کامپیوتر جهانی؛ جلسه اول: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
(تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۶

بسم الله الرحمن الرحیم
کامپیوتر جهانی؛ جلسه اول
کد: 10217
پخش صوت: پخش
دانلود صوت: دانلود
پی‌دی‌اف: دریافت
تاریخ سخنرانی: 1380-05-07
تاریخ قمری (مناسبت): 8 جمادی‌الاول

السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

رفقای‌عزیز، من یک‌وقت به شما گفتم که بشر باید تفکر داشته‌باشد. اگر تفکر نداشته‌باشد، یک‌قدری صحیح نیست. من گفتم در هر کاری [باید تفکر داشته‌باشد]. حالا این زمینه است می‌خواهم بچینم. یک‌چیز که می‌خواهم بگویم، برایم مشکل است؛ اگرنه وقت شما را می‌گیرم. من نمی‌خواهم دقیقه‌ای وقت هیچ‌کسی را بگیرم. یعنی وقت شما گرفتن خیلی سخت است، یک عده‌ای از منبری‌ها هستند حالی‌شان نیست. چرا وقت گرفتن از شما مشکل است؟ شما داری به حرف من گوش می‌دهی، ممکن‌است یک‌گوشه بروی، یک «لا اله الا الله» بگویی، من اگر وقت شما را بیهوده بگیرم، از آن‌کار تو را باز داشتم، من مسئول هستم. من باید حتی‌الامکان کاری کنم وقت شما را نگیرم. گفتیم بشر باید تفکر داشته‌باشد، وقتی تفکر داشت؛ یعنی خودش را کنار بگذارد. گفتم که: شما هر کاری می‌خواهی بکنی، خودت را نابود کن؛ یعنی بدانی خدا القا دارد؛ «العلم نور یقذفه الله فی قلب من تشاء» به تو می‌دهد، خدا وحی نازل می‌کند. خدا «مقلب قلوب» است، قلبت را عوض می‌کند؛ با قلبت کار می‌کند. پس خدا همه کاری می‌تواند بکند؛ اما شما باید یک‌قدری تامل کنی؛ این‌کاری که می‌کنی، آخرش چه می‌شود. آن‌وقت شما این‌کار را نمی‌کنی. گفتم: اگر عمر و ابابکر تفکر داشت، برای دو سال که خودش را جبت و طاغوت نمی‌کرد.

گفتیم: این تفکر، یک‌چیز خیلی خوبی است. حالا می‌خواهم به شما عرض کنم: یک‌چیزهایی است که چشم شما می‌بیند؛ اما قلبتان نمی‌بیند. آن‌وقت با آن چشمی که می‌بیند، بی‌تفکر دنبالش می‌روید. الان من می‌خواهم راجع‌به این کامپیوتر جهانی صحبت کنم. ببین، من به شما چه می‌گویم؟ جوانان‌عزیز، این کامپیوتر جهانی، کامپیوتر را، بروید بخوانید، خیلی هم قشنگ دنبالش بروید تا حتی می‌گویم، غلط می‌کنم بگویم اشتباه‌است، خیلی هم درست‌است؛ اما امر دارد. خدا، هیچ‌چیزی را توی این خلقت بی‌امر نگذاشته‌است؛ عزیزان من، آن‌را هم که بی‌امر نگذاشته‌است؛ [چون خدا] می‌خواهد شما را به کمال برساند. خدا که احتیاج ندارد. خدا یک بشری که خلق کرده، می‌خواهد این‌را به کمال برساند. آن‌وقت روی هر چیزی توی این عالم یک امری برایش گذاشته‌است. برای این‌که گفتم: «هو الامر، هو الخلق» آن‌وقت شما باید پیرو آن باشید.

الان من به شما گفتم این کامپیوتر جهانی یک‌چیزی هست که دارد جهان را به تو نشان می‌دهد؛ اما حالا که جهان را نشانت می‌دهد، شما باید حواست پیش کامپیوتر خلقت باشد. حالا این کامپیوتر خلقت، روی این کامپیوتر جهانی یک امر گذاشته‌است. شما ببین، من به قربان چشمت بروم؛ اما یک امر رویش گذاشته‌است. حالا شما تعجب نکن که الان یک کامپیوتر پیدا شده، جهان را می‌بینی؛ این خودش محتاج است، یعنی محتاج بودن آن‌را ببین. ببین، دوست‌عزیزم که راجع‌به کامپیوتر صحبت می‌کرد، من گوش دادم. می‌گفت: احتیاج به یک شن دارد. چنان خدا این کامپیوتر جهانی را کوبیده، می‌گوید: ای بنده من، [در نظر] چشمت خیلی نباشد؛ این محتاج شنی است که زیر پای شماست. این‌که چیزی نیست. تو با دنیا این‌را می‌بینی، اگر با عقلت کامپیوتر جهانی را ببینی، تعجب ندارد، محتاج است. چیزی که محتاج نباشد که نیست، چه‌کسی محتاج نیست؟ کامپیوتر خلقت؛ یعنی قرآن‌مجید. عزیز من، روی تو حکم گذاشته‌است. آن محتاج نیست، چرا؟ کلام خداست. کلام‌الله مجید است، خدا که احتیاج ندارد. مگر کلامش احتیاج دارد؟ تو چیزی که احتیاج دارد، نباید خیلی به او علاقه داشته‌باشی. اگر کامپیوتر جهانی را می‌بینی، باید خلقت خدا را ببینی؛ یعنی قدری تفکرت زیاد بشود، یک‌قدری تدبرت زیاد بشود، تدبیر کنی، ببینی که خدا چه چیزهایی دارد.

تمام علما نوشتند، اگر بخواهی خداشناس بشوی، نگاه به آیات بکن، نگاه به این کوه‌ها بکن، نگاه به این‌ها بکن، یک‌دفعه امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: خدا، هر وقت نگاه کردم، از تو دور شدم.[۱] والله، بالله، از اول جوانی‌ام کسی به‌من درس نگفته، این توی قلب من بود. این کوه‌ها چیزی نیست؛ مثل تپه است. من می‌گفتم علما چه می‌گویند که می‌گویند نگاه کن. این مثل تپه است، پیش قدرت خدا چیزی نیست. بروید ببینید، تمام علما می‌گویند نگاه به آیات بکنید، دریا بکنید، آسمان بکنید، زمین بکنید. عزیزان من، من یک مثالی برای شما بزنم، قبول بکنید. یک بنا هست، الان می‌بینی مثلاً یک طاق ضربی زده، مثلاً آن راه آهن مشهد را، هرکه می‌آید می‌گوید این چیست؟ این‌را دیدی، به آن بنا که این‌را زده پی می‌بری؛ اما تو نمی‌بینی. این اصلاً پیش او چیزی نیست، یک کارهایی کرده که این اصلاً چیزی نیست. حالا امام‌حسین (علیه‌السلام) دارد می‌بیند این، پیش عظمت خدا، اصلاً چیزی نیست؛ می‌گوید: من از تو دور شدم. اما تو امام‌حسین (علیه‌السلام) نیستی، تو باید نگاه به همین‌ها کنی؛ یعنی به‌قدر مغز ما همین هست. ما که امام‌حسین (علیه‌السلام) نیستیم. امام‌حسین (علیه‌السلام) یک خداشناسی دارد، یک‌چیز دیگری است.

حالا من می‌خواهم به شما عرض کنم. شما این کامپیوتر جهانی را که دیدید، باید اینجوری باشید. بدانی که چیزی نیست. حالا خدا همین را که درست‌کرده، یک امر رویش گذاشته‌است. عزیز من، آن‌جا که گفته نگاه کن، بکن؛ آن‌جا که نگفته، کلیدش را بزن. این چشم تو باید کلید داشته‌باشد، این دست تو باید کلید داشته‌باشد، پای تو کلید داشته‌باشد. چرا؟ آن‌جا که باید نگاه نکنی، کلیدش را بزن. عزیز من، قربانت بروم، اگر آن کلید را زدی، نگاه نکردی، خدا کلید ولایت به تو می‌دهد. قربانت بگردم، اگر نداد به‌من لعنت کن. الان به تو می‌گویم کلید ولایت به تو می‌دهد یا نه. روایت صحیح داریم اگر زن زیبایی را دیدی، نگاه نکردی، نگاه به زمین کردی، این کلید ولایت است، تمام ملائکه برایت طلب‌مغفرت می‌کنند. این کلید ولایت است. نگاه به آسمان کردی، نگاه نکردی، تمام ملائکه برایت طلب‌مغفرت می‌کنند. آیا این کلید ولایت هست که به تو می‌دهد یا نه؟ عزیز من، توجه کن. قرآن کریم آمده، تمام این‌ها را دارد تأیید می‌کند. قرآن‌مجید تمام این‌ها را تأیید می‌کند، تکذیب می‌کند. دوست‌عزیزم یک آیه‌ای خوانده بود، می‌گفت: نگاه به آن پیشینیان بکن، پیشینیان چه‌جور کردند کافر شدند؟ چه‌جور کردند اینجوری شدند، آنجوری نشو.

قربانتان بروم، باید یک‌قدری توی این حرف‌ها کار کنید، باید از این مسیر جدا نشوید. برو کار کن، برو درس بخوان، برو پرفسور بشو، برو دکتر بشو، برو آیت‌الله بشو، برو آیت‌الله‌العظمی بشو. واقعاً دارم می‌گویم: کسی جلوی علم را نگرفته، کسی جلوی پیشرفت را نگرفته، کسی جلوی مهندسی را نگرفته، کسی جلوی این‌ها را نگرفته، قرآن آمده جلوی گناه را می‌گیرد، گناه نکن. برو، خارج برو، [اما] خارج، توی تو باشد. کسی جلوی این‌ها را نگرفته، خانه خوب داشته‌باش، فرش خوب داشته‌باش، لباس خوب داشته‌باش، خودت را جلمبوری نکن. اصلاً تمام احکام، آمده تو را رشد بدهد. ما هم نمی‌خواهیم شما منزوی بشوید. این کامپیوتر الهی تمام حکم‌ها را آورده گذاشته‌است. شما همین‌جور که داری نگاه می‌کنی، نگاه کن آیات خدا را ببین، عظمت خدا را ببین. ببین، این‌که نیست. ما یک‌خانه داریم دم مسجد زین‌العابدین بودیم، حالا من آمدم دم زایشگاه، خب، من همین را دیدم. اصلاً شما هر چیزی به این عالم، به این خلقت، نگاه کنی، باید عظمت ولایت پیش تو زیاد بشود، باید بفهمی خدا چه جاهایی دارد، چه مملکت‌هایی دارد، چطوری دارند زندگی می‌کنند؛ اما چه‌چیز آن‌ها را ببینی؟ کفرشان را ببین که همه این‌ها اینجوری هستند، اهل جهنمند، آن‌وقت می‌آیی شکر خدا را می‌کنی که تو اینجوری نیستی. اصلاً شما وقتی این‌چیزها را دیدی، نعمتی را که خدا به تو داده می‌فهمی.

من گفتم: خدا به موسی گفت: به این‌ها بگو نعمت‌های من را بگو، با من رفیق بشوند. نعمت چیست که به تو بگوید؟ عزیز من، قربانت بروم، توجه کن! گفتم: نعمت، ولایت است. چرا؟ تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمده، دارد ولایت را تبلیغ می‌کند، دارد به موسی هم همین را می‌گوید. نعمت [را به مردم بگو]، آن‌جا گفتم، خدا می‌گوید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی». حالا عزیز من، قربانت بروم، یک جمله‌ای که من صحبت کردم، گفتم: شما مرگ نداری، این‌است. این مرگ نداری مال همه مردم نیست، این آقا کافر است، می‌آید می‌گوید: «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله» این مسلمان می‌شود؛ اما گفتم این مسلمان می‌شود؛ اما برایش کارساز نیست. توی قلعه‌ای آمده‌است. این اسلامی که آورده، باید ایمان به ولایت بیاورد. اسلام، ایمان به ولایت بیاورد؛ بگوید: «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی‌ولی‌الله» یعنی آن‌وقت این اسلام، روح پیدا می‌کند.

حالا عزیز من، قربانت بروم، به موسی هم که می‌گوید؛ یعنی نعمت این‌را بگو تا مردم رستگار شوند. حالا شما، شخص شما، اگر شما آمدی و همه‌جا امر را اطاعت کردی، عضو می‌شوی، جزء نیستی. همین‌جور که ائمه‌طاهرین، مردن ندارند، تو هم نداری. چرا؟ تو عضو هستی. ببین، دارم چه می‌گویم؟ تو عضو آقا امام‌زمان شدی، همین‌جور که او مردن ندارد، تو هم نداری، چرا می‌گوید وقتی مردی همه‌جا طیران داری، به همه این عالم می‌توانی بگردی. تو که مرده نیستی. این‌جا هم، خدا دلش می‌خواست چه کند؟ وقتی به شیطان گفت: به آدم سجده کن، نکرد، گفت: من از آتشم و متکبری کرد و رفت. درست‌است؟ نکرد. تو در قلبت، در ایمانت، باید ولایت را سجده کنی؛ نه این سجده که سر به مهر می‌گذاری، اگر اینجور سجده کنی، مگر امام‌زمان مهر است؟ این‌نیست، اگر می‌گوید سجده کن، اگر تو یک مهری را سجده کنی، این درست‌است؟ نه، بابا جان، سجده؛ یعنی قبولی. سجده‌ای که می‌گوید بکن؛ یعنی قبولی این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم است. خلق را اینجوری نکنی؟ پس سجده نکردی. ببین وقتی شیطان سجده نکرد چه‌کاره شد؟ اگر بگویم تند می‌شود. چرا لعنتش می‌کند؟ چرا حرام‌زاده می‌گویند؟ من هم همین‌جور هستم. تو باید ولایت حقیقی را سجده کنی؛ یعنی قبول کنی. وقتی قبول نکردی، همین هست. چرا می‌گوید از هزار تای شما اگر یکی با دین از دنیا برود، ملائکه تعجب می‌کنند؟ ما هم مثل شیطان، علی (علیه‌السلام) را سجده نکردیم، امام‌زمان را سجده نکردیم، زهرای‌عزیز را سجده نکردیم، دوازده‌امام، چهارده‌معصوم را سجده نکردیم. باید سجده بکنی. سجده یعنی‌چه؟ تسلیم محض باشی. آیا کردی؟

عزیز من، قربانتان بروم، فدایتان بشوم، توجه کنید. تو اگر این کامپیوتر جهانی را دیدی، به‌قول بعضی‌ها، یک‌خرده شاد می‌شوی. چطور شاد می‌شوی؟ مثلاً آدم یک‌جایی را می‌بیند، خود به خود خوشش می‌آید. چشم آدم یک جاذبه‌ای دارد؛ اما آن‌که گفته نکن، نکن. کلیدش را بزن، خیلی قشنگ است. از عالم مطلع می‌شوی، اصلاً از عالم مطلع می‌شوی. چرا وقتی امام‌زمان بیاید به شما طیران می‌دهد، هرکجا بخواهی بروی [می‌توانی بروی]؟ دیدن، اشکال ندارد، تعجب کردن چیزی نیست. تو باید طیران کنی؟ اصلاً چرا مثلاً یک شخصی، یک‌مرتبه به معراج می‌رود؟ ببین، من دارم با شما چطور صحبت می‌کنم؟ خب، می‌خواهد آیات خدا را ببینی، جاها را ببینی، عظمت خدا را ببینی، به عظمت خدا پی ببری، پی ببری خدا چه کراتی دارد، چه جایی دارد.

آن‌وقت در تمام این حرف‌ها که ما داریم می‌زنیم، من اگر گفتم باید این‌ها را سجده کنیم، حالا این‌ها خودشان محتاج خدا هستند، تمام خلقت، محتاج این‌هاست. می‌دانی خداشناسی چطور است؟ خدا تمام این خلقت را خلق کرده، روی تمام این خلقت، حکم گذاشته‌است. حکمش را امام می‌دهد، تمام این‌ها که حرف می‌زنند، کلام دارند، امام کلامشان را می‌داند. اگر شما یک‌ذره امام‌شناس بودی که به کس دیگر [امام] نمی‌گویی، طرف هارون نمی‌روی، طرف مأمون، طرف ابابکر نمی‌روی، طرف عمر نمی‌روی. همه این‌ها را باید محتاج بدانی. عزیز من، قربانت بروم، خدا به ما گفته، چندین خلقت، هجده‌هزار کرات دارد، صدها هجده‌هزار کرات دارد، خدا این‌ها را خلق کرده؛ اما خدا چه‌کار کرده‌است؟ گفته فرمان وجود مبارک امام‌زمان را ببرید. توجه فرمودید؟ فرمانده کل خلقت، ولی است؛ یعنی امام‌زمان؛ یعنی فرمان تمام این خلقت را به این داده، به تو هم گفته فرمان این‌را ببر، فرمان خلق را نبر. توجه فرمودید؟ یعنی حالا هر چیزی که شما دیدی، مگر نمی‌آورد سوسمار را آن‌جا می‌اندازد، می‌گوید: اگر تو پیغمبری این به نبوت تو شهادت بدهد، هم به یگانگی خدا شهادت داد، هم به نبوت، هم به ولایت امیرالمؤمنین؟ ببین، خدا کم ولایت را برای حیوانات نگذاشته‌است. ما کجاییم؟ آن حیوان اطاعت می‌کند، شهوت به تو غلبه کرده، تو نمی‌کنی. توی دانشگاه چهار تا بچه صورت صاف می‌بینی، نمی‌دانم خانم خیک اینجوری می‌بینی، گول می‌خوری، جدا می‌شوی. از ولایت جدا نشو، برو تفکر داشته‌باش. چرا امام‌صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: جدا می‌شوند؟ می‌گوید: آره، وقتی جدا می‌شوند، اگر در آن حال بمیرند، به دین محمد نمردند. (صلوات)

عزیز من، توی کامپیوتر جهانی داری نگاه می‌کنی، از ولایت جدا نشو، اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی. خدا نکند در آن حال بمیریم. عزیز من، این چشمی که خدا به تو داده، امر رویش گذاشته‌است. اگر امر را اطاعت کند، چرا می‌گوید دست و جوارح خودت را در نزد خدا بگذار؟، این چشم تو چشم خداست. حالا که گذاشتی، می‌گوید: «رب ارجعونی»، آن‌را برمی‌گرداند. ولایت می‌گوید: برو آن‌جا. آن می‌گوید: برو آن‌جا. چرا توجه نداری؟ اگر نگفت: آن‌جا برو، چرا می‌گوید: اگر علی را قبول نداشته‌باشی، به عزت و جلالم قسم، عبادت ثقلین کنی، تو را می‌سوزانم. پس اگر گفت: در نزد خدا بگذار، خدا در نزد ولایت گذاشت.

حالا این چشم تو که در نزد ولایت است، اگر چشم ولایت باشد، چشم ولایت خیانت می‌کند؟ عزیز من، برو توبه کن. با این چشمی که داری نگاه می‌کنی، آیا چشم خدا نگاه می‌کند؟ آیا چشم علی نگاه می‌کند؟ آیا چشم زهرا نگاه می‌کند؟ یعنی حرف من این‌است. تو، مؤمن احتیاج به هیچ‌چیزی نداری؛ تا حتی به نگاه. فقط احتیاج به خدا و ولایت داری. چرا؟ تشخیص داده که کارساز آن‌است. اگر اینجوری نگاه کنی، رهبرت شیطان است، تو باید رهبرت علی (علیه‌السلام) باشد، باید رهبرت، الان وجود مبارک امام‌زمان باشد. به امر او نگاه کنی. اگر می‌گوید در نزد من بگذار، او هم در نزد آن می‌گذارد، به امر او نگاه کنی، به امر او راه بروی، به امر او بخوابی، به امر او پا شوی، آن‌وقت امر الله می‌شوی. حالا چه می‌شوی؟ عضو می‌شوی. حالا همین‌طور که عضو شدی، یعنی با اطاعت عضو می‌شوی، نه با عبادت. گفتیم: عبادت، روحش آن‌است. عبادت تو را بازی می‌دهد. فهمیدی؟ یک‌دفعه کربلا رفتی، یک‌دفعه هم گفت: یک‌نفر داشت نماز می‌خواند، گفت: این عجب آدم خوبی است، توی آفتاب [نماز] می‌خواند، نمازش را شکست، گفت: یکی دو سفر هم کربلا رفتم، روزه هم هستم! خب، بارک‌الله، از خلق می‌خواهد. درست‌است؟

پس اگر من می‌گویم: عبادت روح ندارد، بیشتر عبادتها را ما از خلق می‌خواهیم، یعنی یک مزدی می‌خواهیم. من می‌خواهم بگویم آقا، اسمش را نمی‌آورم، آدم خوبی هستم، نمی‌دانم چطوری هستم، توی خانه‌ام چطوری هستم و از این حرف‌ها. آره، این چیزی به ما می‌دهد، یا ما را تعریف می‌کند، یک‌چیزی به ما بدهد. من عقیده‌ام این‌است که این آدم مشرک است. اغلب ما مشرکیم. توجه نداریم که مشرکیم. توجه تو باید به خدا و امام‌زمانت باشد. عزیز من، حالا اگر شما، منظورم حاج‌آقاست، اینجوری شدی و چشم و پایت و همه را [در نزد خدا] گذاشتی، همین‌جور که، ببین من دوباره تکرار کنم، همین‌جور که امام‌زمان به نگاه به‌غیر خدا احتیاج ندارد، تو هم باید به نگاه غیر ولایت احتیاج نداشته‌باشی. حالا که احتیاج نداری، حالا عضو می‌شوی. حالا که عضو شدی، دیگر کار تو درست‌است. دیگر مرده و زنده نداری. حالا اگر این‌جا شما کارساز هستی، آن‌جا کارسازتر می‌شوی.

ببین، این طیران خیلی خوب است. ان‌شاءالله امام‌زمان بیاید، همه‌شما طیران دارید، طیران خوب است، جایی رفتن خوب است، خود را نگه‌داشتن سخت است. الان می‌خواهی مشهد بروی، به یک‌رفیق بد می‌خوری، خدای‌نخواسته مرتب نگاه می‌کنی. می‌خواهی مکه بروی همین‌طور. اگر بدانی مکه چه‌خبر است؟ اصلاً من جرأت نمی‌کنم بگویم چقدر فساد در مکه است. چقدر بعضی زنها، این‌ها که نمی‌دانم چطوری هستند، چه‌خبر است. اصلاً گنه‌کار حالی‌اش نیست این‌جا مکه است، حالی‌اش نیست این‌جا مشهد است. حالی‌اش نیست کجا دارد می‌رود، مست است. آدمی که خودش را در اختیار شیطان گذاشت، مست است. تو را مست می‌کند. می‌گوید: پاشو برویم کربلا، پدرت را درمی‌آورد. پاشو برویم مکه، تو مستی. هر کجا می‌خواهی نگاه می‌کنی، هر کاری می‌خواهی می‌کنی. به اسم امام‌حسین (علیه‌السلام)، امام‌حسین (علیه‌السلام) را از تو می‌گیرد. مگر نگرفتند؟ به اسم مکه، حقیقت خدا و امر ابراهیم را از تو می‌گیرد. شیطان با عبادت، پدر ما را در می‌آورد. چرا ما توجه نداریم؟

عزیز من، قربانت بروم، تمام این خلقت تا حتی کامپیوتر جهانی باید در اختیار کامپیوتر خدا باشد، آن‌هم قرآن‌مجید است. ببین، چطور همه قوم‌ها را تایید می‌کند؟ اصلاً قرآن تاییدکننده این خلقت است. کلام خداست. آیا ما فهمیدیم یا نفهمیدیم؟ همین قرآن می‌گوید: قرآن بخوان. در زمان ما، این قرآن‌خواندن ما عین قرآن‌خواندن یزید است، او هم همین‌کار را کرد. شما باور می‌کنیم که این قرآن را یزید، جزء کرد تا زمان خلافت آن‌ها نبود. او جزء کرد. امام‌حسین (علیه‌السلام) را کشته، تا دو نفر دید، قرآن را بخوان. حالا هم چقدر جلسه قرآن داریم؟ آیا معنی قرآن را به تو گفتند چیست؟ آیا علی قرآن‌ناطق هست؟ او دارد می‌گوید: قرآن بخوان. بگو: من قرآن ناطقم. گفتم دیگر. عزیزان من، مگر توجه کنید؟ بچه‌هایتان را کجا روانه می‌کنید؟ با توجه روانه کنید. با قرآن، دارند قرآن را از ما می‌گیرند. چرا توجه ندارید؟ با قرآن دارند علی را از ما می‌گیرند، با قرآن دارند قرآن‌ناطق را از ما می‌گیرند.

والله، بالله، دارم می‌بینم، شیطان خیلی قشنگ دارد کار می‌کند. مگر در همان زمان، در زمان یزید، نکرد؟ البته من زمان یزید را می‌گویم، یک‌وقت سوء تفاهم نشود. تمام جوانان را آورد، قرآن را جزء کرد، گفت: قرآن بخوانید. بروید توی تاریخ بخوانید، ببینید چقدر قرائت قرآن درست کرد. چقدر سفارش کرد. گفت: پیغمبر گفته: قرآن، چقدر قرآن را اینجوری کرد؛ اما قرآن‌ناطق را زیر سم اسب کرد. قربانتان بروم، عزیز من، فدایت بشوم، توجه به این عبادتهایتان بکنید. چیزهایی درمی‌آید. الان این کامپیوتر جهانی که درآمده، یک‌چیز دیگر بهتر از این‌هم برای شما درمی‌آورند، شما هر چیزی که برایتان درآمد، ببین، حلال است یا حرام. آخرالزمان، هر چیزی که برای شما در درآمد، اگر بخواهی حفظ شوی، یک تفکر در این داشته‌باش، ببین، این با امر دست است یا نیست. اگر با امر درست‌است، دنبالش برو. قربانتان بروم، ما آمدیم امر را به شما بگوییم. عزیزان من، فدایتان بشوم، قربانتان بروم، اول جوانی‌تان، بیایید این عمر گران را در راه امام‌زمان طی کنید، در راه قرآن‌مجید طی کنید، نه در راه کامپیوتر جهانی.

خودت چقدر زحمت کشیدی، به چه مشکلاتی برخوردی؟ آدم پول می‌خواهد. من به عمرم از پدرم پول نگرفتم، دیدم اصلاً انگار یک رقّتی دارد. به ارواح پدر و مادرم یک‌زمانی بود که این زانوی من از گرسنگی گیر نداشت. به بابایم نمی‌گفتم یک قران به‌من بده. یک شاهی، یک سنار به‌من بده. اگر یک سنار می‌گرفتم، نان می‌گرفتم می‌خوردم. یک‌وقت توی بیابان بودم، نمی‌گفتم. دیدم بابایم بیچاره رعیت است، خب، ندارد. چطور شما مهندس شدید؟ چطور شما سواددار شدید؟ بیایید این سوادت را از اول بچه‌گی‌ات بیاور، چقدر زحمت کشیدی؟ والله، بالله، به‌دینم، من دلم برای شما می‌سوزد، نه فقط برای شما، برای کل این‌مردم می‌سوزد، کل این کسی‌که این نوار من را می‌شنود، من دلسوز شما هستم. بیایید این زحمتتان را به باد ندهید. بیا این زحمت را در خزینه امام‌زمان بگذار.

تو اگر نگاه نکردی، به کمال و کل کمال می‌رسی. اگر آن‌جا که شیطان گفته، نگاه کنی به امر شیطان اطاعت کردی. آیا امر امام‌زمان را اطاعت کنی، بهتر است یا امر شیطان را؟ جوانان‌عزیز، فکر کنید، بیایید اندازه‌گیری کنید. این عمری که زحمت کشیدید، ده‌سال، بیست‌سال، سی‌سال، هر چه، این عمر شما رشد پیدا کند، می‌خواهم این زحمت شما در این عالم هم رشد پیدا کند. ببین، عزیز من، به یک‌نگاه، به یک خیال، به یک فکر باطل، به این‌که دنبال خلق بروی، تمام را از بین می‌بری. چرا می‌گوید: به یک‌کلام، آدم کافر می‌شود، نجس می‌شود؟ چرا به یک‌کلام آدم بگوید، پاک می‌شود؟ من دلم می‌خواهد شما پاک هستید، پاک‌تر شوید. ما که مقصدی نداریم. شما اگر این‌جا مهندسی، آن‌جا هم مهندس باش. اگر این‌جا فرماندهی، آن‌جا هم فرمانده باش، توی قیامت سر به زیر نباش.

والله، بالله، من دیدم کسانی‌که ولایت ندارند، تمام، مضطر و سر به زیر هستند، دیگر چاره هم ندارد. عمرش که طی شد، زندگی‌اش که طی شده، گرفتار است. من می‌خواهم شما در قیامت گرفتار نباشید، سرافراز باشید. (صلوات) چه‌چیزی تو را سرافراز می‌کند؟ خدا و ولایت. جوانان‌عزیز، امر پدر و مادرتان را اطاعت کنید، گیر شکارچی‌ها نیفتید. امروز، آن‌ها که رهبران دین ما بودند، شکارچی شدند. بد زمانی ما گیر افتادیم. خدا، ما را، دین ما را، از گیر شیطان نجات بده. خدا، دین ما را نجات بده. خدا، این سرمایه گران را از کف ما نبرد. عزیزان من، با سرمایه وارد محشر بشویم. عمر گذشت. چند سال می‌خواهیم در این دنیا بمانیم. جوانان، شما یادتان بیاید، الان عمر ما پیش‌رفته، چقدر از آن رفته‌است، چطور شده؟ پس ما می‌خواهیم سرمایه‌دار باشیم. من نگفتم آن‌جا چطور شده‌بود؟ هر کسی‌که کارت علی را داشت، آن سند را داشت، رستگار است. هر که نکرد، با عبادت ثقلین هم توی جهنم می‌اندازد. خیلی باید توجه کنید. جوانان‌عزیز، اول به شما می‌گویم، بعد هم به شما می‌گویم: عزیزان من، خیلی توجه کنید.

حالا چطور بشود که ما این سرمایه را از دست ندهیم؟ همین‌جور با همین حرف‌ها مشغول باشید. حرف دیگری در کار نیاورید. چیز دیگری توی کار نیاورید. هر چیزی بیاورید، یک‌چیز جدید است. هر چیزی بیاورید یک‌چیزی است که شیطان برای شما پیدا کرده‌است. چرا حضرت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: در آن‌زمان، پی خیر و شر مردم نروید، خیرشان هم شر است. اصلاً حضرت می‌فرماید: خیرش، شر شده‌است. چرا می‌گوید خیرش شر شده‌است؟ این دارد به چیز خودش کار می‌کند. اگر یک قرآنی را آورده، یک‌چیزی را آورده، توی مقصد خودش آورده، این‌را جلو آورده که به مقصد خودش برسد. (صلوات)

تو اگر فرمان این کامپیوتر جهانی را دیدی، فرمان خدا را بردی، آن‌وقت آن کامپیوتر خلقت، جاهایی را به تو نشان می‌دهد. قربانت بروم، بهشت را نشانت می‌دهد، فردوس را نشانت می‌دهد، جهنم را نشانت می‌دهد، خلقت را نشانت می‌دهد. تو آن‌جا را که گفته، نگاه نکن؛ آن‌وقت چشمت، می‌آید این‌جا را نشانت می‌دهد. شما حسابش را بکن، هر چیزی که توی این عالم ارزش پیدا کرده، به‌واسطه ولایت است. اگر بهشت، بهشت شده‌است، از نور ولایت است. اگر فردوس، فردوس است، اگر جنات، جنات است، به نور دست دوم ولایت است. درخت طوبی را به نور خلق کرد. حالا چه شد؟ حالا چرا درخت طوبی را به نورش خلق کرده‌است؟ روایت داریم، حدیث داریم، بروید ببینید، قرآن داریم، بروید ببینید، درخت طوبی را برای چه خلق کرده‌است؟ چرا با نورش خلق کرده‌است؟ چرا آن‌وقت از آن نور، بهشت و جنات خلق کرده‌است؟ این درخت طوبی را خلق کرده‌است، روایت صحیح داریم هر مؤمنی یک شاخه‌اش در کاخش می‌آید. بفرما! اصلاً خلق کرد که تو با شاخه درخت طوبی نجوا کنی. کجا می‌روی با این چیزهای مصنوعی نجوا می‌کنی؟ خدا، والله، خیلی خوب خدایی است. این دنیا را که خلق کرده‌است، یک مهمان‌خانه است، به طفیلی این پنج‌نور پاک خلق کرده‌است. گفته: بیا توی این مهمان‌خانه، امر من را اطاعت‌کن. عزیز من، گلابی‌هایش را بخور، سیب‌هایش را بخور، چیزهایش را هم بخور، گوشتش را هم بخور، همه این‌ها را بخور، یک مهمان‌خانه است. به طفیلی این پنج‌تن به شما داده‌است. اما حالا توجه کن، نمی‌گوید من دنیا را به نور ائمه خلق کردم، چون‌که اگر بگوید عظمت دارد. چرا می‌گوید دنیا عظمت ندارد؟ چرا می‌گوید: مثل استخوان خوک در دهن سگ خوره‌دار است؟ تازه، این دنیا که با تمام این تشریفاتش که داری می‌بینی، آن‌وقت خطاب می‌شود، ببین، می‌گوید: من محض شما خلق کردم. بخوان آیه‌اش را، مگر نمی‌گوید: پنج‌تن. والله، زمین و آسمان و هر چه هست را می‌گوید برای شما خلق کردم. تو داری به‌واسطه می‌خوری. در این‌جا باید تمرین کنی.

حالا اگر تمرین کنی، آن‌جا می‌روی که به نور این‌ها خلق شده‌است. اگرنه، ظلمت که در نور نمی‌رود. نور باید در ظلمت بیاید. تو وقتی امر این‌ها را اطاعت نکردی، ظلمت هستی، تو وقتی امر مشابه این‌ها را اطاعت کردی، ظلمت هستی. به نور همان مشابه می‌میری. چرا توجه ندارید؟ چرا جلوی پایت را نمی‌گیری؟ چرا جلوی چشمت را نمی‌گیری؟ ببین، من دارم به شما چه می‌گویم؟ شما وقتی آنجوری شدی، آن‌وقت کجا می‌روی؟ توی بهشتی می‌روی که خدا به نور این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم خلق کرده‌است. تو توی نور می‌روی، اما تو نور باش تا توی نور بروی. ظلمت که در نور نمی‌تواند برود، نور در ظلمت می‌آید.

حالا گفتم، دوباره تکرار می‌کنم، از کجا می‌روی؟ از امر. از امر این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم؛ یعنی امر کس دیگری را اطاعت نکرده‌باشی. توجه فرمودید؟ سوء تفاهم نشود. بعضی از کسانی هستند که باسوادند. تو باید امر استادت را اطاعت کنی، می‌خواهی دکتر بشوی، پرفسور بشوی، نمی‌دانم مهندس بشوی، امر استادت را باید اطاعت کنی، امر خلق را از برای پیشرفت سوادت، پیشرفت این‌که مهندس بشوی، پیشرفته این‌که دکتر بشوی [باید اطاعت کنی] چرا؟ آن منافع خلق است، آن‌هم که می‌گوید: امرش را اطاعت‌کن، برای منافع خودت است، به منافع خلق است. اما آن امرِ ولایت ندارد که به تو بکند، امر توحید ندارد که به تو بکند. توجه فرمودید؟ امر این‌ها را ندارد که به تو بگوید. امر احکام را ندارد که به تو بگوید. باید امر احکام را به تو بگوید، نه امر خودش را. توجه فرمودید من چه می‌گویم؟ دوباره بس‌که خوشم [آمد] والله، می‌گویم: شاید ما را هم به طفیلی شما ببرد، آن‌جا برویم، آن‌وقت این‌چه می‌شود؟ این «نور علی نور» می‌شود. عزیز من، من می‌خواهم تو «نور علی نور» بشوی. قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا حرف بشنو. اگر نشدی؟ اما ظلمت را از خودت دور کن. امر شیطان را از خودت دور کن، ببین، می‌شوی یا نمی‌شوی. (صلوات)

حالا که امر را اطاعت کردی، آن‌وقت خدای تبارک و تعالی تو را چه‌کار می‌کند؟ تو را ضبط می‌کند. تا حتی روایت داریم می‌گوید: خودم شدی. بفرما! چطور خودش شدی؟ صفات او را باید داشته‌باشی. خدا سخی است، باید سخی باشی، خدا کریم است، باید کریم باشی. خدا گذشت دارد، باید گذشت داشته‌باشی، خدا ستارالعیوب است، باید ستارالعیوب باشی. عیب مردن را نگویی. توجه فرمودید؟ خدا به‌فکر شماست. شما هم به‌فکر مردم باشی. اما به‌فکر چه مردمی؟ کسانی‌که او را اطاعت می‌کنند، نه این‌که کسانی‌که خلق را اطاعت می‌کنند، نه کسانی‌که هارون و مامون و متوکل را اطاعت می‌کنند. اگر به آن‌ها بدهی، مثل همان‌ها هستی تا حتی کارگشای آن‌ها نباید بشوی. وای به حالت، اگر چیزی به این‌ها بدهی، مگر این‌نیست که جمّال، شترش را می‌داد، گفت: چرا می‌دهی؟ گفت: مکه می‌رود. گفت: حاضری او باشد بیاید کرایه و بار شترها را بدهد؟ گفت: آره. گفت: با او شریک هستی. من دلم می‌خواهد شما شریک ظلمه نباشید. دلم می‌خواهد بیایید با خدا شریک بشوید. دلم می‌خواهد با امام‌زمان شریک بشوید. دلم می‌خواهد با مؤمن شریک بشوید. بهره از او ببرید، نه از این‌ها. والله، خیلی قشنگ است. اصلاً باید به این‌ها پوزخند بزنید. اگر این دارد غیر خلق کار می‌کند با این بساطش، بدان دارد کسب جهنم می‌کند. تو باید کسی را دوست داشته‌باشی که کسب بهشت کند. قربانتان بروم، این چند روزه عمر را بیایید تفکر داشته‌باشیم. اصلاً آن‌ها را از خودتان جدا بدانید. خودتان از آن‌ها جدا کنید. (صلوات)

پس هر چیزی که در آخرالزمان درآمد، با تفکر یک‌نگاه به آن بکنید. حالا چیزهای دیگر هم درمی‌آید، متوجه هستی؟ خیلی چیزهای دیگر تعجب‌انگیز درمی‌آید. اما تعجب‌انگیز برای کسی است که ولایت را نشناسد، خدا را نشناسد، تعجب دارد. روی تعجب‌انگیزی آن‌را می‌پذیرید، نگاه می‌کنید. توجه فرمودید دارم چه می‌گویم؟ پس ما چیزهایی را می‌آید و تعجب‌انگیز است، باید با اندیشه نگاه کنیم؛ یعنی ببینی ثمره این چیست؟ این‌را شیطان برانگیخته، یا امام‌زمان برانگیخته یا امر برانگیخته؟ اگر کسی برانگیخته، این‌ها می‌خواهند تو را جدا کنند. عزیز من، جدا نشو. من یک پاره‌وقتها می‌آیم، وقتی می‌خواستم بیایم، گفتم: خدایا، ما را از خودت جدا نکن، رفقای من را جدا نکن، تو وقتی جدا نشوی، از او به تو فیض می‌رسد. والله، اگر جدا شوی، از شیطان به تو فیض می‌رسد. اگر جدا نشوی، از او فیض به تو می‌رسد، اگر جدا شوی و آن‌طرف بروی، از شیطان به تو فیض می‌رسد؛ یعنی شیطان تو را تقویت می‌کند، قوایت را تقویت می‌کند؛ اما اگر از آن‌طرف بروی، معنویتت را تقویت می‌کند، عزتت را تقویت می‌کند، حرمتت را تقویت می‌کند. عزیز من، اگر دنیا را هم می‌خواهی، باید طرفش بروی. چرا؟ همین توی دنیا را هم رویش حکم گذاشته‌است. می‌گوید: اگر به یک مؤمن توهین کنی، خانه من را خراب کردی، ببین، چقدر به تو عظمت داده‌است؟ اگر دل یک مؤمنی را خوش کردی، دل من را خوش کردی. من گفتم، نمی‌خواهم بگویم، مگر امام‌صادق نیست؟ ببین، عضو این‌است. [می‌فرماید:] مریض شدی، می‌گوید: آره، [می‌فرماید:] من مریض شدم. بهتر شدی؟ می‌گوید: آره، [می‌فرماید:] من بهتر شدم. یعنی خودش را خودش حساب می‌کند. بابا، بیایید خدا خودتان را خودش حساب کند. بیایید امام‌زمان خودتان را خودش حساب کند. ما کجا می‌رویم؟

حالا این‌همه که رفتند چطور شدند؟ پیشینیان که رفتند چه‌کار کردند؟ پس، عزیز من، این حرف‌ها، یک اندازه‌ای تفکر [می‌خواهد] ببین، من حرفی زدم که خیلی روشن باشید. هر چیزی که در این‌زمان درآمد، فوری نگو بد است، فوری نگو اینجوری‌است. خودت مبتلا می‌شوی. یک‌نگاه ولایت به این بکن، یک‌نگاه قرآن به این بکن، یک‌نگاه امر قرآن به این بکن. ببین، امر رویش هست یا نه؟ اگر نیست، او را دور بینداز. چرا می‌گوید: کافر ارزش ندارد؟ امر قرآن ندارد، امر خدا ندارد. چرا نجس است؟ جوانان‌عزیز، الان هر چیزی که من‌بعد [آمد]، شاید من نباشم، هر چیز تعجب‌انگیزی را که برای این مملکت داد، تو هم با تعجب‌انگیزی و با عبرت نگاه کن، ببین، این‌چه فایده‌ای دارد؟ اگر ضد دین است، ضد ولایت است، او را کنار بزن. این پیدا شده که به ولایت تو خدشه بزند. چرا می‌گوید تشبه به کفار حرام است؟ پی چیزی که تشبه است نرو، خودت را به او تشبه نکن. بیا خودت را به پیغمبر تشبه بکن، به علی (علیه‌السلام) بکن، به زهرا (علیهاالسلام) بکن. مگر این‌ها برحق نیستند؟ چرا می‌روی خودت را به کفار تشبه می‌کنی؟ خانمت را اینجوری می‌کنی، فرشت را اینجوری می‌کنی؟ خانه‌ات را اینجوری می‌کنی؟ نمی‌دانم، خودت را اینجوری می‌کنی؟ آخر، این چه‌کاری است که می‌کنی؟ پس تو آن‌ها را دوست داری. از اعمال تو پیدا است که آن‌ها را دوست داری که دم از آن‌ها می‌زنی.

روایت داریم، حضرت امام‌صادق، رئیس‌مذهب ماست، می‌گوید: مکه می‌روند، عمره می‌روند، حج می‌روند، جاده صاف می‌کنند، عاق پدر و مادر هم نیستند، قرآن را هم سر می‌گیرند، حضرت می‌گوید: ما را هم قبول دارند، می‌گوید: دم از ما می‌زنند. آن‌وقت حضرت می‌فرماید: این‌ها اهل‌جهنم هستند. شما توی این‌مردم نگاه کن، اغلب مردم از آن‌ها که خلاصه یک ادعاهایی می‌کردند، توی این‌ها نگاه کن، همین‌جور هستند. آن‌ها که رهبران ما بودند، اغلب آن‌ها [اینجور بودند] البته خوب هم دارند. ما تشکر از خوب‌هایشان می‌کنیم؛ اما ببین، این‌ها که اهل‌دنیا شدند، آن‌وقت از امام‌صادق (علیه‌السلام) سوال می‌کنند: یابن رسول‌الله، این یک مسلمان کامل است، قرآن سر می‌گیرد، مکه می‌رود، عمره می‌رود، خانه‌خدا را قبول دارد، همه این‌ها را می‌گوید، حضرت دستش را همچنین می‌کند، می‌فرماید: مال را چنگ می‌زند. بفرما! می‌گوید: گیر به مال حرام و حلال نمی‌دهد، با همان مکه می‌رود، با همان روزه می‌گیرد، این آدم یک روزه بگیرد، شصت‌تا روزه گردنش می‌آید. این آدم با این مال، طواف‌نساء می‌کند، خدا نکند، زنش هم به او حرام است. [می‌گوید:] حاج‌آقا، مکه رفته‌است؟ بله؟ حاج‌آقا، ده‌دفعه مکه رفته، زنش هم به آن حرام است! با مال غیر امر رفته‌است. بابا جان، با مال امر برو. آن مالی که تو داری، پرچم دست گیر، امر دارد. این اسکناس هزاری امر است. چرا؟ اطاعت امر کردم که این گیرم آمده‌است. این امر است. اما یک‌وقت می‌بینی، همین اسکناس امر شیطان است. این اسکناس امر خداست، آن اسکناس امر شیطان است. هر دو را هم چاپ زدند. چرا؟ او را با امر پیدا کردی، به امر اتصال است، آن هزار تومانی را بی‌امر پیدا کردی، اتصال به آن‌است. بفرما، عزیز من، این حرف‌ها یک‌قدری تفکر می‌خواهد، یک‌قدری بنشینید حسابهایش را بکنید، ببینید درست‌است یا نه؟ آن‌وقت وقتی‌که شما حسابهایش را کردی، با درستی حرکت می‌کنی. ببین، من دارم چه می‌گویم؟ شما وقتی با درستی حرکت کردی، الان این‌جا کجاست؟ ناندل، درست‌است؟ در ناندل هستی، اما در حج بیت‌الله هستی، در ناندل هستی، در خانه امام‌حسین (علیه‌السلام) هستی، در ناندل هستی، در زیارت امام‌حسین (علیه‌السلام) هستی. با امر داری حرکت می‌کنی. آن‌جا هم اگر امر را نبری، می‌گوید: گم‌شو. خود امام‌حسین (علیه‌السلام) به تو می‌گوید: گم‌شو، خوب شد؟ چرا؟ مگر خدا نگفت: امر را اطاعت‌کن، نکرد، تو باید امر را ببری، او هم تو را می‌پذیرد. باید آن‌جا امر را ببری، تو باید امر را ببری، تو غیر امر پول بردی، ما «گم‌شو» هستیم. ما خودمان حالی‌مان نیست. اگر آن «گم‌شو» ها را که به ما گفته، الان ببین چند تا شده‌است. الان چند تا به‌من گفته‌است. حالا خوب است که من حسابش را ندارم، خجالت نمی‌کشم. فهمیدی؟

عزیز من، قربانت بروم، حواست جمع باشد. ببین، ما چه‌کار داریم می‌کنیم؟ پس من حرفم این‌است: عزیزان من، با امر حرکت کنید، با امر بروید، با امر بخوابید، با امر پا شوید، با امر پول پیدا کنید، با امر بروید در کامپیوتر جهانی نگاه کنید. نگاه، خیلی خوب است. اصلاً آدم وقتی نگاه می‌کند، عبرت‌انگیز می‌شود؛ اما بدان تمام این‌ها که هست باید به امر باشد. تمام این‌ها که داری می‌بینی باید به امر باشد. اگر به امر نباشد، امر، این‌ها را باطل اعلام کرده‌است، تو را هم باطل اعلام کرد که آن‌ها را دوست داری. توجه فرمودید؟ تو را هم باطل اعلام کرد. اما نه، اگر تو عظمت خدا را ببینی، گفتم: حسن یوسف آن‌است که یوسف را آفریده، تو باید توی خدا باشی، نگاه به کامپیوتر جهانی بکنی، توی خدا باشی، نگاه بکنی. والله، خیلی ارزش دارد.

یعنی می‌خواهم بگویم، این کامپیوتر جهانی که درآمده، برای شما مهندس‌ها، با سوادها، با کمال‌ها درآمده، این یک‌چیزی است که دارد می‌خواهد شما را رفوزه کند. توجه کنید، رفوزه نباشید. به آن‌کسی‌که این‌را درست‌کرده، پوزخند بزن، بدان کامپیوتر الهی چه‌چیزی درست کرده‌است؟ با همه این حرف‌ها باید امر را اطاعت کند. این کامپیوتر خلقت یعنی قرآن باید آن‌را امضاء کند، تایید کند. اگر تایید نکند، به‌درد نمی‌خورد. تو که نگاه ناجور کردی، تو را تکذیب کرده‌است. آن‌هم که این‌هم هست، آن‌را تکذیب کرده‌است. اگر نگاه نکنی، تو را تایید کرده، آن‌هم یک‌چیزی است که در این عالم پیدا شده، عظمت خداست. شما یک‌نگاه کنی، عظمت خدا را می‌بینی، یک‌نگاه کنی، امر شیطان را اطاعت می‌کنی. حالا کدامیک بهتر است؟ اصلاً قرآن آمده شما را تایید کند. کلام‌الله مجید آمده شما را تایید کند. ببین، چطور قوم نوح را آن‌جا تکذیب می‌کند، ابراهیمش را می‌کند، موسی را می‌کند، عیسی را می‌کند. چرا یک‌لحظه در ولایت تزلزل داشتند، فوراً قرآن تکذیب می‌کند؟ عزیزان من، جوانان‌عزیز، رفقای‌عزیز، بیایید تزلزل راجع به‌قرآن مجید نداشته‌باشید. تزلزل راجع‌به خدا نداشته‌باشید، تزلزل راجع‌به ولایت نداشته‌باشید که قرآن شما را تایید کند.

اصل، کلام‌الله مجید است. حالا ببین چطور شد؟ حالا در زمان عمر و ابابکر گفت: «حسبنا کتاب‌الله» ما کتاب خدا را قبول داریم؛ اما امر کتاب را قبول نداریم، آن‌هم علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. (صلوات) این مصنوعی قبول دارد، به مصنوعی که چیزی نمی‌دهند. چرا؟ اگر قرآن را قبول داشتند، آن‌ها را بهشت می‌برد. چرا خدا گفت: کافر و مرتد شدند، کافر و مرتد به چه شدند؟ به ولایت شدند. آدمی که بگوید من فقط قرآن را قبول دارم، کافر و مرتد می‌شود؟ نه، قرآن با علی است، علی با قرآن است. همین‌ساخت که می‌گوید: «لا اله الا الله» می‌گوید: «محمد رسول‌الله» همین‌ساخت که می‌گوید: «محمد رسول‌الله» می‌گوید: «علی‌ولی‌الله» این‌ها با هم است؛ اما والله، با همه این‌ها اگر علی را قبول نداشته‌باشی، نه محمد را قبول داری، نه علی (علیه‌السلام) را. چرا؟ مقصد خدا ولایت است. از تمام این خلقت، مقصد علی است. ما چه‌کار می‌کنیم؟ بابا جان، ببین، من دارم برای شما قشنگ می‌گویم، می‌گوید: امر پیامبر را اطاعت کنید؛ امر پیغمبر ولایت است. پس چرا قبول ندارند؟ پیغمبر را قبول ندارند. خدا امر کرده رسول‌الله را قبول داشته‌باش، او هم امر کرده، امیرالمؤمنین را قبول داشته‌باش، خب، قبول نداری، هیچ‌کدام از آن‌را قبول نداری. پس تو چه هستی؟ پس تو خودت یک محور درست کردی، خودت را با محورت را لعنت می‌کند. (صلوات)

خدایا، عاقبتتان را به‌خیر کن.

خدایا، ما را با خودت آشنا کن.

خدایا، ما از این حرف‌ها لذت ببریم.

خدایا، ما دلمان می‌خواهد بیاییم؛ اما راه را بلد نیستیم، راه را نشانمان بده. خدایا، حالا که راه را نشانمان دادی، ما را توی راه آوردی، ما را نگه‌دار.

خدایا، به‌حق پیغمبر، امیرالمؤمنین، فاطمه‌زهرا، امام‌حسن، امام‌حسین، در وجود ما، یک‌جوری باشد که خدایا، ما امر این‌ها را اطاعت کنیم.

خدایا، ما را در دنیا و آخرت سرافراز کن. من یک پاره‌وقتها می‌گویم: اگر آدم ولایت نداشته‌باشد، بی‌صورت است. از آن‌جا من استفاده کردم که خدا می‌گوید: اگر علی را قبول نداشته‌باشی، به‌رو تو را به جهنم می‌اندازم. یعنی روی آدمی دیگر قیمت ندارد. این روی آدم تا زمانی قیمت دارد که ما ولایت داشته‌باشیم. خدایا، ولایت را از ما نگیر.

خدایا، به‌حق امام‌زمان، باز تو را قسم می‌دهم عاقبت همه ما را به‌خیر کن، خدایا، دنیا و آخرت ما را اصلاح کن.

خدایا، از بلاهای زمینی و آسمانی، شر مردم، شر شیطان حفظ‌کن. (با صلوات بر محمد)

یا علی
  1. امام‌حسین: سرگرم شدن به نشانه‌ها موجب دوری از تو می‌شود. پس تمام قوای من را متوجه خدمتی کن که مرا به تو برساند. (بحار الانوار، جلد 95، صفحه 216) [ فهرست روایات ] صفحاتی که به این روایت ارجاع داده‌اند
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه