منتخب: امام جواد: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' | ||
− | == | + | ==قسمت 1{{ارجاع|[[هدایت با خداست نه با خلق]] 81 (دقیقه 21) و [[صفاتالله]] 82 (دقیقه 19 و 20) و [[ناراحتی از حرف خلق]] (کوثر) 74 (دقیقه 59) و [[مشهد 94 - شب دوم، روضه]] (دقیقه 24)}}== |
{{صوت منتخب|imam-javad}} | {{صوت منتخب|imam-javad}} | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
چرا امیرالمؤمنین علی {{علیه}} در اینخانه میآید؟ چرا حضرت زهرا {{علیها}} میآید؟ چرا جواد الائمه {{علیه}} میآید؟ چرا ائمه طاهرین {{علیهم}} اینجا میآیند؟ آیا محض من میآیند؟ من یک پسر رعیت بدبخت بیچاره بیسواد هستم. محض این حرفها که زده میشود میآیند؛ یا شما میزنید، یا من میزنم، اینها میآیند و استقبال میکنند. الحمد لله در قم یک جلسهای است که حرف ما را میزند. به تمام آیات قرآن! امیرالمؤمنین {{علیه}} آمد و به پسرم گفت: علی! امیرالمؤمنین علی {{علیه}} خانه هیچکس در قم نرفته، فقط خانه پدر تو آمده است. شما قدردانی کنید! این حرفها را به همه کس نزنید؛ آنوقت میگویند: فلانی، جادوگر است که این حرفها را میزند؛ میخواهد شما را گول بزند؛ چون آن کسیکه این مطلب را میگوید، ولایت ندارد؛ ولایت جاذبه دارد. ببین، آهنربا هیچ چیز را نمیگیرد، فقط آهن را میگیرد. دل ولایتی هم ولایت را میگیرد. {{ارجاع|[[مشهد 94 - شب دوم، روضه]]}} | چرا امیرالمؤمنین علی {{علیه}} در اینخانه میآید؟ چرا حضرت زهرا {{علیها}} میآید؟ چرا جواد الائمه {{علیه}} میآید؟ چرا ائمه طاهرین {{علیهم}} اینجا میآیند؟ آیا محض من میآیند؟ من یک پسر رعیت بدبخت بیچاره بیسواد هستم. محض این حرفها که زده میشود میآیند؛ یا شما میزنید، یا من میزنم، اینها میآیند و استقبال میکنند. الحمد لله در قم یک جلسهای است که حرف ما را میزند. به تمام آیات قرآن! امیرالمؤمنین {{علیه}} آمد و به پسرم گفت: علی! امیرالمؤمنین علی {{علیه}} خانه هیچکس در قم نرفته، فقط خانه پدر تو آمده است. شما قدردانی کنید! این حرفها را به همه کس نزنید؛ آنوقت میگویند: فلانی، جادوگر است که این حرفها را میزند؛ میخواهد شما را گول بزند؛ چون آن کسیکه این مطلب را میگوید، ولایت ندارد؛ ولایت جاذبه دارد. ببین، آهنربا هیچ چیز را نمیگیرد، فقط آهن را میگیرد. دل ولایتی هم ولایت را میگیرد. {{ارجاع|[[مشهد 94 - شب دوم، روضه]]}} | ||
− | + | ==قسمت 2{{ارجاع|ارتباط خلقت با امام حسین ۸۵ (دقیقه ۳۰)}}== | |
+ | {{صوت منتخب|amiralmomenin-ali-2}} | ||
+ | |||
+ | حالا من یک مصیبت برای شما میخوانم. امشب چونکه شب قتل است و شبی است که مولای متقیان را در ظاهر از دست میدهیم؛ اما علی {{علیه}} مُرده نیست، امیرالمؤمنین علی {{علیه}} همیشه زنده است. آخر، از کجا این حرف را میزنی؟ در عالم تشیّع، در عالم اسلام، دو کس است که قبرشان معلوم نیست: یکی حضرت زهرا {{علیها}} بود، یکی هم امیرالمؤمنین {{علیه}}؛ آن هم از ترس نمازخوانها و مقدّسها و مکّهبروها و حجّ بهجا آوردنها و آنها که همیشه دم از اسلام میزدند، میخواستند زهرا {{علیها}} را درآورند. حضرت زهرا {{علیها}} فرمود: مرا شب دفن کنید! حالا همان کار را که با حضرت زهرا {{علیها}} میخواهند بکنند، میخواهند با امیرالمؤمنین {{علیه}} هم بکنند. | ||
+ | |||
+ | حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} همینجور که زهرای عزیز {{علیها}} را شب دفن کرد، آدم آتش میگیرد که اغلب ما دنبال همانها میرویم؛ چون دنبال آنها رفتن، دنبال شیطان است. هنوز بیدار نشدیم، هنوز دل نکندیم. | ||
+ | حالا چه کسی میخواهد امیرالمؤمنین {{علیه}} را از قبر دربیاورد؟ همین نمازخوانها و روزهبگیرها و حجّبروها. | ||
+ | |||
+ | امیرالمؤمنین {{علیه}} فرمود: حسنجان! حسینجان! عقب تابوت را بگیرید! جلوی تابوت را نگیرید! خودش برود. حالا دارد میرود، یک وقت وسط راه، دید یک سواری، جلوی جنازه را گرفت، یک دفعه امام حسن {{علیه}} تکانی خورد، در ظاهر، این را من میگویم: کیست که جلوی جنازه را گرفت؟ دید خود امیرالمؤمنین {{علیه}} است. فرمود: حسنجان! حسینجان! من هستم، غصّه نخورید! کجا امام مُرده است؟ اگر امام مُرده است، چرا سرش قرآن میخواند؟ دنبال چهکسی میروید؟ چه کار داریم میکنیم؟ هر جا گفت «من» هستم، دنبالش میرویم. | ||
+ | |||
+ | حالا بالأخره رفتند، بالای یک تپّهای میروند، آنجا را میکَنند، میبینند قبری است. میگوید: اینجا را نوح پیامبر برای وصیّ پیامبر درست کرده است. نوح دومین پیامبر است. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمده است، آنموقع امیرالمؤمنین {{علیه}} وصیّ بوده است. بدبخت بیچاره! کجا میروی؟ ماوراء دارد در ولایت کار میکند، ماورای خلقت دارد کار میکند. کسیکه ماورای خلقت را به وجود آورده، میگوید: قبر امیرالمؤمنین {{علیه}}، وصیّ رسول الله است. بدبخت بیچاره! حالا تو چه میگویی؟ ما جلوی چشممان را میبینیم؛ اصلاً هیچ چیزی را نمیبینیم. شیعه باید در ماورای خلقت کار کند، یقین کند. | ||
+ | |||
+ | حالا به قول ما، قبر امیرالمؤمنین {{علیه}}، تا زمانی مخفی بود که گویا به نظرم تپّهای بود که شکارها تا آن بالا میرفتند، دیگر این گرگها و حیوانات به شکارها کار نداشتند، احترام میکردند. حیوان تپّهای که قبر امیرالمؤمنین {{علیه}} است را احترام میکند. چرا احترام ولایت را نمیکنید و میروید ویدیو و نمیدانم این آشغالها را میزنید؟ به تمام آیات قرآن، بعضی از ما از حیوان بدتر هستیم. کجا میروید؟ این کارها چیست که ما میکنیم؟ امام زمانت را احترام کن! اینکار را نکن! | ||
+ | |||
+ | {{درباره متقی|من چندین سال مشهد رفتم، هیچ کاری نکردم. از امام رضا {{علیه}} خجالت میکشیدم، امام رضا {{علیه}} را میدیدم. از حلال خودم دست برمیداشتم،}} تو به حرام میافتی. تو چه شیعهای هستی؟ تو شیره هم نیستی. گناه، مثل مگس میماند، سر اندر پایت را گرفته است. باید گناه نزدیک شما نیاید، کُر باشید! | ||
+ | |||
+ | حالا اینها چه میکنند؟ حالا برگشتند. حالا زینب همیشه یادش میافتد که امیرالمؤمنین {{علیه}} یک قدری که به صبح داشت، مناجات میکرد، میرفت بالای مأذنه، خود امیرالمؤمنین {{علیه}} اذان میگفت. خوشش میآمد، بگوید: {{روایت|«أشهد أن لا إله إلّا الله»}} اگر علی {{علیه}}، {{روایت|«أشهد أن لا إله إلّا الله»}} میگفت، تمام خلقت میگفت. یا اگر {{روایت|«أشهد أنّ محمّداً رسول الله»}} میگفت، تمام خلقت میگفت. امیرالمؤمنین علی {{علیه}} اذان میگفت، به قربان بلال بروم! گفتند همان اذان را بگو! گفت: من اذان بیولایت نمیگویم. این بلال وصل است. | ||
+ | |||
+ | خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن! | ||
+ | |||
+ | خدایا! تو را به حقّ خود امیرالمؤمنین، امشب ما را به علی {{علیه}} ببخش! از سر گناهان کوچک و بزرگ ما در گذر! | ||
+ | |||
+ | امیدوارم شما دیگر با امام زمان {{عج}}، عهد و پیمان بکنید که دیگر تا میتوانید گناه نکنید، تا میتوانید فرمان ببرید، تا فرمانده بشوید. والله، اگر فرمان ببرید، خدا شما را فرماندهات میکند. دوباره تکرار میکنم: امیدوارم که خدایا! ما را به علی {{علیه}} ببخش! از محبّت علی {{علیه}} نفوذ در قلب ما بکند، آنچه که هوا و هوس است، از دل ما بیرون برود. | ||
+ | |||
+ | خدایا! تو را به حقّ فرق شکافته علی تو را قسم میدهم که حاجت مهمّ ما این است که امام زمان ما را برسان! دوم حاجت ما این است که یاور ایشان باشیم، سوم حاجت ما این است که امام زمان {{عج}} تا حالا راضی نبوده، امام زمان! تو را به حقّ علی، از ما راضی شو! این رضایت ادامه پیدا کند. هر محبّتی به غیر شما و خدا هست، از دل ما بیرون برود. مملوی محبّت شما باشیم. {{ارجاع|ارتباط خلقت با امام حسین 85}} | ||
{{یا علی}} | {{یا علی}} | ||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده: منتخب 1401]] | [[رده: منتخب 1401]] |
نسخهٔ ۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۵۰
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
قسمت 1[۱]
صفات اللهی که خدا از آن حمایت میکند، رفع حاجت برادر مؤمن است. شخصی خدمت جواد الائمه (علیهالسلام) آمد و پرسید: یابن رسول الله! ارزش زیارت قبر پدر شما چقدر است؟ امام فرمود: از هفتاد حجّ و هفتاد عمره بالاتر است. بعد عرض کرد: آیا کاری بالاتر از زیارت قبر پدرتان هست؟ فرمود: آری! برآوردن یک حاجت برادر مؤمن. رفع حاجت برادر مؤمن این است که کاری دارد برایش انجام دهی یا اینکه پولی به او بدهی. رفع حاجت از زیارت امام بالاتر است و بیشتر به تو اجر میدهد، آن امر به تو اجر میدهد. توجّه میکنید من چه میگویم؟ به آن کاری که کردی، به تولیدِ تو اجر میدهد. تولیدِ تو این است که فقر یک بنده خدا را خاموش کردی. زیارت امام، زیارت است؛ اما رفع حاجت مؤمن، امر ولایت و صفات خداست؛ صفات امام است که برادر دینیات را از فقر نجات دهی. زیارت امام رضا (علیهالسلام) هم که میروی، باید صفات ببری نه خودت را، چشم و دست و پای شما، تا حتّی درونت صفات ببرد؛ امام رضا (علیهالسلام) از درون شما خبر دارد. آیا ما صفات میبریم یا خودمان را میبریم؟ همان جا هم که هستی، چند خیال داری! حرف و خواهشهایی که داری میکنی، از روی نفس خودت میکنی! [۲]
وقتی آقا امام رضا (علیهالسلام) به طوس تشریف بردند، عدّهای بودند که دور جواد الائمه (علیهالسلام) میآمدند. خانه آقا امام رضا (علیهالسلام)، دو تا درب داشت: یکی باب الصّغیر، دیگری باب الکبیر. فقرا در باب الکبیر جمع میشدند؛ اما این عدّه جواد الائمه (علیهالسلام) را از باب الصّغیر میبردند. آقا علی بن موسی الرّضا (علیهالسلام) به جواد الائمه (علیهالسلام) نوشت: شنیدهام تو را از باب الصّغیر میبرند، از باب الکبیر برو. خزینه خدا تهی نیست، به قوم و خویشانت، آنهایی که نزدیک هستند، اینقدر پول بده! به آنهایی که دور هستند، اینقدر پول بده! به همسایههایت اینقدر پول بده! به رفقایت هم اینقدر پول بده! امام، رفقا را هم جزء قوم و خویشها آورد. ببینید اینها دستور است که به ما دادهاند. من نمیگویم مقدّسگری کن و برو مالت را بده! دستور را عمل کن. آخر تو چطور خوابت میبرد؟! یک خانه داری، چه کارش میکنی؟! شما برای آبرویت یک خانه بساز؛ البتّه خوب بساز! من بعضی وقتها به رفقا میگویم: خانه که میخواهید بسازید، اوّل زیرزمین بسازید! چرا؟ با این زیرزمین، خانهات محفوظ دارد. خانه بساز! مطابق شأنت است. شما نمیتوانید در یک خانه خشتی و گِلی بروید. تو باید خانهات خوب باشد، ماشین داشته باشی، وسایل زندگی داشته باشی، حرف من همهاش سرِ حرام است؛ یعنی قانع باش! امروز من گفتم عدّهای هستند که در این دنیا خوش هستند. آنها کسانی هستند که قانع و راضی باشند و جزء وِلای ائمه طاهرین (علیهمالسلام) باشند؛ یعنی امرشان را اطاعت کنند. اینها خوش هستند، مابقی خوش نیستند، خیال میکنند که خوش هستند. [۳]
چرا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در اینخانه میآید؟ چرا حضرت زهرا (علیهاالسلام) میآید؟ چرا جواد الائمه (علیهالسلام) میآید؟ چرا ائمه طاهرین (علیهمالسلام) اینجا میآیند؟ آیا محض من میآیند؟ من یک پسر رعیت بدبخت بیچاره بیسواد هستم. محض این حرفها که زده میشود میآیند؛ یا شما میزنید، یا من میزنم، اینها میآیند و استقبال میکنند. الحمد لله در قم یک جلسهای است که حرف ما را میزند. به تمام آیات قرآن! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمد و به پسرم گفت: علی! امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خانه هیچکس در قم نرفته، فقط خانه پدر تو آمده است. شما قدردانی کنید! این حرفها را به همه کس نزنید؛ آنوقت میگویند: فلانی، جادوگر است که این حرفها را میزند؛ میخواهد شما را گول بزند؛ چون آن کسیکه این مطلب را میگوید، ولایت ندارد؛ ولایت جاذبه دارد. ببین، آهنربا هیچ چیز را نمیگیرد، فقط آهن را میگیرد. دل ولایتی هم ولایت را میگیرد. [۴]
قسمت 2[۵]
حالا من یک مصیبت برای شما میخوانم. امشب چونکه شب قتل است و شبی است که مولای متقیان را در ظاهر از دست میدهیم؛ اما علی (علیهالسلام) مُرده نیست، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) همیشه زنده است. آخر، از کجا این حرف را میزنی؟ در عالم تشیّع، در عالم اسلام، دو کس است که قبرشان معلوم نیست: یکی حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، یکی هم امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ آن هم از ترس نمازخوانها و مقدّسها و مکّهبروها و حجّ بهجا آوردنها و آنها که همیشه دم از اسلام میزدند، میخواستند زهرا (علیهاالسلام) را درآورند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمود: مرا شب دفن کنید! حالا همان کار را که با حضرت زهرا (علیهاالسلام) میخواهند بکنند، میخواهند با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم بکنند.
حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همینجور که زهرای عزیز (علیهاالسلام) را شب دفن کرد، آدم آتش میگیرد که اغلب ما دنبال همانها میرویم؛ چون دنبال آنها رفتن، دنبال شیطان است. هنوز بیدار نشدیم، هنوز دل نکندیم. حالا چه کسی میخواهد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را از قبر دربیاورد؟ همین نمازخوانها و روزهبگیرها و حجّبروها.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: حسنجان! حسینجان! عقب تابوت را بگیرید! جلوی تابوت را نگیرید! خودش برود. حالا دارد میرود، یک وقت وسط راه، دید یک سواری، جلوی جنازه را گرفت، یک دفعه امام حسن (علیهالسلام) تکانی خورد، در ظاهر، این را من میگویم: کیست که جلوی جنازه را گرفت؟ دید خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. فرمود: حسنجان! حسینجان! من هستم، غصّه نخورید! کجا امام مُرده است؟ اگر امام مُرده است، چرا سرش قرآن میخواند؟ دنبال چهکسی میروید؟ چه کار داریم میکنیم؟ هر جا گفت «من» هستم، دنبالش میرویم.
حالا بالأخره رفتند، بالای یک تپّهای میروند، آنجا را میکَنند، میبینند قبری است. میگوید: اینجا را نوح پیامبر برای وصیّ پیامبر درست کرده است. نوح دومین پیامبر است. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمده است، آنموقع امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وصیّ بوده است. بدبخت بیچاره! کجا میروی؟ ماوراء دارد در ولایت کار میکند، ماورای خلقت دارد کار میکند. کسیکه ماورای خلقت را به وجود آورده، میگوید: قبر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، وصیّ رسول الله است. بدبخت بیچاره! حالا تو چه میگویی؟ ما جلوی چشممان را میبینیم؛ اصلاً هیچ چیزی را نمیبینیم. شیعه باید در ماورای خلقت کار کند، یقین کند.
حالا به قول ما، قبر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، تا زمانی مخفی بود که گویا به نظرم تپّهای بود که شکارها تا آن بالا میرفتند، دیگر این گرگها و حیوانات به شکارها کار نداشتند، احترام میکردند. حیوان تپّهای که قبر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است را احترام میکند. چرا احترام ولایت را نمیکنید و میروید ویدیو و نمیدانم این آشغالها را میزنید؟ به تمام آیات قرآن، بعضی از ما از حیوان بدتر هستیم. کجا میروید؟ این کارها چیست که ما میکنیم؟ امام زمانت را احترام کن! اینکار را نکن!
من چندین سال مشهد رفتم، هیچ کاری نکردم. از امام رضا (علیهالسلام) خجالت میکشیدم، امام رضا (علیهالسلام) را میدیدم. از حلال خودم دست برمیداشتم، تو به حرام میافتی. تو چه شیعهای هستی؟ تو شیره هم نیستی. گناه، مثل مگس میماند، سر اندر پایت را گرفته است. باید گناه نزدیک شما نیاید، کُر باشید!
حالا اینها چه میکنند؟ حالا برگشتند. حالا زینب همیشه یادش میافتد که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک قدری که به صبح داشت، مناجات میکرد، میرفت بالای مأذنه، خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اذان میگفت. خوشش میآمد، بگوید: «أشهد أن لا إله إلّا الله» اگر علی (علیهالسلام)، «أشهد أن لا إله إلّا الله» میگفت، تمام خلقت میگفت. یا اگر «أشهد أنّ محمّداً رسول الله» میگفت، تمام خلقت میگفت. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) اذان میگفت، به قربان بلال بروم! گفتند همان اذان را بگو! گفت: من اذان بیولایت نمیگویم. این بلال وصل است.
خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن!
خدایا! تو را به حقّ خود امیرالمؤمنین، امشب ما را به علی (علیهالسلام) ببخش! از سر گناهان کوچک و بزرگ ما در گذر!
امیدوارم شما دیگر با امام زمان (عجلاللهفرجه)، عهد و پیمان بکنید که دیگر تا میتوانید گناه نکنید، تا میتوانید فرمان ببرید، تا فرمانده بشوید. والله، اگر فرمان ببرید، خدا شما را فرماندهات میکند. دوباره تکرار میکنم: امیدوارم که خدایا! ما را به علی (علیهالسلام) ببخش! از محبّت علی (علیهالسلام) نفوذ در قلب ما بکند، آنچه که هوا و هوس است، از دل ما بیرون برود.
خدایا! تو را به حقّ فرق شکافته علی تو را قسم میدهم که حاجت مهمّ ما این است که امام زمان ما را برسان! دوم حاجت ما این است که یاور ایشان باشیم، سوم حاجت ما این است که امام زمان (عجلاللهفرجه) تا حالا راضی نبوده، امام زمان! تو را به حقّ علی، از ما راضی شو! این رضایت ادامه پیدا کند. هر محبّتی به غیر شما و خدا هست، از دل ما بیرون برود. مملوی محبّت شما باشیم. [۶]
ارجاعات
- ↑ هدایت با خداست نه با خلق 81 (دقیقه 21) و صفاتالله 82 (دقیقه 19 و 20) و ناراحتی از حرف خلق (کوثر) 74 (دقیقه 59) و مشهد 94 - شب دوم، روضه (دقیقه 24)
- ↑ کتاب جامع ولایت و سخنرانی هدایت با خداست نه با خلق 81 و صفاتالله مشهد 82
- ↑ ناراحتی از حرف خلق (کوثر) 74
- ↑ مشهد 94 - شب دوم، روضه
- ↑ ارتباط خلقت با امام حسین ۸۵ (دقیقه ۳۰)
- ↑ ارتباط خلقت با امام حسین 85