منتخب: امامباقر: تفاوت بین نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'امامزمان و ذکر الله' به 'امامزمان؛ ذکر الله') |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بسم الله}} | {{بسم الله}} | ||
− | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و | + | '''السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته''' |
− | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. | + | '''امیرالمؤمنین علی {{علیه}} کفواً أحد است. حضرت زهرا {{علیها}} کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.''' |
==گفتار متقی {{ارجاع|سخنرانی [[بوی ولایت]] 76 (دقیقه 50)}}== | ==گفتار متقی {{ارجاع|سخنرانی [[بوی ولایت]] 76 (دقیقه 50)}}== | ||
{{صوت منتخب|imam-bagher}} | {{صوت منتخب|imam-bagher}} | ||
− | فقه و اصول از برای | + | فقه و اصول از برای امام صادق {{علیه}} و امام باقر {{علیه}} است؛ اما فقه و اصولی که به ولایت وصل نباشد، جهنّم است. فقه و اصول را باید در اختیار ولایت گذاشت؛ یعنی باید به امر ائمه طاهرین {{علیهم}} باشی و از خودت حرف نزنی. اگر از خودت حرف بزنی، برای فقه و اصول مشابه درست کردی. {{ارجاع|[[حج 85]]}} چرا به حضرت، باقر العلوم میگویند؟ چون علم را شکافت. یک مدّت زمانی بنیامیّه با بنیعبّاس دعوا میکردند و درگیری پیدا کردند، این دو امام یک ذرّه فرصت پیدا کردند؛ تا یک اندازهای علم را بشکافند. هر چه داریم از افشای این دو بزرگوار داریم. یک اندازهای توانستند اسلام و ولایت را افشا کنند. چهارصد شاگرد از برای امام صادق {{علیه}} نوشتهاند، رئیس مذهب شیعه است. حالا باز چه کسی مانع شد؟ بنیعبّاس. {{ارجاع|[[امامزمان؛ ذکر الله]] 79 و [[قلبالمؤمن، عرشالرحمن]] 80}} |
− | اگر شما به ولایت یقین کنید، بو دارید. آدم، بوی | + | اگر شما به ولایت یقین کنید، بو دارید. آدم، بوی آن را هم میشنود؛ اما مشام دنیایی شما باید کنار برود. آنهایی که قبول نکردند، چرا بوی امیرالمؤمنین علی {{علیه}} را نمیشنیدند؟ چرا بوی حضرت زهرا {{علیها}} را نمیشنیدند؟ زهرای عزیز {{علیها}} را زدند و طناب گردن امیرالمؤمنین علی {{علیه}} انداختند. اگر شما ولایت داشته باشید؛ آنوقت سنخه ولایت را میفهمید، بو دارد، ولایت آن بو را میکِشد. امام صادق {{علیه}} قسم میخورَد و میفرماید که عدّهای از یمن، نزد پدرم، امام باقر {{علیه}} آمدند. پدرم اینها را در آغوش میگرفت، میبوسید، بو میکرد و میگفت: صادقجان! اینها بوی بهشت میدهند. بوی بهشت بوی ولایت است! چه کسی این بو را میشنود؟ امام باقر {{علیه}} و امام صادق {{علیه}}. آقاجان! بیا مشامت را از بوی دنیا خالی کن! تا کِیْ نگاه به این تلویزیون و ویدیو و اسباب قمار میکنی؟! اینها که بو ندارند، بوی ظلمت دارند. خدایا! ما را مطهّر کن! با ولایت باشیم و بوی ولایت دهیم. خدایا! ما در اختیار ولایت باشیم؛ نه اینکه بخواهیم ولایت در اختیار ما باشد. |
− | چرا به شما میگوید اگر ذرّهای | + | چرا به شما میگوید اگر ذرّهای محبّت عمر و ابابکر داشته باشید، شما را میسوزانم؟ این یعنی چه؟ یعنی همینطور که ولایت نجاتدهنده از آتش جهنّم است، ذرّاتی محبّت این دو نفر را داشته باشید، خدا به گردنش واجب است که شما را بسوزاند. بیایید یک ذرّه تفکّر داشته باشیم! بیایید ببینیم چه چیزی از خدا بخواهیم؟! به روح تمام انبیاء! من یک وقتهایی اینجا نشستم، یک چیزهایی به خدا میگویم. میگویم: خدایا! هر چه که به پیامبرت دادی، به من هم دادی! چه چیزی داده؟ ولایت. چه چیزی داده؟ محبّت خدا و زهرا {{علیها}}، حالا پیامبر {{صلی}} از خدا، نجات امّتش را میخواست. |
− | + | به قرآن! من همیشه نجات شماها را میخواهم؛ تا حتّی به خدا میگویم: خدایا! اگر مرا بخشیدی، آمرزیدی و به بهشت بردی، من دارم با تو شرط میکنم؛ میگویی: آنجا جای ناراحتی نیست. روایت هم داریم: یک مؤمن اگر دوستی داشته باشد و مقام آن دوستش پایینتر باشد؛ آنوقت خدا مَلَکی شبیه آن دوستش خلق میکند که این مؤمن ناراحت نباشد. گفتم: خدایا! این کارها را با من نکن! من الآن دارم به تو میگویم. نصف شب دارم به خدا میگویم: خدایا! این رفقایم را برنداری مَلَک کنی و جلویم بگذاری! اینها باید جایشان از من بهتر باشد. به خدا! به ولایت! به روح رسول الله! راست میگویم، اگر جای شما از من پایینتر باشد، من ناراحتم! اینقدر شما را دوست دارم! | |
− | پیامبر {{صلی}} هم همینطور بود. وقتی عزرائیل به او گفت: بهشت را زینت کردهایم، حوریهها اینجا هستند. فرمود: با امّتم | + | پیامبر {{صلی}} هم همینطور بود. وقتی عزرائیل به او گفت: بهشت را زینت کردهایم، حوریهها اینجا هستند. فرمود: با امّتم چه کار میکنی؟ شما هم باید اینطوری باشید، باید به فکر هم باشید. چرا امام صادق {{علیه}} میفرماید اگر دل یکی را خوش کردی، دل مرا خوش کردی، دل مادرم زهرا {{علیها}} را خوش کردی، خدا میگوید: دل مرا هم خوش کردی؟ من هم میخواهم دلم خوش باشد، میبینم خدا هم این را از ما میخواهد؛ میگوید دو عدّه را به بهشت راه نمیدهم: یکی بخیل و یکی هم حسود. {{ارجاع|[[بوی ولایت]] 76 و [[مشهد 92 - جامعه]]}} |
[[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] | [[فرمایشات منتخب|فهرست فرمایشات منتخب]] |
نسخهٔ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۴۹
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
فقه و اصول از برای امام صادق (علیهالسلام) و امام باقر (علیهالسلام) است؛ اما فقه و اصولی که به ولایت وصل نباشد، جهنّم است. فقه و اصول را باید در اختیار ولایت گذاشت؛ یعنی باید به امر ائمه طاهرین (علیهمالسلام) باشی و از خودت حرف نزنی. اگر از خودت حرف بزنی، برای فقه و اصول مشابه درست کردی. [۲] چرا به حضرت، باقر العلوم میگویند؟ چون علم را شکافت. یک مدّت زمانی بنیامیّه با بنیعبّاس دعوا میکردند و درگیری پیدا کردند، این دو امام یک ذرّه فرصت پیدا کردند؛ تا یک اندازهای علم را بشکافند. هر چه داریم از افشای این دو بزرگوار داریم. یک اندازهای توانستند اسلام و ولایت را افشا کنند. چهارصد شاگرد از برای امام صادق (علیهالسلام) نوشتهاند، رئیس مذهب شیعه است. حالا باز چه کسی مانع شد؟ بنیعبّاس. [۳]
اگر شما به ولایت یقین کنید، بو دارید. آدم، بوی آن را هم میشنود؛ اما مشام دنیایی شما باید کنار برود. آنهایی که قبول نکردند، چرا بوی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را نمیشنیدند؟ چرا بوی حضرت زهرا (علیهاالسلام) را نمیشنیدند؟ زهرای عزیز (علیهاالسلام) را زدند و طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) انداختند. اگر شما ولایت داشته باشید؛ آنوقت سنخه ولایت را میفهمید، بو دارد، ولایت آن بو را میکِشد. امام صادق (علیهالسلام) قسم میخورَد و میفرماید که عدّهای از یمن، نزد پدرم، امام باقر (علیهالسلام) آمدند. پدرم اینها را در آغوش میگرفت، میبوسید، بو میکرد و میگفت: صادقجان! اینها بوی بهشت میدهند. بوی بهشت بوی ولایت است! چه کسی این بو را میشنود؟ امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام). آقاجان! بیا مشامت را از بوی دنیا خالی کن! تا کِیْ نگاه به این تلویزیون و ویدیو و اسباب قمار میکنی؟! اینها که بو ندارند، بوی ظلمت دارند. خدایا! ما را مطهّر کن! با ولایت باشیم و بوی ولایت دهیم. خدایا! ما در اختیار ولایت باشیم؛ نه اینکه بخواهیم ولایت در اختیار ما باشد.
چرا به شما میگوید اگر ذرّهای محبّت عمر و ابابکر داشته باشید، شما را میسوزانم؟ این یعنی چه؟ یعنی همینطور که ولایت نجاتدهنده از آتش جهنّم است، ذرّاتی محبّت این دو نفر را داشته باشید، خدا به گردنش واجب است که شما را بسوزاند. بیایید یک ذرّه تفکّر داشته باشیم! بیایید ببینیم چه چیزی از خدا بخواهیم؟! به روح تمام انبیاء! من یک وقتهایی اینجا نشستم، یک چیزهایی به خدا میگویم. میگویم: خدایا! هر چه که به پیامبرت دادی، به من هم دادی! چه چیزی داده؟ ولایت. چه چیزی داده؟ محبّت خدا و زهرا (علیهاالسلام)، حالا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خدا، نجات امّتش را میخواست.
به قرآن! من همیشه نجات شماها را میخواهم؛ تا حتّی به خدا میگویم: خدایا! اگر مرا بخشیدی، آمرزیدی و به بهشت بردی، من دارم با تو شرط میکنم؛ میگویی: آنجا جای ناراحتی نیست. روایت هم داریم: یک مؤمن اگر دوستی داشته باشد و مقام آن دوستش پایینتر باشد؛ آنوقت خدا مَلَکی شبیه آن دوستش خلق میکند که این مؤمن ناراحت نباشد. گفتم: خدایا! این کارها را با من نکن! من الآن دارم به تو میگویم. نصف شب دارم به خدا میگویم: خدایا! این رفقایم را برنداری مَلَک کنی و جلویم بگذاری! اینها باید جایشان از من بهتر باشد. به خدا! به ولایت! به روح رسول الله! راست میگویم، اگر جای شما از من پایینتر باشد، من ناراحتم! اینقدر شما را دوست دارم!
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم همینطور بود. وقتی عزرائیل به او گفت: بهشت را زینت کردهایم، حوریهها اینجا هستند. فرمود: با امّتم چه کار میکنی؟ شما هم باید اینطوری باشید، باید به فکر هم باشید. چرا امام صادق (علیهالسلام) میفرماید اگر دل یکی را خوش کردی، دل مرا خوش کردی، دل مادرم زهرا (علیهاالسلام) را خوش کردی، خدا میگوید: دل مرا هم خوش کردی؟ من هم میخواهم دلم خوش باشد، میبینم خدا هم این را از ما میخواهد؛ میگوید دو عدّه را به بهشت راه نمیدهم: یکی بخیل و یکی هم حسود. [۴]
- ↑ سخنرانی بوی ولایت 76 (دقیقه 50)
- ↑ حج 85
- ↑ امامزمان؛ ذکر الله 79 و قلبالمؤمن، عرشالرحمن 80
- ↑ بوی ولایت 76 و مشهد 92 - جامعه