منتخب: غدیر: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بسم الله}} | {{بسم الله}} | ||
− | '''السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیکم و | + | '''السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' |
− | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است، | + | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است، حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' |
==گفتار متقی{{ارجاع|[[غدیر در تمام خلقت گسترده است]] 80 (دقیقه 8 و 14) و [[عید غدیر 94]] (دقیقه 58)}}== | ==گفتار متقی{{ارجاع|[[غدیر در تمام خلقت گسترده است]] 80 (دقیقه 8 و 14) و [[عید غدیر 94]] (دقیقه 58)}}== | ||
{{صوت منتخب|ghadir}} | {{صوت منتخب|ghadir}} | ||
− | ما توان نداریم که امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را معرّفی کنیم. فقط خدا توان دارد که او را معرّفی کند، هیچکس توان ندارد. اتّفاقاً روایت داریم که خود پیامبر {{صلی}} فرمود: یا علی! من نتوانستم تو را معرّفی کنم؛ چون مردم پذیرش | + | ما توان نداریم که امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را معرّفی کنیم. فقط خدا توان دارد که او را معرّفی کند، هیچکس توان ندارد. اتّفاقاً روایت داریم که خود پیامبر {{صلی}} فرمود: یا علی! من نتوانستم تو را معرّفی کنم؛ چون مردم پذیرش آن را نداشتند. |
− | حالا از اینجا میخواهم شروع کنم. حرفم | + | حالا از اینجا میخواهم شروع کنم. حرفم این است: خدای تبارک و تعالی {{آیه|لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَه کُفواً أحد|سوره=۱۱۲|آیه=۴}} است. آن خداست، اما علی {{علیه}} أحد است. هیچکس مانند امیرالمؤمنین علی {{علیه}} نیست. تمام این خلقت، در مقابل امیرالمؤمنین {{علیه}} فلج است، تمام باید بگویند علی! کیست که مثل امیرالمؤمنین {{علیه}} باشد؟ چرا توجّه ندارید؟! پس اینکه گفتم خدا {{آیه|لمیلد و لمیولد|سوره=۱۱۲|آیه=۴}} است، علی {{علیه}} کفواً أحد است، درست گفتم؛ یعنی احدی مثلش نیست. |
− | هیچکس | + | هیچکس به غیر از خدا، امیرالمؤمنین {{علیه}} را نشناخته است. تمام این خلقت در مقابل امیرالمؤمنین {{علیه}} کسری دارند؛ اما باید قبولی داشته باشند. خود امیرالمؤمنین {{علیه}} فقط در مقابل خدا کسری دارد. ما نمیگوییم که علی {{علیه}} خداست؛ اما از خدا هم جدا نیست؛ چون مقصد خداست. |
− | وقتی | + | وقتی این همه تعریف امیرالمؤمنین علی {{علیه}} شد، همه ملائکه ضجّه کردند و گفتند: خدایا! ما که به نور امیرالمؤمنین {{علیه}} و نور ولایت خلق شدهایم، علی {{علیه}} ما را خلق کرده است؛ ما میخواهیم او را زیارت کنیم. فوراً خداوند اراده کرد و در هفت آسمان، هفت بیتالمعمور درست شد، هفت علی {{علیه}} آنجاست! |
− | غدیر در تمام خلقت | + | غدیر در تمام خلقت گسترده است. غدیر یعنی قدردانی کنیم. ما سه نوع غدیر داریم: یک غدیر این است که خداوند قبل از آن که خلقت را خلق کند، در روز اَلست یا عالم ذَر، ذرّات ما را خلق کرد و گفت: {{آیه|اَلَستُ بِرَبّکم؟|سوره=|آیه=}} [آیا من پروردگار شما نیستم؟!] عدّهای لبّیک گفتند، عدّهای {{متمایز|«لا»}} گفتند و عدّهای سکوت کردند. |
− | حالا خدا اظهار لطف کرد و ذرّات ما را در دنیا آورد و به آنها ابلاغ شد: ای ذرّات کلّ خلقت تا | + | حالا خدا اظهار لطف کرد و ذرّات ما را در دنیا آورد و به آنها ابلاغ شد: ای ذرّات کلّ خلقت تا قیام قیامت! حالا که به من لبّیک نگفتید، به ولیّ من لبّیک بگویید، لبّیک به آنها، لبّیک به من است. خدا در هر زمانی حجّت گذاشته است؛ یعنی الآن لبّیک به وجود مبارک امام زمان {{عج}} بگویید! |
− | اگر شما از سکوتیها باشید و طرف متقی و | + | اگر شما از سکوتیها باشید و طرف متقی و امام زمان {{عج}} بیایید، شما در دنیا لبّیک گفتهاید! پاسخ لبّیک شما به امام یا متقی آن است که خدا شما را عفو میکند و جزء آنهایی میشوید که اوّل لبّیک گفتند. خدا به داوود گفت: من توبه کنندگان را از صدّیقین بیشتر میخواهم؛ پس خدا شما را که لبّیک به امام یا متقی گفتید، کمی بیشتر از آنهایی که در عالم ذَر لبّیک گفتند، دوست دارد. پیامبر {{صلی}} هم میگوید: ای کسانیکه در آخرالزّمان به متقی لبّیک گفتید! شما برادر من و در درجه من هستید؛ از این کانال دارد ندا میرسد، مواظب این ندا باشید! |
− | غدیر دوم در آسمانها بوده که ولایت امیرالمؤمنین {{علیه}} به تمام ملائکه و آسمانیها ابلاغ شد و آنها پذیرفتند. این دو، غدیر کبیر است؛ اما مثل امروز، هجدهم ذیالحجّه که جشن میگیریم، غدیر صغیر است؛ چون آن دو غدیر به کلّ خلقت ابلاغ | + | غدیر دوم در آسمانها بوده که ولایت امیرالمؤمنین {{علیه}} به تمام ملائکه و آسمانیها ابلاغ شد و آنها پذیرفتند. این دو، غدیر کبیر است؛ اما مثل امروز، هجدهم ذیالحجّه که جشن میگیریم، غدیر صغیر است؛ چون آن دو غدیر به کلّ خلقت ابلاغ شده است؛ اما این غدیر، مخصوص زمینیهاست، نه برای ملکوتیها. اگر شما بخواهید یک اندازهای عظمت ولایت را بفهمید، ببینید آن روزی که ذرّات به خدا {{متمایز|«لا»}} گفتند، خدا نگفت که اینها مرتدّ و کافر شدند؛ اما در زمان عمر و ابابکر گفت هفتاد هزار نفر مرتدّ و کافر شدند؛ پس خدا راجع به ولایت از حقّ خودش هم میگذرد. |
− | اگر ملاحظه بفرمایید در مفاتیح [خطبه] غدیریه آمده که در آن | + | اگر ملاحظه بفرمایید در مفاتیح [خطبه] غدیریه آمده که در آن نوشته شده: هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث میشد، به او وحی میرسید که باید علی {{علیه}} را تبلیغ کنی! پس معلوم میشود که علیبنابوطالب {{علیه}} بوده؛ اگر شما بخواهید تبلیغ کسی را بکنید، باید باشد. |
− | من بیروایت و حدیث حرف نمیزنم؛ اما روایت و حدیثها به گوش شما نخورده که تعجّب میکنید! | + | من بیروایت و حدیث حرف نمیزنم؛ اما روایت و حدیثها به گوش شما نخورده که تعجّب میکنید! هیچ چیزی را نگویید که نیست؛ بگویید به گوش من نخورده. علی {{علیه}} بوده است؛ اما من نه از کسی شنیدهام و نه جایی دیدهام؛ عقیدهام این است که علی {{علیه}} بوده است؛ نه اینکه به اصطلاح توی دنیا به وجود آمده باشد! چرا؟ ببینید وقتی امیرالمؤمنین {{علیه}} در ظاهر از دنیا رفت، به امام حسن {{علیه}} و امام حسین {{علیه}} گفت عقب تابوت را بگیرید! حالا در وسط راه، یک دفعه امام حسن {{علیه}} دید که یک نفر آمد و جلوی تابوت را گرفت، به او گفت: تو کیستی که جلوی تابوت پدرم را میگیری؟ یک دفعه آن شخص رویش را برگرداند و گفت حسنجان! من هستم! دید علی {{علیه}} است، علی که مُرده نیست. |
− | وقتی به سرزمین نجف رسیدند، تابوت پایین آمد، زمین را کَندند، دیدند نوشته | + | وقتی به سرزمین نجف رسیدند، تابوت پایین آمد، زمین را کَندند، دیدند نوشته شده است که اینجا قبری است که نوح نبیّ برای وصیّ پیامبر آخرالزّمان درست کرده است. حالا شما میگویید وقتیکه پیامبر {{صلی}} علی {{علیه}} را بلند کرد، وصیّ شدهاست؟ کجایید؟! آیا این است یا نه؟! به ما خلقیها گفت علی {{علیه}} بوده است! حالا مگر شما قبول کردید؟! مگر گذاشتند که قبول کنید؟! |
− | هیچکدام از انبیاء | + | هیچکدام از انبیاء به غیر از پیامبر آخرالزّمان، لیاقت معرّفی امیرالمؤمنین {{علیه}} را نداشتند؛ چونکه ولیّ باید ولیّ را معلوم کند، خلق که نمیتواند ولیّ را معلوم کند. تمام انبیاء نبیّ بودند، ولیّ نبودند؛ تاحتّی ابراهیم خلیل؛ اما پیامبر آخرالزّمان، هم نبیّ و هم ولیّ است. اینکه میگوید قرآن به پیامبر {{صلی}} نازل شد. دید ولایتم این است که امر نازل شد، آن امر است که میگوید یا محمّد! بلند شو! علی {{علیه}} را معرّفی کن؛ یعنی علی {{علیه}} را در دل اینها راه بده؛ هدایت با من است. |
− | بیست و | + | بیست و سه سال پیامبر {{صلی}} نبیّ بوده؛ دندان و پیشانیاش را شکستند، اینقدر صدمه خورد! حالا نمیگویم پیامبر {{صلی}} کندی کرد، یک ذرّه مسامحه کرد؛ آنوقت خدا گفت هیچ کاری نکردی. عبادت بیست و سه سال پیامبر {{صلی}} را کنار گذاشت. چرا توجّه نداریم؟! به تمام آیات قرآن، هر نمازی که پیامبر {{صلی}} خوانده، هر عبادتی که پیامبر {{صلی}} کرده، به قدر این دنیا که هیچ؛ به نظرم به اندازه یک خلقت ارزش دارد؛ خدا ارزش یک خلقت را فدای علی {{علیه}} کرد. خدا عبادت پیامبری که با هر الله اکبرش دنیا یا خلقت، اللهأکبر گفتند را کنار گذاشت، مگر عبادتش شوخی است؟ اما ولایت به غیر از عبادت است، هر چند عبادت پیامبر {{صلی}} باشد. من تند حرف نمیزنم، تو حالیات نیست که میگویی تند است! من اگر حالیام نباشد که خدا این حرفها را به دهانم جاری نمیکند! |
− | مگر پیامبر {{صلی}} نمیخواست علی {{علیه}} را معرّفی کند؟! اینکه قدری مسامحه کرد، میخواست خدا دوباره بگوید و مردم بدانند که خدا یکبار نگفته، چند بار | + | مگر پیامبر {{صلی}} نمیخواست علی {{علیه}} را معرّفی کند؟! اینکه قدری مسامحه کرد، میخواست خدا دوباره بگوید و مردم بدانند که خدا یکبار نگفته، چند بار گفته است که علی {{علیه}} را معرّفی کن! خدا گفت اینجوری معرّفی کن، او را روی دست بگیر تا مردم امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را ببینند که این است، دنبال کس دیگری نروند و مشابه درست نکنند؛ تازه این افشای ولایت نیست، افشای قدردانی از ولایت است. افشای ولایت این است که خدا به جنّ و انس خطاب میکند، به تمام عبادت کنندههای عالم نه دنیا، میگوید اگر علی {{علیه}} را به {{آیه|الیَوم أکمَلتُ لَکم دِینَکُم|سوره=۵|آیه=۳}} قبول نداشته باشید، شما را با صورت در جهنّم میاندازم. |
− | اینکه به پیامبر {{صلی}} «رَحمةٌ لِلعالمین» میگویند؛ برای | + | اینکه به پیامبر {{صلی}} {{متمایز|«رَحمةٌ لِلعالمین»}} میگویند؛ برای این است که رحمت به دستش جاری شد؛ امیرالمؤمنین علی {{علیه}} رحمت است که به کلّ خلقت صادر شد. من شنیدم که پیامبر {{صلی}} یک دفعه دیگر هم میخواست در مکّه معظّمه این کار را بکند. اینقدر این مردک؛ یعنی عمر این طرف و آن طرف زد؛ دوید و فریاد کشید، همه را به هم زد و نگذاشت این کار صورت بگیرد. |
− | حالا به آنها که | + | حالا به آنها که رفته بودند، گفت بگو که برگردند، جهازهای شتر را روی هم گذاشتند تا پیامبر {{صلی}} رویش برود و صحبت کند، گفت: ای مردم! آیا من خوب پیامبری بودم؟ همه گفتند: بله! گفت: آیا یادتان میآید که چه کاره بودید؟ گفتند: بله یا رسول الله! ما چالهها را میکَندیم تا از آب باران پُر شود، این آبِ خوردنی ما بود. شترها را میکُشتیم، پشمهایش را در خون و سپس در آفتاب میگذاشتیم، تا خشک شود، اینهم نانمان بود. گوشتمان مار و سوسمار بود. یا محمّد! آن تبلیغ تو، ما را به اینجا رساندید. |
− | پیامبر {{صلی}} گفت: اینقدر که من برای شما زحمت کشیدم، آیا مزدی دارم؟ همه گفتند: یا محمّد! هر چه بخواهی، ما به تو میدهیم. گفت: من هیچ نمیخواهم؛ فقط مزد رسالتم | + | پیامبر {{صلی}} گفت: اینقدر که من برای شما زحمت کشیدم، آیا مزدی دارم؟ همه گفتند: یا محمّد! هر چه بخواهی، ما به تو میدهیم. گفت: من هیچ نمیخواهم؛ فقط مزد رسالتم این است که علی {{علیه}} را قبول داشته باشید و امرش را اطاعت کنید! |
− | حالا پیامبر {{صلی}} امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را سرِ دست بلند کرد و گفت: «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه اَللهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَلَه،...» فوراً جبرئیل | + | حالا پیامبر {{صلی}} امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را سرِ دست بلند کرد و گفت: {{روایت|«مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه اَللهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَلَه،...»}} فوراً جبرئیل نازل شد: یا محمّد! {{آیه|الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی|سوره=۵|آیه=۳}} ای خلقت! بدانید امروز دین شما کامل شد و من نعمتم را به شما تمام کردم؛ یعنی تا حالا رسالت بود، نبوّت اینجا خاتمه پیدا کرد، چرا میگویند پیامبر خاتَم؟ یعنی روی دوش پیامبر {{صلی}} نبوّت مُهر شد؛ از این به بعد دین شد! دین علیبنابوطالب {{علیه}} است! الآن دین امام زمان {{عج}} است. |
− | من خطابم به | + | من خطابم به اهل تسنّن یا کسانیکه شبیه به اهل تسنّناند، هست، اگر شما حرف یک رهبر و بزرگی را قبول نداشته باشید، خودش را قبول ندارید! اگر شما پیامبر {{صلی}} را قبول دارید، چرا حرفش را قبول ندارید؟! اینکه میگوید در آخرالزّمان، از هزار نفر، یک نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجّب میکنند، شما دین ندارید؛ چون علی {{علیه}} ندارید. مکّه و عمره و کربلا دارید؛ اما دین ندارید. دین، یعنی امر آنها؛ یعنی با امر باشید و آنرا اطاعت کنید. |
− | روایت داریم که بعد از معرّفی امیرالمؤمنین {{علیه}} | + | روایت داریم که بعد از معرّفی امیرالمؤمنین {{علیه}} یک نفر بلند شد و گفت: یا محمّد! آیا خودت علی را معلوم کردی یا خدا گفته است؟ پیامبر {{صلی}} گفت: خدا. گفت: اگر راست میگویی آتشی بیاید و مرا بسوزاند. یک آتشی نازل شد و او را سوزاند. |
− | یکی عاشورا و یکی هم غدیر در عالم | + | یکی عاشورا و یکی هم غدیر در عالم بوده است. مگر نیست که امیرالمؤمنین علی {{علیه}} از جنگ صفّین برمیگشت، به سرزمین کربلا رسید؟! حضرت خاک این زمین را میبویید و گریه میکرد و میگفت: ای زمین! به زودی کسانی در دل تو میآیند که در قیامت سؤال و جواب ندارند. |
− | حالا حرفم | + | حالا حرفم این است: وقتی پیامبر {{صلی}} امیرالمؤمنین {{علیه}} را معرّفی کرد و جبرئیل نازل شد، عمر، ابابکر، عثمان، جَراحه و چند نفر دیگر جلسه بنیساعده درست کردند. ببین عمر چه حرفی میزند! گفت: پیامبر که پسر ندارد، تا حالا خودش حکومت میکرد، از این به بعد میخواهد علی دامادش خلیفه باشد، غیر ممکن است که ما بگذاریم این کار را بکند. ابابکر پدر زن رسول الله است، پیرمرد هم هست، در هر جنگی هم بوده؛ اما علی جوان است و شوخی و مزاح هم میکند! |
− | خدا | + | خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! گفت: عمر سابقهاش بد بود، حرامزاده در حرامزاده بود و کسی قبولش نداشت؛ اما ابابکر حلالزاده بود. عمر اوّل ابابکر را خلیفه کرد که بعداً خودش باشد. |
− | از امروز غَصبِ خلافت شروع شد، عمر | + | از امروز غَصبِ خلافت شروع شد، عمر «لعنة الله علیه» امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را خلق حساب کرد و این خلق حساب کردن ادامه پیدا کرد که شریح قاضی هم گفت: حالا که حسین هشتم ذیالحجّه از مکّه بیرون آمده، کافر است و خونش مباح است! ای شریح! امام حسین {{علیه}} حجّت خداست! خدا میگوید: توهین به یک مؤمن کنی، خانه مرا خراب کردهای! امام حسین {{علیه}} که خلق نیست که تو داری این حکم را میدهی! |
− | من عقیدهام | + | من عقیدهام این است که در هر زمانی غدیر هست. پیشامدهایی در عالم میشود که ما باید امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را قبول داشته باشیم. اگر شما با یک حاکمی روبرو شدید که دارد حرفی مخالف با حکم خدا و رسول میزند، همین هم غدیر است، نباید حرف بیولایت را قبول کنید. همیشه غدیر هست. چرا امام حسین {{علیه}} میفرماید {{روایت|«کُلُّ یَومٍ عاشُورا»}}؟ آیا هر روز امام حسین {{علیه}} را میکُشند! نه! یعنی هر روز باید مواظب امر امام حسین {{علیه}} باشید. از ابن سعد و شمر و یزید ملعون بدتان بیاید. |
− | غدیر | + | غدیر همین است که اگر با یک نفر که ولایت را قبول ندارد، روبرو شدید و حرفی میزند، شما نباید تحت تأثیر او قرار بگیرید. همینجا برای شما غدیر است؛ باید مراقب باشید! همینطور که شما {{آیه|الیوم أکملت لکم دینکم|سوره=۵|آیه=۳}} را قبول کردید، باید آن را در تمام اعضا و جوارحتان، اشیاء بدنتان پیاده کنید. شما که بیعت کردید، دست و جوارحتان هم باید با شما بیعت کنند. به دستتان بگویید: ای دست! من قبول کردم که علی {{علیه}} دین است، علی {{علیه}} نعمت است، مبادا تو خیانت کنی. درِ گوش کسی بزنی، به ناحقّ امضا کنی، نامهای بنویسی و آبروی کسی را ببری. |
− | إنشاءالله امروز همهشما رفقا با امیرالمؤمنین {{علیه}} عهد و پیمان کنید که ما | + | إنشاءالله امروز همهشما رفقا با امیرالمؤمنین {{علیه}} عهد و پیمان کنید که ما {{آیه|الیوم أکملت لکم دینکم|سوره=۵|آیه=۳}} را امضا میکنیم و قبول داریم. امروز پیامبر {{صلی}} اقرار کرد که دین علیبنابیطالب {{علیه}} است. خدایا! ما هم اقرار کنیم که دینمان علیبنابیطالب {{علیه}} است. به ولایت اقرار کنیم و دیگر گناه نکنیم. |
− | + | رفقای عزیز! شما خیال نکنید که الآن جشن گرفتهاید، امروز تمام آسمانیها جشن گرفتهاند. خوش به حال آنها که جشن گرفتهاند. یکی از آن افرادی که قبلاً به جلسه میآمد، یک روز این مطلب را به او گفتم و او در فکر رفته بود. شب خواب دیده بود که در عید غدیر، آسمانیها جشن گرفتهاند، تعدادی از افراد محلّهشان را که میشناخت در آن جشن بودند، به میزبان گفته بود که چرا پدرم در این جشن حضور ندارد؟ گفته بود که هر کسی نمیتواند در این مجلس بیاید، باید اجازه داشته باشد. حاج حسین باید اجازه بدهد. | |
− | خودش گفت: دیدم | + | خودش گفت: دیدم حاج حسین آنجا نشسته است، پیش او رفتم و گفتم اجازه بده که پدرم هم به این جشن بیاید! حاج حسین گفت: بلند شو برویم، دیدم پدرم در خانهای تاریک و ظلمانی است، به او گفت: فلانی! بلند شو با هم برویم و او را وارد مجلس کرد. این شخص دید و رفت، او به غیر از آن کسانی است که ندیده رفتند. |
− | + | یک نفر پیش امیرالمؤمنین {{علیه}} آمد و گفت: علیجان! من تو را دوست دارم، حضرت فرمود: من هم تو را دوست دارم. رفیق این شخص تا جریان را فهمید، گفت من هم پیش امیرالمؤمنین {{علیه}} میروم و همین حرف را به او میگویم. وقتی پیش حضرت رفت و گفت: علیجان! من شما را دوست دارم، حضرت سکوت کرد. دوباره گفت؛ حضرت علی {{علیه}} فرمود: دروغ میگویی. گفت چرا؟ فرمود: من تو را نمیخواهم. این شخص وابسته به دشمنان حضرت زهرا {{علیها}} بود، وابسته به معاویه بود که امیرالمؤمنین {{علیه}} او را نپذیرفت. | |
− | خدایا! تو را بهحق امیرالمؤمنین {{علیه}} ما را مثل | + | خدایا! تو را بهحق امیرالمؤمنین {{علیه}} ما را مثل این شخص نکن. خدایا! ما بدعتگذار و طرفدارش را نخواهیم. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} ما را بخواهد، با خواستن علی {{علیه}} از دنیا برویم و آنجا سرفراز باشیم. |
− | خدایا! تو را | + | خدایا! تو را به حقّ وجود مبارک امیرالمؤمنین که وجودش، وجود تمام خلقت است؛ چونکه هر خلقتی که علی {{علیه}} را نخواهد، به درد نمیخورد و سقوط دارد، خدایا! ولایت ما را کامل کن! خدایا! ولایت را تا آخر برسانیم! |
− | خدایا! ما از کسانی باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم. امر ولایت، سخاوت است، امر ولایت، به | + | خدایا! ما از کسانی باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم. امر ولایت، سخاوت است، امر ولایت، به مردم رسیدن است، امر ولایت، خوش خُلقی است، امر ولایت، گناه نکردن است، امر ولایت، حقیقت است، امرش این پنج اصل یعنی ولایت، عدالت، سخاوت، ائمه {{علیهم}} را خلق حساب نکردن و دنبال خلق نرفتن است. خدایا! اگر آن را به ما دادهای، حفظمان کن! شیطان به آن خدشه نزند و آن را تا آخر برسانیم! {{ارجاع|کتاب [[جامع ولایت]] و سخنرانی [[عید غدیر 84]] و [[عید غدیر 87]] و [[عید غدیر 92]] و [[عید غدیر 94]] و [[غدیر در تمام خلقت گسترده است]] 80 و [[بوی ولایت]] 76 و [[امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم]] 90}} |
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | [[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] |
نسخهٔ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۷
السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
ما توان نداریم که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را معرّفی کنیم. فقط خدا توان دارد که او را معرّفی کند، هیچکس توان ندارد. اتّفاقاً روایت داریم که خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: یا علی! من نتوانستم تو را معرّفی کنم؛ چون مردم پذیرش آن را نداشتند.
حالا از اینجا میخواهم شروع کنم. حرفم این است: خدای تبارک و تعالی «لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَه کُفواً أحد»[۲] است. آن خداست، اما علی (علیهالسلام) أحد است. هیچکس مانند امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نیست. تمام این خلقت، در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فلج است، تمام باید بگویند علی! کیست که مثل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشد؟ چرا توجّه ندارید؟! پس اینکه گفتم خدا «لمیلد و لمیولد»[۲] است، علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، درست گفتم؛ یعنی احدی مثلش نیست.
هیچکس به غیر از خدا، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نشناخته است. تمام این خلقت در مقابل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کسری دارند؛ اما باید قبولی داشته باشند. خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فقط در مقابل خدا کسری دارد. ما نمیگوییم که علی (علیهالسلام) خداست؛ اما از خدا هم جدا نیست؛ چون مقصد خداست.
وقتی این همه تعریف امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) شد، همه ملائکه ضجّه کردند و گفتند: خدایا! ما که به نور امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و نور ولایت خلق شدهایم، علی (علیهالسلام) ما را خلق کرده است؛ ما میخواهیم او را زیارت کنیم. فوراً خداوند اراده کرد و در هفت آسمان، هفت بیتالمعمور درست شد، هفت علی (علیهالسلام) آنجاست!
غدیر در تمام خلقت گسترده است. غدیر یعنی قدردانی کنیم. ما سه نوع غدیر داریم: یک غدیر این است که خداوند قبل از آن که خلقت را خلق کند، در روز اَلست یا عالم ذَر، ذرّات ما را خلق کرد و گفت: «اَلَستُ بِرَبّکم؟»[۳] [آیا من پروردگار شما نیستم؟!] عدّهای لبّیک گفتند، عدّهای «لا» گفتند و عدّهای سکوت کردند.
حالا خدا اظهار لطف کرد و ذرّات ما را در دنیا آورد و به آنها ابلاغ شد: ای ذرّات کلّ خلقت تا قیام قیامت! حالا که به من لبّیک نگفتید، به ولیّ من لبّیک بگویید، لبّیک به آنها، لبّیک به من است. خدا در هر زمانی حجّت گذاشته است؛ یعنی الآن لبّیک به وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) بگویید!
اگر شما از سکوتیها باشید و طرف متقی و امام زمان (عجلاللهفرجه) بیایید، شما در دنیا لبّیک گفتهاید! پاسخ لبّیک شما به امام یا متقی آن است که خدا شما را عفو میکند و جزء آنهایی میشوید که اوّل لبّیک گفتند. خدا به داوود گفت: من توبه کنندگان را از صدّیقین بیشتر میخواهم؛ پس خدا شما را که لبّیک به امام یا متقی گفتید، کمی بیشتر از آنهایی که در عالم ذَر لبّیک گفتند، دوست دارد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم میگوید: ای کسانیکه در آخرالزّمان به متقی لبّیک گفتید! شما برادر من و در درجه من هستید؛ از این کانال دارد ندا میرسد، مواظب این ندا باشید!
غدیر دوم در آسمانها بوده که ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به تمام ملائکه و آسمانیها ابلاغ شد و آنها پذیرفتند. این دو، غدیر کبیر است؛ اما مثل امروز، هجدهم ذیالحجّه که جشن میگیریم، غدیر صغیر است؛ چون آن دو غدیر به کلّ خلقت ابلاغ شده است؛ اما این غدیر، مخصوص زمینیهاست، نه برای ملکوتیها. اگر شما بخواهید یک اندازهای عظمت ولایت را بفهمید، ببینید آن روزی که ذرّات به خدا «لا» گفتند، خدا نگفت که اینها مرتدّ و کافر شدند؛ اما در زمان عمر و ابابکر گفت هفتاد هزار نفر مرتدّ و کافر شدند؛ پس خدا راجع به ولایت از حقّ خودش هم میگذرد.
اگر ملاحظه بفرمایید در مفاتیح [خطبه] غدیریه آمده که در آن نوشته شده: هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث میشد، به او وحی میرسید که باید علی (علیهالسلام) را تبلیغ کنی! پس معلوم میشود که علیبنابوطالب (علیهالسلام) بوده؛ اگر شما بخواهید تبلیغ کسی را بکنید، باید باشد.
من بیروایت و حدیث حرف نمیزنم؛ اما روایت و حدیثها به گوش شما نخورده که تعجّب میکنید! هیچ چیزی را نگویید که نیست؛ بگویید به گوش من نخورده. علی (علیهالسلام) بوده است؛ اما من نه از کسی شنیدهام و نه جایی دیدهام؛ عقیدهام این است که علی (علیهالسلام) بوده است؛ نه اینکه به اصطلاح توی دنیا به وجود آمده باشد! چرا؟ ببینید وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در ظاهر از دنیا رفت، به امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) گفت عقب تابوت را بگیرید! حالا در وسط راه، یک دفعه امام حسن (علیهالسلام) دید که یک نفر آمد و جلوی تابوت را گرفت، به او گفت: تو کیستی که جلوی تابوت پدرم را میگیری؟ یک دفعه آن شخص رویش را برگرداند و گفت حسنجان! من هستم! دید علی (علیهالسلام) است، علی که مُرده نیست.
وقتی به سرزمین نجف رسیدند، تابوت پایین آمد، زمین را کَندند، دیدند نوشته شده است که اینجا قبری است که نوح نبیّ برای وصیّ پیامبر آخرالزّمان درست کرده است. حالا شما میگویید وقتیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) علی (علیهالسلام) را بلند کرد، وصیّ شدهاست؟ کجایید؟! آیا این است یا نه؟! به ما خلقیها گفت علی (علیهالسلام) بوده است! حالا مگر شما قبول کردید؟! مگر گذاشتند که قبول کنید؟!
هیچکدام از انبیاء به غیر از پیامبر آخرالزّمان، لیاقت معرّفی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نداشتند؛ چونکه ولیّ باید ولیّ را معلوم کند، خلق که نمیتواند ولیّ را معلوم کند. تمام انبیاء نبیّ بودند، ولیّ نبودند؛ تاحتّی ابراهیم خلیل؛ اما پیامبر آخرالزّمان، هم نبیّ و هم ولیّ است. اینکه میگوید قرآن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل شد. دید ولایتم این است که امر نازل شد، آن امر است که میگوید یا محمّد! بلند شو! علی (علیهالسلام) را معرّفی کن؛ یعنی علی (علیهالسلام) را در دل اینها راه بده؛ هدایت با من است.
بیست و سه سال پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبیّ بوده؛ دندان و پیشانیاش را شکستند، اینقدر صدمه خورد! حالا نمیگویم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کندی کرد، یک ذرّه مسامحه کرد؛ آنوقت خدا گفت هیچ کاری نکردی. عبادت بیست و سه سال پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را کنار گذاشت. چرا توجّه نداریم؟! به تمام آیات قرآن، هر نمازی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خوانده، هر عبادتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کرده، به قدر این دنیا که هیچ؛ به نظرم به اندازه یک خلقت ارزش دارد؛ خدا ارزش یک خلقت را فدای علی (علیهالسلام) کرد. خدا عبادت پیامبری که با هر الله اکبرش دنیا یا خلقت، اللهأکبر گفتند را کنار گذاشت، مگر عبادتش شوخی است؟ اما ولایت به غیر از عبادت است، هر چند عبادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشد. من تند حرف نمیزنم، تو حالیات نیست که میگویی تند است! من اگر حالیام نباشد که خدا این حرفها را به دهانم جاری نمیکند!
مگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نمیخواست علی (علیهالسلام) را معرّفی کند؟! اینکه قدری مسامحه کرد، میخواست خدا دوباره بگوید و مردم بدانند که خدا یکبار نگفته، چند بار گفته است که علی (علیهالسلام) را معرّفی کن! خدا گفت اینجوری معرّفی کن، او را روی دست بگیر تا مردم امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را ببینند که این است، دنبال کس دیگری نروند و مشابه درست نکنند؛ تازه این افشای ولایت نیست، افشای قدردانی از ولایت است. افشای ولایت این است که خدا به جنّ و انس خطاب میکند، به تمام عبادت کنندههای عالم نه دنیا، میگوید اگر علی (علیهالسلام) را به «الیَوم أکمَلتُ لَکم دِینَکُم»[۴] قبول نداشته باشید، شما را با صورت در جهنّم میاندازم.
اینکه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) «رَحمةٌ لِلعالمین» میگویند؛ برای این است که رحمت به دستش جاری شد؛ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) رحمت است که به کلّ خلقت صادر شد. من شنیدم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یک دفعه دیگر هم میخواست در مکّه معظّمه این کار را بکند. اینقدر این مردک؛ یعنی عمر این طرف و آن طرف زد؛ دوید و فریاد کشید، همه را به هم زد و نگذاشت این کار صورت بگیرد.
حالا به آنها که رفته بودند، گفت بگو که برگردند، جهازهای شتر را روی هم گذاشتند تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) رویش برود و صحبت کند، گفت: ای مردم! آیا من خوب پیامبری بودم؟ همه گفتند: بله! گفت: آیا یادتان میآید که چه کاره بودید؟ گفتند: بله یا رسول الله! ما چالهها را میکَندیم تا از آب باران پُر شود، این آبِ خوردنی ما بود. شترها را میکُشتیم، پشمهایش را در خون و سپس در آفتاب میگذاشتیم، تا خشک شود، اینهم نانمان بود. گوشتمان مار و سوسمار بود. یا محمّد! آن تبلیغ تو، ما را به اینجا رساندید.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: اینقدر که من برای شما زحمت کشیدم، آیا مزدی دارم؟ همه گفتند: یا محمّد! هر چه بخواهی، ما به تو میدهیم. گفت: من هیچ نمیخواهم؛ فقط مزد رسالتم این است که علی (علیهالسلام) را قبول داشته باشید و امرش را اطاعت کنید!
حالا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را سرِ دست بلند کرد و گفت: «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه اَللهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَلَه،...» فوراً جبرئیل نازل شد: یا محمّد! «الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی»[۴] ای خلقت! بدانید امروز دین شما کامل شد و من نعمتم را به شما تمام کردم؛ یعنی تا حالا رسالت بود، نبوّت اینجا خاتمه پیدا کرد، چرا میگویند پیامبر خاتَم؟ یعنی روی دوش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبوّت مُهر شد؛ از این به بعد دین شد! دین علیبنابوطالب (علیهالسلام) است! الآن دین امام زمان (عجلاللهفرجه) است.
من خطابم به اهل تسنّن یا کسانیکه شبیه به اهل تسنّناند، هست، اگر شما حرف یک رهبر و بزرگی را قبول نداشته باشید، خودش را قبول ندارید! اگر شما پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را قبول دارید، چرا حرفش را قبول ندارید؟! اینکه میگوید در آخرالزّمان، از هزار نفر، یک نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجّب میکنند، شما دین ندارید؛ چون علی (علیهالسلام) ندارید. مکّه و عمره و کربلا دارید؛ اما دین ندارید. دین، یعنی امر آنها؛ یعنی با امر باشید و آنرا اطاعت کنید.
روایت داریم که بعد از معرّفی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک نفر بلند شد و گفت: یا محمّد! آیا خودت علی را معلوم کردی یا خدا گفته است؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: خدا. گفت: اگر راست میگویی آتشی بیاید و مرا بسوزاند. یک آتشی نازل شد و او را سوزاند.
یکی عاشورا و یکی هم غدیر در عالم بوده است. مگر نیست که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از جنگ صفّین برمیگشت، به سرزمین کربلا رسید؟! حضرت خاک این زمین را میبویید و گریه میکرد و میگفت: ای زمین! به زودی کسانی در دل تو میآیند که در قیامت سؤال و جواب ندارند.
حالا حرفم این است: وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معرّفی کرد و جبرئیل نازل شد، عمر، ابابکر، عثمان، جَراحه و چند نفر دیگر جلسه بنیساعده درست کردند. ببین عمر چه حرفی میزند! گفت: پیامبر که پسر ندارد، تا حالا خودش حکومت میکرد، از این به بعد میخواهد علی دامادش خلیفه باشد، غیر ممکن است که ما بگذاریم این کار را بکند. ابابکر پدر زن رسول الله است، پیرمرد هم هست، در هر جنگی هم بوده؛ اما علی جوان است و شوخی و مزاح هم میکند!
خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند! گفت: عمر سابقهاش بد بود، حرامزاده در حرامزاده بود و کسی قبولش نداشت؛ اما ابابکر حلالزاده بود. عمر اوّل ابابکر را خلیفه کرد که بعداً خودش باشد.
از امروز غَصبِ خلافت شروع شد، عمر «لعنة الله علیه» امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را خلق حساب کرد و این خلق حساب کردن ادامه پیدا کرد که شریح قاضی هم گفت: حالا که حسین هشتم ذیالحجّه از مکّه بیرون آمده، کافر است و خونش مباح است! ای شریح! امام حسین (علیهالسلام) حجّت خداست! خدا میگوید: توهین به یک مؤمن کنی، خانه مرا خراب کردهای! امام حسین (علیهالسلام) که خلق نیست که تو داری این حکم را میدهی!
من عقیدهام این است که در هر زمانی غدیر هست. پیشامدهایی در عالم میشود که ما باید امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را قبول داشته باشیم. اگر شما با یک حاکمی روبرو شدید که دارد حرفی مخالف با حکم خدا و رسول میزند، همین هم غدیر است، نباید حرف بیولایت را قبول کنید. همیشه غدیر هست. چرا امام حسین (علیهالسلام) میفرماید «کُلُّ یَومٍ عاشُورا»؟ آیا هر روز امام حسین (علیهالسلام) را میکُشند! نه! یعنی هر روز باید مواظب امر امام حسین (علیهالسلام) باشید. از ابن سعد و شمر و یزید ملعون بدتان بیاید.
غدیر همین است که اگر با یک نفر که ولایت را قبول ندارد، روبرو شدید و حرفی میزند، شما نباید تحت تأثیر او قرار بگیرید. همینجا برای شما غدیر است؛ باید مراقب باشید! همینطور که شما «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را قبول کردید، باید آن را در تمام اعضا و جوارحتان، اشیاء بدنتان پیاده کنید. شما که بیعت کردید، دست و جوارحتان هم باید با شما بیعت کنند. به دستتان بگویید: ای دست! من قبول کردم که علی (علیهالسلام) دین است، علی (علیهالسلام) نعمت است، مبادا تو خیانت کنی. درِ گوش کسی بزنی، به ناحقّ امضا کنی، نامهای بنویسی و آبروی کسی را ببری.
إنشاءالله امروز همهشما رفقا با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عهد و پیمان کنید که ما «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را امضا میکنیم و قبول داریم. امروز پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اقرار کرد که دین علیبنابیطالب (علیهالسلام) است. خدایا! ما هم اقرار کنیم که دینمان علیبنابیطالب (علیهالسلام) است. به ولایت اقرار کنیم و دیگر گناه نکنیم.
رفقای عزیز! شما خیال نکنید که الآن جشن گرفتهاید، امروز تمام آسمانیها جشن گرفتهاند. خوش به حال آنها که جشن گرفتهاند. یکی از آن افرادی که قبلاً به جلسه میآمد، یک روز این مطلب را به او گفتم و او در فکر رفته بود. شب خواب دیده بود که در عید غدیر، آسمانیها جشن گرفتهاند، تعدادی از افراد محلّهشان را که میشناخت در آن جشن بودند، به میزبان گفته بود که چرا پدرم در این جشن حضور ندارد؟ گفته بود که هر کسی نمیتواند در این مجلس بیاید، باید اجازه داشته باشد. حاج حسین باید اجازه بدهد.
خودش گفت: دیدم حاج حسین آنجا نشسته است، پیش او رفتم و گفتم اجازه بده که پدرم هم به این جشن بیاید! حاج حسین گفت: بلند شو برویم، دیدم پدرم در خانهای تاریک و ظلمانی است، به او گفت: فلانی! بلند شو با هم برویم و او را وارد مجلس کرد. این شخص دید و رفت، او به غیر از آن کسانی است که ندیده رفتند.
یک نفر پیش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمد و گفت: علیجان! من تو را دوست دارم، حضرت فرمود: من هم تو را دوست دارم. رفیق این شخص تا جریان را فهمید، گفت من هم پیش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میروم و همین حرف را به او میگویم. وقتی پیش حضرت رفت و گفت: علیجان! من شما را دوست دارم، حضرت سکوت کرد. دوباره گفت؛ حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: دروغ میگویی. گفت چرا؟ فرمود: من تو را نمیخواهم. این شخص وابسته به دشمنان حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، وابسته به معاویه بود که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را نپذیرفت.
خدایا! تو را بهحق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ما را مثل این شخص نکن. خدایا! ما بدعتگذار و طرفدارش را نخواهیم. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ما را بخواهد، با خواستن علی (علیهالسلام) از دنیا برویم و آنجا سرفراز باشیم.
خدایا! تو را به حقّ وجود مبارک امیرالمؤمنین که وجودش، وجود تمام خلقت است؛ چونکه هر خلقتی که علی (علیهالسلام) را نخواهد، به درد نمیخورد و سقوط دارد، خدایا! ولایت ما را کامل کن! خدایا! ولایت را تا آخر برسانیم!
خدایا! ما از کسانی باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم. امر ولایت، سخاوت است، امر ولایت، به مردم رسیدن است، امر ولایت، خوش خُلقی است، امر ولایت، گناه نکردن است، امر ولایت، حقیقت است، امرش این پنج اصل یعنی ولایت، عدالت، سخاوت، ائمه (علیهمالسلام) را خلق حساب نکردن و دنبال خلق نرفتن است. خدایا! اگر آن را به ما دادهای، حفظمان کن! شیطان به آن خدشه نزند و آن را تا آخر برسانیم! [۵]
دیگر ببینید
ارجاعات
- ↑ غدیر در تمام خلقت گسترده است 80 (دقیقه 8 و 14) و عید غدیر 94 (دقیقه 58)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ (سوره الإخلاص، آیه ۴)
- ↑ (سوره الفاتحة، آیه )
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ (سوره المائدة، آیه ۳)
- ↑ کتاب جامع ولایت و سخنرانی عید غدیر 84 و عید غدیر 87 و عید غدیر 92 و عید غدیر 94 و غدیر در تمام خلقت گسترده است 80 و بوی ولایت 76 و امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90