منتخب: ماه رمضان: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
 
سطر ۹۷: سطر ۹۷:
 
ای ولایتی‌ها! بیایید از ولایت‌تان خجالت بکشید! این‌جور باید علی {{علیه}} را بشناسید! وقتی خدا می‌خواهد خلقت را به‌ وجود بیاورد، می‌گوید: علی! من چه می‌گویم؟! این، ایمان به خداست، این ولایت است، سر تا پای تمام گلبول‌های خونت باید علی {{علیه}} باشد، تمام مقصدت باید زهرا {{علیها}} باشد، اگر این‌جور نباشی حیوانی، از حیوان پست‌تری! مگر نمی‌گوید: {{آیه|[اولئک کالأنعام] بَل هُم أضلّ|سوره=۷|آیه=۱۷۹}}؟! قرآن دارد چه می‌گوید؟ باباجان! گفتم: یک‌ قدری بیایید یک گوشه‌ای بنشینیم، اندیشه پیدا کنیم؛ فکر کنیم. والله، بالله، اگر بخواهید فکر بکنید، خدا به شما فکر می‌دهد، فکر خودش را به شما می‌دهد. ببین خدا دارد می‌گوید علی! چه موقعی می‌خواسته خلقت‌ها را ایجاد کند؟ پس علی {{علیه}}، آن‌زمان بوده که گفته علی! این‌که دیگر روایت است، این‌ را پیامبر {{صلی}} دارد به عمّار می‌گوید، این‌ را که ما درست نکردیم، باز دوباره بگویم، چرا؟ خدا مقصدش علی {{علیه}} است. مرتّب رفتند نماز خواندند، مرتّب حجّ و عمره رفتند، مرتّب رفتند قرآن خواندند! به‌ حقّ زهرای‌ عزیز قسم! اندیشه و تفکّر داشته‌ باشید! چشم‌تان دنبال این و آن نرود! با فکر کار کنید! گول نماز و حجّ و این ظاهر دین‌ها را نخورید! ببین این آدمی که این‌ کارها را می‌کند، مقصدش چیست؟ مؤمن باید زیرک باشد. مؤمن باید شناخت داشته‌ باشد. شناخت به‌ غیر از نماز و روزه و حجّ است. این عبادت‌ها چیزهایی است که ما به‌ فکر خودمان درست می‌کنیم. مگر نمی‌گوید اغلب مردم در قیامت عبادت‌هایشان {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} است؟! این آیه قرآن است. چرا می‌گوید {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} است؟ چون عبادتش روح ندارد، بدون محبّت علی {{علیه}} است. {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} یعنی در خلقت پراکنده شده، به‌ دست نمی‌آید و به‌ درد نمی‌خورد. {{ارجاع|[[قوم‌لوط و حرام‌زادگی]] 76}}
 
ای ولایتی‌ها! بیایید از ولایت‌تان خجالت بکشید! این‌جور باید علی {{علیه}} را بشناسید! وقتی خدا می‌خواهد خلقت را به‌ وجود بیاورد، می‌گوید: علی! من چه می‌گویم؟! این، ایمان به خداست، این ولایت است، سر تا پای تمام گلبول‌های خونت باید علی {{علیه}} باشد، تمام مقصدت باید زهرا {{علیها}} باشد، اگر این‌جور نباشی حیوانی، از حیوان پست‌تری! مگر نمی‌گوید: {{آیه|[اولئک کالأنعام] بَل هُم أضلّ|سوره=۷|آیه=۱۷۹}}؟! قرآن دارد چه می‌گوید؟ باباجان! گفتم: یک‌ قدری بیایید یک گوشه‌ای بنشینیم، اندیشه پیدا کنیم؛ فکر کنیم. والله، بالله، اگر بخواهید فکر بکنید، خدا به شما فکر می‌دهد، فکر خودش را به شما می‌دهد. ببین خدا دارد می‌گوید علی! چه موقعی می‌خواسته خلقت‌ها را ایجاد کند؟ پس علی {{علیه}}، آن‌زمان بوده که گفته علی! این‌که دیگر روایت است، این‌ را پیامبر {{صلی}} دارد به عمّار می‌گوید، این‌ را که ما درست نکردیم، باز دوباره بگویم، چرا؟ خدا مقصدش علی {{علیه}} است. مرتّب رفتند نماز خواندند، مرتّب حجّ و عمره رفتند، مرتّب رفتند قرآن خواندند! به‌ حقّ زهرای‌ عزیز قسم! اندیشه و تفکّر داشته‌ باشید! چشم‌تان دنبال این و آن نرود! با فکر کار کنید! گول نماز و حجّ و این ظاهر دین‌ها را نخورید! ببین این آدمی که این‌ کارها را می‌کند، مقصدش چیست؟ مؤمن باید زیرک باشد. مؤمن باید شناخت داشته‌ باشد. شناخت به‌ غیر از نماز و روزه و حجّ است. این عبادت‌ها چیزهایی است که ما به‌ فکر خودمان درست می‌کنیم. مگر نمی‌گوید اغلب مردم در قیامت عبادت‌هایشان {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} است؟! این آیه قرآن است. چرا می‌گوید {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} است؟ چون عبادتش روح ندارد، بدون محبّت علی {{علیه}} است. {{آیه|هباءً منثورا|سوره=۲۵|آیه=۲۳}} یعنی در خلقت پراکنده شده، به‌ دست نمی‌آید و به‌ درد نمی‌خورد. {{ارجاع|[[قوم‌لوط و حرام‌زادگی]] 76}}
  
==قسمت 10{{ارجاع|رمضان ۹۲ (دقیقه ۲۱ و ۲۴) و رمضان ۹۶ (دقیقه ۱۶)}}==
+
==قسمت 11{{ارجاع|رمضان ۹۲ (دقیقه ۲۱ و ۲۴) و رمضان ۹۶ (دقیقه ۱۶)}}==
 
{{صوت منتخب|mahe-ramazan-11}}
 
{{صوت منتخب|mahe-ramazan-11}}
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۴

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

قسمت 1[۱]

اگر می‌گوید ماه‌ رمضان ماه من است، ماه خداست، باید از ولایت اطاعت کنی. اگر مال تو حرام باشد و روزه‌ات را باز کنی، هر روز، شصت‌ روزه به گردنت می‌آید. اگر به خانم عزیزت بدهی، شصت‌ روزه هم از او به گردن تو می‌افتد. به بچّه‌ات هم بدهی، به دختر خانمت هم بدهی، شصت‌ روزه گردنت می‌افتد. چهار تا شصت‌ تا می‌شود دویست و چهل تا روزه به گردنت می‌افتد. چه می‌گویی که من روزه هستم؟ تو اطاعت نکردی و مال حرام پیدا کردی. چرا حواس‌تان جمع نیست؟! چرا ما مواظب نیستیم؟! حالا وقتی به آقا می‌گویی، می‌گوید: این‌طوری شده‌ است، این‌طوری شده‌ است. مگر امر خدا هم این‌طوری شده‌ است؟ تو تا حالا هم اشتباه کردی که به آن‌ها می‌دادی. آن بنده‌ خدا قوم و خویش توست، همسایه و دوست توست، فردا ماه‌ مبارک رمضان است دیگر. اگر به تو می‌گوید یک خرما بده، ببین، برای چه‌کسی دارد می‌گوید؟ می‌گوید خودت را تشبّه به اشخاص خیّر بکن، به آن‌ها تشبّه داشته‌ باش! اگر پول نداری، با یک‌ دانه خرما روزه یک‌ نفر را باز کن که تو جزء این‌ها باشی که روزه مردم را باز می‌کنی، جزء این‌ها باشی که خدمت به فقرا می‌کنی، جزء این‌ها باشی که اهل‌ آتش نباشی. مگر این آیه قرآن نیست که یک عدّه از امّت خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در جهنم می‌آورند و می‌سوزانند. به آن‌ها می‌گوید شما را این‌جا آوردند چه کنید؟ می‌گویند یکی این‌که صلاة؛ یعنی نماز به‌جا نمی‌آوردیم، دیگر این‌که از فقرا دستگیری نمی‌کردیم. دستگیری از فقرا را در اطراف نماز آورده‌ است. حالا چرا؟ این مبنا دارد. مبنایش این‌ است که مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نمی‌فرماید «أنا میزان الأعمال»؟ تو امر میزان الاعمال را اطاعت نکردی؛ از فقرا دستگیری نکردی، برای همین فردای‌ قیامت تو را می‌سوزاند.

خدا شب‌ قدر را در ماه‌ رمضان به‌ واسطه ولایت قرار داده‌ است؛ مردم را به‌ واسطه ولایت می‌آمرزد. چه‌ کسی را می‌آمرزد؟ می‌گوید به عزّت و جلالم قسم، سه‌طایفه را نمی‌آمرزم؛ یکی شارب‌ الخمر، دوم عاق‌ والدین، سوم کسی‌که برادر مؤمن از دستش ناراضی باشد. تو خیال کردی این‌که می‌گوید برادر مؤمن از دستت ناراضی باشد؛ این‌ است که به کسی فحش بدهی، یا با کسی دعوا کنی؛ آیا ناراضی‌ کردن برادر مؤمن همین‌است؟ نه! این‌ نیست. تو غش در معامله کردی، دروغ گفتی، سیب‌زمینی را با روغن حیوانی قاطی کردی، خیانت کردی. این‌ها عیالات خدا هستند، خیانت‌ کردنِ به آن‌ها ناراضی‌ کردنِ برادر مؤمن است. تو خیال کردی با یکی دعوا کنی، بروی دو تا فحش به او بدهی، او هم به تو بدهد، این ناراضی‌ کردنِ برادر مؤمن است؟ اصلاً ناراضی را بفهم که چیست؟ ممکن‌است که تو آدم بسیار خوبی هم باشی؛ اما مردم از دستت ناراضی باشند؛ حالا چرا خدا می‌گوید من تو را نمی‌آمرزم، چون آن مؤمن وصل به ولایت است. [۲]

قسمت 2[۳]

ما شب اول ماه‌ مبارک رمضان بلند شدیم و نشستیم. گفتیم: خدایا! مهمان تو هستیم. تو خودت گفتی بیا! ماه توست. مگر ماه‌های دیگر مال خدا نیست؟ باباجان! این ماه ابعاد دارد. این ماه باید مُحرم شوی. همان‌طور که می‌گوید در خانه‌خدا باید مُحرم بشوید، این ماه هم باید مُحرم بشوید! چرا؟ اگر یک روزه خوردید، باید هشتاد تازیانه به شما بزنند! روزه دوم، روی زبان‌تان را بتراشند، روزه سوم باید تو را بکشند! حکمش این‌ است؛ یا این‌که باید مراقب باشی مُبطلات به‌جا نیاوری. ماه‌ رمضان عین مکّه، مبطلات دارد. حالا من به خدا چه بگویم؟ از خدا چه‌ چیزی بخواهم؟ نان بخواهم که به‌ من داده، برنج بخواهم که به‌ من داده، مرغ بخواهم که به‌ من داده، همه‌چیز به‌ من داده‌است؛ یک‌خانه به‌ من داده، در آن نشسته‌ام، قانع و راضی هم هستم؛ پس از خدا چه‌ چیزی بخواهم؟ هر چه فکر کردم که چه‌ چیزی بخواهم؟ چیزی به ذهنم نیامد. گفتم: خدایا! فکرش را خودت به‌ من بده! گفتم:

مهمان توییم ای‌خدا! راه‌مان بده!توی خانه علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) جایمان بده!

شما در ابعاد همه مردم نگاه کن! ببین اول ماه‌ مبارک رمضان از خدا چه‌ چیزی خواسته‌اند؟ ببین چه‌ چیزی به تو می‌گویند؟ این‌ است که آدم نمی‌خواهد بگوید. بابا! خدا یادت می‌دهد. به تو می‌گوید این‌طوری کن! این‌طوری حرف بزن! بیا پیش من! اگر تو از خدا و ولایت کمک خواستی، تو را یاری می‌کنند. عزیز من! اصلاً شیعه باید مُحرم باشد. اگر باید ماه‌ مبارک رمضان مُحرم باشی، شیعه باید همیشه مُحرم باشد. این شهر رمضان که می‌گوید مثل «أنا مدینة‌ العلم و علیٌ بابها» است. باید همین‌طور که از این در می‌روی، از درِ رمضان هم بروی؛ یا مثلاً مطلب دیگری می‌فرماید که با نظافت بیا! خودت را پاک کن! ما داریم چه‌کار می‌کنیم؟ اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید در ماه‌ رمضان یک خرما به مردم بده و روزه‌شان را باز کن! والله! دارد افشا می‌کند. این آقا تمام ماه‌ رمضان می‌گذرد و یک افطاری به کسی نمی‌دهد. خب، نمی‌توانی افطاری بدهی، آیا می‌توانی یک کیسه برنج بخری و بین مردم تقسیم کنی؟! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواهد تو را با خدا آشنا کند. می‌گوید: به‌ قدر یک خرما، به بیچاره‌ای رحم کن! به گرسنه‌ای رحم کن! ما داریم چه می‌گوییم؟! گفت: یک نصف خرما به کسی بده! آیا همین‌است؟!

چندین‌ سال پیش یکی از رفقای‌ عزیز یک پول زیادی داد و من می‌خواستم به مشهد بروم. آن روزی که این پول را به‌من داد، فردایش ماه‌ مبارک رمضان بود. من هم قدری مرغ و برنج گرفتم و به فقرا دادم. عقیده‌ام این‌ است که اگر نیّت کردید به مشهد بروید، حتماً بروید؛ آدم پشت‌ِ پایش را می‌خورد. خلاصه وقتی این‌کار را کردم، در فکر رفتم که از آن‌هایی نباشم که نیّت کردم و نرفتم؛ بعد از یک‌ شب یا دو شب، خواب دیدم که با یک‌ نفر دیگر به عمره رفته‌ام و دارم برمی‌گردم. او به‌ من گفت: آیا می‌خواهی ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) را به تو معرّفی کنم؟ گفتم: معرّفی کن! همان جایی‌ که اشاره کرد، قدری جلو رفتم، دیدم ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) آن‌جا هستند. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بیرون آمد، فوری دستش را بوسیدیم و خیلی با هم «لَحمُک لَحمی» بودیم، از خواب بیدار شدم. ببین امام‌ رضا (علیه‌السلام) به‌ من حالی کرد و فرمود: من که از دست تو راضی هستم، دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) هم راضی‌اند. این‌کاری که تو کردی، رضایت ماست. اگر بخواهی امام‌ رضا (علیه‌السلام) حالی‌ات می‌کند و برایت راهنما و هدایت‌ کننده می‌گذارد که هدایتت کند. ما داریم چه می‌گوییم؟! ما نباید از یک زنبور کمتر باشیم. زنبور عسل نوکش را پُر از آب کرد که آتش ابراهیم را خاموش کند. جبرئیل به او گفت: کجا می‌روی؟ گفت: می‌خواهم بروم آتش ابراهیم را خاموش کنم. گفت: با چه‌چیزی؟ گفت: با این آبی که در نوکم هست. گفت: دوازده‌ فرسخ آتش است! گفت: به‌ قدر وسعم آن‌را خاموش می‌کنم. حالا ببین خدای تبارک و تعالی چه کرده؟ دهانش را پُر از عسل کرده، عسل شفاست. همین‌طور که می‌خواست ابراهیم را شفا دهد، خدا دهانش را پُر از عسل کرده، وحی هم به او می‌رسد. بیایید به‌ قدر یک زنبور عسل تکان بخوریم و برویم آتش یک بیچاره‌ای را خاموش کنیم تا وحی به ما برسد. از بس خدا خوشش می‌آید، وحی به او می‌رسد.

چرا به ما وحی نمی‌رسد؟ البتّه به ما هم وحی می‌رسد؛ اما از طرف چه‌کسی؟ از طرف شیطان. مرتّب به ما می‌گوید: این‌کار را بکن! این‌کار را نکن! ما هم می‌گویم: چشم! چشم! فدایت بشوم، امرت را اطاعت می‌کنم. اصلاً شیطان فرصت به تو نمی‌دهد که به‌فکر مردم باشی. به‌قدری کار جلویت گذاشته که اصلاً وقت نداری! [۴]

قسمت 3[۵]

عزیزان من! الآن ماه‌ مبارک رمضان است، خیلی توجّه کنید! این آقایی که نمی‌تواند روزه بگیرد، اگر روزه بگیرد، روزه‌اش نه پسندیده ولایت است، نه خدا، دلش خواسته‌است. اگر شما روزه بگیری و بدانی که بعد از ماه‌ رمضان مریض می‌شوی، روزه‌ات صحیح نیست؛ پس اگر بخواهی روزه بگیری، باید بدانی که برایت ضرر نداشته‌ باشد.

حالا اگر شما می‌خواهی یک‌ جایی افطاری بروی و بدانی که این‌شخص حساب‌سال ندارد و مجبور هم هستی و چاره‌ای نداری که بروی؛ بیرون افطارت را بکن و برو! چون اگر بروی با آن مال خمس نداده افطار کنی، شصت‌ تا روزه گردنت می‌آید. البتّه تجسّس حرام است؛ تجسّس نکنید! تا می‌توانید در مورد قوم و خویش‌تان تجسّس نکنید؛ چون خودتان را گرفتار می‌کنید؛ این باز به‌ غیر از ماه‌ رمضان است. مثلاً اگر یکی از قوم و خویش‌هایت حساب‌سال ندارد یا غِش در معامله می‌کند و شما کارهایش را دیدی که مثلاً مالش حلال نیست، تا می‌توانی به خانه‌اش نرو؛ اما اگر مجبوری و می‌بینی که به زندگی و ولایتت لطمه می‌خورد، باید بروی.

آدم باید یک جاهایی برود. شما حسابش را بکن! شما که از سلمان عزیزتر نیستی، از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بهتر نیستی، به سلمان گفت: برو! چون یک جاهایی می‌خواست حفظ شود؛ نه این‌که رضایت داشت. شما هم باید حفظ شوی، یک جاهایی مقدّسی نکن و برو! توجّه فرمودید؟! من عقیده‌ام این‌ است که اگر ویدیو و تلویزیون دارد برو! چون خودت را می‌خواهی حفظ کنی، ولایتت را می‌خواهی حفظ کنی، شما که از او خوشت نمی‌آید. حالا اگر رفتی، مثلاً به‌قدر پنج یک (یعنی خمسِ) آنچه که خوردی، خمس و سهم امام بده؛ اگرنه مال حرام خوردی؛ اما روزه این‌طوری نیست، غیر از این‌ است. اگر با مال حرام روزه‌ات را باز کنی، شصت‌ تا روزه گردنت می‌آید.

قربان‌تان بروم! این ماه‌ مبارک رمضان، برای همه مبارک نیست. شما الآن مالت حرام است، هر دفعه شصت‌ تا روزه به گردن خودت می‌آید، زنت و بچّه‌ات هم هستند؛ هر کسی چهار، پنج‌ تا بچّه دارد، آن‌ها هم روزه می‌گیرند، تو مال حرام به آن‌ها دادی و خوردند؛ روزه‌هایشان هم به گردن توست. چرا ما توجّه نداریم؟! عزیزان من! اگر شما در امر باشید، امر اشتباه نمی‌کند. [۶]

قسمت 4[۷]

رفقای‌عزیز! ماه‌ رجب، ماه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «أین الرّجبیون؟» یعنی کجا هستند دوستان‌ علی (علیه‌السلام) که من به آن‌ها مزد بدهم، به آن‌ها جزا بدهم؟ هیچ قدرتی به‌ غیر از خود خدا نمی‌تواند سزای دوستی علی (علیه‌السلام) را بدهد، هیچ‌کسی به‌غیر از خدا نمی‌تواند جزا بدهد؛ آن‌وقت خدا می‌گوید من خودم جزای روزه‌دار را می‌دهم. کجا هستند کسانی‌که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول دارند؟ اگر می‌گوید ماه‌ مبارک رمضان مهمان من هستید، مهمان چه هستید؟ در این ماه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ضربت می‌خورد. حالا می‌گوید: کسانی‌که علی (علیه‌السلام) را دوست دارند، کسانی‌که عزادار علی (علیه‌السلام) می‌شوند، مهمان من هستند و به آن‌ها جزا می‌دهم. خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! گفت: وقتی‌که خدا قدری پرده را از روی ولایت کنار زد و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در کعبه ظاهر شد، تمام ملائکه آسمان ضجّه کردند و گفتند: خدایا! ما که نمی‌توانیم بیاییم علی (علیه‌السلام) را زیارت کنیم، مگر ما مخلوق تو نیستیم؟! ما از این ثواب محروم هستیم. فوراً اشاره‌شد: در هفت‌ آسمان، هفت بیت‌المعمور در راستای مکّه، هفت علی (علیه‌السلام) آن‌جاست. وقتی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ضربت خورد، در هفت‌ آسمان، علی (علیه‌السلام) ضربت خورد. آخر، علی (علیه‌السلام) این‌نیست که تو داری می‌بینی؛ این به‌ قدر معرفت توست که علی (علیه‌السلام) را می‌بینی. علی (علیه‌السلام) خلقت است. حالا تو تعجّب کن که یکی این‌جاست، یکی آن‌جاست! خلقت در برابر ولایت کوچک است، جا ندارد. [۲]

این ماه‌ رمضان، ماه‌ مبارک است. برای چه‌ کسی مبارک است؟ برای کسی‌که امر خدا را اطاعت کند. من نمی‌خواهم تکرار کنم، شما که یک‌ چیزی به فقرا می‌دهید و این‌ همه روزه‌هایشان را باز می‌کنند. چقدر این‌ کار ثواب دارد! تمام این روزه‌ها که باز شد، به چه‌ چیزی شد؟ به این‌که خدا به شما داده و می‌توانی سخاوت کنی. هر کسی به اندازه وُسع و توانش می‌تواند سخاوت کند. روزه؛ یعنی ما باید امتحان بدهیم. حالا فلانی می‌گوید: خدا میزبان روزه‌دار است. میزبان چه‌کسی است؟ هر وقت این‌ مهندس‌ها خواستند حرف بزنند، برادرهایشان را قاطی کردند! انگار نمی‌توانند از برادرهایشان بگذرند! آیا اهل‌تسنّن روزه‌شان قبول است؟ آیا خدا میزبان دشمن زهراست؟ آیا میزبان دشمن علی (علیه‌السلام) است؟ چه داری می‌گویی؟! چقدر تملّق گفتی و طی شد! آیا به ماوراء اعتقاد نداری؟! خدا دشمن کیست؟ دشمن آن‌هایی است که با حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) بد بودند. حالا خدا می‌آید میزبان این‌ها بشود؟! عزیزان من! خدا میزبان ولایت است. اگر میزبان توست، میزبان ولایت توست؛ آن‌وقت چه‌چیزی به تو می‌دهد؟ می‌گوید: حقّ روزه‌دار با خود من است؛ یعنی این‌قدر به شما اجر می‌دهد که می‌گوید با خود من است؛ می‌خواهد بگوید کسی نمی‌تواند حقّ روزه‌دار را بدهد. روزه‌دار کیست؟ آن کسی‌که مُحرم است. مگر شما همین یک‌ ماه رمضان باید روزه باشی؟ شیعه باید دائم مُحرم باشد. روزه هم یک امری است که به شما شده و می‌گوید این‌کار را نکن! مبطل به‌جا نیاور! این‌کارها را نکن! امر روی روزه است؛ اما اصل چیست؟ اصل ولایت است. حالا همه آن کارها را کردی، اگر ولایت نباشد، کارَت یعنی روزه‌ات روح ندارد. [۸]

قسمت 5[۹]

عزیزان من! ما باید دائم روزه باشیم، روزه یعنی مُحرم باشیم. عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، بیایید حرف را گوش بدهید! چرا می‌گوید نفَسی که در ماه‌ رمضان بکشی، ثواب دارد؟ من تکرار کنم، می‌دانم که بعضی‌ها در مجلس این‌طوری هستند. همین‌طور که به شما گفته روزه بگیر! همین‌طور هم گفته اگر نمی‌توانی روزه بگیری، نباید بگیری. یک‌نفر در بازار بود که پدرش مقدّس بود؛ مقدّس خیلی خشک بود؛ از خشکی نزدیک بود که آتش بگیرد. پسرش هم مثل پدرش بود. به او گفتند: روزه نگیر! گفت: نه! من باید بگیرم. این آقا روزه گرفت، شاید یک‌ ماه که از ماه‌ رمضان گذشت؛ دکتر به او گفت: روده‌هایت به‌ هم چسبیده‌ است و نمی‌شود از هم باز کرد؛ بالأخره مُرد. خب، بفرما! چند تا بچّه داشت، دختر داشت؛ جوان هم بود. بعضی‌ها می‌گویند که این‌شخص، خونش گردن خودش است. چرا؟ امر را اطاعت نکرد؛ اما شما که می‌خواهی روزه‌ات را بخوری، باید چه‌ کار کنی؟ باید خودت را شبیه روزه‌دارها کنی! سحر که می‌شود، چراغت را روشن کن! یک‌ چیز جزئی بخور! جلوی مردم چیزی نخور! خودت را به روزه بزن! والله، ثواب روزه را می‌بری. متوجّه هستی؟ خودت را شبیه روزه‌دارها کن! یک مقداری هم ناراحت باش و بگو: کاش من روزه می‌گرفتم؛ آن‌وقت تو ثواب روزه‌دارها را می‌بری. بی‌تفاوتی راجع‌ به ولایت بد است، ما باید بی‌تفاوت نباشیم؛ اما امر را اطاعت کنیم. دوباره تکرار می‌کنم: بعضی از شما که برایتان روزه ضرر دارد، مبادا روزه بگیرید! مقدّس نشوید! اطاعت کنید! مقدّسی یک‌ حرفی است، اطاعت حرف دیگری است. خیلی از ما مقدّس هستیم، می‌گوید: دلم نمی‌آید که روزه نگیرم. تو دلت شیطان است. ببین، امر چه می‌گوید؟ متوجّه عرض بنده شدید؟ عزیزان من! فدایتان بشوم، خدا میزبان شماست؛ اما دوباره تکرار کنم، خدا میزبان ولایت است. [۸]

من خدمت رفقای‌ عزیز عرض کردم، یک‌ وقت یکی از این مهندس‌ها این‌جا تشریف آورد و گفت که من چند وقت است دارم درباره ماه‌ مبارک رمضان سخنرانی می‌کنم؛ در این ماه هیچ گنه‌کاری باقی نمی‌ماند، خدا همه را می‌بخشد. بنا کرد صحبت‌کردن که شخص روزه‌دار، کارش عبادت است، نشستنش عبادت است، خوابیدنش عبادت است، مَلَک او را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کند. خیلی شرح داد که این ماه رحمت است، خدا ما را دعوت کرده‌ است، همه این‌ها را که گفت؛ به او گفتم: آیا امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است یا ماه؟ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ حضرت‌ زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام) بالاتر است یا ماه؟ ماه روی گردش افلاک است؛ چرا این‌ها که خدمت ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند؛ اهل‌ جهنّم شدند؟ بعد به او گفتم: جوابی که دادم چطور است؟ گفت: از این بهتر اصلاً نیست که این‌قدر این حرف خوب و قشنگ است! گفتم: این‌که نیست؛ تو خودت باید مکان باشی. نمی‌خواهم به مکان جسارت کنم. من دلم می‌خواهد در این حرف‌های من مطالعه کنید! اگر کشش نداشتی، بلند شو! با امام‌ زمانت رابطه برقرار کن تا به شما کشش بدهد. من نمی‌گویم در حرم امام‌ حسین (علیه‌السلام)، یا این حرم‌ها فرق ندارد؛ اما می‌گویم که خلاصه، خودت باید مکان باشی. مگر اویس‌ قرن نیست که در بیابان است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: اویس برادر من است، بوی بهشت می‌دهد. چرا؟ امر را اطاعت می‌کند. به او گفتم: همه آن‌هایی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند، امر را اطاعت نکردند، چرا عوض این‌که رحمت شامل حال آن‌ها شود، اهل‌ آتش شدند؟ عزیز من! قربانت بروم، خودت باید مکان باشی، خودت باید ولایتت را از دست ندهی و آن‌ را حفظ کنی. به این حرف‌ها توجّه کنید! این حرف‌ها را بایگانی نکنید! [۱۰]

قسمت 6[۱۱]

عزیز من! قربانت بروم، کینه نداشته‌ باش. خانم‌های عزیز! کینه هم‌دیگر را نداشته‌ باشید. اگر شما پیرو حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) هستید، پیرو امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) هستید، گذشت داشته‌ باشید! چرا ماه‌ مبارک رمضان گذشت ندارید؟ مگر نمی‌گوید اگر یک دوست‌ علی از دستت ناراحت باشد، خدا هیچ‌ عبادتت را قبول نمی‌کند. عزیزان من! برادران عزیز! بیایید امروز مانند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بشویم. حالا آن آدمی که به تو تهمت زده، یا یک‌ کاری کرده، دیگر از ابن‌ملجم که بدتر نیست؛ گذشت داشته‌ باش! به تمام آیات قرآن! از اوّل عمرم همه‌اش گذشت کردم. فحش به‌ من دادند، فحش ناموس به‌ من دادند، باز هم می‌رفتم بر سرِ راهش می‌ایستادم و می‌گفتم: سلام علیکم، هم‌چنین نگاهم می‌کرد و تعجّب می‌کرد. گفتم: بابا! حالا تو ناراحت بودی، دو تا فحش هم به ما دادی، چیزی نیست؛ چرا رویت را از ما برمی‌گردانی؟ می‌گفتم: مبادا، این‌ شخص خجالت بکشد که این فحش‌ها را به‌من داده و این‌کارها را کرده‌ است. والله، در فکر من همین‌ است. می‌گفتم که این‌ شخص یک‌ روز به‌ خاطر من ناراحت نباشد. این درست‌ است. این دِل، دِل علی (علیه‌السلام) است. این دِل، دِل امر علی (علیه‌السلام) است. چرا ما با هم کینه داریم؟! [۱۲]

یاد خیلی ابعاد دارد، ابعاد آن‌هم خیلی زیاد است. یاد خیلی مهمّ است. من دلم می‌خواهد همیشه یاد امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشید، یاد امام‌ حسین (علیه‌السلام) باشید، یاد خدا باشید، یاد ولایت باشید. حالا این جمله را می‌خواهم بگویم: این‌که می‌گوید: «أنا مدینة‌ العلم و علیٌ بابُها» از درِ علی (علیه‌السلام) بیا! یا می‌گوید: «أین الرّجبیّون؟» رجبیّون کجایند؟ یک نَفَسی که در ماه‌ مبارک رمضان می‌کشی، عبادت است؛ تا حتّی روایت داریم، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس را رحمت کند! این جمله را ایشان گفت: اگر کسی خوابش ببرد، ملائکه می‌آیند تو را این‌طرف و آن‌طرف می‌کنند که مبادا دست تو زیر تنه‌ات مانده‌ باشد، این‌قدر ماه‌ مبارک رمضان به‌ فکر تو هستند؛ اما نمی‌گوید این الرّمضانیّون؟ یا ماه‌شعبان که ماه خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، هم نمی‌گوید این الشّعبانیّون؟ می‌گوید: «أین الرّجبیون؟» کسانی‌که یاد علی (علیه‌السلام) بودند، کسانی‌که از درِ علی (علیه‌السلام) آمدند و یاد علی (علیه‌السلام) بودند. حالا بالاتر ببرم؟ این مثل آن‌ است که خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: «بلّغ!» بلند شو، تبلیغ‌کن! هدایت با من است. همیشه خدا یک‌ چیزی را برای خودش گذاشته‌ است. خدا یک برتری به تمام ائمه (علیهم‌السلام) دارد، همیشه برای خودش چیزی می‌گذارد. حالا می‌گوید «أین الرّجبیّون؟» بیایید من مزد شما را بدهم. هیچ قدرتی نمی‌تواند مزد ولایت را بدهد. هر مزدی یک‌ چیز جزیی است. هر مزدی که کسی راجع‌ به ولایت بدهد، یک‌ چیز دنیایی است؛ اما خدا می‌گوید: «أین الرّجبیّون؟» بیایید من به شما مزد بدهم. خدا به تو چه می‌دهد؟ محبّت خودش را به تو می‌دهد. خدا به تو چه می‌دهد؟ اصلاً محبّت خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به تو می‌دهد. چه‌ کسی می‌تواند آن‌ را به تو بدهد؟! آن چند شب گذشته به خدا گفتم: خدایا! من دو چیز از تو می‌خواهم که هیچ‌کسی نمی‌تواند آن‌ را بدهد، اصلاً هیچ قدرتی نمی‌تواند بدهد: یکی محبّت تو را می‌خواهم، یکی هم محبّت دوازده‌امام (علیهم‌السلام) را می‌خواهم. چه‌کسی می‌تواند بدهد؟! چیزی از خدا بخواهید که خلق نتواند آن‌ را به شما بدهد. [۱۳]

قسمت 7[۱۴]

الآن ماه‌ مبارک رمضان دارد طی می‌شود، چه‌کار کردید؟ آیا یک افطاری به یک‌ نفر دادید؟ یک قوم و خویشی دارید، آیا یک مرغی، گوشتی درِ خانه‌شان بردید؟ آیا یک‌ شب درِ خانه فقرا رفتید؟ آیا دل‌ یکی را خوش کردید یا این‌که فقط به‌مسجد رفتید و قرآن سر گرفتید؟ به‌دینم قسم، آن قرآن به ما، به بعضی‌ها لعنت می‌کند. قرآن‌ مجید روح دارد، جان دارد. والله، الآن یک عدّه‌ای از وعّاظِ ما دارند اهل‌ تسنّن را تشویق می‌کنند. تمام شما هم این‌جوری کردید. می‌گوید: این‌جا این نماز را بکن! این‌جا هم ذکر بگو! این‌جا چهار تا صلوات بفرست! این عبادت را به‌ جا بیاور! آن‌وقت می‌روی بهشت. تمام این‌ها درست‌است؛ اما «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» شرطش این‌ است که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱۵] قبول داشته‌ باشی. حالا اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داری، باید امرش را اطاعت کنی. مگر نیست که امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) از دفن ظاهری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که برمی‌گردند، صدای گریه از خرابه‌ها می‌آمد؟! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن‌ها سر می‌زد. حضرت سه‌ روز، سه‌ روز نانش را نمی‌خورْد و به فقرا می‌داد. به تو می‌گوید تو آن نیستی، هم بخور و هم بخوران!

به ارواح پدر و مادرم، دارم در مجلس می‌بینم که ماه‌ مبارک رمضان از دستش رفته، تکان نخورده؛ فقط ذکر گفته و مسجد رفته‌ است. به‌دینم، دارم می‌بینم. عزیز من! تکان بخور! ببین من دارم به شما چه می‌گویم؟ این مالی که دست توست، بیت‌المال است. باید آن در امر تو باشد؛ نه این‌که تو در امرش باشی؛ [یعنی باید پولت را به امر خرج کنی]. هر کجا بخواهی خرج کنی، خدا پدرت را درمی‌آورد. خدایا! تو شاهد باش! من نزدیک به هشتاد سالم است، حجّت را بر مردم تمام می‌کنم. بیت‌المال که این‌ها درآوردند نیست. مالی که در اختیار توست، بیت‌المال است. مگر تو حقّ داری بروی یک چیزهای بی‌خودی بخری؟! پدرت را درمی‌آورد. در قرآن می‌فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره»[۱۶] خدا از تو بازخواست می‌کند که مالت را کجا خرج کردی؟ چرا خرج کردی؟ عزیزان من! «إنّما الدّنیا فناء و الآخرةُ بقاء» بیایید یک تکانی بخوریم! مگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیست که آمده می‌بیند یک گردن‌بندی در خزانه نیست. به آن خزانه‌دار می‌گوید چطور شده‌ است؟ می‌گوید: دخترت زینب (علیهاالسلام) می‌خواست به یک مجلس مهمّی برود، آمد آن‌را عاریه ذمّه گرفت؛ یعنی این گردن‌بند را به پول درآورد [قیمت‌گذاری کرد]، پولش را این‌جا گذاشت و آن‌ را با خودش برد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قسم می‌خورَد و می‌گوید: اگر دخترم عاریه ذمّه نبرده‌ بود، به او حدّ می‌زدم. چه‌خبر است؟! حدّ می‌خورد که چرا آن‌ را بردی؟ [۱۷]

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، این ماه‌ مبارک رمضان بیامرز! روایت داریم، حضرت می‌فرماید: شقی‌ترین مردم کسی است که ماه‌ مبارک رمضان از او بگذرد؛ ولی آمرزیده نشود، بعد از حضرت سؤال می‌کنند: آقا! اگر آمرزیده نشدیم، چه‌ کار کنیم؟ می‌فرماید: در سرزمین منا بروید! چرا می‌گوید در منا بروید؟ چون وجود مبارک امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) در آن‌جا ظهور دارد؛ یعنی هر جوری شده می‌آید تا هوای حاجیان را داشته‌ باشد، آن‌جاست؛ آن‌وقت دعا به‌ واسطه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) مستجاب می‌شود. خدایا! ما جوری باشیم که همین‌جا دعایمان مستجاب شود و ما را بیامرزی. [۱۰]

قسمت 8[۱۸]

این ماه‌ مبارک رمضان این‌قدر خوب است، این‌که در قرآن در سوره قدر می‌فرماید: «تنزّل الملائکة و الرّوح»[۱۹] ملائکه تنزّل می‌کند، خدمت روح می‌آید، روح امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) است، این‌که می‌گوید «مَطلع الفجر»[۲۰]؛ یعنی صبح صادق؛ یعنی خوبی.

حالا با همه این حرف‌ها چطور می‌شود که در این ماه‌ مبارک، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضربت می‌خورد؟ این شب‌ قدر که می‌گوید ثواب هزار ماه دارد، این‌ نیست که دعای جوشن‌ کبیر بخوانی، دعای ابوحمزه بخوانی؛ من نمی‌گویم نخوان! ببین باید توجّه به کجا داشته‌ باشی؟ ابوحمزه خودش گیر است. حالا خدمت حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) آمده و می‌گوید: یابن‌ رسول‌ الله! شما می‌گویید تمام انبیاء که ترک‌ اولی کردند، دیر زیر بار ولایت رفتند؛ یعنی دیر زیر بار علی (علیه‌السلام) رفتند؟ حضرت گفت: ابوحمزه! بلند شو! از جا بلند شد. روایت داریم: امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) کفش‌هایش را برداشت و با هم لب دریا آمدند. امام‌ سجّاد (علیه‌السلام) حوت را صدا زد. آن ماهی که یونس در دلش بود، حوت بود؛ به او گفت: قضایا را به ابوحمزه بگو! گفت: ابوحمزه! بدان: وقتی‌که ولایت از جانب خدا ابلاغ شد، یونس گفت: چیزی که من ندیدم، چطور بیایم و آن‌را قبول کنم؟ فوری از طرف خدای تبارک و تعالی به‌من امر شد که او را ببلع! (این روایت را مرحوم جزایری نقل می‌کند. تمام علماء جزایری بزرگ را قبول دارند، ایشان از زبان امام چهارم، حضرت‌ سجّاد (علیه‌السلام) نقل می‌کند.) بعد حوت گفت که ابوحمزه! تا یونس این جمله را گفت، به‌ من امر شد که او را ببلع؛ اما هضمش نکن! من او را در دریاها گرداندم، چنان تاریکی دل من ایشان را به فشار آورد که داد می‌کشید. حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او یاد داد که بگوید: «یا لا إله إلّا أنت سبحانک، إنّی کنت من الظّالمین»[۲۱]؛ آن‌وقت نجات پیدا کرد. اگر یونس این ذکر را نمی‌گفت، تا قیامت او را در دریاها می‌گرداندم؛ پس تمام بشر کُمیتش در ولایت لنگ است. [۲۲]

رفقای‌عزیز! ما باید امر را اطاعت کنیم، چرا اهل‌ بیت سه‌روز، سه‌روز غذایشان را نمی‌خوردند و به یتیم و مسکین و اسیر می‌دادند؟ چرا این‌ کار را می‌کردند؟ دارند یاد ما می‌دهند، خودشان می‌فرمایند: شما مثل ما نمی‌شوید؛ اما به‌فکر رفع حاجت مؤمن باشید، هم بخورید و بخورانید!

الآن نزدیک شب‌ قدر است، این‌که می‌گوید: شب‌ قدر، ثواب هزار ماه دارد. آخر، ثواب هزار ماه را به چه‌کسی می‌دهد؟ خدا می‌گوید: اعمالت را این‌جا بیاور تا من به تو ثواب هزار ماه را بدهم؛ تو چه‌ کار کردی؟ آیا برنجی به مردم دادی؟! آیا پولی به مردم دادی؟ تو اصلاً چه اعمالی انجام دادی که ثواب هزار ماه را به تو بدهد؟! این ثواب هزار ماه که مال همه‌ کس نیست، خدای تبارک و تعالی می‌گوید: من میزبان هستم، میزبان چه‌کسی است؟ همین‌طور می‌فرماید: من اجر روزه‌دار را می‌دهم. ببین، من دارم به تو چه می‌گویم؟ وقتی‌که تو مُحرِم باشی؛ یعنی خدا را اطاعت کرده‌ باشی، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را اطاعت کرده‌ باشی، امر خدا را اطاعت کرده‌ باشی؛ آن‌وقت خدا می‌گوید: من میزبان تو هستم و این ثواب را به تو می‌دهم.

قسمت 9[۲۳]

به‌ وجدانم قسم! نمی‌خواهم این مطلب را بگویم که خودم را معرّفی کنم؛ می‌خواهم بگویم که می‌توان این‌طور شد. ما شب ماه‌ رمضان بود، یک‌ قدری نشستیم؛ به خدا گفتم: خدایا! خودت گفتی که ما مهمان تو هستیم.

مهمان توییم، ای‌خدا! جایمان بده!در خانه علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) راه‌مان بده!

بعد گرفتیم خوابیدیم. یک‌ وقت دیدیم این‌جا، یک خانه‌ای است، گویا خانه اهل‌بیت بود. حالا هر کسی می‌خواهد برود، باید یک کارت داشته‌ باشد. ما وارد آن خانه شدیم، خیلی این‌ خانه اعیانی بود، حالا خانه که می‌گوییم، می‌خواهیم خودمان حالی‌مان بشود، یک عالَمی بود. یک‌ جوانی به‌ من گفت: کجا بودی؟ گفتم: من با این کارت آمدم، کارت علی (علیه‌السلام). گفت: برو بالا! تا نشانش دادم، گفت: برو بالا! ببین کارت از تو می‌خواهد. تو چه‌ کارتی آن‌جا می‌بری؟! کارت تلویزیون، کارت ویدیو، کارت هوا، کارت هوس، کارت دنیا، کارت خیانت، کارت دروغ، کارت قرآن را به اسم کسی دیگر حساب‌کردن، نمی‌دانم کارت جنایت؟! چقدر من کارت دارم! کارت علی (علیه‌السلام) از من می‌خواهد، می‌گوید: برو! همه این‌ها را دور بینداز! خدا می‌داند که این کارت علی (علیه‌السلام) چقدر قیمت دارد! از کجا ما کارت علی (علیه‌السلام) بگیریم و به ما بدهد؟ باید امرش را اطاعت کنی. مگر سلمان کارت علی (علیه‌السلام) نداشت؟ مگر اباذر کارت علی (علیه‌السلام) نداشت؟ مگر اویس کارت علی (علیه‌السلام) نداشت؟ اصلاً ما در این فکرها نیستیم. این‌ را من به شما بگویم. [۲۴]

کارت علی (علیه‌السلام) می‌دانید یعنی‌ چه؟ انشای ولایتم این‌ است که خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ایمان شما را امضا کرده که در بین مردم سرافراز باشید. شما را در بین مردم افشا می‌کند که کارت علی (علیه‌السلام) کارساز است! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) می‌خواهند شما به کارت علی (علیه‌السلام) افتخار کنید! اگر آن‌ را داشته‌ باشید، حیوانات و درنده‌ها، تا حتّی آتش جهنّم به امر شما می‌شود. [۲۵] مگر سلمان نیست که به او گفتند: اگر می‌خواهی ما ولایت را قبول کنیم، به این آهوها بگو بیایند! آن‌ها را بکُش! کباب کن و به ما بده بخوریم؛ بعد آن‌ها را زنده‌کن و بگو بروند! سلمان آمد سه تا آهو را صدا کرد، وقتی آمدند، سرهایشان را برید و در ظرفی ریخت، یک‌ مقدار قلوه‌سنگ هم زیرشان گذاشت. حالا از این قلوه‌سنگ‌ها به امرش آتش بیرون می‌آید. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد برود، گفت: سلمان‌جان! دیگر این‌کارها را نکن! چون علی (علیه‌السلام) باطنش را می‌داند که سلمان ذوق دارد و می‌خواهد دیگران را دوست‌ علی (علیه‌السلام) کند؛ (مثل بعضی از رفقا که ذوق دارند و می‌خواهند بقیّه مردم را مثل خودشان دوست‌ علی (علیه‌السلام) کنند؛ تو باید دنبال ولایت بیایی! همین‌طور که باید دنبال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، دوازده‌ امام، چهارده‌ معصوم (علیهم‌السلام) بروی، ولایت را هم باید دنبالش بروی، هر کسی باید دنبال ولایت بیاید، ذوقش را داشته‌ باشد، به او القاء شود، زنگ به او بخورد. مگر ما می‌توانیم هر کسی را ولایتی کنیم؟!) حالا وقتی سلمان این‌کار را کرد و آهوها با اجازه ولایت و اجازه خداوند بلند شدند، جفت، جفت زدند و رفتند؛ آن‌ها گفت: سلمان سِحر کرده‌ است. خب، بفرما! حالا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌داند که این‌ها این حرف را می‌گویند. سلمان با ذوق خودش می‌خواهد برای علی (علیه‌السلام) طرف‌دار درست کند. رفقای‌ عزیز! فدایتان بشوم، ما نمی‌توانیم برای امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) طرف‌دار درست کنیم. به شما عرض کنم: ولایت یک‌ چیزی است که ما نمی‌توانیم تزریق کسی کنیم. آرام بگیرید! [۲]

قسمت 10[۲۶]

همه شب‌های احیا من این‌جا [در خانه نشسته] بودم، می‌شنیدم. دو تا مسجد است، به‌ قدری این‌ها دعای کمیل خواندند، به‌قدری این‌ها «ألغوث، ألغوث» کشیدند که این دعا را بخوانند و اسم اعظم خدا را درک کنند. ای آقایی که دعای کمیل می‌خوانی! آیا می‌دانی اسم اعظم چیست که آن‌ را از خدا می‌خواهی؟ پس چرا تو هر سال، بدتر از سال قبل هستی؟! اسم اعظم، اسم علی (علیه‌السلام) است، اسم اعظم، اسم فاطمه (علیهاالسلام) است، این‌قدر این اسم علی (علیه‌السلام) مبارک است، این‌قدر این اسم علی (علیه‌السلام) کارگشاست، خدا دارد یاد تو می‌دهد، انگار دیروز است، خدا حاج‌ شیخ‌ عباس تهرانی را رحمت کند! ایشان فرمود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عمّار گفت: یا عمّار! خدا وقتی اراده کرد، عالَمی را خلق کند، گفت: علی! بفرما! امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کجا بوده‌ است که خلق کند؟! این همان علی (علیه‌السلام) است که سیزده‌ رجب به‌دنیا آمد و در ماه‌ رمضان هم او را کشتند؟!

ای ولایتی‌ها! بیایید از ولایت‌تان خجالت بکشید! این‌جور باید علی (علیه‌السلام) را بشناسید! وقتی خدا می‌خواهد خلقت را به‌ وجود بیاورد، می‌گوید: علی! من چه می‌گویم؟! این، ایمان به خداست، این ولایت است، سر تا پای تمام گلبول‌های خونت باید علی (علیه‌السلام) باشد، تمام مقصدت باید زهرا (علیهاالسلام) باشد، اگر این‌جور نباشی حیوانی، از حیوان پست‌تری! مگر نمی‌گوید: «[اولئک کالأنعام] بَل هُم أضلّ»[۲۷]؟! قرآن دارد چه می‌گوید؟ باباجان! گفتم: یک‌ قدری بیایید یک گوشه‌ای بنشینیم، اندیشه پیدا کنیم؛ فکر کنیم. والله، بالله، اگر بخواهید فکر بکنید، خدا به شما فکر می‌دهد، فکر خودش را به شما می‌دهد. ببین خدا دارد می‌گوید علی! چه موقعی می‌خواسته خلقت‌ها را ایجاد کند؟ پس علی (علیه‌السلام)، آن‌زمان بوده که گفته علی! این‌که دیگر روایت است، این‌ را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارد به عمّار می‌گوید، این‌ را که ما درست نکردیم، باز دوباره بگویم، چرا؟ خدا مقصدش علی (علیه‌السلام) است. مرتّب رفتند نماز خواندند، مرتّب حجّ و عمره رفتند، مرتّب رفتند قرآن خواندند! به‌ حقّ زهرای‌ عزیز قسم! اندیشه و تفکّر داشته‌ باشید! چشم‌تان دنبال این و آن نرود! با فکر کار کنید! گول نماز و حجّ و این ظاهر دین‌ها را نخورید! ببین این آدمی که این‌ کارها را می‌کند، مقصدش چیست؟ مؤمن باید زیرک باشد. مؤمن باید شناخت داشته‌ باشد. شناخت به‌ غیر از نماز و روزه و حجّ است. این عبادت‌ها چیزهایی است که ما به‌ فکر خودمان درست می‌کنیم. مگر نمی‌گوید اغلب مردم در قیامت عبادت‌هایشان «هباءً منثورا»[۲۸] است؟! این آیه قرآن است. چرا می‌گوید «هباءً منثورا»[۲۸] است؟ چون عبادتش روح ندارد، بدون محبّت علی (علیه‌السلام) است. «هباءً منثورا»[۲۸] یعنی در خلقت پراکنده شده، به‌ دست نمی‌آید و به‌ درد نمی‌خورد. [۲۹]

قسمت 11[۳۰]

عزیز‌ من! یک ساعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) راجع به این ماه صحبت کرده، گفته افضلش این است که یک حاجتی را برآوری، یک چیزی به یکی بدهی، شما اصلاً این‌قدر هست که تا یک ماه دیگر هم بخورند، اطعام کردید؛ شما خواست ائمه (علیهم‌السلام) را دارید به جا می‌آورید؛ اما دو چیز است که شیطان خیلی دارد دست و پا می‌زند، بعضی وقت‌ها هم موفّق می‌شود: یکی انفاق است که خدا می‌گوید: من صفاتی دارم به نام صفات ‌الله، آن را به کسی‌که سخی است، می‌دهم. شما با سخاوت صفات خدا را می‌گیرید. یکی هم گناه است که امام‌ صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: شما عضو ما هستید، گناه کنید جدا می‌شوید.

به تمام آیات قرآن، اگر از این مجلس جدا شوی، از امام‌ صادق (علیه‌السلام) هم جدا شدی، حالی‌ات نیست که از او هم جدا شدی؛ چون‌که خواست امام‌ صادق (علیه‌السلام) این مجلس است! تو از این هم جدا شدی، برو یک فکری بکن عزیز من! یک‌وقت این حرف‌ها تند می‌شود، آن تندی من کندی است، شما را می‌خواهم. می‌خواهم شما دوش به دوش امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشید، می‌خواهم زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) بیاید و با شما مصافحه کند، می‌خواهم شما توی جهنم بپرید جهنّم را خاموش کنید، نه یک نفر را نجات بدهید، میلیارد، میلیارد را یک مؤمن، یک متقی نجات می‌دهد، میلیارد را نجات می‌دهد، چرا دست بر می‌دارید؟

می‌خواهم تمام‌تان متقی شوید. من دارم «هل من ناصر» می‌گویم! خدا مرا به دین یهودی بمیراند اگر دروغ بگویم! وقتی می‌خواهم بگویم همه شما از من بهترید، این‌قدر خجالت می‌کشم که نگو، شما می‌گویید من آدم خوبی هستم، من دلم می‌خواهد همه‌ شما از من خوب‌تر بشوید! کورس ولایت بزنید! پرچم ولایت در قیامت داشته‌باشید! به تمام صحنه‌ محشر افتخار کنید! [۳۱]

این ماه مبارک رمضان إن‌شاءالله می‌خواهم همه‌ شما وقتی از این ماه می‌گذرید، متقی باشید! آن رویه‌های باطل‌تان را دور بیندازید و متقی باشید. الآن به دینم، در تمام ایران یک همچین مجلسی نیست، برو ببین من راست می‌گویم یا نه؟ هر کجا بروید تأیید است، تأیید خلق است، نه تأیید زهرا (علیهاالسلام) ، نه تأیید حسین (علیه‌السلام) ، نه تأیید امام زمان (عجل‌الله‌فرجه). چه خبر است؟! از اوّلش هم همین‌طور بوده‌. آن اشخاص که نمُردند، نسل‌شان هنوز هم هست، هفتاد هزار نفر دنبال عمر و ابابکر رفتند، ده، دوازده نفر دنبال علی (علیه‌السلام) بودند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دید این‌ها قبول ندارند، رفت توی چاه حرف زد! به دینم، دمرو روی آن چاه افتادم، چاه می‌گفت: علی! علی! علی! کجایی؟! جانم! تو دلت باید چاه باشد، علی (علیه‌السلام) تویش باشد، بگوید علی! علی! علی ! نه بگوید ماهواره و ویدیو و تلویزیون!

بیایید عوض بشوید! این مجلس جانم! عوض‌تان بکند، قربان‌تان بروم! فدای‌تان بشوم! الآن گفتم تمام‌تان اهل بهشت هستید، نگاه نکن من این‌جور می‌گویم. می‌دانید چرا؟ من خودم نگاه می‌کنم، هر کسی هر کاری کرده، حلالش می‌کنم؛ خب خدا هم إن‌شاءالله شما را حلال می‌کند؛ اما دوتا حرف است، یک‌وقت آدم خودش یک کاری کرده، یک وقت یکی دیگر برایش کار می‌کند، آدم خجالت می‌کشد؛ اگرنه من قسم می‌خورم همه شما اهل بهشت هستید. من نگاه به خودم می‌کنم، اگر خدا بخواهد کارهای ما را ببیند؛ پس بهشت را برای چه درست کرده؟ کسی در آن نمی‌رود. [۳۲]

یا علی

ارجاعات

  1. در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76 (دقیقه23)
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76
  3. یقین 75 (دقیقه 35 و 52)
  4. یقین 75 و کتاب امام‌رضا
  5. نوار ضایعات 80 (دقیقه 37)
  6. ضایعات 80
  7. در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76 (دقیقه 18) و عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 76 (دقیقه56)
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 76
  9. سخنرانی عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 77 (دقیقه58) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه 12)
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ فتنه آخرالزمان 81
  11. ثواب هزار ماه، مزد ولایت (دقیقه 33) و یاد 81 (دقیقه 26)
  12. ثواب هزار ماه، مزد ولایت 83
  13. یاد 81
  14. ولایت قدر است 82 (دقیقه 2 و 27) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه53)
  15. (سوره المائدة، آیه ۳)
  16. (سوره الزلزلة، آیه ۷)
  17. ولایت قدر است 82
  18. ولایت قدر است 82 (دقیقه 10) و قوم‌لوط و حرام‌زادگی 76 (دقیقه 32)
  19. (سوره القدر، آیه ۴)
  20. (سوره القدر، آیه ۵)
  21. (سوره الأنبیاء، آیه ۸۷)
  22. ولایت؛ حقیقت توحید 73 و ولایت قدر است 82
  23. آخرالزمان 77 (دقیقه 51) و در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76 (دقیقه 29)
  24. فرمان ولایت و فرمان دل 77
  25. کتاب جامع ولایت
  26. قوم‌لوط و حرام‌زادگی 76 (دقیقه56)
  27. (سوره الأعراف، آیه ۱۷۹)
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ (سوره الفرقان، آیه ۲۳)
  29. قوم‌لوط و حرام‌زادگی 76
  30. رمضان ۹۲ (دقیقه ۲۱ و ۲۴) و رمضان ۹۶ (دقیقه ۱۶)
  31. ماه رمضان 92
  32. ماه رمضان 96
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه