منتخب: امام‌سجاد 4: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'منتخب: امام‌سجّاد' به 'منتخب: امام‌سجاد')
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بسم الله}}
 
{{بسم الله}}
  
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته'''
+
'''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته'''
  
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
+
'''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.'''
 
==گفتار متقی{{ارجاع|سخنرانی [[ولایت قدر است]] 82 (دقیقه62) و [[ایجاد]] 87 (دقیقه 61) و [[وابستگی]] 86 (دقیقه 5)}}==
 
==گفتار متقی{{ارجاع|سخنرانی [[ولایت قدر است]] 82 (دقیقه62) و [[ایجاد]] 87 (دقیقه 61) و [[وابستگی]] 86 (دقیقه 5)}}==
 
{{صوت منتخب|imam-sajjad-4}}
 
{{صوت منتخب|imam-sajjad-4}}
  
امام‌سجاد {{علیه}} زین‌العابدین است؛ [یعنی زینت عبادت‌کنندگان] امیرالمؤمنین {{علیه}} هم در نخلستان‌ها عبادت می‌کرد؛ البته ائمه‌طاهرین {{علیهم}} عبادت نمی‌کنند که مزد بخواهند؛ آن‌ها با خدا عشق‌بازی می‌کنند. عبادت خیلی مهمّ است، ما عبادت را همین‌جور می‌دانیم؛ یعنی عشق‌بازی با خداست، شب‌ها آدم با خدا عشق‌بازی می‌کند؛ اما حرف من سر این‌است که عبادت مطلق نیست. عبادت باید با قبولی ولایت باشد، عبادت روحش ولایت است؛ وگرنه به‌درد نمی‌خورد. عبادت بی‌علی، علی‌کُشی است. {{ارجاع|[[عبادت، انبیاء، مجلس ولایت]] 89 و [[مشهد 90؛ عنایت امام‌رضا به زوار]] 90 و شب‌های رمضان}}
+
امام‌ سجّاد {{علیه}} زین‌ العابدین است؛ [یعنی زینت عبادت‌ کنندگان] امیرالمؤمنین {{علیه}} هم در نخلستان‌ها عبادت می‌کرد؛ البتّه ائمه‌ طاهرین {{علیهم}} عبادت نمی‌کنند که مزد بخواهند؛ آن‌ها با خدا عشق‌ بازی می‌کنند. عبادت خیلی مهمّ است، ما عبادت را همین‌جور می‌دانیم؛ یعنی عشق‌ بازی با خداست، شب‌ها آدم با خدا عشق‌ بازی می‌کند؛ اما حرف من سر این‌ است که عبادت مطلق نیست. عبادت باید با قبولی ولایت باشد، عبادت روحش ولایت است؛ وگرنه به‌درد نمی‌خورد. عبادت بی‌علی، علی‌کُشی است. {{ارجاع|[[عبادت، انبیاء، مجلس ولایت]] 89 و [[مشهد 90؛ عنایت امام‌رضا به زوار]] 90 و شب‌های رمضان}}
  
حالا ابوحمزه ثمالی {{توضیح|همین دعای ابوحمزه که می‌خوانید، رفقا می‌خوانند و یک‌ساعت، دو ساعت گریه می‌کنند،}} خودش گیر است؛ خدمت حضرت‌سجاد {{علیه}} آمده، می‌گوید: یابن‌رسول‌الله! شما می‌گویید تمام انبیاء که ترک‌اولی کردند، دیر زیر بار ولایت رفتند؛ یعنی دیر زیر بار علی {{علیه}} رفتند؟ حضرت گفت: ابوحمزه! بلند شو! از جا بلند شد. روایت داریم: امام‌سجاد {{علیه}} کفش‌هایش را برداشت، چشمش را روی‌هم گذاشت و با هم لب دریا آمدند. امام‌سجاد {{علیه}} حوت را صدا زد. آن ماهی که یونس در دلش بود، حوت بود؛ به او گفت: قضایا را به ابوحمزه بگو! گفت: ابوحمزه! بدان: وقتی‌که ولایت از جانب خدا ابلاغ شد، یونس گفت: چیزی که من ندیدم، چطور بیایم و آن‌را قبول کنم؟ فوری به‌من از طرف خدای تبارک و تعالی امر شد که او را ببلع! {{توضیح|این روایت را مرحوم جزایری نقل می‌کند. تمام علماء جزایری بزرگ را قبول دارند، ایشان از زبان امام چهارم، حضرت‌سجاد {{علیه}} نقل می‌کند.}} بعد حوت گفت که ابوحمزه! تا یونس این جمله را گفت، به‌من امر شد که او را ببلع! اما هضمش نکن! او را بلعیدم، ناله‌اش بلند شد. او را در دریاها گرداندم، چنان تاریکی دل من، ایشان را به فشار آورد که داد می‌کشید. {{ارجاع|[[ولایت؛ حقیقت توحید]] 73}} حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} به او یاد داد که بگوید: «یا لا إله إلّا أنت سبحانک، إنّی کنت من الظّالمین»؛ آن‌وقت نجات پیدا کرد. اگر یونس این ذکر را نمی‌گفت، تا قیامت او را در دریاها می‌گرداندم. ابوحمزه بعد از دیدن حوت، یقین کرد؛ پس تمام بشر کُمیتش در ولایت لنگ است. {{ارجاع|[[ولایت قدر است]] 82 و [[یقین]] 75}}
+
حالا ابوحمزه ثمالی {{توضیح|همین دعای ابوحمزه که می‌خوانید، رفقا می‌خوانند و یک‌ ساعت، دو ساعت گریه می‌کنند،}} خودش گیر است؛ خدمت حضرت‌ سجّاد {{علیه}} آمده، می‌گوید: یابن‌ رسول‌ الله! شما می‌گویید تمام انبیاء که ترک‌ اولی کردند، دیر زیر بار ولایت رفتند؛ یعنی دیر زیر بار علی {{علیه}} رفتند؟ حضرت گفت: ابوحمزه! بلند شو! از جا بلند شد. روایت داریم: امام‌ سجّاد {{علیه}} کفش‌هایش را برداشت، چشمش را روی‌هم گذاشت و با هم لب دریا آمدند. امام‌ سجّاد {{علیه}} حوت را صدا زد. آن ماهی که یونس در دلش بود، حوت بود؛ به او گفت: قضایا را به ابوحمزه بگو! گفت: ابوحمزه! بدان: وقتی‌که ولایت از جانب خدا ابلاغ شد، یونس گفت: چیزی که من ندیدم، چطور بیایم و آن‌را قبول کنم؟ فوری به‌ من از طرف خدای تبارک و تعالی امر شد که او را ببلع! {{توضیح|این روایت را مرحوم جزایری نقل می‌کند. تمام علماء جزایری بزرگ را قبول دارند، ایشان از زبان امام چهارم، حضرت‌ سجّاد {{علیه}} نقل می‌کند.}} بعد حوت گفت که ابوحمزه! تا یونس این جمله را گفت، به‌ من امر شد که او را ببلع! اما هضمش نکن! او را بلعیدم، ناله‌اش بلند شد. او را در دریاها گرداندم، چنان تاریکی دل من، ایشان را به فشار آورد که داد می‌کشید. {{ارجاع|[[ولایت؛ حقیقت توحید]] 73}} حالا امیرالمؤمنین {{علیه}} به او یاد داد که بگوید: {{آیه|یا لا إله إلّا أنت سبحانک، إنّی کنت من الظّالمین|سوره=۲۱|آیه=۸۷}}؛ آن‌وقت نجات پیدا کرد. اگر یونس این ذکر را نمی‌گفت، تا قیامت او را در دریاها می‌گرداندم. ابوحمزه بعد از دیدن حوت، یقین کرد؛ پس تمام بشر کُمیتش در ولایت لنگ است. {{ارجاع|[[ولایت قدر است]] 82 و [[یقین]] 75}}
  
امام‌سجاد {{علیه}} می‌فرماید: صبح کردم در حالی‌که سه طلب‌کار داشتم: یکی این‌که زن و بچّه از من روزی‌شان را می‌خواهند؛ یعنی نفقه می‌خواهند، یکی هم یقین کردم که رزق مرا کسی نمی‌خورد، این‌که خدا حواله کرده، کسی نمی‌خورد. مگر کسی می‌تواند جلویش را بگیرد؟! و دیگر این‌که خدا از من عبادتش را می‌خواهد. من سه طلب‌کار دارم که با آن‌ها محشورم. تو با چند نفر محشوری؟! {{ارجاع|[[ایجاد]] 87}}
+
امام‌ سجّاد {{علیه}} می‌فرماید: صبح کردم در حالی‌که سه طلب‌کار داشتم: یکی این‌که زن و بچّه از من روزی‌شان را می‌خواهند؛ یعنی نفقه می‌خواهند، یکی هم یقین کردم که رزق مرا کسی نمی‌خورد، این‌که خدا حواله کرده، کسی نمی‌خورد. مگر کسی می‌تواند جلویش را بگیرد؟! و دیگر این‌که خدا از من عبادتش را می‌خواهد. من سه طلب‌کار دارم که با آن‌ها محشورم. تو با چند نفر محشوری؟! {{ارجاع|[[ایجاد]] 87}}
  
امام‌سجاد {{علیه}} می‌فرماید: هر کسی را که دوست دارید، با او محشور می‌شوید. حالا یک‌وقت شما وابسته ظاهری نیستید، وابسته باطنی هستید. سه چیز شما را بیچاره می‌کند: یکی وابستگی، یکی هم فرمان خلق را بردن و دیگری دنبال بدعت‌گذار رفتن. چرا وابسته هستید؟! چرا دست از وابستگی برنمی‌دارید؟! چرا عناد و «من» دارید؟! این عناد و «من» در دلت است، الآن این‌جا در مجلس هستی و داری حرف‌های مرا گوش می‌کنی؛ اما جای دیگری هستی. با آن‌جا که هستی، محشور می‌شوی، نه با مجلس امام‌حسین {{علیه}}. وابستگی؛ یعنی محشور شدن. {{ارجاع|[[وابستگی]] 86}}
+
امام‌ سجّاد {{علیه}} می‌فرماید: هر کسی را که دوست دارید، با او محشور می‌شوید. حالا یک‌ وقت شما وابسته ظاهری نیستید، وابسته باطنی هستید. سه چیز شما را بیچاره می‌کند: یکی وابستگی، یکی هم فرمان خلق را بردن و دیگری دنبال بدعت‌گذار رفتن. چرا وابسته هستید؟! چرا دست از وابستگی برنمی‌دارید؟! چرا عناد و «من» دارید؟! این عناد و «من» در دلت است، الآن این‌جا در مجلس هستی و داری حرف‌های مرا گوش می‌کنی؛ اما جای دیگری هستی. با آن‌جا که هستی، محشور می‌شوی، نه با مجلس امام‌ حسین {{علیه}}. وابستگی؛ یعنی محشور شدن. {{ارجاع|[[وابستگی]] 86}}
  
شما باید دائم در عالم نگاه کنید. با محبّت ولایت و با چشم عبرت نگاه کنید تا در درون‌تان نقش ببندد. امام‌حسین {{علیه}} را ببینید. با دو چشم ولایت ببینید، با محبّت به امام‌حسین {{علیه}} و با شناخت ولایت ببینید؛ آن‌وقت حبّ امام‌حسین {{علیه}} در دل‌تان بیشتر می‌شود. «إنّ للحسین حرارةٌ فی قلوب المؤمنین»: همانا برای امام‌حسین {{علیه}} در قلب‌های مؤمنان محبّتی است؛ آن‌وقت با امام‌حسین {{علیه}} محشور می‌شوید. همین‌طور شما باید یقین به اعمال متقی داشته‌باشید تا با آن محشور شوید. این‌جا آمدن رفت و آمد است؛ اما محبّت واحد است. همان‌طور که خدا واحد است، محبًت ولایت باید واحد باشد؛ کسی دیگر را درونش نیاوری. {{ارجاع|کتاب [[افشای ولایت]]}} پیامبر {{صلی}} هم فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. شما باید با هر صفحه این کتاب‌ها عشق کنید، عشق بورزید؛ آن‌وقت با این حرف‌ها، محشور می‌شوید. {{ارجاع|[[کمال، کل کمال]] 87}}  
+
شما باید دائم در عالم نگاه کنید. با محبّت ولایت و با چشم عبرت نگاه کنید تا در درون‌تان نقش ببندد. امام‌ حسین {{علیه}} را ببینید. با دو چشم ولایت ببینید، با محبّت به امام‌ حسین {{علیه}} و با شناخت ولایت ببینید؛ آن‌وقت حبّ امام‌ حسین {{علیه}} در دل‌تان بیشتر می‌شود. {{روایت|«إنّ للحسین حرارةٌ فی قلوب المؤمنین»}}: همانا برای امام‌ حسین {{علیه}} در قلب‌های مؤمنان محبّتی است؛ آن‌وقت با امام‌ حسین {{علیه}} محشور می‌شوید. همین‌طور شما باید یقین به اعمال متقی داشته‌ باشید تا با آن محشور شوید. این‌جا آمدن رفت و آمد است؛ اما محبّت واحد است. همان‌طور که خدا واحد است، محبّت ولایت باید واحد باشد؛ کسی دیگر را درونش نیاوری. {{ارجاع|کتاب [[افشای ولایت]]}} پیامبر {{صلی}} هم فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. شما باید با هر صفحه این کتاب‌ها عشق کنید! عشق بورزید! آن‌وقت با این حرف‌ها، محشور می‌شوید. {{ارجاع|[[کمال، کل کمال]] 87}}  
  
امام‌سجاد {{علیه}} خودش امام است، خودش حجًت خداست، اما ببین چه‌چیزی از خدا می‌خواهد، می‌فرماید: خدایا! ولایت ما طعمه شیطان نشود. این ولایت به ما تزریق بشود. {{ارجاع|[[مشهد 92 - جامعه]]}} من گفتم: خدایا! من اضافه می‌کنم ولایت ما طعمه خلق نشود، الآن چقدر ولایت‌ها طعمه خلق شده‌است. {{ارجاع|[[مشهد 92 - نجمه]]}}
+
امام‌ سجّاد {{علیه}} خودش امام است، خودش حجًت خداست، اما ببین چه‌ چیزی از خدا می‌خواهد، می‌فرماید: خدایا! ولایت ما طعمه شیطان نشود. این ولایت به ما تزریق بشود. {{ارجاع|[[مشهد 92 - جامعه]]}} من گفتم: خدایا! من اضافه می‌کنم ولایت ما طعمه خلق نشود، الآن چقدر ولایت‌ها طعمه خلق شده‌ است! {{ارجاع|[[مشهد 92 - نجمه]]}}
  
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]
 
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]]

نسخهٔ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۷

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) زین‌ العابدین است؛ [یعنی زینت عبادت‌ کنندگان] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم در نخلستان‌ها عبادت می‌کرد؛ البتّه ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) عبادت نمی‌کنند که مزد بخواهند؛ آن‌ها با خدا عشق‌ بازی می‌کنند. عبادت خیلی مهمّ است، ما عبادت را همین‌جور می‌دانیم؛ یعنی عشق‌ بازی با خداست، شب‌ها آدم با خدا عشق‌ بازی می‌کند؛ اما حرف من سر این‌ است که عبادت مطلق نیست. عبادت باید با قبولی ولایت باشد، عبادت روحش ولایت است؛ وگرنه به‌درد نمی‌خورد. عبادت بی‌علی، علی‌کُشی است. [۲]

حالا ابوحمزه ثمالی (همین دعای ابوحمزه که می‌خوانید، رفقا می‌خوانند و یک‌ ساعت، دو ساعت گریه می‌کنند،) خودش گیر است؛ خدمت حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) آمده، می‌گوید: یابن‌ رسول‌ الله! شما می‌گویید تمام انبیاء که ترک‌ اولی کردند، دیر زیر بار ولایت رفتند؛ یعنی دیر زیر بار علی (علیه‌السلام) رفتند؟ حضرت گفت: ابوحمزه! بلند شو! از جا بلند شد. روایت داریم: امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) کفش‌هایش را برداشت، چشمش را روی‌هم گذاشت و با هم لب دریا آمدند. امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) حوت را صدا زد. آن ماهی که یونس در دلش بود، حوت بود؛ به او گفت: قضایا را به ابوحمزه بگو! گفت: ابوحمزه! بدان: وقتی‌که ولایت از جانب خدا ابلاغ شد، یونس گفت: چیزی که من ندیدم، چطور بیایم و آن‌را قبول کنم؟ فوری به‌ من از طرف خدای تبارک و تعالی امر شد که او را ببلع! (این روایت را مرحوم جزایری نقل می‌کند. تمام علماء جزایری بزرگ را قبول دارند، ایشان از زبان امام چهارم، حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) نقل می‌کند.) بعد حوت گفت که ابوحمزه! تا یونس این جمله را گفت، به‌ من امر شد که او را ببلع! اما هضمش نکن! او را بلعیدم، ناله‌اش بلند شد. او را در دریاها گرداندم، چنان تاریکی دل من، ایشان را به فشار آورد که داد می‌کشید. [۳] حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او یاد داد که بگوید: «یا لا إله إلّا أنت سبحانک، إنّی کنت من الظّالمین»[۴]؛ آن‌وقت نجات پیدا کرد. اگر یونس این ذکر را نمی‌گفت، تا قیامت او را در دریاها می‌گرداندم. ابوحمزه بعد از دیدن حوت، یقین کرد؛ پس تمام بشر کُمیتش در ولایت لنگ است. [۵]

امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: صبح کردم در حالی‌که سه طلب‌کار داشتم: یکی این‌که زن و بچّه از من روزی‌شان را می‌خواهند؛ یعنی نفقه می‌خواهند، یکی هم یقین کردم که رزق مرا کسی نمی‌خورد، این‌که خدا حواله کرده، کسی نمی‌خورد. مگر کسی می‌تواند جلویش را بگیرد؟! و دیگر این‌که خدا از من عبادتش را می‌خواهد. من سه طلب‌کار دارم که با آن‌ها محشورم. تو با چند نفر محشوری؟! [۶]

امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: هر کسی را که دوست دارید، با او محشور می‌شوید. حالا یک‌ وقت شما وابسته ظاهری نیستید، وابسته باطنی هستید. سه چیز شما را بیچاره می‌کند: یکی وابستگی، یکی هم فرمان خلق را بردن و دیگری دنبال بدعت‌گذار رفتن. چرا وابسته هستید؟! چرا دست از وابستگی برنمی‌دارید؟! چرا عناد و «من» دارید؟! این عناد و «من» در دلت است، الآن این‌جا در مجلس هستی و داری حرف‌های مرا گوش می‌کنی؛ اما جای دیگری هستی. با آن‌جا که هستی، محشور می‌شوی، نه با مجلس امام‌ حسین (علیه‌السلام). وابستگی؛ یعنی محشور شدن. [۷]

شما باید دائم در عالم نگاه کنید. با محبّت ولایت و با چشم عبرت نگاه کنید تا در درون‌تان نقش ببندد. امام‌ حسین (علیه‌السلام) را ببینید. با دو چشم ولایت ببینید، با محبّت به امام‌ حسین (علیه‌السلام) و با شناخت ولایت ببینید؛ آن‌وقت حبّ امام‌ حسین (علیه‌السلام) در دل‌تان بیشتر می‌شود. «إنّ للحسین حرارةٌ فی قلوب المؤمنین»: همانا برای امام‌ حسین (علیه‌السلام) در قلب‌های مؤمنان محبّتی است؛ آن‌وقت با امام‌ حسین (علیه‌السلام) محشور می‌شوید. همین‌طور شما باید یقین به اعمال متقی داشته‌ باشید تا با آن محشور شوید. این‌جا آمدن رفت و آمد است؛ اما محبّت واحد است. همان‌طور که خدا واحد است، محبّت ولایت باید واحد باشد؛ کسی دیگر را درونش نیاوری. [۸] پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم فرمود: هر کسی به عمل قومی راضی باشد، جزء آن قوم است. شما باید با هر صفحه این کتاب‌ها عشق کنید! عشق بورزید! آن‌وقت با این حرف‌ها، محشور می‌شوید. [۹]

امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) خودش امام است، خودش حجًت خداست، اما ببین چه‌ چیزی از خدا می‌خواهد، می‌فرماید: خدایا! ولایت ما طعمه شیطان نشود. این ولایت به ما تزریق بشود. [۱۰] من گفتم: خدایا! من اضافه می‌کنم ولایت ما طعمه خلق نشود، الآن چقدر ولایت‌ها طعمه خلق شده‌ است! [۱۱]

فهرست فرمایشات منتخب

دیگر ببینید

امام‌سجّاد 1

امام‌سجّاد 2

امام‌سجّاد 3

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه