ترجمه احکام: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷۵: | سطر ۷۵: | ||
حالا همینطور که خداوند تبارک و تعالی حمایت از وجود مبارک امیرالمؤمنین {{علیه}} میکند، همینطور الان حمایت از وجود مبارک ولیاللهالاعظم امامزمان {{عج}} میکند. (گرچه به ظاهر غایب است؛ اما امر او حاضر است) و همینطور از شیعه حمایت میکند. | حالا همینطور که خداوند تبارک و تعالی حمایت از وجود مبارک امیرالمؤمنین {{علیه}} میکند، همینطور الان حمایت از وجود مبارک ولیاللهالاعظم امامزمان {{عج}} میکند. (گرچه به ظاهر غایب است؛ اما امر او حاضر است) و همینطور از شیعه حمایت میکند. | ||
− | شیعه خیلی مقام دارد. امامصادق {{علیه}} میفرماید: اگر هر کس شیعه ما را دوست نداشتهباشد و بگوید ما را دوست دارد، دروغ گفتهاست؛ اول باید شیعه ما را دوست داشتهباشد. همچنین خدای متعال میفرماید: اگر کسی توهین به یک شیعه و مؤمن کند، خانه مرا خراب کردهاست. پس اگر شما شیعه واقعی شدی، هم خدا و هم امام، شیعه را تأیید میکند؛ اما شیعهگی شروط دارد که هر کسی ادعای شیعهگی نکند. شیعه باید مثل شاه عبد العظیم حسنی و اویس باشد، نه اینکه هر کسی بگوید من شیعهام! '''شرط شیعهگی ایناست: ولایت، عدالت، سخاوت.''' | + | شیعه خیلی مقام دارد. امامصادق {{علیه}} میفرماید: اگر هر کس شیعه ما را دوست نداشتهباشد و بگوید ما را دوست دارد، دروغ گفتهاست؛ اول باید شیعه ما را دوست داشتهباشد. همچنین خدای متعال میفرماید: اگر کسی توهین به یک شیعه و مؤمن کند، خانه مرا خراب کردهاست.{{ارجاع|{{:روایت: توهین به مؤمن و خراب کردن خانه خدا}}}} پس اگر شما شیعه واقعی شدی، هم خدا و هم امام، شیعه را تأیید میکند؛ اما شیعهگی شروط دارد که هر کسی ادعای شیعهگی نکند. شیعه باید مثل شاه عبد العظیم حسنی و اویس باشد، نه اینکه هر کسی بگوید من شیعهام! '''شرط شیعهگی ایناست: ولایت، عدالت، سخاوت.''' |
امامرضا میفرماید: {{روایت|«قال الله تعالی: کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها»}} یعنی اصل، ولایت است. | امامرضا میفرماید: {{روایت|«قال الله تعالی: کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها»}} یعنی اصل، ولایت است. | ||
سطر ۱۵۵: | سطر ۱۵۵: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
− | یعنی تو، افراد خدا میشوی. حالا امامصادق {{علیه}} میفرماید: اگر او را نخواهی، دروغ میگویی که ما را میخواهی. خدا هم میگوید: اگر به او توهین کنی، خانه مرا خراب کردهای؛ پس شما اینهمه در مقابل خدا و امام عزیز هستید، چرا گناه میکنید؟!}} | + | یعنی تو، افراد خدا میشوی. حالا امامصادق {{علیه}} میفرماید: اگر او را نخواهی، دروغ میگویی که ما را میخواهی. خدا هم میگوید: اگر به او توهین کنی، خانه مرا خراب کردهای؛{{ارجاع|{{:روایت: توهین به مؤمن و خراب کردن خانه خدا}}}} پس شما اینهمه در مقابل خدا و امام عزیز هستید، چرا گناه میکنید؟!}} |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۲۶
ترجمه احکام | |
کد: | 10007 |
---|---|
پیدیاف: | دریافت |
پیدیاف: | دریافت |
رسولاکرم فرمودند:
گروهی از صالحین بهپا خیزند، به آنها گفتهشود: هر که را میخواهید دستش را بگیرید و وارد بهشت کنید و همانا هر یک از آنها هزار نفر را از آتش نجات میدهد.
سپس نداکننده فریاد برآورد: بقیه دوستانعلی (علیهالسلام) کجا هستند؟
پس گروهی که میانهرو بودند برمیخیزند، به آنها گفته میشود: هر آنچه که میخواهید از خدا خواهش کنید، پس به هر کدام از آنها، آنچه را که درخواست کند عطا نمایند.
سپس نداکننده صدا زند: بقیه دوستانعلی (علیهالسلام) کجا هستند؟
گروهی که گنهکار هستند و به خود ظلم کردهاند، برمیخیزند. آنوقت گفته میشود: دشمنان علی (علیهالسلام) کجا هستند؟
جمعیت بسیاری برمیخیزند، سپس در مقابل هر یک از دوستانعلی (علیهالسلام)، هزار نفر از دشمنان علی (علیهالسلام) را قرار میدهند و اعمال خوب دشمنان را به اعمال دوستانعلی (علیهالسلام) اضافه میکنند و آنها نجات پیدا میکنند»[۱]
هستی تمام خلقت روی دوستی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میگردد. آنکسیکه علی (علیهالسلام) را قبول نداشتهباشد، غاصب است؛ چون خدا میگوید: اگر عبادت انس و جن کنی و علی (علیهالسلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۲] قبول نداشتهباشی، تو را بهرو به جهنم میاندازم. پس عبادت بیدوستی علی (علیهالسلام)، غصب است و فایدهای ندارد.
پیشگفتار
رفقایعزیز!
این کتاب خصوصی نیست، عمومی است. به عموم کسانیکه این کتاب را میخوانند ابلاغ میکنم. من آخر عمرم است، هیچ مقصدی نداشتم و ندارم؛ مگر اینکه پیام حضرتزهرا (علیهاالسلام)، پیام امامزمان (عجلاللهفرجه) و پیام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به شما ابلاغ کنم.
همانطور که قرآن مانند ندارد، کلام ائمهطاهرین (علیهمالسلام) هم مانند ندارد. من همیشه کلام اینها را به شما گفتهام. اگر حرفی از اینها بهتر سراغ دارید بهمن بگویید، من قبول میکنم؛ اما میدانم که نیست.
وعاظ محترم! گویندگان محترم!
خطیب نباشید. حرفی بزنید که بهدرد مردم بخورد. حرفی بزنید که مردم را نجات بدهد. حرفی بزنید که موجب هدایت مردم باشد؛ نه مثل آن گویندهای که ده شب در مسجدی سخنرانی کرد و آخر کار، بانی مجلس، مبلغ ناچیزی به او داد! پرسید: چرا؟ جواب داد: تو ده شب روی منبر روزنامه خواندی، حرف خدا و پیامبر و اسلام نزدی.
بهجای حرف خدا و پیامبر، روی منبر روزنامه نخوانید؛ دریا در آمریکا طغیان کرده! طوفان در فلانجا چه کرده.
اگر شما حرف خدا و پیامبر را نزنید، منبر را چوب کردهاید. شما باید چوب را منبر کنید، نه منبر را چوب! چونکه حضرتسجاد (علیهالسلام) فرمود: یزید! بروم بالای چوبها؟! چون روی منبر یزید، حرف خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زده نمیشد.
شما باید حرفهای حضرتزهرا (علیهاالسلام) و امامزمان (عجلاللهفرجه) و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را افشا کنید، نه اینکه افشاکن نقل و خبر باشید.
وعاظ محترم! گویندگان محترم!
اگر غیر از این حرفهای این کتاب حرفی بزنید، شما خطیبید! به تمام آیات قرآن، این کتاب، عنایت ولیاللهالاعظم، امیرالمؤمنین، امامالمبین، یعسوبالدین، حجتخدا، وصی رسولالله و القای حضرتزهرا (علیهاالسلام) است که امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: «ما حجتیم از برای تمام خلقت، مادرم زهرا، حجت است از برای ما» به تمام آیات قرآن، این کتاب، حجت است برای شما!
اگر غیر از این حرفها را به مردم بگویید، شما مردم را سرگردان کردهاید.
امانتدار باشید. این کتاب را از اول تا آخرش به مردم بگویید، نه اینکه فقط قسمتی از آنرا بگویید تا مقصد خودتان را در آن پیاده کنید. بدانید که خدا آگاه است. بدانید امامزمان (عجلاللهفرجه) از مقصد شما خبر دارد. بترسید از خدا و امامزمان (عجلاللهفرجه). بس کنید! این کتاب، عصاره روایت و حدیث است. خواهش میکنم از این کتاب به مردم بگویید، بایگانی نکنید.
ای کسانیکه این کتاب را میخوانید، مبادا چند صفحه بخوانید و بایگانی کنید. بهدینم قسم، اگر اینطور باشد، اسلام شما و ولایت شما بایگانی میشود. آن دو نفر، اسلامشان بایگانی شد، حرف امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را کنار گذاشتند، حرف خودشان را زدند، ولایت را بایگانی کردند.
به تمام آیات قرآن، این کتاب، حجت را بر شما تمام کردهاست. فردایقیامت در پیشگاه اقدس الهی میگویم: خدایا، من امر زهرایعزیز (علیهاالسلام) و امر ولیاللهالاعظم امامزمان (عجلاللهفرجه) را گفتم، این خطبا حرفهای دیگری زدند. خدایا، خودت بین ما حکم کن.
ترجمه احکام
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بعد از من، امت من هفتاد و دو فرقه خواهند شد. بعضی از مورخین نوشتهاند: دوازده فرقه. بعد فرمود: تنها یک فرقه از اینها ناجیاند. بقیه را کنار زد.
سوال شد: ناجی کیست؟ فرمود: کسانیکه دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را قبول داشتهباشند، ما را حجتخدا بدانند و بدانند که خدای تبارک و تعالی ما را مدیر عامل خلقت قرار دادهاست؛ طوری قرار داده که اگر ما نباشیم در هر زمانی، عالم فروریزان میشود. پس تمام این عالمی که سرپاست، الان بهواسطه وجود مبارک امامزمان (عجلاللهفرجه) است. همانطور که در زمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهواسطه آن حضرت بود و در زمان هر امامی بهواسطه آن امام بود.
شما اگر مطیع رسولالله هستید که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید پیروی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بکنید. چرا از خلق پیروی میکنید؟ پیروی از خلق، گمراهی است؛ پیروی از علی (علیهالسلام)، هدایت است. بارها گفتهام آیا کسی بهتر از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سراغ دارید؟
چهکسی خورشید را برگردانده؟ چهکسی یک نفسش افضل از عبادت ثقلین است؟ چهکسی یک ضربه شمشیرش از عبادت ثقلین افضل است؟ چهکسی هنگام مرگ، بالای سر همگان حضور دارد؟ چهکسی در قبر سفارش شما را به نکیر و منکر میکند؟ درباره چهکسی خدا فرموده: اگر عبادت ثقلین بکنی و امیرالمؤمنین علی را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۲] قبول نداشتهباشی تو را بهرو به جهنم میاندازم؟
اینهمه خداوند درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سفارش کردهاست، آیا تو تکذیب میکنی؟ چرا دنبال غیر از علی (علیهالسلام) میروی؟ مگر عقل نداری؟ تفکر داشتهباش. علی (علیهالسلام) هدایت است، خلق جنایت است. اینکه علی (علیهالسلام) را در خانه گذاشتند و دنبال خلق رفتند، از جنایتشان بود که خدا افشایشان کرد و فرمود: مرتد و کافرند. تو دنبال چهکسی میروی؟!
به آنها گفته مرتد و کافرند، تو هم که امر امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را قبول نداری، مشابه آنهایی. امر فرق نمیکند، آنها در آنزمان بودهاند، تو در اینزمان هستی. زمان فرق میکند. کم و زیاد میشود؛ اما امر فرق نمیکند. امر خدا در تمام زمانها وجود مبارک دوازدهامام، چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) است.
ائمهطاهرین (علیهمالسلام) یک نور هستند، جزء خلق نیستند. چرا؟ هیچجا نداریم، نمیگوید اگر عیسی نباشد یا موسی نباشد یا ابراهیم نباشد، تمام خلقت فروریزان میشود. هیچجا نداریم. من اغلب کتب را در نظر دارم. اگر شما خبر تازهای دارید، من انعام میدهم. ما همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر را قبول داریم؛ اما هیچکدام را خداوند تبارک و تعالی نفرموده، تا حتی ابراهیم را، که اگر نباشد عالم فروریزان میشود. میفرماید: اگر حجت نباشد، عالم فروریزان میشود.
«انالله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما»[۳] خداوند متعال میفرماید: همهشما باید تسلیم پیامبر باشید. نه تنها زمینیها که به آسمانها هم اشاره میشود. ای ملائکه! تسلیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شوید. حالا که همه تسلیم شدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای ما سنت آوردهاست. نماز، روزه، زکات و... ما باید تمام اینها را بپذیریم. حالا که اینها را پذیرفتی، خداوند تبارک و تعالی یک امر دارد. درباره پیامبر میفرماید: «وما ینطق عن الهوی، إن هو إلّا وحی یوحی، علّمه شدید القوی»[۴] یعنی هر چه میگوید، از جانب خدا میگوید.
همانطور که میدانیم بعد از صد و بیست و چهار هزار پیامبر، به پیامبر آخرالزمان قرآن نازل شدهاست. خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جسمش خیلی مبارک است؛ اما امرش مبارکتر است، امر او واجب است.
حالا که ذرهای درباره معرفی علی (علیهالسلام) کندی شد، میفرماید: هیچ کار نکردهای. «یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته»[۵] یعنی اگر اینکار را نکردی، رسالت را ابلاغ نکردهای.
پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به امر خدا علی (علیهالسلام) را معلوم کردهاست. حالا میفرماید: «الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی»[۲] یعنی امروز دین شما کامل شد؛ علی (علیهالسلام)، دین است!
رسالت قبول است، محترم است. روزه، نماز، زکات و... احکام است. اما اصل رسالت، قبولی ولایت است. درباره آنهایی که قبول نکردند فرمود: مرتد و کافرند. هر کس میخواهد باشد این عمومی است، خصوصی نیست.
خداوند متعال میفرماید: هر کس علی را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۲] قبول نکند، به عزت و جلالم! اگر به اندازه همه جن و انس عبادت کند، او را بهرو به جهنم میاندازم. حالا همینطور که آیه «انالله و ملائکته یصلون علی النبی»[۳] برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازلشد، خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم امر دارد. خود علی (علیهالسلام) در جنگ صفین میفرماید: «أنا قرآنالناطق» یعنی کلام من، قرآن است.
پس همانطور که میفرماید باید تسلیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بشوید، باید تسلیم علی (علیهالسلام) بشویم، حالا کسیکه تسلیم علی (علیهالسلام) هست شیعه است، کس دیگری تسلیم علی (علیهالسلام) نیست.
از طرفی خداوند متعال میفرماید: من اعمال متقی را قبول میکنم؛ چون متقی تسلیم علی (علیهالسلام) است. همینطور اصحابیمین؛ چون تسلیم علی (علیهالسلام) هستند؛ چون بیعلی (علیهالسلام) اعمال قبول نیست.
حالا همینطور که خداوند تبارک و تعالی حمایت از وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکند، همینطور الان حمایت از وجود مبارک ولیاللهالاعظم امامزمان (عجلاللهفرجه) میکند. (گرچه به ظاهر غایب است؛ اما امر او حاضر است) و همینطور از شیعه حمایت میکند.
شیعه خیلی مقام دارد. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: اگر هر کس شیعه ما را دوست نداشتهباشد و بگوید ما را دوست دارد، دروغ گفتهاست؛ اول باید شیعه ما را دوست داشتهباشد. همچنین خدای متعال میفرماید: اگر کسی توهین به یک شیعه و مؤمن کند، خانه مرا خراب کردهاست.[۶] پس اگر شما شیعه واقعی شدی، هم خدا و هم امام، شیعه را تأیید میکند؛ اما شیعهگی شروط دارد که هر کسی ادعای شیعهگی نکند. شیعه باید مثل شاه عبد العظیم حسنی و اویس باشد، نه اینکه هر کسی بگوید من شیعهام! شرط شیعهگی ایناست: ولایت، عدالت، سخاوت.
امامرضا میفرماید: «قال الله تعالی: کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها» یعنی اصل، ولایت است.
عالم برجستهای سؤال کرد: اینکه میفرماید: اگر علی (علیهالسلام) را قبول نداشتهباشی به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۲] بهرو به جهنم میاندازم، این بهرو انداختن، یعنیچه؟ گفتم یعنی آبرو ندارد. کسی آبروی دنیا و آخرت دارد که ولایت دارد. تمام ارزش بشر به ولایت است.
پس خداوند تبارک و تعالی حمایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکند؛ اما بهواسطه علی (علیهالسلام) حمایت از شیعه میکند.
اینکه چرا اینقدر شیعه احترام پیدا کردهاست؛ چون تولی و تبری دارد. چون امامصادق (علیهالسلام) فرمود: دین، تولی و تبری است؛ یعنی باید از دشمنان علی (علیهالسلام) بدمان بیاید و از دوستان ایشان خوشمان بیاید.
روایت صحیح داریم که اگر کسی پدرت را کشت، اگر علاقهای با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دارد باید او را عفو کنی؛ هرچند پدر تو را کشته باشد. پس معلوم میشود اصل دین، تولی و تبری است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وقتی میخواست از دنیا برود، فرمود: دو چیز بزرگ میگذارم: قرآن و عترت. حالا شیعه باید هم عترت را و هم قرآن را قبول کند؛ اما بعضی گفتند: «حسبنا کتابالله»؛ یعنی ما فقط کتاب خدا را قبول داریم. حالا میفرماید: اینها مرتد و کافرند.
پس، نباید جزء اینها باشیم که مرتد و کافر باشیم. ما باید طبق فرمایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم قرآن و هم عترت را قبول کنیم. چون عترت و قرآن توأم با هم هستند.
از آنچه که روی زمین و آسمانها است، مصداق این فرمایش امامصادق (علیهالسلام) نداریم که میفرماید: اگر ما نباشیم، زمین اهلش را فرو میبرد یا در جای دیگر میفرماید: ما حجتیم از برای خلقت، مادرم زهرا (علیهاالسلام) حجت است از برای همه ما. خدا در حدیث کساء میفرماید: من تمام خلقت را بهواسطه اینها خلق کردم.
حالا کار شیعه آنقدر بالا میگیرد که حضرت میفرماید: هر کس لقمهای به دوست ما داد، ثواب حج واجب و عمره بهحساب او نوشته میشود. هر کس او را یاری کرد ما را یاری کرده، یا میفرماید: هر کس او را دوست نداشتهباشد، دروغ میگوید که ما را دوست دارد. همانطور که شیعه، امام را قبول میکند، امام هم اینهمه او را احترام میکند.
امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: شیعههایمان را در دنیا پخش میکنیم تا بهواسطه آنها شهرها و روستاها حفظ شود و باز میفرماید: همه اینها را در روز قیامت زیر سایه عرش خدا جمع میکنیم.
از طرفی میفرماید: زیر سایه دشمنان ما نروید. اگر بروید حق به گردن شما پیدا میکنند، حق به گردن شما، حق ماست.
قبولی عبادت، ولایت است و قبولی ولایت، اطاعت است. حالا شیعه باید فرمان امام را ببرد برای خودش مصداق درست نکند. (بعضی مقدسها برای خود مصداق درست میکنند) شاهعبدالعظیم حسنی خدمت امامهادی (علیهالسلام) میرسد و عرض میکند: آمدهام عقایدم را بگویم. میفرماید: بگو عزیزم. میگوید: واجبات را بهجا میآورم و ترک محرمات میکنم. اگر شما که امام و حجت من هستی، امر کنی سیبی یا اناری نصفش حلال است و نصفش حرام، نیمه حلالش را میخورم و نیمه حرامش را دور میاندازم و پس از این با همین عقیده کنار رفت. چرا؟! چون او بهغیر از امام، کسی را واجبالاطاعة نمیبیند؛ حجتخدا را واجبالاطاعة میداند. حالا خدا به او عظمت میدهد. میفرماید: هر کس شاهعبدالعظیم حسنی را زیارت کند، امامحسین (علیهالسلام) را زیارت کرده. چون امر امام را زیارت کردهاست. رفقایعزیز! من هم دلم میخواهد شما اینطور باشید. امر وجود مبارک حجتبنالحسن، امام الانس و الجن (عجلاللهفرجه) را اطاعت کنید تا شاهعبدالعظیم حسنی بشوید. اطاعت یعنیچه؟! اطاعت یعنی گناه نکنید. امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: شما عضو مایید، هر وقت گناه کردید جدا میشوید.
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: اگر رفیقی داشتهباشی که مرا در یاد تو آورد، اگر با او بسازی، قصری به تو میدهم که خلق اولین و آخرین را در آن جای دهی. رفقایعزیز! بیایید رفیقی بگیرید که خدا آن قصر را به شما بدهد. رفقای عشقی و خیالی را از سرتان بیرون کنید.
رفقایعزیز! من نزدیک به هشتاد سال دارم، به مرگ نزدیکم، خیلی توجهم به شما رفقاست. شما که این کتاب را میخوانید دلم میخواهد شما هم مثل شاهعبدالعظیم حسنی بشوید.
طبق روایت، شیعهای که پیرو چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) شد، خدای تبارک و تعالی به او سمت میدهد. میفرماید: اگر شیعهای در شهری باشد آن شهر ایمن است. همانطور که امامرضا (علیهالسلام) به زکریا میفرماید: زکریا در قم بمان تا قم بهواسطه تو حفظ شود.
شما اگر ولایت را حفظ کردی؛ یعنی چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را حفظ کردی، خداوند تو را حفظ میکند. تو باید چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را در وجودت حفظ کنی.
در روایت دیگر آمدهاست: شخصی نزد امامصادق (علیهالسلام) آمد و عرض کرد: عربی هستم که از راه دوری میآیم. خیلی دلم میخواهد همیشه خدمت شما برسم چهکنم؟ حضرت فرمود: آیا میخواهی جمع ما را زیارت کنی؟ آنشخص گفت: چه از این بهتر! حضرت فرمود: در همان حوالی شخصی را پیدا کن که ما را قبول دارد و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۲] قبول دارد، به دیدن او برو. دیدن او ثواب زیارت جمع ما را دارد.
از من سؤال شد که چطور میشود که ثواب زیارت جمع را به او میدهند، گفتم: امام، خود نور است؛ اما مؤمن، محبت چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را دارد. ما بهواسطه این محبت است که او را زیارت میکنیم و الا جسم که چندان مهم نیست؛ پس روایت صحیح است.
چرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «سلمان منا اهلالبیت»؟ یعنی شما میتوانید آنقدر ترقی کنید که جزء اهلبیت شوید. پس چرا جزء گناه میشوید؟ چرا جزء بدعتگذار میشوید؟ چرا سرپیچی میکنید؟ دنیا میگذرد.
شما اگر اینجا عضو اینها شدی، آنجا هم عضو هستی. بیجهت که خدا به سلمان سلام نمیرساند.
امامصادق (علیهالسلام) میفرماید: شما عضو ما هستید، اگر گناه کنید جدا میشوید. بهدینم! والله! دلم میخواهد شما همه سلاماللهعلیه شوید. من که مقصد دیگری ندارم. من چه احتیاجی به شما دارم؟ من یقین دارم فرمایش آقا امامحسن (علیهالسلام) درستاست. امام ما است، حجت ما است، میفرماید: صبح کردم در حالیکه یقین کردم روزی مرا کسی نمیخورد و یقین کردم مردن را و...
بیایید عزیزان من پیرو امامحسن (علیهالسلام) شوید. تو اگر یقین کنی، دیگر مال حرام نمیخوری. اگر به قیامت یقین کنی، گناه نمیکنی و اینکارها را نمیکنی.
«علمالیقین، حقالیقین، یقین». مثل اینکه علم داریم که عالم صانعی دارد. اعتراف هم میکنیم که درستاست. میگوییم بر حق است، عالم صانعی دارد؛ اما یقین نداریم. کجا یقین نداری؟ آنموقعکه گناه میکنی.
از شرایط شیعه ایناست که محبت بهدنیا نداشتهباشد. روایت صحیح داریم که حضرتعیسی (علیهالسلام) که به آسمان رفت، از او سؤال شد چه آوردهای؟ میگوید: سوزن و نخ. همانجا در آسمان چهارم او را نگه میدارند.
شیعه باید محبت خدا، قرآن و چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) را داشتهباشد. شیعه واقعی نباید بهقدر سوزن و نخ محبت داشتهباشد؛ وگرنه به اوج آسمانها نمیتواند برسد.
در جای دیگری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کس به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. امامسجّاد (علیهالسلام) میفرماید: هر چیزی را دوست داشتهباشی با آن محشور میشوی. اگر محبت چهاردهمعصوم (علیهمالسلام) داری، با اینها محشور میشوی. پس ما نباید محبتی بهغیر از اینها داشتهباشیم.
اگر دنیا میخواهید، باید برای آبرویتان بخواهید، خانه و ماشین و... داشتهباشید؛ اما محبتش را نداشتهباشید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «حب الدنیا راس کل خطیئة» اما دنیایی که بهغیر از امر باشد. وقتی محبت نداشتهباشی تا ندای «جاء الحق و زهق الباطل»[۷] را شنیدی میدوی. والله اگر محبت دنیا باشد، نمیتوانی بگذری. همانطوری که آنشخص صابونفروش با وجود آن همه گریه و التماس که برای دیدن امامزمان (عجلاللهفرجه) کرد، وقتی باران گرفت، نگران صابونهایش شد. حضرت فرمود: صابونی برو دنبال صابونهایت. اینشخص محبت صابونها را داشت. امامزمان (عجلاللهفرجه) او را نمیپذیرد.
پس دنیا را اگر میخواهید، برای آبرویتان بخواهید. اما امر امام را بالاتر بخواهید و منتظر ندا باشید. تمام اینها مثل امانتی است در دست شما. اما صاحب امانت، ولیاللهالاعظم (عجلاللهفرجه) است.
رفقایعزیز! اینقدر این در و آن در نزنید و خودتان را گرفتار وام و قرض نکنید. اینها شما را از حقیقت باز میدارد. قانع و راضی باشید و باور کنید که امورتان میگذرد.
خدا را اگر قبول دارید، میفرماید: «والله خیر الرازقین»[۸] وقتی این آیه را میشنوم، تف به روی خودم میاندازم که خدایا، مگر ما تو را قبول نداشتیم که قسم میخوری؟ حالا باز هم باور نکردهایم. خودمان را مبتلا میکنیم.
رفقایعزیز، من شما را دوست دارم. دلم میخواهد همهشما اینطوری باشید. آنوقت میگوید:
با خدا دادگان ستیزه مکن | که خدا داده را خدا داده |
آسودهخاطرم که در دامن توام | دامن نبینم که در دامنش روم | |
دامن بهغیر دامن تو بیمحتوا بود | دامان توست اتصال به ماوراء بود |
امامرضا شترش را گرو گذاشته تا آهو را آزاد کند، تو چه گرو گذاشتی؟ کجا میروی زیارت امامرضا (علیهالسلام)؟ مگر تو امامرضا (علیهالسلام) را میشناسی؟ حالا آن دو بچه آهو گفتند: والله، نخوریم شیر، تا نبینیم رخ امامرضا را. آنها از روزیشان گذشتند که امامرضا (علیهالسلام) را ببینند، آنوقت تو مال حرام میخوری؟! تو را چه به امامرضا؟ حالا باید بروی تلویزیون و ماهواره را ببینی، بدبخت بیچاره! امامرضا (علیهالسلام) جواب سلام برادر خودش را نداد. گفت: تو اسماً برادر من هستی، چرا طرفداری از دشمنان علی (علیهالسلام) میکنی؟ تو هم چرا بچهات بد است، طرفداریاش را میکنی؟ تو را چه به امامرضا؟
امامسجّاد (علیهالسلام) میفرماید: هر که را دوست داری با او محشور میشوی. رفقایعزیز، اینقدر به صفحه ماهواره و تلویزیون و ویدئو نگاه نکنید. میبینید، خوشتان میآید و با آنها محشور میشوید.
ای کاش محبت خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه (علیهمالسلام) داشتهباشید تا با آنها محشور شوید. چرا میفرماید در آخرالزمان، هر کس دینش را حفظ کند همدرجه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است؟
من میخواهم شما همدرجه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشید. از خدا بخواهید اینطور شوید که هم دنیا داشتهباشید و هم آخرت.
رفقایعزیز! همه این حرفها باید با یقین خوانده شود و الا حرف لوث میشود. ما باید یقین به ولایت داشتهباشیم، نه فقط حرف ولایت بزنیم؛ اما بعضیها اینرا سرسری میگیرند. اصل یقین است. کجا یقین نداری؟ آنموقعکه گناه میکنی. خدا که گناه را قبول نمیکند، اصحابیمین گناه نمیکنند، من انتظار دارم همهشما اینجوری باشید.
زبانی که علی (علیهالسلام) دارد، «لا اله الا الله، محمد رسولالله، علیولیالله» میگوید و این حرفها از آن بروز میکند؛ اما اگر علی (علیهالسلام) نداشتهباشی، از تو خلق و پیروی خلق بروز میکند. بیا تولید تو ولایت باشد.
رفقایعزیز! بیایید از این حرفها قدردانی کنید و بهشت بروید. تمام اینها با روایت و حدیث صحیح مطابق است.
ارجاعات
- ↑ بحار الأنوار، ج7، ص 210/مشارق الانوار، ص 155
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ (سوره الأحزاب، آیه 56)
- ↑ (سوره النجم، آیه 3)
- ↑ (سوره المائدة، آیه 67)
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱
قال رسول الله: مَنْ آذَى مُؤْمِناً بِغَيْرِ حَقٍّ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ مَكَّةَ وَ بَيْتَ اللَّهِ الْمَعْمُورَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ.
پیامبر صلی الله علیه وآله: هرکس مؤمنی را بهناحق اذیت کند، مثل این است که کعبه و بیتالمعمور را ده بار خراب کرده باشد و هزار فرشته مقرّب را به قتل رسانده باشد.
مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۰۰ [ فهرست روایات ] صفحاتی که به این روایت ارجاع دادهاند - ↑ (سوره الإسراء، آیه 81)
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ (سوره الجمعة، آیه 11)