را می‌کشد. به تمام آیات قرآن، زهرا {{علیها}} به‌من دست داده‌است. به‌دینم، راست می‌گویم؛ اما این دست، جای دیگری نرفته‌باشد، این دست در اختیار باشد، این چشم، در اختیار باشد، این پا، در اختیار باشد. حضرت ‌زهرا {{علیها}} صیغه مَحرمیّت خواند. صیغه مَحرمیّت؛ یعنی صیغه ولایت خوانده‌است. حالا این [نوه‌ام] مهدی است. می‌گفت: وقتی تو را عمل می‌کردند، دکتر می‌گفت: این کیست که قلبش دارد می‌گوید: علی! آن قلبی که علی {{علیه}} بگوید، با زهرا {{علیها}} مَحرم است.}}؛اما قلب تو می‌گوید: ویدیو! تلویزیون! هنوز از این بی‌صاحب‌مانده دست برنداشتید. برای امام‌حسین {{علیه}}، برای ولایت، مشابه درست می‌کنید. مگر عمر و ابابکر نکردند؟ مشابه درست کردند؛ هفتاد هزار نفر مردم، دنبال مشابه رفتند. ای مشابه‌درست‌کن! کجا می‌روی؟ {{ارجاع|اعتقاد، مشهد 91 و فدایی ولایت 84 و صادرات مؤمن اطاعت امر است 81 و کتاب لا إله إلّا الله}}  
  
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]

نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۲۳

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

چرا ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) در دنیا آمده‌اند؟ آمده‌اند تا شما را هدایت کنند، آیا خدا زهرای عزیز ما را در دنیا آورد که دستش را بشکنند؟ سیلی به او بزنند؟ فشار به او بدهند؟ در دنیا آورد که این کارها را با او بکنند؛ یا خدا او را آورد که جلسه‌ای درست کند تا شما را آگاه کند؟ [۲] تمام ائمه ما بالخصوص زهرای عزیز (علیهاالسلام)، تمام ابعادشان این بود که شما را از فتنه آخرالزّمان نجات بدهند، از فتنه‌ها نجات بدهند، از بی‌دینی نجات بدهند. [۳]

حالا این‌ها کینه دارند، آمدند به‌جان خدیجه افتادند، تو که این ‌همه مال داری، بیشتر مردم دارند با مال تو تجارت می‌کنند، اشخاصی هستند که صدها شتر مَهر تو می‌کند، چرا آن‌ها را ردّ‌ کردی و رفتی زن محمّد یتیم شدی؟ بفرما! حالا دارند او را مذمّت می‌کنند؛ این‌ها نمی‌فهمند. جگر من خون‌ است! هم از دست این‌ها، هم از دست امروزی‌ها؛ اما اهل‌جلسه نه، من این‌ها را به اهل‌جلسه نمی‌گویم، اهل‌جلسه مبرّا هستند. این بنده‌ خدا الآن توی کوه‌ها بوده‌، پا شده و آمده کمکی به جلسه بکند. این نه! این، اهل‌جلسه است. هر چند هم دور است. إن‌شاءالله عقایدش هم جلسه‌ای باشد، عقایدش هم مردمی نباشد.

حالا گفتند: به دیدنت نمی‌آییم. (آخر، زایشگاه که نبوده‌است، باید زن‌‌ها را کمک کنند. من یادم هست، زن‌ها را کمک می‌کردند. حالا شاید شما هم بدانید.) گفتند: ما به کمکت نمی‌آییم. تا این‌ها گفتند: نه! خدیجه (علیهاالسلام) ناراحت شد، چون‌که خدیجه (علیهاالسلام) خلق است، خیلی توجّه این‌جوری ندارد. یک‌دفعه زهرا (علیهاالسلام) به او دلالت داد، فرمود: مادرجان! غصّه نخور! این‌ها می‌خواهند تو را غصّه بدهند. (حالا خدا می‌خواهد با او چه‌کار کند؟ خدا می‌خواهد او را افشاء کند. جان من! خدا، به‌فکر شماست؛ اما می‌گوید یاد من باشید. او به‌فکر شماست، شما هم یاد خدا باشید. یاد خدا، این‌است که امرش را اطاعت کنید.)

چهار زن مجلّله در بهشت است. یکی حواء، یکی آسیه، یکی دختر عمران، مریم و یکی ساره است، به کمکت می‌آیند. (چهار زن مجلّله را خدای تبارک و تعالی در بهشت قرار داده، آن‌ها مخلّد؛ یعنی همیشه در بهشت هستند.) من در دنیا هستم، حالا باید این‌جا بیایم و حضور داشته‌باشم؛ تا حالا حضور نبودم، حضور مردم بیایم، این‌ها برای کمک می‌آیند. یک‌دفعه چهار زن مجلّله آمدند. (آخر، داری چه می‌گویی؟ کجا زهرا (علیهاالسلام) را شناختی؟)

حضرت زهرا (علیهاالسلام) از کلّ خلقت خبر دارد، از بهشت خبر دارد، از آن‌جا خبر دارد، مادرش را دارد نصیحت می‌کند: مادر! آن‌ها می‌آیند. یک‌دفعه دیدند که این چهار زن با پارچه‌ها و حلّه‌هایی که در دستشان بود، آمدند. (من قسم می‌خورم که خدیجه کمک نمی‌خواست، این‌ها برای دلخوشی خدیجه (علیهاالسلام) آمدند. عزیز من ! تو با خدا باش! کمک برایت می‌آید. هر چقدر طرف مقابل تو بدجنس باشد، از شیطان که بدجنس‌تر نیست. شیطان فلج است. از شیطان که شیطان‌تر نیست؛ اما فلج است.)

این‌نیست که شما خیال کنید که حالا زهرا (علیهاالسلام) این‌است که در ظاهر می‌بینید. دارد حالی زن و مرد می‌کند که زهرای ‌عزیز (علیهاالسلام) نور خداست، زهرا (علیهاالسلام) با ماوراست، زهرا (علیهاالسلام) این‌جا نیست که! زهرا (علیهاالسلام) از همه‌جا خبر دارد، این‌که هنوز در صندوقچه مادرش است؛ یعنی احترام کنید یک کسی‌که این‌جوری است؛ اما بخل و عداوت نگذاشت که این‌ها این‌کار را بکنند، حسودی نگذاشت. (در روایت می‌گوید سه‌طایفه بهشت نمی‌روند: یکی متکبّر، یکی آدمی که بخل دارد و کسی‌که حسود است.)

حالا فاطمه ‌زهرا (علیهاالسلام) که ظاهر شد، یک نوری تجلّی کرد که تا زهرا (علیهاالسلام) زنده بود، آن نور در مدینه بود؛ اما آن نور را چه‌کسی می‌دید؟ آن، نورِ ولایت بود. آن، نورِ توحید بود. آن، نوری بود که خدا به زهرا (علیهاالسلام) داده‌بود. زهرا (علیهاالسلام) از نور خدا خلق شده، نورفشانی می‌کند. یک‌وقت دشمن تعریف می‌کند، یک‌وقت دوست. عایشه می‌گوید: تا زهرا (علیهاالسلام) بود، یک نوری بود تمام مدینه را گرفته‌بود.

به تمام آیات قرآن، من آن نور را دیدم. تو اگر زهرا (علیهاالسلام) را بشناسی، نورش را می‌بینی. این‌ها یک چیزهایی نیست که پیش ما نباشد. نه این‌که نورش را ببینی، به‌دینم، از نورش استشمام می‌کنی؛ اما چشمی که جای دیگری نگاه نکند، چشمی که در اختیار زهرا (علیهاالسلام) باشد، مشامی که در اختیار ولایت باشد. این چیز دیگری نمی‌فهمد. همان‌طور که آن‌ها انتظار خباثت دارند، مؤمن انتظار این‌ها را می‌کشد. به تمام آیات قرآن، زهرا (علیهاالسلام) به‌من دست داده‌است. به‌دینم، راست می‌گویم؛ اما این دست، جای دیگری نرفته‌باشد، این دست در اختیار باشد، این چشم، در اختیار باشد، این پا، در اختیار باشد. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) صیغه مَحرمیّت خواند. صیغه مَحرمیّت؛ یعنی صیغه ولایت خوانده‌است. حالا این [نوه‌ام] مهدی است. می‌گفت: وقتی تو را عمل می‌کردند، دکتر می‌گفت: این کیست که قلبش دارد می‌گوید: علی! آن قلبی که علی (علیه‌السلام) بگوید، با زهرا (علیهاالسلام) مَحرم است.؛اما قلب تو می‌گوید: ویدیو! تلویزیون! هنوز از این بی‌صاحب‌مانده دست برنداشتید. برای امام‌حسین (علیه‌السلام)، برای ولایت، مشابه درست می‌کنید. مگر عمر و ابابکر نکردند؟ مشابه درست کردند؛ هفتاد هزار نفر مردم، دنبال مشابه رفتند. ای مشابه‌درست‌کن! کجا می‌روی؟ [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

  1. شناخت ارکان خدا ۷۶ (دقیقه ۴۴) و فدایی ولایت ۸۴ (دقیقه ۵۸) و اعتقاد؛ مشهد ۹۱ (دقیقه ۲۶)
  2. شب قدر91
  3. شناخت ارکان خدا 76
  4. اعتقاد، مشهد 91 و فدایی ولایت 84 و صادرات مؤمن اطاعت امر است 81 و کتاب لا إله إلّا الله
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه